قضاوتی شگفت

قضاوتی شگفت

نویسنده:محمد تقی تستری

روزی منصور (خلیفه عباسی) مشغول طواف بود مردی به نام ربیع نزد او آمد و گفت : فلان غلام آزاد شده ات مرده و غلام دیگرت سر از بدن او جدا کرده است . منصور بسیار خشمگین شده اتفاقا ابن شبرمه و ابن ابی لیلی و چند تن از قضات و فقهای دیگر نزد او بودند، منصور حکم مساءله را از آن جویا شد، ولی هیچکس از آنان به او پاسخ نداد. منصور متردد بود، نمی دانست او را بکشد یا نه ؟ بعضی از حاضران به منصور گفتند: در این ساعت شخصی آمده که اگر این مسئله پاسخی داشته باشد نزد اوست . او امام جعفر صادق علیه السلام است که الان مشغول سعی شده است . ربیع به دستور منصور نزد امام رفت و موقعی که آن حضرت در مروه بود مساءله را از آن حضرت سوال نمود. امام علیه السلام به وی فرمود: می بینی که من مشغول سعی هستم برو به منصور بگو فقها و دانشمندان نزد تو بسیارند مساءله را از آنها بپرس ! ربیع جریان عدم پاسخگویی آنان را خدمت امام عرضه داشت ولی دستور امام را اجرا کرده نزد منصور برگشت و پیغام آن حضرت را رساند. منصور مجددا او را خدمت امام فرستاد، ربیع خدمت آن حضرت رسید، امام به او فرمود: اندکی حوصله کن تا از سعی فارغ شوم . و چون فارغ گردید در گوشه ای از مسجدالحرام نشست و به ربیع فرمود: نزد منصور برو و به او بگو کسی که سر میت را بریده صد دینار بدهکار است ربیع نزد منصور رفت و پاسخ آن حضرت را گفت . حضار به ربیع گفتند: برو از او بپرس چرا صد دینار؟ ربیع نزد امام برگشت و فلسفه حکم را سوال نمود. حضرت به وی فرمود: زیرا دیه نطفه بیست دینار، و علقه چهل دینار، و مضغه شصت دینار، و استخوان هشتاد دینار، و گوشت صد دینار، می باشد، و خداوند می فرماید: ثم انشاناه خلقا آخر یعنی پس از مرحله گوشت ، او را آفرینشی دیگر پدید آوردیم ، و میت به منزله جنین است که در رحم مادر گوشت و استخوان شده ولیکن روح در او ندمیده است که دیه اش صد دینار می باشد. ربیع نزد منصور برگشت و پاسخ آن حضرت را رساند، حضار از این استنباط بسی در شگفت شده باز به ربیع گفتند: نزد حضرت برو و بپرس این صد دینار مال چه کسی می باشد؟ امام علیه السلام در پاسخ فرمود: مال ورثه نیستند، زیرا این مال را پس از مرگ مستحق شده است ؛ و باید با این پول برایش حج بدهند، یا صدقه و یا در راه خیر دیگری صرف نمایند.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید