جواز عزاداری و نوحه سرایی برای اهل بیت (ع)

جواز عزاداری و نوحه سرایی برای اهل بیت (ع)

نویسنده: حجه الاسلام دکتر قاسم ترخان

آیا متون دینی برگزاری مراسم عزا برای امام حسین (علیه السّلام) را تأئید می کند؟ آیا عزاداری مخالفت ورزیدن با قضا و قدر الهی نیست؟

سؤال:
آیا عزاداری، نوحه سرایی، سینه زنی برای امامان و بزرگان دین به ویژه امام حسین (علیه السّلام) صحیح است؟
لطفاً با توجه به متن زیر پاسخ بگویید:
کتاب ترجمه مسکن الفواد، ص 96 از ام سلمه روایت می کند: « ام سلمه همسر پیغمبر اکرم گوید: هنگامی که ابوسلمه (شوهر اولش) از دنیا رفت من با خود گفتم: در این سرزمین، من به این مصیبت گرفتار شدم، گریه و عزاداری برای او برپا می کنم که زیبنده باشد و خود را برای آن آماده می کردم. اتفاقاً زنی که نوحه گر بود هم بر من وارد شد و می خواست مرا در آن مصیبت کمک کند. پیغمبر اکرم فرمود: آیا می خواهید دوباره شیطان را که خدایتعالی از این خانه بیرون رانده است برگردانید؟ من با این جمله رسول خدا از عزاداری خودداری کردم ». این روایت دلالت دارد بر این که نوحه سرائی در مصیبت، میدانی است برای وسوسه شیطانی. روایات زیادی در این مورد وجود دارد که ما به چند روایت از کتب شیعه بسنده می نمائیم، هر چند که دهها روایت در کتب شیعه در ممنوعیت از روضه خوانی و سینه زنی و داد و فریاد
هنگام مصیبت وجود دارد.
همچنین روایتی است که شیخ مفید در کتاب « ارشاد » ج2، ص 97، چاپ تهران آورده که حضرت حسین به خواهرش زینب فرمود: « ای خواهر جان، من تو را سوگند دادم و تو به سوگند من وفادار باش که چون کشته شدم گریبان بر من چاک مکن و چهره مخراش و در مرگ من واویلا و اثبورا (عذاب بر من باد خدایم مرگ دهد) مگو ».
همچنین شریف رضی در نهج البلاغه باب المختار من حکم امیرالمومنین، شماره 144 چاپ بیروت از حضرت علی آورده که فرمود: « صبر به اندازه مصیبت به انسان می رسد و کسی که در مصیبت بر ران خود بکوبد اجرش تباه می شود ».
کلینی در الفروع الکافی، ج 3، ص 225 نیز به سند خود از امام موسی بن جعفر آورده که فرمود: « مردی که به هنگام مصیبت خود را بر رانش بکوبد موجب تباه کردن اجر خویش می شود ».
شیخ صدوق در من لا یحضر الفقیه، ج 1، ص 520، چاپ قم به سند خویش از حضرت صادق گزارش نموده که فرمود: « هر کس به هنگام مصیبت دست خود را بر رانش بکوبد اجرش تباه می شود ».
وظیفه مصیبت دیدگان این است که طبق آیه 153 و 156 سوره بقره با صبر و نماز از خدا یاری جویند و بگویند: « برای خدا هستیم و به سوی او رجوع می کنیم ».
کتاب مسکن الفواد ص 57 آورده است: « جابر بن عبدالله انصاری از امام باقر نقل کرده که فرمود: سخت ترین بی تابیها فریاد به واویلا و ناله کشیدن و لطمه به صورت زدن و بر سینه کوبیدن و موی کندن است کسانی که جلسه نوحه سرائی برپا می کنند صبر بر مصیبت نکرده اند و کسانیکه صبر نکنند قضا و حکم الهی بر ایشان جاری می شود در حالیکه ممنوعند و اجر ایشان ضایع شده است ».
همچنین علمای قدیم امامیه به پیروی از قرآن و سنت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم)، همگی
اجماع کرده اند بر آن که ضربه زدن بر بدن و چهره و نوحه های باطل خواندن در هنگام اندوه و مصیبت همگی حرام اند و خداوند این قبیل کارها را بر مسلمانان روا نشمرده است.
ابوجعفر طوسی در المبسوط، ج 1، ص 189، چاپ تهران، می نویسد: « گریستن گناهی ندارد، اما ضربه زدن بر بدن و چهره خراشیدن و چیدن یا تراشیدن موی و نوحه خواندن به اجماع فقها همگی باطل و حرام اند. »
محمد بن ادریس حلی در السرائر، ج 1، ص 173، چاپ قم، می نویسد: « گریستن گناهی ندارد ولی ضربه زدن بر پیکر و چهره و خراشیدن و چیدن یا تراشیدن موی و نوحه های باطل خواندن در هنگام اندوه و مصیبت همگی به اجماع فقها حرام شده اند ».
همچنین شیخ محمد حسن نجفی در الجواهر، ج 4، ص 367، چاپ بیروت، می نویسد: « آری ضربه بر پیکر و چیدن موی برای مصیبت وارد شده به اجماع فقها جایز نیست ».
شیخ کلینی در کتاب فروع کافی، کتاب النکاح، ج 5، ص 527، چاپ تهران، به سند خود از ابوعبدالله صادق گزارش کرده است که فرمود: چون رسول خدا مکه را فتح نمود، ابتدا مردان و سپس زنان مکه آمدند تا با او بیعت کنند در آن هنگام خدای بزرگ، این آیه شریفه را نازل نمود: « ای پیامبر هنگامی که زنان مومن به سویت آمدند تا با تو بیعت کنند که هیچ چیز را شریک خدا نگیرند و دزدی نکنند و زنا نکنند و اولادشان را نکشند و بر کسی از پیش خود افترا نبندند و در هیچ کاری نیکی از تو نافرمانی نکنند با آنها بیعت کن و برای ایشان از خدا آمرزش بخواه زیرا که خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است ». در آن هنگام ام حکیم دختر حارث ابن هشام که همسر عکرمه فرزند ابی جهل بود پرسید: ای رسول خدا آن کار نیکی که خدا بما فرمان داده تا درباره آن از تو نافرمانی نکنیم کدام است؟ پیامبر فرمود: « هیچ گاه ضربه بر گونه نزنید و چهره را نخراشید و مویی را نکنید و گریبانی را مدرید و جامه سیاه نکنید و فریاد واویلا مکشید » آن گاه رسول خدا بدین شرائط با آنان بیعت کرد.
شیخ کلینی در فروع کافی، کتاب النکاح، جلد 5، ص 527، به سند دیگر از عمرو بن مقدام گزارش کرده که گفت از ابوجعفر باقر شنیدم که می گفت: آیا می دانید معنای این گفتار خدای تعالی چیست؟ (در هیچ کار نیکی ازتو نافرمانی نکنند)، پاسخ دادم: نه، گفت: رسول خدا به فاطمه فرمود: « هنگامی که من مردم، گونه بر من مخراش و موی پریشان مکن و فریاد واویلا بر مدار و نوحه خوانی برای من بپا مکن » سپس ابوجعفر باقر فرمود: این است کار نیکی که خداوند بزرگ دستور داده است.
در کتاب مسکن الفواد از ابن مسعود روایت می کند: « پیغمبر فرمودند: از ما نیست کسی که در مصیبت با دست به صورت خود بزند یا جامه خود را چاک نماید ». و همچنین در همان کتاب آمده است: از پیامبر نقل شده که « آن حضرت نهی فرموده از تشییع جنازه که با آن نوحه و فریاد باشد ».
دیگر این که می دانیم بزرگترین مصیبت برای بشریت و بخصوص برای مسلمانها فقدان برترین مخلوقات خداوند یعنی حضرت محمد (صلی الله علیه وآله و سلم) است و با این که رحلت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) بزرگترین مصیبت می باشد خداوند در قرآن حتی در یک آیه نفرموده که مسلمانها بعد از رحلت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) گریه کنند و نوحه سرائی و سینه زنی به راه اندازند و ذکری از ثواب این اعمال در قرآن وجود ندارد بلکه می دانیم این اعمال و گفتار برخلاف توحید اسلامی است و لذا در تاریخ اسلام مشاهده می نمائیم که صحابه پیامبر بعد از رحلت ایشان به سینه زنی و نوحه سرائی و زنجیر زنی نپرداختند و حضرت علی (علیه السّلام) نیز برای پیامبر عظیم الشان اسلام، سینه زنی و روضه خوانی بر پا ننموده و همچنین در شبها در جبهه ها به ذکر مصیبت و سینه زنی نپرداخت بلکه دعا می نمود و مومنین همراه با او دعا می نمودند و قرآن را قرائت نموده و بر علم و ایمانشان می افزودند و ذکر مصیبت و روضه خوانی و سینه زنی در آن زمانها بین مسلمانها رایج نبوده؛ زیرا خداوند در سوره بقره به آنان آموخته بود که در هنگام مصیبت خداوند را یاد نموده صبر پیشه نمایند و بگویند: انا الله و انا الله راجعون.
یکی از بزرگترین مصیبت ها در تاریخ بشریت، رحلت پدر اسلام حضرت ابراهیم می باشد، با این که ابراهیم پدر امت اسلام و مسلمانان است ولی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در سالگرد فوتش برای او مجلس ختمی برقرار نکرده و سینه نزده و روضه خوانی برپا ننموده است؛ زیرا این اعمال مشرکان و بت پرستان بوده و با تعالیم توحیدی مغایر بوده است.
خداوند در قرآن کسانی را ابراهیمی می داند که از او پیروی نمایند، در آیه 68 سوره آل عمران می فرماید: « نزدیکترین مردم به ابراهیم، آن کسانی بودند که پیروی او کردند و این پیامبر و مومنان می باشند و خداوند ولی مومنین است ». طبق این آیه کسانی می توانند خود را ابراهیمی و نزدیک از جهت فکر و ایمان به ابراهیم بدانند که پیروی او کنند و می دانیم پیروی از دستورات ابراهیم پیروی از خداست ولی غلو کردن در حق ابراهیم و سینه زنی و نوحه خوانی و امثال اینها به فردپرستی و شرک می انجامد.
و همچنین پیامبر برای هیچکدام از فرزندانش که قبل از خودش رحلت نمودند مراسم روضه خوانی و سینه زنی بر پا ننموده است و در طول تاریخ زندگانی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نمونه ای یافت نمی شود که آن حضرت بعد از فوت کسی یا در حال تشییع جنازه کسی نوحه خوانی کرده باشد و یا سینه زنی به راه انداخته باشد.

چکیده پاسخ:
متن فوق به دو اشکال زیر قابل تحلیل است:
1. دلیلی از متن دین مراسم عزاداری را تأئید نمی کند و این نوعی بدعت است، علاوه بر این در عزاداری ها کارهای خلاف شرع انجام می شود؛ مثل اضرار به نفس و یقه پاره کردن، صورت ها را خون آلود کردن، پریشان نمودن مو و بلند گریه کردن که در روایات از آن منع شده است.
2. عزاداری مخالفت ورزیدن با قضا و قدر الهی است و به این معناست که ما تسلیم قضا و قدر الهی نیستیم.
در پاسخ به اشکالات مطروحه، توجه به نکاتی راهگشا است:
1. اگرچه عزاداری با داغ دیدگی فرق دارد؛ زیرا عزاداری نوعاً اجتماعی و کاملاً اختیاری است. همچنین نمی توان روایاتی را که بر جواز گریه در داغ دیدگی دلالت دارند ناظر بر جواز عزاداری دانست، اما از آیات و روایات زیادی می توان به جواز و مشروعیت عزاداری دست یافت.
2. « بدعت » در لغت به معنای کار نو و بی سابقه است و در اصطلاح به معنای « ادخال مالیس من الدین فی الدین » است؛ یعنی نسبت دادن چیزی به دین در حالی که در واقع جزو دین و شریعت نیست و با هیچ یک از قوانین و مقررات اسلام هماهنگی و سازگاری ندارد، از این رو؛ تطبیق مقررات کلی اسلام بر مصادیق جدید و تازه، بدعت نیست و مسئله عزاداری حتی اگر نص به خصوص هم نداشته باشد، امر تازه و بی سابقه در دین نیست که با هیچ یک از قوانین و مقررات
کلی اسلام هماهنگی و سازگاری نداشته باشد.
3. روایاتی که از آنها نهی استشمام می شود و در متن فوق بدانها استناد شده است، ناظر به نهی از آداب جاهلی مثل گریبان دریدن و… هستند، و گرنه برپایی مراسم عزاداری حتی برای مردم عادی، به گونه ای که در آن مراسم قرآن تلاوت گردد و از خدا و معاد و مرگ یاد شود و فضایل اهل بیت مطرح گردد، نه تنها با اصول کلی اسلام و روایاتی که از کارهای خلاف شرع نهی کرده است، منافاتی ندارند، بلکه در بردارنده فوایدی از جمله یاد مرگ و تسلی داغ دیده و… است.
فقهای عظام شیعه نیز در فتاوای خود فرموده اند: برای مصیبت زده خراشیدن صورت و بدن، لطمه زدن به خود، یقه پاره کردن در مرگ غیر پدر، برادر و کندن موی سر جایز نیست، اما باید توجه داشت ادله ای که از این کارها نهی کرده اند، شامل مصائب شخصی است نه مصائبی که برای مکتب و دین پیش می آید؛ یعنی دلایل نهی از این مورد انصراف دارد. این را می دانیم که مصائب امام حسین (علیه السّلام)، مصائب مربوط به یک شخص نیست، بلکه مصیبتی است که بر مکتب و دین رفته است، از این رو انجام چنین کارهایی هم در روایات مجاز شمرده شده است و هم سیره ی مسلمین بر جواز آن دلالت دارد.
به هر حال، نکته مهم در بحث عزاداری آن است که اگر چه شکل و شیوه عزاداری یک امر عرفی است و مردم هر منطقه و هر زمان می توانند با توجه به آداب و رسوم خود به چنین کاری اقدام کنند، اما همه این روش ها تا زمانیکه با دستورات اسلام مخالف نباشد و موجب ضرر و زیان غیر قابل جبران به عزاداران و همچنین موجب وهن اسلام و مذهب تشیع نشود، مورد تأیید اسلام و ائمه طاهرین (علیهم السّلام) است. از این رو فقهای شیعه عزاداران حسینی را از کارهایی؛ مانند: مثل قمه زنی، ایجاد مزاحمت برای مردم و… منع کرده اند.
4. محزون شدن در فراق عزیز از دست رفته و برپا نمودن مجلس عزا، علاوه
بر این که، یک امر عاطفی و انسانی است، می تواند فواید زیادی از جمله: ابلاغ پیام و مبارزه با ستمگر و… را به دنبال داشته باشد و به عنوان یک کلاس درس، مورد بهره برداری قرار گیرد و چنین مجالسی تا زمانی که در آنها معصیتی انجام نشود و سخنی بر خلاف رضایت الهی گفته نشود، دلیل بر عدم رضایت مندی از قضا و قدر الهی نیست. گواه ما این سخن رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) در جواب آنانی است که چشمان گریان آن حضرت را در مرگ فرزندش ابراهیم دیدند و اعتراض کردند که ای رسول خدا مرگ تو ما را از گریه نهی نکردی؟ فرمود: نه، من نگفتم در مرگ عزیزانتان گریه نکنید؛ زیرا گریه نشانه ترحم و مهربانی است و کسی که دلش به حال دیگران نسوزد، مورد رحمت الهی قرار نخواهد گرفت. آنچه من گفته ام این است که در سوگ و فقدان عزیزان خود فریاد نزنید و صورت خود را مخراشید و گریبان چاک نزنید و از سخنانی که نشانه اعتراض و نارضایتی از خداست، خودداری کنید.

پاسخ تفصیلی:
مطالبی که ارسال داشته اید حاوی اشکالاتی است که برای دست یابی به پاسخ آنها، یادآوری مقدماتی را لازم می دانیم:

1. فرق داغ دیدگی و عزاداری:
داغ دیدگی، حالتی است روانی و درونی که شخصی و غیر اختیاری است و غالباً باعث خواهد شد که شخص از مدار زندگی عادی خارج شود، اما عزاداری معمولاً به صورت اجتماعی صورت می گیرد و کاملاً اختیاری و با برنامه است و بخشی از برنامه های زندگی عادی افراد محسوب می شود که البته می تواند در عادی سازی زندگی فرد داغ دار مفید باشد. از نظر لغت نیز عزا به معنای صبر و شکیبایی در ماتم است (1)، اگرچه به معنای سوگ و مصیبت هم آمده است. (2)

2. عواملی که در آرام بخشی داغ دیده مؤثر است:
1-2. هم دردی ها و هنجارهای اجتماعی.
2-2. همسان سازی با بزرگان مورد علاقه.
3-2. تفکر منطقی که لاجرم باید به زندگی عادی بازگشت و نباید زندگی را تعطیل کرد.
4-2. برون ریزی عاطفی از قبیل گریه و ذکر کردن غم و غصه ها با دیگران، البته به نحوی که موجب ذلت و خواری شخص نگردد.
5-2. خواندن اشعار معنادار و غمناک.
6-2. اعتقاد به معاد و… و یادآوری آنها.
جالب این است که بدانیم در مراسم عزاداری معمول در ایران، همه ی عوامل گفته شده، مورد بهره برداری قرار می گیرد، البته این مطلب را می پذیریم که افراط کاری هایی نیز مشاهده می شود که باید برای اصلاح آن اقدام نمود.

3. دلایل مخالفان عزاداری
آنهایی که با عزاداری مخالفت می ورزند معمولاً به دلایلی استناد می جویند (3) که در متن فوق به دو دلیل اشاره گردیده که خلاصه ی آن این چنین است:
اولاً: دلیلی از متن دین مراسم عزاداری را تأئید نمی کند و این نوعی بدعت است، علاوه بر این در عزاداری ها کارهای خلاف شرع انجام می شود؛ مثل اضرار به نفس و یقه پاره کردن، صورت ها را خونی نمودن، پریشان نمودن مو و بلند گریه کردن که در روایات از آن منع شده است.
ثانیاً: عزاداری مخالفت ورزیدن با قضا و قدر الهی است و به این معناست که ما تسلیم قضا و قدر الهی نگشته ایم در حالی که: « الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون ». (4)

پاسخ به شبهه ی اول: عزاداری بدعت نیست
هیچ گونه تردیدی در این نکته نیست که بدعت گذاری در دین از گناهان کبیره و محرمات الهی محسوب می گردد (5)، اما باید توجه داشت که اولاً: به هر نوع نوآوری بدعت گفته نمی شود، بلکه بدعت نوعی تصرف در دین، از طریق افزون یا کاستن شریعت است. پس آن نوآوری که هیچ گونه ارتباطی با دین و شریعت نداشته باشد، بدعت نخواهد بود. مثلاً اگر ملتی روزی را برای خود به عنوان موسم شادی معین کند، اما نه به این قصد که شرع چنین دستوری داده است، چنین کاری بدعت نیست هر چند بایستی حلیت و حرمت آن از جهات دیگری مورد بحث و بررسی قرار گیرد. ثانیاً: منظور از امر تازه و بی سابقه در دین آن است که با هیچ یک از قوانین و مقررات جزئی و کلی اسلام هماهنگی و سازگاری نداشته باشد و نتوان مقررات کلی اسلام را بر مصادیق جدید و تازه، تطبیق داد. (6)
توضیح این که اساس بدعت در شرع به این نکته باز می گردد که چیزی را به عنوان یک امر شرعی که دین به آن فرمان داده به کار برند، در حالی که برای مشروعیت آن، اصل یا ضابطه ای در شرع وجود نداشته باشد، ولی هرگاه کاری را که انسان به عنوان یک عمل دینی انجام می دهد، دلیل شرعی (به صورت خاص، یا کلی و عام) بر مشروعیت آن وجود داشته باشد، آن عمل بدعت نخواهد بود. از این رو است که علامه مجلسی، عالم بزرگ شیعی می گوید: « والبدعه فی الشرع ماحدث بعد الرسول [بما انه من الدین] و لم یکن فیه نص علی الخصوص و لا یکون
داخلاً فی بعض العمومات » (7)؛ بدعت در شرع، چیزی است که پس از رسول گرامی حادث شده و دلیل شرعی خاص یا عامی نیز بر جواز آن وجود نداشته باشد.
ابن حجر عسقلانی، دانشمند مشهور اهل سنت، نیز می گوید: « البدعه ما احدث و لیس له اصل فی الشرع، و ما کان له اصل یدل علیه الشرع فلیس ببدعه » (8)؛ بدعت چیزی است که پدید آمده باشد و دلیلی حاکی از جواز آن در شریعت یافت نشود و آن چیزی که اصل و ریشه ای در دین دارد، بدعت نخواهد بود.
به هر حال، آنچه اسلام بر آن مهر جواز زده و از بدعت محسوب نمی گردد، دو گونه است. پاره ای مثل مراسم عید ضحی و فطر به شخصه نص دارند و پاره ای دیگر این گونه نیستند و بر وجه کلی مورد تأییدند و اسلوب و روش های تحقق آن به شرایط و ظروف واگذار شده است؛ مثلاً شارع به تعلیم اولاد امر کرده، اما شیوه و روش تحقق این امر را به مکلفین واگذار نموده است، لذا مسلمانان در هر زمانی از اسلوب خاصی به منظور تحقق این امر بهره می جستند و در زمان فعلی نیز هیچ گاه به کسی که از کامپیوتر و… برای تعلیم اولاد خود استفاده می کند بدعت گذار اطلاق نمی شود. همچنین صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) بعد از رحلت آن حضرت، قرآن های متعدد را جمع آوری کردند و قرآن واحدی را رواج دادند که در تاریخ از آن به « توحید المصاحف » یاد می شود، حال سؤال این است که چرا کسی به آنها نمی گوید شما در دین مرتکب بدعت شده اید؟ آیا این نوعِ از برخورد می تواند دلیلی غیر از آن داشته باشد که کار اصحاب مصداقی از آیه « إنا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون » (9) است. به عبارت دیگر؛ پاسخ همه مسلمانان نسبت به این
پرسش آن است که اگر چه این کار به خصوصه در قرآن نیامده، اما کلیت آن در قرآن بیان شده است.
از بیان فوق، بسیاری از شبهات واهی که بر دست و پای برخی از افراد پیچیده است حل می شود. برای نمونه، انبوه مسلمانان جهان روز میلاد پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) را جشن می گیرند (10) و گروهی این امر را بدعت می نامند! در حالی که طبق آنچه گفتیم، هرگز ملاک بدعت بر آن صادق نیست؛ زیرا به فرض هم که این نوع تکریم و اظهار محبت، در شرع وارد نشده باشد، ولی اظهار محبت به پیامبر گرامی اسلام و خاندان او یکی از اصول مسلم اسلام است که این گونه جشن های مذهبی جلوه و مظهری از آن اصل کلی است. قرآن کریم می فرماید: « قل لا اسألکم علیه اجراً الا الموده فی القربی » (11)؛ بگو من برای ابلاغ رسالت پاداش نمی طلبم، مگر دوستی خویشاوندان و نزدیکان. پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: « لا یومن احدکم حتی اکون احب الیه من ماله و اهله و الناس اجمعین »؛ (12) هیچ کدام از شما مومن نخواهید بود، مگر آن که من نزد او از فرزندان و تمامی مردم محبوب تر باشم. این اصل می تواند در شؤون مختلف زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان، برای خود جلوه ها
و مظاهری پیدا کند.
به عبارت دیگر، از سویی آیات زیادی درقرآن به تکریم پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) امر نموده و بین مرده و زنده پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نیز فرق نگذاشته است (13) و از سوی دیگر اقامه جشن و عزا (اقامه ی مراسمی که در آن فضایل پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) و ائمه (علیهم السّلام) مطرح شود و در آن خبری از کارهایی که اسلام از آن نهی فرموده است، نباشد) در اعیاد وفیات پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه (علیهم السّلام)، به یقین عمل کردن به آیات قرآن و تکریم پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) محسوب می شود؛ زیرا اولاً: عقلا اقامه چنین مجالسی را تکریم مقام آن حضرت می دانند و تکریم حضرتش را منحصر به همان اسلوبی نمی کنند که در گذشته وجود داشت. ثانیاً: آیات و روایات (متون دینی) متعددی موید چنین روشی (اقامه عزا برای پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بیت و اولیای الهی) است که در ذیل به پاره ای از آن اشاره می شود:

آیات:
الف. آیاتی که فریاد علیه ظلم و ستم را تجویز و بدان امر می کند. (14)
ب. آیاتی که تحکیم ولایت را هدف خود قرار داده است. (15)
ج. آیاتی که دلالت بر سوگواری بعضی از انبیا یا دیگر اولیای الهی دارد؛ مثل سوگواری حضرت یعقوب در فراق حضرت یوسف. (16)
د. آیاتی که تعظیم و بزرگ داشت شعائر الهی را تائید می نماید. (17)

روایات:
الف. مسلمانان در جنگ احد شکست خوردند و حمزه در این جنگ به شهادت رسید، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) پس از پایان جنگ به مدینه بازگشت و آن زمان که گریه خانواده های شهدا را بر شهیدان خود دید، اشک بر دیدگانش حلقه زد و فرمود: اما عمویم حمزه گریه کننده ندارد. این باعث شد که زنان مدینه در سوگ حمزه به یاری فاطمه آمدند و… و این جا بود که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: خدا شما را رحمت کند که حق همدردی را ادا نموده اید. (18)
ابن مسعود در این باره می گوید: پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در سوگ حمزه بسیار گریه کرد، آن حضرت جنازه حمزه را رو به قبله نهاد و ایستاد و با صدای بلند گریه نمود و صفات خوب حمزه را برشمرد. (19)
ب. اسماء همسر جعفر می گوید: جعفر در جنگ موته به شهادت رسید، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به خانه ما آمد و فرمود فرزندان جعفر کجایند؟ آنها را به نزد آن حضرت آوردم، آنها را در آغوش کشید و گریه کرد و سپس دستور داد غذایی را جهت خانواده جعفر فراهم نمایند و به خانه اش ببرند و از آن روز این کار، سنت گردید. (20)
در روایتی دیگر امام صادق (علیه السّلام) می فرماید: پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به دخترش فاطمه فرمود تا سه روز نزد اسماء بماند و در آن سه روز غذا و طعام خانواده جعفر
را فراهم نماید. (21)
باز از آن حضرت است که فرمود: صرف طعام نزد خانواده ای که مصیبت زده است از شیوه مردمان در دوران جاهلیت است. (22)
پیامبر عظیم الشأن اسلام نیز در موارد متعددی گریه کرده که در تاریخ ثبت و ضبط است؛ مثلاً گریه آن حضرت در عیادت از سعد بن عباده رئیس قبیله خزرج آن زمان که او در بیماری احتضار بود. یا در کنار مزار دخترش در مدینه، یا در سوگ فرزندش ابراهیم، یا در سوگ عثمان بن مظعون در مدینه، یا در کنار مزار مادرشان در ابواء و یا گریه آن حضرت (صلی الله علیه وآله وسلم) به هنگام یادآوری شهادت امام علی (علیه السّلام) و امام حسین (علیه السّلام) (23) در زمان های گوناگون؛ مانند: ولادت امام حسین (علیه السّلام) و در مکان های مختلف؛ مثل: منزل ام سلمه، زینب، عایشه و خانه امام علی (علیه السّلام) و…. همچنین توصیه به گریه کردن برای امام حسین (علیه السّلام) (24)، از مواردی است که تاریخ گزارش کرده است (25) و بعید به نظر می رسد که کسی بگوید این روایات تنها جواز
گریه را به صورت فردی اثبات می کند.
این نکته هم گفتنی است که صحابه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)؛ مانند حضرت زهرا (سلام الله علیها) بلال، قیس، ام ایمن و حتی خلیفه اول و دوم (26)، در سوگ پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) گریه کردند. البته در این بین گریه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از ویژگی خاصی برخوردار است. آن حضرت روزها دست حسنینش را می گرفت و در دم دروازه مدینه در سایه درختی مشغول گریه می شد و به اقامه عزا می پرداخت، شبانه آمدند و آن درخت را بریدند، ولی حضرت علی (علیه السّلام) بلافاصله سایبانی برای آن حضرت آماده کرد. (27) راز این اقدام حضرت علی (علیه السّلام) در این نکته نهفته که گریه حربه ای بود در دست آن بانوی بزرگوار اسلام که بدین وسیله مردم را از حقایق آگاه می کرد و به مردم اعلام می نمود که از خشم بر چه کسی گریه می کند و از مظلومیت چه کسی ناله سر می دهد. به نظر ما یکی از دلایل روی آوردن شیعه به اقامه مراسم عزا برای اهل بیت (علیهم السّلام) در همین نکته نهفته است؛ یعنی آگاهی دادن و بیدار کردن جامعه از این راه و با این شیوه. البته دلایل دیگری هم در این امر دخالت داشته است که در ادامه بحث بدان می پردازیم.
حضرت علی (علیه السّلام) نیز در موارد متعدد بر شهادت امام حسین (علیه السّلام) گریه کرد. آن حضرت هنگامی که در جنگ صفین از کربلا عبور نموده بود، بر شهادت امام حسین (علیه السّلام) گریه شدیدی کرده است. (28)
در جریان حادثه عاشورا، خود امام حسین (علیه السّلام) در کنار هر شهیدی که می آمد از وصف او می گفت و گریه می نمود. در روز یازدهم اشعاری را به دخترش سکینه
آموخت که در مدینه برای شیعیانش بخواند. در این اشعار آمده است: برای من ندبه کنید و در همین جاست که ذکر مصیبت علی اصغر مطرح می شود. (29)
حضرت زینب هم در جایگاه های متعدد برای ابی عبدالله (علیه السّلام) روضه خواند، مثلاً در کوفه آن گاه که سر برادرش حسین (علیه السّلام) را دید فرمود:

ما تو همت یا شقیق فوادی *** کان هذا مقدراً مکتوباُ… (30)

اما سجاد (علیه السّلام) در خطبه ای که در مسجد اموی دمشق ایراد فرمود، روضه خوانی نمود و فرمود: انا بن المقتول ظلما، انا بن المجزور الرأس من القفاء، انا بن العطشان حتی قضی… انا بن من راسه علی السنان یهدی… راوی در ادامه می گوید که: فلم یزل یقول انا انا حتی ضج الناس بالبکاء. (31)
آن حضرت آن قدر بر سید الشهداء گریست که وی را یکی از بکائین پنج گانه لقب داده اند (32) و می فرمود: « لا تلومونی… فان یعقوب فقد سبطا من ولده فبکی حتی ابیضت عیناه من الحزن و لم یعلم انه مات و قد نظرت الی اربعه عشر رجلاً من اهل بیتی یذبحون فی غداه واحده ». (33)

از فراق روی یک یوسف اگر یعقوب سوخت *** هجر هفتاد و دو یوسف کرده خونین دل مرا

آن حضرت آن گاه که بر سر سفره می نشست می فرمود: قتل ابن رسول الله جائعاً، قتل ابن رسول الله عطشاناً (34). و هنگامی که ظرف آبی را بر می داشت که بنوشد به
گریه می افتاد و وقتی سبب را می پرسیدند، می فرمود: « و کیف لا ابکی و قد منع ابی من الماء الذی کان مطلقاً للسباعِ و الوُحُوش ». (35) و وقتی قصابی را می دیدند که گوسفندی را ذبح می کند می فرمود: آیا به گوسفند آب داده اید، پدرم را با لب تشنه سر بریدند. (36)
امام باقر (علیه السّلام) به فرزندش امام صادق (علیه السّلام) وصیت کرد که مقداری از اموال او را وقف نماید که پس از مرگش، تا ده سال در ایام حج در سرزمین منی، برای آن حضرت محفل عزا اقامه کنند. (37)
صاحب الغدیر (رحمه الله) درباره این فرمایش امام باقر (علیه السّلام) می فرماید: این وصیت برای آن بود که اجتماع بزرگ اسلامی در آن مکان مقدس با پیشوای حق، آشنا شود و راه ارشاد را در پیش گیرد و از دیگران ببرد و به این پیشوایان بپیوندد. (38)
جعفر بن عفان اشعاری در سوگ اباعبدالله الحسین (علیه السّلام) سرود و آن را برای امام صادق (علیه السّلام) خواند، آن حضرت بسیار گریست و فرمود: هر کسی شعری در مرثیه حسین (علیه السّلام) بگوید و مردم را بگریاند خداوند بهشت را بر او واجب کرده و او را می آمرزد. (39)
امام صادق (علیه السّلام) در جایی دیگر فرمود: من تباکی فله الجنه (40)؛ آن کس که برای
حسین (علیه السّلام) خودش را به حالت گریه درآورد، برای اوست بهشت جاویدان.
ابوعماره می گوید: هرگز نمی شد که نام امام حسین (علیه السّلام) نزد امام صادق (علیه السّلام) برده شود و آن حضرت تا شب خنده کند و می فرمود: الحسین عبره کلِّ مومن؛ یعنی حسین (علیه السّلام) سبب ریزش اشک هر مومنی است. (41)
ابوهارون مکفوف در حضور امام صادق (علیه السّلام) و بستگان آن حضرت، برای امام حسین (علیه السّلام) مرثیه خواند که موجب گریه شدید امام ششم گردید. (42)
دعبل خزاعی در روز عاشورا در مجلس عزای امام حسین (علیه السّلام) که امام رضا (علیه السّلام) تشکیل داده بود، مرثیه خواند و موجب گردید تا آن حضرت و حاضران صدا به گریه بلند نمایند. (43)
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در ضمن درودهایی که بر امام حسین (علیه السّلام) می فرستند، می فرماید: السّلام علی الجیوب المضرجات، سلام بر آن گریبان هایی که در سوگ امام حسین (علیه السّلام) پاره پاره شد. (44)
با نگاهی به تاریخ می توان دریافت که گریه بر سالار شهیدان کربلا و برپایی مجلس عزا برای آن حضرت، از جمله سنت هایی بوده که بعد از شهادت آن حضرت رواج یافته است. گریه های زنان بنی هاشم، جابربن عبدالله انصاری، انس بن مالک و زید بن ارقم که از یاران پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بودند. همچنین اقامه عزای حسینی توسط مردم مدینه و حتی کوفه و شام، همچنین توابین، مختار ثقفی و…
پس از شهادت آن حضرت (45)، بهترین گواه بر مدعای ماست.
گذشته از این، تاریخ گزارش می دهد که برپایی مراسم عزاداری برای امام حسین (علیه السّلام) حتی در میان اهل سنت نیز پذیرش عمومی یافته بود (46) و این اندیشه بیش از آن که یک اندیشه مقطعی، فرقه ای یا سیاسی باشد، یک اصل اعتقادی و کلامی بوده است و اهل سنت نیز چون شیعیان در ایام محرم به ویژه تاسوعا و عاشورا به سوگواری می پرداختند و مجالس اطعام و نذورات را به طور گسترده بر پا می کردند. این وضعیت در ایران تا آغاز قدرت یابی صفویه (اواخر قرن نهم) به طور روز افزون ادامه داشت و کتاب « روضه الشهدا » برای اهل سنت و در پاسخ این نیاز اهل تسنن در هرات تیموریان نوشته شد. (47)
زین الدین محمود واصفی صاحب کتاب « بدایع الوقایع » که از عالمان مهم اهل تسنن در دوره تیموریان بود، به طور مکّرر از برپایی جلسات روضه خوانی
و سوگواری امام حسین توسط اهل سنت هرات، نیشابور و سایر نقاط جهان اسلام یاد می کند و چنین گزارش می نماید که اهل سنت نیشابور از وی برای خواندن روضه به سبک ملاحسین کاشفی دعوت کردند و او نیز مدتی در میان اهل سنت نیشابور به اقامه عزاداری و بیان مصائب امام حسین (علیه السّلام) پرداخت که به شدت مورد استقبال و تشویق مردم قرار گرفت. (48)
بر این اساس؛ افول تدریجی سنت عزاداری پس از صفویه، در میان اهل سنت بیشتر صبغه سیاسی و عکس العملی دارد که در برابر بعضی سیاست های صفویه صورت گرفت و باقی ماندن مراسم سوگواری امام حسین در نقاط دور افتاده یا غیر سیاست زده اهل سنت؛ مانند مناطقی از هند، پاکستان، جنوب شرق آسیا و افغانستان شاهدی بر این ادعاست. (49)
نتیجه این که اقامه مراسم عزاداری برای اولیای دین، از نظر اسلام امر پسندیده ای تلقی می گردد. بله می پذیریم سیره معصومین در مواردی، ناظر به داغ دیدگی است، اما این نکته قابل انکار نیست که در مواردی نیز مانند آنچه که امام صادق (علیه السّلام) انجام داده است و… عزاداری محسوب می گشته که در برپایی آن غالباً اهداف سیاسی و تبلیغاتی مدنظر بوده است.
ممکن است گفته شود: اگر مطلب همان است که گفته اید پس چرا پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) در سالگرد وفات حضرت ابراهیم (علیه السّلام) که صاحب آن همه فضایل بود، مراسم عزا بر پا نکرد؟ راز شگفتی ها این است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در وفات فرزندش ابراهیم نیز مجلس عزا بر پا نکرده است و چرا در بعضی از روایات از این کار نهی شده است؟ و بر فرض هم اقامه مراسم عزا درباره امام حسین (علیه السّلام) دلیل داشته باشد
به چه دلیل مجازیم که برای دیگران نیز مراسم عزاداری برپا کنیم؟
در پاسخ باید گفت: همان گونه که بیان گردید، اولاً: غالب عزاداری ها جنبه سیاسی داشته است؛ یعنی شیوه ای بوده برای بیان ظلم هایی که بر اهل بیت (علیهم السّلام) پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) رفته و وسیله ای بود برای آگاهی دادن به مردم و آشنایی آنان با امامانشان. ثانیاً: در اسلام گاهی اصول کلی بیان شده و اسلوب و شیوه های تحقق آن به مردم واگذار گردیده است؛ یعنی مردم به حسب آنچه که زمانه و شرایط به آنها اجازه می دهد، می توانند برای تحقق آن اصول کلی، راهکار ارائه کنند. البته این راهکارها نباید با اصول دیگر اسلام در تضاد باشد یا حاوی اباطیلی باشد که اسلام به منظور برچیدن آنها آمده است.
تکریم پیامبران و اولیای الهی به ویژه حضرت ابراهیم (علیه السّلام) از مسلمات اسلام است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بارها آن را به نمایش گذاشته است و اگر آن حضرت از شیوه خاص معمول در زمان ما استفاده ننموده است، شاید بدان جهت بوده که حضرتش برای بیان و تثبیت اصولی همچون توحید و…، تلاش می نموده و بیان فروعات زیادی از اسلام به ائمه واگذار شده که از آن جمله است مسئله عزاداری، علاوه بر این به نظر می رسد شرایط آن روز پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و محیطی که آن حضرت در آن می زیسته چنین اجازه ای را به ایشان نمی داد. مردمی که بر آنها جهل و نادانی (جاهلیت) سایه افکنده و رسوم و آداب جاهلی در اعماق روح آنان ریشه دوانده و جامعه آنان را به تباهی کشانده (50)، در قدم اول لازم است که
با مبارزه ب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از این منجلاب نجات یابند و آن گاه کارهای دیگر آنان سرو سامان یابد.
امام صادق (علیه السّلام) در روایتی این گونه می فرمایند: بانوان در مصیبت ها نیاز به نوحه سرایی و شیون و زاری دارند و باید اشک هایشان جاری شود، اما نباید سخنان باطل و بیهوده بگویند. (51)
لذا ما معتقدیم: روایاتی که از آنها نهی استشمام می شود و در متن فوق بدانها استناد شده است، ناظر به این جهت یعنی مبارزه با آداب جاهلی مثل گریبان دریدن و… (52)، هستند، و گرنه برپایی مراسم عزاداری حتی برای مردم عادی، به گونه ای که در آن مراسم قرآن تلاوت گردد و از خدا و معاد و مرگ یاد شود و فضایل اهل بیت مطرح گردد، نه تنها با اصول کلی اسلام و روایاتی که از کارهای خلاف شرع نهی کرده است، منافاتی ندارند، بلکه در بردارنده فوایدی از جمله یاد مرگ و تسلی داغ دیده و… است.
فقهای عظام شیعه نیز در فتاوای خود فرموده اند: خراشیدن صورت و بدن، لطمه زدن به خود، یقه پاره کردن در مرگ غیر پدر و برادر و کندن موی سر، از ناحیه مصیبت زده جایز نیست (53)، اما باید توجه داشت که گریبان دریدن، لطم
خدود (سیلی زدن به صورت (54)، و کندن مو در رثای امام حسین (علیه السّلام)، مربوط به مصیبت شخص نیست تا روایاتی که از گریبان دریدن و… نهی کرده است شامل آن شود، بلکه بر مصیبتی است که بر مکتب و دین رفته است، از این رو دلایل نهی از این مورد انصراف دارد، علاوه بر این روایاتی بر جواز این کار در مصیبت اهل بیت به ویژه امام حسین (علیه السّلام) دلالت دارد (55) و همان گونه که بیان گردید با توجه به مطالب گفته شده می توان ادعا کرد که سیره مسلمین نیز بر چنین کاری وجود داشته است. (56)
اما این که چرا دسته های سینه زنی یا زنجیرزنی به راه می افتد، باید گفت: اگر چه اصل برگزاری مراسم، مجالس، و عزاداری ها با شرایطی که گفته شد، مورد تأئید و سفارش اکید اولیای دین است، اما شکل و شیوه عزاداری یک امر عرفی است و می تواند با توجه به آداب و رسوم هر قوم و ملت در سرزمین های مختلف و در زمان های مختلف متفاوت باشد، البته همه ی روش ها تا زمانی که با دستورات نورانی شرع مقدس اسلام مخالف نباشد و موجب ضرر و زیان غیر قابل جبران به عزاداران نشود و همچنین موجب وهن اسلام و مذهب تشیع نشود (57)، مورد تأئید
اسلام و ائمه طاهرین (علیه السّلام) بوده است. امام صادق (علیه السّلام) وقتی از ابوهارون خواست تا برای آن حضرت در عزای امام حسین (علیه السّلام) مرثیه خوانی کند، به او فرمودند: همان طوری که برای خودتان در کنار قبر امام حسین (علیه السّلام) مرثیه خوانی می کنید این جا عزاداری کن و مرثیه بخوان. (58) در زمان های بعد دسته جات عزاداری به راه افتاد و شیوه های عزاداری تا حدی متحول شد.

پاسخ به شبهه ی دوم: رضایت به قضا و قدر الهی با عزاداری
گفته می شود که عزاداری کردن مخالفت ورزیدن با قضا و قدر الهی است و به این معناست که ما تسلیمِ قضا و قدر الهی نگشته ایم در حالی که قرآن می فرماید: « آنها که هرگاه مصیبتی به ایشان می رسد، می گویند: ما از آنِ خدائیم؛ و به سوی او باز می گردیم! » (59) در جواب باید گفت: صرف برپایی مراسم عزا و گریه نمودن، تا وقتی که در آن مصیبت خدا، صورت نپذیرد دلیل بر عدم رضایت مندی از قضا و قدر الهی نیست و اتفاقاً در مجالسی هم که شیعه برای ائمه (علیهم السّلام) به ویژه امام حسین (علیه السّلام) برگزار می کند، سخنی که از عدم رضایت آنان نسبت به قضا و قدر الهی حکایت کند، گفته نمی شود. امام حسین (علیه السّلام) و حضرت زینب (سلام الله علیها) که خود در آن
شرایط مصیبت و بلا بودند با این که در زمان های مختلف به اقامه عزا می پرداختند. در اوج مقام رضا قرار داشتند. این امام حسین (علیه السّلام) است که گاهی می فرماید: « اسلک یا ذاالجلال و الاکرام بحق هذا القبر و من فیه، ما اخترت من امری هذا ما هولک رضی » (60) و زمانی بیان می دارد: « صبراً علی قضائک یا رب لا اله سواک » (61) و در کلامی دیگر از عالی ترین مرتبه رضا سخن به میان می آورد و می فرماید: « رضی الله رضانا اهل البیت » (62). این زینب است که در گودی قتلگاه، وقتی با بدن قطعه قطعه ی برادر روبرو می شود، می فرماید: « اللهم تقبل هذالقربان » (63)، یا در مجلس عبیدالله بن زیاد می فرماید: « ما رایت الا جمیلا، هولاء قوم کتب الله علیهم القتل فبرزوا الی مضاجعهم؛ جز خوبی چیزی ندیدم. آنها گروهی بودند که خدای سرنوشت شان را شهادت قرار داده بود و به خوابگاه ابدی خود رفتند ». (64) آنچه در تاریخ از سفارش امام حسین (علیه السّلام) نسبت به خواهرش زینب در باره صبر و خویشتن داری مشاهده می شود، بدان جهت بوده که در آن شرایط نباید حضرت زینب ضعیف جلوه می کرد؛ یعنی در مقابل ستمگرانی مانند یزید و اطرافیانش که می خواستند اهل بیت را ذلیل و شکست خورده ببیند، گریه بر ضعف و شکست زینب (سلام الله علیها) و اهل بیت، حمل می گشت و این درس حسین بن علی (علیه السّلام) به خواهرش
زینب و جهان بشریت بود که نباید در مقابل ستمگر به گونه ای رفتار کرد که او فکر کند به هدفش رسیده و کامروا گشته است چرا که:

اظهار عجز پیش ستمگر روا مدار *** اشک کباب باعث طغیان آتش است

و گرنه امام رضا (علیه السّلام) در آن هنگام که قرار شد حضرتش را از مدینه به مقصد مرو، خارج نمایند، دستور دادند که اهل خانه و بستگان گریه کنند و وقتی گفته شد که یابن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) شما به مسافرت می روید و مسافرت رفتن که گریه ندارد، فرمود: بله، مسافرتی که برگشت داشته باشد… (65) و همان گونه که بیان شد حضرت زهرا (سلام الله علیها) و امام سجاد (علیه السّلام) برای بیداری مردم، از ابزار و حربه گریه استفاده می کنند؛ یعنی شرایط گاهی به گونه ای است که نباید گریه کرد و گاهی نیز به نحوی است که باید گریه کرد و این در جایی است که تمام راه ها برای احقاق حق بسته شده و تنها راه ابلاغ پیام و مبارزه با ستمگر به اقامه مجلس عزا و گریه، بستگی دارد.
البته این نکته را نیز باید اضافه کرد که محزون شد در فراق عزیز از دست رفته، یک امر عاطفی است که از کمال یک انسان حکایت دارد. ابراهیم تنها فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از غیر خدیجه در سال نهم هجرت، در سن 18 ماهگی از دنیا رفت، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در فقدانش داغ دار گردید و گریست و فرمود: چشم گریان و دل محزون و اندوهناک است، ولی سخنی که موجب خشم پروردگار گردد بر زبان جاری نخواهم ساخت، اما بدان ای ابراهیم که ما در فقدان تو اندوهناک و محزون هستیم (66). و چون برخی به آن حضرت اعتراض کردند که ای رسول خدا مگر تو ما را از گریه نهی نکردی؟ فرمود: نه، من نگفتم در مرگ عزیزانتان گریه
نکنید؛ زیرا گریه نشانه ی ترحم و مهربانی است و کسی که دلش به حال دیگران نسوزد، مورد رحمت الهی قرار نخواهد گرفت. آنچه من گفته ام این است که در سوگ و فقدان عزیزان خود فریاد نزنید و صورت خود را مخراشید و گریبان چاک نزنید و از گفتنِ سخنانی که نشانه اعتراض و نارضایتی از خداست، خودداری کنید. (67)

پی‌نوشت‌ها:

1. عزی از باب تفعیل بکار رفته است و تعزیه الرجل؛ یعنی تسلی دادن و توصیه به صبر کردن. فیومی، مصباح المنیر، ص 504.
2. فرهنگ عمید واژه عزا.
3. این شبهات نوعاً از ناحیه وهابیت ترویج می شود و به نحوی از افکار ابن تیمیه نشأت می گیرد. نک: سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، ص 91-103 و 318-330.
4. بقره، 156.
5. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: « کل محدثه بدعه و کل بدعه ضلاله و کل ضلاله فی النار »؛ ایجاد هر امری که سابقه در دین نداشته بدعت است و هر بدعتی گمراهی است و هر گمراهی در آتش است. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 2، ص 263؛ ابن حنبل، احمد، مسند احمد، ج 4، ص 126.
6. نک: سبحانی، جعفر، منشور عقاید، ص 219 به بعد.
7. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 74، ص 202.
8. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج 5، ص 156.
9. حجر، 9.
10. گرفتن جشن در موالید، جنبه یادآوری نزول رحمت و برکت خدا در آن ایام و شکرگزاری به درگاه الهی را دارد و این امر (جشن در روز نزول رحمت)، در شرایع پیشین نیز سابقه داشت، چنانکه به صریح قرآن، حضرت عیسی (علیه السّلام) از خدا درخواست کرد مائده ای از آسمان بر وی و جمع یارانش فرو فرستد تا او و پیروانش در توالی نسل ها روز نزول مائده را عید گیرند. قال عیسی بن مریم: « اللهم ربنا انزل علینا مائده من السماء تکون لنا عیدا لاوّلنا و آخرنا و آیه منک ». مائده، 114.
11. شوری، 23.
12. ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج 1، ص 223؛ کشف الغمه، ج 2، ص 94. در روایت دیگری آمده است: « لا یومن عبد حتی أکون أحب إلیه من نفسه و تکون عترتی إلیه أعز من عترته و یکون أهلی أحب إلیه من أهله و تکون ذاتی أحب إلیه من ذاته »، علل الشرائع، ج 1، ص 140.
13. نک: اعراف، 157؛ حجرات، 1 و 2؛ نور، 63؛ نساء، 59-80؛ آل عمران، 31؛ توبه، 24؛ احزاب، 53 و 56.
14. نساء، 148.
15. شوری، 23.
16. یوسف، 84 و 85.
17. حج، 32، برای آگاهی بیشتر، نک: الغفار، عبدالرسول، « الحسین من خلال القرآن الکریم ».
18. حلبی شافعی، سیره الحلبیه، ج 2، ص 206؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج 82، ص 73 و ج 46، ص 215 و ج 22، ص 25 و ج 20، ص 98.
19. حلبی شافعی، سیره الحلبیه، ج 2، ص 60.
20. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 82، ص 83؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 98، ص 282.
21. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 3، ص 236.
22. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 3، ص 237.
23. به عنوان نمونه توجه به گزارش تاریخی زیر خالی از لطف نیست؛ شیخ صدوق به اسنادش از ابن عباس آورده که علی (علیه السّلام) به رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: شما عقیل را خیلی دوست دارید، فرمود آری به خدا دو محبت به او دارم یکی برای خوبی خودش و یکی برای آنکه ابوطالب دوستش می داشت و فرزندش به سبب دوستی فرزندت کشته خواهد شد و دیده مومنان بر او اشک ریزد و فرشتگان مقرب بر او صلوات فرستند، سپس رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) گریست تا اشکهایش بر سینه اش رواق شد، سپس فرمود به خدا شکایت برم از آنچه خاندانم پس از من برخورند. نک: شیخ صدوق، الأمالی، ص 129.
24. به عنوان نمونه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به فاطمه (سلام الله علیها) فرموده است: همه چشم ها در قیامت گریانند، مگر چشمی که بر مصیبت امام حسین (علیه السّلام) اشک ریخته باشد. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج 44، ص 293.
25. ر. ک: سمهودی، وفاء الوفاء، ص 468؛ رجبی، حسین، پاسخ به شبهادت عزاداری، ص 50-61.
26. همان.
27. ر. ک: کاویانی، الف، گریه حربه ای در دست شیعه.
28. ترجمه نفس المهموم، ص 34.
29. نوری، مستدرک الوسائل، ج 17، ص 26؛ کفعمی، مصباح، ص 741:
شیعتی ما ان شربتم ری عذب فاذکرونی *** او سمعتم بغریب او شهید فاندبونی
لیتکم فی یوم عاشورا جمیعاً تنظرونی *** کیف استسقی لطفی فابوا ان یرحمونی
و سقوه سهم بغی عوض الماء المعینی *** یالرزء و مصاب هد ارکان الحجونی
30. ای پاره قلبم! من گمان نمی کردم که این مصیبت عظما مقدر و نوشته شده باشد، ای برادر من با فاطمه صغیره تکلم کن؛ زیرا نزدیک است که قلبش آب شود، ای برادرم! آن قلب تو که بر ما مهربان بود اکنون چه شده که نسبت به ما قسی و سفت گردیده است!، ای برادر! کاش علی بن الحسین را می دیدی که اسیر شده و به علت غم یتیمی طاقت خودداری ندارد، آنچه که وی را به وسیله ضربه اذیت و آزار می نمایند در حالی که تو را صدا می زند که ذلیل و اشگش ریزان است، ای برادرم! علی بن الحسین را در بر بگیر و به خود نزدیک کن و قلب وی را که دچار ترس شده تسکین ده. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 45، ص 115؛ النقدی، علامه الشیخ جعفر، زینب الکبری، ص 112.
31. هان ای مردم! من فرزند دخت فرزانه پیامبر مسلمانان، فاطمه زهرایم؛ من فرزند خدیجه، آن بانوی بزرگ و توحید گرایم؛ من فرزند آن کسی هستم که از روی ستم و بیداد کشته شد؛ من فرزند آن کسی هستم که سرش از قفا بریده شد؛ من فرزند آن آزاد مرد تشنه کامی هستم که در ساحل فرات با لب تشنه به شهادت رسید؛ من فرزند آن کسی هستم که بدن نازنین اش بر روی ریگ های تفتیده نینوا رها شده؛ من فرزند آن کسی هستم که عمامه و عبایش را ربودند… آن حضرت این قدر گفت و گفت تا این که صدای مردم به ضجه و گریه بلند شد؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج 45، ص 138؛ طبرسی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ج 2، ص 311-310.
32. از علی بن حسین (علیه السّلام) از بسیاری گریه وی پرسیدند: آن حضرت فرمود: مرا ملامت مکنید از این؛ زیرا که یعقوب پیغمبر را یکی از فرزندانش غایب شد و مرگ او معلوم نبود، چندان گریست که چشم های او سپید گشت، اما من در صباح روزی قتل چهارده نفر از أهل بیتم را با چشمان خود دیده ام پس چگونه حزن و اندوه آن از دل بیرون کنم. نک: إربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 102؛ شیخ صدوق، الخصال، ص 272؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 2، ص 922.
33. شیخ صدوق، الأمالی، مجلس29، ص 121.
34. از امام صادق (علیه السّلام) روایت شده است که فرمود: زین العابدین بر پدرش چهل سال گریست و در این مدت روزها را روزه داشت و شبها به عبادت بر پا بوده هنگام افطار که می رسید خدمتگزارش غذا و آب حضرت را می آورد و در مقابل اش می گذاشت و عرض می کرد: آقا بفرمائید میل کنید. می فرمود: فرزند رسول خدا گرسنه کشته شد. فرزند رسول خدا تشنه کشته شد. آن قدر این جمله ها را تکرار می کرد و می گریست تا غذایش از آب دیدگانش تر می شد و آب آشامیدنی حضرت با اشگش می آمیخت. حال آن حضرت چنین بود تا به خدای عزوجلّ پیوست؛ ابن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ص 209.
35. چگونه گریه نکنم با این که آبی که پرنده و درنده از آن استفاده می کردند به پدرم ندادند. این شهر آشوب مازندرانی، المناقب، ج4، ص 166؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج46، ص 109.
36. موسوی مقرم، مقتل الحسین، ص 377.
37. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج 44، ص 289 باب ثواب البکاء علی مصیبه الحسین (علیه السّلام)
38. امینی، علامه عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنه والادب، ج 2، ص 21.
39. کشی، رجال کشی، ص 187.
40. شیخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 85؛ شیخ صدوق، الأمالی، مجلس 29.
41. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 44، ص 280؛ ترجمه نفس المهموم، ص 17.
42. مجلسی، محمدباقر، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 83؛ ترجمه نفس المهموم، ص 15.
43. مجلسی، محمدباقر، جلاء العیون، ص 471؛ همو، بحارالأنوار، ج 45، ص 257.
44. المزار الکبیر (للمشهدی)، ص 498؛ الوقایع الحوادث، ج 3، ص 307.
45. ر. ک: رجبی، حسین، پاسخ به شبهات عزاداری، ص 50-61 و 111-120.
46. مولوی در مثنوی معنوی، دفتر ششم، ص 959، با گزارشی از عزاداری مردم حلب در روز عاشورا می گوید:
روز عاشورا همه اهل حلب *** باب انطاکیه اندر تا به شب
گرد آید مرد و زن جمعی عظیم *** ماتم آن خاندان دارد مقیم
ناله و نوحه کند اندر بکا *** شیعه عاشورا برای کربلا
بشمرند آن ظلم ها و امتحان *** کز یزید و شمر دید آن خاندان
نعره هاشان می رود در ویل و وشت *** پر همی گردد همه صحرا و دشت
47. روضه الشهداء از نخستین کتاب ها به زبان فارسی است که توسط ملاحسین کاشفی سبزواری (م 910ق) در مصائب اهل بیت (علیهم السّلام) نوشته شده است. او در سبزوار متهم به تسنن و در هرات متهم به تشیع بود. به هر حال، به دلیل شهرت این اثر و استفاده از آن در مجالس عزاداری، مجالس سوگواری به روضه خوانی شهرت یافت که تاکنون این اصطلاح رایج است.
48. نک: واصفی، زین الدین محمود، بدایع الوقایع.
49. نک: ناصری داوودی، عبدالمجید، تشیع در خراسان عهد تیموریان.
50. از رسم های جاهلی این بوده که نه تنها غذا برای بازماندگان مرده تهیه نمی کردند، بلکه می رفتند و در نزد آنها غذا می خوردند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در جریان شهادت جعفر بن ابی طالب به فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: تا سه روز در منزل جعفر بماند و برای اهل خانه غذا تهیه نماید. حسینی دشتی، مصطفی، معارف و معاریف، ج 6 ص 370 و ج 7، ص 350.
51. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 12، ص 90.
52. ر. ک: رجبی، حسین، پاسخ به شبهات عزاداری، ص 101-87.
53. نک: نجفی، محمد حسن، مجمع الرسائل (المحشی لصاحب الجواهر)، ج 1، ص 176؛ قمی، شیخ عباس، الغایه القصوی فی ترجمه العروه الوثقی، ج 1، ص 265؛ بحرانی، یوسف، الحدائق الناظره فی أحکام العتره الطاهره، ج 4، ص 152-154؛ امام خمینی (رحمه الله)، توضیح المسائل (المحشی للإمام الخمینی)، ج 1، ص 347؛ بهجت، محمدتقی، جامع المسائل (للبهجه)، ج 1، ص204.
54. مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی، ص 253.
55. به عنوان نمونه، نگاه کنید به روایت خالد بن سدیر: وَ لَقَد شَقَقنَ الجُیُوبَ وَ لَطَمنَ الخُدُودَ الفَاطِمیاتُ علی الحسین بن علی (علیه السّلام) و علی مثله تلطم الخدود و تشق الجیوب؛ بانوان و دختران فاطمه، در مصیبت اباعبدالله (علیه السّلام) گریبان ها چاک زدند و لطمه به صورت نواختند و در چنین مصیبتی البته باید گریبان ها چاک شود و صورت ها لطمه بخورد. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 22، ص 402.
56. نک: گرامی، محمدعلی، المعلقات علی العروه الوثقی، ج 1، ص 515 و 516.
57. یکی از شیوه های عزاداری برای امام حسین (علیه السّلام) اصحاب آن حضرت در بضعی از شهرها و کشورها « قمه زنی » بوده است. (گفته می شود پیام و معنای این شیوه عزاداری، اظهار آمادگی برای جانبازی و سرباختن در راه امام حسین (علیه السّلام) و دین است). امروزه این شیوه عزاداری جدا از این که نصی درباره شعائر بودن آن وجود ندارد و نمی توان حکم به استحباب آن داد، موجب سوء استفاده های تبلیغاتی دشمنان اسلام نیز شده است. به طوری که با پوشش خبری گسترده ای این مراسم را پخش کرده و نتایج اسف باری می گیرند که موجب وهن اسلام و مذهب در نگاه بینندگان می شود. به همین جهت، مراجع معظم تقلید، انجام این مراسم را در زمان حاضر، جایز ندانسته اند. در این باره نک: محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص 198 و 215 و 387؛ محمودی، سید محسن، مسائل جدید از دیدگاه علما و مراجع، ج 4، ص 201 و 202؛ امام خمینی (رحمه الله)، توضیح المسائل (المحشی للإمام الخمینی)، ج 2، ص 1026.
58. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص 341.
59. بقره، 156.
60. این جمله را امام (علیه السّلام) به هنگام ترک مدینه سر قبر حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) ادا فرمود (خوارزمی، مقتل الحسین، ج 1، ص 186).
61. موسوی مقرّم، مقتل الحسین، ص 357.
62. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج 44، ص 367؛ امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج 1، ص 593؛ إربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 29.
63. موسوی مقرم، مقتل الحسین، ص307.
64. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 45، ص 115 و 116.
65. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (علیه السّلام)، ج 2، ص 218-217.
66. کلینی، الکافی، ج 3، ص 262.
67. حلبی شافعی، سیره الحلبیه، ج 3، ص 347-348.
منبع مقاله :
ترخان، قاسم؛ (1388)، نگرشی عرفانی فلسفی و کلامی به: شخصیت و قیام امام حسین (ع)، قم: نشر چلچراغ، چاپ اول

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید