نویسنده: عدنان درخشان
در تدوین کلیات این فصل، از تعالیم ارزنده ی محقق نستوه حضرت آیت الله شیخ محمدرضا جعفری بهره های بسیار برده ایم.
اموال رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)
برای دستیابی به یک تحلیل درست و عمیق ـ از آنچه در این مقاله به طور مبهم و گذرا مطرح شده است ـ باید نخست جایگاه تمامی اموال رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تعیین شده و سپس نحوه ی واگذاری و انتقال هر یک از آنها به حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در زمان حیات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و یا پس از رحلت ایشان مشخص شود.
فهرست اموال غیر منقول رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)
1 ـ آنچه از طریق ارث به ایشان رسید
(ارث):
1 ـ 1 ) منزل مادر بزرگوارشان آمنه بنت وهب (علیه السلام) در مکه.
2 ـ 1 )
خانه همسرشان ام المومنین خدیجه بنت خویلد (سلام الله علیها) در مکه.
2 ـ آنچه از طریق داد و ستد در اختیار ایشان بود.
(خرید):
1 ـ 2 )
زمین منزل شخصی ایشان در مدینه، در کنار مسجدالنبی (صلی الله علیه و آله و سلم)
2 ـ 2 )
زمین منزل همسرانشان در مدینه، در اطراف مسجد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم).
3 ـ آنچه از طریق هبه یا هدیه به ایشان تقدیم گردید
(هبه و هدایا):
1 ـ 3 )
اموال «مخیریق» یهودی که در تاریخ به «حوائط سعبه» یا «باغ های هفت گانه» مشهور است.
2 ـ 3 )
زمین هایی که انصار به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هدیه دادند، که در مدینه و اطراف آن بوده است.
4 ـ آنچه از طریق خمس به آن حضرت رسید.
(خمس):
«و اعلموا انما غنمتم من شیء فان لله خمسه و للرسول و لذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل… » (3)
طبق بیان آیه ی فوق ـ که درباره ی انواع سود حاصل شده برای مسلمانان سخن می راند ـ هر آنچه در جنگ ها به دست می آمد (غنائم جنگی که یکی از مصادیق غنائم مطرح شده در آیه ی 41 انفال است)، به صورت 1/5 و 4/5 تقسیم می گردید و سپس خمس یا 1/5 آن به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تسلیم می گردید.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) این «خمس» را به شش سهم تقسیم می فرمودند. سهم اول و دوم به خدای متعال و رسولش تعلق داشت که هر دو، در اختیار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قرار می گرفت تا مطابق نظر ایشان به مصرف برسد. ( مالک این دو سهم، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)بود).
سهم سوم به ذی القربا (خویشاوند) تعلق داشت که در اختیار اهل بیت (علیه السلام) به ویژه حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) قرار می گرفت. (4)
(مالک سهم ذی القربا، صدیقه ی طاهره (سلام الله علیها) بود).
سه سهم آخر هم به یتیمان، بینوایان و در راه ماندگان از بنی هاشم تعلق می گرفت و در اختیار آنان نهاده می شد.(5)
(مالک این سه سهم، نیازمندان بنی هاشم بودند.
در ضمن در 4/5 باقی مانده از غنائم، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز همانند دیگر مسلمانان سهم داشتند.
اموالی که موجب خمس به آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) تسلیم گردید، بدین شرح است:
1 ـ 4 )
خمس دژهای خیبر که از طریق جنگ فتح شد = دژ القموص واقع در الکتیبه.
کل دژهای خیبر ـ که اراضی اطراف آن را نیز در برداشت ـ، عبارت بودند از:
الف ) دژهای منطقه «النطاه» شامل:
1 ـ دژ «ناعم».
2 ـ دژ «صعب بن معاذ».
3 ـ قلعه ی «زبیر».
ب ) دژهای منطقه «الشق» شامل:
1 ـ دژ «ابی».
2 ـ دژ «النزار».
ج ) دژهای منطقه «الکتیبه» شامل: (6)
1 ـ دژ «القموص» (که به عنوان خمس دژها جدا گردید).
2 و 3 ـ دژهای «الوطیح» و «السلالم»
(که از طریق مصالحه فتح شدند و در نتیجه «فیء» می باشند).
2 ـ 4 )
خمس غنائم جنگ های مختلف که بیشتر از اموال منقول بود.
5 ـ آنچه از طریق بخشش خاص الهی به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید
( فی ء ):
«فیء» اموال و زمین هایی است که به وسیله ی جنگ و نزاع به دست مسلمانان نرسیده و بر آن سرزمین ها، اسب و شتر نتاخته باشند. (7)
این اموال و زمین ها به تصریح آیات الهی، ملک خاص رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است: (8)
«و ما افاء الله علی رسوله منهم فما اوجفتم علیه من خیل و لا رکاب ولکن الله یسلط رسله علی من یشاء و الله علی کل شیء قدیر» (9)
و آنچه خداوند از [اموال] آن ها در اختیار رسولش قرار داد به این خاطر بود که این اموال، زمین هایی است که بر آن اسب و شتر نتاختید؛ اما خداوند است که فرستادگانش را بر هر که خواهد چیره می گرداند و خداوند بر هر چیزی تواناست.
مطابق این آیه، خدای متعال، امر«فی ء» را به پیامبرش واگذار نموده است که هر گونه می خواهد، آن را به مصرف برساند؛ سپس او را به موارد مصرف فیء راهنمایی فرموده است. (10)
زمین هایی که از طریق فیء ملک خاص رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شده است؛ عبارتند از:
1 ـ 5 )
زمین های «بنی نضیر» واقع در اطراف شهر مدینه.
2 ـ 5 )
قلعه و حصن «وطیح»؛ از قلعه های منطقه «الکتیبه» واقع در خیبر.
3 ـ 5 )
قلعه ی «سلالم»؛ از منطقه «الکتیبه» واقع در میان دژهای خیبر.
4 ـ 5 )
زمین های «وادی القری»؛ شامل آبادی های فراوانی واقع در منطقه ی وسیعی بین خیبر و شام.
5 ـ 5 )
سرزمین «تیماء» منطقه ای بین خیبر و شام.
6 ـ 5 )
بازار «مهزور» زمین وسیعی واقع در اطراف مدینه.
7 ـ 5 )
«فدک».
جدول بندی اموال غیر منقول و با ارزشی که به شخص رسول خدا(ص) تعلق داشت.(11)
نام اموال ــــــ نحوه تملک رسول خدا(ص) ـــــــ ارزش تقریبی* ــــــــــــــــ محل استقرار
1ــ باغ های هفتگانه ـــــــــ هبه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ متوسط ــــــــــــ مدینه
2- بخشی از دژ القموص ــــ سهم خدا ورسول از خمس غنائم(12) ـــــ زیاد ـــــ خیبر
3- زمین های بنی نضیرــــــ فیء ـــــــــــــــــــــــ متوسط ــــــــــــــ مدینه
4- بازار مهزورـــــــــــــــــــ فیء ـــــــــــــــــــــــ متوسط ــــــــــــــ مدینه
5- دژ سلالم ـــــــــــــــــــــــ فیءــــــــــــــــــــــــ بسیارزیاد ــــــــــــــ خیبر
6- دژ وطیع ــــــــــــــــــــــــ فیءـــــــــــــــــــــــــ زیاد ــــــــــــــ خیبر
7- فدک ــــــــــــــــــــــــــــــ فیءـــــــــــــــــــــــــ زیاد ــــــــــــــ هم جوارخیبر
8- وادی القری ــــــــــــــــــــــ فیء ـــــــــــــــــــــــ بسیار زیاد ـــــــــــــ بین خیبر وشام
9- تیماءـــــــــــــــــــــــــــــــــ فیءـــــــــــــــــــــــــ زیاد ــــــــــــــ بین خیبروشام
* این ارزش گذاری در مقایسه با درآمد سالیانه ی فدک در حیات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) (48000 دینار) (13) انجام شده است و کاملا «جنبه ی حدسی و تقریبی» دارد.
آشنایی تفصیلی با اموال غیر منقول رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)
1 ـ ارث:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) همانند دیگر انسان ها، از بستگان خویش اموالی را به صورت ارث، مالک شدند که در این میان می توان به دو مورد اشاره کرد:
1 ـ 1 )
منزل مادر بزرگوارشان آمنه بنت وهب (سلام الله علیها) در شهر مکه.
منزل مادر بزرگوار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در شعب و دره «بنی علی» قرار داشت، که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در این خانه به دنیا آمده بود.
2 ـ 1 )
خانه همسر بزرگوارشان، ام المومنین خدیجه بنت خویلد (سلام الله علیها) در شهر مکه.
منزل همسر با وفای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حضرت خدیجه (سلام الله علیها) در مکه، بین کوه صفا و مروه، پشت بازار عطرفروشان واقع بود.
پس از مهاجرت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه، پسرعموی آن حضرت ـ عقیل ـ آن جا را فروخت و بعدها رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بهای آن را به عقیل بخشید. (14)
خاطرا نشان می شود که در ماجرای مصادره ی اموال خاندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از رحلت آن حضرت، این دو ملک ـ به جهت ارزش ناچیز آنها ـ مورد منازعه نبوده است.
2 ـ خرید:
آنچه از طریق داد و ستد در اختیار ایشان بود؛ از جمله:
1 ـ 2)
زمین منزل شخصی ایشان در مدینه، در کنار مسجد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)(15)
2ـ 2)
زمین منزل همسرانشان در مدینه، در اطراف مسجدالنبی (صلی الله علیه و آله و سلم) که شامل نه حجره بود.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) زمین مسجد را که متعلق به دو یتیم از خزرجیان بود، خرید.
سپس در کنار مسجد، منزل شخصی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ساخته شد و منزل همسران آن حضرت نیز به تدریج آماده گردید.
منزل ایشان و خانه های همسرانشان در جوار هم و در کنار مسجد بود و بدن مقدس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از رحلت در منزل شخصی ایشان دفن شد. (16)
بر اساس مشهور فقه اهل بیت (علیه السلام) زوجه از زمین خانه، زمین باغ، زمین زراعی و نیز سایر زمین های شوهرش ارث نمی برد (نه از خود زمین ها و نه از قیمت آنها) و تنها از 1/8 «قیمت» بنا و ساختمان و نیزتنها از 1/8 « قیمت» درختان و 1/8 «قیمت» محصول موجود در باغ و زمین های زراعی، ارث می برد. (17)
لذا، وارث اصلی و مالک اموال غیر منقول رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) صدیقه ی طاهره (سلام الله علیها) می باشد و هر یک از زنان پیامبر، تنها مستحق دریافت 1/72 قیمت موارد مذکور، از جانب وارث اصلی این اموال بودند.
بر این اساس، سکونت هر کدام از زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در منزلش، منوط به کسب اجازه از وراث اصلی آن، یعنی صدیقه طاهره (سلام الله علیها) بوده است. (18)
مشاهده خواهیم کرد که ابوبکر با جعل روایت از «از پیامبران ارث برده نمی شود» ـ مدعی بود آن را از پیامبر شنیده است!ـ اموال به جا مانده از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که صدیقه طاهره (سلام الله علیها) وارث اصلی آن بودند ـ را مصادره کرد.
البته این قانون شامل همسران آن حضرت نشد و زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و از جمله «عایشه دختر ابوبکر» نه تنها از ارث بهره مند شدند؛ بلکه خانه هایی که در آن سکونت داشتند را تصاحب کردند (19) و حتی برخی از آنان به دلیل نفوذ سیاسی در دستگاه حاکم، قادر به خرید و فروش این حجره ها هم بودند.
برای مثال:
عایشه حجره و خانه ی خویش را به قیمت 180 هزار درهم ـ و به روایت دیگر 200 هزار درهم ـ فروخت که البته اجازه ی سکونت در آنجا را تا زمان مرگ خود، محفوظ داشت. (20)
عایشه دختر خلیفه اول، پس از شهادت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) مدعی مالکیت منزل شخصی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز شد و آن را به سادگی در اختیار خود گرفت و با سکونتی نمایشی در آن مکان مقدس، (21)
آن جا را ـ چنانچه تا به امروز نامیده می شود ـ «بیت عایشه» خواند.
با رضایت عایشه، در زمین حجره ی شخصی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در کنار قبر شریف ایشان، پدر عایشه (ابوبکر) و پدر حفصه (عمر) دفن شدند، اما عایشه از دفن بدن پاک و مطهر امام مجتبی (علیه السلام) در آنجا جلوگیری کرد. (22)
3 ـ هبه و هدایا:
آنچه از طریق هبه، بخشش و هدیه به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تقدیم گردید:
1 ـ 3 )
باغ های هفت گانه ی متعلق به «مخیریق یهودی» که در منطقه ای خوش آب و هوا در اطراف مدینه (عوالی) واقع بود.
جنگ احد روز شنبه هفدهم شوال سال سوم هجری به وقوع پیوست. «مخیریق» که از بزرگان یهود بود به یهودیان گفت: امروز پیامبری داعیه توحید دارد، در مقابل مشرکان تنهاست و ما یهودیان ـ که می دانیم حق با اوست ـ باید یاری اش کنیم.
یهودیان در پاسخ گفتند: امروز، وز شنبه است و کار کردن در آن ـ برای یهودیان ـ جایز نیست.
« مخیریق » گفت:
حکمت تعطیل کسب و کار در روز شنبه، اشتغال به عبادت است و امروز یاری این پیامبر، برترین عبادات محسوب می شود.
یهودیان نپذیرفتند و در نتیجه «مخیریق» صبح روز شنبه 17 شوال شخصاً نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حاضر گردید و یاری خود را اعلام داشت و گفت:
در صورتی که در این راه کشته شدم. هفت باغ که در تملک من است، به پیامبر بخشیدم تا به دست یهودیان نیفتد.
حضار نیز بر این ماجرا شاهد بودند.
«مخیریق» در حین نبرد و قبل از ظهر شهید شد و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در حق او فرمود:
اگر می خواهید کسی را ببینید که بدون خواندن رکعتی نماز به بهشت می رود، به مخیریق بنگرید.
در نتیجه، این باغ ها به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تعلق گرفت.(23)
نام این باغ ها چنین است:
1 ـ الاعراف
(نام دیگر آن به صورت «مثلب» یا «مثیب» گزارش شده است).
2 ـ الاعواف.
3 ـ الصافیه.
4 ـ الدلال.
5 ـ برقه.
6 ـ حسنی.
7 ـ مشربه ام ابراهیم (یا:) ما لام ابراهیم.
(علت این نامگذاری به جهت آن است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از ازدواج با «ماریه قبطیه» و به جهت حسادت برخی از دیگر زنانشان به وی، او را در این باغ ساکن کردند و چون ماریه قبطیه، مادر ابراهیم فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، این مکان به «مشربه ام ابراهیم» معروف شد).
طبق شواهد تاریخی که مورد تأیید اهل سنت نیزمی باشد، این باغ ها، در منطقه ای خوش آب و هوا در مدینه به نام « عوالی» قرار داشت و از ارزش بالایی برخوردار بود.
درآمد این باغ ها ـ از سال سوم تا هفتم هجری ـ به تصریح منابع مختلف، میان نیازمندان از بین هاشم و فرزندان جناب عبدالمطلب تقسیم می گردید؛ (24)؛ تا سال هفتم هجری که در آن سال رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) «حوائط سبعه » را به صدیقه طاهره (سلام الله علیها) اهدا فرمود. (25)
ایشان نیز پس از تملک آن، همانند گذشته، از محل درآمد باغ های هفت گانه، بر بنی هاشم و فرزندان عبدالمطلب بخشش و عطا می فرمود. (26)
به احتمال زیاد، پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دستگاه خلافت این باغ ها را ـ بر خلاف دیگر موال حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) مصادره نکرد. (27) چرا که می ترسید با تصرف این باغ ها، بنی هاشم که از عایدات این باغ ها بهره مند می شدند، از پوسته ی مخالفت ضمنی درآمده، به ستیز علنی با حکومت وقت بپردازید و در نتیجه، بیم آن می رفت که به بهانه حمایت از امیرمومنان (علیه السلام) دست به شمشیر نیز ببرند.
چنین اتفاقی هرگز به مصلحت نظام نوپا و شکننده ی حاکم نبود؛ به ویژه که دستگاه خلافت تصمیم داشت تا بنی هاشم را برای همیشه از «سهم ذوی القربا: سهم خویشاوندان (28) محروم سازد؛ چنانچه نوشته اند:
ان ابابکر منع فاطمه و بنی هاشم سهم ذوی القربی و جعله فی سبیل الله فی السلاح و الکراع. (29)
ابوبکر از اینکه سهم ذی القربا را به فاطمه (سلام الله علیها) و سهم ذوی القربا را به بنی هاشم بدهد امتناع کرد و آن را در راه خدا و تهیه ی اسلحه و چهارپا [برای جنگ و فتوحات] خرج نمود. (30)
2-3)
زمین هایی که انصار به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هدیه کردند.
این زمین ها در نزدیکی مدینه بود. از آن جا که به این زمین ها آب نمی رسید، زمین های مرغوب و حاصل خیزی نبودند (31) و امیرمومنان (علیه السلام) مسئول رسیدگی به این زمین ها بود.
پس از تشکیل سقیفه و غصب خلافت، به جهت کم ارزش بودن این زمین ها و حاصل خیز نبودن این مزارع، در آن زمان، به این اموال از طرف خلیفه توجهی نشد.
این زمین ها، مدت ها پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با تلا شهای فراوان امیرمومنان (علیه السلام) و حفر چاه و قنات، به زمین های حاصل خیز و آبادی تبدیل گردید.
4 ـ خمس:
آنچه به موجب خمس به آن حضرت (علیه السلام) تسلیم گردید، عبارت است از:
1 ـ 4 )
یکی از دژهای خیبر به نام «القموص» واقع در الکتیبه.
غزوه ی خیبر در محرم یا صفر و یا جمادی الاول از سال هفتم هجری و در یکصد و شصت کیلومتری مدینه، به وقوع پیوست که در جریان آن:
دژهای «النطاه» شامل: دژ «ناعم»، دژ « صعب بن معاذ» و قلعه ی «زبیر»؛ دژهای «الشق» شامل: دژهای «ابی» و « النزار»؛
یکی از دژهای بخش «الکتیبه» یعنی: دژ «القموص»؛ همگی با جنگ (به ویژه با پایمردی امیرمومنان (علیه السلام) (32) ) به تسخیر سپاه اسلام درآمدند. (33)
دو قلعه ی دیگر در ناحیه ی «الکتیبه» یعنی «و طیح» و «سلالم» با «مصالحه» (34) فتح شدند؛ لذا حکم «فی ء» را پیدا کردند و در مالکیت شخص رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) قرار گرفتند.
همان گونه که اشاره شد، غنائمی که در جنگ ها به تصرف مسلمانان در می آمد، به فرمان الهی (35) به صورت 1/5 و 4/5 تقسیم می شد.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)خمس دژهای خیبر را دژ «القموص» از منطقه «الکتیبه» (36) انتخاب کرد.
در نتیجه، کل دژهای منطقه «الکتیبه» در اختیار شخص سول خدا (ص) قرار گرفت؛ چرا که دژ «القموص» خمس غنائم خیبر بود و دژهای «وطیح» و «سلاسلم به این جهت که با جنگ فتح نشدند، حکم «فیء» را داشتند.
اسناد تاریخی حاکی از آن است که:
ان اهل الوطیح و السلالم صالحوا علیهما النبی صلی الله علیه [آله] و سلم فقال ذلک له خاصه و خرجت الکتبیه فی الخمس و هی مما یلی الوطیح و السلالم، فجمعت شیئا واحدا. (37)
ساکنان دژهای وطیح و سلالم با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از در صلح، درآمدند؛
پس راوی گفت که این دو دژ، ملک خاص رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است.
[آنگاه] منطقه ی کتیبه جزو خمس قرار گرفت [که همان دژ القموص است] و در نتیجه، این سه قلعه، که در یک راستا بود، به صورت واحد [در اختیار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)] قرار گرفت.
بقیه قلعه های خیبر نیزبه عنوان «سهم مسلمانان» جدا گردید؛ چنانچه نوشته اند:
لما قسمت خیبر کان القسم علی نطاه و الشق و الکتیبه فکانت نطاه و الشق فی سهام المسلمین. (38)
زمانی که خیبر تقسیم می شد، به [سه قسمت] نطاه، شق و کتیبه تقسیم گردید که نطاه و شق سهم کل مسلمانان بود.
پس از تشکیل سقیفه، از جمله ی اولین اقدامات دستگاه خلافت، تصرف تمامی زمین های متعلق به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در منطقه ی خیبر ( الکتیبه ) بود؛ چه زمین هایی که در قلعه ی «القموص» واقع بود و به موجب « خمس» به مالکیت آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) درآمده بود و چه دژهای «وطیح» و «سلالم» که «فیء» محسوب می گردید. (39)
در نتیجه:
از جمله مطالبات حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) از ابوبکر، میراث ایشان از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از خمس زمین های خیبر و نیز سهم ذی القربا از خمس این اراضی بود که به مصادره ی عاملان خلیفه درآمد و هرگز مسترد نشد.
پس از ابوبکر، خلیفه ی دوم نیز چند سالی به همان شیوه عمل کرد تا اینکه تصمیم به اخراج یهودیانی گرفت که مطابق «مصالحه» در این بخش از زمین های خیبر (دژهای «وطیح» و «سلالم» کار و فعالیت می کردند.
این یهودیان ـ که شاهدان ماجرای خیبر بودند ـ زیرکانه به شام و فلسطین کوچ داده شدند و پس از اخراج آنان، زمین ها میان اطرافیان نظام خلافت تقسیم شد.
اسناد تاریخی حاکی اند:
غزا رسول الله صلی الله علیه [و آله] و سلم خیبر فی سنه سبع… فلما کانت خلافه عمر بن الخطاب… فاجلاهم عمر و قسم خیبر بین من کان له فیها سهم من المسلمین. (40)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درسال هفتم به جنگ یهودیان خیبر رفت…
زمانی که خلافت عمر بن خطاب فرا رسید… او [یهودیان] را از خیبر کوچ داد و زمین های آن را بین مسلمانانی که از غنائم خیبر سهم داشتند، تقسیم کرد.
علیرغم اصرار بنی هاشم برگرفتن سهم مصادره شده خود ا زمین های خیبر ( سهم ذوی القربا) خلیفه ی دوم از استرداد مالکیت آنها خودداری کرد و تنها حاضر شد بخشی از درآمد آن را پس دهد که با مخالفت بنی هاشم رو به رو گردید.
چنانچه نوشته اند:
فکان ابن عباس یقول: قد دعانا عمر الی ان ینکح فیه ایامانا و یخدم منه عائلنا و یقضی منه غارمنا، فابینا علیه الا ان یسلمه کله و ابی ذلک علینا. (41)
ابن عباس [که از بنی هاشم است] می گوید: خلیفه ی دوم به ما پیشنهاد کرد که از [درآمد] آن، افراد بی همسر ما را همسر دهد و برای فقرای ما خدمتکار بیاورد و قرض بدهکاران ما را بپردازد، ما راضی نشدیم مگر این که او تمام [ سهم نیازمندان بنی هاشم از] این زمین ها را پس بدهد و او هم از این کار سر باز زد.
به همین دلیل، در تقسیم خمس زمین های خیبر در زمان خلیفه ی دوم، بنی هاشم از قبول سهم اعطایی خلیفه امتناع کردند.
تازه مسلمانان، از جمله اسرای ایرانی، به دستور مستقیم خلیفه و به جهت غیر عرب (عجم) بودن، حتی از دریافت بیت المال نیز محروم بودند.
در نتیجه امید دریافت سهم از خمس زمین های خیبر برای آنان نیز منتفی بود.
بنابراین، به خواست خلیفه، تنها برخی از اطرافیان او صاحب سهم ( زمین یا محصول) آن شدند که از جمله آنها می توان به برخی زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اشاره کرد.
عمر بن خطاب این بخش از زمین های خیبر (خمس خیبر) را تقسیم کرد و به زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)این اختیار را داد که هر کس از آنان زمین خیبر را می خواهد، به او داده شود و هر کس به خرمای خیبر (درآمد زمین ها) نیازمند است، آن را انتخاب کند.
بدین ترتیب، عایشه زمین خیبر را انتخاب کرد. (42)
در نتیجه:
خمس زمین های خیبر توسط ابوبکر از صاحبان اصلی آن گرفته شد و توسط عمر به کسانی تعلق گرفت که از لحاظ شرعی هرگز مجاز به استفاده از «خمس» نبودند.
به هر صورت این زمین ها با تقسیم بندی های فوق نزد برخی باقی ماند و گویا در زمان عبدالملک بن مروان تمامی این زمین ها به خزانه ی خلفای بنی امیه تعلق گرفت. (43)
خمس غنائم جنگ های مختلف.
غیر از خمس خیبر، خمس غنائمی که در جنگ های مختلف به دست می آمد، بر طبق آیه خمس (انفال: 41) به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تسلیم می گردید؛ مانند خمس غنائم جنگ های بدر ، حنین و…
در برخی موارد، نحوه ی مصرف این خمس توسط آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) در تاریخ به ثبت رسیده است.
برای مثال:
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از تقسیم 4/5 غنائم بین مسلمانان در جنگ حنین، سهم خویش از خمس غنائم را ـ که متعلق به شخص ایشان بود ـ بین سران قریش که تازه اسلام آورده بودند، تقسیم کردند.
این مطلب در فقه با نام « تالیف قلوب » مطرح شده است.
« ابن سعد » صریحاً اعلام کرده است:
این بخشش ها همگی از خمسی بود که به شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تعلق داشت و هرگز دیناری از حقوق و سهام دیگران در راه تألیف قلوب این گروه خرج نگردید. (44)
به هر روی آنچه روشن است، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دریافت های خود از « خمس » را که ملک خاص ایشان بود، به هر نحو که صلاح می دیدند، خرج می کردند و در مواقع متعددی از این بودجه، سهمی اضافه برای برخی اصحاب در نظر می گرفتند.
به هر حال با غصب خلافت، از پرداخت خمس به صاحبان اصلی آن ممانعت شد ؛ هر چند که شواهد تاریخی گویای آن است که پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برخی از اطرافیان خلیفه، از خمس غنائم جنگ های دوران خلافت ابوبکر و عمر بهره مند بودند؛ چنانچه نوشته اند:
و اعطی رسول الله صلی الله علیه و [ آله ] و سلم ازواجه الخمس فکانوا علی ذلک زمان النبی و ابی بکر و بعض زمان عمر . (45)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)[ به صلاح دید خویش گاهی سهم خود از ] خمس را بین همسران خویش تقسیم می نمود و روال کار در زمان پیامبر چنین بود و در زمان خلافت ابوبکر و چند سالی از خلافت عمر نیز به همین منوال گذشت.
( یعنی در زمان خلفا، علیرغم منع خمس از صاحبان اصلی آن، برخی همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از دریافت « سهمی از خمس غنائم » محروم نگردیدند! ).
5 ـ فی ء:
1 ـ 5 )
زمین های « بنی نضیر »:
تاریخ، ماجرای یهود بنی نضیر را شش ماه بعد از واقعه ی احد، در ابتدای سال چهارم بعد از هجرت می داند. (46)
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در جهت همکاری و عدم خیانت، با یهودیان مدینه پیامان نامه ای بسته بودند. آنان با عمل نکردن به پیمان و خیانت به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و در عین حال با عدم قبول اسلام ـ به کوچ و عزیمت اجباری ازآن منطقه محکوم شدند.
بدین ترتیب تمام زمین های بنی نضیر که بدون جنگ به دست آمده بود، « فی ء » محسوب می شد و ملک خاص رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. (47)
این « حکم الهی » مورد اعتراض برخی قرار گرفت ؛ چنانچه نوشته اند:
فقال عمر: یا رسول الله ! الا تخمس ما اصبت من بنی نضیر کما خمست ما اصبت من بدر؟
فقال صلی الله علیه [ و آله ] و سلم: لا اجعل شیئا جعله الله لی دون المومنین بقوله: « و ما افاء الله علی رسوله من اهل القری فلله و للرسول… » کهیئه ما وقع فیه السهمان للمسلمین. (48)
عمر بن خطاب گفت: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)! آیا در مورد اموال بنی نضیر، همانند غنائم جنگ بدر عمل نمی کنی؟ [ تا مانند بدر، 1/5 آن را خودت برداری و 4/5باقی مانده را بین ما تقسیم کنی ؟ ]
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)(ص ) فرمود:
چیزی را که خداوند برای من قرار داده است، برای مومنان قرار نمی دهم، چرا که خداوند فرمود: « آنچه را که خداوند از سرزمین ها [ ی مشرکان ] برای پیامبرش قرار داده است ؛ پس برای خدا و رسول است… »[ و من چنین چیزی را ] همانند آنچه مسلمانان در آن دو سهم دارند قرار نمی دهم.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، قسمت زیادی (49) از زمین های بنی نضیر را به صلاحدید خویش به مهاجرین اعطا فرمودند، زیرا تا سال سوم هجرت ـ زمان ماجرای بنی نضیر ـ مهاجرین به جهت ضعف مالی در خانه های انصار زندگی می کردند.
البته در تقسیم این اموال، دو نفر از انصار فقیر نیز بهره مند شدند ؛ چنانچه نوشته اند:
فقسمها رسول الله صلی الله علیه و [آله ] و سلم علی المهاجرین دون الانصار الا ان « سهل بن حنیف » و « ابادجانه سماک بن خرشه » ذکرا فقرا. فاعطاهما رسول الله صلی الله علیه و [آله ] و سلم. (50)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) زمین ها [ ی بنی نضیر ] را بین مهاجرین تقسیم کرد و به انصار چیزی نداد مگر به سهل بن حنیف و ابو دجانه که از فقر خویش سخن به میان آوردند.
پس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به آن دو نیز عطا فرمود.
تاریخ نام برخی افراد را که به لطف رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) از فی ء و اموال متعلق به آن حضرت در بنی نضیر سهم دریافت کردند، ذکر کرده است.
از مهاجرین کسانی که سهم به آنان اعطا شد، ابوبکر است که منطقه ی « چاه حجر » به او عطا شد و نیزبه عمر بن خطاب قسمت « چاه جرم » داده شد، عبدالرحمان بن عوف قسمت « سلیم » را دریافت کرد و به صهیب بن سنان منطقه ی « ضراطه » رسید و زبیر ابن عوام و اباسلمه زمین های « بویله » را دریافت کردند… (51)
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از درآمد بقیه ی زمین ها، به اندازه ی نفقه ی یک سال خود و خانواده شان بر می داشتند (52) و باقی مانده را میان مسلمانان تقسیم می نمودند و یا در تجهیز سپاه یا مشکلاتی که به مسلمانان می رسید از آن خرج می کردند. (53)
پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تمام زمین های بنی نضیر ـ که آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم)آنها را به کسی عطا نکرده بودند ـ از طریق ارث به تنها فرزندشان حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) می رسید. (54)
ابوبکر، این قسمت از زمین ها را که مختص به حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) بود، غاصبانه تصرف کرد و باقی زمین های بنی نضیر را که در اختیار دیگران بود، به حال خودش رها نمود.
2 ـ 5 )
قلعه و حصن « وطیح » از قلعه های خیبر.
3 ـ 5 )
قلعه ی « سلالم » از دژهای خیبر.
( دژ « سلالم »، همان دژ « ابی الحقیق » است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) « گنج آل ابی الحقیق » را هم تملک کردند ).
یهودیان این دو قلعه، با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از در « مصالحه » وارد شدند.
در نتیجه، اموال و زمین هایی که از این دو قلعه به دست آمد، ملک خاص رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شد؛ چرا که مسلمانان اسب و شتری بر آن نتاختند و از باب « فی ء » در تملک خاص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) واقع گردید. (55)
« بیهقی » در این باره چنین می نویسد:
و العله فیما لم یقسم منها بین المسلمین انه فتح صلحا و کان لرسول الله صلی الله علیه و [ آله ] و سلم خاصه. (56)
علت این که [ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دژهای وطیح و سلالم را مانند بقیه ی دژهای خیبر ] بین مسلمانان تقسیم نکرد، این بود که آنها با مصالحه به تصرف درآمده و در نتیجه ملک خاص وی بود.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از درآمد سالیانه ی این دو قلعه، قسمتی را برای ارتزاق همسران خود جدا می کرد و بقیه ی درآمد، بین فقرای بنی عبدالمطلب و دیگر قبایل تقسیم می شد (57) و هر گاه که مسلمانان در گرفتاری قرار می گرفتند، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از درآمد آن برای رفع مشکلات مسلمانان هزینه می فرمود. (58)
این اموال پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به وارث ایشان، یعنی حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) رسید که این اموال به همراه سایر دارایی های آن بانو در خیبر، غاصبانه تصرف گردید و سرانجام، همانند دیگر زمین های خیبر، در زمان خلیفه ی دوم تقسیم شد و به دیگران عطا گردید !
4 ـ 5 )
زمین های « وادی القری »
« وادی القری » سرزمینی بین خیبر و شام، که در آن روستاها و قریه های فراوانی بود ؛ در نتیجه به آن وادی القری یا سرزمین قریه ها و روستاها می گفتند. (59)
به احتمال زیاد، پس از فتح خیبر، یهودیان وادی القری و دیگر ساکنان آن منطقه با
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)« مصالحه» کردند (60) و تمامی زمین های وادی القری به صورت « فی ء » مخصوص رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گردید.
این زمین ها به علت همجواری با منطقه ی خیبر، همانند دیگر زمین های این منطقه توسط خلیفه ی اول مصادره شد.
خلیفه ی دوم نیز با اخراج یهودیان این منطقه، زمین های آن را بین اطرافیانش تقسیم کرد.
چنانچه نوشته اند:
فلما اجلی عمر الیهود من جزیره العرب، اجلاهم معهم. (61)
زمانی که عمر یهودیان شبه جزیره ی عربستان را کوچ داد، یهودیان وادی القری را نیز با آنان مجبور به مهاجرت کرد.
5 ـ 5 )
سرزمین « تیماء »
« تیماء » منطقه ای وسیع در مجاورت زمین های « وادی القری »، در مکانی بین خیبر و شام بوده است. یهودیان این منطقه پس از آگاهی از وضعیت دیگر یهودیان، باپیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) « مصالحه » کردند و در نتیجه، این سرزمین ها به صورت « فی ء » در تصرف شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قرارگرفت؛ چنانچه نوشته اند: فلما بلغ یهود تیماء ما وطی ء به رسول الله صلی الله علیه [ و آله ] و سلم خیبر و فدک و وادی القری، صالحوا رسول الله صلی الله علیه [ و آله ] و سلم… (62)
زمانی که به یهودیان تیماء خبر رسید که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خیبر، فدک و وادی القری را تصرف کردند، آنان از در مصالحه باپیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شدند…
این زمین ها نیز توسط خلیفه ی اول مصادره شد و خلیفه دوم با کوچانیدن یهودیان از این مناطق، آن زمین ها را بین برخی از صحابه (!) تقسیم کرد.
و لما بلغ اهل تیماء… وطی ء النبی صلی الله علیه [ و آله ] و سلم وادی القری ارسلوا الیه و صالحوه علی الجزیه… فلما اجلی عمر الیهود من جزیره العرب اجلاهم معهم. (63)
زماین که خبر تصرف وادی القری به ساکنان [ یهودی ] تیماء رسید، با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر پرداخت جزیه مصالحه کردند… پس آنگاه که عمر [ خلیفه دوم ] یهود را از عربستان کوچ داد، آنان را نیز کوچانید.
عمر بن الخطاب اجلی اهل فدک و تیماء و خیبر(64)
عمر بن خطاب، یهودیان ساکن در فدک، تیماء و خیبر را به کوچ وادار کرد.
6 ـ 5 )
بازار « مهزور » (65)
از دیگر اموال رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدینه، بازار « مهزور » بوده است.
« مهزور » زمینی وسیع، در ناحیه ی « عالیه » ـ از مناطق اطراف مدینه ـ، که یهودیان بنی قریظه در آن سکنی گزیده بودند و گویا پس از گسترش مدینه در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) این قسمت به صورت بازار درآمده بود.
این زمین که بدون جنگ به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیده بود، مخصوص آن حضرت گردید و پس از ایشان، به صدیقه طاهره (سلام الله علیها) می رسید که توسط دستگاه حاکم مصادره شد.
در زمان عثمان، وی این زمین ها را به مروان بخشید. (66)
7 ـ 5 )
« فدک »
یکی دیگر از مصادیق « فی ء » فدک است که به دلیل اهمیت اعتقادی ـ و نه صرفاً مالی ـ این پرونده، به صورت خاص و در فصل های بعدی مورد بررسی قرار می گیرد.
جدول بندی اموال غیر منقول وبا ارزشی که به صدیقه طاهره(سلام الله علیه و آله وسلم) تعلق گرفت.
نام اموال ـــــــــ نحوه تملک صدیقه طاهره(س)ــــــــ ارزش تقریبی ـــــــــــــــــ محل استقرار
1- فدک ــــــــــــــ هبه ــــــــــــــ زیاد ــــــــــــــ هم جوارخیبر
2- باغ های هفتگانه هبه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ متوسط ـــــــــــــــــــــــــــــ مدینه
3- بخش هایی از دژ القموص ـــــ1-ارث ـــــــــــــــ زیاد ـــــــــــــــــــــــــــــ خیبر
از منطقه الکتیبه 2- سهم ذی القربا
از خمس
4-باقی مانده زمین های ــــــــــــ ارث ــــــــــــــــــــ متوسط ــــــــــــــــــــ مدینه
بنی نضیر
5- بازار مهزور ــــــــــــــــــــ ارث ــــــــــــــــــ متوسط ــــــــــــــــــــ مدینه
6- دژ سلالم ـــــــــــــــــــــ ارث ـــــــــــــــــ بسیارزیادــــــــــــــــ خیبر
7- دژوطیع ــــــــــــــــــــــــــ ارث ـــــــــــــــــ زیاد ــــــــــــــــــ خیبر
8-وادی القری ـــــــــــــــــــــ ارث ــــــــــــــــ بسیار زیاد ــــــــــــــ بین خیبر وشام
9- تیماء ــــــــــــــــــــــــ ارث ـــــــــــــــ زیاد ـــــــــــــــــــ بین خیبر وشام
پی نوشت ها :
1 ـ مقاله مندرج در فصلنامه ندای اسلام، شماره 5، بهار 1380، ص 33
این مقاله به قلم « خدا رحم لکزایی بهادری » می باشد که خود را « استاد دارالعلوم زاهدان، مدیر مسئول و صاحب امتیاز مجله » معرفی کرده است.
2 ـ مقاله مندرج در فصلنامه ندای اسلام، شماره 5، بهار 1380، ص 30
3 ـ انفال / 41
4 ـ در مکتب اهل بیت (علیه السلام)، این سه سهم از خمس، امروز به حضرت صاحب الزمان (عج) تعلق دارد و از آن به « سهم امام (علیه السلام) » یاد می شود.
5 ـ در مکتب اهل بیت (علیه السلام)، این سه سهم از خمس را « سهم سادات » می نامند.
در برخی اسناد تاریخی اهل سنت، به این سه سهم از خمس، « سهم ذوی القربا: سهم خویشاوندان » اطلاق شده است و با «سهم ذی القربا: سهم خویشاوند» ـ که سهم صدیقه طاهره (سلام الله علیها) و ائمه اطهار (علیه السلام) از خمس ( بخشی از سهم امام ) می باشد ـ تفاوت دارد.
همچنین در برخی اسناد تاریخی اهل سنت ، هنگام اشاره هم زمان به سهم صدیقه طاهره (سلام الله علیها) و سهم بنی هاشم از خمس، از عبارت « سهم ذوی القربا » استفاده شده است.
گاهی نیز در اسناد تاریخی سنی، از « سهم ذی القربا » ( به اشتباه ) با واژه ی « سهم ذوی القربا » یاد گردیده است !!
6 ـ طبقات ابن سعد، ( ج 2 ـ 1 )، ص 77
برخی منابع، « الکتیبه » را قلعه ی مستقلی در نظر گرفته و « القموص » را از قلعه های تحت پوشش آن بر شمرده اند . بر این اساس، خمس غنائم خیبر، « الکتیبه » ذکر گردیده است.
7 ـ از تعابیر لغت نامه نویسان ـ همانند ابن منظور در لسان العرب، ج 2، ص 1152 ـ نباید هیچ گونه پیش داوری نسبت به مصادیق فی ء نمود.
8 ـ فی ء و انفال در حکم و عمل همانند هم می باشند. ر. ک: البرهان ( سید هاشم بحرانی(قدس سره) )، ج 5، ص 334 ـ 335 تفسیر کنزالدقائق (: شیخ محمد رضا قمی مشهدی (قدس سره)، ج 13، ص 161.
9 ـ حشر / 6
10 ـ ر. ک: حشر / 7
11 ـ بر موارد مندرج در این جدول، سهم رسول خدا ( صلی الله علیه و اله و سلم) از 4/5 غنائم خیبر را باید افزود ؛ چرا که ایشان نیز همانند سایر مسلمانان، از این بخش از غنائم نیز سهم می بردند.
12 ـ بخش های دیگر از « دژالقموص در الکتیبه »، طبق آیه 41 سوره انفال، میان صدیقه طاهره (سلام الله علیها) (سهم ذی القربا) و نیازمندان بنی هاشم (سهم سادات : سهم ذوی القربا) تقسیم گردید.بخش مذکور در جدول فوق، پس از رحلت رسول خدا( صلی الله علیه و اله و سلم) به حضرت صدیقه (سلام الله علیها) ارث رسید.
13 ـ ر.ک:فدک و العوالی فی الکتاب و السنه (:السید محمد باقرالحسینی الجلالی )، ص114
14 ـ احکام السلطانیه (: ماوردی )، ص 171 ؛ احکام السلطانیه (: ابی یعلی )، ص 185 ـ 186
15 ـ گاهی این مکان ( بیت النبی ( صلی الله علیه و اله و سلم))، همانند منزل مسکونی امیرمومنان(علیه السلام) و فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، « بیت فاطمه» نامیده شد که پس از خلافت ابوبکر، نام آن، به « بیت عایشه » شهرت یافت.
این مکان (حجره النبی ( صلی الله علیه و اله و سلم))، از آن رو « بیت فاطمه (سلام الله علیها)» نام گرفته بود که قبل از ازدواج و انتقال حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) به منزل مجاور، آن بانوی بزرگوار (علیه السلام) در آن مکان زندگی می کردند.
16 ـ ر. ک: مصادره قبر پیامبر ( صلی الله علیه و اله و سلم)(:علی الکورانی)
17 ـ این سهم، میان همه زوجات تقسیم می گردد.
18 ـ در مدارک اهل تسنن قطعی است که خانه همسران پیامبر( صلی الله علیه و اله و سلم) در تملک آنها نبوده است.
برای مثال، ر. ک: فتح الباری (: ابن حجر )، ج 6، ص148؛ طبقات ابن سعد، ج8، ص 164؛ عمده القاری (:عینی )، ج15، ص29: ارشاد الساری (:قسطلانی)، ج5، ص190
19 ـ در این راستا احادیثی نیز جعل گردیده است ؛ برای مثال، ر. ک: مشکل الآثار (: طحاوی )، ج1، ص 420 ؛ طبقات ابن سعد، ج (2 ـ 1) ،ص87
20 ـ حلیه الاولیاء (:ابونعیم )، ج 2،ص49
21 ـ ر.ک: دراسات و بحوث فی التاریخ و الاسلام(:السید جعفر مرتضی العاملی )،ج1، ص 169 ـ 181 ؛ مصادره قبر پیامبر ( صلی الله علیه و اله و سلم)(:علی الکورانی).
22 ـ تهذیب الکلام (: تفتازانی )، ج2، ص 272(نسخه خطی دارالکتب مصر)؛ طبقات ابن سعد، ج8، حدیث 152 و 184؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص225
23 ـ سیره ابن هشام، ج2، ص 164 ـ165 و ج 3، ص94؛ مغازی واقدی، ج1، ص262ـ 263؛ تاریخ طبری، ج2،ص531 ؛ الاکتفاء(:کلاعی)، ج1، ص472ـ473؛ وفاءالوفاء، ج1، ص283؛ تاریخ ابن اثیر، ج2، ص162؛ تاریخ ابن کثیر، ج4، ص36
24 ـ سنن الکبری (:بیهقی) (الوقف)، ج6، ص160
در مراجعه به منابع، توجه به این نکته ضروری است که:« وقف»و«صدقه» در کاربرد لغوی آن، به « بخشش، تملیک و تخصیص مال » به فرد یا افرادی اطلاق می گردد.
25 ـ شواهد التنزیل (:حاکم حسکانی)،ج1،ص441؛ (: فاعطاها فدکا و العوالی)
اسناد حاکی از«وقف» عوالی در سال هفتم هجری نیز بر همین « بخشش » ناظر می باشند.
(ر.ک: وفاءالوفاء،ج2،ص989)
26 ـ سنن الکبری (:بیهقی )، ج7، ص32؛ الام(:شافعی)،ج8،ص133
27 ـ الام (:شافعی)،ج4،ص59
28 ـ بخشی از خمس که به« نیازمندان بنی هاشم» تعلق می گیرد.
29ـ جامع البیان (:طبری) (انفال)،ج10،ص6؛شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج16، ص 231.مدارک دیگری از اهل تسنن که اشاره دارد« ابوبکر سهم نزدیکان را نداد» عبارتند از: سنن الکبری، ج6، ص 342 ـ 343؛ سنن ابی داود (الخراج)، ج3، ص 145 ـ 146 ؛ مسند احمد ابن حنبل، ج4، ص 83؛ مجمع الزوائد (:هیثمی)،ج 5، ص341؛تاریخ المدینه المنوره(:ابن شبه)،ج1،ص217 و ج 2،ص645؛الاموال (:حمید بن زنجویه)،ج2،ص730؛الاموال (:ابوعبید)،ص22ـ23 و ص 462ـ463؛مصنف (:عبدالرزاق)،ج5،ص238ـ239؛شرح معانی الاخبار (:طحاوی)،ج3،ص234ـ235 و ص 277 و ص 309
30 ـ تاریخ المدینه المنوره،ج1،ص211؛شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید،ج16،ص231
31 ـ الاموال (:ابوعبید)،ص282
32 ـ وفاء الوفاء، ج 4، ص 1292 ؛ خلاصه الوفاء (: سمهودی )، ص 598 ؛ عمده الاخبار (: احمد العباسی )، ص 406
33 ـ معجم البلدان (: یاقوت حموی )، ج 4، ص 437 ؛ المغانم المطابه (: فیروزآبادی )، ص 356 ؛ وفاء الوفاء، ج 4، ص 1293 ـ 1294 ؛ خلاصه الوفاء، ص 599 ؛ عمده الاخبار، ص 409 ؛ مراصد الاطلاع (: بغدادی )، ج 3، ص 1149 ؛ معجم ما استعجم (: بکری )، ج 4، ص 1115.
34 ـ « مصالحه » با یهود به این صورت انجام می گرفت:
یهودیان اجازه ی سکونت و کار بر روی این زمین ها ـ که به رسول خدا ( صلی الله علیه و اله و سلم) تعلق داشت ـ را می یافتند و نیمی از محصول و درآمد سالیانه ی این زمین ها را به عنوان « مزد » دریافت می نمودند. ( مصالحه بر نصف اموال به همین معنا است که برخی به اشتباه ان را مصالحه بر نصف زمین ها پنداشته اند ).
35 ـ طبق آیه 41 سوره انفال
36 ـ در همان زمان، بخش هایی از این دژ، به موجب « سهم ذی القربا » به تملیک حضرت صدقه (سلام الله علیها) درآمد و بخش های دیگری از آن، به موجب « سهم ذوی القربا » به نیازمندان بنی هاشم اختصاص یافت. همچنین بخش هایی که به رسول خدا ( صلی الله علیه و اله و سلم) تعلق داشت، پس از رحلت ایشان به حضرت صدیقه (سلام الله علیها) ارث رسید.
37 ـ وفاء الوفاء، ج 4، ص 1209 ـ 1210
38 ـ وفاء الوفاء، ج 4، ص 1293 ـ 1294 ؛ خلاصه الوفاء، ص 599 ؛ عمده الاخبار، ص 409 ؛ معجم ما استعجم، ج 4، ص 1115 ؛ معجم البلدان، ج 4، ص 437 ؛ المغائم المطابه (: فیروزآبادی ) ( قسم المواضع )، ص 356
39 ـ همچنین دستگاه خلافت، بخش های دیگر از خمس زمین های خیبر ـ که به صدیقه طاهره (سلام الله علیها) ( سهم ذی القربا ) و نیازمندان بنی هاشم ( سهم سادات: سهم ذوی القربا ) تعلق داشت ـ را مصادره نمود و لذا، خمس زمین های خیبر « یک پارچه » غصب شد.
40 ـ معجم البلدان، ج2، ص 410؛ المغانم المطابه، ص 135؛ فتوح البلدان ( : بلاذری )، ج1، ص 25ـ 27؛ سیره ابن سید الناس، ج2، ص138؛دلائل النبوه (:بیهقی)،ج6،ص236-237؛سنن الکبری، ج9،ص137ـ138؛تاریخ الاسلام(:ذهبی)،ج2،ص423ـ425؛تاریخ ابن کثیر،ج4،ص199ـ200؛سنن ابی داود،ج3،ص157ـ158؛مصنف(:عبدالرزاق)،ج4،ص124ـ125
41 ـ مغازی واقدی،ج2،ص697؛سنن ابی داود،ج3،ص146؛سنن الکبری،ج6،ص344ـ345؛تاریخ المدینه المنوره،ج2،ص647ـ650؛سنن نسائی،ج7،ص128ـ129؛مسند احمد بن حنبل،ج1،ص320؛الاموال (:حمید بن زنجویه)،ج2،ص735ـ736؛ الاموال(:ابوعبید)، ص466؛ مصنف(:عبدالرزاق)،ج6،ص238؛الخراج(: ابویوسف)،ص19ـ 21؛مصنف (:ابن ابی شیبه)،ج12،ص471؛شرح معانی الآثار(:طحاوی)،ج3،ص303؛ انساب الاشراف(:بلاذری)،ج1،ص517؛مسند ابی یعلی،ج4،ص423ـ 424 و ج5، ص41 و ص123ـ 124؛صحیح ابن حبان،ج7،ص157.
42 ـ صحیح بخاری ( المزارعه )،ج3،ص137ـ138
43ـ مغازی واقدی،ج2،ص699
44 ـ طبقات ابن سعد،ج3،ص153
45 ـ تاریخ المدینه المنوره،ج1،ص188
46 ـ فتوح البلدان، ج 1، ص 18 ؛ البته ، قول دیگری نی زدر این زمینه وجود درد .
( ر. ک: دلائل النبوه، ج 3، ص176 )
47 ـ مغازی واقدی، ج 1، ص 366 ؛ طبقات ابن سعد ( غزوه بنی النضیر )، ج 2، ص 58 ؛ سیره ابن سید الناس، ج 1، ص 50 ـ 51 ؛ فتوح البلدان، ج 1، ص 21 ؛ الخراج، ص 33ـ 35 ؛ تاریخ ابن کثیر، ج 4، ص 203 ؛ سیره ابن کثیر، ج 3، ص 384 ـ 385 ؛ انساب الاشراف، ج 1، ص 339
48 ـ مغازی واقدی، ج 1، ص 377
49 ـ فتوح البلدان، ج1، ص 21 ؛ سیره ابن هشام، ج3، ص 201 ـ 202 (: فاعطی النبی اکثرها المهاجرین )
50 ـ سیره ابن هشام، ج3، ص 201 ـ 202 ؛ دلائل النبوه ؛ ج3، ص 180 ـ 182 ؛ فتوح البلدان، ج 1، ص 21 ؛ عیون التواریخ (: ابن شاکر ) ج1، ص 187 ـ 188 ( مکتبه النهضه المصریه، قاهره، 1980 ).
51 ـ مغازی واقدی، ج1، ص 378 ـ 380 ؛ فتوح البلدان، ج1، ص 18 ؛ سیره ابن سید الناس، ج1، ص 50 ؛ طبقات ابن سعد، ج ( 2ـ 1 )، ص 41 ـ 42.
52 ـ سنن بیهقی، ج 6، ص 296 ؛ سنن نسایی، ج7، ص 132
53 ـ صحیح بخاری ( الجهاد و السیر )، ج4، ص 64 ؛ صحیح مسلم ( الجهاد و السیر )، ج5، ص 151 ؛ سنن ابی داود ( صفایا رسول الله )، ج3، ص 141.
54 ـ وفاء الوفاء، ج3، ص 998
55 ـ سیره ابن هشام، ج 3، ص 351 ـ 352 ؛ تاریخ طبری، ج3، ص 14 ـ 15 ؛ کامل ابن اثیر، ج2، ص 221 ؛ دلائل النبوه ؛ ج4، ص 225 ـ 226 ؛ تاریخ خلیفه بن خیاط، ج1، ص 50 ـ 51 ؛ تاریخ ابن کثیر، ج4، ص 198 ؛ سیره ابن کثیر، ج3، ص 375 ؛ معجم ما استعجم، ج2، ص 523 ـ 524 ؛ ثقات (: ابن حبان )، ج2، ص 14 ؛ روض المعطار،(: ابن عبدالمنعم )، ص 490 ؛ الاکتفاء، ج2، ص 259 ؛ وفاء الوفاء، ج4، ص 1209 ـ 1210 ؛ تاریخ المدینه المنوره، ج1، ص 192 ؛ سنن الکبری، ج9، ص 138
56 ـ سنن الکبری، ج6، ص317
57 ـ المناسک (: حربی )، ص 539 ـ 541.
58 ـ عیون الاثر (: ابن سید الناس )، ج 2، ص 139 ـ 140
59 ـ معجم البلدان ( قری )، ج4، ص 338 ؛ مراصد الاطلاع (: بغدادی )، ج3، ص 187 ؛ المغانم المطابه ( المواضع )، ص 423 ـ 424
60 ـ به احتمال زیاد، بر اساس این « مصالحه »، 2/3 درآمد سالیانه وادی القری به عنوان « مزد » به یهودیان تعلق گرفت.
61 ـ معجم البلدان، ج2، ص 67 ؛ فتوح البلدان، ج1، ص 39
62 ـ مغازی واقدی، ج2، ص 710 ـ 711 ؛ دلائل النبوه، ج4، ص 270 ـ 271، تاریخ الاسلام (: ذهبی )، ج2، ص 422 ؛ تاریخ ابن کثیر، ج4، ص 218 ؛ سیره ی ابن کثیر، ج3، ص 413 ؛ وفاء الوفاء، ج4، ص 1328 ـ 1329 ؛ خلاصه الوفاء (: سمهودی )، ص 619 ، فتوح البلدان، ج1، ص 40 ؛ سیره ی ابن سید الناس، ج2، ص 145، معجم ما استعجم، ج1، ص 329
63 ـ معجم البلدان، ج2، ص 67
64 ـ فتوح البلدان،ج1، ص 40 ؛ سیره ابن سید الناس،ج2، ص 145
65 ـ برای بررسی بیشتر، ر. ک: وفاء الوفاء، ج3، ص989 ؛ عمده الاخبار، ص 444
66 ـ احکام السلطانیه، (: ماوردی )، ص170 ـ 171 ؛ احکام السلطانیه، (: ابی یعلی )، ص 185
منبع:علی لباف / حقایق پنهان / انتشارات مر کز فرهنگی انتشاراتی منیر / تهران : چاپ ددوم 1385