تأثیر اعمال خیر و شر بر یکدیگر

تأثیر اعمال خیر و شر بر یکدیگر

نویسنده: آیت الله محمدتقی مصباح یزدی

یکی از مهم ترین ارکان اعتقادی مسلمانان، اعتقاد به معاد است؛ یعنی اعتقاد به روزی که یقیناً خواهد آمد و خداوند به حساب و کتاب همه ی اهل عالم در آن روز رسیدگی خواهد کرد. در نتیجه، هر کس سزای اعمال نیک و بد خود را خواهد دید. در آیات شریفه ی قرآن و روایات معصومین علیهم السلام بر این اعتقاد بسیار تأکید شده است. شاید صریح ترین و روشن ترین آیات قرآن درباره ی معاد که از محکمات قرآن است و تردید و ابهامی در آن وجود ندارد، این دو آیه ی آخر سوره ی زلزال است که خدا در آن فرمود: فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ‌ * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرّاً یَرَهُ‌؛ (1) «هر کس کوچک ترین کار خیری انجام داده باشد، آن را خواهد دید و هر کس کوچک ترین کار بدی انجام داده باشد، آن را خواهد دید».
این، اعتقاد عمومی و قطعی ماست و هیچ ابهامی در آن نیست. با این حال، با مراجعه به قرآن کریم، روایات معصومان علیهم السلام و بیانات مفسران قرآن، مسائل دیگری نیز ذیل همین آیات و این قاعده ی کلی مطرح شده است که قابل توجه است.
در نگاه اول، ممکن است از آیه ی شریفه استفاده شود که انسانی که در طول عمرش هزاران کار خوب و هزاران کار بد انجام داده است، در عالم قیامت دائماً در حال دیدن ثواب کارهای خوب و مجازات کارهای بدش است؛ یعنی انسان در بخشی از اوقات قیامت، در حال دیدن پاداش کارهای خوب و بقیه ی آن در حال مجازات دیدن است. حال آنکه ظاهراً این گونه نیست. قیامت، عالمی بی انتها و جاودانی است که نه دو بخش جداگانه برای ثواب و عقاب هر فرد دارد و نه ثواب و عقاب هایش آمیخته به یکدیگر است.
نکته ی دوم این است که اگر این قاعده ی کلی درست باشد، پس اعتقاد به توبه و بخشش گناهان چه جایی خواهد داشت؟ ما معتقدیم اگر توبه ی انسان قطعی باشد و با شرایطش انجام گیرد، همه ی گناهانی که انسان در طول عمرش مرتکب شده است، آمرزیده می شود. بر اساس قانون توبه، حتی اگر شخصی در تمام عمرش گناه کرده و در آخر عمر واقعاً توبه کرده باشد، تمام گناهانش بخشوده خواهد شد. اگر چنین است-که هست-این اعتقاد با این قاعده ی کلی چگونه سازگار خواهد بود؟
به دلیل وجود چنین مسائلِ به ظاهر متعارض و متناقض، برخی سطحی نگران گمان برده اند قرآن دارای اختلاف و تناقض است؛ حال آنکه چنین نیست. با دقت بیشتر و نگاهی ظریف تر به ابعاد گوناگون مسئله، درخواهیم یافت که وجود چنین اختلافات و تناقض های موهومی اساساً منتفی است.
بدون شک، هر کسی در قیامت هم تمام اعمال نیک و مقبولش را خواهد دید و هم تمام گناهانی را که آمرزیده نشده باشد؛ اما نوع ارتباط بین اعمال خوب و بد انسان، ویژه است. آیات شریفه ی قرآن این ارتباط ویژه را بیان داشته است. در یک جا می فرماید: مَنْ تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَأُولئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ؛ (2) «کسانی که اهل توبه باشند و ایمان آورند و عمل صالح داشته باشند، خداوند با تبدیل کردن گناهانشان به نیکی، کارشان را جبران می کند».
در آیه ای دیگر به این حقیقت چنین اشاره کرده است: اِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیئَاتِکُم؛ (3) «اگر از گناهان بزرگ اجتناب کنید، ما نیز آن را با پوشانیدن گناهان کوچکتان جبران می کنیم».
بنابراین، خداوند متعال با تأثیر گذاردن برخی اعمال بر برخی دیگر، خود آن اعمال و آثارش را خنثا می کند. هم در آیات شریفه ی قرآن و هم در بسیاری از روایات معصومین علیهم السلام، از این نوع اعمالی که از هم تأثیر می پذیرند و همدیگر را خنثا می کنند، تحت عنوان «حبط» و «تکفیر» یاد شده است. مثلاً ایمان، توبه، عمل صالح، (4) برپا داشتن به موقع نماز (5)و اموری از این قبیل نه تنها باعث از بین رفتن و بی اثر شدن برخی اعمال بد و گناهان می شود، بلکه به یک معنا، بدی ها را به خوبی ها و حسنات تبدیل می کند. (6) در مقابل، شرک و کفر، (7) ارتداد، (8) در نظر داشتن دنیا به جای رضای خداوند (9) بی احترامی به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، (10) نفاق، (11) اذیت کردن و منّت گذاشتن بعد از انفاق و صدقات (12) باعث حبط و بی اثر شدن اعمال نیک می شود.
چه اعمالی می تواند بر اعمال دیگر اثر گذارد و آن عمل یا آثارش را از بین ببرد؟ کدام اعمال خوب می تواند اعمال بد را از بین ببرد؟ کدام اعمال بد می تواند آثار اعمال خوب را از بین ببرد؟ این سؤالات در میان علمای مسلمان به ویژه متکلمین، محل تضارب آراست.
برخی از علما و متکلمین اهل سنت معتقدند هر عملی که انسان انجام می دهد، عمل گذشته و آثارش را از بین می برد. مثلاً اگر فرض کنیم یک نفر دائماً در حال انجام کارهای خوب و بد است، هر کار خوبی که انجام می دهد، کار بد قبلی و آثارش را از بین خواهد برد؛ در نتیجه، در پایان هر روز، در پرونده اش تنها کار خوب یا کار بد باقی خواهد ماند. در آخر عمرش نیز چنین خواهد بود. یعنی حاصل این تأثیر و تأثرها، باقی ماندن تنها کار خوب یا بد در نامه ی اعمال انسان خواهد بود. بنابراین، همیشه در اثر کسر و انکسار اعمال، در نامه ی عمل انسان، تنها یک کار خوب یا یک کار بد باقی می ماند.
گروه دیگری از متکلمین اهل تسنن معتقدند که تأثیر اعمال بر هم به صورت کسر و انکسار ساده نیست؛ چون همه ی اعمال در یک رتبه و دارای تأثیرات یک سان نیستند. برای این کسر و انکسار باید ارزش هر کاری را سنجید و به مقدار ارزش واقعی هر عمل، تأثیر آن را محاسبه کرد. مثلاً وقتی انسان کار خوبی انجام داد، باید دید ارزش آن کار و مقدار تأثیر آن بر جبران گناهان چقدر است. در مقابل، اعمال بدی که مرتکب شده، چه مقدار است و برای از بین بردن آن، چقدر اعمال نیک، لازم است. بنابراین، در مدت عمر انسان، تمام اعمال خوب و بد انسان کسر و انکسار می شود و بسته به مقدار ارزش و تأثیر هر کدام، در آخر کار، هر کدام که سنگین تر باشد، همان باقی خواهد ماند.
در روایاتی که از اهل بیت علیهم السلام به ما گزارش شده، هیچ کدام از این دو نظر به طور کلی تأیید نشده است. از بیانات حضرات ائمه ی معصوم علیهم السلام چنین استفاده می شود که هر عملی توان تأثیر در هر عمل دیگری را ندارد، آن هم به هر دو صورتی که در کلمات علمای اهل سنت بیان شد؛ بلکه هر عملی تنها توان تأثیر در اعمال خاصی را دارد. مثلاً منت گذاشتن بر سر کسانی که انسان به آنها کمک کرده است، باعث از بین رفتن همان عمل خیری می شود که در حق آن فرد انجام داده است، (13) نه اعمال دیگر. بنابراین، اگر این فرد خیّر و منت گذار دارای انفاقات دیگری به دیگر انسان هایی است که بر سر آنها منت نگذاشته است یا اعمال صالحه ی دیگری نظیر نماز، روزه، حج و … نیز دارد، هیچ کدام از این اعمال، آسیب نخواهد دید.
همچنین از روایات استفاده می شود که بعضی اعمال بد، چند نوع از کارهای خوب را بی اثر می کنند یا مانع قبولی آنها می شوند. مثلاً اثر عمل زشت شرب خمر آن است که تا چهل روز، نماز انسان پذیرفته نمی شود. (14) علی الظاهر نماز، یک عبادت است و شرب خمر، عملی است بی ارتباط با آن؛ اما این گناه موجب ایجاد نوعی ظلمت و تاریکی در روح انسان می شود که تا چهل روز، عبادات را فاسد و بی اثر می کند؛ درست مانند سَم، آلودگی و زهری که در جسم انسان اثری پایدار باقی می گذارد.
همچنین نوع سومی از اعمال وجود دارد که اثرش از بین رفتن تمام اعمالی است که انسان در طول عمر طولانی اش انجام داده است. یکی از مواردی که همه ی علمای بزرگ اسلام و متکلمان بر آن اتفاق دارند، کفر و ارتداد بعد از ایمان است که تمام اعمال خیر گذشته را نابود می کند. یعنی اگر کسی در دارالاسلام زندگی می کند و پدر و مادرش مسلمان بوده اند و در فضایی می زیسته که زمینه ی یادگیری اسلام و اعتقادات و احکام اسلامی برایش مهیا بوده و احکام اسلامی را یاد گرفته، و مدتی نیز به آن عمل کرده است، حال به دلایلی که عمدتاً دلایل روانی، یعنی انگیزه های شخصی است، مرتد شود و از معتقداتش دست بردارد، خداوند به هیچ وجه از چنین کسی نمی گذرد. به حکم خداوند، ارتداد، تمام اعمالش را از بین می برد. حال چه عبادتش یک ساله باشد چه صدساله.
انگیزه های شخصی این گونه افراد عبارت است از تمتّعات و لذت های زودگذر که بر اثر تطمیع های شیطانی و خواهش های نفسانی، آنها را به زانو درمی آورد. زمینه های خانوادگی فقر یا حتی غنا، شرکت در برخی محافل و مجالس، مجالست و هم نشینی با منحرفان اعتقادی و اخلاقی، متصل شدن به برخی شبکه های بین المللی، وعده های فریبنده و ظواهر دل فریب، لذت های جنسی و دل بستگی های زیاد، باعث می شود انسان از معتقدات و ارزش های خود فاصله گیرد و در دام آنها گرفتار شود. این وسوسه ها در موارد بسیاری سراغ کسانی می رود که در خانواده های بسیار خوب و متدین، متولد و تربیت شده اند و آنها را اسیر می کند. گاه کار به جایی ختم می شود که برخی مسلمانان بعد از ارتداد، خود، مبلّغ یک فرقه ی دیگر می شوند. تمام این مسائل و امور دیگر در این زمینه، واقعیاتی است که هم اکنون در جامعه ی اسلامی ما رخ می دهد. کفر و ارتداد این افراد چونان کبریتی است که به انبار باروت زده شود: فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ.(15)
طبیعی است که خداوند از چنین کسانی نخواهد گذشت. البته حساب این گروه که بر اثر کفران نعمت دین در این ورطه ی خطرناک گرفتار می شوند، از کسانی که از اسلام و احکام اسلامی، محروم اند و در دیار کفر زندگی می کنند، کاملاً جداست. آنها مستضعفانی هستند که خداوند بر اساس حکمت و عدالتش، برنامه ی دیگری برای آنها در نظر گرفته است.
بنابراین، برخی عمل ها چنین ظرفیتی دارند که انسان را یکباره از صراط مستقیم باز دارند و تمام سرمایه ی معنوی او را از وی بگیرند. در قرآن کریم بعضاً به این موارد اشاره شده است. مثلاً نوع آداب مؤمنین در برابر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دارای چنان اهمیتی است که اگر انسان آن را مراعات نکند، ممکن است گرفتار چنین مکافاتی شود. خداوند سبحان برای وجود نازنین نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم چندان ارزش قایل شده است که بعثت ایشان را منتی بر مؤمنین دانسته است: لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولا مِنْ انْفُسِهِمْ…؛ (16) «به یقین، خداوند بر مؤمنان منت نهاد که پیامبری از خودشان در میانشان برانگیخت…».
همچنین همه ی ائمه ی معصوم و اهل بیت علیهم السلام دارای چنین موقعیتی هستند. در زیارت شریف جامعه کبیره در این باره چنین می خوانیم: خَلَقَکُمُ اللهُ أنْوَاراً فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ حَتَّی مَنَّ عَلَیْنا بِکُمْ؛ «خداوند، شما را انواری آفرید و سپس شما را در اطراف عرش خود قرار داد. تا زمانی که این منت را بر ما گذاشت که شما را در این عالم، هادی و راهنمای ما قرار داد».
به یُمن و برکت وجود آن بزرگواران، همه ی عالم رزق و روزی می خورند. عزیزانی که هدایت و راهنمایی همه ی ابنای بشر از ابتدای بعثت، بلکه به یک معنا از آغاز آفرینش تا قیامت، به برکت وجودشان انجام گرفته است. کسانی که بی وجودشان، همه ی ما در جهل و بی خبری غرق بودیم و راهی برای نجات نمی یافتیم. خداوند، به این طریق، هدایت و راهنمایی انسان را به دست عزیزترین بندگانش سپرده است. در مقابل، مردم در حق این ولی نعمتان خود چه جفاها که مرتکب نشدند. به همین جهت، خداوند برای انبیا، اولیا و خاصان درگاهش، حریمی ویژه قرار داده است و برای کسانی که آن را پاس ندارند و به آن تجاوز و تعدی کنند، مجازات سنگینی در نظر گرفته است. مثلاً خداوند خطاب به بنی اسرائیل که در ظاهر، به قتل پیامبری دست نزده بودند، می فرماید: فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِیَاءَ اللَّهِ؛ (17) «چرا دست به کشتار پیامبران الهی می زنید؟»
در این آیه، خداوند به آنها نمی فرماید: لِمَ قَتَلْتُم؟ چرا کشتید، بلکه می فرماید: چرا می کشید؟ یعنی گویی بنی اسرائیل هنوز مشغول قتل انبیای الهی اند. چرا قرآن این تعبیر را آورده و چنین نسبتی به بنی اسرائیل داده است؟
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام پاسخ این سؤال را در نهج البلاغه بیان فرموده اند. حضرت درباره ی کسانی که هم فکر و هم رأی با دیگران هستند، می فرمایند: الرَّاضِی بِفِعْل قَوْمٍ کَالدَّاخِلِ فِیهِ مَعَهُمْ وَ عَلَی کُلِّ دَاخِلٍ فِی باطِلٍ إثْمَانِ إثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إثْمُ الرِّضَا بِهِ؛ (18) «کسی که به کار قومی، راضی باشد، چونان کسی است که با آنان بوده است و هر کس که به باطلی روی آورد، دو گناه بر عهده ی وی باشد: گناه کردار باطل و گناه خشنودی به کار باطل».
عمل ناپسند و شنیع پیامبرکشی چندان زشت و نارواست که خداوند آن را به تمام قوم بنی اسرائیل نسبت داده است؛ چون پیشینیان آنها را به بزرگترین نعمت های الهی، یعنی وجود انبیای الهی جسارت کردند و حریم آنها را حفظ نکردند و پسینیان به کار پیشنیان رضایت داشتند.
مقامی ویژه برای پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم و اهل بیت علیهم السلام
در این میان، حساب پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه وآله و سلم و اهل بیت گران قدرشان، بسیار ویژه و از بقیه، حتی از بزرگ ترین انبیای الهی جداست؛ چون آنها گل سرسبد آفرینش هستند. خداوند به جهت روشن ساختن قدر و منزلت آن بزرگواران برای اینکه ما به این خانواده ی گران قدر بیشتر توجه داشته باشیم و از نعمت وجود آنها بیشتر بهره ببریم، امتیازاتی برای این خانواده قرار داده است، مانند حکم خمس، (19) احترام به سادات و ذریه ی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و درود و صلوات بر آنها.
خداوند متعال در ابتدای سوره ی مبارکه ی حجرات، برخی از امتیازات پیامبران بزرگوارش را به مسلمان و مؤمنان گوشزد کرده است. از جمله امتیازاتی که خداوند برای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم قایل شده، این است که بر مسلمانان لازم است تا در حضور ایشان، نهایت ادب را رعایت کنند و هیچ گاه در هیچ امری بر ایشان پیشی نگیرند. (20) به ایشان جسارت و بی احترامی نکنند. هرجا که حضرت حضور دارند، صدای هیچ کس از صدای مبارک ایشان، بلندتر نباشد و نزد ایشان با صدای بلند سخن نگویند. (21) نهایت بی ادبی است که پشت در خانه حضرت بروند و ایشان را با صدای بلند و مانند دیگران به اسم صدا بزنند. خداوند به این بی ادبان نهیب زده و آنها را بی خرد نامیده است. (22) خداوند به این گروه از مسلمانان پیشنهاد می کند صبر کنند و منتظر خروج حضرت از منزل باشند. اگر این کار را به احترام ایشان انجام دهند، مشمول عفو و بخشش و رحمت واسعه الهی خواهند شد. (23) در مقابل، خداوند، کسانی را که صدایشان را در قبال رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پایین می آوردند و با اکرام و احترام زیاد با ایشان سخن می گفتند و ایشان را با القاب و کنیه صدا می زدند، ستایش می کند و آنها را اهل تقوا و مشمول بخشش الهی و پاداش عظیم می داند. (24)
منزلت و جایگاه نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در پیشگاه خداوند متعال چنان بلندمرتبه و عظیم است که در این آیات شریفه تصریح شده است اگر مسلمانان نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ادب و احترام را رعایت نکنند، اولاً این رفتار نشانه ی بی خردی و بی ادبی آنان است و ثانیاً باعث حبط و از بین رفتن اعمال، دوری از رحمت الهی و محرومیت آنها از غفران و بخشش الهی خواهد شد.
شاید در بدو امر، بالا و پایین و کوتاه و بلند شدن صدای انسان در برخورد با دیگران، چندان بد به نظر نیاید و جسارت و فحاشی تلقی نشود، ولی قرآن کریم از اهمیت زیاد همین برخوردهای اخلاقی ساده خبر داده و پرده از اسرار آن برداشته و بیان کرده است که این رفتارهای اخلاقی به ظاهر ساده، ولی ناپسند، پیامدهای بسیار تلخ دنیوی و اخروی دارد. یکی از این رفتارها تمام هستی انسان را بر باد می دهد. در این آیات و تعابیر قرآنی، سخن از ناسزاگویی و فحاشی نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیست، بلکه حتی رفتارهای بی ادبانه و خارج از نزاکت و بی احترامی نسبت به ایشان هم نهی و مذمت شده است. ظرافت بیانات قرآنی در این آیات به خوبی پیداست. این گونه برخورد قرآنی، نوعی پیشگیری از بروز چنین رفتارهای احتمالی بوده و برای دیگران نیز مایه ی تنبه است.
از این قانون تربیتی و اخلاقی قرآنی می توان استفاده کرد که ممکن است یک کار و رفتار پسندیده ی به ظاهر ساده دارای آثار و برکات بسیاری باشد؛ مثلاً یک قطره اشک در عزای حضرت سیدالشهدا علیه السلام، که نشانه ی محبت و ارتباط قلبی با آن عزیز و جد بزرگوارش باشد، دارای چنان برکتی است که با سالیان سال عبادت قابل مقایسه نیست؛ چرا که پیامش، محبت، اکرام و احترام به رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم و اهل بیت گرامی ایشان علیهم السلام است. همچنان که فریاد زدن در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دارای اثری چون ارتداد است و باعث حبط اعمال می شود، برکات فوق العاده ای که برای قطره ای اشک در رثای حضرت سیدالشهدا علیه السلام بر می شمارند، استبعادی ندارد. این امور، ما را متوجه این حقیقت خواهد کرد که ملاک هایی که ما برای ارزش یابی نزد خود معتبر می دانیم، چندان مقرون به واقعیت نیست، بلکه برای تعیین معیار و ملاک ارزیابی اعمال، رفتار و نیاتمان، به ناچار باید متواضعانه، تسلیم قرآن و اهل بیت علیهم السلام باشیم.
از آیات قرآن و بیانات معصومین علیهم السلام می توان فی الجمله بهره برد که برخی اعمال موجب حبط برخی اعمال دیگر و آثار آنها می شود، اما برای ما چندان روشن نیست که طرفین این تعامل و تأثیر و تأثر چه اعمالی هستند. گو اینکه این قاعده ی کلی بیان شده است که: إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ. (25) با این حال، اولاً درباره ی همه ی اعمال به روشنی بیان نشده است و ثانیاً میزان و مقدار آثار و پیامدهای هر عملی نیز روشن نیست. حقیقت این امور از ما پوشیده است. تنها با مراجعه به آیات شریفه ی قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام، گوشه هایی از این حقایق برای برخی مکشوف می گردد. البته قدر متیقن ها روشن است. از برخی اعمال در این منابع اسم برده شده و آثار آن نیز بیان شده است. مثلاً فرمودند: وَ أَقِمِ الصَّلاَهَ طَرَفَیِ النَّهَارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ …؛ (26) «نماز را در دو طرف روز و پاسی از شب برپای دارید. به یقین، اعمال نیک، پاک کننده ی اعمال بد است».
ظاهراً اقامه ی فریضه ی با اهمیت نماز از جمله قدر متیقن های این قاعده کلی است. به همین جهت، ائمه ی معصوم علیهم السلام توصیه فرموده اند که اگر به هر دلیل، به گناهی مبتلا شدید، سعی کنید بعد از ارتکاب گناه، دو رکعت نماز بخوانید (27) تا نورانیت نماز، دل تاریک انسان را روشن و زمینه ی توبه را برای شما فراهم کند. شاید انسان چنان از نورانیت نماز بهره ببرد که متوجه حضور خداوند شود و از کار زشتش خجالت زده شود. اگر این اتفاق برای انسان افتاد، توبه ی حقیقی محقق شده است: کَفَی بِالنَّدَمِ تَوْبَهً.(28)
بنابراین، برخی اعمال انسان چنان تأثیر مثبتی دارد که از برکت آنها، سیئات و گناهان انسان از بین می رود، بلکه بالاتر از این، گاه خداوند برای برخی اعمال، تأثیر و برکت بیشتری قرار می دهد و با انجام آن، همان گناهانش به احسان تبدیل می شود: إِلاَّ مَنْ تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَأُولئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَ کَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً؛ (29) «… مگر کسی که به سوی خدا بازگردد و مؤمن شود و اعمال شایسته انجام دهد. در نتیجه، خداوند، بدی های شان را به نیکی ها تبدیل می کند و خداوند، آمرزنده ی مهربان است».
باز هم حقیقت امر بر ما پوشیده است. فهم اینکه حسنات از بین برنده ی سئیات است، سخت بود، ولی تا حدی تصورش، راحت تر می نمود. با این حال، حقیقتاً نمی دانیم تبدیل سیئات به حسنات یعنی چه؟
برخی مفسران گفته اند منظور این است که با توبه ی حقیقی، گناهان موجود در نامه ی اعمالی که پر از گناه است، پاک می شود. آن گاه خود توبه به عنوان عمل صالح نوشته می شود. بعضی دیگر از مفسران تفسیرهای دیگری کرده اند. به هر حال، روشن است که اگر انسان تسلیم خداوند شود، بندگی را بفهمد و بندگی کند، آن قدر عزیز می شود که خدا اشتباه ها و لغزش هایش را مقدمه و وسیله ای برای کارهای خوب قرار می دهد و به این معنا آنها را به خوبی ها تبدیل می کند.

پی‌نوشت‌ها:

1. زلزال(99)، 7-8.
2. فرقان (25)، 70.
3. نساء(4)، 31.
4. فرقان (25)، 70.
5. وَ أَقِمِ الصَّلاَهَ طَرَفَیِ النَّهَارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ ذلِکَ ذِکْرَى لِلذَّاکِرِینَ‌(هود، 114).
6. إِلاَّ مَنْ تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَأُولئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَ کَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً (فرقان، 70).
7. قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِینَ مِنْکُمْ وَ الْقَائِلِینَ لِإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَیْنَا وَ لاَ یَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلاَّ قَلِیلاً * أَشِحَّهً عَلَیْکُمْ فَإِذَا جَاءَ الْخَوْفُ رَأَیْتَهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ تَدُورُ أَعْیُنُهُمْ کَالَّذِی یُغْشَى عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوکُمْ بِأَلْسِنَهٍ حِدَادٍ أَشِحَّهً عَلَى الْخَیْرِ أُولئِکَ لَمْ یُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ وَ کَانَ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیراً (احزاب، 18-19)؛ ذلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ لَوْ أَشْرَکُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ‌(انعام، 88).
8. وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کَافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ وَ أُولئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ‌ (بقره، 217).
9. مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا وَ زِینَتَهَا نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَ هُمْ فِیهَا لاَ یُبْخَسُونَ‌ * أُولئِکَ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الْآخِرَهِ إِلاَّ النَّارُ وَ حَبِطَ مَا صَنَعُوا فِیهَا وَ بَاطِلٌ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ‌ (هود، 15 و 16).
10. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لاَ تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ وَ أَنْتُمْ لاَ تَشْعُرُونَ‌ (حجرات‌، 2).
11. احزاب (33)، 18-19.
12. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذَى کَالَّذِی یُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَ لاَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَیْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْداً لاَ یَقْدِرُونَ عَلَى شَیْ‌ءٍ مِمَّا کَسَبُوا وَ اللَّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ‌ (بقره، 264).
13. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذَى کَالَّذِی یُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَ لاَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَیْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْداً لاَ یَقْدِرُونَ عَلَى شَیْ‌ءٍ مِمَّا کَسَبُوا وَ اللَّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ‌ (بقره، 264).
14. عَنِ الْفُضَیْلَ بن یَسارٍ قالَ: سَمِعْتُ أبَا جَعفَرٍ علیه السلام یَقُولُ: مَنْ شَرِبَ الخَمْرَ فَسَکِرَ مِنهَا لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلاهٌ أرْبَعینَ یَوْماً فَإنْ تَرَکَ الصَّلاهَ فِی هَذهِ الأیَّامِ ضَوعِفَ عَلَیهِ الْعَذابُ لِتَرْکِهِ الصَّلاهَ (ابی جعفر محمد بن علی بن الحسین بابویه القمی الصدوق، من لا یحضره الفقیه، ج3، ص 571). در بسیاری از کتاب های روایی، گناهان کبیره به صورت های مختلف معرفی شده و برخی علل و آثار آن نیز بیان شده است. به ویژه در کتاب شریف من لا یحضره الفقیه، ج3، ص 570، بابی است با عنوان «مَعْرِفَهِ الکَبائِرِ الَّتی أوْعَدَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهَا النَّار»، که احادیث زیادی از ائمه ی معصوم علیه السلام در این زمینه گزارش شده است.
15. بقره(2)، 217.
16. لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ‌ (آل عمران، 164).
17. بقره (2)، 91.
18. نهج البلاغه، حکمت 154. با استفاده از این بیان حکیمانه حضرت علی علیه السلام روشن می شود که خداوند خطاب به بنی اسرائیل این حقیقت را به آنها یادآور می شود که چون شما به فعل قاتلان انبیای الهی راضی و خشنودید، مانند آنان هستید و در گناهشان شریکید. مانند حادثه ی ناقه ی صالح که ناقه را تنها یک نفر پی کرد، اما چون همه ی قوم ثمود به این کار غلط، راضی بودند، خداوند همه را شریک دانست و این کار زشت را به همه ی قوم نسبت داد. پس فرمود: فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاهَا(شمس، 14). تمام تقصیر قوم ثمود، نافرمانی از حضرت صالح علیه السلام و رضایت از این جنایت بود. وقتی انسان به عملی راضی باشد، این رضایت به آن معناست که اگر او نیز به جای فاعل آن کار بود، همان کار را انجام می داد.
19. خمس، مانند زکات، یک وظیفه ی مالی بر ذمه ی مسلمانان نسبت به ذریه ی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه ی معصوم علیهم السلام، یعنی سادات است. خداوند به احترام پیامبر، اخذ زکات و صدقات را که به تصور مردم، از زیادی اموال و بخش آلوده ی اموالشان جدا می شود و به مصارف معینی می رسد، بر این خانواده ی بزرگ و جلیل القدر حرام کرده و در عوض، خمس را برای آنها قرار داده است؛ چرا که خداوند نخواسته تا چنین ذهنیتی در میان مردم درباره ی پیامبر و اهل بیتشان علیهم السلام زنده شود که آنها از زیادی و قسمت آلوده ی مال مردم تغذیه می کنند. خمس چنین نیست؛ بلکه از همان ابتدا یک پنجم از اموال و درآمدهای مردم ملک آنها نیست. خداوند آن را برای خود و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و ذوی القربای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قرار داده و تصرف در آن بخش را بر دیگران ممنوع کرده است. این امر باعث می شود تا ما مسلمانان همیشه به یاد فرزندان پیامبر باشیم و به آنها به دیده ی احترام بنگریم و از طریق احترام به فرزندان و خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به عظمت مقام و جایگاه رفیع آن وجود مقدس و متعالی پی ببریم و یاد عزیز ایشان را در جامعه زنده نگه داریم. گو اینکه تمام این مسائل در نهایت به نفع خودمان است.
20. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (حجرات، 1).
21. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لاَ تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ وَ أَنْتُمْ لاَ تَشْعُرُونَ‌(حجرات، 2).
22. إِنَّ الَّذِینَ یُنَادُونَکَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَکْثَرُهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ‌ (حجرات، 4).
23. وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَیْهِمْ لَکَانَ خَیْراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ‌ (حجرات، 5).
24. إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ‌ (حجرات، 3).
25. هود (11)، 114.
26. همان.
27. عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قالَ: مَن اَذْنَبَ ذَنْبَاً فَاشْفَقَ مِنْهُ فَلْیُسْبِغِ الْوُضُوءَ ثُمَّ لْیَخْرُجْ اِلی البَرازِ مِنَ الارْضِ حَیْثُ لا یَراءُ أحَدٌ فَیُصَلِّی رَکْعَتَینِ ثُمَّ یَقُولُ اللهمَّ اغْفِرلیِ ذَنْبَ کَذَا وَ کَذاَ فَإنَّهُ کَفَّارَهٌ لَهُ (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، ج88، ص 382).
28. ابی جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق الکلینی الرازی، اصول کافی، ج2، ص 426.
29. فرقان(25)، 70.
منبع مقاله: مصباح یزدی، محمدتقی، (1391)، صهبای حضور(شرح دعای چهل و چهارم صحیفه ی سجادیه)، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله علیه، چاپ اول.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید