سلمان فارسى، سالهاى طولانى زندگى خود را به سیر و سیاحت و جهانگردى و تحقیق در اصول ادیان گذرانید. او سالهایى از عمر خود را در ایران که مهد تمدن و فرهنگ و حکمت بود زیست نمود، در سرزمین پهناور «روم» و «شام» که مهد علوم مختلف فلسفى بود، تحقیق به عمل آورد، دوران معبدها و کلیساها را در حضور راهبان و دانشمندان سپرى کرد و با اصول ادیان آشنا گردید، و نیز رسوم و آداب فراوانى را در سطح گستردهاى آموخت.
آن گاه هم که به سرزمین «حجاز» وارد شد، با دانشمندان مختلفى حشر و نشر داشت و معارف زیادى را به دست آورد، بدین جهت وقتى به آغوش اسلام وارد شد، در میان یاران رسول خدا صلی الله علیه وآله چون دریایى مىخروشید و چون ستارهاى در آسمان علم و حکمت مىدرخشید. پس از آن که مسلمان شد نیز در اوقات خاصی با پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله خلوت می کرد و از آن حضرت کسب فیض می نمود. شاید به همین جهت است که امیرمومنان و سایر ائمه علیهم السلام، از او به «لقمان حکیم امّت» یاد کرده اند.(1)
در این نوشتار پاره ای از سخنان آموزنده و حکیمانه این دریاى بى کران علم و دانش و حکمت را در زمینه مسایل اعتقادى، اخلاقى و اجتماعى، از نظر می گذارنیم.
کلید سعادت
اگر مسلمانان با علی بیعت می کردند به سعادت و سیادت جهانی دست می یافتند و برکات زمینی و آسمان به سوی آنان روی می آورد. (2)
شش چیز عجیب
از شش چیز تعجب می کنم که سه چیز باعث گریه و سه چیز باعث خنده است: علاقه به ظواهر دنیا، طلب دنیا از راه حرام و خنده کسی که نمی داند خدا از او راضی است یا نه، باعث خنده من است و دوری از دوستان و اصحاب پیامبر، وحشت قبر و ایستادن در صف قیامت، سبب گریه من می شود. (3)
مردى به سلمان از بى توفیقى خود براى برخاستن جهت نماز شب، شکایت کرد. سلمان گفت: در روز گناه مکن
از بی حیایی تا هلاکت
هرگاه خداوند عزوجل هلاکت بنده ای را بخواهد، حیا را از او بگیرد و چون حیا را از او گرفت او به مردم خیانت کند و امانت به کلی از او برکنار رود و چون امانت از او رفت همواره خشن و سخت دل شود و چون سخت دل شود رشته ایمان از او بریده شود و چون رشته ایمان از او بریده شود او را جز شیطان ملعون نبینی. (4)
نماز شب
مردى به سلمان از بى توفیقى خود براى برخاستن جهت نماز شب، شکایت کرد. سلمان گفت: در روز گناه مکن.(5)
سلمان! بمیر
سلمان، در مقام مجاهده با نفس و تهذیب خود، نفس خویش را مورد خطاب قرار مى داد و مى گفت: سلمان ! بمیر. (6)
برترین عمل
سلمان ، قبل از عبدالله بن سلام از دنیا رفت . عبدالله ، شبى سلمان را در خواب دید. پرسید: حالت چگونه است؟ سلمان گفت : خوب است .
پرسید: کدامیک از اعمال را برتر یافتى ؟
سلمان : توکل را چیز عجیبى یافتم. (7)
گناه و ثواب، پنهان و آشکار
هر گاه گناهى را در پنهانى مرتکب شدى ، کار خیر را هم در خفا انجام بده ، و چنانچه لغزش آشکارى داشتى ، عمل خیر را هم آشکارا انجام بده تا آن گناه آشکار را جبران کند. (8)
چگونه صبح کردی
«جابر بن عبدالله انصارى» مىگوید: به سلمان گفتم: شب را چگونه به صبح آوردى؟
سلمان گفت: چگونه شب را به صبح مىآورد، کسى که پایان کار او مرگ است؟ خانه او قبر خواهد بود، جانوران داخل زمین همسایگان وى، و اگر خداوند او را مشمول غفران خویش قرار ندهد، آتش جایگاه او است؟ (9)
دامنه علم و دانش وسیع است، اما عمر انسان کوتاه مىباشد. بنابراین، علمى را بیاموز که در راه دیندارى خود بدان احتیاج دارى، و به علوم دیگر توجه نداشتهباش و آن را رها کن
سجده و همنشینى
اگر لذت سجده در برابر خداوند متعال، و همنشینى با افراد خوش سخن نبود، که عطر سخن آنان چون بوى خرماى تازه دلاویز است، آرزوى مرگ مىکردم.(10)
میزان عمل
گناه افرادى روز قیامت بیشتر خواهد بود، که بیش از دیگران در راه گناه و معصیت خداوند سخن گفته باشند. (11)
تاریکى قیامت
اى جریر! در برابر خداوند مطیع و فروتن باش، زیرا هر کس در دنیا در برابر خداوند فروتن و تسلیم باشد، روز قیامت خداوند به او مقام بلندى خواهد داد.
اى جریر! مىدانى ظلمات روز قیامت از چیست؟
جریر گفت: نمىدانم.
سلمان گفت: ظلم و ستم مردم در دنیا نسبت به هم، موجب تاریکى و ظلمات روز قیامتمىشود. (12)
تو کیستى، و من کیستم
امام صادق علیه السلام فرموده است: میان مردى (که گرفتار روحیه نژادپرستى بود، و فضایل افراد غیر عرب را نمىپذیرفت) با سلمان فارسى گفت و گوى تندى واقع شد.
آن مرد گفت: تو کیستى، و من کیستم؟!
سلمان (با بیان حکیمانه و هوشمندانه) پاسخ داد: اما اول پیدایش من و تو نطفه نجسى است، و آخر کار من و تو هم لاشه گندیدهاى خواهد بود، اما وقتى روز قیامت فرا رسد و میزان عمل برقرار گردد، هر کس کفه میزان عمل او سبک بود، او پست و فرومایه است، و کسى که میزان عمل او سنگین بود، کریم و بزرگوار خواهدبود. (13)
دانش سودمند
دامنه علم و دانش وسیع است، اما عمر انسان کوتاه مىباشد. بنابراین، علمى را بیاموز که در راه دیندارى خود بدان احتیاج دارى، و به علوم دیگر توجه نداشتهباش و آن را رها کن. (14)
سلمان فارسى مىگفت:
من حساب خواب خود را هم دارم، همانطور که حساب بیدارى (کارهاى روزانه) خود را دارم
کفاره گناهان
خداوند متعال، بنده مؤمن خود را به بلا و بیمارى مبتلا مىکند، سپس او را عافیت مىبخشد، و این بیمارى کفاره گناهان گذشته او مىگردد، و از آن پس راه توبه و پاکى را پیش مىگیرد.(15)
حساب بیدارى
زمخشرى مى نویسد: سلمان فارسى مىگفت:
من حساب خواب خود را هم دارم، همانطور که حساب بیدارى (کارهاى روزانه) خود را دارم.(16)
اهمیت امانت
کسى به سلمان گفت: فلانى براى تو سلام رساند.
سلمان گفت: اگر سلام او را نرسانده بودى، امانتى به عهده تو مىماند، که آن را ادا نکرده بودى. (17)
یک نصیحت
در روایتى مىخوانیم: کسى از سلمان تقاضا کرد، او را راهنمایى کند، که چه خصلتهایى را به کار گیرد، تا موجب تقویت روابط میان خَلق و خدا گردد؟
سلمان سفارش کرد: سلام را گسترش دهد، نیازمندان را اطعام کند، و آن گاه که مردم در خواب به سر مىبرند، به نماز شب و راز و نیاز با خداوند برخیزد.(18)
طبیب مؤمن
وضع هر شخص مؤمن در دنیا، مثل وضع مریضى است که، طبیب او همراه اوست، و درد و درمان او را مىداند. هرگاه آن مریض مىخواهد غذاى نابابى را که به ضرر اوست بخورد، او را از آن غذا باز مىدارد، و مىگوید: به آن نزدیک مشو که موجب هلاکت تو مىگردد، و بالاخره آن طبیب پیوسته مراقب او مىباشد، تا بهبودى یابد.
آرى، وضع یک مؤمن هم چنین است، در دنیا به خیلى چیزها و کارها تمایل پیدا مىکند، اما خداى مهربان او را از آنها باز مىدارد، تا بدین وسیله سالم بماند، اعمال او موجب رضایت خداوند قرار گیرد، و خداوند او را به بهشت وارد گرداند.(19)
پی نوشت:
1) نفسالرحمن، ص 218; الدرجات الرفیعه، ص 211; شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحدید، ج 18، ص 36؛ الاختصاص، ص 8.
2) سفینه البحار، ج 2، ص 182.
3) همان.
4) توحید صدوق ، ص 180.
5) همان، به نقل از «سلمان فارسی»، ص 116.
6) طبقات ابن سعد، ج 4، ص 90.
7) همان، ص 93.
8) صفوه الصفوه ، ج 1، ص 224 به نقل «سلمان فارسى»، ص 225.
9) نفس الرحمن، ص 532; جامعالاخبار، فصل 49، ص 106; حلیه الاولیاء، ج 1، ص 187.
10) بحارالانوار، ج 22، ص 384; نفس الرحمن، ص 517.
11) فتاوى صحابى کبیر سلمان، ص 106.
12) حلیه الاولیاء، ج 1، ص 202; الدرجات الرفیعه، ص 217.
13) الدرجات الرفیعه، ص 212; علل الشرایع، ص 276.
14) حلیهالاولیاء، ج 1، ص 189.
15) همان، ص 206.
16) ربیعالابرار، ج 1، ص 39.
17) همان; حلیه الاولیاء، ج 1، ص 201.
18) همان، ص 204.
19) همان، صص 206 و 207.