درس‏ها و عبرت‏هاى عاشورا در عرصه رفتار سیاسى(2)

درس‏ها و عبرت‏هاى عاشورا در عرصه رفتار سیاسى(2)

نویسنده : محمدصادق مزینانى

3. پاسدارى از اسلام و ارزش‏هاى اسلامى

پاسدارى از اسلام و ارزش‏هاى اسلامى یکى دیگر از درس‏هاى عاشورا در عرصه رفتارسیاسى است. پیش از یادآورى این درس از سوى امام‏حسین(ع) و دیگر عاشورائیان
یادآورى این نکته مفید مى‏نماید که: در فلسفه سیاسى، امروزه در باره نقش حکومت درتأمین سعادت، اخلاق و معنویت گفت و گو بسیار است. برخى (حکومت‏هاى لیبرال) بر اینباورند که این‏گونه امور در قلمرو مسائل خصوصى افراد جاى دارد. از این روى، حکومت دراین باره هیچ مسؤولیتى ندارد. امّا در اندیشه سیاسى اسلام، با دلیل‏هاى بسیار این‏گونه امورجزو قلمرو حکومت است. نه تنها حاکم و همه کارگزاران حکومتى باید به اسلام وارزش‏هاى اسلامى باور داشته باشند که همگان موظف به تبلیغ و پاسدارى از آن مى‏باشند. برهمین اساس هنگامى که اسلام و ارزش‏هاى آن از سوى امویان مورد تهاجم قرار گرفته بود ویزید و کارگزارانش به روشنى بر خلاف احکام اسلام و دستورهاى آن عمل مى‏کردند ولى درعین حال رفتار خودرا در برابر اسلام مى‏نمایاندند، امام‏حسین(ع) براى پاسدارى از اسلامقیام کرد چرا که اگر امام‏حسین(ع) قیام نمى‏کرد دیرى نمى‏پایید که از اسلام جز نامى باقىنمى‏ماند. حکومت یزید درصدد نابودى اصل اسلام بود. از این روى وقتى که امام‏حسین(ع)دعوت به سازش و بیعت با یزید شد فرمود:
«انّا لله و انّا الیه راجعون، و على الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید؛
[29] در این صورت باید از اسلام براى همیشه چشم پوشید، هنگامى که امت به زمامدارى فردىچون یزید گرفتار آید.»
امام(ع) در بسیارى از موارد از جمله در نامه‏اى که از مکّه به مردم بصره مى‏نویسدهمچنین به هنگام رویارویى سپاه امام(ع) با سپاه حرّ نیز پاسدارى از اسلام را وظیفه همهمسلمانان دانسته و از آنان مى‏خواهد که او را در این راه یارى دهند. در نامه آن بزرگوار بهسران قبائل بصره چنین آمده است:
«شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبر(ص) فرا مى‏خوانم. زیرا در شرایط و وضعیتى قرار گرفته‏ایمکه سنّت پیامبر(ص) از میان رفته و جاى آن را بدعت گرفته است. اگر دعوت مرا بپذیرید شمارا به راه سعادت راهنمایى مى‏کنم.»
[30] آن بزرگوار در جاى دیگر مى‏فرماید:
«لو لم یستقم دین جدّى الّا بقتلى فیا سیوف خذینى،
[31] اگر دین جدّم جز به کشته شدن من استوار نمى‏ماند پس اى شمشیرها مرا فرا گیرید.»
با سخنان یاد شده امام(ع) به ما مى‏آموزد که اگر براى پاسدارى از اسلام راهى به جزفداکارى و ایثار و کشته شدن نباشد باید جان خود را فداى اسلام کرد. نه تنها امام‏حسین(ع)
که همه یاران او هدفى جز پاسدارى از اسلام نداشتند. از باب نمونه، در آن هنگام که دستراست قمر بنى‏هاشم قطع مى‏شود مى‏فرماید:
«به خدا سوگند اگر چه دست راست مرا قطع کردید ولى من تا زنده هستم از دین خودم حمایتخواهم کرد.»

4. شهادت در راه خدا

سیاست‏مداران حرفه‏اى در مبارزه دو گروه با یکدیگر بر توازن قوا تأکید مى‏کنند و ازدرگیرى مبارزان با دشمنى که از جهت عِدّه و عُدّه برتر است، بر حذر مى‏دارند و آنان را بهسکوت و گوشه‏گیرى فرا مى‏خوانند. روشن‏فکران آن زمان نیز امام‏حسین(ع) را از درگیرىبا یزید که تا بن دندان مسلح بود بر حذر مى‏داشتند، امّا منطق آن بزرگوار چیز دیگرى بود. او ودیگر عاشورائیان از ایستادگى در برابر یزید و حکومت اموى هرگز تردیدى به خود راهندادند و با ایثار جان خود درخت اسلام را آبیارى کردند. کشته شدن در راه خدا هر چند ازسوى انسان‏هاى ظاهر بین جدا شدن از دنیا و لذایذ آن است، ولى از نگاه انسان‏هاى وارسته،شهادت پایان رنج‏ها و سختى‏ها و رسیدن به لقاء الله است. آخرین آرزوى این‏گونه انسان‏هاشهادت است.
اسلام با تحول در بینش‏ها و ارزش‏ها انسان‏هایى را تربیت کرد که براى دفاع از مکتب، ازجان و مال خویش مى‏گذشتند و در میدان جهاد و شهادت پدر و پسر بر یکدیگر پیشىمى‏گرفتند.
[32] و گاه براى حضور یکى از آن‏ها در صحنه جنگ و جهاد و ماندن یکى از آن‏ها درخانه، کار به قرعه مى‏کشید.
[33] وقتى که امام‏حسین(ع) مى‏خواست از مکّه حرکت کند درخطبه‏اى، از زیبایى مرگ در راه خدا سخن گفت و از همراهان خواست هر کس آمادگى کشتهشدن در راه خدا دارد همراه ما بیاید:
«من کان باذلاً فینا مهجته موطّنا على لقاء الله نَفْسَهُ فلیرحل معنا،
[34] هر یک از شما حاضر است در راه ما از خون قلب خویش بگذرد و جانش را در راه ما نثار کندآماده حرکت با ما باشد.»
در جاى دیگر آن بزرگوار مى‏فرماید:
«اگر این بدن‏ها براى مرگ آفریده شده‏اند پس چه بهتر که به صورت شهادت باشد.»
[35] استقبال از مرگ در راه عقیده و آرمان نزد ملت‏هاى دیگر همارزشمند است. مردم آزاده دیگر نیز چنین مرگى را تقدیس وستایش مى‏کنند و آن را برتر از زندگى ذلت‏بار و زیر ستم و همراهبا ننگ و پستى مى‏دانند. بنابراین، چه قدر سست و بى‏پایه استسخنان کسانى که امروزه، شهادت‏طلبى را «خشونت» خوانده وآن را محکوم مى‏کنند. سخنان اینان از عقل و نقل هر دو به دوراست. کوتاه سخن این‏که تلاش و فداکاى و ایثار جان و مال در راهعقیده و هدف‏هاى الهى تا کشته شدن و شهادت در راه خدا یکىاز درس‏هاى رویداد عاشورا در عرصه رفتار سیاسى است، یعنىانسان در عرصه سیاسى گاه به جایى مى‏رسد که باید در راه هدف وآرمان‏هاى الهى فداکارى کند و از جان و مال خود بگذرد. اینیکى از درس‏هاى امام‏حسین(ع) و دیگر عاشورائیان درقضیّه‏کربلاست.

5. جمع بین سیاست و معنویت

جمع بین حضور در عرصه‏هاى سیاسى و توجّه به معنویاتیکى دیگر از درس‏هاى عاشورا است. غفلت از نیازهاى روحى ومعنوى به ویژه براى کسانى که درگیر کارهاى مهم و سنگین‏اند ومسؤولیت‏هاى بالایى دارند خطرساز و خطرآفرین است که بایددر برابر آن هشیار بود. امام‏حسین(ع) در آن هنگام که رویاروىدشمن ایستاده و حتّى در آن هنگامى که در محاصره دشمناناست، هرگز از این مسأله غفلت ندارد. از این روى، در تاریخ آمدهاست که در شب عاشورا در میان خیمه امام‏حسین(ع) جنب وجوش عجیب و نشاط فوق‏العاده‏اى به چشم مى‏خورد؛ یکىمشغول دعا و مناجات با خداست و آن دیگرى مشغولتلاوت‏قرآن:
«لهم دوِىٌّ کدوىّ النحل بین قائم و راکع و ساجد.»
[36] و به هنگام حمله دشمن درعصر تاسوعا امام‏حسین(ع) به قمر بنى‏هاشم مى‏فرماید:
«به سوى آنان برو و اگر توانستى امشب را مهلت بگیر، تا بهنماز و استغفار و مناجات با پروردگارمان بپردازیم. خدا مى‏داندکه من به نماز و تلاوت قرآن و استغفار و مناجات با خدا علاقهشدید دارم.»
[37] از این درخواست در آن موقعیت به خوبى مى‏توان به اهمیتمعنویت و خودسازى پى برد. این کار امام(ع) بیانگر آن است کههرگز نباید به دلیل کار و گرفتارى زیاد از خودسازى و توجّه بهمعنویات غفلت کرد. چرا که موفقیت‏هاى انسان در همه عرصه‏هادر گرو همین توفیق است. ممکن است گفته شود کسى که بهخاطر خدا کار و یا مسؤولیتى را پذیرفته است و با منطق انجاموظیفه مشغول کار است، کار او بلکه همه حرکت‏هاى او عبادتاست، ولى باید توجه داشت که براى عباداتى که بین انسان وخداست اثر و نقشى است که هیچ چیز دیگر نمى‏تواند جایگزینآن شود.

6. امر به معروف و نهى از منکر

از درس‏هاى مهمى که در عرصه رفتار سیاسى مى‏توان ازرویداد عاشورا آموخت، درس امر به معروف و نهى از منکراست. همان گونه که رفتار امت اسلامى با یکدیگر بر اساس امر بهمعروف و نهى از منکر است با حاکمان نیز بر همین مبنا استواراست. دولت حاکم بر مسلمانان، اگر ستمگر باشد باید بر اساسمراحل امر به معروف و نهى از منکر با او برخورد کرد.امام‏حسین(ع) در وصیت‏نامه سیاسى الهى خود یکى ازانگیزه‏هاى قیام خود را امر به معروف و نهى از منکر مى‏داند:
«من از روى خودخواهى، غرور و خیره‏سرى و یا به منظور ایجادفساد و آشوب و ظلم و ستمگرى به پا نخاسته‏ام، بلکه قیام منبراى اصلاح امور مسلمانان و… اجراى برنامه امر به معروف ونهى از منکر در میان امت اسلامى است.»
[38] از این وصیت‏نامه استفاده مى‏شود که حرکت‏هاى سیاسى انواع گوناگون دارد: حرکت ازروى خودخواهى، غرور، ستم و فساد که درست نیست و تنها حرکتى که بر اساس مصالحمردم و امر به معروف و نهى از منکر باشد درست است و باید آن را الگو و سر مشق خود قرارداد. درس‏هاى این رویداد در عرصه رفتار سیاسى بیش از آن است که در این مقال بگنجد ازاین روى، به همین اندازه بسنده مى‏کنیم.

عبرت‏هاى عاشورا

در تفاوت درس‏ها و عبرت‏ها اشاره کردیم که در عبرت‏ها تنها به الگوهاى شایسته وخوبیها نگاه نمى‏کنیم، بلکه بدیها و زشتیها و رذالت‏ها را نیز مى‏بینیم. در این بحث از عواملزمینه‏ساز این رویداد، علت سکوت و بى‏تفاوتى مردم در برابر قیام امام‏حسین(ع) و یا بالاتر،ضدّیت با آن، و چگونگى بهره‏گیرى از این حادثه بحث مى‏شود. عبرت‏گیرى از حادثهعاشورا را مقام معظم رهبرى چنین ترسیم مى‏کند:
«اوّلین عبرتى که در قضیّه عاشورا ما را متوجه خود مى‏کند این است که ببینیم چه شده کهپنجاه سال بعد از درگذشت پیامبر(ص) جامعه اسلامى به آن حدّ رسید که کسى مثلامام‏حسین(ع) ناچار شد براى نجات جامعه این چنین فداکارى بکند….مگر چه وضعى بود کهحسین بن على(ع) احساس کرد که اسلام فقط با فداکارى او زنده مى‏ماند و الّا از دست مى‏رود؟عبرت این‏جاست، ما باید نگاه کنیم و ببینیم که چه شد که فردى مثل یزید بر جامعه اسلامىحاکم شد؟…چرا باید وضعى پیش بیاید که کسى مثل حسین بن على(ع) ببیند چاره‏اى نداردجز این فداکارى عظیم، که در تاریخ بى‏نظیر است. چه شد که آنها به این‏جا رسیدند؟ این همانعبرت است…. چه شد که بیست سال بعد از شهادت امیرالمؤمنین(ع) در همان شهرى کهایشان حکومت مى‏کرد سرهاى پسران امیرالمؤمنین را بر نیزه کردند و در آن شهرگرداندند…و دخترها و حرم امیرالمؤمنین را در بازار کوفه گرداندند…»
[39] پاسخ به پرسش‏هاى یاد شده و بررسى و تحلیل عوامل و زمینه‏هاى این حادثه مى‏تواندمایه عبرتى براى جامعه اسلامى و نظام و حکومت دینى ما باشد، چرا که وقتى انقلاب پیامبراسلام(ص) را آن عوامل به فاجعه‏اى بزرگ چون شهادت حسین بن على(ع) و یارانش واسارت اهل بیت آن بزرگوار کشانید، بى‏تردید اگر به جان انقلاب و نظام ما بیفتد همان بر سرانقلاب و نظاممان خواهد آمد که بر انقلاب بزرگ پیامبر(ص) آمد؛ عبرت عاشورا، اینجاست. اگر عوامل زمینه‏ساز این حادثه را به درستى شناختیم و از آن عبرت گرفتیم، یعنىتلاش کردیم که انقلاب ما دچار آن آفت نشود، شاهد عاشورایى دیگر نخواهیم بود و اگر خداى نخواسته عبرت نگرفته و به وظیفه خود عمل نکردیم همان سرنوشت نیز در انتظار ماخواهد بود.

پی‌نوشت‌ها:

[29]. اللهوف، سید بن طاووس، ص‏20.
[30]. تاریخ طبرى، ج‏4، ص‏404.
[31]. اللهوف، ص‏20.
[32]. المغازى، واقدى، ج‏1، ص‏265.
[33]. همان، ص‏212.
[34]. اللهوف، ص‏53.
[35]. بحارالانوار، ج‏44، ص‏374.
[36]. سخنان حسین بن على(ع)، نجمى، ص‏209.
[37]. الارشاد، ص‏240.
[38]. بحارالانوار، ج‏44، ص‏329.
[39]. سخنان مقام معظم رهبرى در جمع بسیجیان، 71/4/23.

منبع: فصلنامه حکومت اسلامی شماره 27

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید