سلمان در کلام بزرگان دین
در باب مقام و درجه ی ایمان و اخلاص گفتنی است که وی با تمام وجود اسلام را پذیرا گردید و با تمامی توانایی در اجرای دستورات آنها در نهایت خلوص نیت کوشید و ایمان خود را به بالاترین درجه رسانید. امام صادق علیه السلام در این باره فرموده است:
«الایمان عشره درجات فالمقداد فی الثامنه و ابوذر فی التاسعه و سلمان فی العاشره»؛ برای ایمان ده درجه در نظر گرفته شده؛ مقداد در درجه ی هشتم و ابوذر در مرتبه ی نهم و سلمان در بالاترین آن، یعنی درجه ی دهم قرار دارد.
کسانی که تاریخ صدر اسلام را مطالعه نموده اند به خوبی آگاهند که مقداد و ابوذر چه افراد بزرگوار، با ایمان و فداکاری بوده و تا چه حد مورد عنایت رهبر گرامی اسلام بودند و وقتی آنها با این همه مقام از حیث تقسیم بندی ایمان در درجه ی پایین تری از سلمان قرار می گیرند، آن وقت در خواهیم یافت که سلمان از نظر ایمان چه مرحله و مرتبه ای را احراز نموده است.
در کتاب امالی، از منصور بن نوح روایت شده که روزی شرفیاب حضور امام صادق علیه السلام بودم و صحبت از سلمان بود. عرض کردم: شما از سلمان بسیار به نیکی یاد می فرمایید. آیا ممکن است دلیل و علت آن را بازگو کنید؟ حضرت در جواب فرمودند: «این امر دلایل زیادی دارد که از جمله سه فضیلتی است که سلمان از خود نشان داد: 1. در همه ی احوال و در همه ی موارد خواسته های حضرت علی علیه السلام را بر خود ترجیح می داد؛ 2. فقرا و مستمندان را دوست می داشت و آنها را بر صاحبان ثروت برتری می داد؛ 3. علاقه ی شدید و مفرطی به فراگرفتن علم داشت و علما و دانشمندان را بسیار عزت و اکرام می نمود.»(1)
در جایی دیگر از پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که فرمودند: «خداوند دوستی چهار نفر را بر من ضروری و واجب دانسته: علی علیه السلام، مقداد بن اسود کندی، ابوذر غفاری و سلمان.»(2)
در این جا برای شناخت بیشتر نسبت به مقام این صحابی بزرگوار نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام الموحدین علی بن ابی طالب علیه السلام، به برخی احادیث و روایات که در این زمینه وارد شده اشاره می کنیم تا فضیلت های او را بهتر آشکار نماییم.
1. امام علی علیه السلام نام سلمان را «سَلْسَلْ» گذاشت و او را با این لقب یاد می کرد. شاید بدان خاطر که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در شأن سلمان فرموده بود: «سَلْسَلْ یَمْنَحُ الحِکْمَه»؛ سلمان آبشار گوارایی است که حکمت و دانش از او تراوش می کند.
2. امام صادق علیه السلام فرمود: «انَّ سلمانَ عَلِمَ اسم الأعْظَمِ»؛ سلمان به اسم اعظم آگاهی دارد.(3)
3. امام باقر علیه السلام فرمود: «بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) همه ی افراد، جز سلمان، ابوذر و مقداد از راه (صحیح) اسلام متزلزل شدند.»(4)
4. امام علی علیه السلام و امام صادق علیه السلام فرمودند: «سلمان علم پیشینیان و آیندگان را می داند و او دریایی است که هر چه از آن استفاده شود، کم نمی شود و او جزء خاندان ما اهل بیت است.»(5)
5. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به علی علیه السلام فرمود: «بهشت میثاق دیدار تو و عمار و سلمان و ابوذر است.»(6)
6. امام کاظم علیه السلام فرمود: «وقتی که روز قیامت می شود، منادی خدا ندا می کند: کجایند حواریون (یاران مخصوص) پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که عهد شکنی نکردند و در صراط پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باقی ماندند؟ (در این هنگام) سلمان و مقداد و ابوذر برمی خیزند.»(7)
7. صاحب استیعاب می گوید: از چند طریق روایت شده که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «لَوْ کانَ العِلمُ عِندَ الثُریّا لَنا لَهُ سَلمان»؛ اگر دانش در ثریا باشد، همانا سلمان آن را به چنگ آورد.(8)
8. در حدیثی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است: «لا تغلطنّ فی سلمان، فان الله تبارک و تعالی أمِرْنی أن اطلَعَهُ عی عِلمِ البَلایا و المنایا و الانْساب و فصل الخطاب…»؛ دیگران را در مورد سلمان به اشتباه نیندازید. خدای تبارک و تعالی مرا فرمان داده است تا او را از علم بلایا و مصیبت ها، انساب و فصل الخطاب آگاه کنم و…(9)
9. امام صادق علیه السلام فرمود: «کان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین علیه السلام یحدّثان سلمان بما لا یحتمله غیره من مخزون علم الله و مکنونه»؛ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین علیه السلام آن قدر از دانش و علم مکنون برای سلمان سخن گفتند که احدی غیر از او تاب تحمل آن را نداشت.(10)
10. به سلمان فرمان رسید که: سلمان! به منزل فاطمه دخت گرامی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بیا که مشتاق دیدار توست. می خواهد به تو تحفه ای دهد که از بهشت به او رسیده است. حضرت زهرا سلام الله علیها نیز یکی از دعاها را به سلمان آموخت.
از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت است که فرمود: «سلمانٌ مِنّی، مَن جفاهُ فَقدْ جَفانی و مَن آذاهُ فَقَد آذانی…»؛ سلمان از من است، هر کس به او جفا کند به من جفا کرده و هر کس او را بیازارد مرا آزرده است….
11. امام صادق علیه السلام به منصور بن بزرج فرمود: «لا تَقُل سلمان الفارسی، ولکن قل سلمان محمّدی» نگو سلمان فارسی، اما بگو سلمان محمدی.
12. در ماجرای غزوه ی احزاب یا جنگ خندق در سال پنجم هجرت، طبق پیشنهاد سلمان قرار شد در برابر دشمن، خندق (کانال بزرگی به عنوان سنگر) حفر کنند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حفر آن را بین مسلمانان تقسیم کردند و برای هر ده نفر کندن چهل ذراع (حدود 20 متر) را تعیین نمود. سلمان فردی نیرومند و کارآمد بود. مهاجران گفتند: سلمان از ماست (یعنی نام او را در شمار مهاجران قرار دهید). انصار نیز گفتند: سلمان از ماست. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: سلمان از ما اهل بیت است.(11)
این جمله (سلمان از ما اهل بیت است)، تنها در مورد جنگ خندق گفته نشده، بلکه این تعبیر به طور مطلق از زبان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام علی علیه السلام و برخی امامان دیگر در موارد مختلف آمده است. این تعبیر پرمعنی، حاکی است که سلمان از نظر معنوی در جایگاه والا قرار دارد که جزء اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شده است.
مطالب دیگری که در مورد سلمان گفته شده به طور صریح این موضوع را تأیید می کنند. به عنوان نمونه، امام علی علیه السلام در شأن سلمان (در پاسخ حذیفه که درباره ی سلمان سؤال کرده بود) فرمود: «ما اَقُولُ فی رَجُلٍ خُلِقَ مَن طینَتِنا و رُوحُه مَقرُونه بِروحِنا، خَصَّهُ الله تعالی مَن العُلوم بِاَوَّلِها و آخِرِها و ظاهرها و سرِّها و علانیتها»؛ من درباره ی کسی که از سرشت ما آفریده شده و روحش با روح ما آمیخته شده، چه می توانم بگویم. خداوند او را به آغاز و انجام علوم و ظاهر و باطن و رموز دانش ها اختصاص داده است.(12)
عارف بزرگ قرن هفتم، محی الدین ابن عربی (متوفی 638 ھ.ق) با این که از علمای اهل سنت و حنبلی است، در شرح حدیث «سلمان مِنّا اهل البیت» می نویسد: «اضافه و پیوند سلمان به اهل بیت علیهم السلام در این عبارت، بیانگر گواهی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به مقام عالی طهارت سلمان است؛ زیرا منظور از قرار دادن سلمان به عنوان جزیی از اهل بیت جزء نسبی نیست. بنابراین پیوند مربوط به صفات است. نتیجه این که وجود سلمان از نظر خصلت های انسانی با وجود اهل بیت نبوت گره خورده است… پس سلمان در سطح عالی مقام انسانیت در کنار اهل بیت می درخشد.»(13)
در توصیف سلمان امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود:
«بَخَّ! بَخَّ! سَلمانُ مِنّا أهْلِ البَیْتِ و مَن لَکُمْ بِمِثْلِ لُقمانَ الحَکیمِ عَلِمَ عِلْمَ الأوَّلِ و الآخَرِ و هُو بَحرٌ لا یُنْزَحُ»؛ (14) به! به! سلمان جزو خانواده ی ما است. شما در کجا مانند سلمان می یابید که مانند لقمان حکیم است علم پیشینیان و آیندگان را می داند؟ او دریایی است که پایان ندارد.
سلمان و جهاد
بیشتر موّرخان و سیره نویسان می نویسند: نخستین جنگی که سلمان در آن شرکت کرد، جنگ خندق در سال پنجم هجرت بود؛ زیرا پس از آن که از بردگی آزاد گردید نخستین جنگی که پیش آمد خندق بود و سلمان در همین جنگ نقشه ی حفر خندق را پیشنهاد کرد و مورد قبول پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) واقع شد و به فرمان آن حضرت خندق (کانال بزرگ و عمیق) را کندند و وقتی دشمن رسید، نتوانست از آن عبور کند و وارد مدینه گردد و گفت: این نیرنگ را عرب نمی دانست. این از عجم است و به قول دکتر مجیب مصری: روزی که پیشنهاد حفر خندق توسط سلمان داده شد در تاریخ اسلام روز مبارکی است؛ روزی که با گذشت زمان فراموش نمی گردد و سلمان را در تاریخ اسلام از جاودانه ها می سازد؛ زیرا حفر خندق نشانه ای است که او به روحانیت و معنویت احاطه داشت.(15)
توان جسمی سلمان در جنگ به حدی بود که مطابق نیروی ده نفر در کندن خندق کارساز بود. سیره نویس معروف «برهان الدین الحلبی الشافعی» می نویسد: و اِنَّما وَقَعَ التَنافُسُ فی سلمانٍ رضی الله عنه لِاَنّهُ کان رَجُلاً قویّاً یَعْمَلُ عَمَلَ عَشَرَهَ رَجالٍ فی الخَندَقٍ؛ بین مسلمانان در مورد کمک گرفتن از سلمان (خدا از او راضی باشد) اشتیاق بسیار پیدا شد (هر گروه او را به سوی خود دعوت می کرد). او مردی نیرومند و پرتوان بود که به اندازه ی ده نفر در حفر خندق کار می کرد.(16)
حضور فعال او در این نبرد بسیار مهم مسلمین در جزیره العرب که تعیین کننده و اساسی بود عظمت علمی و معنوی و میزان ابتکار و خلاقیت این صحابی گران قدر را می رساند. سلمان پس از جنگ خندق، در همه ی جنگ های رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شرکت کرد و حتی برخی معتقدند سلمان آن هنگام که هنوز برده بود در جنگ بدر و احد شرکت نمود و در صف مسلمانان بود؛ چنان که مؤلف سلمان در ترازوی ادب و تحقیق نقل می کند که سلمان در جنگ احد با دست مبارزه می کرد و با اندیشه می کوشید.(17)
در جنگ طائف، در سال هشتم هجرت، پس از فتح حنین، مشرکان وارد قلعه طائف شدند که با دروازه ها و دژهای بلند محاصره شده بود. مسلمانان مدتی برای فتح قلعه کوشیدند، ولی نتیجه نگرفتند. یکی از کارهای مسلمانان ساختن منجنیق بود. برای ساختن این دستگاه از سلمان نظرخواهی کردند و این وسیله با دخالت و نظارت مستقیم سلمان ساخته شد و سپاه اسلام به وسیله ی آن به سوی دشمن سنگ پرتاب می کردند. مسلمانان در آن جا با این وسیله نیز نتوانستند قلعه را فتح کنند، ولی رعب و وحشتی سخت بر دل دشمن افکندند که بعدها برای تسلیم و عقب نشینی دشمن بسیار مؤثر بود.(18)
پی نوشت ها:
1- سلمان محمدی، صص 62 تا 64 .
2- خصال، صدوق، ج 1، ص 232.
الغدیر، ج 8 ، ص 314 .
3- ایرانیان مسلمان در صدر اسلام، ص 57 .
4- اعیان الشیعه، ج 7، ص 286 .
5- ایرانیان مسلمان در صدر اسلام، ص 58 .
6- احتجاج، طبرسی، ج 1، ص 150.
7- ایرانیان مسلمان در صدر اسلام، ص 57 .
8- سلمان فارسی، عاملی، ص 33 .
9- همان.
10- سلمان فارسی، عاملی، ص 34 .
11- ر. ک: طبقات، ابن سعد، ج2، صص 80 تا 85؛ ر. ک: ایرانیان مسلمان در صدر اسلام، ص 58 .
12- ایرانیان مسلمان در صدر اسلام، ص 58 .
13- همان، ص 58 .
14- ر. ک: شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 18، صص 36 و 38؛ ایرانیان مسلمان در صدر اسلام، ص 51.
15- سلمان فارسی در ترازوی ادب و تحقیق، ص 102 .
16- ایرانیان مسلمان در صدر اسلام، ص 61؛ سیره الحلبیه، ج 2، ص 3113.
17- سلمان فارسی در ترازوی ادب و تحقیق، ص 88 .
18- ر. ک: سلمان فارسی نخستین مسلمان ایرانی، ص 105؛ سلمان فارسی، صادقی اردستانی، صص 215 تا 217 .
منبع:نشریه پایگاه نور شماره 11