نویسندگان:دکتر سیده مریم روضاتیان*
طاهره اسکندری**
5. بذل جان در راه ولایت
شاهکار شهیدان، مرگ ایشان است و فاطمه شهید تنهایی علی است، شهید غارت میراث نبوت است؛ شهید کینه های بدر است و احد که در دل های منافقان کینه توز نهان بود و روزی که پیامبر در جوار رحمت حق آرمید، آشکار شد، به گونه ی آتشی که شراره هایش خانه علی را بسوخت و در این میان، فاطمه را قربانی گرفت و در زیر کوهی از رنج و اندوه که بر جان عزادار و نحیفش حس می کرد از دنیا رفت. (خلجی، 1380، ص410)
شعله در باغ ولایت سرکشی ها کرد و سوخت
غنچه را پیراهن از یک سو تن گل یک طرف
ای دریغا در میان شعله های کینه سوخت
غنچه را تن یک طرف پیراهن گل یک طرف
(رسول زاده، 1376، ص103)
واژه های آتش، در، پهلو، سیلی و … کلماتی معمولی در قاموس بشریّت اند، اما وقتی وارد فرهنگ شیعه می شوند، بوی درد می دهند. از رنجستان تاریخ می آیند، از وادی اندوه روزگار. رایحه ی غربت دارند و رنگ مظلومیت، و وقتی ردّ پای این واژه ها را در زندگی دردانه رسول صلی الله علیه و آله و پاره ی تن ایشان دنبال می کنیم درد و اندوه، رگ رگ وجود را پر می کند و غم مثل خون در جانمان جاری می شود. کافی است بعد از رحلت حضرت ختمی مرتبت، سری به خانه ی جبرئیل پاسبان ریحانه ی نبی بزنیم و فریاد گستاخان و بی شرمان را بشنویم که خطاب به بضعه ی رسول فریاد برآوردند:در را باز کن، و گرنه خانه را به آتش می کشیم. فاصله ای بین این حرف و عمل نبود. دود بود و شعله آتش که خانه نورآفرین وحی را طواف می کرد و صدای «یا ابتا»ی فاطمه چنگ بر جان عرشیان می افکند. استغاثه ی فاطمه را غلاف شمشیر پاسخ داد و پهلویش را نشانه گرفت و چون ناله و شیون یادگار رسول خدا بلند شد، تازیانه به یاری غلاف شمشیر شتافت و بر بازوی فاطمه نشست.
افسوس و صد افسوس که سکوت به امر الهی علی، دست خیبرگشای او را بسته بود و جز بر زمین زدن مهاجم و زخمی کردنش را اجازه نمی داد و دستور پیشین خداوند به صبر و سکوت، خشم غیرت الله را در گلو می شکست.
صبر یزدان کرد نیروی یدالله را مهار
شیر حق در چنگ روبه بی جهت مظلوم نیست
شاه مردان قهرمان خیبر و بدر و احد
بی سبب ساکت به پیش مردکی مشئوم نیست
صبر جانسوز علی چون صلح مرموز حسن
حکمتی دارد که بر روشن دلان مکتوم نیست
(چایچیان، 1376، ص62)
شفقت مادرانه علی بر طفل اسلام، مدعیان دایگی آن را جسور و گستاخ ساخت تا ریسمانی از غصب و جهل و بافته شده از کینه های خاموش اینک شعله کشیده، بر گردن خورشید ولایت افکنده شود. اینجا بود که دست فاطمه پیش آمد تا دست پلید
دونان از دامن کبریایی صاحب ولایت کوتاه شود که باز تازیانه به نقش آفرینی پرداخت و به دست قنفذ، بازوبندی سیاه از ضربه بر بازوی فاطمه به جا گذاشت:
دستم از شکسته شد در ره یاریت چه غم
باش که دارم آرزو سرشکنم به پای تو
(رسول زاده، 1376، ص171)
فاطمه دستی به دامن علی و دستی سپر ضربه ی تازیانه، شاه بیت غزل عشق به ولایت را کامل می کرد:
مرا از پا بینداز و جسارت
تو بر حیدر مکن ای تازیانه
(لطیفیان، 1386، ص103)
حیرت تاریخ بود و بی شرمی متجاوزان، فشار در بود و پهلوی فاطمه، شکستن دنده و سقط جنین؛ ولی بر لبان فاطمه دفاع از حریم ولایت جاری بود و بس:
تا نشود به موج غم یک سر موی از تو کم
گام به گام دم به دم محسن من فدای تو
(رسول زاده، همان)
تضرع فاطمه به درگاه الهی و تهدید به نفرین او، علی را از زیر تیغ نامردان رهایی بخشید و تمام توان فاطمه در بیان این جمله در کلامش تجلّی کرد:روحی لروحک الفداء.
لحظه به لحظه می برم بار غمت به دوش دل
کوچه کوچه می کنم جان سپر بلای تو
(همان)
با این عبارت می فهمیم رنگ غم و اندوه چگونه بر چهره برخی واژه ها نشسته است. چگونه این کلمات اشک آفرین اند، چگونه مصیبت بارند. اما این لغات با زبان نوحه سرایشان ما را تا همیشه زمان، مدیون جانفشانی زهره ی زهرا علیها السلام در راه ولایت می کنند. فاطمه تمام هستی خود را هدیه آستان ولایت فرمود و با حماسه ای سرخ و با خطی به رنگ عشق، بر سر در تاریخ شعار ولایت مداری را تثبیت فرمود:
جان می دهم امروز که دلدار بماند
بر صفحه جان نقش تو ای یار بماند
(لطیفیان، 1386، ص81)
در زیارت نورانی بانوی آب و آیینه، سلامی به عنوان «السلام علیک یا ایتّها الصدیقه الشهیده» به آستان ایشان عرضه می شود و در حدیثی از امام صادق علیه السلام علت شهادت بانو چنین تشریح می گردد:و کان سبب وفاتها انّ قنفذ مولا الرّجل لکزها بنعل السیف بامره فاسقطت محسناً و مرضت من ذلک مرضاً شدیداً. (مجلسی، 1403ق، ج43، ص197)
و امروز هرگاه نسیم حیات بخش ولایت می وزد و نام زندگی آفرین علی تکرار می شود، قلب ها و زبان ها ثنا و ستایش خود را به محضر اولین شهیده راه ولایت نثار می کنند:
به خون دیده بنویسید بر دیوار این کوچه
که اینجا کشته راه ولایت گشته بانویی
(مجاهدی، 1372، ص281)
فاطمه دست پیش آورد تا دست ها از دامن ولایت جدا نشود. تازیانه خورد تا قامت ولایت تازیانه نخورد. در کوچه های غربت زمین خورد تا پرچم ولایت زمین نخورد و خلاصه در راه ولایت بذل جان فرمود تا جان ها از نور ولایت تهی نشود:
بهر قتلش بجز دفاع علی
کاش دشمن بهانه ای می داشت
(شاهرخی و کاشانی مشفق،[بی تا]، ص180)
حسن ختام سخن در این بخش از مطلب را بیتی از محمد موحدیان قرار می دهیم که طی آن، فاطمه را اولین شهیده راه ولایت و فرزند شش ماهه اش محسن را به تأسی از مادر اولین شهید راه ولایت می داند و نگاره پرچم قیام فاطمی را «یا مرگ یا اولی الامر» اعلام می کند:
در سنگر ولایت حفظ حریم عترت
اول شهید محسن، اول شهیده زهراست
آن کس که شد شعارش یا مرگ یا اولی الامر
قربانی ولایت با این عقیده زهراست
(رسول زاده، 1376، ص120)
6. ابزار نارضایتی از حکومت و وصیت به دفن شبانه و اخفای قبر
هر عمل فاطمه و هر سخن بانو، پایه ای از پایه های خلافت غاصبان را می لرزاند. خطبه فاطمه پشت حکومت را بر خاک شرم و مذلّت زد، قیام زهرا چهره ی ظالمان را بر آستان خواری سایید، آه صدیقه کبری نفس نااهلان را برید، ولی باز هم بصیرت و فراست فاطمی آنها را به حال خود رها نکرد و تیر نهایی را با وصیتی شگفت بر شاهرگ ناکسان نشاند. مهر روسیاهی ابدی را با وصیت به اخفای قبرش بر پرونده سارقان مروارید منصب الهی حکومت حک کرد. از آن پس، هر کس سراغ قبر فاطمه را گرفت، به رسوایی و جفاکاری عهد شکنان رسید و در حسرت بوسیدن خاک مرقد یگانه دختر رسول اکرم سنگ لعن و نفرین خود را بر پیشانی بانیان خانه ی ظلم و ستم کوبید. تحلیل قادر طهماسبی را در این ارتباط در بیت زیر مشاهده می کنیم:
دفن شبانه ی تو که با خواهش تو بود
فریاد روشنی است ز چندین جفا ترا
تا کفر غاصبان خلافت علم شود
راهی نبود بهتر از این مرحبا ترا
(طهماسبی، 1378، ص5)
امام باقر علیه السلام فرمودند:بعد از این به امیرالمؤمنین وصیت کرد که او را شبانه غسل دهد، کفن و دفن کند و آن حضرت چنان کرد . (مجلسی، 1403ق، ج43، ص201)
راضیه مرضیه با سفارش بر دفن شبانه و در سکوت و تیرگی شب، پیامی به روشنی خورشید روز به جای گذاشت و فریاد حقانیتی را که هیچ گاه در پیچ و خم های تاریخ از تکاپو نخواهد افتاد ماندگار ساخت. شاعران فهیم با درک این پیام، به مدح و ستایش درایت بانو پرداختند. جواد حیدری نیز دو بیت زیر را به پاس جانفشانی و بصیرت بانو به ساحت ایشان عرضه می کند:
تا روز محشر دشمن تو رسواست
از بینش و از حکمت تو زهرا
گفتی علی قبر مرا نهان کن
نازم به حسن نیت تو زهرا
(لطیفیان، 1386، ص163)
عبارتی از کتاب فاطمه الزهرا بهجه قلب المصطفی هدف ما را از طرح این مسئله و نقش حمایتی امر از ولایت امیرالمؤمنین را به خوبی بیان می کند:
و قد فضح الله -جلّ جلاله- بدفنها لیلاً علی وجه المساتره عیوب من احوج ها الی ذلک الغضب الموافق لغضب جبّارالجابره و غضب ابیها -صلوات الله علیه- صاحب المقامات الباهره، اذ کان سخطها سخطه ورضاها رضاه و قد نقل العلماء انّ اباها – علیه السلام- قال:«فاطمه بضعه منّی یؤذینی ما اذاها.» (رحمانی، 1372، ص592)
قبر پنهان فاطمه، به بیان جواد حیدری، یار جاودان علی ماند و قیام فاطمه را به نتیجه رساند. مزار بی نشان زهرا هزار نشان از ناحقّی حکومت غاصبان و حقّانیت علی علیه السلام پیش روی چشم ها به نمایش گذاشت:
تا شود یار امیرالمؤمنان
قبر او مخفی شد از نامحرمان
قبر زهرا پشت دشمن را شکست
تیر او بر چشم نامردان نشست
(لطیفیان، 1386، ص166)
نتیجه
شاعران معاصر با توجهی عمیق به نقش حضرت زهرا علیها السلام در حمایت از موقعیت حضرت علی علیه السلام به تقدیر از جانفشانی ایشان در راه حفظ جان امیر مؤمنان می پردازند و ضمن معرفی آن حضرت به عنوان رکن اساسی حضرت علی علیه السلام خطبه و قیام بانو را افشای دسیسه ی فتنه گران و تبیین وضعیت جامعه ی بی ولایت می دانند و آن را منشور حقّانیت وصی، بر حق رسول صلی الله علیه و آله می نامند.
در این سروده ها فدک، بهانه ای شمرده می شود که به واسطه آن، احقاق حق حضرت علی علیه السلام مطالبه می شود. شاعران، اشک و گریه مدام فاطمه علیها السلام را، اسلحه و قیامی دیگر در مقابل ظالمان و غاصبان می دانند که پایه های حکومت جائر را به لرزه در می آورد. سرایندگان شعر فاطمی معاصر، سفارش حضرت فاطمه علیها السلام مبنی بر دفن شبانه و اخفای قبر را نیز تیر نهایی این فدایی ولایت می دانند که در تمام دوران ها بر حقانیت علی علیه السلام و ناحق بودن حکومت غاصبان، شهادت می دهد.
پینوشتها:
* استادیار دانشگاه اصفهان
** دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان
منابع
*قرآن کریم.
*نهج البلاغه.
1. ابن ابی الحدید، عبدالحمید؛ شرح نهج البلاغه؛ ط. الثانیه، بیروت:مؤسسه الاعلمی، 1425.
2. چایچیان، حبیب؛ ای اشک ها بریزید؛ چ چهارم، [بی جا]:جاویدان، 1376.
3. ——-؛ خلوتگه راز؛ چ سوم،[بی جا]:علمیه الاسلامیه، 1365.
4. حسینی، جواد؛ «اهداف قیام عاشورا»، مبلّغان، شماره 123، 1388.
5. خلجی، محمد تقی؛ رخساره خورشید؛ چ دوم، قم:میثم تمّار،1380.
6. رحمانی، احمد؛ فاطمه زهرا بهجه قلب المصطفی؛ چ دوم،[بی جا]:مرضیه،1372.
7. رسول زاده، جعفر؛ کوثر تسبیح؛ قم:عصر ظهور،1376.
8. ژولیده نیشابوری، حسن؛ جلوه گاه عشق؛ چ دوم، [بی جا]: محمّد، 1380.
9. شاهرخی، محمود و کاشانی، عباس مشفق؛ آینه عصمت؛ قم:اسوه، [بی تا].
10.طاهرزاده، اصغر؛ بصیرت فاطمه زهرا؛ اصفهان:لب المیزان، 1386.
11. طاهریان، امیرمسعود؛ سرو باغ محمّد؛ مشهد:چ سوم، به نشر، 1385.
12.طهماسبی، قادر؛ عشق بی غروب؛ تهران:حوزه هنری، 1378.
13. عمادزاده، حسین؛ زندگانی حضرت فاطمه زهرا؛ چ پنجم، [بی جا]:اسلام، 1376.
14. قمی، عباس؛ کلبه احزان؛ ترجمه محمّد باقر محبوب القلوب؛ چ سوم، تهران:آفاق، 1385.
15. لطیفیان، علی اکبر؛ اول برای مادرمان؛ تهران:آرام دل، 1386.
16. مجاهدی، محمد علی؛ بقیع؛ قم: اسوه، 1372.
17. مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار؛ ط. الثانیه، بیروت:داراحیا التراث العربی، 1403.
18. مکارم شیرازی، ناصر؛ زهرا برترین بانوی جهان؛ چ یازدهم، قم: سرور، 1383.
19. مردانی، نصرالله؛ گزیده ادبیات معاصر (11)؛ تهران:نیستان، 1378.
نشریه بانوان شیعه، شماره 21.