نویسنده: عزیز الله حسینی
به بهانه شهادت دخت گرامی نبی الله، حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)
فاطمه، منسوب به پیامبر نور و رحمت است؛ اما او به تنهایی نیز کرامتی والاتر از اینها را دارد. داستان فاطمه(س)، داستان تاریخی و منحصر به فرد انسانی پایبند به ارزشهای والای ایمانی و انسانی و شرح دلپذیرعواطف بلند آسمانی و روایت ایمان، ایثار و اعتقاد انسانی و داستان پارسایی، عفت و کرامت زنی پیراسته و آراسته به آرایش روحی و معنوی است. قصه او شرح قناعتها و دل بستن به زیورهای حقیقی تر و ماندنی تراز دنیای مادی است. فاطمه(س) بانویی ارزشمند و الگو به لحاظ حضور مثبت و تأثیرگذار در محیط خانه و در محیط جامعه بود.
او را باید این گونه شناخت؛ از طریق خودش و در خودش، فاطمه را با فاطمه و در فاطمه باید به معرفت نشست.
زندگی این بانوی مکرمه اسلام درسهای فراوانی برای پیروان حضرتش بر جای گذاشته است.
ولادت آن بزرگوار با انزوای مادر بزرگوارش از سوی زنان قریش همراه شد. آن هنگام که آنان به دلیل ازدواج خدیجه(س) با پیامبر(ص) با وی قطع رابطه کردند و حاضر نشدند در لحظات دشوار وضع حمل به یاری او بشتابند. بدین شکل زهرای اطهر(س) در فضایی آکنده از مظلومیت چشم به جهان گشود. اما پیام این مظلومیت چنانکه پس از این نیز بدان خواهیم پرداخت، چیزی جز «دفاع از دین خدا و حمایت از رسول خدا محمد(ص)» نبود.
و کودکی اش با دوره نخست تبلیغ دین در مکه توأم گردید. مشاهده چهره نورانی پدر که با ضربات سنگ خصومت کفار، رنگ خون می گرفت یا زباله های عداوت و لجاجتی که بر سر و روی مبارکش می ریختند، بخشی از سهم کودکی فاطمه(س) در رسالت و همراهی دشوار با فرستاده امین خدا بود.
اوج این سختی، در سه سال محاصره در شعب ابی طالب به وقوع پیوست. تلخ کامیهایی که با مرگ مادر عزیزش، تلخ تر شد.
آغاز نوجوانی آن حضرت نیز در مدینه و با جنگهای پیاپی علیه مسلمانان همراه شد. عروس خانه امیرالمؤمنین(ع) در غیاب همسر و سردار بی نظیر سپاه اسلام، بارسنگین امور منزل و رسیدگی به فرزندان خردسال را به دوش می کشید. داستان دستاس و دستان او که از چرخاندن آسیابی سنگی زخم می شد و چادر وصله داری که سلمان را به گریه می انداخت، یا حکایت شبهای خانه علی(ع) که کودکان خردسالش گرسنه سر بر بالین می گذاشتند، تنها گوشه هایی از درد و رنج این نوعروس آسمانی اسلام است که همگی به پای نهال نورس اسلام و برای جان گرفتن درخت رسالت ارزانی گشت.
رخدادهای بسیاری که پس از رحلت رسول خدا(ص) بر ایشان گذشت و شدت حزن و اندوه آن گرامی در آن دوران، گواه و شاهد دیگری بر مظلومیت اهل بیت گرامی پیامبر(ص) است، چنانکه خود درتعبیری می فرماید: «مصیبتهایی بر من فرو ریخت که اگر به روزها افکنده می شد آنها را به شبهای تاریک بدل می نمود.»
ایشان به فرموده کلام امام صادق(ع)، پس از درگذشت پدر، دائماً اشکبار بود و مکرراً از شدت غصه از حال می رفت. اما آن ولی و حجت الهی به همه این اندوه ها جهت الهی داد و همه را برای تقویت دین خدا و تحکیم موقعیت وصی و جانشین رسول خدا(ص) هزینه کرد و در کمال ماتم زدگی، مصایب خود را زمینه نهیب زدن بر مردمانی قرار داد که غفلت و مصلحت اندیشی دنیایی، در خطر برگشت به جاهلیت قرارشان داده بود.
چنین بود که زهرای اطهر(س) در چهره بزرگترین حامی و پیشوای مظلوم خویش ظاهر شد و سند حقانیت امیرالمؤمنین(ع) و مظلومیت آن جناب را با خون خود مهر کرد و ابدیت بخشید.
حضرت فاطمه زهرا(س) در دوران کوتاه رحلت رسول خدا(ص) با شهادت خویش، یکبار به مسجد نبوی پای گذاشت و خطبه خواند، چنانکه عظمت و هیبت کلام فاطمی ستونهای مسجد و بلکه عرش الهی را به لرزه انداخت.
در شرایطی که جو سنگین حاکم بر مدینه نفسها را در سینه ها خفه می کرد، دختر پیامبر(ص) حقایق را در چهره مسلمانان نهیب می زد که: ای بندگان خدا شما پرچمداران امر و نهی و حاملان دین و وحی او و امانتداران خدا بر خویشتن بوده و مأمور رسانیدن احکام دین او به ملل دیگر می باشید.
به سوی شما از میان خودتان پیامبری آمد که رنج و ناراحتی شما بر او دشوار بود و بر ایمان آوردن شما اصرار می ورزید و به مؤمنین دلسوز و مهربان بود و هنگامی که خدای تعالی خانه جاودانی انبیا و جایگاه برگزیدگان را برای پیغمبرش اختیارنمود، کینه های درونی و نفاق شما ظاهر گشت و جامه دین مندرس و فرسوده شد، گمراهان خاموش به سخن درآمدند و گمنامان فرومایه دعوی نبوغ کردند. شتر باطل گرایان به صدا درآمد و در صحن خانه هایتان جولان نمود. شیطان از کمینگاه خود در حالی که شما را به سوی خود می خواند سرکشید و دید که چه زود دعوتش را پذیرفتید…
همه هستی و لحظه لحظه عمر فاطمه مرضیه(س) یک بانگ را تکرار می کرد. فریاد اعتنا و توجه به دین خدا، چنانکه خداوند خود خواسته و بدان امر فرموده: «فریاد بیدار باش به مسلمانان که خط اصیل دین را گم نکنند» و این نهیبها در دوران پر رنج پس از پیامبر(ص) تا لحظه شهادت بانوی اسلام، به شکل فریادهای اعلام مظلومیت علی امیرالمؤمنین(ع) و یادآوری حق پایمال شده او که نشانه زیر پا نهادن دین خدا بود، درآمد.
در عظمت این بزرگوار همین بس که پیامبر اکرم(ص) در وصف ایشان فرمود: خداوند نور فاطمه(س) را پیش از آفرینش زمین و آسمانها آفرید به حضرت گفتند: یا رسول ا… مگر فاطمه(س) از جنس آدمیان نیست. فرمود: او حور است در قالب آدمیان، خداوند نور وی را در صلب آدم به ودیعه گذاشت و از صلب من بیرون آورد.
همچنین ابن عباس در حدیثی مفصل از ایشان نقل می کند که: در ساق عرش نوری دیدم که فروزنده بود مانند حوریان بهشتی. پرسیدم کیست؟ گفتند: این دختر،” انسیه حوراء” است و او از میوه های بهشتی تکون یافته است.حوریه ای است به صورت انسیه و انسیه ای است به معنی حوریه و چون درِ بهشت را گشودند، بوی حضرت فاطمه(ع) را استشمام کردم.
این گونه است که شخصیت بزرگی چون علی(ع) به همسری فاطمه(س) مباهات می کند و همراهی با او را برای خود فضیلت و ملاک برتری بر دیگران و شایستگی پذیرش مسؤولیتهای سنگینی چون رهبری جهان اسلام می داند. ایشان در ضمن پاسخ به نامه معاویه می نویسد: «دختر پیامبر(ص) همسر من است که گوشت او با خون و گوشت من در هم آمیخته است. نوادگان حضرت احمد(ص)، فرزندان من از فاطمه(س) هستند، کدام یک از شما سهم و بهره ای چون من دارا هستید.»
اوج قرابت پیامبر(ص) و فاطمه(س) نیز مثال زدنی است؛ حاکم در مستدرک روایت می کند که چون رسول خدا(ص) از جنگ یا سفری باز می گشت، نخست به مسجد می رفت و دو رکعت نماز می گزارد و آنگاه به خانه فاطمه می رفت.
وی همچنین از جمیع بن عمیر نقل کرده است که عایشه پس از آن که از وی درباره علی پرسش شد، گفت: از من درباره مردی می پرسید که به خدا مردی را محبوب تر از علی ندیدم. بخاری و مسلم نیز در صحاح خود از قول پیامبر(ص) نقل کرده اند که فرمود: «فاطمه سرور زنان بهشتی است.»
مؤلف کتاب «الاستیعاب» به سند خود از ابن عباس نقل می کند که رسول خدا(ص) فرمود: «سرور زنان بهشت، مریم و پس از او فاطمه دختر محمد، سپس خدیجه و سپس آسیه همسر فرعون است.»
ابن صباغ مالکی نیز در «فصول المهمه» از بخاری و مسلم و ترمذی نقل کرده است که پیامبر اکرم فرمود: «از مردان، بسیاری به کمال رسیده اند، اما از زنان جز مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم همسر فرعون و خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد کس دیگری به کمال دست نیافته است.»
مقام فاطمه(س) در نزد همسر نیزهمچون جایگاه رفیع او در نزد پیامبر(ص) بس فاخر و گرانپایه است.این جایگاه رفیع نشانگر اوج شخصیت زن در نگاه اوست، رکن بودن برای علی خاص این بانوی بزرگوار است چنانکه پیامبر(ص) به امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید: «سلام علیک یا ابا الریحانتین، فعن قلیل ذهب رکناک.»
«سلام بر تو ای پدر دو گل ]زینب و ام کلثوم [به زودی دو رکن تو از دست می روند.»
و علی(ع) پس از رحلت پیامبر(ص) در تبیین چنین رکنی فرمود: «این یکی از دو رکن بود» و بعد از شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام فرمودند: «این رکن دیگر است.»
فاطمه(س) در نزد امیرمؤمنان مددکار اطاعت الهی است و از همین روست که در پاسخ به پرسش رسول خدا که فرمود: «همسرت را چگونه یافتی؟» می فرماید: «بهترین یاور در راه اطاعت از خداوند.»
چشمهایی که نجابت فاطمه را می دید و گوشهایی که نجواهای عارفانه و تمنای وصالش را می شنید خوب می دانست معنای چرایی این معنا را و چه تفسیری زیباتر از دلباختن و غرق شدن در دریایی به وسعت کرامت پیامبر و همراه شدن با موج بیکران فضیلتی چون علی و چون او شدن.
و سرانجام این عصاره عصمت، آیینه پاکی و زلال کوثر که هماره معرفت بر غبار آستان خانه اش بوسه می زد در زمانه ای که برهوت این دنیای خاکی شایستگی میزبانی چشمه سار همیشه جاری اش را نداشت و هم او که در آیینه زخمها و داغها، غریبانه می زیست، در وداعی شبانه خانه گلین را به امید آغوش بهشتی پدر ترک گفت.
هنگام عروج ملکوتی اش؛ همسرش علی(ع) با بغضی فرو مانده در گلو می گوید: «پناه به خدا، تو داناتر، پرهیزگارتر، گرامی تر و نیکوکارتر از آنی که به جهت مخالفت کردنت با خود، تو را مورد نکوهش قرار دهم. دوری از تو و احساس فقدانت بر من گران خواهد بود، ولی گریزی از آن نیست. به خدا قسم با رفتنت مصیبت رسول خدا را بر من تازه نمودی، یقیناً مصیبت تو بزرگ است مصیبتی که هیچ چیز و هیچ کس نمی تواند به انسان دلداری دهد و هیچ چیز نمی تواند جایگزین آن شود.»
او در حالی که حزن و اندوه تمام وجود او را فرا گرفته بود خطاب به قبر پیامبر(ص) چنین بیان داشت:
«خدا چنین خواست که او زودتر از دیگران به رسول خدا بپیوندد، پس از او شکیبایی من به پایان رسیده و خویشتنداری از دست رفته، اما آنچنان که در جدایی تو صبر کردم در مرگ دخترت نیز جز صبر چاره ای ندارم و شکیبایی بر من سخت است. پس از او آسمان و زمین در نظرم زشت می نماید و هیچ گاه اندوه دلم نمی گشاید. چشمم بی خواب، و دل از سوز غم سوزان است. تا خداوند مرا در جوار تو ساکن گرداند. مرگ زهرا ضربه ای بود که دل را خسته و غصه ام را پیوسته گردانید و چه زود جمع ما را به پریشانی کشانید… اگر بیم چیرگی ستمکاران نبود، برای همیشه اینجا کنار قبر زهرا می ماندم و در این مصیبت بزرگ چون مادر فرزند مرده، اشک از دیدگانم می راندم».
منبع: روزنامه قدس