ترجمه ی گروهی قرآن کریم

ترجمه ی گروهی قرآن کریم

نویسنده: بهاء الدّین خرّمشاهی

کتاب مقدّس (بخش اول آن، یعنی عهد عتیق) سابقه ی ترجمه ی دسته جمعی 23 قرنه دارد که به ترجمه ی سبعینی یا هفتادی معروف است. بهترین ترجمه های کل کتاب مقدّس (عهدین) در طول تاریخ بالابلندش، ترجمه های گروهی بوده است؛ از همان ترجمه های اسکندرانی گرفته تا کتاب مقدّس آکسفورد.
قرآن کریم هم اول بار که در عهد منصوربن نوح سامانی، حدود سال 345ق. ترجمه شد، ترجمه و تفسیری گروهی بود. در عهد جدید هم ترجمه ی شادروان رهنما تا حدودی جمعی به حساب می آید و نیز چند ترجمه ی جدید دیگر که یاد خواهد شد.
از آنجا که ترجمه های فردی هر کدام نقطه ی ضعفی دارد، و از سوی دیگر، مترجم قرآن باید کم و بیش در 30 رشته ی علمی تبحّر داشته باشد، و همه چیز را همگان دانند، این است که ترجمه ی گروهی مطرح می شود.

هر ترجمه ی فردی همواره غلط دارد
ترجمه ای بی غلط از قرآن کریم به دست دادن، آرزویی دیریاب و دوردست است. مدعای بنده این است که در طول تاریخ هزار و یکصدساله و بلکه بیشتر ترجمه ی فارسی، ترجمه ای پاک و پیراسته و بی غلط و آراسته، از کتاب مقدّس آسمانی اسلام- که به عین الفاظ وحی الهی است- به فارسی درنیامده است. قهراً معنای دیگری که از این مدعا یا حکم زاده می شود این است که ترجمه های فارسی قدیم و جدید قرآن کریم یا بیش غلط دارد. ترجمه های هزارساله، یعنی از قرن دوم و سوم تا اوایل و اواسط قرن چهاردهم، قطع نظر از اغلاط موردی و واژگانی یا نحوی یا بلاغی و غیره، یک غلط یا نادرستی روشمندانه دارد و آن تحت اللفظی بودن شدید آن است؛ به طوری که کمتر ترجمه ای از ترجمه های قدما، به اصطلاح بر سر پای خودش بند است، و قابلیت آن را ندارد که مستقلاً خوانده شود و وافی به مقصود باشد.
در این بحث، کاری به کار ترجمه های زبان دیگر نداریم. ترجمه ی سِندی یا ترکی یا لاتین قرآن کریم هم قدمت بسیار دارد، ولی در این مقال نقد و نظری درباره ی آن ها نداریم؛ گو این که به تقریب، آنچه درباره ی ترجمه ی فارسی گفته شود و صادق باشد، درباره ی آن ها هم صادق است.
حال باید دید با آن که قرآن کریم سنگ بنای تمدن و اساس فرهنگ اسلامی و ایرانی- اسلامی است، و مسلمانان ایرانی از عهد خود رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و از زمان سلمان فارسی که سوره ی حمد را ترجمه کرده بود و جواز این ترجمه را از حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) دریافت داشته بود، عاشقانه و عالمانه در راه ترجمه ی قرآن کوشیده اند، چرا توفیق نهایی نیافته اند؟ پاسخ ساده و سرراست این است که قرآن یک کتاب عادی مانند یک رساله ی تاریخی یا جغرافیایی یا طبی یا ریاضی یا فلسفی یا فقهی یا کلامی نیست، که به صِرف آشنایی با زبان مبدأ (یعنی عربی) و زبان مقصد (یعنی فارسی) و اُنس و احاطه به موضوع آن رساله بتوان آن را پاک و پیراسته و درست و دقیق ترجمه کرد.
قرآن کتابی است بسیار پرموضوع؛ چنان که فهرست موضوعی ای که بنده و دوست دانشورم، آقای کامران فانی، از آن ترتیب داده ایم، هفت- هشت هزار مدخل و عنوان موضوعی دارد و حجم آن- بدون ذکر آیه ها و نُصوص قرآنی، فقط با اشاره به نام سوره و شماره ی آیه- برابر با خود قرآن است. بر این نکته بیشتر تأمل فرمایید؛ فهرست موضوعی یک کتاب ده جلدی فی المثل می شود یک جلد، یا فی المثل دایره المعارف بریتانیکا که در طبع 2005 سی جلد است، فهرستش دو جلد است. این که فهرست موضوعی یک کتاب برابر با خود آن کتاب می شود، معنایش این است که آن کتاب چگالی معنایی اش بسیار بالاست و تعدّد و تنوع موضوعاتش خارق العاده است. پس تعدّد موضوعات، نخستین خصیصه ی قرآن است و در جنب آن و نظیر آن تنوع موضوعاتش. بنده در مقاله ی «قرآن و قرآن پژوهی» که در کتاب قرآن پژوهی (صص 1-12) به طبع رسیده است، کلی ترین زمینه های مضامین قرآن را چنین برشمرده ام: 1. اشاره به وقایع تاریخی (غزوات، هجرت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و نظایر آن)؛ 2. قصص انبیا و حکایت دیگر؛ 3. اندیشه ی توحیدی و دعوت به ایمان و اسلام و توصیف صفات خداوند؛ 4. نهی از شرک و نفاق؛ 5. معادشناسی و توصیف عوالم اخروی و حیات پس از مرگ؛ 6. فرشته شناسی (شامل بحث درباره ی شیطان و شیاطین جن)؛ 7. احکام فقهی؛ 8. احکام اخلاقی (اعم از وعظ و ارشاد و توصیف اخلاق حمیده و اخلاق رذیله و امر به معروف و نهی از منکر)؛ 9. توجه دادن به آیات الهی و شگفتی های آفاق و انفس؛ 10. اشاره به شرایع پیشین و اقوام پیشین و کتب و صحایف آسمانی؛ 11. داستان آفرینش و خلقت انسان و انسان شناسی روان شناسانه، و در این جا می افزایم: اشاره به عصر نزول وحی و عصر جاهلیت و پاسخ دادن به سؤال ها و استفتاهایی که مسلمانان از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یا از طریق پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از خداوند داشته اند. نظیر پرسش درباره ی اهلّه ی قمر، یا کلاله (نوعی ارث) یا حتی مسائل عادی زندگی نظیر حیض زنان، و اشاره به حرکات و سکنات مؤمنان نومسلمانان از یک سو، و منافقان ضدّ اسلام و توطئه های آنان از سوی دیگر. حاصل آن که، قرآن مجمع المعارف عظیمی است و هیچ دایره المعارف فشرده ی یک جلدی قدیم و جدید به اندازه ی آن تعدّد و تنوع مضامین ندارد. همین است که با توجه به رسوخ عظیم قرآن کریم در ذهن و زبان و ضمیر و زندگی فردی و جمعی مسلمانان، این معجزه ی مستمر، سرچشمه ی واقعی اغلب و بلکه همه ی علوم اسلامی و نیز فرهنگ اسلامی است. صرف و نحو و علوم زبانی و بلاغی و فرهنگ نویسی و فقه و اصول فقه و کلام و عرفان و اخلاق و حکمت و هنرهای اسلامی، همه از قرآن نشئت گرفته است، و یک سلسله معارف خاص قرآن و قرآن پژوهی نیز به نام علوم قرآنی، بر محور قرآن و برای فهم و شرح آن پدید آمده است. پس، اولین شرط ترجمه، یعنی اولین صفتی که مترجم قرآن باید داشته باشد، جامع العلوم بودن و جامع الاطراف بودن اوست. از آن جا که ترجمه با تفسیر فرق ماهوی ندارد، مگر از این نظر که ترجمه موجز و مجمل است اما تفسیر فرق ماهوی ندارد، مگر از این نظر که ترجمه موجز و مجمل است اما تفسیر مفصل است، لذا مترجم قرآن باید یکایک و همگی شرایط و صفات مفسر قرآن را داشته باشد، به اضافه ی فضل و هنرهای دیگر که در دنباله ی این مقال به آن ها فهرست وار اشاره می شود.
سیوطی، قرآن پژوه معروف قرن دهم، در کتاب الاتقان فی علوم القرآن بر آن است که مفسر باید در پانزده علم دست داشته باشد: 1. لغت؛ 2. نحو؛ 3. تصریف یا صرف [تا به روشنی فی المثل فرق نکاح را با انکاح یا سماع را با اسماع و رجوع را با ارجاع بداند]؛ 4. اشتقاق؛ 5 و 6 و 7. معانی و بیان و بدیع [= علوم بلاغی]؛ 8. علم قرائت [و شناخت وجوه اختلاف قراآت که در بعضی فرهنگ های خاص این فن بیش از ده هزار مورد است] (از جمله معجم القراآت القرآنیه)؛ 9. اصول دین [= علم کلام و عقاید]؛ 10. اصول فقه؛ 11. اسباب النزول و قصص [و توسعاً: تاریخ]؛ 12. ناسخ و منسوخ، تا محکم از غیرمحکم شناخته شود و معلوم شود که به حکم آیه ی منسوخه نباید عمل شود؛ 13. فقه [و باید افزود خلاف و فقه مقارن، یعنی فقه تطبیقی پنج مذهب فقهی اسلامی]؛ 14. احادیث [اعم از روایت الحدیث و درایه الحدیث]؛ 15. علم موهبت، و این علمی است که خداوند به کسی که به علم خویش عمل می کند می بخشد، و حدیثی مناسب این مقام هست که: من عمل بما علم ورّثه الله علم ما لم یعلم (کسی که به مقتضای علمش عمل کند، خداوند علم نادانسته ها یا نادانستی ها را به او می بخشد).
علاوه بر این پانزده علم و فن، مترجم قرآن باید از این معارف یا از این صفات هم برخوردار باشد:
16. عربیت، یعنی دانش زبان عربی که صرف و نحو و لغت از لوازم و ارکان آن است. ولی ممکن است کسی صرف و نحو و لغت بداند، اما زبان دان نباشد، بلکه لغت دان و دستور زبان [=گرامر] دان باشد.
17. اُنس با قرآن که خود یک پیش شرط دارد، یعنی یک مقدمه ی لازم، و آن اسلام و ایمان است. زیرا چنان که مفسران قدیم و جدید گفته اند یک معنای آیه ی معروف لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ (واقعه، 79) این است که جز کسانی که طهارت قلبی، یعنی توحید و ایمان دارند، کسی حقایق و معانی اصلی و بطون آیات قرآنی را درک و دریافت نمی کند. پس از احراز این مقدمه ی واجب و پیش شرط لازم، مترجم قرآن باید یک اُنس بیست- سی ساله با قرآن کریم داشته باشد و اگر هم حافظ سراسر قرآن نیست، استحضار ذهنی بسیار به آیات قرآنی داشته باشد، تا از اصل اصیل القرآن یفسّر بعضه بعضاً حداکثر استفاده را ببرد.
18. علم تفسیر. مترجم قرآن باید غواص خستگی ناپذیر اقیانوس تفسیرهای قرآنی باشد و مدام به تفسیرهای مهم، از پیش از طبری (نظیر تفسیر ابن عباس و مجاهد و زید شهید) تا پس از طباطبایی (نظیر تفسیر کاشف مغنیه و سایر تفسیرهای معاصر ما) رجوع کرده، در آن ها تعمق و آن ها را با یکدیگر تطبیق کند و فقط به یک نوع تفسیر (مثلاً تفسیرهای روایی یا مأثور) و متعلق به یک مذهب یا مکتب (یعنی فی المثل فقط تفسیرهای شیعی، یا معتزلی یا اسماعیلی یا عرفانی یا ادبی) اکتفا نکند؛ چون درباره ی قرآن کریم و قرآن پژوهی هم این حکم صادق است که همه چیز را همگان دانند. اگر مترجم قرآن کریم به فارسی، فی المثل نتواند به تفسیرهای مهمی چون تبیان، مجمع البیان و کشاف زمخشری و مفاتیح الغیب امام فخررازی مراجعه کند وعملاً هم اگر شب و روز، پیش از اقدام به ترجمه ی قرآن و پس از آن در حین ترجمه، با این تفاسیر مأنوس و محشور نباشد، زحمت بیهوده می کشد و حاصل ترجمه اش مقبول طبع مردم صاحب نظر نخواهد گردید. گفتنی است که توجه و تکیه بر امهات متون تفاسیر مهم شیعه و اهل سنّت، مجموعاً در حدود چهارده- پانزده تفسیر قدیم و جدید، کارسازتر است تا مراجعه به ده ها و بلکه صدها تفسیر؛ زیرا در تاریخ اسلام حتی فرقه های ضاله و مضلّه و کژراهه رو هم انواع و اقسام تفاسیر را دارند. همان طور که برای لغت به امهات معاجم و قوامیس باید مراجعه کرد، و نه هر کتاب لغتی که در دسترس باشد، در انتخاب تفاسیر هم باید با بصیرت و خبرویت عمل کرد.
19. فارسی دان و فارسی نویس. مترجمان فارسی قرآن کریم، این مسئله را سهل و بدیهی گرفته اند و به گمان این که فارسی زبان مادری شان است، به همان مبلغ اندکی از علم که در این زمینه داشته اند اکتفا کرده اند؛ حال آن که علم و اطلاع و مهارت عادی در این زمینه کافی نیست و مترجم قرآن به فارسی، پیش از اقدام به این امر خطیر، باید عمری را در ممارست آثار فصحای فارسی زبان گذرانده باشد، نه این که حتی یک دور هم کلیات سعدی یا غزل های حافظ، یا کلیله و دمنه را نخوانده باشد.
یکی از لوازم فارسی مترجم قرآنی هم این است که در نثرنویسی اهل افراط در عربی گرایی یا فارسی گرایی نباشد. یکی از افراط گرایان که در ترجمه اش از قرآن کریم، در وادی لغزان سره گرایی لغزیده است، کوشیده که حتی «مسجدالحرام» را به فارسی درآوَرد، یا «عذاب» را به شکنجه ترجمه کرده است، که بنده به ایشان برادرانه تذکر دادم که شکنجه ایهام قبیح دارد، و برای مترجم و ترجمه ی قرن ششم، امثال میبدی یا ابوالفتوح رازی بی اشکال است و بدون تالی فاسد که عذاب را به شکنجه ترجمه کرده باشند، ولی در عصر ما یادآور شکنجه های ددمنشانه ی ساواک و سازمان های امنیت کشورهای مختلف و غالباً به مجرمان یا متهمان یا مبارزان سیاسی است و اگر مترجمی قصد و غرضی خاص نداشته باشد، نباید از آن استفاده کند؛ چون خود کلمه ی «عذاب» در عرف فارسی کتبی و شفاهی ما به همان معنای قرآنی اش، زنده است، لذا در ترجمه باید همان را گذاشت. یا در همان ترجمه، همان مترجم که مردی فاضل و صاحب نظر در علوم اسلامی و معارف قرآنی است، در ترجمه ی «اهل الکتاب» یا «الذین اوتوالکتاب» گذاشته است «نامه وران»؛ حال آن که این یک اصطلاح و یک عَلَم است و اَعلام و اصطلاحات را نباید ترجمه کرد.
20. بیستمین شرط و امتیاز لازم که باید مترجم قرآن به فارسی (و نیز هر زبان دیگری) از آن برخوردار باشد، مهارت در صناعت ترجمه است. خوشبختانه در عصر جدید، بعضی از مترجمان قرآن، مترجم حرفه ای بوده اند. از جمله شادروان پاینده، و آقایان محمد خواجوی و عبدالمحمد آیتی و مسعود انصاری و حسین استادولی، همه مترجمان ماهر و صاحب نظری هستند، یا همین طور آقای سیّدجلال الدین مجتبوی، و لذا حاصل کارشان بهتر و پذیرفتنی تر از سایر مترجمان است. این جانب هم پیش از آغاز ترجمه ی قرآن، نزدیک به بیست اثر ترجمه کرده بودم. بنده معتقدم که مترجم قرآن کریم به فارسی، واجب است که مترجم حرفه ای یا مجرب و کارآزموده باشد و اولین و آخرین ترجمه اش قرآن نباشد. زیرا ترجمه چه علم باشد، چه فن، چه هنر، نیازمند به کار علمی و ورزش و ورزیدن است. تنها با علم لَدُنّی کار پیش نمی رود؛ مگر در جای خودش که می باید مترجم از روح و ضمیر صافی و پیراسته از غبار اغراض و کدورت های دنیوی برخوردار باشد، و گوشه و کنار دلش از پرتو انوار غیب و قدس نورانی باشد. در عرف هم می بینیم که مردم به صنعتگر یا بنّا یا جرّاح تازه کار مراجعه نمی کنند و به قول شاعر «به کارهای گران مرد کاردیده فرست». مترجم قرآن، به قول معروف، باید سلمانی گری، یعنی ریزه کاری های صناعت ترجمه را، بر سر کتاب های دیگر یاد گرفته باشد، نه العیاذبالله بر سر قرآن ناشیگری اش را درآوَرَد.
21. بیست و یکمین، اما نه آخرین شرط که عجالتاً در این مقال به خاطر فاترم می رسد احتیاط علمی است. مترجم قرآن کریم به فارسی اگر بیست شرط قبلی را هم به خوبی احراز کرده باشد و در همه ی آن علوم و معارف و فنون مجتهد باشد، در کار قرآن باید عمل به احتیاط کند. به قول حافظ: «بیفتد آن که در این راه با شتاب رود». بهترین شیوه ی احتیاط، کثرت مراجعه است؛ مراجعه به متون و منابع ذی ربط، و صاحب نظران ذی صلاح. اگر مترجمی قبل از مراجعه به چندین و چند فرهنگ عمومی عربی (- به عربی) و عربی- فارسیِ خاص قرآن، برای هر کلمه ی قرآنی، اولین معادل را که در ذهن دارد بگذارد، از احتیاط علمی عدول کرده است. یکی دیگر از منابع مراجعه و بررسی، تفاسیر است که پیشتر از آن ها یاد کردیم. یکی دیگر نیز خود ترجمه های قرآن است به هر زبانی. این که در این مقاله ادعا کرده ایم که ترجمه های قرآن بی غلط نیستند، معنایش این نیست که آکنده از اغلاطند. انسان باید حتی المقدور با جدّ و جهد بهداشت را رعایت کند، ولی لازم نیست که از ترس میکروب، یا انتقال بیماری، دست به سیاه و سفید نزند.
22. یک عمل احتیاطی رایج در عصر جدید هم ویرایش است. چه مبارک و مفید است که مترجم قرآن، ترجمه اش را، پیش از چاپ و انتشار، به دست یک ویراستار صاحب صلاحیت بسپارد. سه ترجمه از ترجمه های خوب معاصر را در این جا برمی شمارم که بخشی (کم یا بیش) از صحت و سلامت و سلاست آن ها، حاصل همکاری و هفمکری ویراستار یا ویراستاران آن هاست: 1. ترجمه ی آقای عبدالمحمد آیتی به ویراستاری آقای موسی اسوار؛ 2. ترجمه ی آقای مجتبوی به ویراستاری آقای حسین استادولی؛ 3. ترجمه ی آقای محمدمهدی فولادوند (به ویراستاری چند تن از افاضل طلاب حوزه ی علمیه ی قم و سرانجام هم ویرایش این جانب). معروف است که شادروان زین العابدین رهنما از مشاوره ی شادروان آیت الله ابوالحسن شعرانی و نیز همکاری دو ویراستار جوان دیگری به نام های آقایان دکتر محمد استعلامی و علی اصغر حلبی برخوردار بوده است.
خوشبختانه جدیدترین ترجمه ی قرآن به فارسی، به قلم استاد دکتر غلامعلی حدّاد عادل، که پایان یافته است، از ویراستاری چند تن از صاحب نظران برخوردار خواهد شد. هرگز یک ویرایش و یک ویراستار نمی تواند تمام اشکالات یا ترک اولی ها را برطرف کند. این را تجربه نشان می دهد. ترجمه ی این جانب از قرآن کریم در ویراست دوم از هفت ویرایش و استفاده از 73 نقد مطبوع یا مکتوب بهره برده است و باز جای بهسازی بیشتر هم دارد. یک پیشنهاد علمی این جانب هم که در «گفتار مترجم» در پایان ترجمه ام (چاپ اول 1374) آورده ام این است که آیات و عبارات یکسان و مشابه- به شرط آن که معنای همسان یا همانند داشته باشند- الزامی است که همسان و مشابه ترجمه شود، و قرآن پژوهان و مترجمان، از آن به بعد، این اصل را رعایت کرده اند، و بهتر از همه، آقای مهندس علی اکبر طاهری قزوینی در ترجمه اش.
بنده که یکی از مترجمان فارسی قرآن کریم هستم، یک دَم دامن احتیاط علمی را رها نمی کنم و هر کلمه و تعبیر قرآنی را در چندین و چند منبع بررسی می کنم. ضمناً، با توجه به حدیث: السعید من اتّعظ بغیره (خوشبخت کسی است که از اشتباهات دیگران پند بگیرد) برگه دانی از اشتباهات ترجمه های دیگران ترتیب داده ام که برحسب سوره ها و شماره های آیات مرتب شده است و در طول کار نقد و بررسی ترجمه های فارسی و انگلیسی مدام به آن ها مراجعه می کنم و از لغزش های آن ها پرهیز می کنم، یا در پنجاه نقدی که بر ترجمه های دیگران نوشته ام از آن ها سود برده ام. این نقدها از پانزده تا پنجاه صفحه است و مجموعه ی آن ها با نام بررسی انتقادی ترجمه های امروزین فارسی قرآن کریم از سوی «مرکز ترجمه ی قرآن مجید به زبان های خارجی»- که ناشر نشریه ی ارزشمند ترجمان وحی هم هست- در دست انتشار است.
یک منبع دیگر برای غلط زدایی و بهسازی ترجمه های قرآن، توجه به نقد ناقدان صاحب نظر و بی غرض است، مانند نقد شادروان سیّدمحمد فرزان بر ترجمه ی قرآن شادروان ابوالقاسم پاینده. بنده خود نمی دانم تا چه میزان صلاحیت دارم، ولی از رهگذر عشق به قرآن و ترجمه ی فارسی آن، عمری را در مقابله ی ترجمه های فارسی با متن مقدّس قرآن گذرانده ام؛ چنان که فی المثل در سال 1367 که چاپ اول ترجمه ی استاد آیتی از قرآن کریم انتشار یافت، به مدت چهارده ماه آن را با متن قرآن و چندین و چند ترجمه ی قدیمی و تفاسیر قرآن مقابله می کردم، و در طی این مدت بیش از یکصد و چهل صفحه یادداشت تهیه و شاگردانه به حضور ایشان تقدیم کردم که در اصلاحات و بهترسازی برای چاپ بعدی مؤثر افتاد.
همچنین، برای آن که مترجمان قرآن، از این به بعد، مرجع معتبری برای اطلاح از ترجمه های قدما در طول تاریخ هزار ساله ی ترجمه ی قرآن کریم به فارسی در دست داشته باشند، طرحی را در دست بررسی دارم که برای اجرا به یکی از نهادهای دولتی یا خصوصی عرضه خواهد شد و آن جمع و تدوین معجم التراجم هزار ساله ی قرآن کریم است؛ یعنی فراهم آوردن تقریباً بیست تا سی ترجمه ی فارسی قرآن از قرن سوم و چهارم تاکنون و تنظیم آن ها به صورت آیه به آیه، از آغاز تا انجام قرآن، در چندین مجلد که کار را برای آیندگان بسیار آسان خواهد کرد و می توانند انواع ترجمه های هر آیه و عبارت قرآنی را در آن جا بازیابند و بررسی و به گزینی کنند.
البته فرهنگ نامه ی قرآنی که معادل های 142 ترجمه ی کهن را دربردارد و زیرنظر استاد دکتر محمدجعفر یاحقی تدوین و در پنج جلد منتشر شده، منبع مفید بی همتایی است.
حاصل آن که در میان حدوداً صد ترجمه ی قدیم و جدید و برجسته ی فارسی قرآن کریم، تاکنون بنده با مراجعه و مطالعه ی چهل ساله، به ترجمه ای برنخورده ام که قطع نظر از درجه ی فصاحت و زیبایی و شیوایی آن، از اغلاط علمی و ترجمه ای خالی باشد؛ لذا، با این میزان از استقصا به این نتیجه رسیدم که به دست دادن ترجمه ی بی غلط از قرآن، به رؤیا شباهت دارد، اما در میان رؤیاها، رؤیای صادقه هم وجود دارد. در این جا 22 شرط برای ترجمه و مترجم خوب و سنجیده به دست داده شد. احراز این شرط ها و امتیازات دشوار است، اما محال نیست و به قول شیخ بهایی «رنج راحت دان چو شد مطلب بزرگ».
دشواری برآوردن این شرط ها، انسان را به صرافت این اندیشه می اندازد که آیا مطلوب و ممکن است که از قرآن ترجمه دسته جمعی یا گروهی به عمل آید؟ به نظر من این کار ممکن و حتی مطلوب و چه بسا ناگزیر است. عادت ملّی ما روحیه فردگرایی است، اما نظر به اهمیتی که قرآن کریم در حیات فردی و جمعی ملل مسلمان فارسی زبان دارد، می توان این طرح را آزمون کرد. می توان تصور کرد که در یک جمع 60-70 نفری، این شرط ها و این علوم و معارف و مهارت ها آسان تر فراهم می آید، تا در یک تن واحد. فی المثل از این گروه مترجمان، بعضی در فقه، بعضی در کلام، بعضی در عربیت، بعضی در فارسی نویسی و بعضی در ویرایشگری و ریزه کاری های زبانی دست دارند. در هر حال، این پیشنهاد به طرح اجمالی اش در این مقال می ارزید. مگر صاحب دلان و صاحب نظرانی، در آینده ی دور یا نزدیک، آن را از قوه به فعل درآورند و از این دانشجوی قرآن پژوهی به دعای خیر یاد فرمایند.

طرح ترجمه ی گروهی قرآن مجید
برای مترجم قرآن به فارسی و هر زبان دیگر، علاوه بر لزوم احراز شرایط معنوی و اخلاقی- که بیش از بیست مورد آن را در بخش اول این مقاله مطرح کردیم- احاطه بر چندین و چند دانش و فن نیز، ضروری است.
از آن جا که همه چیز را همگان دانند و از آن جا که جمع آمدن این همه دانش و فن در حد عالی و متعالی در یک فرد واحد بعید است، یا اگر هم ممکن باشد، در سطح و مرتبه ی عالی و متعالی نخواهد بود، لذا این اندیشه به ذهن خطور می کند که آیا می توان به ترجمه ی گروهی قرآن کریم پرداخت؟ به گواهی تاریخ، در طول بیش از دو هزار سالی که از نزول کتاب مقدّس (عهدین= تورات و اناجیل و کتاب های وابسته به آن ها) می گذرد، چندین و چند اقدام عظیم و دوران ساز برای ترجمه ی دسته جمعی کتاب مقدّس صورت گرفته است. در آغاز تاریخ فرهنگ خودمان هم، دست کم از یک اقدام بزرگ دسته جمعی برای ترجمه ی قرآن (که در تفسیر طبری مندرج است) خبر داریم.
در مقدمه ی کوتاه و پرباری که در آغاز ترجمه ی تفسیر طبری آمده است و سندی است که یک هزار و هشتاد سال از عمر آن می گذرد (اواسط قرن چهارم هجری) چنین آمده است: «… این کتاب نبشته به زبان تازی و اِسنادهای دراز بود، و بیاوردند سوی… منصور بن نوح… پس دشوار آمد بر وی خواندن این کتاب… پس بفرمود تا علمای ماوراء النهر را گرد کردند از شهر بخارا چون فقیه ابوبکر احمد بن حامد… پس بفرمود این جماعت علما را تا ایشان از میان خویش هر کدام فاضل تر و عالم تر، اختیار کنند تا این کتاب را [به فارسی] ترجمه کنند. پس ترجمه کردند… و این را بیست مجلّد ساختند…». نظر به اهمیت این سند، کل آن را که دو صفحه بیشتر نیست، به صورت پیوست، در پایان این مقاله می آوریم.
پس از هزار سال، نمونه های دیگری از ترجمه ی دسته جمعی قرآن کریم به فارسی داریم که دسته جمعی بودن آن ها محرز است اما نهایی نیست. یکی از آن ها ترجمه ی قرآن به قلم مرحوم زین العابدین رهنماست. ایشان ترجمه ی مقدماتی خود را پیش از آنکه در شمارگان وسیع منتشر کند، با نامه ای اخوانی برای یکصد و پنجاه تن از روحانیان و اسلام شناسان جهان اسلام (خود ایشان به علمای ساکن نجف، کربلا، پاکستان، افغانستان و کشورهای عربی تصریح دارند) می فرستند و از اغلب آنان نقد و نظر دریافت می کنند. این کار، ترجمه ی شادروان رهنما را تا اندازه ای دسته جمعی می کند، ولی از آن بیشتر، همکاری دانشمندان قرآن پژوهی چون آیت الله حاج میرزا خلیل کمره ای، آیت الله ابوالحسن شعرانی، حکمت آل آقا (مترجم قرآن) و محمدرحیم معمارپور است: «… که در چاپ دوم کمک های بسیار صمیمانه در تجدیدنظر ترجمه ها و داستان ها و تصحیح آن به عمل آورده اند». همچنین، از دو تن از قرآن پژوهان جوان نیز به این تعبیر یاد شده است: «از دوست ارجمند خود آقای دکتر محمد استعلامی که از آغاز آن تا سوره ی بیستم با من همکاری صمیمانه و دانشمندانه داشته اند، و به ویژه از آقای علی اصغر حلبی، برای همکاری های صمیمانه شان بسیار سپاس می گزارم، و توفیق ایشان را از خداوند خواهانم». (1)
درباره ی ترجمه ی کمابیش گروهی دیگر، یعنی ترجمه ی استاد محمدمهدی فولادوند هم در مقالاتی دیگر اشاره کرده ایم. ترجمه ای که صریحاً گروهی است، آن است که به همّت و شرکت و سرپرستی استاد محمدعلی رضایی اصفهانی و همکاری چهار نفر دیگر انجام گرفته است.
این جانب نقدی مشفقانه بر این ترجمه نوشته ام که در نشریه ی قرآنی ترجمان وحی (شماره ی 18، پاییز و زمستان 1384) چاپ شده و بر آنم که این ترجمه، به نحوی که در بخش اول این مقاله آمد، از گروه های علمی لازم و کافی استفاده نکرده است و حاصل کار ترجمه ای است که از ترجمه های فردی، ولی برجسته ی امروز، بهتر نیست. جناب آقای رضایی اصفهانی پاسخی متین اما نه مشکل گشا بر آن نقد نوشته اند که در شماره ی19 نشریه ی پیش گفته چاپ شده است.
اما در جهان پژوهش ها و ترجمه های مربوط به کتاب مقدّس گفتنی است که یکی از کهن ترین و بلکه محققاً نخستین ترجمه ی عهد عتیق (شامل تورات) از عبری به یونانی، همان است که به «ترجمه ی هفتادی» یا سبعینی (2) معروف است. «داستان منشأ آن این است که بطلمیوس دوم فیلادلفوس پادشاه مصر (285-246 ق94بل از میلاد)، از کاهن بزرگ اورشلیم خواست که هفتاد نفر (یا 72 یعنی شش تن از هر یک از قبایل دوازده گانه ی یهودی) را برای ترجمه ی کتاب شریعت یهود به زبان یونانی به اسکندریه بفرستد. با این کار، ترجمه با سرعت و دقتی معجزه آسا صورت گرفت…». (3)
اصل اقدام به ترجمه ی هفتادی در آن ایام صحت تاریخی دارد ولی در جزئیات آن، از جمله نام کاهن بزرگ اورشلیم و بطلمیوس و جزئیات دیگر، اختلاف نظر وجود دارد. ترجمه ی تورات یا اسفار خمسه در قرن سوم و ترجمه ی بقیه ی اسفار و کتب عهد عتیق، در قرن دوم قبل از میلاد صورت گرفته است. طبق گزارشی افسانه وار، هر یک از مترجمان هفتاد و دو گانه، در یک حجره تک و تنها به ترجمه نشسته، پس از اتمام کار دیده اند معجزه ای رخ داده است و همه ی ترجمه ها مانند هم و یکسان است. اما حقیقت این است که این ترجمه ها یکدست نیست و اصولاً دعوت از هفتاد (و دو) تن دانشمند کتاب مقدّس پژوه برای کار دسته جمعی بوده است و نیز رایزنی و مشورت مداوم، و بعد از اتمام کار، می توان به درستی تصور کرد که ترجمه را نیز دسته جمعی ویرایش کرده اند. (4)
جهان اهل کتاب، یعنی جهان یهودی و مسیحی عهد باستان و قرون وسطا، علاوه بر این اهتمام بزرگ تاریخی، بارها نیز در طی اعصار و قرون، درست تا قرن بیستم، اقدام به ترجمه ی دسته جمعی کتاب مقدّس- چه عهد قدیم، و چه عهد جدید- کرده است. یکی از نقاط عطف مهم در ترجمه ی کتاب مقدّس به انگلیسی، ترجمه ی معیارین، معروف به روایت یا متن کینگ جیمز است که در سال 1611 میلادی به وسیله ی گروهی از اهل کلیسا و صاحب نظران، به سرپرستی ل. آندروز به زبان انگلیسی بسیار شیوایی (که از آن پس در جنب آثار شکسپیر از نمونه های برجسته ی نثر و ادبیات انگلیسی به شمار می آید) تدوین کرده اند. فرمان شاه جیمز برای 54 نفر از علمای طراز اول آن روزگار انگلستان (و جهان مسیحیت) صادر شده است، ولی عملاً 47 نفر با تشکیل شش گروه کاری، از عهده ی این مأموریت علمی برآمده اند. معروف است که بسیاری از عبارات این ترجمه، برگرفته از عبارات ترجمه ی انگلیسی تیندل از کتاب مقدّس است (که در سال 1525-1526م چاپ شده است). (5)
بیش از دو قرن بعد، لزوم تجدیدنظر در ترجمه ی متن مجاز یا معیارین «کینگ جیمز» احساس شد و پژوهندگان صاحب نظر در کتاب مقدّس و فن ترجمه در انگلستان و امریکا، همکاری مشترکی را آغاز کردند. این متن ویراسته، در سال 1818 میلادی، پس از یازده سال تلاش مداوم جمعی (نامعلوم) از نمایندگان فرقه های متعدد مسیحی، غیر از کاتولیک ها، انجام شد و ابتدا در انگلستان و سپس به فاصله ی سه روز در امریکا منتشر شد. ترجمه ی ویراسته ی عهد جدیدی که بر مبنای متن اصلی یونانی انجام گرفته بود، سی هزار اصلاح نسبت به متن معیارین و مجاز کینگ جیمز پیدا کرده بود.
در سال 1952 باز پس از سال ها تلاش دسته جمعی امریکاییان و شرکت 32 دانشمند از بیست دانشگاه و حوزه ی علمیه، «ترجمه ی معیارین تجدیدنظر شده»، یعنی روایت امریکایی ترجمه ی انگلیسی کتاب مقدّس، منتشر شد. (6)
اگر پیشنهاد ترجمه ی دسته جمعی قرآن که در این جا مطرح می گردد، از سوی سازمان های ذی صلاح پذیرفته شود، ترجمه ی کامل این مقاله ی محققانه یکصد صفحه ای، لازم می نماید.
در این طرح اجمالی، با توجه به دست کم بیست نوع دانش و فن که باید مترجم قرآن داشته باشد، پیشنهاد بنده این است که 22 گروه سه تا پنج نفری، با تخصص های زیر تشکیل شود، و این پیشنهاد، صورت کامل تر و نهایی تر پیشنهادی است که در بخش اول این مقاله آمد.

1. گروه سرپرست، یا مدیران طرح، متشکل از برجسته ترین قرآن پژوهان و قرآن شناسان ایران؛
2. گروه مشاوران، صاحب نظر در علوم و معارف اسلامی و قرآن شناس و ترجیحاً مترجم قرآن برای مشاوره ی همه جانبه، چه با گروه سرپرست و مدیران اجرایی و چه با یکایک گروه های تخصصی؛
3. گروه علوم و فنون قرآنی، متشکل از تعدادی متخصص که هریک در یکی از علوم قرآنی متخصص و صاحب نظر باشد. فی المثل کسی متخصص در تاریخ قرآن، دیگری در جغرافیای قرآن، دیگری در قصص قرآن، دیگری در فقه قرآن، به همین ترتیب، متخصصانی در اسباب نزول، ناسخ و منسوخ، تجوید، علم قرائت و اختلاف قراآت و غیره؛
4. گروه تاریخ صدر اول اسلام، و تاریخ عرب قبل از اسلام و عصر جاهلی و عصر و احوال نزول وحی، و سیره ی نبوی؛
5. گروه صرف و نحو و اشتقاق؛
6. گروه لغت و متخصص در مفردات قرآن و غریب القرآن؛
7. گروه متخصص در کتاب شناسی قرآن به طور خاص، و نیز در مرجع شناسی و کتابداری؛
8. گروه متخصص در حدیث، از جمله در درایه الحدیث، زیرا چه بسیار موارد هست که «سنّت»، شارح و روشنگر «کتاب» واقع می شود؛
9. گروه متخصص در زبان و ادبیات عرب و علوم بلاغی، و نیز شعر و ادب عصر جاهلیت؛
10. گروه متخصص در زبان و ادبیات فارسی به طور عام و متخصص در تاریخ و گونه شناسی ترجمه های فارسی قرآن به طور خاص؛
11. گروه متخصص در ترجمه به طور کلی، و ترجمه از زبان عربی به طور خاص، با یک یا دو عضو زبان شناس؛
12. گروه متخصص در فقه مذاهب مختلف اسلامی؛
13. گروه متخصص در اصول فقه مذاهب مختلف اسلامی؛
14. گروه متخصص در علم کلام و عقاید و فرقه های اسلامی؛
15. گروه متخصص در تفسیر قرآن به طور عام، و در تفسیر قرآن به قرآن به طور خاص؛
16. گروه متخصص در کتاب مقدّس، برای پیگیری مضامین و معانی مشترک در قرآن کریم و عهدین؛ چنان که فی المثل، بسیاری از نکته ها و جزئیات قصص قرآنی با مراجعه به همان قصه یا مشابه آن در کتاب مقدّس روشن می شود. برای نمونه، مسئله نام برده شده از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در کتاب مقدّس یا همان مثال و تمثیل «جمل» و سوراخ سوزن که راقم این سطور- در بحث از ترجمه ی قرآن مرحوم پاینده- در مؤخره ی خود بر ترجمه اش از قرآن کریم آورده است، و برای همیشه معنای کلمه ی «جمل» را در آن تمثیل قرآنی که در اناجیل اربعه دست کم سه مشابه دارد، روش می کند (جمل به معنای شتر است، نه طناب کشتی)؛
17. گروه ویراستاران و مقابله گران ترجمه با نص مقدّس قرآن کریم که احتمال افتادگی حتی یک «واو» در ترجمه نیز منتفی شود. مگر آن که گروه 1، 9، 10 و 11 فی المثل حذف واو استینافه، یا بعضی واوها را که ابن هشام، در مغنی اللبیب «زائده» تشخیص داده است- و بنده در ترجمه ام مطرح و عمل کرده ام- صلاح بدانند؛
18. گروه ویراستاران و مقابله گران ترجمه ی نهایی با چند ترجمه ی اعلای فارسی؛
19. گروه متخصصان در زبان های دیگر (از جمله انگلیسی، فرانسه، آلمانی و روسی) برای مقابله ی ترجمه ی نهایی با پنج- شش فقره از بهترین ترجمه های دیگر قرآن کریم به زبان های مهم دیگر؛
20. گروه پنجاه نفری از خوانندگان پیشتاز، که در سطوح مختلف سواد و اطلاعات قرآنی و قرآن پژوهی هستند برای اظهار نظر و ارزیابی آزادانه، پیش از انتشار ترجمه؛
21. گروه تهیه و تدوین «جامع التراجم»، یعنی یک متن مفصل از سی تا پنجاه ترجمه ی ممتاز و شیوای قدیم و جدید فارسی که به نظر اهل فن، بهترین و درست ترین و دقیق ترین ترجمه ها در طول تاریخ هزار و صد ساله ی ترجمه ی قرآن کریم به فارسی باشد؛ برای یکدست کردن این ترجمه ها، آیه به آیه. بدین صورت که در بالای هر صفه ی بزرگ یک آیه نوشته شود، سپس ترجمه ی آیه به آیه و جمله به جمله به دنبال هم، بر طبق تاریخ (با نظم سنوی) درج گردد. این کار فقط برای تسهیل مراجعه و صرفه جویی در وقت است. در حال حاضر، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چنین کاری (جامع التراجم) را در دست دارد که اگر درست و دقیق باشد، همان کافی است و می تواند در این جا مورد استفاده قرار گیرد و دوباره کاری نشود؛
22. گروه آماده ساز ترجمه ی نهایی برای تولید (حروفچینی و چاپ) متشکل از کاردانان فنی و نسخه پردازان و متخصصان رسم الخط و بعضی امور ویرایش و تولید کتاب. در این جا لازم است شمه ای نیز به همین شیوه ی اجمالی و موجز درباره ی نحوه ی گردش کار و سایر مسائل مربوط به ترجمه ی گروهی قرآن به عرض برسانم.
گروه مدیران (گروه اول) از این طرح اجمالی یک طرح تفصیلی می سازند و به یکی از نهادهای ذی ربط وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، یا سازمان اوقاف- که خوشبختانه سازمان مهمی نیز به نام «مرکز ترجمه های قرآن مجید» دارد- عرضه می دارند. پس از تصویب و موافقت اصولی، گروه اول، گروه دوم، یعنی مشاوران را انتخاب می کنند. سپس عرض و طول کار سنجیده می شود و نهاد یا سازمانی به نام «طرح ترجمه ی گروهی قرآن مجید» تأسیس می گردد. سپس دو گروه اول و دوم (مدیران و مشاوران)، متن اساس را انتخاب می کنند که مناسب تر از همه، ترجمه ی نوبت اول مندرج در تفسیر کشف الاسرار میبدی است و آن را در نسخه های کافی برای همه ی گروه ها تکثیر می کنند (آن را به شیوه ای خاص با فاصله ی بین سطور به اندازه ی سه سانتی متر بازنویسی یا حروفچینی می کنند). سپس گروه 21، را یعنی مسئولان تهیه و تدوین «جامع التراجم»، که مجموعه ای برگزیده از ترجمه های قدیم و جدید فارسی است، فعال می کنند.
پس از برنامه ی تفصیلی، طرح گردش کار را می ریزند. روشن است که بعضی از گروه ها باید در طول هم کار کنند؛ یعنی ترتیب و توالی را رعایت کنند. ولی باید مدیر اصلی طرح یا ویراستار ارشد، برنامه های کاری هر گروه را به نحوی طرح ریزی کند که حتی المقدور کارها در عرض هم و همزمان انجام گیرد تا کمال صرفه جویی در وقت حاصل شود. به نظر می رسد اگر مشکلات مالی و اداری در کار نباشد، این طرح، در طی پنج سال به پایان برسد.
طبق برنامه ریزی و ارشاد و هدایت گام به گام و ساعت به ساعت مدیر اصلی طرح، یکایک گروه ها حاصل نظر و تحقیقاتشان را به صورت اصلاح کلمه به کلمه، سطر به سطر، آیه به آیه، صفحه به صفحه و سوره به سوره ترجمه ی منتخب (ترجمه ی میبدی یا متن اساس دیگری که برگزیده شود) درمی آورند. برای مثال، ترجمه ی سوره ی فاتحه برای بازنگری ابتدا نزد گروه صرف و نحو می رود. سپس (یا همزمان) نزد گروه زبان و ادبیات عرب و علوم بلاغی می رود تا هر کدام، از دیدگاه خود، ترجمه ی آن سوره و یکایک کلمات آن را وارسی کنند و هر اشکالی را در زیر هر کلمه یا جمله ذکر کنند. گروه متخصص در علم قرائت و اختلاف قرائت هم نقد و نظرش را فی المثل در باب قرائت های مشهور عبارت مَلِکِ یَوْمِ الدِّینِ [ملک یوم/ ملیک یوم الدین/ مَلَک یوم الدین، مالِک یوم الدین و غیره] یاد می کند؛ البته بهتر است همان قرائت رسمی «حفص» از «عاصم» که مقبول است مبنا قرار گیرد. دگرسانی ها و دگرخوانی های دیگر، فی المثل روایت «ورش» یا «قانون» از«نافع»- از قاریان هفت گانه- که (در مغرب اسلامی اعتبار و رواج دارد) جنبه ی مشورتی داشته باشد، و ترجمه ی این سوره با ترجمه های «جامع التراجم» سنجیده می شود و مقابله کنندگان اگر به کلمه و تعبیر یا به عبارت بهتری برخورند، با ذکر مأخذ، آن را در جای مناسب هر کلمه یا تعبیر تثبیت می کنند. گروه تاریخ صدر اول از اسلام یا گروه کلام هم فی المثل بررسی می کنند که «مغضوب علیهم» چه کسانی هستند، که به فهم و در نتیجه ترجمه ی بهتر آیه مدد می رساند.
در نهایت، هر سوره که کامل شود یا هر پنجاه صفحه ای که از ترجمه حاضر شود و به مسیر نهایی در گردونه ی کارها برسد، نزد گروه شماره ی بیست می رود که خوانندگان پیشتاز و پیش خوان هستند. از آن جا هم که گذشت به گروه تولید می رود (گروه شماره ی 22).
می توان گروه 23 را هم پیش بینی کرد که گروه فنی چاپ است، و می توان این گروه را تشکیل نداد؛ زیرا متن آماده سازی شده ی ترجمه ی نهایی را می توان برای حروفچینی و چاپ و صحافی به یک مؤسسه ی جداگانه واگذار کرد، یعنی سفارش داد.
خوب است برای متن مقدّس قرآنی که برای چاپ با این ترجمه ی نهایی انتخاب می گردد، به این دلیل که مصحف های قدیمی، رسم الخط و علامات سجاوندی را غالباً درست رعایت نمی کنند، یک خطاط هنرمند، مصحف جدیدی برای این منظور بنویسد تا نمونه ای از هنر ارجمند ایرانی باشد و کار تحریر و کتابت را از همان اول و آغاز طرح شروع کند که زمان از دست نرود. گفتنی است که رعایت رسم الخط عثمانی کمال ضرورت را دارد. این ترجمه و متن خوش نوشته ی قرآن کریم، در یک کلام «مصحف رسمی جمهوری اسلامی ایران» خواهد شد و طبعاً با کیفیت عالی، هم به صورت هدیه ی ارزان، و هم به صورت نفیس و در قطع های مختلف چاپ خواهد شد و همه ی محققان برای استناد و استشهاد به ترجمه ی آیات به آن رجوع و از آن نقل خواهند کرد و در آثار خود، به آن ارجاع خواهند داد. به قول اقبال لاهوری:

مذهب زنده دلان خواب پریشانی نیست *** از همین خاک جهان دگری ساختن است

پی‌نوشت‌ها:

1. قران کریم، ترجمه ی زین العابدین رهنما [و دیگران]، ج1، ص 81.
2. Septuagint
3. دایره المعارف فارسی، «ترجمه ی هفتادی».
4. برای تفصیل، —> دایره المعارف بریتانیکا، ج10، ص 643، ذیل «Septuagint».
5. دایره المعارف فارسی، «کتاب مقدس».
6. برای تفصیل، —> دایره المعارف بریتانیکا، ذیل «Biblical Literature».
منبع مقاله:
خرّمشاهی، بهاء الدین؛ (1389)، قرآن پژوهی (2)، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ نخست.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید