مصداق واقعی مصلح جهانی (3)

مصداق واقعی مصلح جهانی (3)

امام مهدی (عج) و علم غیب
در تمام توقیعاتی که از جانب امام شرف صدور یافته و از طریق نواب اربعه به دست ما رسیده. مطالب فراوانی درباره امور غیبی آمده است به طوری که به عقیده سفیران امام، این نامه ها از نشانه های بارز عصر غیبت صغری، به شمار آمده است. گروهی نیز از روی جهل و ناآگاهی کوشیده اند از این طریق نسبت به علم غیب ائمه، شبهه ایجاد کنند، اینان نتوانسته اند بین علوم غیبی که خدا به امامان بخشیده و علم غیب که مخصوص ذات باری تعالی است، تفاوتی قایل شوند، چون علم غیب دو نوع است:
اول: علومی که اختصاص به ذات الهی دارد.
دوم: علومی که خداوند، رسول و اولیایش را از آن ها آگاه کرده است.

مصداق واقعی مصلح جهانی (3)

درباره نوع اول خدای متعالی فرموده است: «قل لا یعلمُ مَن فِی السماواتِ و الارضِ الغیبَ إِلَّا الله …» (1)، و نیز آیات شریفه «… فَقُل اِنَّما الغیبُ لِلَّه …» (2) و «وعِنْدهُ مفاتحُ الغیبِ لا یَعْلَمُها اِلَّا هو… ». (3)
در باب نوع دوم، خدای متعالی می فرماید: « ذلکَ مِن أَنْبَاءِ الغیبِ نُوحِیهِ الیک …» (4)، ( این از خبرهای غیبی است که به تو وحی می کنیم …).
و این آیه نیز درباره نوع دوم است: «عالِم الغیب فَلا یُظهِرُ على غیبِه احداً * اِلَّا مَنِ ارتضى مِن رسولٍ …» (5)، (او دانای غیب است و هیچ کس را بر غیب خود مطلع نمی گرداند، مگر پیامبری را که بر این کار بپسندد …).
شواهدی دیگر نیز هست که صریحاً می گوید: خداوند پیامبر و اولیای پسندیده اش را از علم غیب آگاه کرده است. همه مسلمین بر این که علوم نوع اول به خدا اختصاص دارد و کسی را از آن ها آگاه نکرده و در عین حال بر قسم دوم که انبیا و اولیا بر آن واقفند، اتفاق نظر دارند.
رازی می گوید: ثابت شده که خدای متعال، غیر پیامبران را نیز از بعضی امور غیبی مطلّع نموده است. (6)
ابن حجر هیثمی در این باب می گوید: «بین آیات شریفه “قل لا یعلمُ مَن فِی السماواتِ و الارضَ الغیبَ الَّا اللَّه” و “عالِمُ الْغَیبِ فلا یِظهِرُ على غیبِه احداً” و بین علم انبیا و اولیا و برخی امور غیبی، منافاتی وجود ندارد. چون علم به این گونه امور نیز به واسطه خدای متعال محقق می شود و این با علومی که مختص ذات الهی و از جمله صفات قدیمه ازلی و ابدی و منزّه از تغییر است تفاوت دارد». (7)
نیشابوری در تفسیر خود می گوید: «بازماندن اولیا از کرامت یا از آن روست که خداوند – معاذ الله – شایستگی آن را ندارد تا هر چه را بخواهد به بنده مؤمن عطا کند، یا به سبب آن است که بنده مؤمن شایستگی آن کرامت را ندارد و هر دوی این ها بعید است و توفیق شناخت خداوند به بنده ای تعلق می گیرد که موهبت و عنایت الهی شامل او گردد». (8)
از جمله شریف ترین کرامت هایی که خدا به بنده اش عطا می کند، اطلاع بر امور غیبی است که فقط خداوند از آن باخبر است. ابن ابی الحدید می گوید: نمی توان انکار کرد که در میان ابنای بشر کسانی هستند که از غیب خبر می یابند، اما همگی منوط به اراده خداوند است که قدرت و مقدمات آن را برای بنده اش فراهم می آورد. (9)
بنابراین اندیشه اسلامی، منکر اطلاع اولیای خدا و پیامبران بر بعضی علوم غیبی که خداوند به آنان خبر داده باشد، نیست و علمی را که امامان صریحاً یا تلویحاً ابراز کرده اند، از این نوع است.
امام علی (ع) می فرماید: «از من بپرسید قبل از آن که مرا از دست دهید که علوم اولین و آخرین نزد من است، به خدا سوگند اگر مرا بهق ضاوت بنشانند، بین یهودیان بر اساس تورات و بین انصار بر اساس انجیل و بین اهل زبور به زبورشان و بین مسلمانان بر اساس قرآن داوری می کنم». (10)
امام صادق (ع) می فرماید: «من آنچه را در آسمان ها و زمین است می دانم و می دانم در بهشت و جهنم چیست و از آنچه روی داده و روی می دهد، آگاهم.»، راوی می گوید: امام لحظه ای سکوت کرد و چون دریافت که درک این سخن برای شنونده دشوار است فرمود: «من این ها را از کتاب خدا آموخته ام که در آن فرموده است: « تبیاناً لِکُلَّ شیءٍ». (11)
علاوه بر این ها کتب شیعه پر از روایاتی است که نیازی به اثبات سند ندارد، زیرا مربوط به موضوعات خارجی است و نه احکام؛ با اعتبار سند و لزوم نقد رجال سند و اثبات توثیق راویان یا ردّ و جرح آن ها فقط در باب اثبات احکام شرعی و به سبب تمسّک و عمل به آن ضرورت دارد، چون اعتبار یافتن حدیث، منجر به پای بندی و عمل به آن حکم می گردد، در حالی که قضایای اعتقادی و موضوعات خارجی قابل تعبّد و عمل نیست و جزو احکام به شمار نمی رود. (12)
در طول تاریخ کسی نیست که روایات مربوط به علم غیب ائمه را نشنیده باشد.
بهترین گواه، علم آنان بر امروی است که خدا اولیایش را بر ان ها واقف نموده است، این امر، توقیعات امام مهدری (عج) را برای ما تبیین می کند که در بیشتر آن ها به امور غیبی اشاره شده، چون از جانب یکی از ائمه طاهری صادر گردیده است.

فایده مطلوب از وجود امام (عج) در عصر غیبت
برخی کوشیده اند درباره این مطلب اشکالی به صورت زیر مطرح کنند:
اگر امام وجود دارد، فایده وجودی امامی که غایب باشد چیست؟ گروهی دیگر از این اشکال برای نفی وجود امام استفاده کرده اند، چون اگر فایده مهدی موجود نفی شود، دیگر مهدی موجود و مهدی موعود تفاوت ندارند.
گروه سومی کوشیده اند این فایده را به غیبت موقوف نمایند و از مسئولیت جواب گویی بگریزند. ما قبل از پرداختن به جواب این اشکال باید انواع فایده را بشناسیم. فایده دو نوع است: مستقیم و غیر مستقیم. که هر یک از آن ها به دو نوع عام و خاصّ تقسیم می شود، بنابراین چهار نوع فایده وجود دارد: 1. فایده خاص و مستقیم، 2. فایده عام و مستقیم، 3. فایده خاص غیرمستقیم، 4. فایده عام غیر مستقیم.
برای روشن تر شدن مطلب، برای هر یک از موارد فوق مثالی می آوریم:

مثال فایده مستقیم
بدیهی است که انسان برای گذران زندگی به طرق مختلفی که پیش روی اوست متوسل می شود. زمانی که تشنه شود، در پی آب می رود تا خود را سیراب کند، وقتی گرسنه شود، برای رفع گرسنگی به جست و جوی غذا بر می خیزد و به محض این که به خواسته مورد نظر برسد، هدفش یعنی سیراب شدن و سیر شدن بدون واسطه برطرف شده است. این فایده و نظایر آن را فایده مستقیم می نامیم، یعنی وقتی نیاز انسان رفع شود، نفع و نتیجه آن را بلافاصله درک می کند. این فایده را در ارتباط با امام زمان باید در دو جنبه خاص و عام بررسی کنیم.
جنبه خاص به این مفهوم است که آیا فایده وجودی امام در برآوردن نیازهای مردم به صورت مستقیم، اختصاص به گروه و طایفه ای خاص دارد، یا این که بدون استثنا و با رعایت مصلحت، شامل همه مردم می شود؟

مثال فایده نامحسوس (غیر مستقیم)
انسان در بعضی حالات به رفع نیازهای غیر ظاهری و یا معنوی که مستقیما‌ً به او مربوط نمی شود، می پردازد. مثلاً، وقتی می کوشد جایزه ای بدست آورد که هیچ نفع مادی به جز شهرت برایش در پی ندارد یا به انتشار کتابی در باب انواع معارف اقدام می کند، آن احساسی را که در فایده مستقیم سعی در رسیدن به آن دارد، نمی یابد، بلکه این احساسی دیگر است که انسان را به شهرت و معروفیت و منافع معنوی و نظایر آن می رساند.
وقتی این دو فایده را که برای برخی از مردم ظهور می کند به امام نسبت دهیم، یعنی امام آن ها را به راه راست هدایت کند یا منافع معنوی آن ها را به شکلی سامان دهد که موجب منفعت غیر مستقیم، ایشان گردد، این سؤال مطرح است که ایا امام گروه معینی را به این امر اختصاص می دهد یا این که این منافع با رعایت مصلحات افراد، شامل تمام مردم می گردد؟
قبل از ورود به این مسائل باید فایده و معانی آن را از نظر لغوی بررسی کنیم که آیا این فایده شامل همه معانی مستقیم و غیر مستقیم می شود یا تنها به یکی از آن دو اختصاص دارد؟
ظاهراً علمای لغت از لفظ فایده، معانی وسیعی استنباط کرده اند، ابن منظور می گوید: «فایده امری خیری است که خداوند به بندگانش عطا می کند تا از آن بهره مند گردد و جمع آن فواید است.»، جوهری می گوید: «فایده، علم یا ثروتی است که از آن بهره مند می شوی و درباره آن می گویند: به خوبی برایش بهره داد». (13)
اینک به جواب سوال مطرح شده درباره فایده غیر مستقیم می پردازیم:

فایده غیر مستقیم
آیا انسان از وجود امام مهدی (عج) به طور مستقیم بهره مند می شود یا خیر؟ به فرض تحقق چنین فایده ای، آیا این فایده به گروهی معین اختصاص دارد یا نه؟

اثبات فایده غیر مستقیم
از متون منقول از پیامبر و اهل بیت چنین بر می آید که مانعی برای تحقق فایده غیر مستقیم از وجود ائمه نیست، نمونه هایی از این متون را می آوریم:
نمونه اول: رسول خدا فرمود: «دوام این دین قائم به دوازده پیشوای قریشی است، وقتی آن ها بروند، زمین نیز اهلش را فرو می برد». (14)
نمونه دوم: رسول خدا (ص) فرمود: «اهل بیت من، موجب امان زمینیان هستند، وقتی اهل بیت من بروند، اهل زمین نیز می روند». (15)
نمونه سوم: امیر المومنین (ع) فرمود: «خدایا، البته زمین را از قائم حجت خالی نمی گذاری، چه ظاهر و مشهور باشد و چه بیمناک و پنهان، تا حجت ها و بیّنات الهی باطل نشود». (16)
نمونه چهارم: اعمش از امام صادق (ع) نقل کرده که فرمود: «از زمانی که خدا آدم را خلق کرده، زمین از حجت خدا خالی نمانده است، اگر این گونه نمی بود، خدا پرستش نمی شد»، سلیمان اعمش می گوید: از حضرت صادق پرسیدم، مردم از وجود حجت غایب چگونه بهره مند می شوند؟ فرمود: «همان طور که از خورشید در زیر ابر منتفع می شوند». (17)
نمونه پنجم: مطلبی است که در توقیع شریف امام به محمد بن عثمان امده است که فرموده بود: «بهره مند شدن از من در زمان غیبت مانند انتفاع از خورشید در پس ابرهاست. من موجب امان اهل زمینم، آن گونه که ستارگان مایه امان آسمانیانند». (18)
ده ها حدیث دیگر هست که مضمون آن ها همین مطالب است و گواه آن است که وجود امام فایده غیر مستقیم دارد که از این فایده گاهی با «زمین مردمش را فرو می برد» و بار دیگر «امان اهل زمین» و گاهی به «خورشید در پس ابر» تعبیر شده است.
لحن این احادیث نشان می دهد که این فایده، علاوه بر این که غیر مستقیم است، جنبه عام دارد و به قوم و گروه خاص منحصر نیست، چون وقتی زمین بخواهد اهلش را فرو برد، تمایزی بین آنان قایل نمی شود، همین است «امان اهل زمین بودن» که مانند خورشید تمام مردم روی زمین و اقطار آسمان در زمین نیز از وجود آنان بهره مند می شوند.
ظاهر این روایات نشان می دهد که فایده وجود امام عام، غیر مستقیم و شامل همه افراد است.

تحقق عینی فایده غیر مستقیم
امام گاهی برای کسانی که از جاده صواب منحرف شده اند، ظاهر شده است. به علاوه، برای کسانی که می خواهند گمراه و نابود نشوند و می کوشند تا از امام پیش نیفتند و در عین حال از او باز نمانند، نیز ظهور کرده است. مثلاً، بر ابو طاهر بن بلال که به دروغ ادعای نمایندگی امام کرده بود و اموالی به نام ایشان گرفته و اندوخته بود، ظاهر شد و ابو جعفر العمری او را تا مکان مخصوصی همراهی کرد و بنا به قول خودش، اما از بالای خانه اش بر او ظاهر شد و «به من دستور داد اموال را که نزد من بود پیش ایشان ببرم (19)»، قصد نداریم این گونه مباحث را تکرار کنیم چون قبلاً به ملاقات های فردی و جمعی امام با کسانی که در خط امام بودند و یا از راه حق منحرف شده بودند، اشاره کردیم.
بنابراین، امام برای مردم زمین، فایده عام و غیر مستقیم دارد، بنا به تعبیر بعضی روایات «امان مردم» و بهتر از آن «خورشید» شمرده شده است. آنچه صاحب بحار درباره رابطه تشبیه امام به خورشید پشت ابرها آورده است، گواه فایده عام و غیر مستقیم امام است. دقت و ظرافت این تناسب ها ما را بر آن داشت تا برای تعمیم مفهوم فایده، آن ها را به اختصار ذکر کنیم:
تناسب اول: این است که نور وجود و علم و هدایت به واسطه امام (ع) به خلق می رسد. اخبار رسیده ثابت می کند که ائمه علل نهایی آفرینش هستند که اگر نبودند، نور هستی به دیگران نمی رسید و به برکت وجود آنان و توسل به ایشان، علوم و معارف بر خلق ظاهر می شود، در بلاها به رویشان بسته می شود و اگر آنان نبودند، مردم به سبب اعمال زشت خود قطعاً مستحق انواع عذاب می شدند، آن گونه که خداوند می فرماید: «و ما کانَ الله لِیُعَذَّبَهم وَ اَنتَ فیهم».
تناسب دوم: این است که مردم در عین حال که از خورشید در پس ابر منتفع می گردند، همواره منتظرند که ابر از برابر خورشید کنار رود و آفتاب ظاهر گردد تا از آن بهره مند شوند، امام هم در دوران غیبت این گونه است.
تناسب سوم: این است که هر کس با وجود آشکار بودن نشانه های امام، منکر او باشد، مانند منکر وجود خورشید است که در پس ابر پنهان باشد.
تناسب چهارم: آن است که گاهی پنهان شدن خورشید در پس ابر برای مردمان بهتر از ظهور بی مانع آن است و غیبت امام نیز این گونه است.
تناسب پنجم: کسی نمی تواند بدون وجود ابر به خورشید بنگرد و چه بسا به خاطر ضعف بینایی از دیدن آن باز ماند و کور شود، خورشید ذات مقدس امام نیز این گونه است که چه بسا ظهور او، برای چشمان آنان زیان بارتر باشد و موجب کوری شان از دریافت حقیقت گردد.
تناسب ششم: خورشید وقتی از پشت ابر بیرون می آید. گروهی به آن می نگرند. گروهی دیگر به آن نمی نگرند، به همین ترتیب ممکن است امام در دوران غیبت به چشم عده ای ظاهر شود ولی دیگران او را نبینند.
تناسب هفتم: امامان در شاملیت نفع رساندن مانند خورشیدند و کسی که کور باشد از آن بهره نمی برد.
تناسب هشتم: خورشید به گونه ای است که شعاع آن به میزان وسعت روزنه ها و پنجره ها و به اندازه ای که موانع از برابر آن برداشته شود وارد خانه های می شود. مردم نیز این گونه اند، یعنی از نور هدایت به اندازه ای که شهوات نفسانی و تعلقات جسمانی از برابر ادراک و احساس آن ها که روزنه های دلشان است کنار زده شود، بهره مند می شوند. (20)
همه این تناسبات را می توان فایده عام و غیر مستقیم به شمار آورد.

فایده مستقیم
آیا امام زمان نیازهای مستقیم مردم مانند شفای بیماران و دیگر نیازهای مادی را برآورده می کند یا خیر؟ آیا این رحمت شامل عموم بشر می شود یا مخصوص جمع و گروه خاصی است؟ آیا روایات و احادیثی هست که ناظر به این معانی باشد یا خیر؟
از ظاهر احادیث و روایات و حکایات چنین بر می آید که امام (عج) برای افراد بسیاری، صرف نظر از وابستگی به مذهب خاص ظاهر شده است، حتی بعضی تصریح کرده اند با وجود عدم اعتقاد به وجود امام، معجزه ای از جانب امام بر آن ها ظاهر شده است. کلینی، طوسی، برقی، مفید و راوندی به نقل از «بدر» نامی که غلام احمد بن حسن بوده، آورده اند که گفت: «وارد جبل (منطقه ای بین بغداد و آذربایجان) شدم، من اعتقادی به امامت نداشتم، در آن جا بودم که یزید بن عبد الله مُرد و در بستر بیماری وصیت کرده بود که اسب و یابو و شمشیر و کمربندش را به مولایش برسانم، ترسیدن اگر اسب را با کوتکین (از پادشاهان ترک) ندهم مرا بیازارد، پرچم و شمشیر و کمربند را پیش خودم هفتصد دینار قیمت کردم و نگاه داشتم و کسی را از آن مطلع نکردم، ناگاه نامه ای از عراق به دستم رسید با این مضمون که هفتصد دینار را که از پول اسب و شمشیر و کمربند نزد توست، بفرست». (21)
در جایی دیگر آمده است که امام بر گروهی از مردم ظاهر شد، محمد بن احمد انصاری ماجرا را این گونه بیان کرده است: «در مستجار مکّه بودم و جماعتی – حدود سی نفر که تنها فرد مخلص آنان محمد بن قاسم علوی بود، نیز حضور داشتند.» راوی در ادامه می گوید که امام بر آن جماعت ظاهر گردید و یکی از دعاهای اهل بیت را به آنان تعلیم فرمود. (22)
ده ها حکایت در دست است که علمای شیعه از جمله شیخ طوسی، مفید، کلینی، صدوق، نعمانی و دیگران نقل و تأیید کرده اند و بعضی از این وقایع در زمان خودشان روی داده است و همگی مؤید این مطلب است که امام گاهی بر مؤمنان مخلص و گاهی بر غیر آن ها ظاهر شده و دعاهایی به آنان آموخته و بعضی نیازهای مادّی آنان را برآورده و بیماران را شفا بخشیده است. تمام این ها ثابت می کند که قطعاً امام بر عده کثیری از مردم ظاهر شده و حاجاتشان را رفع نموده است، به ویژه آن که چیزی نمی تواند این گونه امور را ناممکن جلوه دهد. اما برخورداری از این تشرف، بسته به میزان استعداد و ایمان انسان به امام است، بنابراین انسان در انتظار امام است و نه این که امام در انتظار او باشد و این امر مسئولیت انسان را برای کسب آمادگی و استعداد و از میان برداشتن موانع سخت تر می کند تا بتواند به حضور ایشان برسد و به دیدارش نایل گردد که در آن صورت رفع نیازهای انسان به دست امام آسان تر می شود.
شاید علت این که معجزات بیشتر برای خواص رخ داد. و برای دیگران کمتر به اتفاق افتاده این باشد که آن ها استعداد و آمادگی بیشتری کسب کرده و موانع رسیده به حضور امام را کنار زده اند.
آنچه گفتیم این بود که فواید مستقیم و غیر مستقیم خاصه و عامه بر وجود امام (عج) در عین غایب بودن، مترتب است، اعتقاد به این که مهدی موعود در آینده متولد خواهد شد و هنوز به دنیا نیامده است، موجب می شود که فرد و جامعه از این فواید وجودی مهدی (عج) محروم بمانند چون مجموع این فواید منوط به این است که به ولادت و وجود حضور او ایمان داشته باشیم.

تجهیزات جنگی امام مهدی (عج)
بیشتر روایات حاکی از آن است که ابزار جنگی امام در هنگام ظهور و مبارزه، شمشیر است. ابو بصیر می گوید از اباعبدالله (ع) شنیدم که فرمود: « چرا برای قیام قائم تعجیل دارید؟ به خدا که لباسش زبر و خشن و طعامش نان خشک جو است و شمشیر در میان خواهد بود و مرگ در سایه شمشیرها». (23)
در روایات دیگری تصریح شده که او با شمشیر قیام خواهد کرد و زمین را پس از آن که با جور و ظلم پر شده باشد، پر از عدل و داد می کند.
منظور از شمشیر در آن روایات با شمشیر متعارف آن زمان ماست که ابزار برنده و شناخته شده ای است یا این که منظور از آن تسلیحاتی است که در دوره های مختلف تفاوت دارد و از همه آن ها به شمشیر تعبیر شده است. چون در آن روزگار، مصداق بارز قدرت و جنگ، شمشیر بوده است.
اگر مراد از شمشیر همان مفهوم اول باشد، باید فرض را بر این نهاد که سلاح های امروزی در زمان قیام امام (عج) از کار باز خواهد ماند و این نامحتمل نیست، به خصوص که در آن برهه دست قدرت الهی در کار خواهد بود، اما اگر مراد از شمشیرع مفهوم دوم باشد، یعنی سلاح امام، از نوع سلاح های متعارف روز خواهد بود که بشر در آن روزگار در اختیار خواهد داشت، به خصوص که می دانیم بنا به روایات وارده بیشتر مراحل قیام امام با مبارزه و قدرت نظامی همراه خواهد بود.
از برخی روایات، مطالب فوق به دست می اید از جمله این که امام در کوفه و در هفت برج نورانی که معلوم نیست در کدام یک از آن هاست، اقامت می کند و این مطلب می تواند اشاره به پیشرفت های علمی فضایی باشد که امام از آن استفاده خواهد کرد. جابر می گوید: ابو جعفر (ع) در تفسیر آیه شریفه « فی ظلل من الغمام و الملائکه و قضی الامر»، (در سایه ابرها و حمایت فرشتگان فرود می اید و کار انجام می شود) فرمود: هنگامی که در بیرون شهر کوفه فرود می آید در هفت برج نورانی اقامت خواهد کرد و کسی نمی داند در کدام یک از آن هاست. (24)
زندگی امام (عج) در حال غیبت
یکی از مسائلی که در مخافل شیعی مورد بحث و مناقشه بوده است، کیفیت زندگی امام (عج) است که آیا در شهرها و در میان مردم زندگی می کند و در کوچه و بازار رفت و آمد و داد ستد دارد یا این که نحوه زندگی ایشان با زندگی معمول ما متفاوت است و کیفیت منحصر به فردی دارد که ما از آن بی خبریم؟
جواب این سوال مبتنی بر یک مسئله دیگر یعنی اختفای امام است. آیا از روایات وارده چنین بر می آید که شخص امام در حالت اختفا و به دور از مردم به سر می برد یا این که ایشان در جامعه و دار بین مردم حضور عینی دارد، اما به عنوان امام نزد مردم ناشناخته است؟ این دو مسئله با هم متفات است، یعنی امام در میان مردم هست، با آن ها مراوده و داد و ستد دارد ولی مردم نمی دانند که او امام زمان (عج) و ذخیره الهی برای تجدید و احیای فرایض و سنت هاست، این به مفهوم پنهان بودن عنوان امامت و نه پنهان بودن شخص ایشان است. اما اگر وجود ایشان پنهان و دور از مردم باشد، لازمه اش این است که در غارها و دخمه ها و دور از شهرها زندگی کند و مردم به او دسترسی نداشته باشند.
اگر مفهوم برآمده از روایات، پنهان بودن عنوان امام باشد، مانعی ندارد که ایشان در بین مردم و با اسما و القاب گوناگون و در ادوار مختلف زندگی کرده باشد تا امر ایشان بر مردم پوشیده بماند، به ویژه آن که گاه گاه محل سکونت خود را تغییر می دهد و عمر متعارف مردمان اجازه نمی دهد که او را بشناسد و رازش افشا گردد.
اما اگر مفهوم این روایات مورد دوم باشد، یعنی شخص ایشان دور از مردم و پنهان از آن ها زندگی می کند و مردم او را مشاهده نمی کنند، چنین چیزی مانع از حضور ایشان در میان مردم و داشتن یک زندگی اجتماعی و آثار مترتب بر آن خواهد بود، روایاتی در دست است که ره دو فرضیه را تأیید می کند.
روایاتی که پنهان بودن شخص امام را نشان می دهد به شرح زیر است:
1. ریان بن صلت می گوید: از ابو الحسن الرضا درباره قائم سوال شد امام فرمود: « کسی شخص او را نمی بیند و او را به نام صدا نمی زند». (25)
2. امام صادق (ع) فرمود: « پنجمین نسل از امام هتم، وجودش از انظار شما پنهان خواهد بود و نام بردن او بر شما روا نیست». (26)
3. از امام جواد (ع) روایت شده که فرمود: « او کسی است که ولادتش بر مردم پوشیده و شخص او بر شما پنهان است». (27)
4. عبد العظیم بن عبدالله الحسنی (ع) از قول محمد بن علی بن موسی بن جعفر (ع)، به نقل از پدر و اجدادش از امیر المومنین (ع) روایت کرد که فرمود: « قائم از ما اهل بیت است وقتی قیام کند، بیعت کسی بر گردن او نیست از این رو ولادتش پوشیده و شخص او غایب خواهد بود». (28)
5. از امام حسن (ع) است که فرمود: « شخص او غایب می شود تا وقتی قیام می کند، بیعت احدی در گردنش نباشد». (29)
6. از امام رضا (ع) درباره قائم سوال شد، فرمود: « جسم او دیده نمی شود و نامش برده نمی شود». (30)
7. عبید بن زراره می گوید: از ابا عبدالله شنیدم که فرمود: « مردم امامشان را گم می کنند، او در مراسم حج حضور دارد و مردم را می بیند، ولی مردم او را نمی بینند». (31)
8. ابی عبدالله (ع) فرمود: « قائم دو غیبت دارد؛ در یکی از آن ها در مناسک حج حضور می یابد و مردم را می بیند، ولی مردم ا و را نمی بینند». (32)
اما روایاتی که نشان می دهد شخص امام در میان مردم حاضر است ولی امامت او بر مردم پوشیده است به شرح زیر است:
1. محمد بن عثمان عمری می گوید از ابی عبدالله (ع) شنیدم که گفت: « به خدا، صاحب این امر، هر ساله در موسم حج ظاهر می وشد و مردم را می بیند و آن ها را می شناسد و مردم او را می بینند ولی نمی شناسند». (33)
2. ابو جعفر (ع) فرمود: « شباهت او به یوسف آن است که برادرانش با او معامله و صحبت می کردند ولی او را نمی شناختند». (34)
3. ابو جعفر فرمود: « در کار صاحب این امر، سنت های انبیا وجود دارد؛ سنتی از موسی بن عمران و سنتی از عیسی و سنتی از یوسف و سنتی از پیامبر اسلام. سنت موسی بن عمران در کار او این است که مانند او بیمناک و در انتظار است و سنت یوسف، پنهان بودن و ناشناخته بودن اوست که خدا بین او و خلق پرده کشیده است که او را می بینند ولی او را نمی شناسند». (35)
4. از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: «سنت یوسف در کار مهدی آن است که برادرانش با او داد و ستد و معاشرت می کنند ولی او را نمی شناسند». (36)
5. از امام صادق است که فرمود: «حجت قائم مردم را می شناسد ولی مردم او را نمی شناسند، آن گونه که یوسف مردم را می شناخت، اما آن ها او را نمی شناختن».
6. در نامه شریف امام به محمد بن عثمان (رض) آمده است: « اگر مردم از نام من آگاه شوند، آن را منتشر می کنند و اگر از جای من خبر یابند، دیگران را به من راهنمایی می کنند».
این روایات هر دو فرضیه، یعنی پنهان بودند شخص امام و پنهان بودند عنوان امام را تأیید می کند، باید گفت فرضیه اول هیچ تعارضی با استثناها که بنا به مصلحتی روی داده ندارد، یعنی گاهی اتفاق افتاده که مهدی برای دیدار یا رویارویی با کسی و یا برآوردن حاجتی از یارانش خارج شده است و این مانع فرضیه پنهان بودن شخص امام نیست چون این استثناء برای مصلحت معینی صورت گرفته است.
مسئله دیگری که در پی فرضیه مخفی وبدن عنوان یا شخص امام مطرح می شود ازدواج امام است.
اگر مخفی بودن عنوان امام درست باشد، مانعی ندارد که امام ازدواج کرده باشد و فرزندانی داشته باشد، جتی پنهان بودن امام بر همسر و فرزندش نیز مانعی ندارد چون امام می تواند با نامی مستعار در میان مردم زندگی کند و از میان آنان همسر اختیار کند و فرزندانی داشته باشد.
اگر فرضیه مخفی بودند شخص امام درست باشد، طبعاً در میان مردم حضور نخواهد داشت و با آنان مراوده ندارد و به هیچ نحوی با آنان اختلاط و آامیزش نخواهد داشت.
هر کس بخواهد می تواند یکی از دو فرضیه را انتخاب و روایات را بر اساس آن تفسیر کند، این یک قضیه اجتهادی است که نیازمند فراهم اوردند قراین و شواهد است و اثبات آن ها از نظر سند و متن به قراین و شواهد بیشتری نیاز دارد.
—————————————————

پی نوشت ها :
1- النمل، 65 .
2- یونس، 20 .
3- الانعام، 59 .
4- آل عمران، 44 .
5- الجن، 25 – 26 .
6- تفسیر کبیر، ج 30، ص 149 .
7- مقتل الحسین، ص 53 .
8- تراثنا، شماره 37، ص 26 .
9- شرح نهج البلاغه، ج 5، باب 58، ص 12 .
10- الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 1، ص 35 .
11- اصول کافی، ج 1، ص 319 – 320، باب 48 .
12- تراثنا، السید الجلالی، «علم غیب ائمه»، شماره 37.
13- لسان العرب، ج 3، ص 341 .
14- مناقل آل ابی طالب، ج 1، ص 250 .
15- الأمالی، ص 379.
16- نهج البلاغه، خطبه 4، ص 37 .
17- الأمالی، ص 253 .
18- کمال الدین و تمام النعمه، ص 485 .
19-الغیبه، طوسی، ص 401 .
20- بحار الانوار، ج 52، ص 94 – 95 .
21- المحاسن، ص 31؛ اصول کافی، ج 1، ص 522؛ الارضاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 2، ص 363؛ الغیبه، طوسی، ص 283؛ الخرائج و الجرائج، ج 1، ص 464 .
22- الغیبه، طوسی، ص 259 .
23- الغیبه، طوسی، ص 460 .
24- تفسیر العیاشی، ج 1، ص 103 .
25- اصول کافی، ج 1، ص 333 .
26- کمال الدین و تمام النعمه، ص 333 .
27- الاحتجاج، ص 249 .
28- اعلام الوری بأعلام الهدی، ج 2، ص 229 .
29- کشف الغمه فی معرفه الأئمه، ج 3، ص 328 .
30- الأمامه و التبصره من الحیره، ص 117 .
31- اصول کافی، ج 1، ص 338 .
32- تاریخ آل زراره، ج 1، ص 22 .
33- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 520 .
34- دلائل الامامه، ص 532 .
35- کمال الدین و تمام النعمه، ص 351 .
36- همان، ص 28.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید