یکی از عوامل ایجاد جامعه قانون مند، قانون گرایی رهبران جامعه می باشد و اساسا قانون پذیری رهبران نقش محوری در گرایش مردم به قانون دارد. علی علیه السلام نیز فرمود: «الناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم». در جامعه دینی که رهبری آن را رهبران دینی بر عهده دارند و مردم از آنان الگو می پذیرند، قانون مندی آنان از اهمیت ویژه ای برخوردار است. از این رو معصومین علیهم السلام برای فراخوانی مردم به قانون پذیری، خود خاضع ترین انسانها در برابر قوانین الهی بودند.
قانون مندی در سیره و گفتار معصومان علیهم السلام بدین معنا است که آنان قوانین الهی را عادلانه اجرا نموده و حقوق همگان را در سایه حاکمیت قانون خدا رعایت کرده و خود قانونمندترین انسانهابودند. استاد جعفر سبحانی در خصوص قانون گرایی بزرگان دین می نویسد: «رجال آسمانی قوانین الهی را بی پروا و بدون واهمه اجرا می کردند و هرگز عواطف انسانی و یا پیوند خویشاوندی ومنافع زود گذر مادی آنان را تحت تاثیر قرار نمی داد. پیامبر اسلام خود پیشگام ترین فرد در اجرای قوانین اسلام بود».(1)
بی تردید یکی از علل موفقیت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله در گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی، قانون پذیری او بود. تعبد به قوانین الهی از محوری ترین اصول در سنت پیامبر اکرم می باشد و خداوند پیامبرش را به خاطر رعایت قوانین ستایش کرد. پیامبر صلی الله علیه وآله سیاست امتهای گذشته را به خاطر عدم رعایت قانون مورد انتقاد قرار داده فرمود: «بدبختیهای امتهای پیشین در این بود که اگر فرد بلند پایه ای از آنان دزدی می کرد او رامی بخشیدند و… ولی اگر فرد گمنامی دزدی می کرد فورا حکم خدا را در باره او اجرا می کردند».(2)
آن حضرت همگان را به قیام علیه حاکمان ستمگر، قانون شکن و دین ستیز فراخواند:
ایها الناس من رای سلطانا جائرا مستحلا لحرم الله ناکثا لعهدالله مستاثرا لفی ءالله متعدیا لحدودالله فلم یغیر علیه بقول و فعل کان حقا علی الله ان یدخله مدخله…؛ ای مردم! هرکس حاکم ستمگری را ببیند که حرام الهی را حلال کرده، پیمان او را شکسته، بیت المال را ظالمانه به خویش اختصاص داده و از مرز قوانین الهی تجاوز کرده است و علیه او با گفتار و عمل برنیاشوبد، شایسته است که خدا او را با همان ستمگر محشور گرداند».(3)
پیامبر صلی الله علیه وآله به عنوان رهبر قانون گرا، عملاً نیز اثبات نمود که برای ایجاد جامعه ضابطه پذیر، باید رهبران آن قانون مندترین انسانها باشند. روزی پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله در باره زنی که از قبیله ای سرشناس قبیله بنی مخزوم بود دستور اجرای حد داد. یکی از یاران حضرت (اسامه بن زید) نزد ایشان آمد و تقاضای بخشش نمود. پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:«والله لوان ابنتی سرقت لفطعت یدها و لا فرق عندی بین الناس فی اجراءحدود الله؛ به خدا سوگند، اگر دخترم دزدی کند، دست او را قطع می کنم و در اجرای حدود الهی هیچ فرقی میان مردم قائل نمی شوم. »
اندیشوران جهان نیز به قانون گرایی پیامبر صلی الله علیه وآله اعتراف نموده و آن را در تاریخ ثبت کرده اند. گوستاولوبون مورخ فرانسوی می نویسد: «پیامبر در آخرین وداع تمام صحابه را جمع کرد… فرمود: ایها الناس، هرکس را که من زده باشم باید برخیزد و مرا قصاص کند و اگر ستم نموده و قصوری به عرض وی رسانده باشم اینک به عرض من باید قصاص کند و اگر مال وی برده باشم، اینک حق خود را باز ستاند… در این میان یک نفر برخاسته سه درهم از پیامبر مطالبه کرد و او فورا آن را ادا کرد.»
در جامعه آرمانی و الهی رسول خدا صلی الله علیه وآله همه مردم در برابر قانون یکسان بوده، تبعیض نژادی، قومی و قانون شکنی وجود نداشت چنان که فرمود:
«ای مردم آگاه باشید که پروردگارتان یکی است و پدرتان یکی است. بنابراین بدانید که نه عربی بر عجم و نه عجمی بر عرب و نه سیاهی بر سفید… برتری نیست مگر به تقوا».
اما متاسفانه بعد از رحلت رسول اکرم جامعه ضابطه مند نبوی به دست فراموشی سپرده شده و رهبرانی روی کار آمدند که حرمت و قداست قوانین الهی را از بین بردند. قیام مردم علیه عثمان بن عفان به خاطر تعطیل احکام و قانون شکنی های او شکل گرفت.(4)
با این حال بعد از رسول خدا، امام علی علیه السلام موفق به ایجاد جامعه ضابطه مند شد که خود قانون مندترین فرد در آن جامعه بود. امام علیه السلام قبل از بیعت مردم با او فرمود:
«واعلموا انی ان اجبتکم رکبت بکم ما اعلم و لم اصغ الی قول القائل و عتب العاتب؛ بدانید که اگر من در خواست شما را پذیرفتم با شما چنان کار می کنم که خودم می دانم و به گفته گوینده و ملامت سرزنش کننده گوش نمی دارم».(5)
امام علی علیه السلام با این جملات به مردم اعلام نمود که او در صدد ایجاد جامعه ضابطه مندی است که بر اساس قانون خدا، سنت پیامبر اداره خواهد کرد که تحمل چنین جامعه ای برای برخی از مردم مشکل می باشد. زیرا بعضی با بی عدالتی و قانون شکنی حاکمان قبل عادت کرده بودند که تحمل حکومت قانون مند علوی برای آنان مشکل بود.
نحوه برخورد علی علیه السلام با برادرش عقیل که سهم بیشتری از بیت المال را، درخواست کرده بود، نشان دهنده پایبندی او به قداست و حرمت قانون الهی است. همچنین آن حضرت به یکی از مدیران خود که در بهره گیری از بیت المال قانون را رعایت نکرده بود نوشت: «و الله لو ان الحسن و الحسین فعلا مثل الذی فعلت ما کانت لهما عندی هواه و لا ظفرا منی باراده حتی آخذ الحق منهما و ازیح الباطل عن مظلمتهما؛ خدای را سوگند که اگر حسن و حسین کاری همانند تو می کردند، با آنان کمتر سازشی نمی کردم و با هیچ تصمیمی بر من چیره نمی شدند، تا این که حق را از آنان باز می ستاندم و باطلی را که از ستم آنان پدید آمده بود، ناپدید می کردم».
آن حضرت حتی در بستر مرگ، خویشاوندان خود را توصیه نمود که در برخورد با دشمن او، حریم و قداست قانون خدا را حفظ کنند:
«پسران عبدالمطلب! نبینم در خون مسلمانان فرو رفته اید و گویید امیرمومنان را کشته اند! بدانید جز کشنده من نباید کسی به خون من کشته شود. بنگرید! اگر من از این ضربت او مُردم، او را تنها یک ضربت بزنید و دست و پای و دیگر اندام او را مبُرید…»(6)
اما صد افسوس که بعد از ایشان، امامان معصوم علیهم السلام از صحنه سیاست کنار نهاده شدند و قانون شکن ترین انسانها به قدرت دست یافتند; رهبرانی که به نام دین حکومت می کردند، ولی دین ستیز بودند و قوانین اسلامی را اجرا نمی کردند(7) معاویه نماز جمعه را روز چهار شنبه خواند(8) و یزید اصل دین را با پرسش رو به رو ساخت(9) قانون شکنی رهبران ستمگر سبب شد قانون گریزی جامعه اسلامی را فراگیرد. در چنین فضایی، امام حسین علیه السلام یکی از اهداف قیام خود را اصلاح امت اسلامی بیان کرد و ایجاد جامعه قانونمند، مبتنی بر سیره رسول خدا و علی علیه السلام را ضروری دانست.(10)
امروز نیز جوامع بشری شاهد قانون شکنی دولت مردان خود بوده و هستند. قانون گریزی دولت مردان بزرگترین ستم است که جوامع انسانی را تهدید نموده و از بزرگترین موانع ایجاد جامعه ضابطه مند می باشد. در غرب که رهبران آن مدعی قانون گرایی هستند، خود قانون شکن ترین افراد می باشند و قانون را برای تسلیم دیگران می خواهند. ولی اگر امروز بشر در صدد ایجاد جامعه قانون مند است، باید جامعه قانون مند مدینه النبی را الگوی خویش قرار دهند.
پینوشتها:
1) فروغ ولایت، ص 328.
2) صحیح بخاری، ج 8، ص 16، مسند احمد بن حنبل، ج 9، ص 510، الاستیعاب، ج 4، ص 374، صحیح مسلم، ص 1062.
3) تاریخ طبری، ج 4، ص 304; الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 408.
4) فروغ ولایت، صص 325- 326.
5) شرح نهج البلاغه شهیدی، ص 85، تاریخ طبری، ج 4، ص 527، بیست گفتار، ص 13.
6) شرح شهیدی، ص 321، شرح ابن ابی الحدید، ج 17، ص 7.
7) البدایه و النهایه، ج 8، ص 136; النصائح الکافیه، ص 100; الغدیر، ج 10، ص 214.
8) مروج الذهب، ج 3، ص 32.
9) روضه الواعظین، ص 191; لهوف، ص 108; مقاتل الطالبیین، ص 80.
10) مناقب ابن شهرآشوب، ص 89; بحار، ج 44، ص 329; عوالم امام حسین علیه السلام ، ص 179.
منبع:ماهنامه کوثر، شماره های 25 و 28 و 30.