غیرقابل توصیف بودن انتظار
در معانی انتظار، توصیفات و توضیحات مختلفی ذکر شده که هیچ کدام بیان کنندهی اصل معنای آن نیستند. اگر در معنای آن گفته شود که انتظار یعنی «چشم به راه بودن»، این صرفاً ترجمهی لفظ از عربی به فارسی است و نمیتواند به عنوان تعریف تلقّی شود. اگر بخواهیم توصیف صحیحی از انتظار ارائه کنیم، باید از اموری غیر خودِ آن کمک بگیریم، و گرنه صرفاً ترجمهای از لفظ آن را ارائه کردهایم. ولی آیا چنین کاری ممکن است؟ آیا میتوانیم مفهوم انتظار را با تحویل به مفاهیم دیگری توضیح دهیم؟ آیا انتظار، قابل تحویل و تحلیل به مفاهیم دیگر میباشد؟
اگر خوب دقّت کنیم، در خواهیم یافت که «انتظار» یک امر کاملاً وجدانی است و اگر کسی واقعیّت آن را وجدان نکرده باشد، هرگز با توصیفات ذهنی، حقیقت آن را نمیفهمد. انتظار یک معنای پایه و بسیط است. پایه است چون قابل «تحویل» به مفاهیم دیگر نیست. و بسیط است چون قابل تجزیه و «تحلیل» به مفاهیم سادهتر نمیباشد. تنها راه درکِ آن، وجدانِ حقیقتِ آن میباشد.
این ویژگی در مورد همهی شناختهای پایهای انسان وجود دارد. به عنوان مثال معرفتهای وجدانی از قبیل گرسنگی و تشنگی، شادی و خشم، حبّ و بغض و … همگی از همین سنخ هستند. تنها راه شناخت گرسنگی و تشنگی، گرسنه و تشنه شدن است. و تنها راه فهمیدنِ شادی و خشم، شاد و عصبانی شدن میباشد، و تنها راه درک محبّت، مُحبّ شدن. اگر کسی محبّت را وجدان نکرده باشد، با هیچ تعریف و توصیفی نمیتوان محبّت را به او شناساند و از هیچ معانی دیگری نمیتوان برای درک محبّت کمک گرفت. تمام شناختهای پایه و بسیط، دارای این ویژگی هستند.
معنای انتظار هم فقط برای شخص منتظر، روشن و آشکار میشود. اگر کسی هیچگاه حالت انتظار را نچشیده باشد، با توصیف و توضیح، نمیتوان معنای انتظار را برایش روشن کرد. حتی ممکن است توضیحات زیاد، باعث ابهام بیشتر در مفهوم آن گردد. امّا کسی که انتظار را چشیده است، به خوبی معنای آن را میفهمد. به چنین شخصی میتوان یادآوری کرد که: «آن زمانی که یکی از عزیزانت به سفر رفته و تو از او خبر نداشتی و گفته بود تا فلان موقع بر میگردم و …» قبل از آمدنِ او چه حالی داشتی؟ آن حال وجدانی «انتظار» نام دارد.
بدین ترتیب برای یادآوری مفهوم انتظار، یک سری نشانها به مخاطب میدهیم تا حال انتظار خود را به یاد آورد و یا اگر در حال انتظار میباشد، به آنچه دارد، متذکّر گردد و آن را تصدیق نماید.
تعریف انتظار از روی ملزومات و لوازم آن
همان گونه که پیدایش حالت انتظار مترتّب بر تحقق مقدمات آن است. اگر آن مقدمات حاصل شود، حال انتظار خود به خود به وجود میآید. بنابراین برای تذکّر دربارهی این حال، میتوان از تذکّر به آن مقدمات (عوامل چهارگانهای که در مقاله قبل بیان شد) استفاده کرد. «انتظار» لازمهی تحقق آن عوامل است که البته نقش مؤثر «امر به انتظار» را هم در تحقّق آن نباید نادیده گرفت. از همهی این شرایط و زمینهها میتوانیم به عنوان «ملزومات انتظار» یاد کنیم. و این یکی از راههای تعریف وجدانی انتظار است و ما در مقاله گذشته برای توضیح «وجوب انتظار» از آن بهره بردیم.
گاهی هم برای تنّبه به امور وجدانی، برخی از لوازم و آثار آنها را بیان میکنیم تا مخاطب از روی لوازم به ملزومِ آنها پی برد. این آثار و لوازم غیر از خودِ آن حال وجدانی است، ولی بیان آنها به معرفتِ آن حال کمک میکند.
به عنوان مثال اگر بخواهیم درباره مفهوم محبّت توضیح بدهیم، میتوانیم بگوییم که اگر کسی را زیاد دوست داشته باشید، از او زیاد یاد میکنید، آرزوی دیدن او را میکنید، اگر مدتی او را نبینید برایش دلتنگی میکنید و … این امور هیچکدام خود محبّت نیستند، ولی جزء لوازم و آثار آن میباشند. کسی که این اوصاف را میشنود، اگر قبلاً خودّ محبّت را چشیده باشد، این قبیل لوازم آن را هم فهمیده است. و لذا از روی اینها، خودّ محبّت برایش یادآوری میشود.
در مورد انتظار هم که یک امر پایه و وجدانی است، همین مطلب صدق میکند. منتظر بودن هم لوازمی دارد که اگر کسی اصل آن را وجدان کرده باشد، به لوازمش هم پی برده است، و لذا با تذکر به لوازمِ آن، حال انتظار برایش تداعی میشود. نوعی تعاریفی که از انتظار میشود، از قبیل تذکر دادن به لوازم آن میباشد، و این دومین راه تعریف انتظار است. به تعریفی که یکی از منتظران واقعی امام عصر (علیه السلام) مطرح کردهاند، توجه کنید:
معنی الانتظار … هو کیفیّهٌ نفسانِیِّهٌ یَنبَعثُ مِنها التَهیُّؤُ لِما تَنتَظِرُهُ… فَکُلَّما کانَ الانتظارُ اَشَدَّ کان التَهَیُّؤُ آکَدَ. ألا تَری أنَّه إذا کانَ لَکَ مُسافِرٌ تَتَوَقَّعُ قُدُومَهُ، اِزدادَ تَهَیُّؤُکَ لِقُدُومِهِ کُلَّما قَرُبَ حینُه. (1)
معنای انتظار عبارت است از یک حالت قلبی و روحی که از آن آماده شدن برای چیزی که در انتظارش هستی، بر میآید… . پس هر قدر انتظار شدیدتر باشد، آماده شدن هم بیشتر میشود. آیا نمیبینی که وقتی مسافری داشته باشی که منتظر آمدنش هستی، هر چه زمان آمدنش نزدیکتر شود، آمادگی تو برای این امر بیشتر میشود.
در این بیان، انتظار یک حالت قلبی و نفسانی معرفی شده و دربارهی حقیقت آن توضیح داده نشده است، ولی یکی از مهمترین لوازم آن را بیان کردهاند که عبارت است از آماده شدن برای پذیرایی از کسی که منتظر آمدنش هستیم.
این آماده شدن یک حالت قلبی است، ولی آثار خارجی هم پیدا میکند. کسی که منتظر آمدن عزیزِ سفر کردهی خویش است، خودش را برای آمدنِ او آماده میکند. منزل را مطابق خواستِ او مرتّب و منظّم مینماید، هر چیزی را به صورتی که عزیزش میپسندد، میآراید، لباسهایی را که او دوست دارد به تن خود و بچهها میکند. غذایی را که او میل دارد آماده میکند، کسانی را که او دوستشان دارد، برای استقبال از او به منزل دعوت میکند، و … .
اینها همه لوازم وآثار انتظار است که در یک کلمهی «تهیّؤ» در عبارت کتاب شریف مکیال المکارم جمع شده است.
آمادگی برای ظهور امام (علیه السلام)
«تهیّؤ» به معنای آماده شدن و لازمهی انتظار است. کسی که منتظر ظهور امام عصر (علیه السلام) میباشد، لازمهی انتظارش این است که خود را برای ظهور ایشان آماده سازد. چگونه؟ آماده شدن به این است که انسان زندگی خود را در همه ی ابعادش مطابق میل و خواست امام (علیه السلام) قرار دهد. و معلوم است که خواستهی ایشان این است که فرد دقیقاً مطابق احکام دین عمل کند.
آمادگی، به این است که انسان به گونهای باشد که اگر امامش امروز ظاهر شد، هیچ دل مشغولی و دغدغهای که او را از استقبال امامش و پیوستن به ایشان باز دارد، در زندگیاش نباشد. بهترین معیار برای شناخت ابعاد گستردهی آمادگی، این است که اگر کسی به طریقی بفهمد که امامش قرار است دو روز دیگر ظهور فرماید، در این دو روز به چه کارهایی میپردازد؟ قطعاً اگر واجبی از واجبات دینی به گردنش باشد آن را ادا میکند، اعمّ از حق الله و حق الناس. اگر عیب و نقصی در رفتار فردی و اجتماعیاش باشد، آن را برطرف میسازد. و مسلّماً توجه قلبیاش نسبت به امام زمانش در این دو روز، بسیار زیاد است و همهی نگرانیاش این است که مبادا به خاطر نقصی که در دینداریاش وجود دارد، آن حضرت در هنگام ظهور به او توجّهی نکنند و آن گاه که به سراغ ایشان میرود، با بیاعتنایی حضرت مواجه شوند. او از هر چیزی که این نگرانی را ایجاد میکند، دوری کرده، سعی در اصلاح گذشتهی خویش مینماید. در این دو روز وقت زیادی برای امور دنیوی و زندگی حیوانی خود صرف نمیکند و همّ و غمّ خود را گذران دنیا قرار نمیدهد. خلاصه این که از هر جهت خود را آماده میکند تا وقتی حضرت ظهور فرمودند، بتواند جزء کسانی باشد که به ایشان میپیوندند و از یاران امام (علیه السلام) قرار میگیرند.
«تهیّؤ» که لازمهی انتظار است، چنین چیزی است و انصافاً باعث تغییر کلّی و عمیق در انسان میشود. به همین جهت مرحوم صاحب مکیال به دنبال فرمایش خود دربارهی «تهیّؤ» اضافه کردهاند:
فالمُؤمِنُ المُنتَظِرُ لِقُدُومِ مَولاهُ، کُلَّما اشتَدَّ انتظارُه اِزدادَ جَهدُهُ فی التَهَیُّؤ لِذلِکَ بِالوَرَعِ وَ الاِجتِهادِ وَ تَهذیبِ نَفسِهِ عَنِ الاَخلاقِ الرَّذِیلَهِ و اقتِناءِ الاَخلاقِ الحَمیدَهِ. (2)
پس مؤمنی که در انتظار آمدن مولایش میباشد هر قدر انتظارش شدیدتر میشود، تلاشش در آماده شدن برای این امر – از طریق ورع و اجتهاد و پاک کردن نفس خود از اخلاق ناپسند و کسب اخلاق پسندیده – افزایش مییابد.
منتظر ظهور برای کسب این آمادگی حدود شرعی را که ائمه (علیهم السلام) به رعایت آنها سفارش فرمودهاند، کاملاً رعایت میکند. اگر انسان به بهانهی آمادگی برای ظهور و حتی به نیّت خالصانه برای این منظور، دست به کار بزند که مورد نظر شرع و تأیید ائمه (علیهم السلام) نیست، همچون کسی است که منتظر آمدن مسافرِ خود و استقبال از او میباشد، امّا برای استقبال، کاری را که او دوست ندارد انجام میدهد، مثلاً همراه با ساز و برگ موسیقی و آلات لهو و لعب به استقبال مسافرش میرود در حالی که میداند او از این امورِ حرام به شدّت غضبناک میشود.
بنابراین، حوزه و قلمرو آمادگی برای ظهور حضرت، انجام همان اموری است که ایشان میپسندند و پدرانشان اجازه فرمودهاند، نه آنچه که به نظر قاصرِ ما میرسد.
تا اینجا سعی شد که معنای انتظار با توجه به ملزومات (چهار عامل مقدماتی) و برخی از لوام آن («تهیّؤ» برای ظهور امام (علیه السلام))، روشن شود.
پینوشت:
1. مکیال المکارم ج 2 ص 152 باب 8.
منبع مقاله :
بنیهاشمی، سیّدمحمّد؛ (1390)، سلوک منتظران، تهران: مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر، چاپ ششم