مبشره
بَشَرَ، و بَشِرَ: سُرَّ، بَشَّرَ: فرّحه و بلّغه البُشرى،
البَشیر: مُبلّغ البُشرى.
زنى را که خبر بشارت دهد، «مبشّره» نامند. حضرت زهراى مرضیه (علیهاالسلام) بشارتدهنده اولیاى الهى بوده است.
فاطمهى زهرا علیهاالسلاممژده دهندهى اولیاى خداوند
«اللهمّ صل على محمد و أهلبیته و صلّ على البتول الطاهره الصدیقه المعصومه التقیه النقیه الرضیه المرضیه الزکیه الرشیده المظلومه المقهوره، المغصوبه حقها، الممنوعه إرثها، المکسور ضلعها، المظلوم بعلها، المقتول ولدها، فاطمه بنت رسولاللَّه (علیهاالسلام) و بضعه لحمه و صمیم قلبه و فلذه کبده و النخبه منک له والتحفه خصصت بها وصیه و حبیبه المصطفى و قرینه المرتضى و سیده النساء و «مبشره» الأولیاء، (1)
حلیفه الورع والزهد و تفاحه الفردوس والخلد…،
خداوندا! بر محمّد و اهلبیت او درود فرست، سلام و درود بر خانمى که بتول، طاهره، صدیقه، معصومه، تقیه، نقیه، رضیه، مرضیه، زکیه، رشیده و مظلومه است، زنى که حقش غصب گردیده، از ارث محرومش کردند، پهلویش را شکستند، به شوهرش ستم روا داشتند، فرزندانش را کشتند، فاطمهى زهرایى که دختر پیامبر است، پارهى تن رسولاللَّه و ژرفاى دل اوست. زهرا جگرگوشه پیامبر، دخترى که خود براى پیامبرت برگزیدى، هدیهاى که مخصوص وصى رسولاللَّه گردانیدى، حبیبهى پیامبر است، همسر امیرالمؤمنین، سرور بانوان جهان، بشارتدهنده به اولیاى خداوند، نمونهى تقوا و زهد و میوهاى بهشتى است.» (2)
پی نوشت ها :
1- قوله: «مبشّره الأولیاء» على بناء إسم المفعول، أی، التى بشّر اللَّه الأولیاء بها، و یحتمل بناء إسم الفاعل لأنها تبشر أولیاءها و أحباءها فی الدنیا والآخره بالنجاه من النار، و لذا سمیت (علیهاالسلام) بفاطمه. فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفى، ج 2، ص 595.
2- بحارالانوار، ج 100، ص 199، ر 20 از الاقبال، ص 100.
محموده
حَمِدَ، حَمْداً و مَحْمَداً و مَحْمِداً و مَحْمِدَهً و مَحْمِدَهً: أثنى علیه: الشىء: وجده حمیداً: حَمَدَه: حَمِدَهُ، شکره،
الحمد: نقیض الذّم.
زن پسندیده و لایق ستایش را، محموده گویند. حضرت فاطمهى زهراء(علیهاالسلام) محموده و پسندیده است، همچون پدرشان که محمود و محمّد و پسندیده است.
فاطمهى زهرا علیهاالسلام زنى پسندیده
«… اللهمّ صلّ على السیّده المفقوده الکریمه «المحموده» الشهیده العالیه الرشیده…،
خداوندا! بر سرور بانوان که (قبرش) از دیدگان پنهان شده، زنى باکرامت و پسندیده، زنى شهیده در راه خدا، زنى بلندهمت و رشیده درود فرست.» (1)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 102، ص 220، ر 1 از عتیق غروى.
مطهره
از نظر لغت، در نام طاهره ذکر شد.
مطهره نیز مانند طاهره و طیبه، معناى پاکى و طهارت مىدهد و گفته شد که صدیقهى کبرى (علیهاالسلام)، هم داراى طهارت باطن بود و هم پاکى ظاهرى داشت.
جسم فاطمهى زهرا علیهاالسلام پاک و پاکیزه
فقال علی (علیه السلام) :
«واللَّه لقد أخذت فی أمرها غسلتها فى قمیصها و لم أکشفه عنها فواللَّه! لقد کانت میمونه طاهره «مطهره» ثم حنطتها من فضله حنوط رسولاللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) و کفنتها و أدرجتها فی أکفانها فلما هممت أن أعقد الرداء نادیت یا أمّکلثوم! یا زینب! یا سکینه! یا فضه! یا حسن! یا حسین! هلمّوا تزودوا من اُمّکم فهذا الفراق و اللقاء فی الجنه…، (1)
امیرالمؤمنین (علیه السلام) مىفرمایند: خدا را شاهد مىگیرم که فاطمه(علیهاالسلام) را در میان لباسهایش غسل دادم، در حالى که بدنى پاک و پاکیزه و پر برکت داشت. پس از غسل، با حنوطى که از پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) اضافه آمده بود، ایشان را حنوط (2) نمودم و داخل کفن قرار دادم. وقتى خواستم بندهاى کفن او را ببندم صدا زدم: اُمّکلثوم! زینب! سکینه! (3) فضه! (4) حسن و حسینم! بیایید، آخرین توشه را از پیکر پاک مادرتان برگیرید. اکنون زمان فراق شما با مادرتان است و ملاقات (مجدد) شما در بهشت خواهد بود.»
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 43، ص 179، ر 15.
2- مسأله 585 رساله عملیه امام خمینى قدسسره «بعد از غسل واجب است میت را حنوط کنند، یعنى به پیشانى و کف دستها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاهاى او کافور بمالند. و مستحب است به سر بینى میت هم کافور بمالند و باید کافور ساییده و تازه باشد و اگر به واسطهى کهنه بودن، عطر او از بین رفته باشد کافى نیست.»
3- در بعضى از روایات، نام سکینه وجود ندارد. در هر صورت هیچ فرزندى به نام سکینه براى فاطمهى زهرا (علیهاالسلام) در تاریخ ثبت نشده است.
4- گذشتن از این نکته و هیچ نگفتن کمى دشوار است. مگر فضه دختر فاطمه (علیهاالسلام) است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) او و فرزندان زهراء (علیهاالسلام) را با هم مورد خطاب قرار داده مىگوید: بیایید و از مادرتان آخرین توشه را برگیرید؟ گرچه مىتوان گفت: امیرالمؤمنین از باب تغلیب چون چهار فرزند خود را صدا زده است، لذا فضه را نیز جزو فرزندان خود محسوب کرده است، لکن تصور مىشود مطلب فراتر از این باشد. پس سرَّش چیست؟ شما سخن معروف پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) درباره سلمان را به یاد دارید. پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) مکرر مىفرمودند: «سلمان از ما اهلبیت است». این جمله فقط درباره سلمان گفته نشده است، بلکه ما بیشتر دربارهى او، این جمله را به یاد داریم «مقداد منا» «اباذر منا» «جابر منا» «عمار منا» و تعابیرى این گونه در مجامع روایى ما فراوان است، در دنبالهى پاورقى به چند روایت اشاره مىکنیم. چرا سلمان و اباذر و مقداد و یا دیگران به مقامى رسیدند که پیامبر درباره آنها فرمودند: « این افراد از ما اهلبیت هستند». تفصیل این مطلب از حوصلهى این پاورقى خارج است فقط بدانید ایشان کسانى بودند که در کسب معارف دین سخت کوشا بودند و در شناخت پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهمالسلام) به درجهاى از معرفت رسیده بودند که ائمه اطهار(علیهمالسلام) آنها را از خودشان مىدانستند، اگر چنین باشد (که هست) پس هرکس این معرفت را کسب کند و به معارف خود عمل نماید از اهلبیت خواهد شد.
فضه، خادمهى فاطمه زهراء (علیهاالسلام) ، یک کنیز نبود، بلکه خود عارفى تمام بود، لذا شناخت او از حضرت على (علیه السلام) و حضرت فاطمه زهراء(علیهاالسلام) یک شناخت عالى است، پس فضهاى که اهلبیت(علیهم السلام) را آنچنان که باید شناخته است و بر طبق این معرفت، در برابر آنها تواضع مىکند باید از اهلبیت(علیهم السلام) بشود. امیرالمؤمنین (علیهاالسلام) مىفرماید: «اللهم بارک لنا فى فضتنا» خداوندا! این فضه، از ما اهلبیت(علیهم السلام) است، تمام برکات خود را بر او نازل گردان. امید است ما هم جزو دوستداران آنها قرار گیریم.
در اینجا براى اهل تحقیق چند روایت مىآوریم تا مفاهیم بالا را روشن نماید و براى آنکه کمتر از بحث دور افتیم، ترجمه آنها را ذکر نمىکنیم. عن الرضا (علیه السلام) عن على (علیه السلام) قال: قال النبى (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) : «سلمان منا اهل البیت.» بحارالانوار، ج 22، ص 326، ر 28، عن الفضل بن عیسى الهاشمى قال: دخلت على أبیعبداللَّه (علیه السلام) أنا و أبی فقال له: «أ من قول رسولاللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) : سلمان رجل منا اهل البیت. فقال: نعم. فقال: أی من ولد عبدالمطلب فقال: منا أهل البیت. فقال له: أی من ولد أبیطالب. فقال: منا أهل البیت. فقال له: إنی لا أعرفه فقال: فأعرفه یا عیسى! فإنه منا أهل البیت. ثم أو ما بیده إلى صدره، ثم قال: لیس حیث تذهب ان اللَّه خلق طینتنا من علیین و خلق طینه شیعتنا من دون ذلک فهم منّا و خلق طینه عدونا من سجین و خلق طینه شیعتهم من دون ذلک و هم منهم و سلمان خیر من لقمان.
بحارالانوار، ج 22، ص 331، ر 42، ذکر عند ابىجعفر (علیه السلام) سلمان الفارسی قال: مه لا تقولوا سلمان الفارسی ولکن قولوا سلمان الحمدی ذاک رجل منا أهل البیت. بحارالانوار، 22 ص 349، ر 67 عن أبیجعفر الباقر قال: سمعت جابر بن عبداللَّه الانصارى یقول: سألت رسولاللَّه (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) عن سلمان الفارسی فقال (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) : سلمان بحرالعلم لایقدر على نزحه. سلمان مخصوص بالعلم الأوّل والآخر، ابغض اللَّه من أبغض سلمان و أحبّ من أحبّه. قلت: فما تقول فى أبیذر؟ قال: و ذاک منّا، أبغض اللَّه من أبغضه و أحبّ من أحبّه. قلت: فما تقول فی المقداد؟ قال: و ذاک منّا، أبغض اللَّه من أبغضه و أحبّ من أحبّه. قلت: فما تقول فی عمار؟ قال: و ذاک منّا، أبغض اللَّه من أبغضه و أحبّ من أحبّه. قال جابر: فخرجت لا بشّرهم، فلما ولیت، قال (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) الیّ یا جابر! الیّ یا جابر! و أنت منّا، أبغض الله من أبغضک و أحبّ من أحبّک. قال: فقلت: یا رسولاللَّه! فما تقول: فی علی بن أبیطالب؟ فقال: ذاک نفسی، قلت: فما تقول فی الحسن والحسین؟ قال: هما روحی و فاطمه اُمّهما إبنتی یسؤونی ما ساءها و یسرّنی ما سرّها، اُشهد الله إنّی حرب لمن حاربهم، سلم لمن سالمهم. یا جابر! إذا أردت أن تدعو الله فیستجیب لک فاُدعه بأسمائهم، فإنّها أحبّ الأسماء إلى الله عزّ و جلّ. بحارالانوار، ج 22، ص 347، ر 63.
معصومه
عَصَمَ، عَصْماً الشىءَ: منعه، عصم اللَّه فلاناً من المکروه: حفظه و وقاه، خدا او را حفظ کرد و بازداشت.
العِصْمَه: المنع، ملکه إجناب المعاصى والخطاء.
زنى را که داراى مقام عصمت از گناه باشد، معصومه گویند. حضرت فاطمهى زهراء(علیهاالسلام) داراى مقام عصمت بود، هم عصمت از گناه، هم عصمت از خطا و اشتباه، و حتى از سهو و نسیان نیز در امان بودند.
فاطمهى زهراء علیهاالسلام مصون از خطا و اشتباه
«… اللهمّ صلّ على السیّده المفقوده الکریمه المحموده الشهیده العالیه الرشیده، اُمّالأئمه و سیده نساء الاُمّه بنت نبیک، صاحبه ولیک، سیده النساء، و وارثه سید الأنبیاء، و قرینه سیدالأوصیاء، «المعصومه» من کل سوء، صلاه طیبه مبارکه
… خداوندا! بر سرور بانوان که (قبرش) از دیدگان پنهان شده، زنى باکرامت و پسندیده، زنى شهیده در راه خدا، زنى بلندهمت و رشیده مادر پیشوایان دین، سرور زنان امت، دختر پیامبر خود، همسر ولى تو، سرور زنان، وارث پیامبر، همتاى امیرالمؤمنین، زنى که از هر بدى به دور است درود فرست، درودى پاک و پربرکت. (1)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 102، ص 220، ر 1 از عتیق غروى.