شناخت واقعی ازحضرت فاطمه(سلام الله علیها)

شناخت واقعی ازحضرت فاطمه(سلام الله علیها)

نویسنده:محمد حسن پاکدامن
بخشی از فرهنگ عاطفی هر ملتی وامدار نام زنانی است که در دیباچه فداکاریها، فرهنگ عقل محور را مبهوت خویش ساخته اند. زن که در تکاپوی خلقت، عهده دار رکن مهربانی و عطوفت گردید، به زیباترین تصویر ارائه گر احساسات ناب بشری شد. چنین عطوفتی نمایانگر عقلانیت خاضع گشته ای است که در هر تپشش، حکمتی صدا می زند. شاید بیراهه نباشد که با سیری در تاریخ گفته شود چنانچه هر ملتی، قدری از ره توشه ایمانی و عقیدتی خود را از ضمیر پاک و بی آلایش زنان عابده می ستاند، هم اکنون در جامعه بشری خدا محورتری می زیستیم و راز آن که خدا در هر زمانه ای، همگام با منطق اولیا و رجال الهی اش، زنانی شایسته را نیز باز شناخته، توجه دادن به همین رکن مهم در دعوت و هدایت انسان بوده است. تاریخ از این گونه زنان بسیار دیده است.
روزگاری زنی صالحه به نام سیده زنان، مریم(س) ظهور می کند و در پگاه خاتمیت نیز بانویی پا به عرصه می گذارد که باید همچون پیامبر و پدرش، اسوه رحمت عالمیان، آخرین رکن عطوفت و برترین زنان از نخست تا قیامت باشد. فاطمه(س) را باید شناخت، آن گونه که بود، نه در حصار تعصب ایستا حبسش کنیم و نه آن گونه نجواگر وجودش گردیم که در زمانه رهایی خواهی، تنها نامش را بدانیم. او یک حقیقت بود که در روزگار رواج شبه های بی پایان که همه چیز نبوت، خاتمیت، امامت، وحی و جبرئیل را به سخره گرفته اند، هنوز نامش تجلی تام اسم اعظم و سیره اش رونق بخش ارزشهای فردی و اجتماعی یک انسان خدایی است.
فاطمه را باید شناخت از همان آغازین روزهای حیاتش در پنجمین سال بعثت که پدر درگیر و دار سامان بخشی رسالتش بود و او به جز پنج سال، همدم مادر نگشت و در فراق برخاسته از مظلومیت پدر و داغ ارتحال مادر، خود مادری برای پدر گشت و پاکیزه ترین مرام مادری تاریخ را به نام خود نگاشت.
این نوشتار بی گمان لحظه ای از محبت او به نگارنده است تا در پاسداشت ثانیه های سوگبار ارتحالش بیندیشیم که فاطمه را چگونه باید شناخت. نگارنده با واکاوی گزیده نمونه های رفتاری آن بانو، تلاش می کند تا در اعتلابخشی فرهنگ فاطمی سهیم گردد.
* تفکر فاطمی
در آموزه های دینی تأکید شده انسان موجودی است که به بی نهایت پیونده خورده است، ولی چه بسا به دلیل شکفته نشدن استعدادهایش در مراحل پست باقی مانده، خودش را موجودی کوچک می شمارد و بنابراین هر انسانی بخشی از ماهیت اصلی خود را بروز می دهد نه همه جوهره ذاتی خویش را. بی گمان، بازیابی و بهره وری در حد اعلای چنین جوهره ای با تفکر نمود می یابد. فکر کردن درباره راهکارهای عروج آدمی از پستی خاک و زندگی مادی محور، فکر کردن درباره روح بخشیدن به زندگی و خروج از بن بست تردید.
چنین تفکری را می توان در سراسر زندگی حضرت فاطمه(س) به واکاوی نشست، بویژه در مواردی که به لحاظ شادی و دنیوی بودن موضوع، انتظار این گونه تفکری از آن بزرگوار نمی رفت، اما آن حضرت معصومانه، نشان می دهد که آدمی در همه حال باید مسیر تفکراتش را به سوی فطرت، خداشناسی و رضایت خدا تنظیم نماید.
از این گونه، می توان به حالات معنوی فاطمه(س) در شب ازدواج اشاره داشت. شب ازدواج و آغاز لحظه های شروع یک زندگی نوین، برای هر زن و مردی خاطره انگیز است. بسیاری این لحظه های شیرین را به انواع گناه می آلایند و فکر می کنند هرگونه زشتی و پلیدی می تواند مجاز باشد. برخلاف این فکر دنیاگرانه و فلسفی، در شب عروسی، امام علی(ع)، فاطمه(س) را نگران و گریان دید، پرسید: چرا ناراحتی؟ پاسخ داد: پیرامون حال و رفتار خویش فکر کردم. به یاد پایان عمر و قبر خویش افتادم که امروز از خانه پدر به خانه شما منتقل شدم و روزی دیگر از اینجا به طرف قبر و قیامت خواهم رفت پس تو را به خدا سوگند می دهم که بیا تا به نماز بایستیم تا با هم در این شب خدا را عبادت کنیم.
* زندگی فاطمی
همان گونه که در عنوان «تفکر فاطمی» بیان شد، آن حضرت شخصیتی از خود به یادگار گذاشته که ذره ای از خلق و خوی دنیاطلبانه در آن دیده نمی شود و این مهم تنها به برکت نورانیت اندیشه های معراجی آن حضرت و فناپذیری دنیا جلوه گر گشته است. باید دانست که زندگی مشترک حضرت امیرمؤمنان(ع) و زهرا(س) از معجزاتی است که باید در آن تفکر شود.
در این زندگی مشترک همه چیز به محوریت رضایت خدا، تقسیم عادلانه و انصاف رقم خورده است. هر دو طرف به خوبی واقفند که هدف از زندگی چیزی دیگر است، لذا از دنیا و دنیاطلبی چشم دوخته اند آن جا که به صراحت حضرت زهرا(س) می فرماید: «من دنیای دنیاپرستان را دوست ندارم» . «علی جان، جانم فدای جان تو و جان و روح من سپر بلای جان تو.
ای اباالحسن، همواره با تو خواهم بود اگر تو در خیر و نیکی به سر می بری با تو خواهم زیست و اگر در سختی و بلاها گرفتار شدی باز هم با تو خواهم بود.» در این منطق و تفکر فاطمی است که سادگی در زندگی به عنوان ارزش تلقی می گردد: «آن جا که سلمان می گوید: روزی حضرت فاطمه را دیدم که چادری وصله دار و ساده بر سر داشت. در شگفتی ماندم و گفتم: عجبا! دختران پادشاهان ایران و قیصر روم بر کرسی های طلایی می نشینند و پارچه های زربافت به تن می کنند، وه که این دختر رسول خداست!نه چادرهای گران قیمت بر سر دارد و نه لباسهای زیبا!!
فاطمه پاسخ داد: «ای سلمان! خداوند بزرگ، لباسهای زینتی و تختهای طلایی را برای ما در روز قیامت ذخیره کرده است.» سپس آن بانو در بیان شگفتی سلمان به پیامبر(ص) فرمود: «ای رسول خدا(ص) سلمان از سادگی لباس من تعجب نمود. سوگند به خدایی که تو را مبعوث فرمود. مدت پنج سال فرش خانه ما پوست گوسفند است که شبها بر روی آن می خوابیم و بالش ما چرمی است که از لیف خرما پر شده است» در این خانه مهربانی عیان است و تلخیها و مشکلات دنیا با یاد شیرینی و سعادت بهشت گوارا می شود. در این خانه مذاکره علمی می شود، چنانکه امام علی(ع) گزارش می دهد که روزی یکی از زنان مدینه خدمت زهرا(س) رسید و گفت: مادری پیر دارم که در مسایل نماز سؤالهایی دارد و مرا فرستاده است تا مسایل شرعی نماز را از شما بپرسم.
زهرا(س) فرمود: بپرس. و آن گاه زن، مسایل فراوانی مطرح کرد و پاسخ شنید. در ادامه پرسشها، آن زن خجالت کشید و گفت: ای دختر رسول خدا(ص) بیش از این نباید شما را به زحمت اندازم. فاطمه(س) فرمود: باز هم بیا و آنچه سؤال داری بپرس. آیا اگر کسی را روزی اجیر نمایند که بار سنگینی را به بام ببرد و در مقابل، صد هزار دینار طلا مزد بگیرد، چنین کاری برای او دشوار است! من هر مسأله ای را که پاسخ می دهم، بیش از فاصله بین زمین و عرش گوهر و لؤلؤ پاداش می گیرم پس سزاوارتر است که بر من سنگین و دشوار نباشد.»
زن در این خانه به لحاظ امور زندگی و تربیت فرزندان به خدا نزدیک تر می شود و از اینکه بدون ضرورت با مردان نامحرم مواجه و روبه رو نمی شود ارزش می یابد. در این خانواده، زن خواسته های خود را کنترل شده از همسر تقاضا می کند و در بسیاری از موارد به سفارش پدر از همسرش خیری تقاضا نمی کند و در عمل فرهنگ عدم زیاده خواهی و تقاضا را نهادینه می سازد و چه زیبا پیامبر اکرم(ص) اقرار این زوج آسمانی را به عنوان الگوی هر زندگی به یادگار می گذارد.
در آن فرصتی که از علی(ع) پرسید: همسرت فاطمه(س) را چگونه یافتی؟ علی(ع) پاسخ داد: خوب یار و یاوری است در اطاعت کردن از خدا، سپس از دخترش پرسید: شوهرت را چگونه یافتی؟ فرمود: بهترین شوهر است.
این عشق پاک تا آن مرحله ریشه دوانیده که علی(ع) در حق زهرا(س) فرمود: «هرگاه به فاطمه(س) نظر کردم، غم و اندوهم برطرف شد.» و زهرا(ع) در مقام علی(ع) فرمود: «علی امامی ربانی، الهی، نورانی و مرکز توجه همه عارفان و خداپرستان است.» به راستی این زندگی همراه با شناخت و عرفان را نباید معجزه بدانیم؟ با این حال، این واقعیت است که زهرا(س) و علی(ع) چنین زیستند و این واقعیت را باید در تمام دوران و زندگی به باور رساند که این دو بزرگوار این گونه از زندگی را خدایی ترین شیوه یافتند و وای بر کسی که تردید در فضیلت اینها نماید.
* دفاع فاطمی
تاکنون گزیده رفتار حضرت زهرا(س) در زندگی خانوادگی نگاشته شد، ولی اینها همه شخصیت زهرا(س) نیست، زیرا حماسی ترین خصوصیات رفتاری آن بزرگوار در دفاعیه های آگاهانه اش متجلی می شود. زهرا(س) فارغ از ارتباط خانوادگی، به عنوان پاره تن رسول خدا(ص) تا آخرین لحظه حیات بابرکتش مدافع امامت بود، او که خود از اهل بیت پاک پیامبر(ص) بود، فرمود: ما اهل بیت(ع) وسیله ارتباط خدا با مخلوقاتیم. ما برگزیدگان خداییم و جایگاه پاکی ها، ما دلیلهای روشن خداییم و وارث پیامبران الهی.
وظیفه آگاهانه حضرت زهرا(س) پس از ارتحال پیامبر(ص) یادآوری حماسه غدیرخم بود که مردم با معیار قرار دادن آن دیانت و ایمان خود را بسنجند. محمود بن لبید می گوید: «پس از رحلت پیامبر(ص)، فاطمه(س) را در کنار قبر حضرت حمزه در احد در حال عزاداری و گریه مشاهده کردم. فرصت را غنیمت شمرده سؤال کردم: آیا برای امامت علی(ع) از سخنان رسول گرامی اسلام(ص) می توان دلیلی آورد؟ حضرت زهرا(س) پاسخ داد: شگفتا! آیا روز غدیرخم را فراموش کرده اید؟ شنیدم که پیامبر(ص) فرمود: علی بهترین کسی است که او را جانشین خود در میان شما قرار می دهم.
علی(ع) امام و خلیفه بعد از من است و دو فرزندم حسن و حسین و نه نفر از فرزندان حسین پیشوایان و امامانی پاک و نیکند. اگر از آنها اطاعت کنید، شما را هدایت خواهند کرد و اگر مخالفت ورزید تا روز قیامت بلای تفرقه و اختلاف در میان شما حاکم خواهد بود» زهرا(س) به قدری رستاخیز غدیرخم را با عظمت و کافی در هدایت بخشی مردم می دانست که در پاسخ بهانه جوها و بی تفاوت ها فرمود: «پس از غدیرخم، خداوند برای هیچ کس عذر و بهانه ای باقی نگذاشت.» «دور شوید و مرا به حال خود واگذارید. پس از کوتاهی و سهل انگاری، جایی برای عذرخواهی نمانده است، آیا پدرم پیامبر(ص) پس از حادثه غدیرخم جایی برای عذرتراشی و بی تفاوتی باقی گذاشته است؟» از دیگر حماسه های ماندگار آن حضرت می توان به تفسیر نمودن رفتاری مظلوم اشاره داشت، زیرا آن حضرت فهماند که اگر کسی مظلوم و ستمدیده واقع شد، باید برای گرفتن حقش به پاخیزد و چه آگاهانه و مظلومانه حضرت زهرا(س) در تداوم مبارزات منفی اش بر ضد گمراهان سقیفه به امام علی(ع) وصیت کرد: همانا من تو را وصیت می کنم که غسل و کفن کردن مرا کسی غیر از تو انجام ندهد و وقتی وفات کردم، مرا شبانه دفن کن و هیچ کس را خبر نکن.
هیچ کس از آنان که به من ظلم کرده و حق مرا غصب نمودند، نباید در تشییع جنازه من شرکت کنند، زیرا آنان دشمنان من و دشمنان رسول خدا(ص) می باشند.

منابع:
1- دیدگاههای اخیر عبدالکریم سروش و نامه دومش به آیه ا… جعفر سبحانی با عنوان «طوطی و زنبور»
2- نصر. عباس. آفات شخصیت
3- دشتی. محمد. نهج الحیاه/24 به نقل از شیخ مفید. ارشاد
4- الغدیر، علامه امینی
5- کوکب الدری، علامه حائری مازندرانی
6- مناقب، ابن شهر آشوب342/3
روزنامه قدس

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید