رفتار امّت با دُردانه خلقت

رفتار امّت با دُردانه خلقت

نویسنده:آیت الله میر سید محمد یثربی

«الحمد للَّه ربّ العالمین وصلّی اللَّه علی سیّدنا محمّد وآله الطاهرین ولعنه اللَّه علی أعدائهم أجمعین». «قال اللَّه الحکیم فی محکم کتابه أعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم» «إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَهِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً مُّهِیناً»(۱). آنها که خدا و پیامرش را آزار می دهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنیا و آخرت دور ساخته و برای آنها عذاب خوار کننده ای آماده کرده است.
خداوند متعال فعّال ما یشاء جهان خلقت و آفرینش است و حضرات معصومین علیهم السلام وسائط فیض جاریه الهیّه و قادر بر هر نوع تصرّفی در عالم تکوین هستند. لذا ما باید مقتدرین و متصرّفین در عالم خلقت و تکوین را بشناسیم. نکته دیگر که برای سعادت دنیوی ما و دسترسی به راه راست و بازشناسی حقّ از باطل ضرورت دارد، این است که کسانی که حقّ در وجود آنها متبلور است، کسانی که رضای آنها رضای حقّ است و سخط و خشم آنها، خشم ذات اقدس ذوالجلال است، کسانی که اطاعت آنها اطاعت خدا است وکسانی که عصیان آنها عصیان خدا است، باید مورد شناسایی قرار گیرند. مقام حضرت زهرا علیها السلام بالاتر از عصمت: این کلام رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم را مکرّر شنیده اید: «إنّ اللَّه یرضی لرضا فاطمه ویغضب لغضبها»(۲). خداوند به رضای فاطمه علیها السلام خشنود می شود و به خشم فاطمه علیها السلام غضبناک می گردد. از این کلام روشن می گردد که مسأله، فوق مقام عصمت است. زیرا عصمت، یعنی انسان تمام خواسته ها و خواهش های خود را متناسب با خشم و رضای خداوند قرار دهد. اگر کسی به رضای خدا خشنود گردد و به خشم خدا غضبناک گردد، دارای مقام عصمت است. امّا جایگاه فاطمه زهرا علیها السلام بالاتر از عصمت است. زیرا خدا به رضای فاطمه علیها السلام خوشنود و به خشم فاطمه علیها السلام خشمگین می گردد. شناخت و معرفت به مقام فاطمه علیها السلام، بالاتر از توان عقل و درک ماست. رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند : «إنّما سمیّت فاطمه لأنّ الخلق فطموا عن معرفتها»(۳). ایشان به نام فاطمه نامگذاری شدند زیرا مخلوقات از شناخت ایشان عاجزند. به این سخن رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم خوب عنایت کنید که چرا فاطمه علیها السلام را فاطمه نام گذاری نمودم؟ زیرا همه آفرینش از شناخت ایشان عاجز هستند. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در این روایت نفرموده اند انسانها از معرفت ایشان عاجز هستند.
بلکه می فرمایند: تمام آفرینش از درک مقام او عاجز هستند. یعنی جبرئیل امین که ناموس وحی است او نیز نمی تواند فاطمه علیها السلام را بشناسد. میکائیل و اسرافیل و عزرائیل و همه انبیاء عظام الهی علیهم السلام از درک معرفت فاطمه زهرا صلی الله علیه وآله وسلم عاجز هستند. خلق به معنای هر موجودی است که آفریده شده است. هنگامی که همراه با «ال» می شود، حالت جمع در آن تقویت می گردد و تعمیم را می رساند. به عبارت دیگر «خلق» همراه با «ال» تمام مخلوقات را شامل می گردد. روایت مفصلیّ را مرحوم مجلسی قدس سره در باب معاد کتاب بحار الانوار نقل نموده است. توصیه می کنم، آقایانی که به این کتاب دسترسی دارند مراجعه نموده تمام روایت را ملاحظه نمایند. رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم به حضرت فاطمه علیها السلام می فرمایند: «إذا استقرّ أولیاء اللَّه فی الجنّه زارک آدم و من دونه النبیین»(۴). آنگاه که اولیای الهی در بهشت جای گیرند، آدم و تمام انبیای پس از ایشان به زیارت تو خواهند آمد. این چه مقام با عظمتی است که تمام انبیاء الهی علیهم السلام در سرای جاوید به صف می ایستند تا فاطمه علیها السلام را زیارت کنند. این چه مقامی است که خداوند به دردانه آفرینش اعطا کرده است.
روایات فراوانی در رابطه با علوّ مقام حضرت فاطمه علیها السلام وجود دارد. تواتر، کثرت و تنوّع این دست روایات به حدی است که ما را به یقین می رساند که درک جایگاه ایشان فراتر از توان عقل قاصر بشریّت می باشد. داستان خلقت حضرت فاطمه علیها السلام همه مصادر و منابع روایی اعم از شیعه و سنّی داستان آفرینش حضرت فاطمه علیها السلام را نقل نموده اند. ما صدر این روایت را از زبان امام صادق علیه السلام و بقیه روایت را از منابع عامّه نقل می نماییم. این روایت صحیحه بوده، هیچ مناقشه ای در سند آن نیست و می توان بر اساس آن فتوی داد. امام صادق علیه السلام می فرمایند: «کان النبیّ یکثر تقبیل فاطمه فعاتبته علی ذلک عایشه فقالت: یا رسول اللَّه إنّک لتکثر تقبیل فاطمه»(۵). پیامبر[صلی الله علیه وآله وسلم] بسیار فاطمه[علیها السلام] را می بوسید. عایشه ایشان راسرزنش کرد و گفت: ای رسول خدا[صلی الله علیه وآله وسلم] تو فاطمه[علیها السلام] را زیاد می بوسی. ادامه روایت را از مصادر اهل سنّت نقل می کنیم. سیوطی در درّ المنثور(۶) و طبرانی در معجم(۷) و… نقل نموده اند که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در پاسخ به سرزنش عایشه چنین فرمودند: «لمّا اُسری بی إلی السماء اُدخلت الجنّه فوقعت علی شجره من أشجار الجنّه لم أرفی الجنّه أحسن منها ولا أبیض ورقا ولا أطیب ثمره فتناولت ثمره من ثمراتها فأکلتها فصارت نطفه فی صلبی فلمّا هبطت إلی الأرض واقعت خدیجه فحملت بفاطمه فإذا أنا اشتقت إلی ریح الجنّه شممت ریح فاطمه». در معراج(۸) مرا به بهشت وارد کردند. در میان درختان بهشت به درختی برخورد کردم که به نیکویی آن و درخشش برگهایش و پاکیزگی میوه هایش مانند آن ندیدم.
از میوه آن خوردم که تبدیل به نطفه ای گردید و بعد از بازگشت در رحم خدیجه [علیها السلام] قرار گرفت و ایشان به فاطمه [علیها السلام] باردار شد. پس هر گاه مشتاق بوی بهشت می شوم، بوی فاطمه [علیها السلام] را استشمام می کنم. به این روایت که بسیاری از منابع مورد اعتماد اهل سنّت آن را نقل نموده اند، دقّت کنید. رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در معراج به بهشت می روند. اوّل شخص عالم خلقت و آفرینش در أرفع ملک اللَّه یعنی بهشت، از افضل میوه های بهشتی تناول می کنند و نطفه فاطمه علیها السلام متکوّن می شود. تناسب بین روح و جسد بر اساس آیات کریمه قرآن بین جسد و روح تناسب وجود دارد. قرآن در مورد خلقت آدم علیه السلام می فرماید: «فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی»(۹). وقتی گل انسان را تسویه و تنظیم نمودم [و قابلیّت دریافت فیض را پیدا کرد] آن گاه از روح خود در آن دمیدم. «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ»(۱۰). انسان را در بهترین شکل و متناسب ترین صورت خلقت نمودیم. [هیچ مخلوقی در عالم خَلقاً وخُلقاً احسن از انسان نمی باشد.] کلمه «فسوّاها» که در برخی آیات و روایات آمده یعنی بطور منظّم و مرتب به گونه ای که هر چیز در جای خود قرار گرفته باشد. بعد از این تسویه و تعدیل قابلیّت دریافت فیض محقّق می گردد و خداوند از روح خود در آن می دمد، زیرا پس از آمادگی جسد، خداوند روح را در انسان می دمد. هر نوع جسدی قابلیّت دریافت فیض خاص الهی را ندارد. به عبارت دیگر برخی از موجودات قابلیت پذیرش روح انسانی را ندارند. با توجّه به مقدّمه ای که بیان شد به این نکته دست می یابیم : جسم و جسدی که اساس و ماهیّت آن را مواد این دنیا تشکیل می دهد، استعداد و قابلیّت دریافت روح اللَّه را پیدا می کند و خداوند روح خود را در آن می دمد.
حال اگر ریشه و ماهیّت جسم و جسدی برترین میوه های بهشتی باشد، این چنین جسدی قابلیّت دریافت چگونه فیضی را خواهد داشت و چه روحی را دریافت خواهد نمود؟ دانسته شد که اساس جسم حضرت زهرا علیها السلام از برترین میوه های بهشت است پس جسم ایشان با تمام اجسام این دنیا متفاوت است و در نتیجه روحی هم که در این جسد دمیده می شود نسبت به سایرین تفاوت خواهد داشت. به همین دلیل پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: همه خلق از درک و شناختِ جایگاه او عاجز هستند. جابر ابن یزید جعفی که از اصحاب سرّ ائمه علیهم السلام است، می گوید: از امام صادق علیه السلام سؤال کردم چرا فاطمه زهرا علیها السلام، زهرا نامیده شدند؟ فرمودند: «لأنّ اللَّه عزّوجلّ خلقها من نور عظمته، فلمّا أشرقت أضاءت السماوات والأرض بنورها، وغشیت أبصار الملائکه وخرّت الملائکه للَّه ساجدین وقالوا: إلهنا وسیّدنا، ما هذا النور؟ فأوحی اللَّه إلیهم: هذا نور من نوری وأسکنته فی سمائی، خلقته من عظمتی اُخرجه من صلب نبیّ من أنبیائی اُفضّله علی جمیع الأنبیاء واُخرج من ذلک النور أئمّه یقومون بأمری یهدون إلی حقّی وأجعلهم خلفائی فی أرضی بعد انقضاء وحیی»(۱۱). زیرا خداوند فاطمه زهرا [علیها السلام] را از نور عظمت خویش خلقت نمود، هنگامی که این نور در جهان آفرینش تابیدن گرفت، تمام آسمانها و زمین را روشن نمود، چشمان ملائکه در اثر تلألؤ این نور بسته شد و در پیشگاه خداوند به سجده افتادند و از خداوند سؤال نمودند: ای پروردگار ما، این نور چیست؟ خداوند به آنان وحی نمود: این نور، از نور من است که در آسمانها آن را جای دادم و این نور از عظمت من آفریده شده است. این نور را از صلب پیامبری که بر همه پیامبران برتری داده ام، خارج می نمایم و از آن نور، امامانی را که به امر من قیام می کنند و به سوی حق هدایت می نمایند را خارج می کنم و ایشان را آن گاه که وحی از مردم قطع گردد، جانشینان خود در زمین قرار می دهم. پس فاطمه زهرا علیها السلام از نور عظمت خداوند خلقت شده و جسد ایشان از میوه های بهشتی تشکیل یافته و برترین مخلوق خداوند، واسطه انتقال آن نور به این جسد می باشند.
امّا چنین موجودی با این همه عظمت برای چه به دنیا آمده است و در آخرت چه خواهد کرد؟ امام صادق علیه السلام روایتی را از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نقل می فرمایند: «قال رسول اللَّه: خُلق نور فاطمه قبل أن تخلق الأرض والسماء فقال بعض الناس: یا نبیّ اللَّه فلیست هی إنسیّه؟ فقال: فاطمه حوراء إنسیّه. فقالوا: یا نبیّ اللَّه کیف هی حوراء إنسیّه؟ قال: خلقها اللَّه عزّوجلّ من نوره قبل أن یخلق آدم إذ کانت الأرواح. فلمّا خلق اللَّه عزّوجلّ آدم عرضت علی آدم. قیل یا نبیّ اللَّه وأین کانت فاطمه؟ قال: کانت فی حقّه تحت ساق العرش. قالوا یا نبیّ اللَّه فما کان طعامها؟ قال: التسبیح والتقدیس والتهلیل والتمجید»(۱۲). ]امام صادق علیه السلام از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم نقل فرمودند که: نور فاطمه زهرا [علیها السلام] قبل از خلقت آسمانها و زمین خلق گردید. بعضی از حاضرین گفتند: ای رسول خدا آیا او انسان نیست؟ حضرت فرمودند: فاطمه [علیها السلام]حوریه ای انسان نما است. آنان گفتند: ای رسول خدا ! چگونه او حوریه ای انسان نما است؟ حضرت فرمودند: خداوند عزّوجلّ او را از نور خویش قبل از خلقت آدم [علیه السلام] آن گاه که ارواح وجود داشتند خلق نمود. هنگامی که آدم [علیه السلام] توسّط خداوند خلق گردید نور فاطمه] علیها السلام[ به آدم [علیه السلام] عرضه گردید. آنان مجدّداً سؤال کردند: در این هنگام فاطمه [علیها السلام] در چه جایی قرار داشت؟ حضرت فرمودند: او در صندوقچه ای زیر ساق عرش الهی قرار داشت. آنان گفتند: ای رسول خدا[صلی الله علیه وآله وسلم]! طعام او در آن هنگام چه بود؟ حضرت فرمودند: تسبیح، تقدیس، تمجید وتهلیل ذات اقدس ربوبی. عبادت حضرت زهرا علیها السلام : در پایان این روایت رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: غذای فاطمه علیها السلام در عالم بالا قبل از هبوط به این عا لم، تسبیح و حمد الهی بوده است. بیان این مسأله شاید ارتباط بین تسبیحات خاصّ حضرت زهرا علیها ا لسلام و جایگاه ایشان را روشن گرداند. فاطمه ای که در قائمه عرش الهی به ودیعت نهاده شده و طعام او تسبیح گفتن است، معلوم است که آن قدر در محراب عبادت می ایستد که زانوان مبارکش متوّرم می گردد: «ما کان فی هذه الاُمّه أعبد من فاطمه [علیها السلام] کانت تقوم حتّی تورّم قدماها»(۱۳). در این امت کسی عابدتر از فاطمه زهرا [علیها السلام] نبود. ایشان آن قدر به عبادت می ایستادند تا پاهایشان متورّم می گردید.
عبادت های فاطمه زهرا علیها السلام حکایت از آن دارد که ایشان از اصل خویش یعنی همراهی با ذکر خداوند در سایه عرش الهی جدا نگردیده اند. دیگر روایات جلوه های دیگری از شخصیّت والای ایشان را نمایش می دهند. حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند: «فمن عرف فاطمه حقّ معرفتها فقد أدرک لیله القدر»(۱۴). اگر کسی فاطمه[علیها السلام] را درست بشناسد شب قدر را درک نموده است. امام صادق علیه السلام در روایت دیگری فرمودند: «هی الصدیقه الکبری وعلی معرفتها دارت القرون الاولی»(۱۵). او صدیقه کبری است و گردش روزگاران گذشته بر اساس شناخت جایگاه ایشان بوده است. حضرت زهرا علیها ا لسلام پاره ای از وجود رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم: «خرج رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم وهو آخذ بید فاطمه فقال: من عرف هذه فقد عرفها ومن لم یعرفها فهی فاطمه بنت محمّد، وهی بضعه منیّ وهی قلبی وروحی التی بین جنبیّ فمن آذاها فقد آذانی، ومن آذانی فقد آذی اللَّه»(۱۶). روزی پیامبر [صلی الله علیه وآله وسلم] دست فاطمه [علیها السلام] را گرفته بیرون آمدند و فرمودند: هر کس او را می شناسد، می داند او کیست و هر کس او را نمی شناسد، بداند او فاطمه زهرا [علیها السلام] دختر محمّد [صلی الله علیه وآله وسلم] است، او پاره تن من است، او قلب و روح من می باشد که در سینه من قرار دارد. هر که او را بیازارد مرا آزرده و هر که مرا بیازارد خدا را رنجانده است. بنابر این روایت، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم حضرت زهرا علیها ا لسلام را پاره ای از وجود خویش معرّفی کرده اند: «بضعه منی» این تعبیر که در بسیاری از منابع شیعه و سنّی به چشم می خورد، دارای نکته ای است: رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم نفرموده اند فاطمه علیها السلام پاره ای از تن من یا جسد من است. بلکه از ایشان به عنوان پاره ای از وجود من یاد کرده اند. یعنی فاطمه علیها السلام پاره ای از شخصیّت و هویّت من است. فاطمه علیها السلام از هویّت نبوت ختمیّه و رسالت الهیّه منشأ یافته است. در همین روایت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم حضرت زهرا علیها السلام را قلب خویش نامیده اند. قلب رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم مثل سایر قلبها نیست. قلب ایشان مالامال از علوم اوّلین و آخرین است. تمام علومی که به همه انبیاء علیهم السلام داده شده بود نزد ایشان است. عقل تمام اولیاء و انبیاء از ابتدا تا انتهاء نزد رسول خاتم صلی الله علیه وآله وسلم است و تجسّم همه این کمالات در وجود مبارک حضرت زهرا علیها السلام می باشد. طبق روایتی که عرض شد نه تنها اکنون بلکه گردش روزهای نخستین خلقت با شناخت فاطمه علیها السلام صورت می گرفته است. یعنی اگر در زمان های گذشته [قبل از این عالم] معرفت فاطمه علیها السلام نبود، گردشی و حرکتی در عالم نبود.
به عبارت دیگر دوام حرکت آفرینش، دایر مدار معرفت فاطمه زهراعلیها ا لسلام بوده است. رفتار اصحاب با حضرت زهراعلیها ا لسلام با این همه عظمت و تأکیدات فراوان رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم مردم در زمان ایشان نسبت به جایگاه حضرت زهرا علیها السلام چه برخوردی داشتند؟ این چند روز گذشته با حضرت فاطمه علیها السلام چه کردند؟ وقتی غاصبین پشت درب خانه امیرالمؤمنین علیه السلام آمدند، امام علیه السلام خواستند برای باز کردن درب خانه بروند امّا فاطمه زهرا علیها السلام از رفتن مولی علیه السلام جلوگیری نمودند این در زمانی است که دومی (علیه ما علیه) پشت درب خانه آمده تا برای اولی (علیه ما علیه) بیعت بگیرد. دومی (علیه ما علیه) گفت: «والّذی نفس عمر بیده لتخرجنّ أو لأحرقنّها علی من فیها. فقیل: یا أبا حفص! إنّ فیها فاطمه. فقال وإن»(۱۷). قسم به آن که جان عمر در دست اوست یا از خانه خارج می شوید یا خانه را با اهل آن به آتش می کشم. به او گفتند: ای عمر! در این خانه فاطمه [علیها السلام] حضور دارد. گفت: هر چند که فاطمه هم باشد خانه را به آتش خواهم کشید. حضرت زهرا علیها السلام خطاب به آنها فرمودند: من مردمی از شما بی شرم تر و بد حضورتر نمی یابم. شما پیکر مطهّر رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم را رها کرده اید و برای غصب حقّ ما شتاب می کنید(۱۸). آن مهاجمین در سایه رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم رشد کرده و به موقعیّت های بالا دست پیدا نمودند. امّا با ارتحال ایشان پیکر مطهّر او را رها نموده و به دنبال دنیا می دوند. حالا هم در خانه دختر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را به آتش می کشند. واقعاً این یک سؤال جدّی است؛ در این دو سه روز چه اتّفاقی افتاد که مردم این گونه بی وفا شدند. مردمی که تا دیروز پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را می دیدند و پشت سر ایشان نماز می گذارند و در هنگام خدا حافظی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و حلالیت طلبیدن ایشان تمام مسجد غرق در گریه شد. اینها همان مردم بودند. همین جمعیّت رجّاله جمع شدند و درب خانه دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را آتش زدند.
مصائب حضرت زهراعلیها السلام از زبان رسول اللَّه علیها السلام : سعید بن جبیر از ابن عباس نقل می کند که گفت: روزی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نشسته بودند امام حسن علیه السلام آمدند حضرت به او خوش آمد گفتند و از او با گشاده رویی استقبال نمودند و بر زانوی راست خود نشاندند. بعد از آن امام حسین علیه السلام آمدند به همین صورت بر زانوی چپ رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم نشستند. سپس فاطمه زهرا علیها ا لسلام آمدند و مقابل رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم نشستند. امیرالمؤمنین علیه السلام نیز آمدند و پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ایشان را سمت راست خود جای دادند. هر کدام از اینان که می آمدند رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به شدّت می گریستند. کسی سؤال کرد: یا رسول اللَّه! چرا این قدر گریه می کنید؟ آیا از این چهار نفر هیچ یک شما را مسرور نمی کند؟ پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در پاسخ شروع به بیان فضایل و مصائب تک تک ایشان نمودند. وقتی نوبت به سخن گفتن در مورد حضرت زهرا علیها السلام رسید، پس از بیان شمّه ای از فضایل ایشان، فرمودند: «إنّی لمّا رأیتها ذکرت ما یصنع بها بعدی»(۱۹). من وقتی فاطمه [علیها السلام] را دیدم به یاد مصائبی افتادم که بعد از من خواهد دید. آیا اهل سنّت که این روایات را نقل کرده اند(۲۰)، به آن چه نقل می کنند، توجّه دارند!؟ اگر رضای حضرت فاطمه علیها ا لسلام رضای خداست، اگر غضب او غضب خداست، وقتی به ابو بکر و عمر خطاب کرده فرمودند: «فإنّی اُشهد اللَّه وملائکته أنّکما أسخطتمانی وما أرضیتمانی»(۲۱). خداوند و ملائک را شاهد می گیرم که شما دو نفر مرا آزردید و راضیم ننمودید.
آیا خشم حضرت زهرا علیها السلام خشم خداوند و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نیست؟ آیا کسی که صدیقه کبری علیها السلام را بیازارد از صراط حقّ منحرف نشده است؟ گفته می شود که حرف نزنید و نگویید در آن زمان چه اتّفاقی افتاده و این حرفها چه سودی دارد؟ چه سودی دارد که بدانیم خلیفه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم چه کسی بوده؟ اتفاقاً تمام کلام در همین جا است. باید بدانیم که خلیفه اول چه کسی بوده تا حقّ معلوم شود. باید دانست آن کسانی که راه حق را بستند و مردم را به سوی باطل سوق دادند، چه کسانی بودند تا بتوانیم برای رسیدن به سعادت از حقّ پیروی نموده از باطل دوری نماییم. در زیارت آل یاسین می خوانیم: «الحقّ ما رضیتموه والباطل ما أسخطموه»(۲۲). حق آن چیزی است که از آن راضی و خشنود هستید و باطل آن چیزی است که از آن ناراضی می باشید. «کأنّی بها وقد دخل الذلّ بیتها». گویی می بینم، ذلّت به جای عزّت کنونی، وارد خانه فاطمه علیها السلام می گردد. چه ذلّتی بالاتر از این که عدّه ای پشت درب خانه جمع شوند تا خانه را آتش بزنند؟ حرمت حضرت فاطمه زهراعلیها السلام هتک می شود. چه هتکی از این بالاتر که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام ایستاده باشند و در مقابلشان ناموس ایشان را کتک بزنند؟ این ابی الحدید نقل می کند: من نزد استادم ابو جعفر نقیب قصّه هبّار بن اسود و فتح مکّه را می گفتم. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم پس از ورود به مکّه خون چند نفر را مباح کردند. یکی از آنها هبّار بن اسود بود. او با پرتاب نیزه به طرف هودجی که در آن زینب ربیبه رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم بود، ایشان را ترساند و در اثر این ترس کودکش سقط شد. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به سبب این جرم دستور قتل او را صادر کردند. ابن ابی الحدید می گوید: استادم گفت: اگر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم زنده بودند خون کسی که دخترشان فاطمه علیها السلام را ترساند و جنین او محسن را سقط کرد را مباح می دانستند(۲۳).
به این جمله که در کتاب میزان الاعتدال نوشته ذهبی از اهل سنت است، دقّت کنید: «إنّ عمر رفس فاطمه حتّی أسقطت بمسحن»(۲۴). عمر (علیه ما علیه) با لگد به فاطمه [علیها السلام] زد که منجر به سقط جنین ایشان، محسن علیه السلام گردید. ابو بصیر می گوید از امام صادق علیه السلام پرسیدم: چرا فاطمه زهراعلیها السلام در جوانی از دنیا رفتند؟ حضرت فرمودند: «وکان سبب وفاتها أنّ قنفذ مولی عمر لکزها بنعل السیف بأمره فاسقطت محسنا ومرضت من ذلک مرضا شدیدا»(۲۵). سبب از دنیا رفتن حضرت زهرا [علیها السلام] این بود که قنفذ غلام عمر (علیه ما علیه) به دستور اربابش با قسمت انتهایی غلاف شمشیر (که از جنس فلز است) به شدّت به سینه حضرت [علیها السلام] کوبید و در نتیجه محسن علیه السلام سقط گردید و حضرت [علیها السلام] به شدت مریض شدند. «والسلام علیکم ورحمه اللَّه وبرکاته»

پی‌نوشت‌ها:

۱) سوره احزاب، آیه ۵۷.
۲) از منابع شیعه بنگرید به: مؤتمر علماء بغداد صفحه ۱۸۷ وبحار الانوار، جلد ۳۰ صفحه ۳۵۳ و از منابع اهل سنّت بنگرید به: مستدرک حاکم، جلد ۳ صفحه ۱۵۴ والمعجم الکبیر، جلد ۲۲ صفحه ۴۰۱ و صحیح بخاری، جلد ۵ صفحه ۸۳.
۳) بحار الانوار، جلد ۴۳ صفحه ۶۵.
۴) بحار الانوار، جلد ۴۳ صفحه ۲۲۷.
۵) بحار الانوار، جلد ۱۸ صفحه ۳۱۵.
۶) درّ المنثور، جلد ۴ صفحه ۱۵۳.
۷) المعجم الکبیر، جلد۲۲ صفحه ۴۰۱.
۸) در بعضی روایات نقل شده که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ۱۲۰ مرتبه به معراج رفته اند. (تفسیر نور الثقلین، جلد ۳ صفحه ۹۸)
۹) سوره حجر، آیه ۲۹.
۱۰) سوره تین، آیه ۴.
۱۱) بحار الانوار، جلد ۴۳، صفحه ۱۲.
۱۲) بحار الانوار، جلد ۴۳ صفحه ۴.
۱۳) مناقب ابن شهر آشوب، جلد ۳ صفحه ۳۸۹ (این جمله از حسن بصری نقل شده است).
۱۴) بحار الانوار، جلد ۴۳ صفحه ۶۶. تفسیرفرات کوفی، صفحه ۵۸۱.
۱۵) امالی شیخ طوسی قدس سره، صفحه ۶۶۸.
۱۶) بحار الانوار، جلد ۴۳ صفحه ۵۴.
۱۷) الامامه والسیاسه، جلد ۱ صفحه ۱۹. (جالب توجّه اینکه کتاب مذکور از معتبرترین منابع اهل سنت به شمار می رود و مؤلف آن ابن قتیبه در قرن سوم می زیسته است)
۱۸) همان.
۱۹) امالی شیخ صدوق قدس سره، مجلس ۲۴ حدیث ۲ صفحه ۹۹. وبحار الانوار، جلد ۲۸ صفحه ۳۷.
۲۰) فرائد السمطین، جلد ۲ صفحه ۲۵.
۲۱) الامامه والسیاسه، جلد ۱ صفحه ۲۰.
۲۲) المزار، صفحه ۵۷۰ و مفاتیح الجنان.
۲۳) شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، جلد۳ صفحه ۳۵۱.
۲۴) میزان الاعتدال، جلد ۱ صفحه ۱۳۹ شماره ۵۵۲.
۲۵) دلائل الامامه، صفحه ۱۳۴.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید