گفتگو با دکتر سید علی احمدیابهری، روانپزشک
به نظر شما روابط دختر و پسر در دوران نامزدی چگونه باید باشد؟
اصل مهم در دوران نامزدی، شناخت دو طرف از یکدیگر است. این شناخت شامل آگاهی لازم از تمام اجزای شخصیت طرف مقابل است؛ به گونهای که جنبههای مختلف فرهنگی، اجتماعی و حتی طبقات اجتماعی دختر و پسر نزدیک به هم باشد. دختر و پسری که با هم آشنا میشوند و دوران نامزدی را شروع میکنند، باید شناخت از یکدیگر را مقدم بر هر مساله دیگری بدانند و روابطشان بر مبنای همین اصل شکل بگیرد.
یعنی روابط دختر و پسر در دوران نامزدی باید کنترلشده باشد؟
البته! درست است که دختر و پسری که جوان هستند با وضعیت هورمونی و هیجانیای که دارند به سمت همدیگر تمایل زیادی دارند و بسیار سخت است که احساسات و غرایزشان را کنترل کنند اما آنها باید به آیندهای که در پیش خواهند داشت، بیندیشند. در دوران نامزدی اصل موضوع، شناخت است. حتی اگر دوره نامزدی ثبت قانونی شده باشد و صیغه محرمیت جاری شده باشد، باز هم دختر و پسر باید روابط کنترلشده و سنجیدهای داشته باشند؛ چراکه ممکن است که این نامزدی به هم بخورد یا دختر باردار شود که در هر دو صورت، مشکلات بسیاری برای آنها به وجود میآید و البته این مسایل در فرهنگ ما بسیار پررنگتر و مشکلسازتر خواهد بود.
بهترین مدت برای دوران نامزدی را چقدر میدانید؟
دوره نامزدی باید نه کوتاهمدت باشد و نه آن قدر طولانی باشد که مثل سریال «جراحت» مشکلات و تبعات زیادی را به همراه داشته باشد. مناسبترین زمان به نظر من 6 ماه است و در این زمان دختر و پسر باید به صورت معقول و معمول، با شرط شناخت از هم، با یکدیگر رابطه داشته باشند. این کار بسیار سختی است اما اگر دختر و پسر جوان به اصل واقعیتگرایی معتقد باشند، برای داشتن آیندهای بهتر سعی خواهند کرد روابط خود را سنجیده و محدود کنند.
حالا اگر به هر دلیلی، مثلا شبیه به همین چیزی که در «جراحت» میبینیم، این اتفاق بیفتد و دختر در دوران نامزدی باردار شود، باید چه کار کرد؟
قطعا تحت چنین شرایطی باید خانواده را در جریان گذاشت اما برخی از خانوادهها به دلیل تعصباتی که دارند، نمیتوانند چنین موضوعی را پذیرا باشند و سریع واکنش نشان میدهند. بنابراین لازم است که دختر و پسر این موضوع را با یک روانپزشک یا مشاور مطرح کنند و آن مشاور با شیوه مناسب خانواده را در جریان بگذارد و به آنها آموزشهای لازم را بدهد.
به نظر شما ازدواجهای فامیلی ازدواجهای موفقی هستند؟
به اعتقاد من اصل ازدواج باید بر مبنای شناخت طرفین از یکدیگر باشد و چنین موضوعی صحت ندارد که ازدواجهای فامیلی موفقتر هستند. بسیاری از خانوادهها به صرف اینکه دختر و پسرشان با هم بزرگ شدهاند و سالهاست همدیگر را میشناسند با ازدواج آنها موافقت میکنند و وقتی که آنها وارد زندگی میشوند تازه متوجه تفاوتها و اختلافنظراتشان میشوند و اینجا نقطه شروع اختلافات خانوادگی است.
معمولا این ازدواجها، چشموگوش بسته است و افراد فقط شناخت ظاهری از هم دارند اما نکته مهم این است که آنها تصور میکنند همدیگر را میشناسند. چنین تصورهای غلطی، جوانان را از مسیر شناخت دور میکند و زمانی که وارد زندگی میشوند، تازه متوجه تفاوتهایشان میشوند و اختلافهایشان شروع میشود.
مشکلی که در ازدواجهای فامیلی زیاد دیده میشود، این است که مشکلات زن و شوهر سریع به خانوادهها کشیده میشود و مشکلات را دوچندان میکنند. از سوی دیگر، بسیاری از اختلافهای خانوادگی نیز در روابط زن و مرد تاثیرگذار است و ممکن است روابط آنها را تیره کند. همچنین بسیاری از مسایلی که در ازدواجهای فامیلی به وجود میآید به دلیل آنکه سبب برهم خوردن روابط فامیلی نشود، مسکوت میماند و چه بسا افرادی سالیان سال با مشکلی زندگی میکنند و از آن رنج میبرند اما از ترس فامیل آن را به زبان نمیآورند. مساله دیگر در ازدواج فامیلی، مشاوره ژنتیک است. به اعتقاد من، حتیالمقدور باید ازدواج فامیلی صورت نگیرد مگر اینکه بر مبنای شناخت صحیح باشد و بعد از آن حتما باید زوجین از خدمات مشاوره استفاده کنند و علاوه بر آن مشاوره و آزمایشهای ژنتیک نیز اهمیت دارد.