فاطمه حوراء أنسیه (1)
عن عائشه، قالت: قلت: یا رسولاللَّه ما لک؟ إذا جاءت فاطمه قبلتها حتى تجعل لسانک فى فیها کله، کأنک ترید أن تلعقها عسلا؟ قال: نعم یا عائشه، طنى لما أسرى بى إلى السماء أدخلنى جبرئیل الجنه، فناولنى منها تفاحه فأکلتها فصارت نطفه فى صلبى فلما نزلت واقعت خدیجه، ففاطمه من تلک النطفه و هى حوراء إنسیه، کلما إشتقت إلى الجنه قبلتها.
فاطمه حوریهاى انسانگونه
… از عایشه نقل است که مىگوید:
گفتم: اى رسول خدا (ص)! شما را چه شده است؟ هنگامى که فاطمه (س) مىآید او را مىبوسید و حتى زبانتان را در دهانش مىگذارید، مثل اینکه مىخواهید عسل به او بخورانید؟
پیامبر (ص) فرمودند: همین طور است عایشه! چون من به معراج رفتم، جبرئیل مرا وارد بهشت کرد، پس به من سیبى از سیبهاى بهشت خوراند و آن سیب در صلب من نطفه شد، چون از آسمان نزول کردم با خدیجه همبستر شدم، پس فاطمه (س) از همان نطفه است و او حوریهاى است انسانگونه، پس هرگاه مشتاق بهشت مىشوم او را مىبوسم.
حدیث الکساء (2)
قالت عائشه: خرج النبى صلى اللَّه علیه و سلم غداه و علیه مرط مرجل (3) من شعر أسود، فجاء الحسن بن على فأدخله ثم جاء الحسین فدخله، معه، ثم قال: جاءت فاطمه فأدخلها، ثم جاء على فأدخله، ثم قال: (إنما یرید اللَّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا)
حدیث کساء
… صفیه دختر شیبه گفت که عایشه گفت:
صبحگاهى پیامبر (ص) از منزل خارج شد و در حالى که ردائى از پشم یا خز از موى سیاه بر دوش او بود، پس حسن بن على (ع) آمد، پیامبر (ص) او را داخل رداء کرد، حسین (ع) آمد، او را هم زیر رداء جاى داد، فاطمه (س) آمد، او را هم وارد کرد، بعد از آنها على (ع) آمد پیامبر (ص) او را هم داخل کرد، پس پیامبر (ص) فرمود: إنما یرید اللَّه لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیرا (4)
منحصرا خداوند اراده کرده است تا رجس و پلیدى را از شما اهلبیت ببرد و شما را پاکیزه کند، پاکیزه کردنى.
حدیث الکساء (5)
قیل: و سئلت عائشه عن أمیرالمؤمنین على بن أبىطالب رضىاللَّهعنه، فقالت: و ما عسیت أن أقول فیه و هو أحب الناس إلى رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و سلم لقد رأیت رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و سلم قد جمع شملته على على و فاطمه والحسن والحسین و قال: هؤلاء أهل بیتى، أللهم أذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا.
قیل لها: فکیف سرت ألیه قالت: أنا نادمه، و کان ذلک قدرا مقدورا
حدیث کساء
… گفته شد، از عایشه دربارهى امیرالمؤمنین على (ع) پرسیدند. گفت:
خطا نمىکنم اگر دربارهى او بگویم، او محبوبترین مردم به رسول خدا (ص) بود. به تحقیق دیدم، پیامبر (ص) رداى خودش را بر على (ع) و فاطمه (س) و حسن (ع) و حسین (ع) کشیده بود و فرمود:
اینان اهلبیت منند، خدایا از آنان رجس و پلیدى را دور گردان و آنان را پاکیزه گردان، پاکیزه کردنى، بهاو گفته شد: پس چرا علیه او قیام کردى؟
گفت: من پشیمانم و آن حادثه (جنگ جمل) از پیش مقدر شده بود.
فاطمه سیده نساء الأمه (6)
عن عائشه، قالت أقبلت فاطمه علیهاالسلام تمشى، لا واللَّه الذى لا اله إلا هو ما مشیها یخرم من مشیه رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم، فلما رآها،
قال: مرحبا بإبنتى مرتین، قالت فاطمه علیهاالسلام:
فقال لى:
أما ترضین أن تأتى یوم القیامه سیده نساء المؤمنین، أو نساء هذه الأمیه.
فاطمه سرور بانوان است
… عایشه گفت:
فاطمه (س) آمد، راه مىرفت، به آن خدائى که جز او خدایى نیست راه رفتن او با راه رفتن رسول خدا (ص) فرقى نداشت، پس چون پیامبر (ص) او را دید فرمود: آفرین به دخترم، دوبار، فاطمه (س) فرمود: پدرم به من فرمود:
آیا راضى نمىشوى که روز قیامت سرور زنهاى مؤمن یا سرور زنهاى این امت باشى.
سیدات نساء أهل الجنه (7)
أنها قالت لفاطمه: ألا یسرک أنى سمعت رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم یقول:
سیدات نساء أهل الجنه أربع:
مریم بنت عمران، و فاطمه بنت محمد، و خدیجه بنت خویلد و آسیه بنت مزاحم، إمرأه فرعون
بزرگ زنان اهل بهشت
عایشه به فاطمه (س) گفت:
آیا چیزى را که از پیامبر (ص) شنیدم، خوشحال نمىکند تو را پیامبر (ص) مىفرمود:
سروران زنهاى بهشت چهار تن مىباشند:
1. مریم دختر عمران
2. فاطمه دختر محمد (ص)
3. خدیجه دختر خویلد
4. آسیه دختر مزاحم و همسر فرعون
تعلم الرسول (ص) فاطمه هو خیر لها من خادم (8)
قال محمد بن اسماعیل البخارى فى صحیحه فى باب مناقب أمیرالمؤمنین على ابن أبىطالب علیهالسلام: مسندا عن على علیهالسلام، قال: إن فاطمه سلاماللَّهعلیها شکت ما تلقى من أثر الرحى فأتى النبى صلى اللَّه علیه و سلم سبى، فانطلقت فلم تجده فوجدت عائشه بمجىء فاطمه.
فجاء النبى صلى اللَّه علیه و سلم إلینا و قد أخذنا مضاجعنا فذهبت لأقوم، فقال: على مکانکما، فقعد بیننا حتى وجدت برد قدمیه على صدرى و قال:
ألا أعلکما خیرا مما سألتمانى؟ إذا أخذتما مضاجعکما فکبرا أربعا و ثلاثین، و سبحا ثلاثا و ثلاثین و أحمدا ثلاثا و ثلاثین، فهو خیر لکما من خادم
حضرت رسول (ص) فاطمه را تعلیم مىدهد به آنچه از خدمتکار براى او بهتر است
… على (ع) فرمود:
فاطمه (س) شکایت داشت از جراحاتى که بر اثر آسیاب کردن به دست مبارکشان وارد شده بود، براى شکایت به نزد پیامبر (ص) آمد، پیامبر (ص) در منزل نبودند، فاطمه (س) عایشه را دیدند و به او جریان را گفتند، پس چون پیامبر (ص) آمدند، عایشه را دیدند و به او جریان را گفتند، پس چون پیامبر (ص) آمدند، عایشه خبر آمدن فاطمه (س) را به ایشان داد.
على (ع) فرمود:
پیامبر (ص) به سوى ما آمد در حالى که ما در بستر استراحت بودیم، خواستیم (به احترام پیامبر (ص» برخیزیم، فرمود به همان حال باشید، پیامبر (ص) بین ما دو نفر نشست، به طورى که سردى قدمهاى پیامبر (ص) را بر سینهام احساس کردم پیامبر (ص) فرمود:
آگاه باشید، تعلیم کنم بهتر از چیزهایى که از من مىخواهید؟
هنگامى که به رختخواب مىروید:
34 مرتبه اللَّهاکبر و 33 مرتبه سبحاناللَّه 33 مرتبه الحمدللَّه بگویید، پس این براى شما از پیشخدمت بهتر است.
الرسول (ص) یشم رائحه الجنه من فاطمه (9)
عن عائشه قالت: کان النبى صلى اللَّه علیه و آله و سلم: إذا قدم من سفر قبل نحر فاطمه و قال: منها أشم رائحه الجنه.
حضرت رسول (ص) بوى بهشت را از فاطمه استشمام مىکند
از عایشه نقل شده که گفت: هنگامى که پیامبر (ص) از سفر بازمىگشت، گودى زیر گلوى فاطمه (س) را مىبوسید و مىفرمود:
از او بوى بهشت را استشمام مىکنم.
پی نوشت ها:
1ـ قال الحافظ أحمد بن على الخطیب البغدادى المتوفى (463) فى تاریخ ج 5، ص 87 ط بیروت، تحت الرقم 2418: أخبرنا محمد بن رزق، أخبرنا أبوالحسن أحمد بن محمد بن محمد بن عقیل بن أزهر بن عقیل الفقیه الشافعى (قال): حدثنا أبوبکر عبداللَّه بن محمد بن على بن طرخان، حدثنا محمد بن الخلیل البلخى، حدثنا أبوبدر شجاع بن الولید السکونى، عن هشام، عن أبیه.
2ـ قال الحافظ ابوالحسن مسلم بن الحجاج النیسابورى فى صحیحه ج 4 ص 1883 الرقم: 2424، ط بیروت: حدثنا ابوبکر بن ابىشیبه، و محمد بن عبداللَّه بن نمیر (و اللفظ لأبىبکر) قالا: حدثنا محمد بن بشر، عن زکریا عن مصعب بن شیبه، عن صفیه بنت شیبه، قالت:
3ـ هو کساء من صوف أو خز.
4ـ احزاب 33
5ـ الشیخ إبراهیم بن محمد البیهقى فى المحاسن والمساوى ط بیروت (ص338)
6ـ العلامه المجلسى (رحمهاللَّه) فى البحار، ج 43، ص 2 ط بیروت، بالإسناد إلى عبیداللَّه بن موسى عن زکریا، عن أبىفراس، عن مسروق.
7ـ ابن صباغ المالکى المتوفى (855) فى فصول المهمه ص 145 و فى ط دار الأضواء: ص 138، نقلا عن العتره البنویه، مرفوعا إلى عائشه.
8ـ صحیح بخارى ج 5 ص 89، حدیث (301).
9ـ ینابیع الموده ص 260: