جان پیامبر اکرم (ص)

جان پیامبر اکرم (ص)

نویسنده:حسن سیّدی

نگاهی کوتاه به شخصیت بالا بلند حضرت زهرا(س)

کودکی

فاطمه، در مکه چشم به جهان گشود؛ چشم اندازش یا آسمان سربی بود و یا زمین سیاه؛ روزگار دشواری. از زمین کوهستانی و آتش گرفته ی مکه، گل محبتی نمی رویید و از آسمان، سنگ فتنه می بارید. تنها فرزند خانواده بود؛ زیرا خواهرانش پیش از او ازدواج کرده و از خانه رفته بودند و برادرانش نیز پیش از آمدنش چشم از جهان فروبسته بودند.
تربیت در دامن وحی و والاترین مربی جهان آفرینش و عنایت خداوند، از او شخصیتی آفرید با جسمی به سان پولاد آبدیده و روحی به لطافت باران. در روزگار قحطی عاطفه برای دختران، پدر می گفت:«بهترین فرزندان شما، دختران اند.» و «از خوش قدمی زن آن است که نخستین فرزندش دختر باشد!» و «کسی که دختری داشته باشد و او را نیازارد و تحقیر نکند و پسرانش را بر او برتری ندهد، خداوند وارد بهشتش می کند.»
این سیرابی از چشمه ی محبت، بعدها او را چشمه ی محبت ساخت؛ چشمه ای که فرزندان و همسرش دور از جفای دوران و دشمن بیرون از خانه، در هوای صمیمیت داخل خانه تنفس می کردند.
خُردی جسم، مانع از بزرگی روح او نبود؛ بنابراین هم دم و همراز مادری بود که خود «کامل ترین اندیشه» و «زیباترین رخسار» را داشت.
تندباد مرگ، گلِ خوشبوی خانه ی محمد را پرپر کرد و بانویی به سرای جاوید کوچید که پیامبر از وی به نیکی یاد می کرد و می فرمود:«پروردگار بهتر از او را به من نداده است.»
اینک، نوبت او بود تا گُلِ خوشبوی این خانه شود؛ ریحانه ی النبی(ص). روزگاری اندیشمندی گفته بود:«آن که می ماند با دیدن جای خالی آن که رفته است دلش بیش تر آتش می گیرد.» خدیجه رفته و فاطمه مانده بود با زخم زبان ها و ریش خندهای نامردمان در کوچه های مکه. اینک باید دست های کوچک فاطمه، شکمبه های شتر را از شانه های پیامبر(ص)پاک کند؛ شانه هایی که رنج انسان و تاریخ و انسان تاریخی را بر خود تاب می آورد. خود را سپر سنگ هایی سازد که به سوی پدر پرتاب می شد. پای پدر هنگام فرار از سنگ پراکنی مکیان و پناه بردن به کوه های آفتاب سوخته ی اطراف شهر، مجروح و خونین می شد. پدر به خانه پناه می آورد؛ اما گاه سنگ ها به داخل خانه پرواز می کردند. برخی نوشته اند «آن گاه که نمی توانست از پدر در برابر این طوفان محافظت کند می گریست.»
رفتارش با پدر چنان مهربانانه و نوازش گرانه بود که پدر به او نشان «ام ابیها»داد؛ نشانی که نشان گر نگاه احترام آمیز پدر به او هم بود؛ نشانی که تا فرجام عمر، آن را چونان افتخاری بر سینه داشت.
فاطمه، آرامش بخش و به تعبیر پدر«شادیِ بخش دل»،«پاره ی تن»،«نور چشم»، «میوه ی دل»،«قلب»و«جان»او بود، و در حقیقت، بخشی از بار سنگین رسالت بر شانه های کوچک -آن هم دخترانه ی -وی قرار داشت.
با کوچیدن به مدینه، از فشارهای مکه کاسته شد، اما بحران های دیگر رخ نمود و این تاب آوردن بار رسالت، تا پایان عمر کوتاه اما سبز او تداوم یافت.

دانشوری

بهره مندی بانو از دانش تا بدان پایه بود که پیامبر(ص)فرمود:او را «فاطمه»[جدا شده]نامیدند، زیرا پروردگار خجسته و فرازمند، او را[از مردان]با دانش [ویژه]«جدا»ساخته است.
حارثه پسر قدامه می گوید:سلمان به من گفت:روزی عمار به من گفت:می خواهی تو را به کاری شگفت خبر دهم؟ گفتم:آری. گفت:دیدم علی(ع)بر فاطمه واردشد. چون چشم زهرا به او افتاد گفت:«نزدیکم بیا تا به تو در مورد آن چه [در جهان]رخ داده و تا روز رستاخیر رخ می دهد و یا رخ نخواهد داد بگویم!» دیدم:علی برگشت. همراهش برگشتم تا بر پیامبر(ص)وارد شدیم. رسول خدا به او گفت:«ای ابالحسن!نزدیک بیا.» هنگامی که امام نشست بدو فرمود:«تو، می گویی یا من بگویم؟!» امام فرمود:«سخن شنیدن از شما خوش تر است ای فرستاده ی خدا.»
ـ گویا با تو بودم که برفاطمه وارد شدی و به تو چنین و چنان گفت و تو برگشتی.
ـ نور فاطمه، از نور ماست؟
ـ نمی دانستی؟!
پس علی برای سپاس از خداوند والا، سجده ی شکر به جای آورد.
پسر مسعود می گوید:روزی مردی نزد بانو آمد و از وی پرسید:ای دختر فرستاده ی خدا، آیا پیامبر نزد شما چیزی[از دانش]گذاشته است که از آن بهره مند شویم؟
زهرا به خدمتگزار خود فرمود:آن [پارچه ای ]ابریشمین را بیاور.
زن به جستجو برآمد اما آن را نیافت. فاطمه به او فرمود:وای برتو![ارزش] آن [نوشته ها]برای من، به اندازه ی ارزش حسن و حسین است!
زن بار دیگر گشت و آن را یافت.
با توجه به این رهنمود ارزش مند، اهمیت حفظ میراث علمی و فرهنگی پیامبر، نزد اهل بیت به خوبی آشکار و نکات ظریف زیر روشن می شود:
1ـ حضرت فاطمه ی زهرا(س)تمام روایات و احادیث پیامبر را می نوشت.
2ـ احادیث نوشته شده را طوری نگهداری می فرمود که زود متوجه می شد، فلان روایت در جای خود قرار دارد یا نه.
3ـ آیا در جهان کسی را می توان سراغ داشت که ارزش یک روایت را با ارزش فرزندانی همانند امام حسن و امام حسین(ع)برابر بداند؟!
امام عسکری(ع)فرمود:روزی زنی نزد حضرت زهرا(س)آمد و گفت:مادر ضعیفی دارم که درباره ی نماز دچار اشتباه شده است و مرا نزد شما فرستاد تا مسأله را بپرسم.
بانو پاسخ وی را داد. زن بار دیگر پرسید و او پاسخ داد تا …این که پرسش و پاسخ ده بار تکرار شد. زن از بسیاریِ سؤال شرمگین شد و گفت:ای دختر فرستاده ی خدا!بیش تر از این شما را به سختی نمی اندازم.
-باز هم بیا و سؤال هایت را بپرس. اگر کسی را اجیر کنند که بار سنگینی را به پشت بام ببرد و صدهزار دینار طلا دستمزد بگیرد، آیا باز هم این عمل سخت و دشوار خواهد بود؟
ـ نه.
ـ من برای هر مسأله ای که پاسخ می دهم، بیش از فاصله ی بین عرش تا زمین، مروارید پاداش می گیرم؛ پس من[نسبت به آن کارگری که بار به پشت بام حمل می کند]سزاوارترم از این که پرسیدنت برایم دشوار نباشد. از پدرم شنیدم که می فرمود:«به همه ی دانشمندان شیعه ی ما، در روز رستاخیر به خاطر بسیاریِ دانش و هدایت بندگان خدا، یک میلیون جامه از نور می پوشانند؛ سپس آواز دهنده ای از سوی خداوند ندا خواهد داد:ای سرپرستان یتیمان خاندان محمد!ای کسانی که هنگام گسستگی مردم از پدرانشان-که همان پیشوایان و امامان بودند-ایشان را سرپرستی کرده اید و آنان را به اوج بردید و جامه های دانش در دنیا به آنان پوشاندید!پس به خاطر هر کدام از آن یتیمان به اندازه ای که دانش از آنان برگرفتید، به این عالمان جامه ها می پوشانند. سپس خداوند والا می گوید: «به این دانشمندانی که سرپرستان
یتیمان هستند باز جامه ها[یی از نور]بپوشانید و بیفزایید.]و چنین خواهند کرد و آیندگان نیز نسبت به گذشتگان خود چنین خواهند کرد… .»
فاطمه، با دانش خداوندی خود به سان جامعه شناسی اندیشمند آینده ی امّت اسلامی پس از سقیفه را در عیادت زنان انصار و مهاجر از وی چنین بازگو می کند:به جان خودم سوگند، ناقه ی خلافت باردار شده، منتظر باشید چندان نمی گذرد بچه ای به دنیا می آورد، ببینید چه فرزندی آورده! پس به جای شیر، خون تازه و سَمّ کُشنده بدوشید. و آن زمان است که باطل گرایان گرفتار خسران (و از دست دادن سرمایه های معنوی خود)می شوند . و پسینیان فرجام کاری را که پیشینیان آنان انجام داده اند خواهند دریافت.
زین پس به دنیای خود دل خوش باشید و شادمان؛ اما برای آزمون و فتنه ای که در انتظار شماست، مهیا باشید و خوش حال، از شمشیرهای آخته و سلطه ی تجاوزگرانی ستمگر و خون ریز و هرج و مرجی فراگیر و حکومت مستبد بیدادگران؛ حکومتی که ثروت های شما را بر باد می دهد و اندوخته و مردمان شما را درو می کند.
دریغا برشما!چگونه آرزوی رهایی دارید، در حالی که حقیقت بر شما پنهان مانده؟! «آیا ما می توانیم شما را به پذیرش این دلیل روشن مجبور سازیم، با این که شما کراهت دارید؟!»
قتل عام و شکنجه ی امویان به نام دین، فاجعه ی کربلا، ماجرای حرّه و کشتار مسلمانان مدینه و تجاوز به دختران این شهر از سوی سپاهیان یزید، شکنجه ی مسلمانان از سوی حجّاج، شهوت رانی های عباسیان و … همه و همه، پی آمدهای طبیعی سقیفه و انحراف قدرت از زمام داران معصوم به فرمانرویان ناشایست بود. ابو عبیده می گوید:برخی از دوستان ما از امام صادق(ع)درباره ی «مصحف فاطمه(س)»پرسیدند. حضرت مدتی دراز خاموش ماند. سپس گفت:…فاطمه هفتاد و پنج روز پس از پیامبر زنده بود. به خاطر پدرش بسیار اندوه گین بود. جبرئیل فرود می آمد و به او دلداری می داد و از جای گاه پدرش[در بهشت ]برایش می گفت و از آن چه در آینده برای تبارش[و حوادث دیگر]رخ می داد آگاهش می کرد و علی(ع)آن پیشگویی ها را می نوشت؛ این «مصحف فاطمه» است.
فضیل گوید:خدمت امام صادق(ع)رسیدم. حضرت فرمود:ای فضیل!می دانی پیش از آمدن تو، به چه نگاه می کردم؟ گفتم:نه. حضرت فرمود:کتاب فاطمه را نگاه می کردم. هر پادشاهی که در زمین به حکومت می رسد، با نام و نام پدر در این کتاب آمده است.
حماد بن عثمان هم می گوید:از امام ششم(ع)شنیدم که می فرمود:در سال یک صد و بیست و هشت، ملحدانی آشکار می شوند؛ چرا که در مصحف فاطمه (س)چنین خوانده ام.
البته امام در ادامه توضیح داده اند:در این مصحف، احکام حلال و حرام وجود ندارد. و هم چنین با این که حجم آن سه برابر قرآن است، حتی یک کلمه از قرآن هم در آن نیست.
آری، فاطمه دارای چنین دانش بی کرانی است و از همه ی رخدادهای آینده ی جهان آگاه است؛ چیزی که در این حد، برای بسیاری از پیامبران الهی نیز فراهم نشده است. مصحف فاطمه، از منابع ارزش مند علم امامان به شمار می رود.
از نظر احکام فقهی، سیره و سخن حضرت فاطمه زهرا (س)به چند بخش قابل تقسیم است:
الف)احکام فقهی در مورد حضرت فاطمه ی زهرا، مانند حرام بودن لمس نام حضرت بدون وضو.
ب)احکام و آدابی که به ایشان نسبت داده شده و او را پایه گذار آن ها می دانند، مانند استحباب تسبیحات حضرت فاطمه ی زهرا در تعقیبات نماز و وقت خواب، تشییع جنازه در تابوت و زیارت قبور در روزهای دوشنبه و پنجشنبه.
ج)موادری که می تواند در فقه مورد استناد قرار گیرد و طر ح شود، مانند جواز سخنرانی زنان در مجامع عمومی در هنگام ضرورت، لزوم احراز رضایت دختر در هنگام ازدواج و لزوم دفاع زنان از مقام ولایت تا سر حدّ شهادت.
د)مواردی که به عنوان سنت های اجتماعی از سیره ی آن حضرت برآمده است، مانند ساختن و استفاده ی از تسبیح، «مَهرالسنته» در مهریه ی زنان در هنگام ازدواج و جهیزیه دادن به دختران.
ه)فلسفه ی احکام و شناخت حکم احکام اسلامی، مانند فلسفه ی نماز، روزه، حج، جهاد، امر به معروف و قصاص.
با مراجعه به منابع و مدارک تاریخی، بانوان ذیل را از آن حضرت نقل حدیث و روایت کرده اند:
1ـ حضرت زینب کبری، دختر حضرت فاطمه ی زهرا(س).
2ـ امّ کلثوم، دختر حضرت فاطمه ی زهرا(س).
3ـ امّ سلمه(هند)،دختر ابی امیه و همسر رسول خدا.
4ـ اسماء بنت عُمَیس.
5ـ سلمی آزاد شده ی حضرت رسول اکرم.
6-فضّه نوبیه.
7ـ زینب، دختر ابی رافع.

خانواده

مرد، زن و فرزندان، ستون های خیمه ی خانواده را تشکیل می دهند. خانواده، نخستین آموزش گاه رفتارهای فردی، اجتماعی و… است؛ سرزمینی که نهال شخصیت فرزندان یا می بالد و قد برمی کشد و میوه ای گوارا در عرصه ی اجتماع می دهد، یا آفت می زند پیش از قد برافراشتن، قامت خم می کند و خزان زده در پاییز ناکامی دفن می شود.
با توجه به اهمیت خانواده نزد خردمندان -حتی بی دینان- و تزلزل این آشیانه ی مهرورزی بر شاخسار زندگی در روزگار ما، در این موضوع در سه بخش همسرداری، فرزند پروری و مدیریت خانه از سوی بانو درنگ بیشتری خواهیم داشت:
الف.همسر
هنگامی که پدرش از او پرسید:علی چگونه فردی است؟گفت:«بهترین همسر»است.
هرگز همسرش را عصبانی نکرد.
هرگز ار فرمان همسرش سرپیچی نکرد.
پس از یورش زورگویان به خانه و بردن علی(ع)برای بیعت اجباری، فاطمه نیز به سوی مسجد آمد. امام(ع)به سلمان فرمود:به فاطمه بگو برگردد. هنگامی که سلمان پیغام را رسانید، بانو فرمود:
اینک، برمی گردم و شکیبایی می ورزم و گوش[به فرمانش ]می دهم و پیروی می کنم.
خود در سخنانی با پدرش فرمود:تا زنده ام مطیع علی خواهم بود.
هنگامی که خلیفه ی اول و دوم برای گرفتن رضایت ایشان، امام علی را واسطه قرار دادند، حضرت نزد فاطمه آمد و فرمود:«ای آزاده!آن دو نفر دم در ایستاده اند و می خواهند به شما سلامی بدهند. نظرتان چیست؟
بانو فرمود:خانه، خانه ی توست و این زنِ آزاده، همسر توست! هر چه نظر شماست، انجام دهید.
خشم زهرا به گفته ی بزرگان اهل سنت و شیعه خشم خداست. کسانی که اوج خشم آن بانو را از آن دو یافته اند و می دانند که درگیری آنان با فاطمه در چه حدی بوده است، در برابر این برخورد فروتنانه ی زهرا با امام علی به زانو درمی آیند و حیران می شوند.
هر گاه علی به وی می نگریست، اندوهش برطرف می شد.
هیچ گاه از شوهر چیزی نخواست؛ چرا که می دانست همسرش کسی است که به خوبی به وظیفه ی خود آشناست و آن را انجام می دهد.
در جاده ی پیروی از خداوند، هم دوش همسر بود. در نُه سال زندگی مشترک، هرگز به همسرش دروغ نگفت.
به هیچ نوعی هرگز به همسرش خیانت نکرد.
همسر ش را بر خود و فرزندانش مقدم می داشت.
حتی برای ناگواری هایی که پس از شهادتش بر همسرش فرومی ریخت، می گریست.
در اندیشه ی آینده شوهرش بود و در نخستین سفارشش از وی می خواست پس از شهادت او ازدواج کند و در تحلیلی می فرمود:مردان را چاره ای جز ازدواج نیست.
در خوشی ها و غم ها و فرازها و فرودهای زندگی، هم پای همسرش بود.
هنگام گفت و گو با شوهرش اوج ادب و احترام را رعایت می کند و زمانی که ناگزیر است سوگندی یاد کند چنین می گوید:قسم به کسی که حق تو را [بر من و مردمان] بزرگ و عظیم شمرد… .
با آگاهی از شرایط دشوار مسلمانان در ابعاد نظامی و اقتصادی و تلاش بی کوتاهی همسرش برای تأمین هزینه های زندگی-که گاه ناگزیر می شد برای یک یهودی کار کند-از وضعیت معیشتی خود هرگز شکوه نکرد.
با حضورش در خانه، پروانه های صمیمیت و مهربانی به پرواز در می آمدند که اگر علی می آمد و او نبود، غمی سنگین بر سینه امام سایه می افکند.
وجودش نه تنها تنش زا نبود، که مایه ی آرامش بود.
بسیاری از نیکی ها و ارزش های علی از طریق او روایت شد.(خوبی های همسرش را بیان می کرد.)آن قدر به همسرش مهر می ورزید که او را به خاطر همین«حانیه» نامیدند.
چنان بزرگ بود و بزرگوار بود که شویش به او افتخار می کرد.
ستون خیمه ی زندگی علی بود که وقتی کوچید امام فرمود:این [یکی از دو]ستونی بود که پیامبر فرموده بود.
چنان به شوهرش عشق می ورزید که به او می گفت:جانم فدایت باد!
زمانی که علی را زورمندانه تا مسجد کشان کشان بردند، زهرا در پی او تا مسجد آمد و سوگند یاد کرد:«قسم به یزدان از در مسجد کنار نمی روم تا پسرعمویم را با چشمان خودم سالم ببینم.»
امام صادق(ع)از زبان سلمان فارسی روایت می کند:فاطمه کنار قبر رسول خدا(ص)آمد و فرمود:پسرعمویم را رها کنید؛ قسم به کسی که محمد را به راستی به پیامبری برانگیخت، اگر رهایش نکنید، موهایم را[در جمع بانوان]پریشان می کنم، پیراهن فرستاده ی خدا را بر سرم می گذارم و به آستانه ی الهی مویه[و شما را …نفرین]خواهم کرد.
سلمان می گوید:سوگند به خداوند دیدم دیوارهای مسجد[پیامبر]چنان از بنیان برکنده شدند که آدمی می توانست از زیر آن رد شود!پس نزدیکش رفتم و گفتم:سرورم!خداوند پدرت را به مهربانی برانگیخت، پس شما انتقام گیر نباش [گر چه این مردمان سست پیمان سزاوار آن هستند]. دیوارها چنان در جای خود قرار گرفتند که غبارهای بنیان آن ها پراکنده گشتند و در بینی های ما وارد شدند.
درباره ی عدم سازگاری برخی از اصحاب با همسر معصومش می فرمود:
وای بر آنان…چرا از ابالحسن انتقام می گیرند؟ سوگند به پروردگار! به خاطر سوزش شمشیرش [در نبردهای جاهلیت]و بی اعتنایی اش به مرگ و پایداری اش از او انتقام می گیرند؛ آن ها می بینند که وی چگونه بر آنان می تازد و با دشمنان خدا نمی ساطد و کیفرشان می دهد.
در همان شب نخست زندگی مشترک، با سرودن شعری به ستایش از همسرش پرداخت:
افتخار و شکوهی والا، از آنِ ما شد.
و ما در میان فرزندان«عدنان»سرفراز شدیم
تو به بزرگی و برتری رسیدی و از همه ی آفریدگان فرازتر شدی
و جنیان و انسان ها، از شکوهِ تو بازماندند
منظورم «علی»است؛ بهترین کسی که گام بر خاک نهاده است

بزرگوار و نیکوکار

والایی های اخلاقی و بزرگی از آن اوست
تا آن گاه که مرغان بر شاخساران به ترنم مشغول اند.
او با هدف بر هم نخوردن فضای عادی زندگی همسرش[و فرزندانش]، شکستگی دنده، فرو رفتن میخ به سینه و سیاهی بدن از ضربه را تا زمانی که زنده بود، از همسرش پنهان داشت.
آن چه تا کنون خوانده اید، موضع زهرا بود در برابر همسر-که سراسر مهربانی بود و فروتنی و از خودگذشتگی-اما این سکه، روی دیگری هم دارد. و این همه فداکاری،آشنا و عامل به وظایف خویش. بنابراین، برای انصاف ورزی و پیش گیری از هر گونه «یک طرفه قاضی رفتن» که «راضی برگشتن»را در پی دارد، نگاهی داریم به آن روی دیگر سکه؛ زهرا در چشم علی(ع):
[جز رسول خدا (ص)]امام کسی را در این کره ی خاکی بیش از فاطمه دوست نمی داشت.
در نامه ای خطاب به معاویه، به همسرش افتخار می کند و می نویسد:
«از شما، همسر ابوجهل است و از ما[فاطمه]بهترین بانوی بانوان جهان.»
امام راستگو و بی گزافه در خطابی به او می گوید:پدر ومادرم فدایت باد!
آن جا که ایشان به امام فرموده بود:پسرعمو!در سال های زندگی مشترک نه دروغی به تو گفتم؛ نه خیانتی کردم و نه از فرمانت سرپیچی کردم، امام پاسخ دادند: پناه برخدا! تو خداشناس تر، نیکوکارتر، پارساتر، بزرگوارتر و خداترس تر از آن هستی که تو را به مخالفت با خودم ملامتت کنم.
هنگامی که حضرت در مسجد بود و به وی خبر ارتحال بانو را دادند، از شدت فاجعه بیهوش شد. چون از امام خواسته بود:«مرا بعد از مرگ فراموش نکن و به دیدنم بیا»، حضرت هر روز بر سر قبرش می رفت.
امام سخنان دیگری هم در هجران ایشان دارد که در پایان کتاب با عنوان«سوگ سرود»خواهیم آورد و تنها به این جمله از حضرت در سوگ همسرش بسنده می کنیم که :«[زهرا برای من]دوستی بود که هیچ دوستی جای او را نگرفت.»

پی نوشت:

این مقاله بخشی از پژوهشی است که برای آن، حدود پانصد منبع دیده شد که تنها نام برخی از آن ها آورده می شود:
1ـ اتحاف السائل بما لفاطمه من المناقب و الفضائل، محمد بن عبدالله الأکسراوی القلشقندی الشافعی، تحقیق محمد کاظم الموسوی، المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الاسلامیه. الطبعه الاولی، 1427ق-2006م، طهران.
2ـ الاحاد و المثانی، ابن ابی عاصم(الضحاک)،وفات:287ق، تحقیق:باسم فیصل احمد الجوابره،1411ق، دار الدرایه للطباعه و النشر و التوزیع، الطبعه الاولی،1411ق، مسعودیه ریاض.
3ـ الاحتجاج، ابی منصور احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی، وفات:548ق، تحقیق و تعلیق، سید محمد باقر الخراسان، دارالنعمان للطباعه و النشر،1386ق، نجف اشرف.
4ـ الادب المفرد، امام محمد بن اسماعیل بخاری، وفات:256ق، مؤسسه الکتب الثافیه،406ق، بیروت، لبنان.
5ـ الاربعین (محمد طاهر قمی شیرازی) فی امامه الائمه الطاهرین ، محمد طاهر بن محمد حسین شیرازی نجفی قمی، وفات:1098ق، تحقیق:سید محمد رجائی، محقق، الطبعه الاولی،1418ق، قم.
6ـ الارشاد(مفید)، ابی عبدالله محمد بن النعمان العکبری البغدادی، وفات:1413ق، تحقیق:مؤسسه آل البیت:لتحقیق التراث، دار المفید للطباعه و النشر و التوزیع، الطبعه الثانیه،414ق، بیروت، لبنان.
7ـ الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ابو عمر یوسف احمد بن عبدالله احمد بن محمد احمد بن عبدالبر النمری معروف به ابن عبدالبر، وفات:463ق، تحقیق:علی محمد البجاوی، .دارالجیل، الطبعه الاولی،1412ق، بیروت لبنان.
8ـ اسد الغابه فی معرفه الصاحبه، عزالدین ابی الحسن علی بن ابی الکرم محمد بن محمد بن عبدالکریم بن عبدالواحد الشیبانی معروف بابن الاثیر، وفات:630ق، دارالکتب العربی، بیروت، لبنان.
9-الاسرار الفاطمیه3،محمد فاضل المسعودی، مؤسسه الانوار، الطبعه الثالثه،1423ق-2002م، قم.
10ـ الاسرار الفاطمیه3، شیخ محمد فاضل المسعودی، مؤسسه زائر، حرم مقدس فاطمه معصومه 3، الطبعه الثانیه، 1420ق، قم.
11ـ الاصابه فی تمیز الصحابه، امام احمد بن علی بن حجر العسقلانی، وفات:852ق، تحقیق:شیخ عادل احمد عبدالموجود-شیخ علی محمد معوض، دارالکتب العلمیه،الطبعه الاولی،1415ق،بیروت، لبنان.
12ـ اعلام الوری، ابی علی الفضل بن الحسن الطبرسی، وفات:548ق، تحقیق:مؤسسه آل البیت:لاحیاء التراث، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، الطبعه الاولی،1417ق، قم.
13-اعیان الشیعه، سید محسن الامین، وفات:1317ق، تحقیق:حسن الامین، دار التعارف للمطبوعات ،بیروت، لبنان.
14ـ افحام الاعداء و الخصوم، سید ناصر حسین الموسوی الهندی، معاصر، تقدیم:محمد هادی الأمینی، مکتبه نینوی الحدیثه، طهران.
15ـ اقبال الاعمال، سید رضی الدین علی بن موسی بن جعفر بن طاووس، وفات:664ق، تحقیق:جواد القیومی الاصفهانی، مکتب الاعلام الاسلامی، الطبعه الاولی،414ق.
16ـ الامام(صدوق)، ابی جعفر محمد بن علی الحسین ابن موسی بن بابویه القمی، وفات:381ق، قسم الدراسات الاسلامیه، مؤسسه البعثه، قم، مرکز الطباعه و النشر الطبعه الاولی،1417ق، قم.
17-الامالی(طوسی)، ابی جعفر محمد بن الحسن الطوسی، وفات:460ق، تحقیق:قسم الدراسات الاسلامیه، مؤسسه البعثه، دار الثقافه للطباعه و النشر و التوزیع، الطبعه الاولی،1414ق، قم.
18ـ الامالی(مفید)،ابی عبدالله محمد بن محمد بن النعمان العکبری البغدادی، وفات:1413ق، تحقیق:حسین استاد ولی-علی اکبر الغفاری، دارالمفید للطباعه و النشر و التوزیع، الطبعه الثانیه، 1414ق، بیروت، لبنان.

منبع:نشریه پیام زن، شماره 218

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید