نویسنده: رضا مختاری
حفظ « اموال عمومی» و « بیت المال» و دقت و احتیاط در مصرف آن اهمیت خاصی دارد. دقت و احتیاط رهبران این مکتب انسان ساز در امر بیت المال از عبرت انگیزترین امور در زندگی آن بزرگ مردان است.
نمونه های زیادی از این رویدادها و سخنان فراوانی از معصومین علیهم السلام به یادگار مانده که در این جا تنها به یاد کرد چند نمونه از گفته های امام امیرالمؤمنین علیه السلام و داستان های آن حضرت بسنده می شود.
1. امام امیرالمؤمنین علیه السلام ضمن خطبه ای چنین فرموده است:
سوگند به خدا [برادرم] عقیل را در شدت فقر و بی چیزی دیدم، که یک من گندم [از بیت المال] شما را از من خواست و کودکانش را از تهیدستی با موهای غبارآلوده و رنگ های تیره دیدم، مانند آن که رخسارشان با نیل سیاه شده بود. چند بار نزد من آمد و همان گفتار را تأکید و تکرار می کرد، و من گفتارش را گوش می دادم، و می پنداشت دین خود را به او می فروشم و از روش خویش دست بر می دارم و دنبال او می روم. پس پاره ی آهنی برای او سرخ کردم و نزدیک تنش بردم تا عبرت گیرد. پس از درد آن ناله و شیون کرد مانند ناله ی بیمار و نزدیک بود از اثر آن بسوزد، به او گفتم: [ای عقیل]! مادران در سوگ تو بگریند، آیا از پاره آهنی که آدمی آن را برای بازی خود سرخ کرده، ناله می کنی و مرا به سوی آتشی که خداوند قهار برای خشم خود برافروخته می کشانی؟! آیا تو از این رنج می نالی و من از آتش دوزخ ننالم؟.(1)
2. روزی عقیل بن ابی طالب نزد حضرت علی علیه السلام آمد و گفت: مبلغی به من بده، وا می دارم می خواهم بپردازم. امام فرمود: « وام تو چقدر است؟». عقیل پاسخ داد. امام فرمود: « من این مبلغ را ندارم، صبر کن تا جیره ام از بیت المال پرداخت شود، در اختیار تو خواهم گذاشت». عقیل گفت: بیت المال در دست توست باز می گویی: صبر کن تا جیره ام پراداخت شود! تازه، جیره ی تو چقدر است و اگر همه ی آن مبلغ را به من بدهی چه خواهد شد؟ امام فرمود: « من و تو هر کدام، مانند یک تن از عموم مسلمانانیم و امتیازی بر دیگران نداریم. اگر مایلی شمشیرت را بردار من هم شمشیرم را بر می دارم و با هم می رویم به حیره، در آن جا بازرگانانی ثروتمند زندگی می کنند، به یکی از آنان شبیخون می زنیم و اموالش را می گیریم و می آییم». عقیل گفت: یعنی برویم دزدی کنیم؟! امام فرمود: « اگر مال یک تن را بدزدی بهتر نیست از این که مال همه را بدزدی؟».(2)
3. آن حضرت علیه السلام به کارگزاران خود نوشت:
أدِقُّوا أقلامَکُم، وَ قارِبُوا بَینَ سُطُورِکُم، وَ احذِفُوا مِن فُضُولِکُم، وَاقصِدوا قَصدَ المعانی. و ایاکُم وِالاکثارَ فَاِنَّ أموالَ المُسلِمِینَ لا تَحتَمِلُ الاضرار؛ (3)
نوک قلم های خود را تیز کنید، بین سطرهای نوشته زیاد فاصله نیندازید، حرف های زیادی را حذف کنید و روی کاغذ نیاوریاد، به بیان اصل معنا بپردازید و لفاظی نکنید و از زیاده روی در مصرف بپرهیزید، زیرا بیت المال مسلمین تحمل این گونه ضررها را ندارد.
عالمان راستین و متعهد هم در امر بیت المال دقت فراوانی مبذول می داشته اند و بسیاری از آنان از « سهم امام» و « شهریه» استفاده نمی کرده اند، مانند حکیم نامدار جهانگیر خان قشقایی که از مال الاجاره ی زمین ملکی خود روزگار می گذرانده، (4) و مرحوم محدث قمی که می گفت: « من شایستگی ندارم از سهم امام استفاده کنم» و بازرگانی متدین وجه مختصری را برای امرار معاش به ایشان پرداخت می کرده است(5) و علامه طباطبائی و شهید مظلوم دکتر بهشتی (6) و شهید مجهول القدر قدوسی. مرحوم قدوسی به قدری دقت و احتیاط می کرده اند که -چنان که خواهد آمد- اگر می خواستند قرض کنند، از طلابی قرض می گرفتند که از « شهریه» استفاده نمی کردند و در اموالشان « سهم امام» نبود.
هم چنین مرحوم آیه الله حائری قدس سره زعیم حوزه ی قم که مرجعیت تامه داشت، و مبالغ زیادی از وجوه شرعی در اختیارش بود هنگام وفات، همه ی اثاثیه اش به 1500 تومان نمی رسید و نیز مبالغی مقروض بود و حاضر نبود بدهی های خود را از بیت المال بپردازد و هنگامی که طلب کاران از این موضوع آگاه شدند، همه ی طلب خود را به آن بزرگوار بخشیدند. و حضرت امام خمینی قدس سره در اوایل دوران مبارزه با طاغوت ایران، در یک سخنرانی فرمودند:
… ما که مرحوم آقای حاج شیخ عبدالکریم مان، وقتی که از دنیا می روند آقا زاده های او همان شب چیزی نداشتند، همان شب شام نداشتند، ما مفت خوریم؟!(7)
مردم و روحانیونی که واسطه ی رساندن حقوق شرعی مردم به علما هستند وظیفه ی دیگری هم دارند و آن این که:
وجوه شرعی را به هر کس هر کس ندهند، بلکه به موردی برسانند که حفظ فرهنگ دین و شئون دین وابسته به آن است. به صورت مسئله فقهی عرض کنم. باید به رضای « امام» در مصرف وجوه، که حفظ دین است به تمام معنا کلمه و ابقای دین و انتقال آن، توجه داشته باشند تا بریء الذمه شوند و باید متوجه موضع اصیل فقاهی -اجتماعی باشند و مؤید تعهدات راستین و در سطح بالای اسلامی جهانی.(8)
امام خمینی
یکی از همراهان امام خمینی قدس سره در نجف اشرف در این باره چنین می گوید:
مرحوم حاج آقا مصطفی فرزند امام هفته به هفته خدمت پدر می آمد و خرج هفته اش را می گرفت. امام بیش از مخارج ضروری زندگی به او نمی پرداخت و هنگامی که حاج آقا مصطفی خواست به مکه مشرف شود، از پول خانه ای که در قم فروخته بود و نیز از مبلغی متعلق به همسرش استفاده کرد.
امام فرمود: « هیچ کس حق ندارد از دفتر به جایی تلفن کند» تلفن به داخل نجف را اجازه می دادند، اما به کربلا یا شهرهای دیگر را نه. حتی به فرزند خود فرمود: « تو حق نداری به تهران یا جای دیگر تلفن کنی»؛ ولی اگر در مسیر انقلاب بود مانند نشر اعلامیه به وسیله ی تلفن یا گرفتن خبر اجازه می داد.
مورد دیگر صرفه جویی کاغذ بود. یک بار کسی که مسئول امور مالی امام بود، چیزی نوشت و خدمت امام فرستاد. ایشان در کاغذی کوچک، جواب داد و زیر آن نوشت: « شما در این قطعه ی کوچک هم می توانستید بنویسید». از این رو، آن شخص کاغذهای خرده را جمع می کرد و در کیسه ای می گذاشت و هنگامی که می خواست برای امام چیزی بنویسد روی آنها می نوشت. امام هم زیرش جواب را می نوشتند.
بسیار اتفاق می افتاد که ایشان شب ها از اندرون بیرون می آمدند و اگر چراغی روشن بود خاموش می کردند و فردا توبیخ می کردند که چرا چراغ را روشن گذاشتید.(9)
تنها دو ریال
یکی از علمای بزرگ و وارسته ی حوزه ی علمیه قم- که در اخلاق شاگرد حاج میرزاعلی آقای قاضی قدس سره است- نقل کرد:
یکی از علمای تبریز در عصر زعامت و مرجعیت شیخ محمدحسن صاحب جواهر به نجف آمد. وقتی چشمش به صاحب جواهر افتاد گفت: من از برخورداری که در دوران طلبگی صاحب جواهر با وی داشته ام او را می شناسم: روزی خواستم مبلغی را بین طلاب تقسیم کنم، وقتی حساب کردم دیدم به هر طلبه یک تومان می رسد، شروع کردم به تقسیم پول تا این که به محمدحسن رسیدم، به او گفتم: « این یک تومان سهم شما می شود».
– نه من نمی گیرم!
– چرا؟
– من امروز بیش از دو ریال احتیاج ندارم و برای روزهای آینده چیزی از حقوق شرعی نمی گیرم، زیرا از کجا که من بعداً زنده باشم و آن را در مورد خود مصرف کنم؟
– پس دو ریالش را بردار و بقیه را بده!
– من پول خرد ندارم!
سرانجام پیش یکی از کفشدارهای حرم مطهر رفتیم و یک تومان را خُرد کردیم و محمد حسن تنها دو ریال که هزینه ی یک روزش بود برداشت.
وجوه شرعی در نظر شیخ انصاری
در دوران زعامت و مرجعیت شیخ انصاری قدس سره و هنگامی که سیل حقوق شرعی به سوی او سرازیر بود، خانواده ی شیخ از نظر اقتصادی در مضیقه بودند، زیرا شیخ برای هزینه ی منزل مبلغ ناچیزی اختصاص داده بود.
خانواده ی شیخ نزد یکی از علما- که پیش شیخ از احترام و منزلتی برخوردار بود- از کمی مقرری خود شکایت کردند و از او خواستند در این باره با شیخ گفت و گو کند که اندکی بر مقرری افزوده شود.
آن عالم خدمت شیخ شرفیاب شد و خواسته ی خانواده را بیان کرد. شیخ به سخنان وی کاملاً گوش فرا داد، ولی هیچ پاسخی نداد.
روز بعد وقتی شیخ به منزل آمد به همسرش گفت: « لباس های مرا بشوی و آب های چرکین آنها را دور نریز». همسر وظیفه شناس و متدین فرموده ی شیخ را انجام داد و نزد شیخ آمد. شیخ فرمود: « آب های چرکین را بیاور». وقتی که همسرش آبها را آورد به او فرمود: « بیاشام!»
– بنوشم؟! این چه امری است؟ اینها مورد تنفر طبع است و عاقل چنین کاری نمی کند!
– این مال هایی که نزد من است در نظرم مانند همین آب چرکین است، همان گونه که تو نمی توانی و نمی خواهی از این آب بنوشی؛ من هم حق ندارم به شما بیش از این بپردازم؛ زیرا این اموال حقوق فقراست و شما با سایر مستمندان در نظرم یک سان هستید. (10)
دام های شیطان
یکی از شاگردان شیخ انصاری رحمه الله گوید:
در دورانی که در نجف اشرف نزد شیخ انصاری به تحصیل مشغول بودم، شبی شیطان را در خواب دیدم که بندها و طناب های متعددی در دست داشت. از شیطان پرسیدم این بندها برای چیست؟ پاسخ داد: « اینها را به گردن مردم می اندازم و آنها را به سمت خویش می کشم و به دام می اندازم. روز گذشته یکی از این طناب های محکم را به گردن شیخ مرتضی انصاری انداختم و او را از اتاقش تا اواسط کوچه ای که منزل شیخ در آن است کشیدم، ولی شیخ از بند رها شد و برگشت».
وقتی از خواب بیدار شدم، در تعبیر آن به فکر فرو رفتم. پیش خود گفتم: خوب است از خود شیخ بپرسم. از این رو به حضور ایشان شرفیاب شدم و خواب خود را برای ایشان گفتم.
شیخ فرمود: « شیطان راست گفته است، زیرا آن ملعون دیروز می خواست مرا فریب دهد که به لطف خدا از دامش گریختم. من دیروز پول نداشتم و اتفاقاً چیزی در منزل احتیاج بود. با خود گفتم: یک ریال از مال امام زمان علیه السلام نزدم هست و هنوز وقت مصرفش نرسیده است، آن را به عنوان قرض بر می دارم و سپس ادا خواهم کرد. یک ریال را برداشتم و از منزل خارج شدم. همین که خواستم آن چیز مورد نیاز منزل را بخرم، با خود گفتم: از کجا که من بتوانم این قرض را بعداً ادا کنم؟ تصمیم گرفتم به منزل برگردم. به خانه برگشتم وآن پول را سر جای خود گذاشتم».(11)
استفاده نکردن از وجوه شرعی
در شرح حال میرزا حبیب الله رشتی، صاحب کتاب بدائع الافکار و از شاگردان خاص شیخ انصاری نوشته اند:
… وی از نظر زهد و تقوا هم معروف بود. در نهایت ورع و پرهیزکاری و دارای ذاتی سلیم و نیتی پاک بود وجوه شرعی را قبول نمی کرد، به طوری که حتی وقتی از حاج شیخ جعفر شوشتری وجهی را قبول کرده بود، بعداً همان مبلغ را به مستمندان و تنگدستان پرداخت.(12)
شیخ محمد حسن مامقانی، نیز گذشته از مقام علمی مردی وارسته بود. به زخارف دنیا دل نبست و از حقوق شرعی استفاده نمی کرد و از ظَلَمه و رجال دولت هدیه ای نمی پذیرفت.(13)
میرزای شیرازی
شیخ آقا بزرگ تهرانی درباره ی میرزای شیرازی بزرگ رحمه الله می نویسد:
میرزا هزینه ی زندگی هر یک از اعضای خانواده را در وقت معین می فرستاد و به هیچ یک از آنها بیش از حق خودشان نمی پرداخت تُحَف و هدایایی که برای او فرستاده می شد همگی در خانه ی خودش و به دست یکی از خدمت کاران امین نگهداری می شد و هیچ یک از افراد خانواده سهمی در دریافت و نگهداری آنها نداشت.(14)
شیخ عباسعلی سرخه ای
وی در درس شیخ انصاری حاضر می شده، ولی قسمت عمده ی استفاده اش در فقه و اصول در محضر میرزای شیرازی بوده است. پس از این که در علوم شرعی مرتبه ای بلند را حائز گشت، میرزا او را به شهر سمنان گسیل داشت. در آن جا به لحاظ جامعیتش در علوم عقلی و نقلی و نیز فنون دیگر، به « ارسطو» اشتهار یافت. بسیار متقی و پرهیزکار بود و از وجوه شرعی برای گذران زندگی هیچ استفاده ای نمی برد و به اُجرت عبادت استیجاری با قناعت بسیار اکتفا می کرد.(15)
علامه طباطبایی
یکی از شاگردان علامه درباره ی وضع معیشت ایشان می نویسد:
ممر معاش ایشان و برادرش از کودکی منحصر بود به یک قطعه زمین زراعی در قریه شادآباد تبریز که از نیاکان ارث برده بود. علامه می فرمود: « این ملک دویست و هفتاد سال است که ملک طلق آبا و اجداد ما بوده است و یگانه وسیله ی ارتزاق ما از راه کشاورزی است». بنابراین اگر غصب می شد رشته ی معاش ایشان گسسته می شد و در مضیقه واقع می شدند.
ایشان سهم امام قبول نمی کردند و معلوم است که در صورت فقدان منافع فلاحت و زراعت، وضع معیشت وی از یک طلبه ی ساده هم پایین تر می آمد، چون طلبه، گر چه از وطنش برایش مقرری نرسد، لااقل از سهم امام استفاده می کند. البته آن منافع کشاورزی هم، در صورت وصول، فقط به اندازه ی تأمین احتیاجات ضروری زندگی با نهایت صرفه جویی و قناعت بود.(16)
دقت کم نظیر
دوستان و آشنایان شهید بزرگوار قدوسی درباره ی تقوای ایشان در مصرف اموال عمومی گفته اند:
از جمله ویژگی هایش ورع و تقوا و احتیاط در جمیع امور بود. در امور مالی ازمزایای حوزه استفاده نمی کرد و شهریه نمی گرفت و از املاک موروثی خود استفاده و امرار معاش می نمود.(17)
از اتلاف وقت، اتلاف نیرو و اتلاف اموال، حتی یک سنجاق یا ورقی کاغذ جداً بیزار بود. بعد از تجدید بنای مدرسه ی حقانی و نصب شوفاژ، غالباً کلاس ها گرم و راحت بود؛ اما دفتر کار ایشان – که مدیر و مسئول مدرسه بود- سرد بود. وقتی علت را می پرسیدیم می گفت: « در مواقع تنهایی ضرورت ندارد برای من تنها یک اتاق به این بزرگی گرم باشد». اگراز تلفن مدرسه استفاده ی شخصی می شد، از جیب خود وجه آن را می پرداخت.(18)
ایشان در مصرف بیت المال و برای جلوگیری از مصارف غیر ضروری، سخت امساک به خرج می داد و جانب احتیاط را رعایت می کرد.
آنچه از این روح بزرگ و در این مورد درس است اصرار وی بر نفی رفاه طلبی و زدودن احساس راحتی شخصی در استفاده از بیت المال بود. او مصر بود که استفاده کننده ی بیت المال باید برایش ملکه شود که آنچه در اختیار اوست از ضعیفان و مظلومانی است که دستشان از آن کوتاه است و باید در هر ریال مخارجش عنایت داشته باشد که مبادا خدای ناکرده غرق در معاصی گردد و قبح اسراف در ذهن او از بین برود.(19)
سید محمدباقر دُرچه ای
مرحوم جلال الدین همایی درباره ی استاد خود آیه الله سیدمحمدباقر درچه ای رحمه الله گوید:
آن بزرگ در علم و ورع و تقوا آیتی عظیم، و به حقیقت جانشین پیغمبر اکرم و ائمه ی معصومین -سلام الله علیهم اجمعین- بود. در سادگی و صفای روح و بی اعتنایی به امور دنیوی گویی فرشته ای بود که از عرش به فرش فرود آمده و برای تربیت خلایق با ایشان همنشین شده است.
مکرر دیدم که مبالغ زیادی سهم امام برای او آوردند و دیناری نپذیرفت، با این که می دانستم که بیش از چهار پنج شاهی پول سیاه نداشت. وقتی سبب را می پرسیدم می فرمود: « من فعلا بحمدالله مقروض نیستم و خرجی فردای خود را هم دارم و معلوم نیست که فردا و پس فردا چه پیش بیاید ( وَ مَا تَدری نَفسٌ ماذا تَکسِبُ غداً)(20) بنابراین اگر سهم امام را بپذیرم، ممکن است حقوق فقرا تضییع شود».
گاهی دیدم چهارصد پانصد تومان که به پول امروزی چهارصد پانصد هزارتومان (21) بود برایش سهم امام آوردند و بیش از چند ریال که مقروض بود قبول نکرد.
مرحوم همایی هم چنین درباره ی استاد دیگرش آخوند مولی عبدالکریم گزی رحمه الله گوید:
وی به راستی شیخ بهایی عصر خود بود و مرجعیت قضا و فتوا داشت و در عین این که سی چهل سال تمام امور قضائی اصفهان و توابعش در دست او بود، شبی که درگذشت خانواده ی او نفت چراغ و نان شب نداشتند و مرحوم فشارکی از محل وجوهات حواله داد تا برای خانواده ی او شام شب و لوازم معیشت تهیه کردند. من خود یکی از حاضران آن واقعه و مباشر آن خدمت بوده ام.(22)
پی نوشت ها :
1. نهج البلاغه، ص 346-347، خطبه ی 224.
2. بیدارگران اقالیم قبله، ص 214-215.نقل از بحار الأنوار، ج41، ص 114.
3. بحارالأنوار، ج41، ص 105.
4. تاریخ حکماء و عرفاء متأخر بر صدر المتألهین، ص 85.
5. حاج شیخ عباس قمی مرد تقوا و فضیلت، ص 42، 44-مهرتابان، ص 57، بخش اول.
6. صحیفه، شماره 27، ص 11، تیرماه 1364.
7. صحیفه ی نور، ج1ف ص55.
8. شیخ آقا بزرگ، ص 246، پانوشت.
9. فرازهایی از ابعاد روحی، اخلاقی و عرفانی امام خمینی، ص 74-75، با تلخیص.
10. المکاسب، ج1، ص 128-129 مقدمه، تصحیح و تعلیق کلانتر.
11. زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص 88-89.
12. همان، ص 226.
13. همان، ص 239.
14. میرزای شیرازی، ترجمه ی هدیه الرازی، ص 59.
15. همان، ص 112-113.
16. مهر تابان، ص 57، بخش اول، با تلخیص.
17. یادنامه ی شهید آیه الله قدوسی، ص 55.
18. همان، ص 90-91.
19. همان، ص 108.
20. لقمان، آیه 34.
21. و به پول امروز ده ها میلیون تومان.
22. همایی نامه، ص 19.
منبع مقاله :
مختاری، رضا، (1386)، گزیده سیمای فرزانگان، قم: بوستان کتاب، چاپ ششم