مقام انسان کامل مرتبهای از مراتب سیر معنوی انسانیت است که شخص در این رتبه به مقام خلیفه اللهی که همان مقام فناء و لقاء است نائل میشود.[1] یعنی همان طور که خضر یک مقام است نه یک شخص و این مقام در مقاطع زمانی مختلف در اشخاص مختلف بروز و ظهور می کند[2] انسان کامل نیز یک مقام است و اشخاص تعینّات و مصادیق این مقام اند.
بنابراین رسیدن به مقام انسان کامل برای همگان میسور است در غیر این صورت نمی توان از فناء و لقاء الهی به عنوان کمال انسان و هدف خدا از آفرینش او یاد کرد. اما رسیدن به شخص انسان کاملی چون معصومین ممکن نیست. زیرا ائمه معصومین ـ علیهم السّلام ـ واسطه خلقت هستی امکانی که انسان نیز از جمله آن هاست هستند[3] و به عبارت دیگر واسطه فیض خدا به انسانند و قطعاً واسطه فیض ازمستفیض از حیث کمال و قدرت معنوی بسیار بالاتر است.[4]
به عبارت دیگر مقام انسان کامل دارای مراتب و درجاتی است و به مشابه جاده ای است که تا بینهایت امتداد دارد. و افرادی که در این جادهاند اگرچه همگی دارای یک صفت مشترکند و آن اینکه همگی در این جادهاند اما بین کسی که در اول این راه است و کسی که میلیون ها کیلومتر از ابتدای جاده فاصله گرفته تفاوت بسیار فاحشی است. فنای در ذات الهی به تبعیت از ذات بی نهایت خدا، دارای بی نهایت درجه و مقام است و معصوم در بالاترین درجه آن است و به تعبیری که در زیارت جامعه وارد شده ، خداوند معصومین سلام الله علیهم اجمعین را به بالاترین مقام قرب که هیچ کس به آن جا نرسیده و نخواهد رسید، رسانیده بنابراین انسان معمولی هیچ گاه با معصومین برابر نمی شود هر چند درحد اعلای تقوی هم باشد زیرا این حد اعلای تقوی که این انسان به آن دست یافته نسبت به افراد معمولی حدّ اعلا است اما نسبت به معصوم که به تعبیر امام صادق-ع- ولی امر خداست[5]
و به تعبیر امام رضا-ع- مانند خورشیدی است که با نور خود عالم را روشن می کند و در افق به حدّی بالاست که هیچ دست به او نمی رسد و چشمی به درک او نائل نمی شود[6] نه تنها حد اعلای کمال به حساب نمیآید بلکه این حد اعلای بشر عادی نسبت به معصوم نقص و عیب نیز محسوب می شود. بنابراین برابری با معصوم امکان ندارد.
و این مهم وقتی آشکارتر می شود، که ما تکامل معنوی در عالم عقبا را بپذیریم (چنانکه به نظر میرسد قول صحیح نیز همین است)[7] زیرا مراحل کمال انسانی همانطور که قبلاً ذکر شد نامحدود است بنابراین کسی که در جاده تکامل انسانی در پشت سر حرکت میکند اگر فرض کنیم سرعت سیر تکاملی او با سرعت سیر تکاملی کسی که جلوتر است برابر باشد نه کمتر هیچ گاه به کسی که جلوتر حرکت میکند نخواهد رسید زیرا او نیز مانند کسی که عقب تر حرکت میکند در حال تکامل است البته عدم برابری معنوی با معصومین به معنای عدم امکان هم نشینی با آن ها در بهشت نیست یعنی اگرچه انسان های عادی با معصوم در یک تراز معنوی نیستند اما از هم نشینی با معصومین در بهشت نیز محروم نیستند زیرا معصومین و به عبارت کلی انسان کامل در همه عوالم حضور دارد.[8]
مثلاً راجع به شهداء گفته می شود که آن ها به محض نوشیدن شهد شیرین شهادت به بهشت خدا راه می یابند ولی در عین حال گفته می شود شهداء در قیامت با لباس رزم و بدن های خونآلود حاضر می شوند و این دو ممکن نیست (زیرا قیامت قبل از بهشت واقع می شود) مگر با التزام به این عقیده که شهید هم در قیامت و هم در بهشت حضور دارد یعنی حضور قیامتی شهید مانع تنعّم او از نعمت های بهشتی نمی شود معصومین که مظهر اتّم انسان کاملند نیز در همه عوالم حضور دارند لذا هم نشینی با معصوم در هر عالمی از عوالم طولی وجود ممکن است.
معصومین هر مقدار هم که در مسیر تعالی و کمال بالا روند باز فاصله آن ها تا بی نهایت مطلق (یعنی خدا) بی نهایت است یعنی باز بیی نهایت درجه و مقام در جلوی پای آن هاست که هنوز به آن ها نائل نشدهاند و اگر بخواهیم تمثیلی برای این نسبت بیان کنیم بهترین تمثیل این است که خدا را به عدد بی نهایت از مجموعه اعداد تشبیه کنیم و معصوم را بالاترین عدد معیّن فرض می کنیم و همانطور که فاصله هر عدد معین از مجموعه اعداد (هر مقدار هم که زیاد باشد) تا عدد بی نهایت، بیی نهایت است فاصله معصوم نیر با کمال مطلق بی نهایت است از همین روست که پیامبر می فرماید «الهی ما عرفناک حق معرفتک» یعنی خدا ما ترا آن طور که سزاست نشناختهایم.[9]
امکان الگو بودن ائمه(ع)
ثابت شد که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و ائمه( علیهم السّلام)چنان در اوج و قله کمالند که هیچ کس را یارای رسیدن به آن قله نیست، منتها این نکته با الگو بودن آنان برای ما انسانها تنافی ندارد. توضیح اینکه:
در الگوبرداری از افراد عین آنان شدن شرط نیست، بلکه ملاک نزدیک شدن از حیث رفتار و کردار به افراد نمونه و اسوه است. به عبارت دیگر: اگر درجه ائمه را صد فرض کنیم، حرکت بر اساس مسیر آنان از 1 ـ 99 امکان دارد. در این راه، نمره قبولی 50 است، هر کسی به این حد برسد نمره قبولی دریافت کرده، رستگار خواهد شد. برخی با تنبلی و پیروی از هوای نفس در همان پلههای اول باقی می ماند، عدهای تا پلههای بیستم میی رسد، برخی به پله پنجاهم گام می گذارد و عدهای نیز، فراتر از آن می رود و حتی با پشت سر گذاشتن عصمت رفتاری به عصمت فکری نیز میرسد؛ ولی در عین حال به مقامی که پیشوایان معصوم ـ علیهم السّلام ـ دارند نمیرسد.
چنین امری را در الگوهای اجتماعی و روزانه ـ با اندکی تفاوت ـ مشاهده می کنیم. در فوتبال، درس وامثال این ها افرادی را به عنوان نمونه و الگو معرفی می کنند الگو بودن آنان به این معنا نیست که همه فوتبالیست ها یا همه دانش جویان و دانش آموزان، مانند افراد نخبه شوند، بلکه ملاک نزدیک شدن افراد به آنان است. هرچه این ترقی و رسیدن به قله بیشتر باشد موفقیت در همانند بودن با الگو بیشتر است.
حاصل آن که در الگوبرداری از افراد نمونه و اسوه، عین آنان بودن شرط نیست بلکه گام گذاشتن در مسیر و پیمودن مسیری است که آنان طی کرده اند و این برای همگان با درجات متفاوت ممکن است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. ترجمه اصول کافی، جلد 1، بخش حجت.
2. امامت و رهبری استاد مطهری.
3. آیه اللّه مکارم شیرازی، پنجاه درس عقاید برای جوانان، قسمت امامت.
4. آیه اللّه صافی گلپایگانی، ولایت تکوینی و تشریعی.
پی نوشت ها:
[1]. جهت مطالعه بیشتر ر.ک: حسن زاده آملی، حسن، انسان کامل از دیدگاه نهجالبلاغه، انتشارات بنیاد نهجالبلاغه، و جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن مجید، ج6، ص179 ـ 224.
[2]. این سخن از افاضات حضرت آیتالله جوادی آملی است که در یکی از خطبههای نماز جمعه ذکر کردند در آن خطبه گفتند: محققین از عرفاء بر این عقیدهاند که خضر یک شخص نیست بلکه یک مقام است و آن مقام استادی است که در مقاطع مختلف در اشخاص مختلف مصداق پیدا میکند.
[3]. مروان بن صباح میگوید: امام صادق فرمود: خداوند ما را نیکو آفرید و ما را چشم خود در بین بندگان خویش قرار داد و ما را دست رأفت و مرحمت خویش که بر سر بندگان کشیده شده قرار داد… به واسطه ما درختان میوه میدهد و به سبب ما میوهها میرسد و رودخانهها جاری اند و به واسطه ما باران از آسمان نازل میشود و گیاه تراز زمین میروید و به عبادت ما خدا عبادت میشود و اگر ما نبودیم خدا عبادت نمیشد: صدوق، التوحید، انتشارات جامعه مدرسین، ص152، ح 8، باب12.
[4]. اگر مستفیض و مفیض مساوی باشند مستفیض بودن یکی و مفیض بودن دیگر ترجیح بلا مرجع است.
[5]. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی،کتاب الحجه باب ان الائمه(ع)، ولاه امرالله و خزنه علمه حدیث 1 عن عبدالرحمن بن کثیر قال سمعت اباعبدالله یقول، نحن ولاه امرالله… .
[6]. همان مصدر باب نادر جامع فیفضل الامام و صفاته حدیث 1 الامام کالشمس الطالعه المجلّله بنورها للعالم وهی فیالافق بحیث لا تنالها الایدی و الا بصار…
[7]. اگرچه در عالم آخرت تکامل حرکتی وجود ندارد زیرا وجود حرکت مستلزم وجود ماده حامل استعداد حرکت است و چنین مادهای در عالم آخرت وجود ندارد اما تکامل شهودی ممکن است و پاک شدن نوشتهای که بر پیشانی کسانی که از جهنم خلاص شدهاند و مدتی را در بهشت سپری کردند مبنی بر اینکه این ها آزاد شدگان از آتش دوزخند بهترین گواه این سیر تکاملی در عالم عقبا است.
[8]. راجع به حضور انسان کامل در همه عوالم هستی سخنانی بسیار در کتاب های عرفا موجود است و ما از همه آن ها صرف نظر کرده و به سریان انسان کامل در هستی اشاره میکنیم میدانیم که انسان کامل خلیفه تام خداست افعال اوخلیفه ی افعال خداست صفات و ذات او خلیفه صفات و ذات خداست بنابراین همان طور که ذات حضرت حق به مقتضای حدیث مبارک امیر بیان «مع کل شی لا بمقارنه» (خطبه اول نهجالبلاغه) در همه هستی سریان دارد ذات انسان کامل نیر که خلیفه ذات خداست در همه هستی سریان دارد.
[9]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج69، ص 292، ج 71، ص 23.