به کوشش: دکتر علی نصیری
مقدمه
مسأله اعجاز قرآن از دیرباز مورد بحث و نقد دانشمندان اسلامی و اخیراً مستشرفان قرار گرفته است و هر لحظه بر حجم آرا و نظرهای گوناگون پیرامون آن افزوده می شود.
اعجاز همواره با تحدی ( هماورد طلبیدن ) قرین بوده است تا دلیلی بر وحیانی بودن قرآن باشد، بیشترین آیات تحدّی در مکه (1) ( اوج درگیری با مشرکان که به پذیرش اسلام تن نمی دادند و به معارضه برخاسته بودند ) نازل گشت. از این رو سوره های مکی بیشتر با لحنی تند و کوبنده به مقابله با آنان برخاسته و ضعف و ناتوانی خصم را هرچه بیشتر آشکار ساخته است.
قرآن از همان دوران نخست با عنوان معجزه اسلام شناخته شد، گرچه واژه « معجزه » از اصطلاحات متأخر می باشد و در پایان قرن دوم رایج شد. (2)
اولین کسی که درباره اعجاز قرآن به بحث نشست و آن را در رساله ای جدا به رشته تحریر درآورد، أبوعُبید قاسم بن سلام (ت 209) بود. بعد از وی محمد بن زید واسطی (ت 307) کتابی نوشت، ولی مهم ترین اثر باقی مانده در این زمینه اثر ابوسلیمان حمد بن محمد خطابی بُستی (ت 388) است.
معجزه در کلمات معصومین – علیهم السلام – اولین بار در حدیث مرحوم صدوق از امام علی بن موسی الرضا – علیه السلام – (148-203) به کار رفته است. وی می نویسد:
ذَکرَ القُرآنَ فَعَظَّمَ الحُجَّهَ فیه و الآیهَ المُعْجِزَهَ فی نَظْمِه… (3)
واژه اعجاز از ریشه « عَجْز » به معنای ناتوانی گرفته شده است. عَجَزَ: ناتوان شد. أعْجَزَهْ إعْجازاً: او را ناتوان ساخت. که این ناتوان ساختن دوگونه است:
1. قهراً و به رغم توان، او را از اقدام بازدارد، مانند آنکه جلوی او را بگیرد و به رغم توانمندی، او را از هرگونه اقدام در زمینه انجام عمل (مقدور) باز دارد.
2. کاری بس سترگ انجام دهد که از توان دیگران بیرون باشد و هماوردان، از انجام آن ذاتاً عاجز باشند، زیرا توان انجام چنین کاری را خود به خود ندارند. لذا آنان را به شگفتی وامی دارد و آن ها به ناتوانی خود اعتراف می ورزند، چنانکه می گویند: أنْسبی ما قَبْلَهُ و أتْعَبَ مَنْ بَعْدَه… گذشته را به دست فراموشی سپرد و آینده گان را به دشواری افکند. یعنی: کاری بس سترگ و شگفت انگیز انجام داد، که خود به خود کارهای مشابه گذشته در مقابل آن کوچک و از نظرها محو شد… و آینده گان را برای آوردن مشابه آن، به دشواری واداشت.
اینک از نظر افکندن و به دشواری وا داشتن، نه از روی زور و قهر، بلکه به جهت سترگی و عظمت کاری است که کارهای مشابه گذشته و آینده را ناچیز جلوه می دهد.
اعجاز قرآن یا هر معجزه که به دست انبیا صورت می گیرد، همین حالت را دارد که عظمت عمل مایه عجز دیگران می شود، نه آنکه قهراً از آنان سلب قدرت می گردد و خدا قهراً مانع اقدام آنان می شود. نه چنین نیست، وگرنه ذات معجزه شگفتی نخواهد داشت، بلکه شگفتی در قدرت قاهره الاهی است که جلوی آنان را به رغم توانمندی گرفته است!
اعجاز، همواره با عنوان یک ضرورت اثباتی مطرح بوده است تا نشانه ای بر صحت دعوی نبوت باشد.
ولی این ضرورت آیا ضرورت تبلیغی است یا ضرورت دفاعی؟
بدین معنا که انبیا در همان آغاز نبوت، برای اثبات دعوی خویش، معجزه ارائه می دادند، یا تنها موقع برخورد با شبهات معاندین و برای دفع شبهه، دست به معجزه می زدند؟
تا آنجا که رفتار انبیا و کاربرد معجزه نشان می دهد، فرض دوم صحیح است، زیرا دعوت انبیا همواره با فطرت پاک انسان ها دمساز بوده و مطالب عرضه شده از جانب آنان، موافق خرد آزاداندیشان بوده است، به گونه ای که پاک نهادان همیشه و بی درنگ آن را پذیرا بوده اند، زیرا دریافت از انبیا را با یافته های درونی و وجدانی خویش همواره هم خون و همگون دیده اند و احساس کرده اند آنچه در پی آن بوده اند، به دست انبیا عرضه شده است.
از این رو آنان که گمشده خویش را بالعیان (وجدان ذاتی) در دست انبیا می یافتند، به دلایل اثباتی نیازی نداشتند.
سرّ موفقیت انبیا در طول تاریخ نیز همین بود که آنچه عرضه می کردند، دقیقاً وفق تقاضای مخاطبان بوده و لذا پذیرفته شده است:
وَآتَاکُم مِن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ. (4)
راز موفقیت در همین است که کالای عرضه شده، مورد پذیرش باشد و مشتریان بپذیرند که مطابق خواسته و قابل پذیرش است.
و همین است معنای آیه کریمه:
کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ. (5)
خداوند حتم فرموده که خود و فرستادگانش پیروز باشند، زیرا خداوند صاحب قدرت و شوکت است و شکست پذیر نیست.
باز می فرماید:
وَإِنَّ جُنْدَنَا لَهُمْ الْغَالِبُونَ. (6)
هر آینه لشکریان ما همواره پیروزند.
إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ. (7)
همانا که فرستادگان خود و مؤمنان را در همین جهان یاری می کنیم و آنان را پیروز می سازیم.
آری! این نصرت و پیروزی، همان پیروزی حق بر باطل است که همواره باطل را می کوبد و بر آن پیروز می شود:
بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ. (8)
این است که همواره حق آشکار و سربلند، و باطل همیشه سرشکسته است و هرگز باطل نتوانسته است چهره حق گونه به خود گیرد، یا حق، صورت باطل پیدا کند. بی تردید نزد آزاداندیشان، حق از باطل جدا است و هیچگاه آمیخته نمی شود، و به عبارتی دیگر حق، جلوه ای در فطرت دارد که خاموش شدنی نیست.
بر همین اساس، امام صادق – علیه السلام – می فرماید:
سنت الاهی بر آن قرار گرفته که هیچگاه حق و باطل با یکدیگر اشتباه نشوند، بدین معنا که شناخت حق از باطل برای همه و در همه ی احوال، فطری و بدیهی است.
آنگاه می افزاید:
اگر چنین نبود – یعنی شناخت حق و باطل ضروری نبود – هرگز حق از باطل شناخته نمی شد. و هیچگاه باطلی در مقابل حق قرار نمی گیرد، مگر آنکه با شکست مواجه می شود. (9)
البته انسان ها بالفطره حق شناس، حق جو و حق گو هستند و پیوسته به دنبال دست یابی به حقیقت در تلاش هستند، و هر کجا آن را یافتند، با جان و دل می پذیرند. مگر آنکه مانع خارجی جلوگیر شود که یک حالت انحرافی است.
در این راستا ( ابن سکیت ) (10) از امام علی بن موسی الرضا – علیه السلام – پرسشی درباره معجزات انبیا دارد؛ سپس می پرسد: اکنون که معجزاتی ارائه نمی شود، چگونه است؟ امام در جواب می فرماید: خِرَد آدمی بزرگ ترین گواه است تا راست گویان را از دروغ گویان تشخیص دهد، و ایمان آورد.
آنگاه ابن سکیت عرض کرد: به خدا سوگند که پاسخی است درست و کامل. (11)
آری! چون انبیا منادیان حق اند و چیزی جز حق و حقیقت که به طور کامل مطابق فطرت و موافق عقل سلیم و گمشده انسان ها است، نمی گویند. لذا جای درنگ در پذیرفتن گفته هایشان وجود ندارد، و همواره دعوتشان مورد پسند بوده است، زیرا عرضه طبق تقاضا است:
وَآتَاکُم مِن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ. (12)
آنچه را که در پی آن بوده اید بر شما عرضه شده است.
لذا روی آوردن به جز آنچه انبیا آورده اند، یک حالت انحرافی شمرده می شود، و رهسپاران آن همواره در ستیز با درون خود و برخلاف فطرت و خرد خود در حرکت هستند:
وَمَن یَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لاَ بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِندَ رَبِّهِ إِنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الْکَافِرُونَ. (13)
هر که راهی جز راه خدایی پوید، فاقد برهان (دلیلی روشن) است.
قُلْ فَلِلّهِ الْحُجَّهُ الْبَالِغَهُ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاکُمْ أَجْمَعِینَ. (14)
حجت و دلیل قاطع همواره از آن خدا است.
وَالَّذِینَ یُحَاجُّونَ فِی اللَّهِ مِن بَعْدِ مَا اسْتُجِیبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ دَاحِضَهٌ عِندَ رَبِّهِمْ… (15)
کسانی که درباره خدا در ستیزند – از آن پس که دعوت او پذیرفته است – هر آینه پایه مستحکمی ندارند و دلیل شان سست و فروپاشیده است.
خلاصه اینکه انبیا چون چیزی جز حقیقت و مطابق فطرت عرضه نمی کنند، همواره آزاداندیشان، دعوت آنان را بی چون و چرا می پذیرند:
لَهُ دَعْوَهُ الْحَقِّ. (16)
وَبِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَبالْحَقِّ نَزَلَ. (17)
ذلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ. (18)
قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمُ الْحَقُّ مِن رَبِّکُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَ… (19)
وَیَرَى الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَیَهْدِی إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ. (20)
وَلِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَبِّکَ فَیُؤْمِنُوا بِهِ. (21)
لذا جز مصلحت طلبان خودخواه رو در روی پیامبران قرار نمی گیرند، و اینانند که همواره با انبیا در ستیزند و می کوشند تا با زور یا تزویر از دعوت حق جلوگیری کنند، وگرنه حق برای همه – حتی برای حق ستیزان – همیشه روشن است:
وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْماً وَعُلُوّاً. (22)
حق را نادیده می انگارند با آنکه درونشان آن را باور داشته است.
آری! طبع ستمگری و برتری جویی، آنان را به این راه انحرافی کشانده است.
اینانند که در مقابل دعوت انبیا – اگر توانستند با زور، وگرنه با تزویر – به کارشکنی می پردازند و سد راه ایجاد می کنند.
هرگاه با منطق زور، سدّ راه شدند و مانع ایجاد کردند، بایستی جبهه حق، دست به شمشیر ببرد و سدّ شکنی کند. و اگر با تزویر به شبهه افکنی دست زدند، بایستی از راه بینه و شاهد حق (معجزه) و منطق برهان، شبهه زدایی نماید، لذا معجزه، همچون شمشیر برای رفع مانع به کار می رود و وسیله ای دفاعی است، وگرنه در اصل، دعوت – چون حق محض است – به استدلال و برهان نیاز ندارد.
علاوه اینکه هیچ پیامبری، در کنار دعوت، معجزه ارائه نکرد، مگر آنگاه که با مانع شبهه افکنی مواجه شد. در نتیجه: معجزه، بیش از آنکه وسیله تبلیغی باشد، یک وسیله دفاعی است.
پینوشتها:
1. طور، آیات 34-33؛ یونس، آیات 39-38؛ هود، آیات 14-13؛ اسراء، آیه 88؛ آخرین تحدی در آیات نخست سوره بقره (24) صورت گرفته است.
2. در قرآن، از معجزه با عنوان « آیه » یاد شده و این واژه بیش از (80) بار به کار رفته است.
3. صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 128؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 89، ص 6/14.
4. ابراهیم، آیه 34 (هر آنچه خود خواسته اید بر شما ارزیابی داشتیم) انسان ها در نهاد خویش خواستار هدایت گری دانا و توانا بودند، و آن را بر دست انبیا یافتند.
5. مجادله، آیه 21.
6. صافات، آیه 173.
7. غافر، آیه 51.
8. انبیاء، آیه 18.
9. محاسن برقی، مصابیح الظلم، ص 222، ح 395-394.
10. از دانشمندان برگ جهان اسلام و معاصر سه امام (الرضا و التقی و النفی – علیهم السلام – ) بود.
11. صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 79، رقم 12، چاپ نجف.
12. ابراهیم، آیه 34.
13. مؤمنون، آیه 117.
14. انعام، آیه 149.
15. شوری، آیه 16.
16. رعد، آیه 14.
17. اسراء، آیه 105.
18. بقره، آیه 2.
19. یونس، آیه 108.
20. سبأ، آیه 6.
21. حج، آیه 54.
22. نمل، آیه 14.
منبع مقاله :
نصیری، علی؛ (1387)، معرفت قرآنی جلد دوم، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول