نویسنده: محمد اسدی
چکیده:
یکی از دغدغههای مهم انسانها در همه دورههای تاریخ مسئله ازدواج و کمیت و کیفیت آنست. از جمله عواملی که این مهم را در معرض خطر قرار میدهد، معضل طلاق استکه در پی آن سلامت روانی و جسمانی خانواده و اطرافیان را دستخوش تضعیف قرار میدهد. در مورد طلاق و راهکارهای جلوگیری از ان، بهترین روش را باید قبل از ازدواج جستجو کرد، در غیر این صورت اگر به این مهم اهمیت داده نشود، قدم به قدم زوجین خود را در مسیر جدایی و معضلات پس از آن قرار میدهند. در این مقاله مواردی را متذکر میشویم که در صورت مطالعه آن با تعدادی از مسائلی که زندگی را به آخری نابسامان میکشاند آشنا میشوید و امیدواریم شیوههایی را فرا گیرید که عمل به آنها در سامان دادن زندگی زناشوئی موثر واقع شود. تحقیق مورد نظر درپنج فصل به این امر پرداخته است:1- مفاهیم تعاریف 2-عوامل فردی که در طلاق موثرند (خصوصیات اخلاقی زن و مرد، عدم صبر و گذشت و…)3-عوامل فیزیولوژیکی طلاق (بیماریهای روانی و … )4-عوامل اجتماعی: (بیکاری و … )5- عوامل اقتصادی (ناهماهنگی طبقاتی و … )
مقدمه
طلاق یکی از مهمترین پدیدههای حیات انسانی است. از یکسو طلاق را میتوان یک پدیدهی روانی به حساب آورد زیرا بر تعادل روانی تمام اعضای خانواده اثر مینهد و از طرف دیگر یک پدیده اقتصادی است که به از هم پاشیدگی خانواده به عنوان یک واحد اقتصادی میانجامد. همچنین طلاق پدیدهای مؤثر بر جمعیت در یک جامعه میباشد زیرا بزرگترین کانون مشروع و اساسی تولید مثل یعنی خانواده را از هم میپاشاند.
طلاق از دیدگاهی نیز یک پدیده ارتباطی است. پس میتوان متذکر شد که طلاق بر بعدهای مختلف جامعه اثر می گذاردمانند:بُعداقتصادی، اجتماعی، خانوادگی، ارتباطی، روانیو…
طلاق و پیامدهای آن از معضلات و فجایع مهم جوامع کنونی به شمار میرود. از بین رفتن رابطه زناشویی و رها ساختن آن، باعث میشود که زن و مرد به راههای گوناگون کشانده شوند. گاهی دیده شده است که زن یا مرد به هد از طلاق و جدایی به دلیل کنار نیامدن با این مسئله یا معتاد شده یا دچار انحرافات اخلاقی شده یا دست به خود کشی میزنند. البته طلاق علاوه بر اینکه بر زن و مرد اثر میگذارد بیشترین تاثیر را بر فرزندان و آیندهی آنها دارد. محققان در صددند که به جد از وقوع طلاق جلوگیری شود. ولی برای انجام این مقصود عقاید و نظرات مختلفی ابراز نمودهاند و در شمردن علل آن، نظرات مختلفی را ابراز داشتهاند. برخی فقر اقتصادی را علت دانستهاند برخی عوامل طبیعی یا محیطی و برخی نیزعلل روانی را مدنظر داشتهاند. ما در این مقاله بر این سعی هستیم عوامل طلاق را بر اساس متد اسلامی که جامع نیز میباشد به بررسی قرار دهیم.
1.فصل اول : مفاهیم و تعاریف طلاق
«طلاق در لغت جدا شدن زن از مرد، رها شدن از قید نکاح و رهایی از زناشویی است» فرهنگ عمید و به بیان برخی رها شدن از قید نکاح است «منتخب اللغات» در عرف عام معنای جدایی از آن در ذهن متبادر میشود. (1)
طلاق را باید جدایی رسمی زن و شوهر و از هم گسیختن رشتههای عاطفی، روانی، جسمانی بین زن و شوهر و به نقطهی پایان رسیدن زندگی مشترک بین آنها دانست که در دادگاه به این امر رسیدگی میشود، طلاق در واقع از بین بردن نکاح دائم از جانب مرد میباشد.
فصل دوم:2.عوامل فردی طلاق
عوامل احتمالی طلاق، تقریبا بیشمارند، زیرا پیوند زناشویی، پیوندی است که در آن دو شخصیت منحصر به فرد را با دو زمینهی متفاوت برای زندگی در زیر یک سقف گرد هم میآیند. این عوامل که باعث ازبین رفتن این پیوند میشوند عبارتند از: 1. عوامل فردی (خصوصیات اخلاقی زن و مرد، عدم صبر و گذشت و…) 2. عوامل فیزیولوژیکی (بیماریهای روانی و … ) 3. عوامل اجتماعی: (بیکاری و … ) 4. عوامل اقتصادی (ناهماهنگی طبقاتی و … )که در ذیل به ترتیب به بررسی این عوامل میپردازیم.
1.2 اعتیاد(مواد مخدر، الکل)
یکی از عوامل طلاقها، اعتیاد زن یا شوهر، شناخته شده است این عامل مهم اغلب موجب توسل به طلاق به خصوص از طرف خانمها میشود.
اعتیاد شوهر به مواد مخدر و الکل و قمار باعث میشود که او در اثر این اعتیاد، سلامت جسمی و روحی و اخلاقی خود را از دست بدهد و به فردی لاابالی تبدیل شود که احساس مسئولیت نکرده و زندگی فردی خود و خانواده خود را درشرف از بین رفتن قرار دهد. بیشترین تاثیر را اعتیاد بر خانواده دارد. این بلای خانمان سوز باعث سردی روابط بین زن و شوهر، پدر و فرزند و …می شودو نیز در بوجود آمدن بیماریهای جسمی و روحی هم در فرد و هم در اعضای خانواده به خصوص فرزندان نقش مهمی دارد. البته باید توجه داشت که اعتیاد به انواع مختلف مختص مرد نیست و زن، خصوصا در جوامع پیشرفته و جوامع در حال رشد، را نیز تهدید میکند.
اعتیاد به مواد مخدر در زن یا شوهر گرمی و دلدادگی محیط خانوادگی را زایل میسازد. این مسئله باعث بی مسئولیتی شخص نسبت به خانواده میشود طوریکه برای بدست آوردن آن ممکن است خانوادهی خود را قربانی کند.
یکی از انواع اعتیادها، اعتیاد به الکل میباشد. الکل کاملترین سم برای سلسلهی اعصاب است وباعث بیهوشی و خواب آلودگی فرد میشود. این ماده سریعا جذب و برمغز و اعصاب اثر میگذارد و عوارضی هم دارد که شامل: گیجی، بی تفاوتی، ناتوانی در یادگیری و ضعف حافظه، افسردگی، اضطراب و … میباشد.
ازدواج مظهر قدرت و شایستگی و قبول مسئولیت اجتماعی افرادی است که آگاهانه بدان رومیآورند. فرد الکلی از ازدواج هراسان است مگر آنکه با زنی ازدواج کند که بتواند در برابر او نقش مادرانه ایفا کند. این فرد فاقد هرگونه احساس و عاطفه و اراده و غیرت میباشد کسانی که اسیر الکل هستند بیشتر در زندگی داخلی ناسازگاری داشته و هفت مرتبه بیشتر از افراد معمولی اختلاف و جدایی و طلاق در خانوادههای آنها حادث میشود. (2)
2.2 تفاوت فرهنگ و آداب و رسوم
یکی از عوامل فردی که باعث طلاق و جدایی میشود تفاوت فرهنگ و آداب و رسوم زوجین است. هر فردی در شهری با آداب و رسوم و فرهنگ و حتی لهجهی خاص متولد شده است. زمانیکه دوشخص با هم پیوند زناشویی میبندند باید به نوع برداشتهای هم از زندگی و آداب و رسوم هم مثلا در مراسم ازدواج احترام بگذارند. اگر فرد به بلوغ فکری و شخصیت پختهای رسیده باشد متوجه میشود که هرکس با فرهنگ و آداب و رسوم خاصی بزرگ شده است و تغییر دادن آن کمی دشوار است به همین خاطر نباید در صدد مجاب کردن و یا تسلیم او برآید.
3.2 خصوصیات اخلاقی
1.3.2 خیانت
خیانت و معاشرتهای پنهانی تأثیر بسیار زیادی در زندگی زناشویی دارد و باعث اختلافات و مشاجرات شدید و سرانجام جدایی میشود.
خیانت زن یا مرد موجب پاشیدگی بنای خانواده میشود. پایبندی به زندگی و همسر خود یک امر مقدس است و نباید آن را با خیانت در خطر فروپاشی قرار داد. خیانت از جمله مواردی است که در مردان و زنان مشاهده میشود، بی وفایی یا خیانت مردان به دو دلیل صورت میگیرد:1.تنوع طلبی 2.مسائل جنسی. خیانت را نباید فقط در مورد مردان صادق دانست چرا که مشاهده شده در جوامع پیشرفته و حتی جوامع جهان سوم خیانت زنان به شوهر به وفور وجود داشته، خیانت زن یعنی تن دادن او به زنای محسنه که اگر اثبات شودعلت کافی برای طلاق میباشد. خیانت دلائل مختلفی میتواند داشته باشد که این دلائل عبارتند از: الفنداشتن پیوند عاطفی مناسب بین زن و شوهر بوجود شخص سوم در زندگی مرد یا زن جرفتارهای ناپسند و نق زدنهای دائمی و نزاعها دجذاب نبودن همسر
2.3.2 بددهنی زن و مرد
یکی از صفات کریه و ناشایستی که در زندگی زناشویی مردان و زنان بدان دچار هستند بددهنی و فحاشی میباشد. گاهی دیده شده است که زن و شوهر نه تنها در خانه به دور از چشم دیگران حتی در خانواده یا دوستان خود به یکدیگر توهین میکنند. این مسئله در روایات و احادیث ائمه علیهم السلام آمده و این بزرگواران آن را امری مقبوح دانستهاند.
در روایتی از پیامبر اکرم (ص) آمده است که: ما أَکرَمَ النِساءُ إِلَّا کَرِیمٌ وَ لا أَهانَهُنَّ إلَّا لَئِیمٌ؛ اهانت نمیکند زنان را مگر شخص لئیم و پست و اکرام نمیکنند زنان را مگر شخص سخاوتمند. (3)
3.3.2 دروغگویی
دروغگویی صفتی است زشت و ناپسند که در تمامی ادیان و مذاهب مختلف بشری انسان را از گفتن آن بر حذر داشتهاند. دروغگویی ممکن است به خاطر ترس، ضعف و یا عادت باشد که باعث ایجاد تنفر اطرافیان از فرد میگردد. صداقت رمز موفقیت در زندگی است. حضرت علی (ع) میفرماید: «الصدق امانه والکذب خیانه» راستگویی امانت است و دروغ خیانت است. (4)
دروغ ریشهی بسیاری از اختلافات زناشویی است. وقتی زن یا شوهر به همدیگر دروغ میگوید رشتهی اعتماد بین آنها از بین میرود و باعث میشود آنها نسبت به هم یک حس بدبینی داشته باشند و تصور کنند که طرف مقابل همیشه به آنها دروغ میگوید. دروغ باعث بی اعتباری زن یا مرد میشود.
امام صادق (ع) از قول امیر مومنان علی (ع) نقل میفرمایند: «کِثرَهُ الکِذبِ تَذهَبُ بِالبَهاء» هر کس زیاد دروغ بگوید، ارزش و اعتبارش بر باد میرود. (5)
4.3.2 حسادت
دیده شده است که اکثر زن و شوهرهایی که بیش از حد به هم علاقه دارند، این علاقهی زیاد باعث شده که دچار حسادت نسبت به همسر خود شوند و او را از روابط اجتماعی ساده منع کنند. حسادت در زنها بیشتر دیده میشود. هر چه میزان حسادت در زن یا مرد زیاد باشد باعث عاصی شدن طرف مقابل شده و بنای خانواده را متزلزل میسازد.
در روایتی از امام معصوم (ع) روایت شده:
«الحَسَدُ وُ هُوَ مِن أَعظَمِ الأَدوَاء وَ أَکبَرِ المَعاصِی وَ أَشَرُّهَا وَ أَفسَدِهَا لِلقَلب».حسد از بزرگترین بیماریها و معاصی است و آن را باید از بدترین معاصی دانست که باعث فساد قلب میشود. (6)
قال (ع) ایضا «الحَسَدُ شَرُّ الاَمراض».حسادت بدترین مریضیهاست. (7)
حسادت صفت مذمومی است که اولین لطمه آن متوجه خود فرد خواهد بود. حسادت حکایت از نوعی پریشانی روحی و روانی درانسان دارد. «حضرت علی (ع) میفرمایند: »الحَسَدُ یَذِیبُ الاَجسَادحسد از بین برنده اجساد است. (8)
حسودان آدمهای ضعیف الارادهای هستند که توان هیچ کاری را نداشته و سعی دارند با بدگویی و خراب کردن دیگران به مقصود خود برسند نه تلاش و کوشش. حتی فرد حسود به گونه ایست که اگر مریض شود به سلامتی دیگران هم حسودی میکند. قال علی (ع) : العَجَبُ لِغَفلَهِ اَلحِسَّادَ عَن سَلامَهِالأَجسَادِ؛ از حسودان تعجب است که از سالم بودن بدنها غافل ماندهاند. (9)
قال علی (ع)؛ «صِحَّهُّ الجَسَدِ، مِن قِلّهِ الحَسَدِ» علی (ع) میفرمایند: سلامتی بدن از کمی حسد است. (10)
امراض روحی و اخلاقی در بدن هم اثر میگذارد. حسادت یک مرض اخلاقی است، انسان را به مرض تأثر و اضطراب میکشاند.
5.3.2 ظن و بدبینی و تهمت
گاهی اوقات دیده شده است در بعضی از خانوادهها زن و شوهر به دلیل آگاهی نداشتن نسبت به موضوعی به هم بدبین شده یا تهمت میزنندکه این مسئله بیشتر در افرادی دیده شده که از نظر اعتقادی ضعیف هستند. «ظن و بدبینی عارضهای است روانی و نشأت گرفته از روان بیمار، که باید هر چه زودتر به درمان آن پرداخت. وظیفه زن و شوهر این است که پیوسته به یکدیگر اعتماد و اطمینان کامل داشته باشند تا تحت تاثیر آن بدبینی به خوشبینی تبدیل شود.»
یکی از راههایی که شیطان وسیلهی سقوط اجتماعی افراد را قرار میدهد وسوسه و سوء ظن نسبت به آنهاست.
امیر المومنان در روایتی میفرمایند: «سُوءُ الظَّنِّ بِِالمُحسِنِِ شَرُّ الإثمِِِ وَ اَقبَحُ الظُّلمِِ» بدترین گناه و زشتترین ستم، گمان بد بردن به نیکوکار است. (11)
در روایت دیگر از امیرمؤمنان علی (ع) آمده است: «اطرَحُوا سُوءَ الظَّنَّ بَینَکُمُ فإِنَّ الله عزَّوجلّ نهی عن ذلک» رها کنید سوء ظن مابینتان را که از این نوع سوء ظن خداوند تبارک و تعالی نهی فرموده (12)
6.3.2 غرور و خودخواهی
این خصلت از ویژگیهای دوران طفولیت است کودک در این دوران باید بتواند به تدریج به دیگران محبت کند و اطرافیان را مورد توجه قرار دهد هر چه روابط او محدودتر شود غرور در او بیشتر ریشه میدواند. اگر این امر در دوران کودکی بر طرف نشود در بزرگسالی و زندگی مشترک او اثر گذاشته و این باور در ذهن او تداعی میشود که همهی افراد باید به خواستههای او توجه کنندو اگر برآورده نشود نزاع و درگیری و بدرفتاریها شروع میشود. همانطور که میدانید هر انسانی عیبها و حسنهایی دارد که اگر براساس حسنهایش مغرور شود اولا از درک خود عاجز شده و عیبهای خود را نمی بیندونمی تواند به اهداف خود دست یابد و ثانیادیگران را هم نمیتواند درک کند. غرور صفت زشت و ناپسندیدهای است که حتی رهبران دینی و خدانیز آن را نیکو نمیدانند و در آیات و روایات زیادی آن را مورد نکوهش خود قرار دادهاند مانند این آیه که خدا در آن میفرماید:*وَاللّه لا یُحِّبُ کُلَ مُختالٍٍ فَخُور*خداوند هیچ یک از خودخواهان و فخرفروشان را دوست ندارد. (13)
قال علی (ع) : «الإعجَابُ یَمنَعُ الازدیاد». امام علی (ع) میفرماید: خودپسندی و غرور انسان را از افزایش نعمت و ثواب بازمیدارد. (14)
«قیلَ ادخُلوا أَبوابَ جَهَنَّمَ خَلِدِینَ فیِهَا فَبِئسَ مَثوَی المُتُکَبِّرِین» به آنان «یعنی متکبران» گفته میشود از درهای دوزخ درآیید و جاودانه بمانید که جایگاه مغروران چه بد جایگاهی است. (15)
امام صادق (ع) میفرماید: «مَا مِن رَجُلٍ تَکَبَّرَ أَو تَجَبَّرَإِلَّا لِذِلَهٍ وَجَدَهَا فِی نَفسِه» هیچ کس نیست که تکبر کند و زور بگوید، مگر در اثر حقارت و زبونی که در خود احساس میکند. (16)
7.3.2 عدم سازگاری (لج و لجبازی)
لج و لجبازی صفتی کودکانهای است. افراد لجباز آدمهای غیر منطقی هستند که قدرت عقلانی کمی دارند. این افراد باید با تمرینهای بسیاری این عادت زشت را از خود دور کنند و در تمام رفتارهای خود ابتدا عقل و منطق را پیشاپیش گفتار و کردار خود بحرکت درآورند و فرصتی را برای بروز احساسات خام و نسنجیده نگذارند.
افرادی در زندگی موفق میشوند و به اهداف عالی خود دست پیدا میکنند که در کارهایشان لجاجت ندارند و صبور و نکته سنج هستند.
امام علی (ع) میفرمایند: *اللِّجاجَهُ تَسُلُّ الرَّأُیَ* لجاجت انسان را از فکر بازمیدارد. (17)
8.3.2 عدم صبر و گذشت در زندگی
یکی عوامل تداوم زندگی زناشویی نقش داشتن صبر و گذشت در این پیوند است. صبر و گذشت در اشتباهات یکدیگر و کمک و یاری رساندن به یکدیگر در جهت حل اشتباهات نه تنها باعث پیشرفت در زندگی مشترک میشود بلکه باعث از بین رفتن کدورتها و مشکلات میشود و محبت و صمیمیت را جایگزین میکند. «پیامبر اکرم (ص) میفرماید: »همدیگر را عفو کنید تا کینهها و عقدهها از بین شما رخت بربندد (18) و امام سجاد (ع) میفرماید: «لا أَیمَانَ لِمَن لا صَبرَ لَه» کسی که صبر ندارد، ایمان ندارد. (19)
9.3.2 عدم انجام وظایف زن و مرد
فضای زندگی زناشویی زمانی برای زن و شوهر محل آرامش است که هر کدام به نوبهی خود به وظایف شرعی و عرفی خویش پایبند بوده و بدان عمل کنند. به همین خاطر در بعضی خانوادهها نزاع و درگیری به وجود میآید و گاهی این نزاع و درگیری منجر به جدایی میشود. دلیل آن است که این دو رکن یعنی «زن و شوهر» خانواده وظیفهی خود به درستی انجام نمیدهند و در آن اهمال کاری میکنند.
الف وظائف مرد
1-یکی از وظایف مرد وظیفهی اقتصادی اوست یعنی پرداخت نفقه و تهیه وسائل آسایش و رفاه زن و فرزند خود میباشد (مانند: پوشاک، غذا، فرش، مسکن و…)در این زمینه آیات و احادیثی آمده است.
پیامبر (ص) فرمود: *ملعونُ ملعونُ مَن یُضَیَعُ من یعُولُ* از رحمت خدا رانده است رانده، کسی که نفقه خواران خود را مستمند وبی سامان گذارد. (20)
امام صادق (ع) فرمود: الکادُ علی عیاله کالمُجاهد فی سبیل الله. کسی که برای تحصیل آسایش عیال تحمل رنج و زحمت کند مانند کسی است که در راه خدا جهاد نماید. (21)
امام صادق (ع) میفرماید: مَن سَعادَهَ المَرء أَن یکون القیم علی عیاله؛ از سعادت مرد است که خودش شخصا سرپرست و مدیر زندگانی زن و فرزند و دیگر نفقه خوارانش باشد. (22)
2-پرهیز از آزار و اذیت و کتک زدن همسرخود
امام باقر (ع) از رسول اکرم (ص) نقل میفرماید: اَیَضِربُ اَحَدُکُم المَرئهَ ثُمَّ یظِلّ مُعانِقها؛ آیا یکی از شما همسرش را کتک میزند و بعد با او آمیزش میکند. (23)
3-صبرو گذشت در برابر کارهای ناپسند همسر خود
اسحاق بن عمار میگوید به امام صادق (ع) عرض کردم: ما حَقَّ الَمرأهِ زوجها الذی اذا فعلهُ کانَ محسناٌ؟ قالَ یشبعُها وَ یَلبَسُوهُا و إن جَهَلتَ غَفَرَ لَهَا؛ حق زن بر گردن شوهر در آن هنگام که کار خوبی انجام میدهد چیست؟ فرمود: شکمش را سیر کند و بر او لباس بپوشاند و اگر از روی نادانی کار خلافی کرد گذشت نماید. (24)
برخی دیگر از وظایف مرد عبارتند از:همخوابی با همسر، اعتماد داشتن به او، خود را پاکیزه نگه داشتن برای او و در آخر بالاترین و مهمترین وظیفه مرد رفتار نیکو و رعایت نکات اخلاقی در برابر زن خود میباشد. ائمهی معصومین علیهم السلام میفرمایند که مرد به دلیل نیرو و قدرت بدنی زیاد اجازه ندارد به زن خود زور بگوید و او را اذیت کند بلکه آنها تشویق میکنند که مردان در بعضی از کارهای خانه به زنان خود کمک کنند که ثواب زیادی در پی خواهد داشت.
به وظایف زن
همانطور که مرد در زندگی وظایفی در قبال همسر و فرزندان خود دارد زن نیز عاری از وظیفه نمیباشد. در زیراز منظر آیات و روایات به بررسی وظایف زن میپردازیم:
«فلا تخضَعنَ بِِِِِِِِالقَولِِ فَیَطمَعَ الّذِی فِی قَلبِِه مَرَضٌٍ وَ قُلنَ قَولاً مَعرُوفاً، وَ قَرنَ فی بُیوتکنَّ وَ لا تَبَرَّجحنَ تَبَرَّجَ الجاهِلیَّهِ الاُولی وَ اَقِمنَ الصَّلوهَ وَ اتَینَ الزَّکوهَ وَ اَطِعنَ اللهِ وَ رسُولَه» با نرمی سخن نگویید تا آنکه مرضی به دل دارد طمع نیارد و سخنی پسندیده بگویید، در خانههایتان بمانید و جلوهگری جاهلیت قدیم پیش مگیرید نماز بجا آورید و زکات بدهید و خدا و پیغمبر او را اطاعت کنید. (25)
رسول خدا(ص) فرمود:
«مَا استَفادَ امرُءُ فائِدَهً بَعدَ الاِسلامِِِِِِِِِِِِِِِ اَفضَلَ مِن زَوجَهٍ مُسلِمَهٍ تَسُرُّهُ اِذا نَظَرَ الیها، وَ تُطیعُهُ اِذا اَمَرها وَ تَحفَظُهُ اِذا غابَ عَنها فِی نفسها وَ مالِهِ» بزرگترین استفاده یک مرد پس از داشتن اسلام زنی مسلمان است که اگر نظر بر او کند خوشحال شود و او امر او را اطاعت نموده و در غیاب او مال او و ناموس خویش را حفظ نماید. (26)
رسول خدا(ص) فرمود:
«لو اُمِرتَ اَحَداً اَن یَسجُدَ لِاَحَدٍ لَاُمرِتُ الَمرئَهَ اَن تَسَجُدَ لِزَوجِها» اگر میخواستم کسی را امر کنم که برای دیگری سجده کند یعنی اگر سجده برای غیر خدا جائز بود دستور میدادم زنان شوهران خود را سجده نمایند. (27)
حدیث امام هفتم حضرت موسی بن جعفر (ع) فرمودند:
«جِهادُ المَرئَهِ حُسنُ التَّبَعُّل» جهاد زن خوب شوهرداری کردن است. (28)
پیامبر اکرم(ص) میفرماید:
«لا تؤدِّی المَرئَهِ حَقَّ اللهِ عزّوجَلَّ حَتَی تُؤدِّی حَقَّ زوجها» اگر زنی حق شوهر خویش را انجام ندهد حق خدای خویش را انجام نداده است. (29)
رسول اکرم(ص) میفرماید:
«حَقَّ الرَّجُلِ عَلَی المرأهِ إناره السِّراجَ وَ اِصلاحَ الطَّعامَ و اَن تَستَقبِِلَهُ عِندَ بابِ بیتها فَتَرحَّبَ بِهِ و أن لا تَمنَعَهُ نفسها إلا مِن عِلَّهٍ» از حقوق مرد بر زن آن است که چراغ را برایش روشن کند غذای مناسب برایش طبخ کند و از درب خانه استقبال کند به او خوش آمد گوید و در هنگام تقاضای او مگر در مواقعی که عذر شرعی دارد امتناع نورزد. (30)
رسول اکرم(ص) میفرمود:
«اَیُّمَا امرَأهٍ تَطَیَّبَت لِغَیرِ زوجها ثُمَّ خَرَجَت مِن بیتها فِهِیَ تَلعَنُ حَتّی تَرجِعَ اِلی بیتها مَتی ما رَجَعَت» هر زنی که جز برای شوهر خود را خوشبو ساخته پس از منزل بیرون رود پیوسته مشغول لعنت خدا خواهد بود تا وقتی به خانه بازگردد. (31)
10.3.2 عدم ابراز علاقه نسبت به یکدیگر
همیشه و همه جا دیده شده است که بیان کلمات زیبا و ابراز عشق به یکدیگر چقدر میتواند برای از بین بردن کینه و کدورت مفید و موثر باشد که نمیتوان به جای این کلمات چیز دیگری جایگزین کرد. این مسئله در زندگی زناشویی بیشتر به چشم میخورد. اگر زن و شوهر بدون هیچ خجالت و کمرویی یا غرور یا به این دلیل که خودش میداند او را چقد دوست دارم و دیگر لازم نیست به زبان بیاورم، به یکدیگر ابراز علاقه کننداکثر نزاعهای آنها از بین میرود. هرچند که باید در این مورد هم حد اعتدال را رعایت کرد و در جای خود از آن کلمات استفاده نمود. مرد اگر به زن گفت من تو را دوست دارم این سخن هرگز از دل او بیرون نمیرود. زن یا مرد هر دو میتوانند برای ابراز علاقه به یکدیگر در یک جمله به او بگویند که او را چقد دوست دارند و چقد برای همدیگر ارزش و اهمیت قائلند. متاسفانه در جامعهی ما این طور برداشت شده است که فقط مردها باید ابراز علاقه نسبت به همسر خود کنندو خانمها نه. باید گفت ابراز علاقه یک امر متقابل است.
11.3.2 سطح تحصیلات
به نظر میرسد که امروزه داشتن سواد و تحصیلات عالیه برای همهی افراد یک امر مهم و لازم تلقی شده است و طبیعی است که انسانها نیز برای گزینش همسر آیندهی خود آن را به عنوان یکی از معیارهای خود در نظر بگیرند. سواد یکی از عوامل آگاهی بخش در زندگی انسان میباشد و درک و فهم اورا نسبت به مسائل جامعه و دیگران بالا میبرد. افراد در هر مقطع تحصیلی از جمله دیپلم، لیسانس، دکترا و…باشند از جهان خود و مسائل اطراف آن درک و فهم خاصی دارند. اگر زن و شوهر از نظر تحصیلات به هم نزدیکتر باشند این نزدیکی نه تنها باعث مشکل آنها نخواهد شد بلکه موجب میشود تا ازنظر اندیشه و فرهنگ نیز به هم شباهت داشته باشند.
بی هیچ شبهه، ازدواج انسانهایی با دو سطح متمایز آموزشی و به تبع آن دو فرهنگ و جهان بینی متفاوت، باید آسیب پذیرتر باشد و موجبات طلاق را فراهم سازد.
میزان سطح تحصیلات با وضعیت مالی رابطهی مستقیم دارد. هرچه سطح تحصیلات کم باشد اوضاع مالی نیز کم و نامطلوب است. زیرا نداشتن تحصیلات یعنی نداشتن مهارت لازم و در نتیجه بیکاری یا کارهای ساده مثل بنایی و…
برنت در تحقیق خود به نام «تحرک اجتماعی و ازدواج» مشاهده میکند که در 71 درصد ازدواجهای نظام فکری و سطح تحصیلات زن و شوهر یکی بوده است. استوارت ملاحظه کرده است که میان پرورش و آموزش فرد و آنچه که از همسر او انتظار میرود نوعی تناسب منطقی وجود دارد اما کارلسون دربارهی ضرورت چنین همسانی از لحاظ فرهنگی معتقد است میان تعادل سطح تحصیلات ظاهری زن و شوهر و خرسندی زناشویی وجه مشترک موجود نیست. ترمان این فرضیه را میپذیرد اما به نظر او هنگامی نیک بختی زنان کاملتر خواهد شد که شوهر تقریبا پنج سال بیشتر از آنها تحصیل کرده باشد در این میان هامیلتون بر خلاف عقیده این محققان معتقد است میان سعادت خانوادگی و همگونی تحصیلات رابطه مستقیم وجود دارد. (32)
12.3.2 دخالتهای بی مورد خانوادهها
دخالتهای بی مورد پدر و مادر و… در زندگی زن یا شوهر ممکن است زندگی زناشویی آنها با فاجعهی بزرگ همراه سازد. دخالتهای خانوادههای زن و شوهر به دلائل مختلفی صورت میگیرد. یکی از این دلائل این است که زن یا شوهر به اسقلال نرسیدهاند و برای ازبین بردن مشکلات خود دست به دامن پدر و مادر خود میشوند. دلیل دیگر مربوط به خود خانوادههاست که هنوز باور ندارند که پسر یا دخترشان بزرگ شده است و باید اورا کمی آزاد گذاشت تا خود برای زندگیش تصمیم گیری کند. خانوادهها باید یادبگیرند در هنگام بروز مشکلات بین زن و شوهر فقط آنها را راهنمایی کنند. اگر زن و شوهر از هر نظر وابستگی به خانوادهی خود داشته باشند خواه یا ناخواه باعث میشود که پای آنها نیز در امور زندگیشان کشانده شود که همین مورد سبب بروز اختلافات بین زن و شوهر شده و جدایی را دامن میزند.
13.3.2 عشق
به گفتهی بعضی از بزرگان عشق لازمهی زندگی زناشویی است. عشق زن و شوهر به هم از جمله عواطفی است که در آن هر دو به فکر ایجاد آسایش و راحتی دیگری است. دو عاشق واقعی افرادی هستند که به احتیاجات جسمی و روحی یکدیگر پاسخ میدهند، مواظب هم هستند و جسم و روح آنها با هم یکی شده است. براساس این عشق است که یک زندگی محکم و پابرجا شکل میگیرد. غالب جوانان ما درک درستی از عشق ندارند زمانیکه عاشق میشوند به هیچ چیز فکر نمیکنند و در این عاشقی عقل و منطق را کنار می گذارندو به عیوب یکدیگر توجه خاصی ندارند. زن و شوهر علاوه بر این که یکدیگر باید دوست داشته باشند خیلی از افکار و عقاید و سلیقههای یکدیگر را نیز باید دوست داشته باشند.
«فرانسیس بیکن فیلسوف انگلیسی میگوید: افراط در ستایش عشق به نظر عجیب و خارج از عادت میآید پندار شخص متکبر و خودپسند درباره خویش هر اندازه بیهوده و پوچ باشد نظر عاشق درباره معشوق از آن پوچتر است شما نمیتوانید در بین انسانهای باارزش کسی را پیدا کنید که به جنون عشق مبتلا باشد این خود دلیل بر آن است که توانایی روح یک انسان عالی با ناتوانی عشق سازگار نیست».(33)
بعضی از روانشناسان اعتقاد دارند که بعد از گذشت چند سال آن عشق و علاقهی روزهای اولیه و حتی میل جنسی در زن و شوهر کاهش مییابد به همین دلیل آنها توصیه میکنند که زن و شوهر مدت کوتاهی را از هم جدا بمانند تابا این جدایی طروات و تازگیه روابط در بین آنها از بین نرود. با این تفاسیر میتوان گفت که عشق و دوست داشتن شرط لازم است اما کافی نمیباشد.
14.3.2 ازدواج در سنین پایین
به عقیدهی بسیاری از روانشناسان زمان مناسب برای ازدواج و تشکیل زندگی تنها بستگی به بلوغ جنسی نداردیعنی با فرارسیدن بلوغ جنسی هر دختر یا پسری نمیتوان گفت که او آمادگی ازدواج را داردبلکه برای داشتن یک زندگی مشترک موفق و سرشار از پیروزی باید بلوغ فکری و جنسی در کنار هم رشد کنند. بلوغ این دو در کنار هم باعث میشود تا دختر و پسر به وظایف و مسئولیتهای خود در زندگی مشترک آگاه شده و دست از تخیلات و خیالات واهی بردارند. اگر دختران و پسران بدون توجه به این امر در سنین پایین ازدواج کنند و از واقعیات زندگی به دور باشند زندگی آنها بیشتر شبیه به بازی کودکان میشود.
آثار سوء ازدواج دختران و پسران در سنین پایین: 1. از داشتن رابطه واقعی و طبیعی زناشویی محروم میشوند. 2. در معرض ابتلا به بیماریهای دستگاه تناسلی و روانی قرار میگیرند. 3. به علت ناتوانی در اداره زندگی دچار مشکل میشوند؛ و اینها باعث سست شدن پایههای زندگی زناشویی و فروپاشی آن و در آخر منجر به طلاق میشود. (34)
15.3.2 ناهمسانی ایمان مذهبی
ایمان به خدا نیرویی در انسان بوجود میآورد که باعث میشود او از هر کس و هر چیز دنیوی بی نیاز شود و در برابر مشکلات سر خم نکند و آهنین اراده و قوی باشد. یاد خدا و ذکر او سبب آرامش انسان میشود.
اگر زن یا مرد برای انتخاب و گزینش طرف مقابل خود این گزینه را از ذهن خود پاک کنند دیری نمیپاید که زندگی آنها متزلزل میشود زیرا دو نفر با سطح ایمان و عقاید مذهبی متفاوت دیده متفاوتی نیز در مورد دین یکدیگر دارند. بعضیها بر این اعتقادند که میتوانند طرف مقابل خود را از نظر اعتقادی تغییر دهند به همین خاطر زیاد آن را مهم نمیدانند اما غافل از آنند که اگر کسی با هر شرایط و اعتقاداتی رشد یافت، تغییر او کاری بسیار سختی است و از دست هر کسی بر نمیآید. نباید صحنه زندگی زناشویی را عرصه تغییر عقاید دانست چرا که ممکن است به قیمت گزافی تمام شود.
زن و شوهر نباید فقط بر مبنای عشق ظاهری و نیروی جاذبه آنی ازدواج کنند و درک درستی از عقاید مذهبی یکدیگر نداشته باشنداگر اینطور فکرکنند و زندگی مشترک خود را آغاز نمایند حتم بدانند که این زندگی، زندگی رضایت بخشی نخواهد بود و در آخر منجر به مشکلاتی میشود.
16.3.2 اختلاف سنی
خانواده از عناصر بسیار زیادی شکل یافته است که یکی از این عناصر سن زوجین میباشد. زن و شوهر باید از نظر سنی طوری باشند که هردو آنها به بلوغ عقلی رسیده باشند. «محققان عقیده دارند که تفاوت سنی مطلوب بین زن و مرد 5 یا 6 سال است».(35) اما در مواردی دیده شده است که دختران یا پسران جوان با طرف مقابل خود که از آنها پیر و سالخورده است ازدواج کردهاند که این ازدواج یک ازدواج صوری است یعنی هدف آن دختر یا پسر جوان از این ازدواج کمتر علاقه و محبت بوده است علل مختلفی میتواند علت چنین ازدواجهایی باشد، برای مثال تحت اجبار واقع شدن، جدا شدن از خانهای که خالی از آرامش است به هر قیمتی و همچنین مسائل مالی. البته نباید این مسئله را یک قائده کلی دانست، چه بسا زن و شوهری با اختلاف سن زیاد از زندگی خوبی برخوردار باشند، چیزی که مسلم است، اینست که ایده آل یک زندگی خوب در شرایط اختلاف سنی کم به وجود میآید ولی همیشه استثناهایی نیز وجود دارد.
در این گونه ازدواجها نیز ممکن است مرد یا زن به دلیل بدبینی و سوء ظن به یکدیگر اسباب نزاع و درگیری بوجود آورده و سبب طلاق و جدایی را بشوند.
همانطور که آمارها نشان میدهند در بین طلاقهای 725 زنی که از شوهران خود مسنتر بودند 185 نفر از این خانمها 10 تا 40 سال از شوهران خود بزرگتر بودند که علت این طلاقها سوء ظن و بدبینی به همسر گزارش شده است. (36)
17.3.2 عدم استقلال در زندگی (فکری و مالی)
حس استقلال در فرد از زمان طفولیت شروع میشود. وقتی کودک شروع به راه رفتن و تکلم میکند این علائم نشان دهندهی استقلال طلبی اوست. پرورش استقلال فرد بستگی به نوع رشد او در خانواده دارد. اگر او در خانوادهی مضطربی رشد یابد که از دست زدن به هر کاری مضطرب و نگران هستند به این خاطر که ممکن است رنجش یا نگرانی به آنها تحمیل شود، این فردبیشتر به خانوادهاش متکی است و استقلال لازم را برای زندگی پیدا نمیکند. این مسئله در بزرگسالی و زندگی زناشویی او نیز تاثیر به سزایی دارد به طوریکه باعث میشود تحت تاثیر حرفهای دیگران قرار گرفته و از آنها پیروی کند و از نیروی عقل خود استفاده نکند. حتی دیده شده است که این گونه افراد بعضی از خط مشیهای موجود در خانوادهی خود را از دیگران به خصوص پدر و مادر خود میگیرند. این گونه افراد چون توانمدیهایشان افزایش پیدانکرده است به همین دلیل وابستگی زیادی به دیگران پیدامی کنند. چون میزان توانمندی افراد با استقلال آنها رابطهی مستقیم دارد.
17.3.2 بحران شخصیت
یکی از عوامل فردی طلاق در جامعه امروزی ما بحران شخصیت است. این بحران به بحرانی اطلاق میشود که سبب بروز ازدواجهای ناپخته و نامطلوب شده. بحران شخصیت در واقع یک بحران یا خلأ است که این خلأ میتواند تنهایی یا عاطفی باشدکه بر اثر این بحران فرد در سنین پایین به ازدواج رو میآورد بدون آنکه به معیارهای خود جهت ازدواج ذرهای توجه داشته ویا در مورد مسائل زناشویی اطلاعات کافی داشته باشد. این گونه افراد تنها برای اینکه خود را به خانواده بشناسانند و به اعتقاد خودشان استقلال پیداکنند تن به این ازدواجهای عجولانه داده و باعث آسیبهای شدید روحی و جسمی هم برای خود و هم برای اعضای خانوادهی خود در آینده میشوند. در آخر میتوان گفت که این بحران اثر غیر مستقیمی بر طلاق و جدایی دارد.
3.فصل سوم: عوامل اجتماعی طلاق
1.3 بیکاری
بیکاری را باید مادر بسیاری از عیوب دانست. مردان در اثر بیکاری به خانه نشینی رو میآورند و عمری را به بطالت میگذرانند. این گونه مردان در اثر زیاد ماندن در خانه و فعالیت نکردن رفته رفته بدخو و بهانه جو شده و با گوشه و کنایه و سخنان نیش دار همسر خود را آزرده خاطر میکنند.
بیکاری باعث ایجاد بعضی از بیماریهای روحی و روانی از جمله جنون، افسردگی و … میشود. مخصوصا در افرادی که به مدت طولانی شاغل بودند و یک مرتبه از کار خود بازنشسته شده و مجبورند باقی عمر خود را در خانه بگذرانند. این افراد مانند نظامیان و کلیهی کارمندان دولت. پیشنهاد میشود این افراد دست به فعالیتهایی بزنند، هرچند بازده مالی نداشته باشد.
مطالعات نشان میدهد اشخاصی که بیکار میشوند معمولا چند مرحله را پشت سرمیگذارند. مرحله اول: حالت شوک است اما فرد مطمئن است که کار دیگری پیدا خواهد کرد. روابط عادی خود را با خانواده و دوستان حفظ میکند این مرحله یک یا دو ماه طول میکشد.
مرحله دوم: تلاش برای پیدا کردن کار: احساسات منفی به دنبال از دست دادن شغل، کم کم از بین میرود این مرحله ممکن است تا چهار ماه طول بکشد.
مرحله سوم: خرد شدن عزت نفس، تردیدها و جلوههای اضطراب ظاهر میشود.
مرحله چهارم: مرحله تسلیم شدن و در خود فرو رفتن است. (37)
چنین به نظر میرسد که اگر بیکاری شخص برای مدت زیادی ادامه یابد ممکن است بر زندگی خانوادگی او تاثیرگذار باشد. این مسئله ممکن است به علت تمام شدن پس اندازها، فشارهای اقتصادی سنگین بر فرد، فرد را از انجام دادن به تعهدات اقتصادی خود در قبال زن و فرزندانش ناتوان سازد.
بیشترین میزان طلاق در بین طبقات کم درآمد، غیر ماهر و بی بهره از آموزش صورت میپذیرد. (38)
ممکن است بیکاری ناشی از عوامل مختلفی باشد از جمله: 1. مهارت کافی نداشتن در کار 2. نداشتن تحصیلات 3 . عدم حمایت مالی و سرمایهی کافی 4. نبود امکانات مناسب 5. عوامل فردی مثل تنبلی و علاقه به کار نداشتن 5 .فرصتهای شغلی کم در جامعه و …
امام رضا (ع) میفرمایند: کسی که برای رفع حاجت خانواده به دنبال کسب مال میرود اجرش از مجاهد در راه حق بیشتر است. (39)
حضرت علی (ع) میفرماید: کسی که به کارها روی میکند بینا میگردد و کسی که از همه کارها روی گرداند سرگردان ماند. (40)
2.3 بیداری زنان و اشتغال آنان
اشتغال زنان از عواملی است که باعث از بین رفتن کانون خانواده و روابط زن و شوهر و فرزندان میشود. تاثیر این مسئله بر کودکان خردسال بیشتر است زیرا آنان در این سنین به محبت و علاقهی مادری نیازمندند و سپردن آنها به مهدکودک سبب بهم خوردن تعادل عاطفی در کودکان میشود. این عامل در جوامع صنعتی و شهری دیده شده است که به طور غیرمستقیم بر خانواده اثر میگذارد و سبب طلاق میشود.
دادههای آماری قضایی وزارت دادگستری نشان میدهد که میزان طلاق در میان زنان باسواد بیشتر از زنان بی سواد است. (41)
3.3 صنعتی شدن
یکی از عوامل اجتماعی که امروزه مشاهده میشود صنعتی شدن جامعه همراه با توسعه صنعت و تمرکز شدید و همه جانبه میباشد. پیشرفت فنون، مهاجرت افراد روستایی و عشایری به شهرها، افزایش کارخانجات صنعتی و ایجاد اشتغال برای این افراد باعث شده تا آنها به شهرها بیایند و باعث دگرگونی ساخت جمعیتی و اجتماعی شوند. پیشرفت صنعت و تکنولوژی باعث از بین رفتن عاطفه و احساسات در افراد شده و آنها را از هم دور میکند.
4.3 توسعهی شهرنشینی
توسعهی شهرنشینی باعث شده است که مردم در شهرها براساس سود و زیان با هم ارتباط داشته باشند نه براساس صمیمیت و محبت. در شهرها ارزش هرکس به اندازهی دارایی و توان مالی اوست و براین اساس سنجیده میشود و ملاکهای اخلاقی و معنوی رنگ باختهاند. در جوامع شهری هر کس درگیر مشکلات شخصی خود میباشد و به دیگران و مشکلات آنها توجهی ندارد. این مسئله بر روابط خانوادگی نیز تاثیر میگذارد. مثلا افزایش تحصیلات و کارکردن زنان، ناهماهنگی روانی و عاطفی سبب میشود که در شهرها آمار طلاق بالا رود.
4.فصل چهارم: عوامل فیزیولوژیکی و روانی
1.4 عدم آشنایی با مسائل جنسی
زمانی بنیان زناشویی محکم و استوار است که علاوه بر سلیقه و هماهنگی اخلاقی بین زن و شوهر، آنها از نظر روابط جنسی و امور آمیزشی نیز باهم هماهنگ باشند. «غالبا اولین تماس جنسی بین زنان و مردان در شب زفاف انجام میشود. در آن شب برخی از بانوان دچار اضطراب هستند که غالباً ناشی از: الف:عدم آشنایی با خصوصیات اخلاقی مردی که میخواهند با او زندگی کنند. ب: هراس از درد پاره شدن پرده بکارت میباشد» در این شب مرد وظیفه دارد با گفتن کلمات و سخنان زیبا و محبت آمیز و دلنشین همسر خود را به زندگی آینده امیدوار سازد و تماس و رابطهی جنسی او سرشار از عشقبازی و آرامش باشد. توصیه شده است در این شب از ارتباط و تماس جنسی خشونت آمیز پرهیز شود. زمانیکه دختری به خانهی بخت میرود از مسائل جنسی آگاهی دقیقی ندارد و این تصور را از مسائل جنسی دارد که فقط با همسر خود همبستر شود میل جنسی او را ارضا کند و خود او نیز یک خوشی و لذت کاذب از این عمل ببرد. اما این طرز فکر کاملا اشتباه است همانطور که مرد میل جنسی دارد و باید ارضا شود زن نیز میل جنسی دارد و او هم باید ارضا شود. به طور کلی عمل جنسی زمانی انجام میشود که هر دو طرف همزمان با هم به اوج لذت جنسی برسند. برخی مردان به آمادگی جنسی زن خود توجهی ندارند و این طور تصور میکنند که زن همچون وسیلهی بی روحی است که تنها برای ارضای میل جنسی او آفریده شده است و خود زن نیز هیچ نیاز جنسی ندارد. باید دانست که زن و مرد هردو برای این عمل نیاز به آمادگی دارند. «همانطور که در کتابهای زناشویی گفته شده است میل جنسی اکثر بانوان در بین قاعدگی دارای فرم و ریتم خاصی است. معمولا در روزهای 12 تا 16 از دوره ماهانه و همچنین روزهای 23 الی 27 یعنی 2 الی 4 روز پیش از قاعدگی بعدی، میل جنسی در زنان دارای شدت بیشتری است. (42) بی توجهی هریک از طرفین به خواستههای جنسی یکدیگر سبب بروز اختلالات روحی در زن و شوهر میشود. این اختلالات عبارتند از: بی خوابی، بی اشتهایی، لاغری، حملات عصبی، بی حوصلگی و بد اخلاقی و… که این اختلالات خود ممکن است سبب اختلافات یا خیانتهای زناشویی و بالاخره طلاق شود.»
در زندگی زناشویی زن و شوهر هر کدام از نظر خود مواردی را مهم تلقی میکنند. زنان بیشتر امور مالی و اخلاقیات شوهر و مردان مسئله جنسی. توقعات جنسی در زندگی زناشویی بیشتر از طرف مرد مطرح میشود که اگر برآورده نشود، سبب رفتارهای زشت مثل عیاشی شده که این امر باعث بروز نابسامانیهای مالی شده و به همین دلیل مشکلات مالی زیادی را ایجاد میکند و مرد را در ایفای نقشهای محولهاش ناتوان میگرداند و باعث میشود که زن مجبور به تقاضای طلاق شود.
1.1.4 سردی جنسی
یکی از عوامل و مشکلات زناشویی که سبب جدایی و طلاق میشود سردی جنسی زن یا شوهر است. سردی جنسی بیشتر در خانمها دیده میشود تا آقایان. «بعضی خانمها میل و اشتهای جنسی ندارند و در بعضیها میل جنسی زیاد بوده و زودتر تحریک میشوند ولی از عمل جنسی خیلی کم و یا هیچ لذتی نمیبرند. عدهای هم اصولا نسبت به روابط جنسی کراهت و نفرت داشته و آن را یکی از وظایف نامطبوع زناشویی میدانند». عوامل زیادی در بوجود آمدن میل جنسی و تکامل آن نقش دارند که از جملهی این عوامل میتوان عوامل اجتماعی، تربیتی و روحی را نام برد.
سردی جنسی تنها در زنها مشاهده نشده است بلکه در مردها نیز وجود دارد. سردی یا ناتوانی جنسی درمردان معلول کمبود هورمونها، اختلالات موضعی اعضاء تناسلی یا عوامل سرشتی دیگر است در خیلی از موارد چه مردها و چه زنها سردی جنسی مربوط به عوامل روحی است. (43)
عوامل روحی که در سردی جنسی دخالت دارند عبارتند از: افکار دوران طفولیت، تعلق زیاد به مادر، ترس و اضطراب، کشمکشهای روحی، مزاج عصبی، علاقه به جنس موافق.
2.4 ناباروری
ناباروری یکی از عوامل طلاق است که در امروزه خیلی به چشم میخورد. برخی زن و شوهرها با دشواریهای لقاح روبرو هستند گاهی این مسأله با درمان زن و شوهر حل میشود و آنها بعد از چند ماه یا چند سال صاحب فرزند میشوند. اما بعضی وقتها مسئله جدیتر است و درمان اثر نمیکند زیرا مرد یا زن یا هردو نابارور هستند. عوامل ناباروری زیادند. بعضی عوامل پزشکی و ارثی هستند و بعضی دیگر اجتماعی.
1.2.4 عوامل نازایی در زنان: 1. عدم تخم گذاری 2. انسداد مجاری تناسلی به خصوص لولههای فالوپ و گردن رحم 3. وجود اختلال در توسعه و تکامل رحم و مخاط آن که در اخذ و تغذیه تخم لقاح شده نقش مهمی را ایفا میکند. 4. عوامل روحی مثل ترس، اضطراب، افسردگی و …(44)
شاید شنیدهاید خیلی از زنها مدت مدیدی نازا بودهاند پس از اینکه فرزندی را انتخاب کردهاند آبستن شدهاند. در این موارد نازایی به علت عوامل روحی است. زیرا اضطراب و تشویش زیاده از حد درباره نداشتن طفل ممکن است خود علت نازایی باشد.
2.2.4 مردان: عدم توانایی تولید اسپرماتوروئید فعال و سالم 2. عدم قدرت و نیروی جنسی کافی 3. کمبود اسپرماتوزوئید و… (45)
3.4 بیماریهای روحی و روانی
1.4 وسواس
وسواس از بعد روانی حالتی است که در آن افکار و امیالی که به صورت اشتباه و وهم آمیز محقق شدهاند، فرد را در بند خود اسیر کرده و او را مجبور به انجام کارهایی میکنند که اشتیاق و علاقهای نسبت به انجام آن ندارد. فرد وسواسی عمل وسواسی را صرفاً جهت رها کردن خود از اضطراب و تشویشی انجام میدهد که در اثر انجام ندادن عمل وسواسی برای او به وجود میآید. به همین خاطر باید متذکر شد که اعمال وسواسی برای فرد وسواسی لذتی را در بر ندارد و حتی بر خلاف میل و خواستهاش میباشد.
بیماران وسواسی در اغلب موارد نگران وقوع حادثهای هستند که درصد احتمال آن بسیار کم است. افراد وسواسی معمولا در جهت برطرف کردن نگرانی خود گام برمیدارند.
مشخصات یک شخص وسواسی: 1. بیش از حد دقیق بودن 2. عدم اعتماد به نفس 3. شک درباره خویشتن 4. بارها هر موضوعی را بررسی کردن «checking» 5.یکدندگی «Stubborness» 6. وقت شناس «puncuality» 7. به شدت متوجه جزئیات بودن 8. خشک «redgi» 9. بیش از حد منطقی «rationality» 10. کسل کننده boring 11. در تصمیم گرفتن مشکل دارند. 12. محافظه کاری. (46)
2.4 افسردگی
افسردگی نوعی نابهنجاری و بیماری روانی است که در خلق و خو و عاطفهی افراد تاثیر بسزایی دارد. فرد افسرده در خود فقدان نشاط و بی میلی و بی حوصلگی میکند که همین امر سبب میشود تا او از دایره خویشان و دوستان دور شود و تماس و ارتباط با آنان را کم و کمتر کند. کم حرفی، درخود بودن و در فکر فرو رفتن ارتباط او را با اعضای خانواده مختل میسازد. بدخلقی و بی تفاوتی ممکن است حمل بربی مهری شود و مناسبات بین اعضای خانواده را سرد و تنش زا گرداند.
شخص افسرده احساس ناامیدی و غمگینی میکند و نمیتواند تصمیماتی برای زندگی خود بگیرد چرا که اعتماد به نفس او پایین آمده است و فکر میکند که اگر دست به هر کاری بزند در آن کار ناموفق است. حتی در مواردی دیده شده است که فرد براثر بی کفایت و بی ارزش دانستن خود دست به خودکشی زده است. فرد افسرده از انزوا و تنهایی خوشش میآید و حوصلهی ارتباط برقرار کردن با دیگران را ندارد.
افسردگی در خانمهای خانه دار مشکلات زیادی را به همراه دارد چرا که «افسردگی همراه با کندی و بی تصمیمی، کاهش توجه، نقصان، تمرکز فکر، فراموشکاری، میباشد و همین مسئله موجب اشتباه کاری در پخت و پز و سایر امور خانه میشود و یا سبب میشود تا کارهای خانه ناتمام بماند که در نتیجه اسباب گله و شکایت و نارضایتی اعضای خانواده را فراهم میآورد».(47)
فهرست نشانههای افسردگی:1- احساس غم، اضطراب یا تهی بودن 2- به طور دائم یا بیشتر وقتهااشتغال ذهنی درباره مرگ یا خودکشی 3-احساس گناه نومیدی یا بی ارزشی 4-از دست دادن علاقه یا لذت در مورد فعالیتهایی که قبلا جالب و لذت بخش بودند از جمله روابط جنسی 5-کم خوابی یا پرخوابی 6-کم خوری و کاهش وزن بدون رژیم غذایی یا پرخوابی و افزایش وزن 7-بی قراری و تحریک پذیری
8-دردهای جسمی مداوم که درمان در مورد آنها مؤثر نیست مانند: سردردها، درد مزمن، یبوست و دیگر مشکلات گوارشی 9- دشواری در ایجاد تمرکز، یا داوری مسائل یا تصمیم گیری 10- ضعف
5.فصل پنجم: عوامل اقتصادی
1.5 انتظار و توقعات زیاداز حد مالی
از علل دیگری که باعث بروز طلاق میشود توقعات نابجای هر یک از طرفین است بدون در نظر گرفتن شرایط و امکانات موجود.
زن و شوهر باید همیشه برخوردی کاملا منطقی در زندگی داشته باشند و خارج از تواناییهای همسر خود از آن درخواست و توقع نداشته باشند. مثلا خانمها سعی کنند از توقعات مالی نابجا و ولخرجیها و تجمل پرستی ها و اسرافهاو چشم و هم چشمیهای خود صرف نظر کنند و مانند کودکان بی منطق نباشند و براساس توان مالی همسر خود خرج نمایند. زیرا این کارها سبب شروع اختلافات شدید در خانواده شده و خانواده را از هم جدامی کند.
2.5 فقر اقتصادی و مسائل مالی
یکی از مهمترین علل طلاق در جوامع امروزی فقر مالی میباشد.
فقر را میتوان از روی مشخصات و نشانههای گوناگونی چون درآمد کم، تعلیم و تربیت نامناسب و ناقص، کمی افراد غیر ماهر در نیروی کار، زندگی در خانههای نامناسب و تعداد زیاد کودکان در خانوادههای از هم گسیخته شناخت. (48)
فقر مادر تمام گناهان است زیرا شخص فقیر برای بدست آوردن یک تکه نان ممکن است دست به هر کاری بزند زیرا که او نه سواد چندان عالی و نه مهارت کافی برای کار کردن دارد. در این باب میتوان از سخن حضرت علی (ع) استفاده نمود که فرمودند: «کادَ الفَقر أَن یَکُونَ کُفرَاً» چه نزدیک است فقر به کفر (49)
شخص فقیر در مقایسه با دیگر افراد هر جامعه، معمولا طول عمر کمتری دارد بیشتر بیمار میشود و غالبا بر اثر فقر و کمبود مواد غذایی و وسایل بهداشتی به نقصهای جسمانی و فکری بیشتری دچار شده با بحرانهای شخصیتی بیشتری روبرو میگردد. همچنین شخص فقیر از امکانات کمتری در جهت نیل به اهدافش برخوردار است.
مسأله ی فقر اقتصادی علاوه بر زیانهای فردی و اجتماعی، تاثیر بسیار زیادی بر خانواده دارد و مشکلات زناشویی زیادی بوجود میآورد. زن و شوهر ممکن است از هر لحاظ چه اخلاقی و چه اعتقادی و… یکسان باشند ولی فقر اقتصادی باعث از هم پاشیدگی روابط زناشویی آنها میشود.
«فقر اقتصادی سبب افزایش آسیبها و انحرافات اجتماعی در زمینههای مختلف مثل: طلاق، قتل، جنایت و… بر اثر فقر اقتصادی زن و مرد بیشتر به مشاجره پرداخته و یکدیگر را مقصر کمبودها قلمداد میکنند».(50)
از جمله مواردی که باعث بروزمسائل مالی میشود زمانیست که زن یا شوهر و معمولا کسی که بیشترین درآمد خانواده را تأمین میکند درصدد کنترل مخارج برمیآید و طرف مقابل به عنوان یک اقدام تلافی جویانه در برابر اعمال کنترل، پول بیشتری خرج میکند. گرفتاری دیگر زمانی بروز میکند که زن و شوهر، هر دو از درایت لازم در اداره امورمالی زندگی بی بهرهاند. همچنین اختلاف سطح مالی خانواده زن و شوهر در بروز ناسازگاریها و اختلافات زن و شوهر تأثیر دارد یا عدم تعادل درآمد و هزینهی خانواده در این مورد زن یا شوهر را با مشکل مالی روبرو میکند و در اقصاد خانواده اخلال و نابسامانی ایجاد میشود …
3.5 ناهماهنگی طبقاتی
اختلاف طبقاتی ضامن اختلاف شدید تربیتی است. وقتی دختر و پسر از طبقات اجتماعی مختلف باشند مثلا یکی از طبقهی مرفه جامعه و یکی از طبقهی متوسط یا فقیر جامعه مسلما باعث میشود که آنها خواستهها و علائق و هدفهای متفاوتی در زندگی را دنبال کنند چون که آن دو با دو شرایط اجتماعی کاملا متفاوت بزرگ شدهاند و نمیتوانند در زندگی مشترک توافق و سازگاری داشته باشند و یک هدف را دنیال کنند. در اسلام این امر آمده است و متذکر داده شده است که «در امر همسر گزینی باید (همکف) یا (همانندی) یا (همسانی) را رعایت نمود که مراد از» همانندی یا «همپایگی» در اسلام ناظر به متانت و منش و اخلاق و عفاف و پاکدامنی است.
از کلام پیامبر اکرم (ص) استفاده میشود که فرمودند:تا آنجا که امکان دارد با هم کفها و همانندهای خود ازدواج کنید و از میان آنها همسر برگزینید تابهترین نسل از شما پدید آید. (51)
6.فصل ششم: سردی روابط «طلاق عاطفی»
طلاق عاطفی طلاقی است که در آن زن و شوهر سالها با حداقل ارتباط «حتی ارتباطهای کلامی» زیر یک سقف زندگی میکنند بدون آنکه برای هم ارزشی قائل شوند. آنها نسبت بهم بی تفاوت بوده و وجود همدیگر را در کنار هم حس نمیکنند مثل دو غریبه که روزانه از کنار هم به راحتی عبور میکنند نه یک زن و شوهر واقعی.
طلاق عاطفی را طلاق پنهان هم میگویند این گونه طلاقها اتفاق میافتند بی آنکه جدایی واقعی صورت گیرد. «در کشورهای آسیایی طلاق پنهان» عاطفی شایعتر است. به ظاهر زوجین در سیستم خانواده به شکل متشکل سهیم هستند و یک هدف اساسی را با هم دنبال میکنند، ولی در واقع از نظر عاطفی از هم جدا شدهاند. (52)
زن و شوهر در هر شرایطی باید به میل جنسی یکدیگر احترام گذاشته و درصدد برآوردن آن باشند اگر یکی از زوجین از اینکار غفلت کنند پایههای محبت و علاقهی آنها از بین میرود. «همانطور که اسلام هم متذکر شده است که نزدیکی مرد با همسر خود با اینکه به جهت لذت است ولی ثواب دارد.»
از دیدگاه اسلام زن و مرد وظیفه دارند تا به نیازهای طبیعی یکدیگر پاسخ دهندو توجه نکردن هریک از آنها به این امر خطا و اشتباه است. «در روایات آمده است که زن و شوهر نباید به مدت چهار ماه از هم دور بمانند».(53) حتی آنها نباید به بهانهی اینکه از این کار خوششان نمیآید از این کار سر باز زنند. زیرا این امر باعث جدایی عاطفی زن و شوهر شده و حتی ممکن است سبب انحرافاتی نیز شود.
7. فصل هفتم: طلاق از منظر اسلام
پایداری و ثبات بنای خانواده و ایجاد رابطه محبت آمیز بین اعضا خانواده در اسلام ارجحیت به خصوصی دارد و در بسیاری از آیات و روایات از خدا و ائمهی معصومین (علیهم السلام) دربارهی این موضوع نقل شده است که آنها این امر را امری مقدس میدانند و از هم پاشیدگی و گسیختگی آن را امری مغبوض و زشت دانسته شده. «از منظر قرآن و روایات ائمه (علیهم السلام) طلاق به عنوان (ابغض الحلال) معرفی شده است یعنی به عنوان یک داروی مؤثر، تنها هنگامیکه آتش اختلاف شعله ور گردد و آفت اختلاف ریشه دار و بنیان کن غیر قابل علاج در پیکره خانوادهها بروز کند که جز انحلال خانواده چارهای ندارد معرفی نموده که فقط در مقام ضرورت مورد استفاده قرار میگیرد و این به این معنا است که وصلت و پیوند و تشکیل خانواده یک عمل طبیعی مشروع در اسلام معرفی شده و جدایی و طلاق یک امر مغبوض.»
این حقیقت برای همگان روشن است که مسأله طلاق در خانوادهها در واقع یک بلای بزرگ خانوادگی بشمار میرود ودر این میان براثر این بلا تنها کسانی که از آن آسیب میبینند فرزندان معصوم این خانواده میباشند که آیندهی آنها بر اثر ندانم کاریهای والدین آنها به تباهی کشیده شده است.
همانطور که قبلا هم گفته شد منفورترین حلالها در اسلام طلاق است. طلاق در اسلام به این دلیل آورده نشده است که زن و شوهر سر هر موضوع کوچکی که بین آنهابه وجود میآید سریعا دست به طلاق بزنند فقط در مواقعی که واقعا پایههای زندگی لازمهاش ظلم و تضییع حقوق است و پندو نصیحتهای دیگران کارساز نیست برای نجات و خلاص شدن طرف ظلم شده مسئله طلاق مطرح گردد.
همانطور که رسول خدا (ص) نیز در مورد عظمت طلاق فرمودنند که: *تَزَوَّجُوا وَ لا تُطَلِّقوُا فَاِنَّ الطَّلاقَ یَهتَزُّمِنهُ العَرشَ*(زن بگیرید و طلاق ندهید زیرا عرش از وقوع طلاق میلرزد) (54).
بنابراین زن و شوهر حتی المقدور باید سعی کنند که در زندگی مشترک خود تا آنجا که میتوانند با صمیمیت و محبت و در نهایت تفاهم و همکاری در کنار یکدیگر زندگی کنند و از طلاق بپرهیزند و با مسائل کوچک آن را از بین نبرند.
برای روشنتر شدن موضوع سعی شده است از آیات و روایات اسلامی استفاده شود که در زیر به برخی از آنها پرداخته میشود.
*وَ اِذا طَلَقتُم النِّساءَ فَبَلَغنَ اَجَلُهنَّ فَامسَکُوهُنَّ به معروفٍ اُوحُوهنَّ به معروفٍ وَ لا تُمسِکوُهُنَّ ضِراراً لِتَعتَدوُا وَ مَن یَفعَل ذلِکَ فَقَد ظَلَمَ نَفسَه وَ لا تّتخِذُوا آیاتِ اللهِ هُزُواً* و چون زنان را طلاق دادید و به مدت خویش رسیدند به شایستگی نگاهشان دارید یا به شایستگی رها کنید، برای ضرر زدن نگاهشان مدارید که ستم کنید هر که چنین کند به خوش ستم کرده است آیههای خدا را مسخره مگیرید. (55)
*وَ اِذا طَلَقتُم النِّساءَ فَبَلَغنَ اَجَلُهنَّ فَلا تَعضُلُو هُنَّ اَن یَنکِحنَ اَزواجَهُنَّ اِذا تَرَاضَو بَینَهُم بِالَمعروُفِ* و چون زنان را طلاق دادید و به مدت خویش رسیدند منعشان مکنید که با شوهرهای خود اگر به شایستگی به همدیگر رضایت دادهاند زناشویی کنند. (56)
رسول اکرم (ص) فرمودند: أوصانی جبرئیل (ع) بِالمَراهِ حَتّی ظَنَنتُ اَنَّهُ لا ینبِغَیَ طلاقها اِلاّ مِن فاحِشَهٍ بَیِّنه. آن قدر جبرئیل سفارش زن را کرد که من گمان بردم به هیچ وجه سزاوار نیست زن را طلاق داد و مگر به خاطر گناه بزرگ و آشکاری که مرتکب شده است. (57)
امام جعفر صادق (ع) فرمودند: اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ یُحِبُّ البَیتَ الَذّی العُرسَ و یُبغِضُ البَیتَ الَذِّی فِیهِ الطَّلاقُ وَ ما مِن شییء اَبغَضُ اِلَی اللهِ مِنَ الطَّلاقِ؛ محققا: خدای متعال دوست میدارد خانهای را که در آن عروسی انجام شود و دشمن میدارد خانهای را که در آن طلاق واقع گردد و چیزی نزد خدا از طلاق مبغوضتر نیست. (58)
از امام باقر (ع) در روایتی آمده است که: در عهد رسول خدا (ص) مردی زوجهاش را بدون اینکه کار زشتی از او صادر شود طلاق داد رسول خدا (ص) به او فرمود: «اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ یُبغِضَ اَو یَلعَنُ کُلَّ ذَوّاقٍ مِنَ الرِّجالِ وَ کُلَّ ذَوّاقَهٍ مِنَ النِّساء» بدون شک خدای متعال دشمن میدارد یا لعنت میکند هر مرد یا زنی را که منظورشان از ازدواج و طلاق فقط هوسرانی و چشیدن طعم و مزهی ازدواج باشد. (59)
امام صادق (ع) از رسول اکرم (ص) چنین نقل میکند که فرمود: ما مِن شَیءٍ أَحَبُ إِلَی الله عَزَّوَجَل مِن بَیتٍ یعمُرُ بِالنِکاحِ وَ ما مِن شَیءٍ أَبغَضُ إِلَی الله عَزَّوَجَل مِن بَیتٍ یَخرِبُ فِی الاِسلام بالتّفرقهٍیعنی الطلاق؛ هیچ امری نزد خداوند محبوبتر از این نیست که خانوادهای با ازدواج برپا و استوار گردد و هیچ چیزی مبغوضتر از این نیست که خانوادهای در اسلام با طلاق و جدایی بر هم خورده، منحل گردد. (60)
امام باقر (ع) فرمود: روزی رسول خدا (ص) با مردی در راه مصادف شد و از او سؤال کرد با همسر خود چه کردی؟ پاسخ دادای رسول خدا او را طلاق دادم حضرت (ص) پرسید آیا بدون اینکه سوء اخلاق داشته باشد طلاق دادی؟ در جواب گفت: آری بدون اینکه اخلاق ناپسندی داشته باشد او را طلاق دادم. حضرت (ص) وقت دیگری با او برخورد کرد از او پرسید زن دوم خود را چه کردی؟ در جواب گفت: او را طلاق دادم بدون اینکه در طلاق دادن او عذری داشته باشم. سپس آن حضرت (ص) فرمود: خداوند مبغوض میدارد و لعن میکند هر مرد یا زن طلاق دهنده و طلاق گیرنده را که از روی اشتها و هوس به این کار مبادرت نماید. (61)
چکیده: از حوادث بسیار نا گوار و ناخوشایند زندگی خانوادگی، طلاق یا جدایی زن و شوهر از یکدیگر است، به حدی که نزد خداوند از منفورترین حلالها شمرده شده است. طلاق عوارض نامطلوبی را برای همه اعضای خانواده دارد و حتی به تاثیرات منفی آن بر جامعه میتوان اشاره کرد. به همین دلیل باید آن را در زمره مهمترین عوامل تهدید کننده فرد و جامعه قلمداد کرد و در بهبود آن سعی و تلاشی مضاعف در پیش گرفت. از مهمترین راهکارهای جلوگیری از این معضل اقدامات قبل از همسر گزینی است که اگر به شیوهای مناسب صورت پذیرد درصد بالایی از میزان طلاق در جامعه کاسته میشود. البته صرف این مسئله کفایت نمیکند و آموزشهای بعد از ازدواج را نباید نادیده گرفت. آموزشهایی همچون نحوه برخورد زوجین، تحکیم باورهای دینی، تعاملات عاطفی، روابط کلامی، احترام متقابل و… که برخی از این موارد را در مقاله فوق به بحث و بررسی قرار دادیم.
پینوشتها:
منبع:راسخون
1. ساروخانی، طلاق پژوهشی در شناخت واقعیت و عوامل آن، ص 1 و 2.
2. کی نیا، عوامل اجتماعی طلاق، ص 82 و 83
3. نهج الفصاحه، ص 214
4. غررالحکم، ص 218
5. وسائل الشیعه، ج 12، ص 118
6. کشف الریبه فی احکام الغیبه، ص 52
7. غررالحکم، ص 300
8. همان، ص 301
9. نهج البلاغه، ص 205
10. همان، ص 242
11. غررالحکم، ج 4، ص 132
12. مستدرک الوسائل، ج 9، ص 144
13. حدید/23
14. نهج البلاغه، ص 158
15. زمر/72
16. اصول کافی، ج 2، ص 309
17. نهج البلاغه، ص 167
18. ریشههای طلاق و درسهای خوشبختی، ص 170
19. کافی، ج 2، ص،89
20. من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 278
21. همان، ص 204
22. صدوق، امالی، ص 408
23. وسائل الشیعه، ج 7، ص 119
24. همان، ص 121
25. احزاب/ 32-33
26. فروع کافی، ج 2، ص 4
27. همان، ص 60
28. همان.
29. مکارم الاخلاق، ص 247
30. همان، ص 246
31. وسائل الشیعه، ج 7، ص 113
32. مقدمهای بر جامعهشناسی خانواده، ص 60 و 61
33. عشق و ازدواج در قلمرو قانون، ص 42
34. همان، ص 200
35. مقدمهای بر جامعه شناسی خانواده، ص 53
36. طلاق یا فاجعهی انحلال خانواده، ص 104
37. روان شناسی رشد، ص 237 و 238
38. طلاق:پژوهشی در شناخت واقعیت و عوامل آن، ص 61
39. ریشههای طلاق و درسهای خوشبختی، ص 107
40. همان، ص 108
41. همان، ص 190
42. ریشههای طلاق و درسهای خوشبختی، ص 123 و 124
43. پاسخ به مسائل جنسی و زناشویی، ص 275
44. همان، ص 182
45.همان، 183
46. مشکلات و اختلالهای رفتاری، روانی در خانواده، ص 58 و 59
47. افسردگی در فرهنگ ایرانی، ص 64
48. بحار النوار، ج 72، ص 29
49. مشکلات و اختلالهای رفتاری، روانی در خانواده، ص 38
50. ریشههای طلاق و درسهای خوشبختی، ص 112 و 113
51. وسائل الشیعه، ج 14، ص 44
52. خانواده و آسیب شناسی آن، ص 62
53. ریشههای طلاق و درسهای خوشبختی، ص 70
54. مکارم الاخلاق، ص 249
55. بقره/231
56.همان
57. مکارم الاخلاق، ص 249
58. کافی، ج 2، ص 421
59. همان 421
60. وسائل الشیعه، ج 7، ص 267
61.همان
کتابنامه
قرآن کریم، ترجمه مجمد مهدی فولادوند، دارالقرآن کریم، تهران:1373
نهج البلاغه، ترجمه دشتی، انتشارات غرفه السلام، قم:1385
پاینده، ابو القاسم، نهج الفصاحه، نشر جاویدان، تهران:1386
حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، دار الاحیای تراث، بیروت:1991 م
مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، انتشارات موسسه الوفاء، بیروت:1992 م
کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، انتشارات مصطفوی، بیروت [بی تا]
کلینی، محمد بن یعقوب، فروع کافی، انتشارات دار الاضواء، بیروت:1992 م
طبرسی، ابونصر، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، انتشارات منشورات رضی، قم:1972 م
صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، انتشارات جامعه مدرسین، قم:1413 ق
شهید ثانی، کشف الریبه فی احکام الغیبه، انتشارات رسالت قلم، تهران:1367
صدوق، محمد بن علی، الامالی، انتشارات موسسه بعثه،1417 ق
نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، انتشارات موسسه آل البیت لاحیاء التراث، بیروت:1408 ق
آمدی، تمیمی، غرر الحکم و درر الکلم، دار الاحیاء تراث، قم:1425 ق
استون، هاناوابراهمام، پاسخ به مسائل جنسی و زناشویی ترجمه اخوان، چاپ 21، پاییز (1372)
بک، آرون تی، عشق هرگز کافی نیست، ترجمه مهدی قراچه داغی، تهران، تابستان (1372)
بیرامی، منصور، خانواده و آسیب شناسی آن، انتشارات آیدین، تهران، تابستان (1378)
حقانی زنجانی، حسین طلاق یا فاجعه انحلال خانواده، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، (1374)
داویدیان، هاراطون، افسردگی در فرهنگ ایرانی، انتشارات ارجمند، تهران، (1388)
ساروخانی، باقر، طلاق: پژوهشی در شناخت واقعیت و عوامل آن، تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، تابستان (1376)
ساروخانی، باقر، مقدمهای بر جامعه شناسی خانواده، سروش، تهران، بهار (1386).
صفایی، مسعود، ریشههای طلاق و درسهای خوشبختی، تهران: ناشر مؤلف، چاپ 4، (1372)
فرجاد، محمد حسین، مشکلات و اختلالهای رفتاری–روانی در خانواده، تهران: دفتر تحقیقات و انتشارات بدر، چاپ 1، (1374)
کی نیا، مهدی، عوامل اجتماعی طلاق، مطبوعات دینی قم، قم:تابستان (1373)
نقوی، محسن، عشق و ازدواج در قلمرو قانون، چاپ 1، تهران: (1349)
وندرزندن، جیفر روان شناسی رشد، ترجمه حوزه گنجی، نشر ساوالان، تهران:زمستان (1386)