گر چه بیتردید هر کدام این پرسشها نیازمند مباحث مبسوطه، کلامی، فلسفی، عرفانی، تفسیری، روائی و قرآنی است. امّا در این جا تنها به اندازه ظرفیت که برای پاسخها تعیین شده به مطالبی اشاره میشود:
1. رابطه رؤیا با روح انسان نوعی از رابطه علم با عالم است یعنی آن چه را انسان در خواب میبیند نوعی از ادراک است که در حال خواب نصیب انسان شده است. گر چه شرایط و عوامل مختلف و متعدد در کیفیت پدید آمدن این علم و ادراک برای انسان دخالت دارد و قوه متخیله، که وظیفه صورت سازی ادراکات انسان را چه در خواب و چه در بیداری به عهده دارد تأثیرات گوناگون و متعدد بر رؤیاهای انسان میگذارد، امّا در مجموع چون رؤیا نوعی از ادراک و علم است و ادراک توسط روح و قوای آن انجام میشود، پس اولاً: رؤیا با روح ارتباط دارد. ثانیاً: رابطه آن دو رابطه علم و عالم است.[1] به همین دلیل که رؤیا از مقوله علم و ادراک است در روایات آمده که انسانهای پیشین (آدمهای اوّلی) خواب نمیدیدند، وقتی انبیاء الهی به آنها از خدا وامور آخرت میگفتند، آنها انکار مینمودند تا اینکه خداوند رؤیا را نصیب آنها (انسانهای اولی) کرد و آنان در عالم رؤیا چیزهایی را میدیدند، امّا نمیفهمیدند چیست؟ و چگونه حاصل میشود؟
مجبور میشدند به انبیاء مراجعه کنند و سؤال نمایند که آنچه در خواب میبینند چیست؟ انبیاء ـ علیهم السّلام ـ میفرمود: چیزهای که ما به شما وعده میدهیم که پس از مرگ میبینید شبیه همان چیزهایی است که در خواب میبینید.[2]
2. آن گونه که رؤیا با نفس و روح انسان ارتباط دارد با جسم و بدن او نیز مرتبط است،لذا شرایط مختلف بدن مانند گرمی، سردی، انواع مریضیها، پر بودن معده، خستگیها، انحرافات مزاجی و مانند آن بر قوه متخلیه اثر میگذارد. و قوه متخلیه بر رؤیا (خواب دیدن) انسان اثر میگذارد. مثلاً کسی که در شرایط گرمای شدید قرار دارد، در عالم رؤیا آتشهای سوزناک خواب میبیند. اگر کسی در شرایط سرمای شدید قرار دارد، در خواب برف، و باران میبیند. و کسی که با معده پر خوابیده یا گرفتار انحرافات مزاجی است خوابهای آشفته میبیند. و حتی حالات روحی و اخلاقی انسان بر رؤیای او اثر گذار است مثلا انسان دروغ گو خواب راست نمیبیند.[3] بنابراین رؤیا با روح و بدن ارتباط نزدیک دارد.
3. به طور کلی اشیایی را که انسان در عالم رؤیا میبیند از طریق ارتباط نفس و روح انسان با وجود عینی و خارجی آن اشیاء است. و یا به وسیله بازیهای قوه متخلیه انسان پدید میآید. توضیح مطلب در چند نکته این است که؛ اولاً، نفس انسان چون موجود مجرد و غیر مادی است، لذا با عالم مثال که فوق عالم طبیعت است و عالم عقل که بالاتر از عالم مثال است هم سنخاند، وقتی انسان میخوابد و حواس او از گرفتاریهای تدبیر بدن و مانند آن فارغ میشود، در این حالت نفس انسان توجه خود را به عالم بالاتر از ماده و طبیعت و بدن معطوف میکند و حقایقی که در عالم مثال یا عقل است برابر استعداد خود مشاهده مینماید، امّا وقتی از آن جا برگشت قوه متخیله او صورتهای مناسب برای مشهودات او میسازد.
ثانیاً، اگر نفس انسان از ادراک موجودات مجرد کامل، عاجز بود فقط در عالم مثال توقف کند و چه بسا حوادثی که در آینده پدید میآید از طریق علل و اسباب آنها (یعنی از طریق علت به معلول) از وقوعشان آگاه میشود، و گاهی آن چه را مشاهده کرده با صورتهای مورد اُنس و علاقه او برایش متمثل میشود، مثلاً جریان ازدواج به صورت پوشیدن لباس، علم به صورت نور، جهل به صورت ظلمت و تاریکی، فخر و مباهات به صورت تاجگذاری و مانند آن برای او متمثل میگردد.(البته ممکن است با توجه به حالات انسان این تمثلات فرق کند)
ثالثا. گاهی رؤیا بر اساس خیالات و بازیهای نفسانی برای انسان پدید میآید که پیشامدها و سجایای زشت اخلاقی و مانند آن در پدید آمدن آنها نقش دارد و نفس انسان در واقع کیفیت کار آن سجایای اخلاقی خود رامنعکس میکند که گاهی هم واقعیّت عینی ندارد.[4]
4. به طور کلی رؤیاها به سه دسته تقسیم میشوند: یک دسته آنها رؤیاهای صریح است که نیاز به تعبیر ندارد و هر اندازه نفس انسان پاکتر باشد حقایق را زلالتر میبیند و عین آن چه دیده واقع میشود. از علامه طباطبایی نقل شده که میفرمود: «من هر اندازه که روزها مراقبت و مواظبت بیشتر دارم شبها رؤیای من صافتر و زلالتر است».[5]
دسته دوّم از رؤیاها به گونهای است که بعد از مشاهده قوای نفس انسان در آن مداخله و تصرف میکند که گاهی آنچه دیده به صورت مشابه متمثل میکند. مثلاً علم را به صورت نور، حیات را به گشایش در زندگی و برطرف مشکلات و یا به ضد آن صورت میدهد، مثلاً مرگ را به زندگی، آتش را به سیخ، فقر را به توانگری، و مانند آن، این نوع رؤیاها نیاز به تعبیر دارد.
دسته سوّم، گاهی رؤیا به گونهای است که نفس به اندازهای در آن تصرف میکند که چندین صورت متضاد و متعدد برای آن میسازد، مثلاً آتش را به سیخ، آب را به آتش، گرما را به سرما و گاهی چند مرتبه به ضد آن تغیر میدهد، این نوع رؤیا را در اصطلاح اضعاث احلام میگویند که قابل تعبیر نیست.[6]
جمع بندی و نتیجه: بیتردید رؤیا با روح ارتباط دارد، و نحوهی ارتباطشان، رابطه علم با عالم است یعنی رؤیا علم و روح عالم است. ثانیاً: رؤیا با بدن نیز ارتباط دارد، لذا حالات و شرایط بدنی بر نحوهی رؤیا تأثیر میگذارد.
ثالثاً: گاهی نفس در عالم خواب با حقایق عینی قبل عالم طبیعت ارتباط برقرار میکند و از آن آگاه میشود. چه این که گاهی رؤیا بر اثر بازیهای قوه متخیله پدید میآید و حقیقت عینی ندارد. رابعاً: تغییرات در نحوه تحقق رؤیاها بر اساس تصرفات گوناگون نفس انسان است. در آنها یعنی قوه متخیله رؤیا را به صورتهای گوناگون صورت میدهد و در میآورد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. علامه طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج 11، بیروت: نشر مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، سال 1403 هـ .ق ص 268، (یا ترجمه آن، ج 12 تفسیر سوره یوسف).
2. جوادی آملی، عبدالله، سیره پیامبران در قرآن، (تفسیر موضوعی قرآن، شماره 7)، قم: نشر مرکز نشر اسراء، چ 1، سال 1376 ش. ص 21
3. حسن زاده آملی، حسن، ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، فص یوسفی، ص 229، نشر وزارت ارشاد اسلامی، چ اوّل، 1378 ش.
پی نوشت ها:
[1] . طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، بیروت: نشر مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1403 ق، ج 11، ص 269.
[2] . جوادی آملی، عبدالله، سیره پیامبران در قرآن، تفسیر موضوعی، قم: انتشارات مرکز نشر اسرا، چاپ اول، 1376 ش، شماره 7، ص 21.
[3] . طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، نشر موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1403 هـ . ق، ج 11، ص 269.
[4] . همان، ص 270.
[5] . حسن زاده آملی، حسن، در آسمان معرفت، قم، انتشارات تشیع، چاپ اوّل، 1375 ش، ص 80.
[6] . طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج 11، ص 270.