از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام روایت شده که فرمود: «تَکُونُ لَهُ غَیبَهٌ وَ حَیرَهٌ یَضِلُّ فِیها أَقوامٌ؛ برای او (مهدی) غیبت و حیرتی خواهد بود که قوم هایی در آن گمراه خواهند شد». (1)
مراد از این حیرت چیست؟
مهدی (عج)؛ غیبت و حیرت
ایا حیرت در عقاید دینی است که به سبب خلأ فکری در میان امت ایجاد می شود؟ یا حیرت در شناخت حضرت مهدی علیه السلام است که به دلیل طولانی شدن غیبت آن حضرت موجب می شود مردم درباره ایشان به شک و اختلاف نظر دچار شوند؟ شاید هم حیرت درباره سرنوشت جهان است که از غلبه ی ستمگران و اهل باطل بر زمین و ناامید شدن از نصرت خداوندی ناشی می شود؟
اصلاً چرا غیبت، باید موجب حیرت و گمراهی شود؟
پدیده غیبت، حالت تازه ای است که مردم مسلمان -علیرغم فرهنگ سازی قرآن کریم در این زمینه- چندان با آن آشنایی نداشتند. و اعتقاد به وجود امامی که از دیدگاه پنهان است، این توهم را ایجاد می کرد که وظایفِ امامت، در این امام تعطیل شده است. برطرف شدن این حیرت، نیازمند به بیداری و بهره مندیِ علمی است و هر چه زمان بیشتر گذشته، بر این پیچیدگی افزوده شده است. خصوصاً که عوامل دیگری نیز بر این حیرت افزوده است؛ مانند ولادت مخفیانه ی آن حضرت، طول کشیدن بی سابقه زمان غیبت و جدایی کامل مردم از ایشان، رسیدن به امامت در سنّ بسیار پایین، پنهان بودن و تردید در نام مادر و اینکه مسؤولیت این امام از مسؤولیت تمام انبیا و پیامبران سنگین تر و کار بزرگی که او بناست انجام بدهد، از کاری که همه پیامبران کردند بزرگ تر است. همه اینها عواملی است که باعث پیچیدگیِ بیشتر شده و پذیرش مطلب را برای عموم سخن می کند. خصوصاً ما در زمانی زندگی می کنیم که پذیرش دانش های ماوراءُ الطبیعی (متافیزیک) و غیبی بسیار سخت است.
در عین حال می گوییم: اولین بار که با یک پدیده روبه رو می شویم، نیازمند به این هستیم که تصوری از آن داشته، جنبه ها و شکل های مختلف آن را در نظر بگیریم و چون عقل بشری همیشه در شک به سر می برد، ناچاریم تا برای آن برهانی قاطع ارائه نماییم؛ خصوصاً که اصلِ عقلی (چه عقل نظری و چه عقل عملی) می طلبد که درباره هر چیز تحقیق شود و چیزهای عجیب و غریب به صرف اینکه عجیب و دور از ذهن هستند، مورد انکار قرار نگیرند. بنابراین، مقتضای عقل حسّیِ بشری، جهان ماورا و عالم مرگ را دور از ذهن دانسته و زنده شدن بعد از مردن و حساب و کتاب قیامت را به سادگی نمی پذیرد؛ اما این پوشیدگی و پیچیدگی در درک ماوای آن جهان، باعث نمی شود که آن را به کلی انکار کند؛ بلکه باید به ناچار این مسئله را با ابزار شناخت خود مورد بررسی قرار دهد تا صحت و سقم آن بر ما آشکار گردد. در مسئله ی وجود حجت [غایب] در زمین و تأثیر تکوینی او در زندگی بشر نیز، عقل حسّی همین موضع را داشته و از درک و پذیرش فوریِ آن عاجز است.
اما آیا عقل حسّی بشری توانسته پدیده وحی یا وجود موجودات دیگر همچون فرشته و جن و عوالم دیگری را که به ادارک حواس در نمی آیند، تعقّل کند؟ همه اینها مواردی هستند که به حکم عقل حسّی، بعید و دور از ذهن به شمار می آیند؛ اما از سوی عقل تجرّدی به کلّی ردّ نمی شود.
عناصر اندیشه مهدویت:
ارکان اصلی اندیشه مهدویت چند چیز است:
1- شخص حضرت مهدی علیه السلام ویژگی ها و مأموریت هایش.
2- غیبت (صغری و کبری).
3- ولادت حضرت مهدی علیه السلام، غیبت طولانی، معلوم نبودن زمان ظهور و مخفی بودن هویت شخصی آن حضرت.
گفتنی است: کسانی که در این امور تردید می کنند، حتی آنان که منکر این مسائل هستند، هیچ گاه مدّعیِ محال بودن این امور نیستند؛ بلکه می گویند: دلیلی بر وجود آنها نیست.
اینک به توضیح هر یک از این سه امر می پردازیم:
اول: شخص حضرت مهدی علیه السلام و نشانه ها و مأموریت هایش
روایاتی که به بیان این امور پرداخته، در حدّ تواتر است و همین که بدانیم چه حجمِ بالایی از روایات در این موضوع وارد شده، کافی است تا به این حقیقت اذعان و اعتراف کنیم که وجود حضرت مهدی علیه السلام یک حقیقت اسلامی (اگر نگوییم دینی و فطری) است. این روایات از ویژگی های آن حضرت و امکان وجود او سخن رانده است و کتاب هایی نیز به رشته تحریر درآمده که این روایات در آنها جمع آوری گردیده است؛ کتاب هایی چون: حلیه الأولیاء نوشته ابو نعیم اصفهانی، سنن ابوداود، کتاب آل محمد نوشته شیخ حسام الدین مردی، سنن ترمذی، کتاب الفتن، سنن ابن ماجه و دیگران.
با این حساب، دیگر مجالی برای اجتهاد در برابر نصّ باقی نمی ماند، یا محلّی است برای اشکالاتی از این دست که “امتی که سر به فرمان پیامبران ننهادند، چگونه رام و منقاد حضرت مهدی علیه السلام خواهند شد؟” زیرا نصّ صحیحی به لحاظ سند و دلالت وارد است که در آن آمده: کسی که این امر بزرگ و مهم را به انجام می رساند، حضرت مهدی علیه السلام است و پس از ورود نصّ دیگر اینکه پیامبران نتوانستند این مهم را به سرانجام برسانند، دلیل نمی شود که حضرت مهدی علیه السلام نیز نتواند این کار را انجام دهد.
اندکی از علما نیز هستند که وجود مهدی را انکار کرده اند که دلیلشان بیشتر شبهاتی است که در برابر بدیهیات ارائه نموده اند؛ مانند اینکه در جامعه شناسی پیرو نظریاتی شدند که با تفکر منجی جهانی سازگار نیست؛ یا پدیده مهدی را یک پدیده اجتماعی دانسته اند که یک شخص توان انجام آن را ندارد؛ یا این حقیقت را که بعضی از مغرضین با اهداف مادی، خود را به نام مهدی جا زده اند، دلیل بر انکار اصل قضیه گرفته اند، مانند تلاش امیرانِ دولت بنی عباس برای کسب قداست و شرعیت که نام هایی را برای فرزندان خود انتخاب می کردند که مخصوص به حضرت مهدی علیه السلام بود. اما اندک مراجعه ای به روایات، همه این تئوری ها را باطل می کند؛ زیرا در روایات، شخص آن حضرت معیّن شده که فرزند چه کسی است و چه ویژگی های شخصی دارد.
حال اگر کار به جایی برسد که در صحت این حجم عظیم از روایات شک کنیم، دیگر در هیچ یک از بدیهیات دینی نمی توانیم به یقین برسیم و شک به همه ظهورات سرایت خواهد کرد و کار به شکّاکیت و انکار تمام حقایق و مسلّمات دینی خواهد انجامید؛ مضافاً به اینکه زیر بنای ردّ روایات، نظریه های قراردادی است که درستی و نادرستی آنها دانسته نیست و بر فرض اینکه صحت داشته باشد، معلوم نیست که ایا عمومیت دارد و شامل همه ظهورات از جمله ظهورات دینی هم می شود یا نه؟ و ناقص بودن استقراء موجب می شود که نتوانیم یک عموم علمی تأسیس کنیم.
دوم: غیبت
غیبت حتی برای مؤمنانی که در ابتدای دوران غیبت می زیستند، چیز غیر منتظره ای نبود، چه رسد به مردمی که بعد از آنان زندگی می کردند. این نتیجه خبرهای غیبی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام بود که کلید معرفت و بهترین دلیل برای این امر است.
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «تَکُونُ لَهُ غَیبَهٌ وَ حَیرَهٌ حتّی تَضِلَّ الخَلقُ عَن أَدیانِهِم؛ برای او غیبت و حیرتی خواهد بود تا جایی که مردمان از دین خود برگردند».(2)
و از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نقل است که فرمود: «تَکُونُ لَهُ غَیبَهٌ وَ حَیرَهٌ یَضِلُّ فِیها أَقوامٌ؛ برای او غیبت و حیرتی خواهد بود که اقوامی در آن، گمراه خواهند شد».(3)
از حضرت امام حسن علیه السلام نیز روایت شده که فرمود:«مِن وُلدِ إَخِی الحُسَینِ ابنِ سَیِّدَهِ الإِماءِ یُطیلُ اللهُ عُمُرَهُ فِی غَیبَتِهِ؛ از فرزندان برادرم حسین [کسی خواهد آمد که] فرزند سرور کنیزان [است و] خداوند عمرش را در حال غیبت طولانی خواهد فرمود».(4)
همچنین از حضرت امام حسین علیه السلام نقل شده است که فرمود: «قآئِمُ هذِهِ الإُمَّهِ هُوَ التّاسِعُ مِن وُلدِی وُ هُوَ صاحِبُ الغَیبَهِ؛ قائمِ این امت، نهمین پشت از نسل من است که صاحب غیبت است». (5)
از حضرت امام زین العابدین علیه السلام نیز روایت شده است که فرمود: «القآئِمُ مِنّا تَخفی وِلادَتُهُ عَلَی النّاس؛ قائم از میان ما کسی است که ولادتش از مردم پوشیده باشد».(6)
در همین زمینه از حضرت امام باقر علیه السلام نیز وارد است: «إِمامٌ یَخنِسُ فِی زَمانِهِ عِندَ انقِضاءٍ مِن عِلمِهِ سَنَهَ سِتِّینَ وَ مإِئَتَینِ، ثُمَّ یَبدُو کالشِّهابِ الوَقّادِ؛ او امامی است که در سال دویست و شصت(260) از دیدگان مردم مخفی می شود در حالی که مردم از بخشی اخبار و دانش های او محروم خواهند شد، سپس همچون شهابی اتشین به پیش خواهد آمد». (7)
و از حضرت امام صادق علیه السلام نقل است: «إِنَّ لِصاحِبِ هذَا الأَمرِ غَیبَهً فَلیَتَّقِ اللهَ عَبدٌ وَلیَتَمَسَّک بِدِینِهِ؛ همانا صاحب این امر غیبتی خواهد داشت؛ پس بندگان خدا باید که تقوا پیشه سازند و دین خود را محکم نگاه دارند». (8)
از حضرت امامن کاظم علیه السلام نیز روایت شده است که فرمود: «لابُدَّ لِصاحِبِ هذَا الأَمرِ مِن غَیبَهٍ؛ صاحب این امر ناچار از غیبت و پنهان شدن است». (9)
از حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام نقل است که فرمود: «کَأَنِّی بِالشِّیعَهِ عِندَ فَقدِهِمُ الثّالِثُ مِن وُلدِی یَطلُبُونَ المَرعی فَلا یَجِدُونَهُ؛ گویا شیعیان را در وقتی که سومین نسل از فرزندانم را گم کنند، می بینم که چون گله ای سرگردان به دنبال چراگاهی می گردند اما آن را نمی یابند». راوی گوید: به آن حضرت عرضه داشتم: ای پسر رسول خدا! این به چه علت است؟ فرمود: «لأَنَّ إِمامَهُم یَغِیبُ عَنهُم؛ زیرا امامشان از آنها پنهان می شود». (10)
و از حضرت امام جواد علیه السلام است که فرمود: «هُوَ الَّذِی یَخفی عَلَی النّاسِ وِلادَتُهُ وَ یَغِیبُ عَنهُم شَخصُهُ؛ او کسی است که ولادتش از مردم مخفی و خودش از چشم آنها پنهان است». (11) و نیز از آن حضرت نقل شده در پاسخ کسی که از ایشان پرسید: چه کسی جانشین شما خواهد بود؟ فرمود: «ابنِی عَلِیٌّ و ابنا عَلِیٍ؛ پسرم علی و دو نسل بعد از علی» سپس قدری مکث کرد، آن گاه سر برداشت و فرمود: «إِنَّها سَتَکُونُ حَیرَهٌ؛ همانا که در آن زمان حیرتی خواهد بود».(12)
حضرت امام هادی علیه السلام نیز طبق نقلی فرمودند: «لَولا مَن یَبقی بَعدَ غَیبَهِ قآئِمِکُم علیه السلام مِنَ العُلَمآءِ الدّاعِینَ إِلَیهِ وَالدّالِّینَ عَلَیهِ وَالذّابِّینَ عَن دِینِهِ بِحُجَجِ اللهِ وَالمُنقِذِینَ لِضُعَفاءِ عِبادِ اللهِ مِن شِباکِ إِبلِیسَ وَمَرَدَتِهِ وَ مَن فِخاخِ النَّواصِبِ لَما بَقِیَ أَحَدٌ إِلّا ارتَدَّ عَن دِینِ اللهِ…؛ اگر بعد از غیبت قائمتان نبودند، دانشمندانی که مردم را به سوی او خوانده و به راهش راهنمایی کنند و با حجت ها و براهین الهی از دین خدا دفاع نمایند و بندگان ناتوان خدا را از تورِ ابلیس و اهریمنان و دام های نواصب نجات دهند، دیگر کسی باقی نمی ماند مگر اینکه از دین خدا برگشته و مرتد می شد».(13)
و از حضرت امام حسن عسکری علیه السلام روایت شده که فرمود: «ابنِی مُحَمَّدٌ هُوَ الإِمامُ وُ الحُجَّهُ بَعدِی، مَن ماتَ وَ لَم یَعرِفهُ ماتَ مِیتَهً جاهِلِیَّهً. أَما إِنَّ لَهُ غَیبَهً یَحارُ فِیهَا الجاهِلُونَ، وَیَهلِکُ فِیهَا المُبطِلُونَ، وَیَکذِبُ فِیهَا الوَقّاتُونَ، ثُمَّ یَخرُجُ؛ فَکَأَنِّی أَنظُرُ إِلَی الأَعلامِ البِیضِ تَخفِقُ فَوقَ رَأسِهِ بِنَجَفِ الکُوفَهِ؛ پسرم محمد، او است که پیشوای بعد از من است. هر کس بمیرد و او را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است. بدانید که او غیبتی خواهد داشت که نادانان در آن سرگردان خواهند شد و تعیین کنندگان وقت برای ظهورش خبرهاشان دروغ از آب در خواهد آمد و پویندگانِ راه باطل، هلاک خواهند شد و پس از آن قیام خواهد کرد؛ گویا پرچم های سفید را می بینم که در نجفِ کوفه بر فراز سرش در اهتزاز هستند». (14)
به این روایات می توان اضافه کرد وجود راویانی را که احادیثی چون: حدیث سفینه،(15) روایاتِ امانِ اهل زمین،(16) روایات مرگِ جاهلیت،(17) روایات خلفا و پیشوایان دوازده گانه،(18) روایات ثقلین(19) روایات مَن سَرَّه،(20) روایات رجعت(21)، روایاتِ خالی نبودن زمین از حجّت،(22) و روایات علامات ظهور(23) را روایت کرده اند و پیش از غیبت یا در هنگام غیبتِ امام علیه السلام در این باره کتاب نوشته اند که همه اینها تأکیدی بر این نکته است که غیبت برای شیعه یک مسئله آشنا بوده است. گرچه قبلا نیز گفتیم که غیبت به خودی خود یک مسئله غیر طبیعی و نامأنوس است؛ اما شیعیان به سبب میراث روایی و سیره رفتاری اهل حدیث و فقها در آن برهه از تاریخ با آن انس گرفته بودند.
به عنوان نمونه ای از آن کتاب ها، می توان به کتاب “الغیبه” نوشته عباس بن هشام ناشری که زا اصحاب حضرت امام رضا علیه السلام بود، کتاب “القائم” نوشته فضل بن شاذان، کتاب عبدالله بن جعفر حِمیَری، کتاب محمد بن قاسم بغدادی، کتاب عبدالوهاب مادرائی، کتاب علی بن محمد بن ریاحِ سَوّاق و کتاب “اخبار القائم” نوشته محمد بن ابراهیم معروف به علّانِ کلینی اشاره کرد.
چه اینکه تفکر غیبت و اینکه شیعیان به زودی با پدیده ی غیبت و پوشیده بودن امام خود مواجه خواهند شد، در ذهن اصحاب حضرت امام حسن عسکری علیه السلام کاملاً نهادینه شده بود؛ کسانی همچون: احمد بن اسحاق اشعری، عقمان بن سعید عَمری، ابوعلی، احمد بن ادریسِ اشعری، محمد بن بلالِ ثقه، محمد بن حسین بن ابوالخطّابِ زَیّات، محمد بن حسنِ صفّار، حمدان بن سلیمانِ نیشابوری، عروه ی وکیلِ قمی، عزیز بن زهیر، محمد بن بلال، محمد بن صالح بن محمدِ همدانیِ دهقان، علی بن زیادِ صیمری، ابوسلیمانِ محمودی و ابن سعدانِ کاتبِ انباری.
این اشخاص و دیگرانی غیر از آنها غیبت را به سادگی پذیرفتند و تاریخ به ما نشان نداده که یکی از اصحاب امام هادی یا امام عسکری علیهماالسلام به حیرت و سرگردانی دچار شده باشند. وکیلانِ ناحیه ی مقدسه، امثال محمد بن ابراهیم و داود بن قاسم و دو پسر علی بن ابراهیم همدانی نیز این چنین بودند.
وکلای آن حضرت در زمان غیبت کبری همچون کلینی و شیخ طوسی نیز این چنین بودند و غیبت حالتی بود که شیعیان با آن زیسته و تعامل داشتند و از هیچ پژوهشگر یا کسانی که به نقد مذهب شیعه پرداخته اند، گزارشی ثبت نشده که به سبب غیبت امام زمان، در جامعه شیعی تفرقه ای یا تغییر حالت نامطلوبی پیدا شده باشد.
سوم: ولادت حضرت مهدی علیه السلام، غیبت طولانی، معلوم نبودن زمان ظهور و مخفی بودن هویت شخصی آن حضرت:
غیبت طولانی حضرت مهدی علیه السلام که حتی سبب انکار ولادت ایشان نیز شده را به این صورت می توان توجیه کرد که: وقتی با دلایل قطعی اثبات شد نصب امام از جانب خدا واجب است و پیشوایان نیز منحصر به دوازده نفر هستند، سپس آن امام را پنهان از دیدگاه یافتیم، -و البته این پنهان بودن علّتی دارد که گرچه روایات بر آن دلالت دارند؛ اما ندانستن آن هم خللی در نظام مهدویت وارد نمی کند- ندانستن علت غیبتِ آن حضرت، چیزی شبیه به ندانستن منظور واقعی خداوند از آیات متشابه و آیات تجسیم و جبر و امثال اینها است؛ یا ندانستن فلسفه ی عبادات مانند تعداد رکعات نماز یا سرّ اعمال و مناسک حج.
برخی از دلایل غیبت
چنان که گفتیم، روایات به پاره ای از دلایل غیبت اشاره کرده اند که اینک به برخی از آنها اشاره می کنیم:
الف) بیعت هیچ کس در گردن او نباشد؛
در این باره از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که فرمود: «إِنَّ القائِمَ مِنَا إِذا قامَ لَم یَکُن لِأَحَدٍ فِی عُنُقِهِ بَیعَهٌ فَلِذلِکَ تَخفَی وِلادَتُهُ وَ یَغِیبُ شَخصُهُ؛ همانا قائمِ ما چون قیام کند، بیعت احدی در گردن او نیست و برای همین
ب) ترس از کشته شدن پیش از رسیدن به هدف؛
از حضرت امام باقر علیه السلام روایت شده: «إِنَّ لِلقائِمِ علیه السلام غَیبَهً قَبلَ أَن یَقُومَ؛ همانا برای قائم علیه السلام پیش از قیامش غیبتی خواهد بود». راوی گوید: علت را از آن حضرت پرسیدم فرمود: «إِنَّهُ یَخافُ؛ می ترسد» و با دست به شکم خود اشاره کرد.(24)
ج)امتحان و آماده کردن مردم؛
از حضرت امام صادق علیه السلام روایتی نقل شده که فرمود: «کَیفَ أَنتُم إِذا بَقِیتُم بِلا إِمامٍ هُدیً وَ لاعَلَمٍ یَتَبَرَّأُ بَعضُکُم مِن بَعضٍ؟ فَعِندَ ذلِکَ تُمَیَّزُونَ وَ تُمَحَّصُونَ وَ تُغَربَلُونَ وَ عِندَ ذلِکَ اختِلافُ السَّیفَینَ وَ إِمارَهٌ مِن أَوَّلَ النَّهارِ وَ قَتلٌ وَ خَلعٌ فِی آخِرِ النَّهارِ؛ چگونه خواهد بود حال شما وقتی که بدون پیشوای هدایت و راهنما بمانید که گروهی از شما از گروهی دیگر بیزاری بجوید؟ در این صورت است که شما آزموده شده، خالص گشته، و غربال می شوید؛ این زمانه ی جنگ و شمشیر است؛ در آن زمان، کسی در ابتدای روز امیر است؛ اما در انتهای آن روز یا کشته شده یا از امارت خلع گردیده است.».(25)
د) برای اینکه سنّت پیامبران علیهم السلام در حضرت مهدی علیه السلام نیز جریان پیدا کند؛
امام عسکری علیه السلام فرمودند: «إِنَّ ابنِی هُوَ القآئِمُ مِن بَعدِی وَ هُوَ الَّذِی یَجرِی فِیهِ سُنَنُ الأَنبِیاءِ علیهم السلام بِالتَّعمِیرِ وَ الغَیبَهِ…؛ همانا پسرم پس از من قائم است و او است که سنّت های پیامبران از قبیل عمر طولانی و غیبت در او نیز جاری می شود». (26)
هـ) تا آن دسته از مؤمنان که از نسل کافران هستند به دنیا بیایند؛ در این رابطه از حضرت امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند: «لَن یَظهَرَ أَبَداً حَتّی تَظهَرَ وَدائِعُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ، فَإِذا ظَهَرَت ظَهَرَ عَلَی مَن یَظهَرُ فَقَتَلَه؛ او ظهور نمی کند تا وقتی که امانت های خدا ظهور کنند و چون آنها بیرون آمدند، وی نیز بر دشمنش پیروز شده و او را خواهد کشت». (27)
و) مجال دادن به همه طبقات مردم دتا قبل از آن حضرت به حکومت برسند؛
حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند:
«ما یَکُونُ هذَا الأَمرُ حَتّی لا یَبقَی صِنفٌ مِنَ النّاسِ إِلّا قَد وُلُّوا عَلَی النّاسِ حَتّی لا یَقّولَ قائِلٌ: إِنّا لَو وُلِّینا لَعَدَلنا، ثُمَّ یَقُومُ القآئِمُ بِالحَقِّ وَ العَدلِ؛ این امر (فرج) واقع نخواهد شد مگر اینکه قبل از آن، همه گروه های مردم به حکومت برسند، تا بعد از فرج، کسی نگوید: اگر ما به حکومت رسیده بودیم به عدالت رفتار می کردیم؛ تنها پس از آن است که قائم به حق و عدل قیام می کند». (28)
ز) فرمان غیبی خداوندی؛
از عبدالله بن فضل هاشمی است که گفت: از حضرت امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: «إِنَّ لِصاحِبِ هذَا الأَمرِ غَیبَهً لابُدَّ مِنها، یَرتابُ فیها کُلُّ مُبطِلٍ؛ همانا صاحب این امر ناچار از غیبتی است که هر باطل پنداری در آن، گمراه خواهد شد» عرضه داشتم: چرا؟ فدایت شوم. فرمود: «لِأَمرٍ لَم یُؤذَن لَنا فِی کَشفِهِ لَکُم؛ به دلیلی که به ما اجازه داده نشده آن را آشکار کنیم».
گفتم: حکمت غیبت آن حضرت چیست؟ فرمود: «وَجهُ الحِکمَهِ فِی غَیبَتِهِ وَجهُ الحِکمَهِ فِی غَیباتِ مَن تَقَدَّمَهُ مِن حُجَجِ اللهِ تَعالی ذِکرُهُ؛ إِنَّ وَجهَ الحِکمَهِ فِی ذلِکَ لا یَنکَشِفُ إِلّا بَعدَ ظُهُورِهِ، کَما لا یَنکَشِفُ وَجهُ الحِکمَهِ لَمّا أَتاهُ الخَضِرُ علیه السلام مِن خَرقِ السَّفِینَهِ وَ قَتلِ الغُلامِ وَ إِقامَهِ الجِدارِ لِمُوسی علیه السلام إِلّا وَقتَ افتِراقِهِما؛ حکمت غیبت آن حضرت همچون حکمت غیبتِ سایر حجت های خدا است که قبل از او غایب شدند؛ حکمت غیبت او نیز پس از ظهورش روشن خواهد شد، چنان که پس از همسفر شدن حضرت موسی با حضرت خضر علیهماالسلام حکمت کارهای خضر در سوراخ کردن کشتی و کشتن پسر بچه و ساختن دیوار، وقتی بر موسی آشکار شد که زمان جدایی او از خضر فرا رسید». (29)
چنان که مشاهده می شود ما قبلاً چند دلیل برای غیبت ذکر کردیم و در ظاهر، بین آنها با این روایات منافاتی هست؛ اما در بیانی که بعدآً خواهیم داشت، این تنافی را رفع خواهیم کرد.
دلیل روایی بر ولادت حضرت مهدی علیه السلام
نمونه هایی از روایات ولادت حضرت مهدی علیه السلام
الف) از حضرت امام حسن عسکری علیه السلام پرسیده شد: آیا شما پسری دارید؟ فرمودند: «إِیِ وَ اللهِ سَیَکُونُ لِی وَلَدٌ یَملَأُ الأَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً، فَأَمّا الآنَ فَلا؛ آری به خدا سوگند، قطعاً پسری برای من به دنیا خواهد آمد که زمین را پر از عدل و داد می کند، اما در حال حاضر نه».(30)
ب) از علانِ رازی نقل شده که گفت: یکی از اصحاب به من خبر داد که وقتی کنیز حضرت ابومحمد (امام حسن عسکری) علیه السلام حامله شد، آن حضرت به او فرمودند: «سَتَحمِلِینَ وَلَداً وَ اسمُهُ مُحَمَّدٌ وَ هُوَ القآئِمُ مَن بَعدِی؛ تو به فرزندی حامله خواهی شد که پسر و نامش محمد است و او قائم پس از من است». (31)
ج) از موسی بن محمد بن قاسم بن حمزه بن موسی بن جعفر نقل شده که گفت: حکیمه خاتون دختر امام جواد علیه السلام بر من روایت کرد و گفت: حضرت امام حسن عسکری علیه السلام به دنبال من فرستاد و فرمود: «یا عَمَّهُ! اجعَلِی إِفطارَکِ اللَّیلَهَ عِندَنا فَإِنَّها لَیلَهُ النِّصفِ مِن شَعبَانَ فَإِنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعالی سَیُظهِرَ فِی هذِهِ اللَّیلَهِ الحُجَّهَ وَ هُوَ حُجَّتُهُ فِی أَرضِهِ؛ ای عمّه، امشب در نزد ما افطار کن که این شب، نیمه ی شعبان است و خداوند تبارک و تعالی در این شب، حجت را آشکار می کند که حجت خدا در روی زمین است».
حکیمه خاتون گوید: به آن حضرت عرض کردم: مادرش کیست؟ فرمود: «نرجس». عرضه داشتم: خدا مرا فدایت کند، به خدا سوگند که او نشانه ای از این امر ندارد. فرمود: «هُوَ ما إَقُولُ لَکِ؛ سخن همان است که گفتم».
گوید: به نزد نرجس رفتم و چون سلام کردم و نشستم، آمد و در حالی که کفش از پایم بیرون می آورد گفت: عصر بخیر بانوی من. گفتم: بلکه تو بانوی من و بانوی خاندان منی. وی از این سخن من تعجب کرد و گفت: عمه، این چه حرفی است؟ گفتم: دخترم خدای تبارک و تعالی امشب به تو پسرش عنایت خواهد کرد که در دنیا و آخرت از سروران است. وی خجالت کشید و نشست. وقتی که پس از نماز عشا افطار کردیم، من در رختخواب خود دراز کشیدم و خوابیدم. نیمه های شب برای خواندن نماز شب بیدار شدم. نماز شبم که تمام شد، نرجس هنوز خوابیده بود و هیچ مسئله ای برایش پیش نیامده بود، من به تعقیبات نماز مشغول شدم و سپس دوباره دراز کشیدم و او هنوز خواب بود. سپس او برای نماز شب برخاست و به نماز ایستاد.
من کم کم به شک افتادم، امام حضرت امام حسن عسکری علیه السلام از اتاق خود با صدای بلند به من فرمودند: «لا تَعجَلِی یا عَمَّهُ فَإِنَّ الأَمرَ قَد قَرُبَ؛ ای عمّه! عجله نکن که کار نزدیک است». من سوره های سجده و یاسین را تلاوت کردم و در همین حال و احوال بودم که ناگهان نرجس وحشت زده بیدار شد؛ من به سوی او خیز برداشتم و گفتم: در پناه نام خدا باشی. سپس به او گفتم: چیزی حس می کنی؟ گفته بله ای عمه! گفتم: خیالت راحت باشد، این همان چیزی است که به تو گفتم.
حکیمه خاتون گوید: پس از اندکی هم من و هم او را خواب گرفت، ناگهان با صدای سرورم (امام عسکری علیه السلام) بیدار شدم و روپوش از روی نرجس برداشتم ناگهان آن نوزاد علیه السلام را دیدم که در حال سجده بود و تمام مواضع سجده خود را به زمین چسبانده بود، من او را بلند کردم و در آغوش گرفتم و دیدم که بسیار تمیز و پاکیزه بود. در آن حال، ابو محمد علیه السلام مرا صدا کرد و فرمود: «هَلُمِّی إِلَیَّ ابنِی یا عَمَّهُ؛ ای عمه! پسرم را به نزد من بیاور». من نوزاد را به نزد آن حضرت بردم و ایشان دو کف دست خود را زیر ران و پشت او نهاده، دو پای کودک را بر سینه خود گذاشته و زبان در دهان او نهاد . سپس بر چشم و گوش و تمام مفاصل او دست کشید و فرمود: «پسرم! سخن بگو». نوزاد به سخن آمد و گفت: «اَشهَدُ أَن لا إِلهَ إلَّا اللهُ وحدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَ أَشهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله…» سپس بر امیرالمؤمنین علیه السلام درود فرستاد و بر سایر ائمّه تا به پدرش رسید و سپس سکوت کرد. حضرت عسکری علیه السلام فرمودند: «یا عَمَّهُ! اذهَبِی بِهِ إِلی إُمِّهِ لِیُسَلِّمَ عَلَیها وَائتِنِی بِهِ؛ ای عمه، او را ببر تا به مادر خود سلام کند و بعد او را به نزد من بازگردان». من او را به نزد مادر بردم. نوزاد به مادر سلام کرد و آن گاه او را باز گرداندم و در اتاق امام نهادم، آن حضرت فرمودند: «ای عمه، چون روز هفتم شد به نزد ما بیا».
حکیمه خاتون گوید: چون صبح شد، من رفتم تا به حضرت عسکری علیه السلام سلام کنم، در همان حال پوشش را برداشتم تا نوزاد را دوباره ببینم؛ اما او را نیافتم. عرضه داشتم: فدایتان شوم! سرور ما چه شد؟ فرمودند: «یا عَمَّهُ! استَودَعناهُ الَّذِی استَودَعَتهُ أُمُ مُوسی علیه السلام؛ ای عمه! ما او را همان کس به امانت سپردیم که مادر موسی علیه السلام فرزندش را به او سپرد».
حکیمه خاتون گوید: چون روز هفتم فرا رسید، به خانه امام رفته، سلام کردم و نشستم. امام فرمود: «پسرم را بیاور». من سرورم را که در پارچه پیچیده شده بود، آوردم و آن حضرت همان کارهای روز اول را با او انجام داد و زبان در دهانش نهاد، گویا که او را با شیر و عسل تغذیه می کند.
سپس فرمود: «پسرم سخن بگو». کودک گفت: «اَشهَدُ أَن لا إِلهَ إلَّا اللهُ » سپس بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام درود فرستاد و بر سایر ائمّه تا به پدرش رسید؛ سپس این آیه را تلاوت کرد: (وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ* وَنُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَنُرِی فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا کَانُوا یحْذَرُونَ؛ ما می خواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم!* و حکومتشان را در زمین پابرجا سازیم؛ و به فرعن و هامان و لشکریانشان، آنچه را از آنها [بنی اسرائیل] بیم داشتند نشان دهیم!). (33)
د) محمد بن علی شلمغانی در کتاب “الأوصیاء” می نویسد: حمزه که پسر نصر، غلام حضرت امام حسن عسکری علیه السلام است، از پدرش نقل کرده که گفت: چون سید علیه السلام متولد شد، اهل خانه از این امر شادمان شدند و چون کمی بزرگ تر شد، فرمان رسید که هر روز به همراه گوشت، قلم (درشت مغزدار) نیز تهیه کنم و گفته شد: این برای مولای کوچک است».(34)
هآ) ابو غانم خادم گفت: برای ابو محمد علیه السلام پسری به دنیا آمد که او را محمد نامید و در روز سوم آن نوزاد را به اصحاب نشان داد و فرمود: «هذا صاحِبُکُم مِن بَعدِی…؛ این پیشوای شما بعد از من است». (35)
و) از شاری، از نسیم و ماریه روایت شده: چون صاحب الزمان علیه السلام از شکم مادر زاده شد، با دو زانو فرود آمد در حالی که دو انگشت سبابه اش را به سوی آسمان بلند کرده بود سپس عطسه ای کرد و فرمود: «الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمِینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، زَعَمَت الظَّلَمَهُ أَنَّ حُجَهَ اللهِ داحِضَهٌ وَلَو أُذِنَ لَنا فِی الکَلامِ لَزالَ الشَّکُّ؛ سپاس ویژه ی خدایی است که پروردگار جهانیان است و درود خدا بر محمد و آل محمد، ستمگران پنداشتند حجت خدا شکست خورده است! اما اگر به ما اجازه ی سخن داده شود شبهه ها از میان خواهد رفت». (36)
نه تنها ولادت امام زمان علیه السلام، که اثبات هر قضیه تاریخی دیگری هم با وجود شواهد و قرائن و بالا رفتن احتمال، به سبب ضمیمه شدن قرائن صورت می پذیرد.
خلاصه اینکه: منشأ شک و تردید در امثال این پدیده، دسترسی نداشتن به شیوه های شناخت، اتکا کردن به محسوسات، شبه سازی و بیان سخنان بی اساس، مراجعه نکردن به روایات به دلیل نداشتن تخصص لازم و امثال اینها است، و الّا مسئله بسیار روشن است.
بنابراین، آنان که به حیرت دچار می شوند، کسانی هستند که عقل ها و دل هایی بیمار دارند، ایمانشان عاریه ای، عهد و پیمانشان متزلزل و عقایدشان بافته از تار عنکبوت است که باد امتحانات آن را از هم گسیخته و طوفان شبهات آن را بر باد خواهد داد.
پی نوشت ها :
1- کافی: 338/1 باب فی الغیبه ح7.
2- الامامه و التبصره: 120 باب فی الغیبه ح 114.
3- کافی: 338/1 باب فی الغیبه ح7.
4- کمال الدین: 316 باب 29 ح2.
5- کمال الدین: 317 باب 31 ح2.
6- کمال الدین: 322 و 323 باب 31 ح6.
7- کمال الدین: 325 باب 32 ح1.
8- کمال الدین: 343 باب 32 ح25.
9- کافی: 336/1 باب فی الغیبه ح2.
10- عیون اخبار الرضا علیه السلام: 247/2 ح6.
11- کمال الدین: 378 باب 36 ح2.
12- غسیبت نعمانی: 191 ح 36.
13- احتجاج: 9/1.
14- کمال الدین: 409 ح9 .
15. از حضرت رسول صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود: «إِنَّما مَثَلُ أهلِ بَیتِی فِیکُم مَثَلُ سَفِینَهِ نُوحٍ مَن رَکِبَها نَجا وَ مَن تَخَلَّفَ عَنها غَرِقَ؛ همانا اهل بیت من به کشتی نوح مانند که هر کس بر آن سوار شد نجات یافت و هر کس از سوار شدن بر آن سر باز زد غرق شد». (بصائر الدرجات: 317 باب 13 ح 4).
16- از حضرت علی علیه السلام از قول حضرتِ رسول صلی الله علیه و آله نقل است که فرمود: «النُّجُومُ أَمانٌ لِأَهلِ السَّمآءِ وَ أَهلُ بَیتِی أَمانُ لِأَهلِ الأَرضِ فَإِذا ذَهَبَ أَهلُ بَیتِی ذَهَبَ أَهلُ الأَرض؛ ستارگان مایه ی امنیت اهل آسمان هستند و اهل بیت من امان اهل زمین، پس اگر اهل بیت من [از بین] بروند اهل زمین نیز [از بین] خواهند رفت». (کمال الدین: 205 باب 21 ح 19).
17- حضرت امام صادق علیه السلام نقل کردند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «مَن ماتَ وَ هُوَ لا یَعرِفُ إِمامَهُ ماتَ مِیتَهٍ جاهِلِیَّهً؛ هر کس بمیرد و امام و پیشوای خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است». (محاسن: 154 باب 22 ح 78).
18- ابن مسعود از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود: «الخُلَفآءُ بَعدِی اثنا عَشَرَ کَعِدَّهِ نُقَبآءِ بَنِی اِسرائِیلَ؛ جانشینان بعد از من به تعداد نُقَبای بنی اسرائیل دوازده نفر هستند». (امالی صدوق: 387 ح 7/498). و از حضرت امام صادق، جعفر بن محمد علیهماالسلام از پدرش از جدّش از علی علیه السلام نقل است که از قول رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرد که فرمود: «الأَئِمَّهُ بَعدِی اثناعَشَرَ، أوَّلُهُم عَلِیُّ بنُ أَبِی طالِبٍ وَ آخِرُهُمُ القآئِمُ؛ هُم خُلَفائِی وَ أَوصِیائِی وَ أَولِیائِی وَ حُجَجُ اللهِ عَلی أُمَّتِی بَعدِی، المُقِرُّبِهِم مُؤمِنٌ وَ المُنکِرُ لَهُم کافِرٌ؛ پیشوایان بعد از من دوازده نفر هستند؛ اولین آنها علی بن ابی طالب و آخرینشان قائم است؛ آنان جانشینان، اوصیا و اولیای من و پس از من حجت های خدا بر امتم هستند؛ هر کس به امامت آنان اقرار و اعتراف کند مؤمن و کسی که منکر آنان شود کافر است» (عیون اخبار الرضا علیه السلام: 26/2 ح 28).
19- از جابر از جضرت امام باقر علیه السلام نقل است که: حضرت رسول صلی الله علیه و آله اصحاب خود را در سرزمین منی فرا خواند و به آنان فرمود: «یا أَیُّهَا النّاسُ! إِنّی تارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَینِ، أَما إِن تَمَسَّکتُم بِهِما لَن تَضِلُّوا؛ کِتابَ اللهِ وَ عِترَتِی أَهلَ بَیتِی فَإِنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدَا عَلَیَّ الحَوضَ…؛ ای مردم! من در میان شما دو چیز گران بها به یادگار می گذارم، بدانید که تا به این دو چنگ زده اید هرگز گمراه نشوید؛ کتاب خدا و خاندان و اهل بیت من که این دو از یکدیگر جدا نخواهد شد تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند..» (بصائر الدرجات: 433 باب 17 ح 3).
20- از حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام نقل است که فرمود: «مَن سَرَّهُ أَن یَنظُرَ إِلَی اللهِ بِغَیرِ حِجابٍ وَ یَنظُرَ اللهُ إِلَیهِ بِغَیرِ حِجابٍ فَلیَتَوَلَّ آلَ مَحَمَّدِ وَلِیَتَبَرَّأ مِن عَدُوِّهِم وَلیَأتَمَّ بِإِمامِ المُؤمِنِینَ مِنهُم فَإِنَّهُ إِذاً کَانَ یَومَ القِیامَهِ نَظَرَ اللهُ إِلَیهِ بِغَیرِ حِجابٍ وَ نَظَرَ إِلَی اللهِ بِغَیرِ حِجابٍ؛ هر کس شادمان می شود که پروردگارش را بدون پرده و حجاب ببیند و پروردگارش نیز او را بدون حجاب نظاره کند، باید که ولایت آل محمد را با خود داشته باشد و از دشمنانشان بیزاری بجوید و از امام و پیشوای مؤمنان که از میان ایشان برخاسته باشد، پیروی و به او اقتدا کند که در این صورت چون روز قیامت فرا برسد خداوند بدون حجاب به او نگاه می کند و او نیز به خدا بدون حجاب می نگرد». (محاسن: 60/1 باب 78 ح 101).
21- محمد بن مسلم گوید: از حمران بن اعین و ابو الخطّاب (قبل از اینکه ابوالخطّاب آن فتنه را به پا کند) شنیدم که هر دو از حضرت امام صادق علیه السلام شنیدند که می فرمود: «أَوَّلُ مَن تَنشَقُّ الأَرضُ عَنهُ وَ یَرجِعُ إِلَی الدُّنیا الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیهماالسلام وَ إِنَّ الرَّجعَهَ لَیسَت بِعامَّهٍ وَ هِیَ خاصَّهٌ لا یَرجِعُ إِلّا مَن مَحَضَ الإِیمانَ مَحضاً أَو مَحَضَ الشِّرکَ مَحضاً؛ اولین کسی که زمین از روی قبرش شکافته شده و به دنیا باز می گردد، حسین بن علی علیهماالسلام است و رجعت امری همگانی نیست؛ بلکه جز کسی که ایمان خالص یا شرک خالص داشته باشد به دنیا باز نمی گردد». (مختصر بصائر الدرجات: 24).
22- حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «اَللّهُمَّ بَلی لا تَخلُو الأَرضُ مِن قائِمٍ لِلّهِ بِحُجَّهٍ إِمّا ظاهِراً مَشهُوراً وَ إِمّا خآئِفاً مَغمُوراً لِئَلّا تَبطُلَ حُجَجُ اللهِ وَ بَیِّناتُهُ؛ بله! زمین هیچ گاه از حجت خالی نخواهد بود یا آشکار و شناخته شده باشد یا پنهان و ترسان؛ تا حجّت ها و نشانه های آشکار الهی به بطلان نگراید» (نهج البلاغه: 37/4 حکمت 147).
23- از عمر بن حنظله نقل شده است که گفت: از حضرت امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: «خَمسُ عَلاماتٍ قَبلَ قِیامِ القائِمِ: الصَّیحَهُ وَ السُّفیانِیُّ وَ الخَسفُ وَ قَتلُ النَّفسِ الزَّکِیَّهِ وَ الیَمانِیُّ؛ پیش از قیام قائم پنج علامت آشکار خواهد شد, صیحه، سفیانی، خسف، قتل نفس زکیّه و یمانی». (کافی: 310/8 ح483).
24- کمال الدین: 481 باب 44 ح9.
25- الامامه و التبصره: 130 باب فی آیات ظهوره علیه السلام ح 136.
26- کمال الدین: 524 باب 46 ح4.
27- از ابراهیم کرخی نقل شده که گفت: از حضرت امام صادق علیه السلام پرسیدم: آیا علی علیه السلام در یاری دین خدا توانا نبود؟ فرمود: «چرا». عرضه داشتم: پس چگونه است که مردم بر او غلبه کردند و چه چیز مانع شد تا او مردم را شکست داده و مطیع دین گرداند؟ فرمود: «آیه ای کتاب خدا». عرض کردم: کدام آیه؟ فرمود: «آنجا که فرماید: (لَو تَزَیَّلُوا لَعَذَّبنا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنهُم عَذابًا أَلیمًا؛ و اگر مؤمنان و کفّار (در مکه) از هم جدا می شدند، کافران را عذاب دردناکی می کردیم!». سپس فرمود: إِنَّهُ کانَ لِلّهِ عَزَّوَجَلَّ وَدائِعُ مُؤمِنِینَ فِی أَصلابِ قَومِ کافِرینَ وَ مُنافِقِینَ فَلَم یَکُن عَلِیٌّ عَلَیهِ السَّلامُ لِیَقتُلَ الآباءَ حَتَّی تَخرُجَ الوَدائِعُ، فَلَمّا خَرَجَتِ الوَدَائِعُ ظَهَرَ عَلَی مَن ظَهَرَ فَقاتَلَهُ، وَ کَذَلِکَ قائِمُنا أَهلِ البَیتِ لَن یَظهَرَ أَبَداً حَتَّی تَظهَرَ وَدَائِعُ اللهِ عَزَوَجَلَّ، فَإِذا ظَهَرَت ظَهَرَ عَلَی مَن ظَهَرَ فَقَتَلَهُ؛ همانا خداوند عزوجل در پشت و نسل کافران و منافقان امانت های مؤمنی دارد و علی علیه السلام پدران را نمی کشت تا آن امانت ها به دنیا بیایند. پس چون آن امانت ها آشکار شدند بر مخالفان خود پیروز شد و با آنان جنگ کرد؛ قائم ما اهل بیت نیز چنین است؛ وی ظهور نخواهد کرد تا امانت های الهی به دنیا بیایند و چون به دنیا آمدند بر دشمنش پیروز شده و او را خواهد کشت» (کمال الدین: 642).
28- غیبت نعمانی: 282 باب 14 ح 53.
29- کمال الدین: 482 باب 45 ح11.
30- الخرائج و الجرائج: 478/1 باب 13 ح 19.
31- کمال الدین: 408 باب 38 ح4.
32- کمال الدین: 424- 426 باب 42 ح1. آیات نیز آیات 5 و 6 سوره قصص است.
33- غیبت طوسی: 245 شماره 213.
34- کمال الدین: 431 باب 42 ح8.
35- کمال الدین: 430 باب 42 ح5.
منبع مقاله :
اشکوری، احمد؛ (1390)، مبانی اعتقاد به مهدویت، کاظم حاتمی طبری، قم: مسجد مقدس جمکران، چاپ اول