نویسنده: رضا گندمى
کاربرد و معانى نودینى در عهد عتیق
در متون اولیه یهودى از تغییر آیین و نودینى سخنى نرفته است و اعتقاد بر آن بوده است که غیر اسرائیلى ها بدون تغییر آیین مى توانند مناسک یهودى را اجرا کنند. در متون متأخر بحث هایى در این زمینه صورت گرفته است، امّا به طور دقیق نمى توان تاریخى براى رواج تغییر آیین در یهودیت ذکر کرد.
در کتاب مقدسِ عبرى، نودینى به دو معنا بکار رفته است. به یک معنا نودینى به تصمیم و عزم بنیادینى اشاره دارد که به وسیله آن انسان کامل به دعوت خدا لبیک مى گوید. این نگرش انسانى با عمل برگزیدگى الهى مطابق است. برگزیدگى مستلزم نودینى، و نودینى به معناى جهت یابى دوباره به عنوان برگزیدگى تجربه مى شود. تغییر بنیادى یا نودینى جهت یابى درونى و روحى شخص است که به عنوان روشن بینى حقیقى، تولد دوباره و در کتاب مقدس عبرى به عنوان پاسخ و بازگشت توصیف شده است. تغییر جهت یا نودینى در واقع پاسخ به درخواست درونى است. این نوع نودینى، نودینى از حاشیه و پیرامون به سمت مرکز است، و اساسى ترین انتخابى است که انسان در طول زندگى خود مى تواند داشته باشد. با این که در عهد عتیق بر این نودینى به عنوان عمیق ترین معناى رابطه اى اسرائیل با خدا تاکید شده است، در عین حال، قابلیت تعمیم بر تمام نوع بشر از هر ملت و قومى که باشند دارد; تمام انسان ها به بازگشت به سوى خدا فراخوانده شده اند. این گونه از نودینى و تغییر جهت را یونس به مردم نینوا توصیه کرد; زیرا او در ابتدا نودینى را موضوعى میان خدا و قوم یهود مى دانست در واقع داستان یونس تأیید دوباره اى بود بر عهد خدا با انسان. در داستان نوح نیز که در سفر پیدایش باب 6 تا 9 آمده، بر نودینى به همین معنا تأکید شده است. کوتاه سخن، چنان که عهد خدا با موسى را در راستاى میثاق کلى خدا با آدم و نوح بدانیم، آن گونه که کتاب مقدس ما را به این نکته رهنمون مى شود، یهودیت چیزى جز التزام به بازگشت به سوى خدا نیست.
معناى دوم نودینى به نودینى از حاشیه به متن اشاره ندارد، بلکه به حرکت از «خارج به داخل» دلالت دارد. عموماً از مفهوم نودینى و تغییر بنیادى همین معنا یعنى تغییر دین تداعى مى شود. این دو معنا از نودینى قابل جمع اند. به عبارت دیگر، گرویدن به یهودیت و بازگشت به خدا و تغییر جهت به سوى او قابل جمع اند.
نودینى در کتاب هاى اولیه ى کتاب مقدس عبرى
اسرائیلى ها خود را فرزندان اسرائیل یعنى از یک نیا و جد مشترک مى دانند. بر طبق این دیدگاه، نویسندگان کتاب مقدسِ عبرى، عهد خدا با اسرائیل را توافق میان خداى خاص، یهوه، و قوم معین یعنى ابراهیم، اسحاق، یعقوب و فرزندان او مى دانند. واژه اى گر براى بیگانگانى به کار مى رفت که در بین اسرائیلى ها ساکن بودند، ولى از پذیرش و تصدیق خداى واحد از سوى آنان حکایت ندارد. بر پایه کتب اولیه، غیراسرائیلى ها مى توانند مناسک اسرائیلى را بدون تن دادن به نودینى انجام دهند. به عنوان مثال، مردى که در خارج از اسرائیل متولد شده و ختنه کرده باشد مى تواند از قربانى عید فصح برخوردار شود. در سفر خروج داستان فرار موسى از دربار فرعون و کمک او به دختران کاهن مدیان و سرانجام ازدواج او با یکى از آنان گزارش شده است.
نودینى در کتاب هاى متأخر کتاب مقدس عبرى
دقیقاً مشخص نیست از چه زمانى نودینى وارد یهودیت شده است. در عزرا و نحیما امکان نودینى زنان بیگانه به یهودیت مورد توجه قرار نگرفته است. در کتاب اشعیا به نودینى پرداخته شده، ولى خطوط کلى آن مشخص نشده است. «غریبانى که با خداوند مقترن شده او را خدمت نمایند و اسم خداوند را دوست داشته بنده او بشوند: یعنى همه کسانى که سبت را نگاه داشته آن را بى حرمت نسازند و به عهد من متمسک شوند. ایشان را به کوه قدس خواهم آورد. و ایشان را در خانه عبادت خود شادمان خواهم ساخت و قربانى هاى سوختنى و ذبایح ایشان بر مذبح من قبول خواهد شد; زیرا خانه من به خانه عبادت براى تمامى قوم ها مسمى خواهد شد».
نودینى در دوره حاخامى
در نوشته هاى حاخامى فصل مستقلى به موضوع نودینى اختصاص داده نشده است، تنها اشاره اى به آن شده است. از این رو ما هیچ شاهدى درباره تازه یهودیان یا دلایل و انگیزهاى آنان در تغییر آیین پیدا نمى کنیم. تنها رساله کوچکى با عنوان گریم grim به اختصار به این موضوع پرداخته است. این رساله از ملحقات تلمود بابلى است. از جمله آنان اند. سوم آن که حاخام ها موضوع نودینى را به طور استطرادى مورد بحث قرار داده اند.
بر این اساس، حاخام ها صحبت هاى ضد و نقیضى راجع به نودینان (تازه یهودیان) و نودینى ابراز داشته اند. برخى از دانشمندان معتقدند قبول تورات، ختنه براى مردان، غسل و قربانى از دوره معبد دوم به بعد براى نودینان الزامى بود، امّا منابع حاخامى این ادعا را تایید نمى کند. حاخام ها درباره اهمیت انگیزه هاى نودینان (تازه یهودیان) اختلاف دارند. مطلوب آن است که غیر یهودیان به انگیزه هاى آسمانى و الهى وارد جامعه یهودیان شوند. برخى از فرزانگان اجازه نمى دهند بیگانگان براى رسیدن به اهداف مادى و دنیوى خود، از قبیل ازدواج با یهودیان، به یهودیت بگروند. از نظر معدودى از حاخام ها، بچه هایى که به یهودیت مى گروند، پس از رسیدن به سن بلوغ باید دوباره مراسم و تشریفات تغییر آیین را به جاى آورند.
طبق تعالیم حاخامى، تازه یهودیانْ مکلف به تمام تکالیف یهودیان مادرزاداند. البته برخى معتقدند باید مهلت قابل توجهى به آنان داده شود تا از خلق و خو، آداب و آیین هاى سنت قبلى خود فاصله گیرند، زیرا آنان در فرهنگ و سنت یهودى پرورش و تربیت نیافته اند. تازه یهودیان با این که در انجام تکالیف و مناسک با یهودیان مادرزاد یکسان اند، در عین حال بین آن دو تفاوت هایى وجود دارد، چه آن که خداوند سرزمین موعود را فقط به یهودیان مادرزاد اعطا کرده است و تازه یهودیان هیچ سهمى در آن ندارند، زیرا اسلاف آنان جزو قبایل واسباط اصلى نیستند.
در تلمود فلسطینى آمده است خداوند کل زمین را در مى نوردد و هر جا انسان پرهیزکار و صالحى بیابد، او را به جامعه یهودیان ملحق مى کند، زیرا کسانى که خدا دوستشان دارد، بزرگ تر و والاتر از کسانى هستند که خدا، یهوه، را دوست دارند.خداوندْ خودش را در بیابان متجلى ساخت و نه در کشور خاصى. بنابراین، بیگانگان در هر مرحله اى از زندگى هر گاه تصمیم به نودینى بگیرند مى توانند یهودى شوند، همچنان که ابراهیم تا 99 سالگى ختنه نکرد.
نودینى در عصر هلنى
شواهد زیادى وجود دارد بر این که در دوره هلنى افراد زیادى یهودى شدند. در انجیل متى هم به این واقعیت اشاره شده است که خود علماى یهود به دنبال یهودى کردن بیگانگان بودند; آنجا که خطاب به فریسیان مى گوید: واى بر شما اى کاتبان و فریسیان ریاکار زیرا که برّ و بحر را مى گردید تا مریدى پیدا کنید و چون پیدا شد او را دو مرتبه پست تر از خود پسر جهنم مى سازید.
واقعیت این است که نودینى در دوره هایى که بى ثباتى اجتماعى حکمفرما بود روبه افزایش بوده است. به عنوان مثال در دوره هلنى افراد بیشترى به یهودیت گرایش پیدا کردند. دوره هلنى بیانگر چالش یهودیت با تفکر کلاسیک یونانى و فرهنگ هاى آسیایى است، زیرا اسکندر مقدونى اروپا و آسیا را به هم وصل کرد و صورت هاى جدیدى از دین، فلسفه، هنر، الهیات، علم و زبان به وجود آورد. یهودیان ارتباط و تماس مستقیمى با عوالم فکرى جدید پیدا کردند و بدین وسیله یهودیت و خداى خاص قوم یهود را به اقوام و فرهنگ هاى جدید معرفى کردند. پس از مرگ اسکندر، در اسرائیل و اورشلیم جنگ هاى زیادى درگرفت و سربازان غیر یهودى بسیارى در اورشلیم مأوى گزیدند و یهودیت به عنوان یک دین هلنى و یونانى مآب شناخته شد. غیریهودیان هر چند شناخت کاملى از خداى قوم یهود نداشتند، ولى از نظام اخلاقى و مناسک مقدس آگاهى داشتند و این در حالى بود که رومى ها رابطه چندان دوستانه اى با یهودیان نداشتند و حتى حاضر نبودند یا آنان غذا بخورند.
دیدگاه فلاسفه یهودى درباره نودینى
دیدگاه هاى ابن میمون و یهودا هالوى درباره نودینى و تغییر آیین بیانگر دیدگاه هاى مختلف یهودیت در این مسئله است. از نظر ابن میمون حتى یهودیانِ مادرزاد نیز در صحراى سینا تغییر آیین دادند، هنگامى که به مناسک سه گانه ختنه، غسل و قربانى، که امروزه براى تمام تازه یهودیان لازم است، تن دردادند. او معتقد است یهودیان باید به هر شکل ممکن تازه یهودیان را جذب کنند و همین که کسى اظهار تمایل و علاقه به یهودیت کرد، یهودیان باید در هر حال، او را یهودى سازند. در تلمود آمده است که نباید با اعلام جزئیاتِ مجازات هایى که در صورت پیروى نکردن از شریعت در انتظار آنان است، بار سنگینى بر دوش تازه یهودیان نهاد و یهودیت را دینى خشن معرفى کرد. به اعتقاد او، همین امر باعث مى شود آنان از مسیر صواب به بیراه کشانده شوند. در ابتدا، یک فرد با کلمات لذت بخش جذب مى شود و سپس محدودیت و قیدهاى عشق با او در میان گذاشته مى شود یا خود بدان واقف مى گردد.
ابن میمون معتقد است تورات را باید به مسیحیان تعلیم داد تا دچار سوء فهم نشوند، آنان چنان چه معناى درست تورات را درک کنند به یهودیت تمایل پیدا خواهند کرد. کوتاه سخن، او نگرش مثبتى به نودینى دارد، و این نظر در دیدگاه کلى ایشان در باب انسان ریشه دارد. به نظر او، تمام انسان ها در اصل یکسان اند، زیرا هیچ کس با نفسِ شکوفا و پرورش یافته به دنیا نیامده است. یهودیان و غیر یهودیان به یک میزان مى توانند در اثر فعالیت عقلانى نفس خود را بارور سازند. عدم تفاوت اساسى میان یهودیان و غیریهودیان یهودى شدنِ آنان را آسان ساخته است. تمام آنان مى توانند با فراگیرى اصول عقاید یهودیت و زندگى کردن بر طبق زندگى هاى یهودیان یهودى گردند.
یهودا هالوى دیدگاه هاى متفاوتى راجع به قوم یهود و تازه یهودیان دارد. او معتقد است یهودیان تفاوت اساسى با غیر یهودیان دارند و هیچ گاه یک بیگانه و غیریهودى نمى تواند به جایگاه و مقام یهودیانِ مادرزاد بار یابد. او مى نویسد:
هر بیگانه اى مى تواند در سرنوشت و تقدیر خوب ما سهیم باشد، ولى هرگز با ما یکى و برابر نخواهد بود. اگر تورات از آن رو که خدا ما را خلق کرده برما الزام آور مى بود، انسان هاى سفید و سیاه از آن رو که همه مخلوق خدایند یکسان مى بودند. در حالى که تورات تنها به دلیل یارى و همراهى یهوه در خروج از مصر بر ما الزام آور شد، زیرا ما بهترین هاى نوع بشر هستیم.
در جاى دیگر مى نویسد: «تازه یهودیان در شأن و رتبه با اسرائیلیان مادرزاد یکى نیستند، زیرا یهودیان مى توانند به مقام پیامبرى برسند و از این جهت متمایز از دیگران اند، در حالى که تازه یهودیان تنها از راه فراگیرى از آنان مى توانند به مقاماتى دست یابند و تنها مى توانند انسان هاى پرهیزکار و فرهیخته باشند، امّا هرگز به مقام پیامبرى دست نمى یابند.
به هر حال، یهودا هالوى از یک سو معتقد است راه براى یهودى شدن بیگانگان باز است. از سوى دیگر، نظریه اش به او اجازه نمى دهد که یهودیانِ مادرزاد و تازه یهودیان را برابر بداند.
ملاک هاى یهودى بودن
به چهار طریق مى توان افراد را یهودى به شمار آورد. 1. منشأ زیستى. طبق دیدگاه هلاخا چنان چه فردى از مادرى یهودى متولد شده باشد یهودى محسوب خواهد شد. هلاخاى سنتى بر کودکانى که از مادرى بیگانه و غیریهودى متولد مى شوند حکم یهودى بار نمى کنند. افرادى که از مادرى یهودى زاده مى شوند، حتى اگر ملحد و کافر گردند، یهودى به شمار خواهند رفت; البته در صورت ارتداد تنها پاره اى از احکام یهودیت برایشان باز خواهد شد. 2. پیوند دینى. ممکن است فردى از مادرى یهودى متولد نشده باشد و طبق هلاخاى سنتى یهودى به شمار نیاید، ولى به خاطر گرویدن به یهودیت و التزام و تعهد به دستورات یهودیت در عداد یهودیان قرار گیرد. البته با رعایت آداب و مناسک ویژه اى که براى تازه یهودیان تدارک دیده شده است. 3. عضویت در گروه هاى اجتماعى – فرهنگى. در گذشته اجتماع یهودیان صرفاً از یهودیان تشکیل نمى شد، بلکه بیگانگانى که به قوانین هفت گانه نوح ملتزم بودند و به عنوان گرتشا و یا بیگانه مقیم شناخته مى شدند، داراى حقوق و مسئولیت هاى محدود در اجتماع بودند. البته امروزه چنین عنوانى وجود ندارد. 4. وابستگى ملى و استفاده از زبان مشترک. امروزه کم نیستند افرادى که در اسرائیل زندگى مى کنند و به کارهاى بزرگ گماشته شده اند. چنین کسانى از دید هلاخاى سنتى یهودى نیستند، امّا چون در اسرائیل متولد شده اند و به زبان عبرى تکلم مى کنند و به خدمت در مراکزى نظیر ارتش مشغول اند آنان را یهودى به شمار مى آورند و در کارت هویت و گروه بندى قومىِ وى، عنوان یهودى ثبت مى شود.
پس از تأسیس حکومت اسرائیل، از حاخام هاى ارتدوکس خواسته شد قانون بازگشت به سرزمین مقدس و تعریف خود را از یهودى بودن تعدیل و اصلاح کنند. آنان پس از بحث هاى طولانى و مفصل تعریف را به این شکل تعدیل و اصلاح کردند که یهودى عبارت است از کسى که از مادر یهودى به دنیا آمده باشد و یا این که طبق شریعت یعنى به دست حاخام ارتدکس یهودى شده باشد. چنان که ملاحظه مى کنید، حتى این تعریفِ تعدیل شده هم جمع زیادى از یهودیان را از جرگه یهودیت خارج مى ساخت. بر طبق این تعریف هزاران یهودى آمریکایى که بیش از نصف آنان گرایش اصلاح طلبانه و محافظه کارانه دارند، یهودى درجه دوم محسوب مى شدند.
نتیجه سخن آن که، در ابتداى پیدایش یهودیت یعنى تا قرن اول میلادى براى یهودى بودن تنها منشأ زیستى اهمیت داشت و تنها افرادى که از مادر یهودى متولد مى شدند، اعم از این که به مقررات و آیین هاى یهودیت پایبند بودند یا نبودند، یهودى محسوب مى شدند. درست مانند سایر نژادها و ملیت ها مثل نژاد ایتالیایى، فرانسوى، و غیره. امّا از آن پس، تغییر آیین از غیر یهودیت به یهودیت مورد تأیید و احترام قرار گرفت و اعتقاد بر این بود که اگر کسى قوانین اساسى یهودیت را بپذیرد، امکان یهودى شدن او فراهم خواهد شد.
با قبول این نکته که نودینى و تغییر آیین به یهودیت از سوى کتاب مقدس عبرى و علماى یهود پذیرفته شده است این سؤال پیش مى آید که آیا بیگانگان و غیریهودیانى که به یهودیت مى گروند به لحاظ شایستگى، شئونات و منزلت اجتماعى همچون یهودیانى مادرزاداند؟ آیا مسئله برگزیدگى فقط درباره یهودیانِ مادرزاد مطرح است یا این که بیگانگانى را که بعداً تغییر کیش مى دهند و یهودى مى شوند در برمى گیرد؟ اگر تازه یهودیان هم شأن یهودیانِ مادرزاد نباشند، در این صورت حتى شایستگى یهودى شدن را نخواهند داشت. از طرفى، وقتى تاریخ یهودیت و قوم یهود را مرور مى کنیم، گزارش هاى بسیارى را مى توان یافت که بر تغییر آیین و گرویدن به یهودیت صحه گذاشته است. روت موآبى از جمله کسانى است که داوطلبانه به آیین یهود گروید. برخى نیز واژه دشمن را که درآیه چهارم باب بیست سوم سفرخروج آمده است به تازه یهودیان اطلاق کرده اند.
کوتاه سخن آن که نظرات حاخام ها پیرامون غریبه ها یا تازه یهودیان یکسان نیست. در حالى که برخى از آنان از برابرى تازه یهودیان با یهودیان مادرزاد سخن گفته اند، جمعى دیگر، هر چند در پاره اى از موارد، میان آن دو فرق قائل اند.
فرآیند نودینى در یهودیت
الف. تحقیق راجع به یهودیت
افرادى که از دین خود سربرتافته و به یهودیت گرویده اند ممکن است به دلایل زیر به یهودیت گرایش پیدا کرده باشند: از طریق رابطه عاطفى با برخى از یهودیان; زناشویى و یا تحقیق و تفحص در ادیان و آشنایى با یهودیت از طریق مطالعه و شنیدن سخنرانى و جز آن. به هر حال نودینى و انتخاب یهودیت به عنوان دین رسمى، به هر دلیل که صورت گرفته باشد، فرد نوآیین در اولین گام باید به شیوه هاى مختلف به عنوان مثال از طریق دوستان و کتب و غیره درباره یهودیت تحقیق و تفحص کند و در این باره تأمل کند که آیا نودینى وى انتخاب درستى بوده است یا نه.
ب. یافتن یک حاخام
این مرحله بسى مشکل تر از مرحله قبلى است، زیرا حاخام ها متفاوت اند. برخى زمان بیشترى براى نامزدهاى نودینى اختصاص مى دهند. جمعى طرفدار این سنت قدیمى اند که باید سه بار مراتب صداقت و خلوص نیت نامزد نودینى را آزمود. در واقع حاخام ها دربانان یهودیت اند; آنان هستند که باید تصمیم بگیرند چه کسانى مى توانند به جرگه یهودیت درآیند و صلاحیت یهودى شدن دارند.
حاخام ها به گرایش هاى مختلفى تعلق دارند. چهار نهضت اصلى محافظه کار، ارتدکس، متجدد واصلاح گرا وجود دارند. داوطلب یهودى شدن باید تفاوت هاى میان این نهضت ها را بداند ونهضتى را که مورد قبول حاخام اوست انتخاب کند، زیرا حتى در آیین و روش نودینى و آداب آن، میان نهضت ها و گرایشاتى که در بالا یاد شدند، اختلاف نظر وجود دارد. به هرحال، حاخام سؤالاتى به شرح ذیل ازنامزد نودینى مى پرسد و نوع پاسخ هایى که آن شخص ارائه مى کند، میزان صداقت وخلوص نیتوى را نمایان مى سازد.
1. چرا مى خواهید تغییر آیین دهید و به یهودیت بگروید؟
2. پیشینه دینى تان چیست؟ قبلاً به چه دین و آیین و مرامى متعهد و ملتزم بودید؟
3. درباره یهودیت چه مى دانید؟
4. چه تفاوتى بین یهودیت و دین نیاکان خود مى بینید؟
5. آیا از سرِ اکراه و ناچارى به یهودیت گرویده اید؟
6. آیا براى یهودى شدن و تحقیق درباره آن فرصت کافى مى خواهید؟
7. آیا تصمیم خود را با اعضاى خانواده و بستگان خود در میان گذاشته اید؟
8. آیا سؤالاتى درباره یهودیت و نیز شیوه نودینى دارید؟
ج. آشنایى با یهودیت و فراگیرى احکام و قوانین آن
کسانى که مى خواهند یهودى شوند باید به حقانیت و صدق آن باور داشته باشند و این مهم به دست نمى آید جز با تحقیق در یهودیت، زیرا این امر به تصمیم نهایى آنان کمک شایان توجهى مى کند. در زمینه یهودیت به راه ها و شیوه هاى مختلفى مى توان تحقیق و مطالعه کرد; مطالعه تاریخ یهود، یهودى کشى و آشنایى با تورات. اشخاصى که خواهند با یک یهودى ازدواج کنند، باید پیش از ازدواج با تعالیم یهودیت آشنا شوند. از نظر ابن میمون یک تازه یهودى همچنین باید از اصول اساسى دین یهودیت ]اصول سیزده گانه اى که وى مقرر داشته است[ نظیر باور به توحید و یگانگى خداوند آگاه شود. دوره اى را نیز باید به تعلیم و فراگیرى تورات اختصاص دهد تا از روى جهل نظرات و دستورات یهودى را مورد بى اعتنایى قرار ندهد. مقصود ارتدکس ها از پذیرفتن احکام و قوانین این است که یک تازه یهودى باید تمام قوانین و دستورالعمل هاى یهودیت ارتدکس را رعایت کند; به این معنا که یک دوره آزمایشى یک ساله یا بیشتر را بگذارند. یهودیان اصلاح طلب تنها بر رعایت قوانین مورد قبول خود تأکید مى کنند.
د. محکمه دینى یا بیت دین
گرویدن یک شخص به یهودیت باید تحت نظارت دادگاه شرع معروف به «بیت دین» صورت گیرد. دادگاه مزبور با سؤالات و روش هاى خاصى که به کار مى بندد، به انگیزه اصلى گرایش فرد به یهودیت پى مى برد و براى حاخام هاى دادگاه شرع روشن مى شود که آیا انگیزه فرد داوطلب مادى است یا نه. وظیفه دادگاه این است که مشکلات و موانعى که بر سر راه یک یهودى در مسیر زندگى مادى و معنوى او قرار دارد، براى فرد دواطلب تشریح کند و به افرادى که مایل اند یهودیت را به عنوان آیین و دین خود برگزینند، هشدار دهند که چه دشوارى هایى ممکن است براى آنان پیش آید. دادگاه شرع تنها زمانى به یهودى شدن فرد داوطلب حکم مى کند که براى اعضاى آن مراتب خلوص و صداقت فرد مزبور احراز شده باشد. ناگفته نماند که دادگاه شرع از سه عضو تشکیل مى شود که دست کم یک عضو آن باید حاخام باشد.
هـ. ختنه کردن یا به عبرى «بریت میلا»
از نظر حاخام هاى محافظه کار و ارتدکس، ختنه کردن براى یهودى شدن ضرورى است; حتى اگر پیشتر فرد یادشده بنا به سنت هاى خود و یا به هر دلیل دیگرى ختنه کرده باشد، باید ختنه نمادین و سمبلیک با ریختن خون از موضع انجام گیرد. سایر گرایش هاى چهارگانه یهودى، ختنه را براى یهودى شدن لازم نمى دانند. ختنه به منزله عقد پیمان تاریخى قوم اسرائیل با خداوند محسوب مى شود.
و. غسل
حاخام هاى ارتدکس و محافظه کار غسل و یا به عبرى طبیلا را براى نامزدان یهودى شدن اعم از زن و مرد لازم مى دانند، لذا حوضچه کوچکى به نام میقوه “Mikveh” به همین منظور ساخته شده است. در میقوه تازه یهودى از نجاسات مختلفى که در تورات توضیح داده شده ظاهر مى شود.
ز. قربانى و نذر
در زمان هاى قدیم، تازه یهودى مى بایست به پاى هیکل در اورشلیم قربانى مى کرد، امّا پس از تخریب معبد قربانى نیز برداشته شد; لذا شریعت یهود آن را لازم نمى داند. البته هنوز هم بعضى از حاخام ها، خاصه حاخام هاى ارتدکس، معتقدند باید به جاى قربانى بدیل و جایگزینى نظیر صدقه و جز آن صورت گیرد.
ح. انتخاب نام
مردان باید نام عبرى ابرام و زنان نام ساره و روت را برخود نهند. تازه یهودیانى که والدین آنان یهودى نیستند معمولاً پسر ابراهیم خوانده مى شوند.
د. مراسم رسمى و عمومى
از نظر یهودیان اصلاح طلب این مراسم باید عمومى تر باشد. تازه یهودى باید پیشاپیش دیگران قرار گیرد و دلایل تغییر آیین و نیز درس هایى را که از تجربه یهودى شدن فراگرفته است بیان کند.
منبع:پایگاه دانشگاه ادیان و مذاهب