نویسنده: جمعی از نویسندگان
آهی از سوز دل
حضرت فاطمه زهرا(ع)، پس از آن که در جلب حمایت از امیرالمومنان(ع)از همگان مایوس شد،برای جلوگیری از انحراف دین و گمراهی و هلاکت امت اسلامی و به منظور اعتراض به غاصبان خلافت و اتمام حجت با آنان و برای ابراز نارضایتی از تصرف و غصب فدک، در حالی که لباسی بلند بر تن کرده بودند، با وقار و متانت در میان گروهی از بانوان بنی هاشم با شکوه و جلال خاصی به طرف مسجد النبی (ص)-محل دادخواهی و احقاق حق در صدر اسلام-به راه افتادند. راه رفتن حضرت کاملاً شبیه راه رفتن پدر بزرگوارشان رسول اکرم(ص)بود.
ابوبکر با جمعی از مهاجر و انصار و دیگر افراد در مسجد نشسته بود که بانوی دو عالم حضرت فاطمه(ع) وارد شدند و در محل ویژه ای قرار گرفتند و میان ایشان و مردم پرده ای آویخته شد. زهرا (ع)چنان آهی از سوز دل کشیدند که تمام حاضران را به گریه واداشت و مجلس به لرزه درآمد. سپس لحظه ای درنگ کردند تا صدای ناله های مردم به خاموشی گرایید و از جوش و خروش افتاد. پس از آرامش حاضران، آن حضرت کلام خود را با حمد و ثنای الهی و درود بر رسول خدا(ص)آغاز کردند.
مردم با شنیدن نام پیامبر(ص)بار دیگر شروع به گریه کردند و حضرت فاطمه(ع)برای بار دوم ساکت شدند و هنگامی که مردم آرام شدند، سخن خویش را چنین ادامه دادند:
ستایش و سپاس خداوند
سپاس خداوند را بر آن چه نعمت داده، و شکر بر آن چه که[به جهت روشنایی و بینایی]در دل افکنده، و ستایش به آن چه که از پیش فرستاده است، از نعمت های همگانی که پیشاپیش[قبل از درخواست و استحقاق بنده]آغاز کرده و ریزش نعمت هایی که به فراوانی فرستاده و هرگونه نعمتی که ارزانی داشته است، تعداد آن ها از شمار فزون و از پاداش و مزد به دور و نهایتش از دسترسی برون است.
مردم را برای فزونی بخشیدن نعمت و اتصال و دوام آن به شکر گزاری فرا خواند و از ایشان خواست که به ستایش و حمد حضرتش بپردازند تا نعمت ها را برایشان بیش از پیش مقدر فرماید و دوباره ایشان را به همانند آن ها فرا خواند.
گواهی می دهم که جز «الله»خدایی نیست و یکتایی است که شریکی برای او وجود ندارد،«لااله الا الله»کلمه ای است که تاویلش را اخلاص قرار داده و پیوندش در دلها نهاده و در فکر برای تعقل آن روشنایی ایجاد کرده است، خداوندی که دیدارش برای دیدگان، و توصیفش برای زبان ها،و درک چگونگی برای وهم ها ناشدنی است. اشیا را نه از چیزی که قبل از آن باشد،[و از نیستی] پدیدار ساخت و بدون استفاده از مثال و الگو اشیا را آفرید و به قدرت خویش خلق کرد،و به درخواست خود پدید آورد بدون اینکه به آفرینش آن ها نیازی داشته باشد و یا در شکل بخشیدن به آن ها فایده ای برایش باشد، جز اینکه حکمتش را پایدار و بر طاعت و قدرتش دیگران را آگاه و برای آفریدگانش موجب تعبد و بندگی و برای دعوتش موجب سرفرازی باشد.
پس از آن در اطاعت و گوش فرادادن آنان ثواب را مترتب و بر نافرمانی شان عقاب و کیفر را نهاده تا بندگانش را از خشم خود باز دارد و به سوی بهشت فراخواند.
پدرم، فرستاده الهی
گواهی می دهم که پدرم محمد(ص)، بنده و رسول اوست، پیش از آنکه به او ماموریت دهد، وی را برگزید و برتری و شرافت بخشید و قبل از پدید آوردن او برایش نام نهاد و قبل از آن که او را مبعوث کند، او را برگزید؛ در آن هنگام که آفریدگان در پس پرده غیبت مکتوم و در پشت پرده های ترسناک نگه داری شده و در کنار مرز نیستی به سر می برند.؛چون خداوند نتیجه و پیامد کارها را می دانست و به رویدادهای روزگاران احاطه داشت و به زمان وقوع مقدرات و کارهای شدنی آشنا بود.
خداوند او را برای اتمام و اکمال فرمانش و اراده حتمی برای اجرای احکام و دستوراتش و لازم الاجرا بودن مقدرات و قوانین حتمی خود مبعوث کرد، آن حضرت امت ها را با این که دارای ادیانی بودند، به حالت پراکنده و فرقه فرقه مشاهده فرمود، در حالی که اطراف آتش های برافروخته خود را گرفته، بت هایشان را می پرستیدند و با این که [فطرتاً]خداوند را می شناختند، منکر او بودند. خداوند گمراهی [و تاریکی های درونی]ایشان را به وجود حضرت محمد(ص) روشن و از دل ها ابهامات و تیرگی ها و مشکلات ذهنی و کج فهمی ها را زدود، با برداشتن پرده ها و حجاب ها از جلو چشم آنان، به چشمان ایشان روشنی بخشید و در بین مردم برای هدایت و راهنمایی به پا خاست و آنان را از گمراهی و تباهی نجات بخشید. به دین استوار راهنمایی شان ساخته و به راه راست هدایتشان فرمود.
آن گاه خداوند او را با مهربانی و با در نظر گرفتن آن چه که مصلحت او بود، و رغبت و ایثار خویش قبض روح کرد و محمد(ص)از رنج و از زحمت این دنیا آسوده گشت، فرشتگان نیکوکار اطرافش را گرفته، خشنودی پروردگار بخشاینده شامل حالش شد و در همسایگی خداوند-فرمانروای مقتدر-به سر می برد.
درود خداوند بر پدرم، پیامبر خدا و امین او بر وحی و برگزیده و منتخب او بین آفریدگانش و فرد مورد پسند و خشنودی او و سلام و رحمت و برکات خداوند بر او باد. آن گاه حضرتش روی به اهل مجلس کرده فرمود:
عهد و پیمان خداوند
شما ای بندگان خدا! مخاطبان و مسئولان مستقیم امر و نهی الهی و حاملان دین و وحی او و امین های خداوند بر خویشتن و رسانندگان دین خدا به دیگر امت ها هستید. حقی از خداوند برگردن شماست، خداوند را در بین شما عهد و قراری است که در نزد شما گذارده، و بازنده ای است که بر شما به خلافت و نیابت خود برگزیده است و آن کتاب ناطق الهی و قرآن راستین، نور فروزان و چراغ تابناک، دیدگاهایشان مستدل و روشن، اسرارش آشکار[در نزد اهل آن]و ظواهرش درخشان است، پیروانش مورد غبطه دیگران و پیروی اش راهبر به سوی بهشت برین، و تلاوت آن موجب رهایی است. به وسیله آن به حجت های روشن الهی می توان دست یافت و دستورات واضح، حرام هایی که از آن برحذر شده اید،دلایل روشن، براهین کافی، فضیلت های مستحبی، امور جایز که موهبتی است[از سوی خداوند بر شما]و نیز قوانین مکتوب خداوندی از طریق آن(قرآن) حاصل می شود.
فلسفه احکام
پس خداوند ایمان را موجب پاکی شما از شرک، نماز را موجب تنزیه و پاکی شما از [آلودگی]تکبر، زکات را باعث تزکیه و طهارت روح و روان[از آلودگی گناهان از بخل]و رشد و فزونی در روزی، روزه را موجب پایداری و اخلاص، حج را باعث استواری دین، دادگری را موجب انسجام و تقویت دل ها، و اطاعت و پیروی از ما را باعث نظم و آسایش ملت، رهبری و پیشوایی ما را موجب امان از جدایی و تفرقه، جهاد را عزت و شکوه اسلام، صبر و پایداری را کمکی بر استحقاق و شایستگی پاداش، امر به معروف را به مصلحت عامه مردم، نیکی به پدر و مادر را سپری از خشم پروردگار، پیوند و پیوستگی با ارحام و خویشاوندان را موجب کثرت جمعیت، قصاص را موجب جلوگیری از خون ریزی ها، وفای به نذر را موجب قرار گرفتن در معرض آمرزش، پرهیز از کم فروشی را موجب عدم زیان و ورشکستگی،نهی از آشامیدن شراب را به خاطر پاک بودن از پلیدی، دوری جستن از قذف تهمت ناروای جنسی را انگیزه ای برای جلوگیری از لعن و نفرین، پرهیز از دزدی را موجب حفظ عفت و پاکدامنی قرار داد و خداوند شرک ورزیدن نسبت به خود را از آن جهت حرام فرمود که بندگان در بندگی خود نسبت به ربوبیت او اخلاص پیشه کنند.(پس، از خداوند بدان گونه که شایسته است پرهیز داشته باشید و تقوا پیشه کنید و جز در حال مسلمانی از دنیا نروید!)(1)و خدا را در آن چه که شما را بدان امر می کند و آن چه که نهی می کند، فرمانبرداری کنید؛ زیرا فقط(بندگان بینا و دانا از خداوند خوف و ترس دارند.)(2)
بدانید که من فاطمه ام!
آن گاه فرمود: ای مردم! بدانید که من فاطمه ام و پدرم حضرت محمد(ص)می باشد. سخنانی حساب شده و دارای آغاز و انجام می گویم، بیهوده و یاوه سخن نمی گویم و کاری که انجام می دهم، درست است و ناروا نیست:(پیامبری از خود شما برایتان آمد، آن چه که شما را به زحمت می انداخت، بر او دشوار بود، نسبت به خیر و صلاح شما تمایل شدید داشت و به ایمان آورندگان مهربان و دلسوز بود)(3)اگر حسب و نسب او را بدانید و بشناسید او را پدر من می یابید، نه پدر هیچ یک از زنان شما، او برادر پسر عموی من علی(ع)است، نه برادر هیچ یک از مردان شما،و چه بسیار خوب شخصیتی است که انسان منسوب به او باشد. درود خدا بر او و خاندانش باد!
نجات از گودال جهنم
پیامبر(ص)، رسالت خویش را ابلاغ و بیم و انذار و اندرز خود را اظهار و از مسلک و روش مشرکان برکنار بود،کمر آنان را شکست و حلقوم آنان را فشرد و با حکمت و پند نیکو، ایشان را به راه پروردگارش دعوت فرمود، بت ها را شکست و گردن کشان را سرکوب کرد تا این که جمع ایشان شکست خورده پا به فرار گذاشتند،شب پرده سیاهش را از چهره صبحگاهان به یک سو زد و حق و حقیقت راستین آشکار شد،رهبر دین لب به سخن گشود و هوا و هوس شیاطین فرونشست، فرومایگان منافق نابود شدند و گره ها و عقده های کفر و اختلاف گشوده شد و منحل گشت، شما به همراه گروهی از سپیدرویان پاک نهاد(پارسایان آبرومندی که از شدت خویشتن داری و گرسنگی روزه، سپید روی و رنگ پریده بودند) گویای کلمه اخلاص شدید(و حال آن که بر لب پرتگاه گودال جهنم بودید.)(4)به خاطر ضعف و ناتوانی شما، هر کس که از راه می رسید، می توانست شما را نابود کند. جرعه ای برای هر تشنه و طعمه ای برای هر گرسنه و آتش گیره هر شعله بودید، زیر پای دیگران له شده بودید، آب های گندیده می آشامیدید و برگ درختان می چریدید، ذلیل و توسری خور بودید، و (از آن وحشت داشتید که دیگران از اطراف به شما هجوم آورند.)(5)
سرور اولیای الهی
خداوند تبارک و تعالی شما را به حضرت محمد(ص)از آن گرفتاری ها نجات داد، پس از همه مقدمات و بعد از آنکه به مردمان بی باک و بی شخصیت عرب و سرکشان و طاغیان اهل کتاب گرفتار شد،(هرگاه که آتشی برای جنگ بر افروختند، خداوند آن را خاموش کرد)(6) و یا اگر شیطان خواست سرکشی کند و یا زورگویی از مشرکان خودی نشان دهد برادرش[علی(ع)]را به کام آن ها می فرستاد، او دست از درگیری و جنگ بر نمی داشت مگر اینکه آنان را گوشمالی داده، شراره های آن آتش را با شمشیر خود خاموش می کرد، او در راه خدا رنج دیده و در انجام دستوراتش کوشا و به رسول خدا نزدیک و نسبت به اولیای خدا سرور بود. آستین همت را بالا زده، خیرخواه، کوشا و در پیگیری کار تلاشگر و ساعی بود و شما(در همان شرایط) در آسایش و رفاه به سر می بردید، به فکر خود بودید و از نعمت ها بهره مند، آسوده و بی خیال در کمین ما نشسته که اوضاع چگونه می چرخد (و چه موقع علیه ما خواهد شد) و گوش به زنگ، در آن جا که قرار آسایش بود، زودتر از دیگران نشسته و آن هنگام که جنگ و کشتار می شد، پا به فرار می گذاشتید.
کینه های پنهانی
هنگامی که خداوند برای پیامبرش خانه پیامبران و جایگاه برگزیدگانش را انتخاب کرد، در بین شما کینه پنهان در پس نفاق آشکار و جامه دین فرسوده گشت. گمراهان خاموش به نطق آمدند و فرومایه پست ظهور کرده به صحنه آمد و سرکرده تبهکاران همچون شتر بزرگ گه شتران خروش برآورده و در میدان های شما دم علم کرده، جولان داد. شیطان سرش را از گریبان شما بیرون آورده شما را به سوی خویشتن فراخواند، شما را این چنین یافت که دعوتش را اجابت کرده فریب او را خورده اید، پس از شما خواست[که به دستوراتش] قیام کنید، و دید که درپیروی از او سبکبال[و آماده اید] پس شما را تحریک کرد ، زود به خشم آمدید، نتیجه آن شد که بر غیر شتر خود داغ زدید و به آبشخوری که حق دیگری بود ، وارد شدید[مقام خلافت و ولایتی را که حق دیگری بود، غصب کردید] این تغییر و تحریف هنگامی انجام شد که چیزی از دوران رسول خدا نگذشته، و زخم به استخوان رسیده گسترش پیدا کرده، جراحت بهبود نیافته و هنوز پیامبر دفن نشده است.
سقوط در فتنه
شما شتاب کرده و وانمود کردید که خوف فتنه و آشوب می رود.(آگاه باشید که خود در فتنه سقوط کرده اید و دوزخ، کافران را احاطه کرده است.)(7)
پس دور است از شما، شما را چه شده است؟ به کجا می روید و چه بیراهه می روید؟! در حالی که کتاب خداوند پیش روی شماست، مسایل ش روشن، دستوراتش درخشان، نشانه های آن روشن و منور، محرمات و نواهی اش آشکار و فرامینش واضح است، شما آن را پشت سرانداخته اید، آیا تصمیم دارید از آن دست برداشته چشم پوشی کنید؟ و یا می خواهید بر خلاف آن حکم نمایید؟([که این]برای ستمگران و جایگزین بدی است)(8).
(و هرکس دنبال دینی غیر از اسلام برود، هرگز از او پذیرفته نیست و در آخرت از زیانکاران است)(9).
پس شما چندان صبر نکردید که سرکشی این فتنه فرو بنشیند و گرفتن مهار این ستور رمیده آسان گردد و شروع به برافروختن شعله ها و جرقه هایشان کرده، سپس باد آن را فرا گرفت و آوای شیطان گمراه کننده را پاسخ مثبت داده و در پی خاموش کردن انوار درخشان دین نورانی بر آمدید و به نابود کردن سنت های پیامبر برگزیده پرداختید، وانمود کردید که کف روی شیر را می گیرید، در حالی که تمامی شیر را نوشیدید[جز آن که در دل داشتید، بر زبان جاری کردید] و نسبت به خاندان پیامبر دورویی و نفاق به خرج دادید، در همان حالی که در کمین ایشان[غصب حق آنان] بودید ما در مقابل شما همچون کسی که دستش بر لبه کارد گذاشته شده و یا نیزه ای در کالبد و احشایش فرو رفته، صبر و پایداری می کنیم.
غصب ناجوانمردانه
شما پنداشته اید که ما را ارثی نیست،(آیا از دستورات دوران جاهلیت پیروی می کنید؟ برای مردمی که باور دارند، چه کسی از خداوند بهتر دستور می دهد و داوری می کند؟)(10)آیا نمی دانید؟
آری! بلکه بر اینان بسان خورشید درخشان روشن است که من دختر پیامبرم.
ای مسلمانان!آیا من نسبت به گرفتن ارث خود باید مغلوب شوم؟ای پسر ابی قحافه! آیا در کتاب خداوند آمده است که تو از پدرت ارثی ببری و من از پدرم ارث نبرم؟ عجب افترای بزرگی! آیا عمداً کتاب خدا را کنار گذاشته و پشت سرتان انداخته اید در آنجا که گوید:(سلیمان از داود ارث برد)(11)
و در آن جا که داستان یحیی بن زکریا را بازگو می کند و می گوید: (پروردگارا! از سوی خودت به من جانشینی ببخش که از من و از خاندان یعقوب ارث ببرد!)(12)
و نیز فرمود:(خویشاوندان برخی نسبت به برخی دیگر در کتاب خداوند اولی و مقدم می باشند)(13)
و نیز فرمود:(اگر مالی را از خود بر جای گذاشت برای پدر و مادر و خویشاوندان به گونه خیر و شناخته شده و معروف وصیت کند و این برای پرهیزگاران کاری درست و شایسته است).(15)
شما پنداشته اید که من بهره ای نداشته و از پدرم ارث نمی برم و هیچ رابطه و پیوندی بین ما نیست.
عذابی جاودان
آیا خداوند اختصاصاً برای شما آیه ای فرستاده که پدرم را از آن[قانون کلی ارث] استثناء کرده باشد؟ و یا اینکه می گویید: اهل دو ملت از یکدیگر ارث نمی برند و من و پدرم اهل یک ملت و آیین نیستیم؟! و یا شما خود را نسبت به عام و خاص قرآن از پدر و پسر عمویم داناتر می دانید؟ پس این[شما و این فدک] که همچون شتر مهار کشیده و زین برنهاده [خلافت و فدک] در اختیار شما باشد و روز واپسین و رستاخیز تو و آن(فدک) با هم روبرو خواهید شد[حساب پس می دهی] خداوند بهترین داور، محمد بهترین رهبر و قیامت هنگامه وعده و قرار است. در آن روز زیانی که نموده اید، مشاهده خواهید کرد و در آن هنگام پشیمانی سودی ندارد.(هر رویدادی را جایگاهی است و به زودی خواهید دانست)(16) که بر چه کسی عذابی خوار کننده فرود آمده و شکنجه ای پایدار وارد خواهد شد.(همچون قصه گناهکاران نوح(ع)هم غرق می شوید و به هلاکت می رسید و هم عذابی جاودانه در انتظارتان است.)(17)
بلای بزرگ و مصیبت عظیم
آن گاه فاطمه(ع)به سوی انصار نظر افکنده فرمودند:
«ای گروه جوانمردان! و ای بازوان آیین و یاران اسلام! این چشم پوشی چیست که در حق من روا می دارید و چرا چنین خواب و بی خبری نسبت به ستمی که بر من شده، از خود به خرج می دهید؟
آیا رسول خدا(ص)پدرم نبود که می فرمود:«[احترام و تکریم]انسان در فرزندانش حفظ و نگه داری می شود» چه زود بود این کاری که کردید، و چه بی درنگ در غفلت خفتید، شما توان آن را دارید که خواسته ام را برآورده سازید و آن چه را که می خواهم و در نظر دارم، انجام دهید، آیا می گویید که محمد(ص)از دنیا رفت؟ پس رویداد مهمی بود که شکافش گسترش یافته و و رخنه در آن افتاده و بهم پیوستنش دشوار گشته است. از غیبت او روی زمین تیره و در مصیبتش ستارگان بی فروغ و آرزوها نومید، کوه ها فروریخته، حریم او بی ارزش گردیده و با رحلتش احترام او از بین رفته است.
به خدا سوگند این است بلای بزرگ و مصیبت عظیمی که بلایی همانند آن نیامده و مصیبتی نازل نگشته است. کتاب خداوند متعال پیش از این بر در خانه شما هر صبح و شام فریاد برآورده مرتب خوانده می شد، به صوتی بلند و رسا و بر شما تفهیم می شد و آن چه که بر پیامبران پیش از او وارد شده، بر شما تلاوت می شد، حکمی قطعی و مسلم و دستوری حتمی و محکم است که خدای فرمود:(محمد فرستاده ای است که پیش از او نیز فرستادگانی آمده اند، آیا اگر بمیرد و یا کشته شود شما به گذشته خود برمی گردید؟(و مرتد می شوید) و هر کس به گذشته خود برگردد هرگز زیانی به خداوند وارد نیاورده است و به زودی خداوند سپاسگزاران را پاداش خواهد داد).(18)
سکوت شما و تاراج ارث من
ای وای، ای قوم اوس و خزرج آیا میراث پدرم بلعیده شود در حالی که شما مرا می بینید و صدای مرا می شنوید و آغاز و فرجام کار به شما بر می گردد و زمام امور در دست شماست؟ آوای ستمدیده، شما را احاطه کرده و از هر جهت از قضیه آگاهید، شما هم نفرات هم توان و هم نیرو دارید، ابزار و وسایل در دست شما و اسلحه و تجهیزات در اختیارتان است، فریاد ستمدیده را می شنوید و پاسخ نمی گویید و آه و ناله اش به گوشتان می رسد و به فریادش نمی رسید، با اینکه مشهور به رزم آوری و معروف به خیر و صلاحید، برگزیدگان جامعه و اشراف قومید، شما با اعراب جنگیده و رنج و زحمت بسیاری متحمل شده اید، با امت ها درگیر شده، گردن کشان را بر زمین زدید، نه ما دست بردار بودیم نه شما، همیشه و در هر حالتی هر دستوری که به شما داده ایم، پیروی کردید تا این که سنگ آسیاب اسلام به گردش آمده روزگاران به ثمر رسید، شرک از خروش ایستاد، طغیان تهمت و ناروا فرو نشست، و آتش کفر به خاموشی گرایید، آشوب و فتنه آرام و نظام دیانت منسجم گردید.
بازگشت به عقب
پس از روشنی و وضوح راه به کدام سمت منحرف شده و بعد از آشکار شدن حق چه چیزی را می خواهید پنهان کنید؟ پس از آن که قدم برداشته اید چرا می لغزید و به عقب بر می گردید؟ و پس از ایمان چرا مشرک می شوید؟(آیا با مردمی که پیمان های خود را شکسته و برای بیرون کردن پیامبر تصمیم گرفته اند، نمی خواهید بجنگید با آن که جنگ را آغاز کرده اند؟ آیا از آنان می ترسید، با اینکه خداوند سزاوارتر است که از او بترسید اگر ایمان آورده و دین را باور کرده اید؟)(19)
آگاه باشید! من شما را چنین می بینم که به رفاه طلبی و زندگی راحت متمایل گشته و آن کس را که سزاوارتر به زمامداری بود، دور ساخته و به راحتی و آسایش روی آورده از تنگدستی و فقر رهایی یافته و گسترش یافته اید و آن چه را که فرا گرفته بودید، کنار گذاشته و آن چه را که برایتان گوارا بود،از گلو بیرون انداختید.(پس اگر شما و تمامی کسانی که در روی زمین زندگی می کنند، کافر شوید بدانید که خداوند بی نیاز و ستوده است)(20)آگاه باشید! آن چه را که گفت، با آگاهی کامل نسبت به انگیزه یاری نکردن شما و نیرنگ و حقه بازی های شما بود و دلهایتان را فرا گرفته و با قلب و روحتان در هم آمیخته است.
این سخنان، خروشی بود که از جان بر آمد و آهی بود که از خشم و غیظ بر من برخاسته و از بی تابی و توانفرسایی من حکایت می کرد، شکوه از دلتنگی کرده بدین وسیله اتمام حجت نمودم، پس این شما و این شتر خلافت، بر من سوار شده بتازید، اما بدانید که پشتش زخمی، پایش لنگان، ننگ و عارش جاودان و نشان خشم الهی بر آن خورده و رسوایی اش همیشگی، و به آتش جانگداز و سوزان الهی متصل است که بر دل ها اثر می گذارد و لهیب آن جانسوز است. آن چه را که انجام دهید، پیش روی پروردگار بوده و او ناظر و بیناست( و به زودی ستمگران خواهند دانست که به چه جایگاهی بازگشت می کنند)(21) من دختر(پیامبر) هشدار دهنده شمایم که از عذاب سرسخت پیش رویتان شما را بیم می داد.(پس هر کاری که می خواهید انجام دهید که ما هم کار خود را انجام خواهیم داد و چشم به راه باشید که ما هم منتظریم).(22)
سیاست بازی ابوبکر
سخنان حضرت زهرا(ع)که به اینجا رسید، ابوبکر چنین پاسخ داد:
«ای دختر رسول خدا! پدرت نسبت به مومنان مهربان بود و با بزرگواری رفتار می کرد، دلسوز و با محبت بود، نسبت به کافران [همچون] عذابی دردناک و کیفری بزرگ بود. اما اگر بخواهیم کسی را به او نسبت دهیم جز تو هیچ یک از زنان را دختر او نمی دانیم و برادر شوهر تو بود و کس دیگری (افتخار) برادری وی را کسب نکرد. او را بر دیگر خویشاوندان خود ترجیح داداه و در هر کار مهمی یاری می کرد.
شما را فقط سعادتمندان دوست می دارند و جز افراد شقی و بدبخت کسی با شما دشمنی نمی کند، شما خاندان پاک حضرت رسول و برگزیدگان منتخب(خدا) می باشید.
شما راهنمای ما به سوی خیر و رهبر ما به سوی بهشت هستید و تو ای بهترین زنان و دختر بهترین پیامبران! در گفتارت صادق و در تیزهوشی و خردمندی سابقه دار می باشی، حق تو از تو گرفته نشده و گفتارت را کسی تکذیب نکرده، و به خدا سوگند که من از نظریه و رای رسول خدا(ص)تجاوز نکرده ام.
آن حضرت فرمود: از ما گروه پیامبران کسی ارث نمی برد و طلا و نقره و خانه و ملک و املاکی از خود به ارث نمی گذاریم ، بلکه کتاب حکمت و دانش و نبوت را به یادگار و وارث می گذاریم، هر آذوقه ای که از ما بازماند، به ولی امر بعد از ما مربوط می شود که هرگونه صلاح دید، حکم کند. ما آن چه را که شما در نظر دارید، در راه خرید اسلحه و ساز و برگ جنگی خرج کرده ایم تا به وسیله آن، مسلمانان با کافران هم آورد باشند و به جهاد علیه آنان برخاسته و با سرکشان و یاغیان و تبهکاران مبارزه کنند، در این تصمیم گیری عموم مسلمانان شرکت داشته اجماع کرده اند و این تنها من نبوده ام که تصمیم گرفته باشم و نسبت به این نظریه، استبداد رای نداشته ام. این نظر من است. و این اموال من در اختیار توست، چیزی را از تو دریغ نداشته و نمی خواهیم اندوخته کنیم و به تو ندهیم. تو بانوی زنان امت پدرت و شجره طیبه نسبت به فرزندانت می باشی. از تصرف در اموالت جلوگیری نشده است و از اصل و فرع سرمایه ات چیزی کاسته نمی شود. در آن چه که در اختیار شخص من است و از اموال من به شمار می آید، هر دستوری که بفرمایید اجرا می شود، آیا شما صلاح می دانید که من در این مورد خلاف دستور پدرت، حضرت رسول(ص)عمل کنم؟!»
دروغ بستن به پیامبر!!
حضرت فاطمه(ع)در پاسخ ابوبکر چنین فرمودند:
«پاک و منزه است خداوند! هیچ گاه رسول خدا از کتاب خدا روی گردان و نسبت به احکام او مخالف نبود، بلکه پیرو قرآن و سوره های آن بود. آیا شما بر نیرنگ و فریب اجماع کرده بهانه ای دروغین بر او بسته اید؟ این کار شما پس از رحلت آن حضرت، مانند همان فتنه ها و غائله هایی است که در زمان زنده بودن آن حضرت برای هلاکتش انجام می شد.
این کتاب خدا که داوری دادگر است و بیان آن[دعوی ما را] حل و فصل می کند که می فرماید: درخواست زکریا از خداوند آن بود که به او فرزندی بدهد و گفت:(آن فرزند)(وارث من و آل یعقوب باشد)(33)و یا در جای دیگر می فرماید: (سلیمان از داود ارث برد) (24)بنابراین خداوند متعال در آن چه که توزیع و تقسیم کرده، سهم هر کسی را تعیین و مقدار واجب و حتمی از میراث را مشخص ساخته است، سهم پسران و دختران را به گونه ای واضح و روشن بیان داشته، بهانه جویی یاوه سرایان را باطل ساخته و از بدگمانی و شبهه افراد وامانده در آینده جلوگیری نموده است. نه، چنین نیست.(بلکه شما خودتان را گول می زنید و نفوس شما کاری (قبیح) را برایتان با جلوه ای زیبا نمایش داده است و من بردباری و صبری نیکو و جمیل خواهم داشت و بر آن چه که توصیف می کنید، از خداوند کمک می جویم!)(25)
فریب مردم
ابوبکر با شنیدن این فرمایشات[مستدل]، گفت: خداوند و رسولش راست گفته اند و دختر پیامبر نیز درست می گوید. تو معدن حکمت و جایگاه هدایت و رحمت، رکن دین و سرچشمه برهان و دلیل می باشی. حق گویی تو را بعید نمی شمرم و سخنانت را ناروا نمی دانم. اینک این مسلمانانند که می توانند بین من و تو داوری کنند. آن چه را که بر عهده گرفته ام، اینان بر گردنم انداختند و به اتفاق و هماهنگی ایشان آن چه را که به دست گرفته ام عهده دار گشته ام. نه زور گفته ام و نه استبداد و نه تنها خود تصمیم گرفته ام. اینان بر این کار گواه و شاهدند.
دل های زنگار زده
حضرت فاطمه(ع)روی به مردم کرده فرمود:
«ای مردمی که شتابان به گفتار باطل روی آورده و کار زشت زیانبار با دیده اغماض نگریسته و آن را پذیرفته اید! (آیا در قرآن اندیشه نمی کنید یا این که قفل بر در دلهایتان است؟»(26) نه چنین نیست،بلکه کارهای زشتتان بر دلهایتان زنگار زده.[جایی برای خیراندیشی و تفکر صحیح باقی نگذاشته است] گوش ها و چشم هایتان را فرا گرفته است و چه بدجایی برگشتید و چه بد موضع گرفتید، به بد چیزی اشاره کرده اید و به معاوضه نامناسب و بدی رضایت داده اید. به خدا سوگند، هنگامی که پرده ها به یک سوی زده شود، حمل آن را سنگین و پیامدش را خطرناک خواهید یافت و زیان و ضرر آن را به دنبال خواهید داشت و از پروردگارتان آن چه را که حساب نمی کردید و به ذهنتان نمی آمد، برایتان آشکار خواهد شد و(در آن هنگام آن ها که بر باطل هستند، زیان خواهند دید.)(27)
کاش قبل از تو مرده بودم!
سپس حضرت فاطمه(ع)روی به قبر رسول خدا(ص)نموده چنین سرود:
قد کان بعدک انباء و هنبثه
لو کنت شاهدها لم تکبر الخطب
پس از تو خبرها و گرفتاری هایی بود که اگر تو حضور می داشتی مشکلات چندان بزرگ رخ نمی نمود.
انا فقدناک فقد الارض و ابلها
و اختل قومک فاشهدهم و قد نکبوا
ما به سان زمین که باران خود را از دست داده باشد، تو را از دست داده ایم و قوم و ملت تو از هم پاشیدند، تو بر آنان گواه باش که سقوط کردند و منحرف گشتند.
و کل اهل له قربی و منزله
عند الاله علی الادنین مقترب
هر خانواده ای نزد خداوند قرب و منزلی دارد به بستگان آن ها باید نزدیک شد.
ابدت رجال لنا نجوی صدورهم
لما مضیت و حالت دونک الترب
هنگامی که درگذشتی و خاک بین ما و تو حایل شد، مردانی کینه های درون خود را برای ما آشکار ساختند.
تجهمتنا رجال و استخف بنا
لما فقدت و کل الارض مغتصب
هنگامی که تو از دنیا رفتی، مردمی با تندی و بی رحمی با ما مواجه شدند و تمام روی زمین از ما گرفته شد.
و کنت بدراً و نوراً یستضاء به
علیک تنزل من ذی العزه الکتب
تو ماه تمام و نور بودی که از روشنی و نور آن استفاده می شود. از سوی خداوند دارنده شکوه و عزت، کتاب ها بر تو نازل می شد.
و کان جبرئیل بالآیات یونسنا
فقد فقدت فکل الخیر محتجب
جبرئیل با آیات قرآنی پیوسته مونس ما بود، تو از دست رفتی و همه خوبی ها در پس پرده قرار گرفت.
فلیت قبلک کان الموت صادفنا
لما مضیت و حالت دونک الکثب
ای کاش! پیش از رفتن تو مرگ ما فرا می رسید، هنگامی که تو درگذشتی، توده های خاک بین ما و ت فاصله افکند.
انا رزئنا بما لم یزرء ذو شجن
من البریه لا عجم و لا عرب
ما به مصیبتی گرفتار شدیم که هیچ اندوهی از مردم، نه عجم و نه عرب بدان گونه مصیبت گرفتار نشده بود.(28)
پی نوشت ها :
1-سوره آل عمران، آیه102.
2-سوره فاطر، آیه28.
3-سوره توبه، آیه128.
4-سوره آل عمران، آیه103.
5-سوره انفال، آیه 26.
6-سوره مائده، آیه64.
7-سوره توبه، آیه49.
8-سوره کهف، آیه50.
9-سوره آل عمران، آیه85.
10-سوره مائده، آیه 50.
11-سوره نمل، آیه 27.
12-سوره مریم، آیه 5و6.
13-سوره انفال، آیه75.
14-سوره نساء، آیه11.
15-سوره بقره، آیه 180.
16-سوره انعام، آیه67.
17-سوره هود، آیه39.
18-سوره آل عمران، آیه144.
19-سوره توبه، آیه13.
20-سوره ابراهیم، آیه8.
21-سوره شعراء، آیه227.
22-سوره هود، آیات122-121.
23-سوره مریم، آیه6.
24-سوره نمل، آیه 16.
25-سوره یوسف، آیه18.
26-اشاره به سوره محمد، آیه24.
27-سوره غافر، آیه78.
28-ر.ک. فاطمه(ع)شادمانی قلب پیامبر(ص)، احمد رحمانی همدانی، ترجمه: دکتر حسین افتخار زاده، ص475.
منبع: جمعی از نویسندگان، (1387)، شهادت مادرم زهرا(س) افسانه نیست، قم، نشر عطر یاس.