موانع و مشکلات مشارکت زنان در اجتماع

موانع و مشکلات مشارکت زنان در اجتماع

نویسنده: نعمت الله اکبرى*
مشارکت فعال زنان, در تکاپوى جامعه مسإله اى است که از دیرباز با موانع و مشکلات فراوانى روبه رو بوده است. به طورى که این موانع در قالبهاى مختلف اجتماعى, مذهبى و … جلوه نموده و از زنان, موجودى ثانویى ساخته است و از تکاپوى اجتماع به زاویه و کنج خانه ها محبوس ساخته تا روزگار ما که زنان به خاطر دور ماندن و جدا شدن از فعالیتهاى اجتماعى, فرهنگى و اقتصادى, دچار رکود فکرى گردیدند; چندان که اگر حتى جامعه نیز اجازه دهد, به طور فعال در مسائل اجتماعى نمى توانند شرکت نمایند. البته باید اذعان داشت که قصد نداریم در این مقاله به زن به صورت فردى اصالت ببخشیم. آن طورى که جامعه غربى زن را از چارچوب خانه, به کارخانه و خیابان کشید و به بهانه استقلال و تشخص, به منجلاب تمایز و انفکاک از خانه کشاند. بلکه اصالت بخشیدن به زن در مقامى که باید باشد و به عنوان یک عضو اصلى از نهاد خانواده. چرا که زن نقش بزرگى در اجتماع دارد و مظهر تحقق بخشیدن به آرمان بشر است و به قول امام(ره) ((از دامن زن مرد به معراج مى رود)).
موانع و مشکلات بر سر راه مشارکت زنان در فعالیتهاى جامعه, داراى ابعاد و جنبه هاى متعددى است. به طورى که بعضى از این موانع در تمامى جوامع و شرایط متفاوت فرهنگى, داراى ساختار مشابهى است و بعضى دیگر با توجه به شرایط فرهنگى, اجتماعى و اقلیمى … متفاوت داراى بافتى گوناگون مى باشند.
براى اینکه بتوان به طور دقیقتر به بررسى مسائل و موانع مشارکت فعال زنان در مبانى جامعه بپردازیم, ابتدا این موانع را در دوسته کلى تقسیم بندى نموده و سپس به توضیح عناصر جزئى تر آن مى پردازیم.

1ـ موانع درون زا
این دسته موانع مشارکت زنان در فعالیتهاى اجتماعى, به موانعى اطلاق مى گردد که عمدتا طبیعت درون پویى داشته و جزء لاینفک ساختار و جنسیت زنان است که عبارتند از:
الف ـ ساختار جنسى زنان
واضح است زنان از لحاظ بافت جسمى و فیزیکى نسبت به مردان داراى تفاوتهاى ویژه اى مى باشند و به همین لحاظ داراى موانع و محدودیتهاى خاص براى مشارکت در مسائل و کارآیى لازم براى انجام بعضى از امور مى باشند, همچنان که مردان از همین بعد داراى محدودیت هستند. البته این مانع نباید به عنوان یک ضعف و نقصان تلقى گردد, هر چند این گونه تلقى نشده است, به طور مثال زنان از لحاظ فیزیکى و جسمى قابلیت شرکت در بعضى از امور و فعالیتها را که نیاز به توانایى جسمى و فیزیکى ویژه دارد دارا نمى باشند و قطعا این مطلبى نیست که محیط پیرامون و شرایط اقلیمى به وجود آورنده آن باشند, بلکه یک خصلت ژنتیکى و فطرى است همچنان که در اکثر موجودات دیگر این خصلت وجود دارد.
ب ـ موانع ناشى از وظایف ویژه زنان
بعضى از موانع موجود بر سر راه مشارکت زنان در تکاپوى اجتماع, نشأت گرفته از وظایف ویژه است که بالطبع به زنان محول گردیده است; مانند زایمان, شیر دادن و .. . از این رو به لحاظ اینکه طبعا این گونه وظایف از عهده مردان خارج است, زنان دچار مسایل و محدودیت گردیده اند به طورى که وقتى یک زن در طول دوران خانه دارى, به بیش از ده زایمان مبادرت مى ورزد و بالطبع براى هر زایمان بخواهد به مسایل و وظایف پیرامون آن مانند شیر دادن, تربیت و … بپردازد, عملا هیچ گونه فرصت و وقت باقى مانده اى نخواهد داشت تا به امور دیگر مانند شرکت در فعالیتهاى اجتماعى و کسب دانش و معرفت بپردازد. لذا زنان موجوداتى خواهند بود که وظیفه اى به جز تولید نسل نخواهند داشت و وقتى مهمترین و اصلى ترین تولید آنان, تولید نسل و کودک است و به همین خاطر از تمامى غرائز مثبت و منفى تهى گردیده و تنها با قواره بیرونى و پوسته ظاهرى مورد توجه مى باشنداز یک طرف به عشوه گرى و مشاطه گرى مى پردازند و از طرف دیگر به تولیدات خود که همان کودک است, سخت احساس وابستگى و نیاز مى کنند چرا که این تنها وسیله اى براى ((شدن)) و ((بودن)) است و لذا قبل از اینکه احساس مادرى باشد, احساس هویت داشتن و بودن است و در واقع نوعى احساس مالکیت خواهد بود که جانشین احساس مادرى شده است. چندان که وقتى بچه ها بزرگ مى شوند و به موقعیت و مقامى و منزلتى دست مى یابند, معمولا این مادران هستند که احساس رضایتمندى مى کنند و احساس بودن مى کنند, چون در طول دوران گذشته (زایمان, شیردهى, تربیت …) مادر تمامى بودن خود را در فرزندان خلاصه کرده است بدون اینکه زمانى و فرصتى براى رسیدگى به خود و تعمیق معارف و دانش خود داشته باشد و زمانى فرا مى رسد که مى بیند, فرزندان بزرگ شده اند و از خودش جز موجودى فرسوده باقى نمانده است و از این رو است که ((شدن)) و ((بودن)) فرزندان را در شدن خویش احساس مى کند و احساس مى کند که خودش به ثمر رسیده است. این احساس وابستگى و نیاز در زنان که مهمترین وظیفه خود را در تولید نسل مى دانند و قطعا ناشى از تبعیضات جنسى است, موجب خواهد شد که زنان از رشد و تعالى فاصله بگیرند و همچنین فرزندان مستقلى نیز تربیت نکنند; چرا که در این گونه روابط, مادران اجازه مستقل شدن, آگاه شدن و در نتیجه آزاد زیستن و اندیشیدن را به فرزندان خود نمى دهند.

2ـ موانع برون زا
این دسته از موانع, موانعى هستند که رابطه اى با جنسیت زنان ندارد, بلکه موانعى هستند که در طول دورانهاى گذشته, به لحاظ مسائل تاریخى, فرهنگى, اجتماعى و مذهبى ایجاد گردیده و امروزه جزئى از شاکله شخصیتى جوامع گردیده اند. یا به عبارت بهتر, جزئى از فرهنگ عمومى اجتماع شده اند; تا آنجا که اکثریت زنان نیز این مسائل را به عنوان یک پدیده طبیعى پذیرفته اند:
الف ـ فرهنگ و باورهاى عمومى
جایگاه و شخصیت زن در اذهان و باورهاى عمومى هر جامعه, نشان دهنده میزان اهمیت و منزلت زنان در آن جامعه است. به طورى که تصویرى را که فرهنگ عمومى یک ملت از زن ارائه مى دهد, در واقع نگرش و دیدگاه مردم آن جامعه به زن مى باشد و این تصویر را در برخوردها, آداب و رسوم, سنتها, ادبیات و ارزشهاى شایع و … آن ملت مى توان ارزیابى نمود. امروزه در جوامع, اغلب صفات انسانى به نام مردان ثبت شده است و جزء صفات مردانه محسوب مى شوند. مانند خوش خلقى, شجاع بودن و سختکوشى, صفات مردانه است, و بر عکس آسان گیرى, چشم پوشى, بى وفایى و … صفاتى زنانه محسوب مى شوند! به طورى که اگر نگاهى به چهره زن در ادبیات فارسى داشته باشیم, دیدگاه جامعه ملى ایران را نسبت به زن در گذشته و امروز درخواهیم یافت; چنان که یکى از نقطه هاى مشترک ادبیات ما با فرهنگ عمومى, تلقى بدبینانه اى است که از هر دو سو نسبت به زن شده است و در ادبیات ملى که زبان گویاى فرهنگ عمومى جامعه است, زن به عنوان نماد سستى و ضعف و ترس قلمداد مى گردد و در همه جا و همه زوایاى گوناگون آثار ادیبان و شاعران دیروز و حتى امروز, زن عنصرى شکننده و ناپایدار است و این مسإله تا بدان جا پیشرفت کرده است که برداشت منفى و ناصواب از شخصیت زن در روح و ذهن و زبان زنان شاعر و ادیب نیز رخنه کرده است.(1)
این فرهنگ عمومى ماست که زنان نیک و موفق را همیشه به مردان تشبیه کرده است و مردان بد همواره مانند زنان تلقى شده اند. چندان که بدترین صفت براى مردان مساوى با زن بودن و بهترین صفت زن مردانگى آن است:
زن در خور مهر و کین نباشد
زن باشیم اگر چنین نباشد
زن رخنه گر یقین مرد است
زن ناقص عقل و دین مرد است
(خواجه مسعود قمى)
اینگونه برخورد در خصوص خاندان عصمت و طهارت نیز صورت گرفته است. چنان که عمان سامانى, در نقل حوادث کربلا و در مقام ستایش و شرح احوال حضرت زینب(س), مى سراید:
زن مگو, مردآفرین روزگار
زن مگو, بنت الجلال اخت الوقار
زن مگو, خاک درش نقش جبین
زن مگو, دست خدا در آستین
آنچه از فرهنگ عامه و باورهاى عمومى مردم برمى آید, آن است که گویى زن را خداوند فقط براى خانه دارى خلق کرده است و شجاعت و دلاورى زنان در فرهنگ عمومى پدیده اى غریب مى نماید; چرا که همواره آن را, ((ضعیفه)) نامیده اند و اگر بگوییم ((زنى شجاع)), صفتى را به موصوفى نسبت داده ایم, که بعید است و باید بگوییم زن مگو بلکه فلان …
حال به خوبى روشن است که چرا زنان در یک چنین باور و فرهنگ عمومى نمى توانند جایگاه واقعى و حقیقى خود را دریابند و همواره به عنوان موجودى ثانوى قلمداد مى گردند.
ب ـ ارزشهاى شایع
ارزشهاى شایع در هر جامعه و پایبند بودن به آنها در جامعه از دیدگاه افراد آن جامعه اهمیت فراوانى دارد. به طورى که بسیار اتفاق مى افتد که نقص قانون وضع شده از طرف دولت چندان در نظر مردم ضد ارزش تلقى نگردد ولى نقص ارزشهاى شایع از نظر مردم شدیدا ارزیابى منفى ایجاد مى کند. ارزشهاى شایع در بین مردم داراى یک منشأ و ریشه خاصى نیست, بلکه بعضى از آنها ناشى از موقعیتهاى جغرافیایى و اقلیمى, بعضى ناشى از مذهب و باورهاى دینى و برخى نیز ناشى از سنتها و خرافات موروثى در این جوامع است. البته این ارزشها در جاهاى مختلف از نظر شدت و ضعف به یک میزان نیست اما آنچه در این مقوله مورد توجه است اینکه در اکثر جوامع ارزشهاى شایع مربوط به زنان, داراى حساسیت ویژه اى است و متأسفانه بسیارى از مواقع این ارزشهاى شایع در جهت محدود و محبوس کردن ناصحیح و غیر منطقى زنان ایجاد گردیده اند. مثلا در بعضى از مناطق, زنانى که در بیرون از خانه کار مى کنند در مظان اتهام قرار دارند و از لحاظ ارزشهاى شایع به غیر مسوول یا غیر اسلامى بودن متهم مى گردند.
پ ـ عدم تخصص و سواد
یکى از مسائل و مشکلات زنان در جوامع, عدم بهره مند بودن از تخصص و مهارتهاى لازم و سطح سواد مورد نیاز است. و این مطلب خود ناشى از موانعى بوده که بر سر راه تحصیل و دست یافتن به تخصصهاى لازم به وجود آمده است. چنان که در جوامع, تا دیروز زنان را از دستیابى به تخصص و تحصیلات به دلایل مختلف فرهنگى محروم کرده اند و امروز آنها را به خاطر عدم تواناییهاى لازم علمى, فنى, مدیریتى و … به باد استهزأ مى گیرند. تا دیروز حضور و ظهور زنان در عرصه هاى فرهنگ و دانش, عیب بزرگ و نابخشودنى بود و زن موجودى بود که باید در کنج خانه ها و پستوها مخفى مى ماند و امروز عقب ماندگى و ناتواناییهاى متعدد زنان که زاییده همان طرز تفکر و شرایط است به استهزأگرفته مى شود.
امروزه على رغم پیشرفتهایى که در وضعیت آموزش در سطح جهان به وجود آمده است, در سال 1369 قریب به 948 میلیون نفر از بزرگسالان در جهان (حدود یک چهارم جمعیت) بى سواد بوده اند که بخش قابل توجهى از این رقم را زنان تشکیل مى دهند. در همین سال, حدود 130 میلیون کودک در جهان دسترسى به آموزش ابتدایى نداشته اند که 61 درصد آن یعنى 81 میلیون آنها از دختران مى باشند. در 29 کشور جهان در سالهاى 68ـ1364 (89 ـ 1985), کمتر از 30 درصد از زنان قادر به خواندن و نوشتن بودند و متأسفانه باید اذعان داشت که از این کشورها, تعداد قابل توجهى کشورهاى مسلمان مى باشند.
بنابراین طبیعى است زنى که به لحاظ عدم تخصص و تحصیلات لازم از مسوولیتهاى انسانى اش تهى مى گردد, حتى امکان لازم و کافى بروز غرایز طبیعى مثبت و منفى را هم نخواهد داشت. چه رسد به اینکه در جامعه بخواهد اعتلا و رشد یابد. البته رشد کرده اند, منتها از آن به بعد که بیشتر مورد توجه و تشویق مردان قرار گرفته اند و بیشترین تجربه اى که اندوخته اند, آن است که با قواره هاى جسمى و ظواهر دلفریب جلوه نمایند. غیبت زنان از صحنه هاى مختلف اقتصادى, اجتماعى و فرهنگى در طول اعصار گذشته موجب گردیده است که آنان دچار رکود فکرى گردند و این رکود فکرى سر از یک دور باطل درآورده است پرواضح است که سهمى که زنان در مسوولیتهاى اجتماعى, فرهنگى و سیاسى و … نسبت به مردان دارند, بسیار محدود و مختصر است. به طورى که از جدول 1 ملاحظه مى گردد, درصد تصدى زنان در مقامهاى وزارتى و مقامهاى ارشد, تصمیم گیرى بر حسب مناطق مختلف جهان در سال 1366, بسیار محدود است.
ت ـ باورها و برداشتهاى دینى
از جمله مسایلى که در رابطه با زنان همواره بر سر آن مناقشه بوده است, برداشتهاى متفاوت دینى در رابطه با زن, حجاب, فعالیتهاى بیرون از خانه, تحصیلات و … بوده است. چندان که در بین علماى اسلام همواره در رابطه با مسایل مذکور, اتفاق نظر وجود نداشته است. به طور مثال در مورد حجاب بعضى افراد تا آنجا پیش رفته اند که باید زن را در پستوهاى خانه ها نگه داشت و زنان خود را هیچ گاه به اسم صدا نکرد; ((مادر بچه ها)), ((عیال)) و ((ضعیفه)) یا به نام پسر بزرگ و …
در مورد تحصیلات و سواد آموختن زنان برداشتهاى متفاوتى از دین صورت گرفته است. به طور کلى در مورد تحصیلات زنان دو نظر متضاد وجود داشته است: یکى منع آموزش زنان به طور مطلق و دیگرى دیدگاه آزادى تعلیم و تعلم است. در میان معتقدان به منع آموزش زنان, برخى آموزش زن را حرام و برخى مکروه مى دانند و در میان موافقان, برخى واجب و برخى مستحب مى دانند.
برخى گفته اند:
دختر چو به کف گرفت خامه
ارسال کند جواب نامه
آن نامه نشان روسیاهى است
نامش چو نوشته شد گواهى است
نظامى گنجوى
در مقابل عده اى از علماى اسلام, آموزش زنان را همچون مردان مى دانند و به استناد روایات معتقدند طلب علم براى زنان و مردان یک فریضه است و در این باب تفاوتى بین مرد و زن قائل نیستند.
ث ـ عدم خودباورى و اعتماد به نفس
یکى از مقوله هایى که گریبانگیر زنان جوامع از جمله زنان جامعه ایران است, عدم خودباورى و اعتماد به نفس در مقابل مسوولیتهاى اجتماعى و بیرون از خانه است. چرا که در طول دورانهاى گذشته, از نهاد خانواده گرفته تا پهنه اجتماع, این مسإله به زنان و دختران تلقین شده است که شما براى امور بیرون از خانه ساخته نشده اید و فرزند دخترى که در یک خانه به دنیا مى آید, با این باور عمومى و فرهنگ رشد مى کند که ((من دخترم)) و این بدان مفهوم است که باید از بسیارى از امور بپرهیزم و این موجب مى گردد که على رغم اینکه زنان در بسیارى از امور از تواناییها و قابلیتهاى خوبى برخوردارند, خود را باور نداشته باشند و این تا آنجا پیش رفته است که اگر زنانى در این بین به خودباورى رسیده باشند, متإسفانه ابتدا از طرف زنان مورد استهزأ و کنایه قرار مى گیرند. خودباورى و اعتماد به نفس در زنان جامعه, باید از نهاد خانواده صورت بگیرد و این مسأله به صورت باور عمومى به سطح جامعه, تعمیم داده شود.
ج ـ مردسالارى
آنچه در اکثر جوامع وجود دارد, نهاد خانواده به صورت مردسالارى اداره مى شود. حال این مرد ممکن است همان پدر خانواده باشد و بعد از آن در صورت از کار افتادگى پدر یا فوت او به وسیله پسر ارشد; اما اینکه مردسالارى به عنوان یک مانع برون زا در سر راه رشد و تعالى زنان قرار دارد, مردسالارى به معناى صحیح آن نیست, بلکه مردسالارى بدین مفهوم که یک نوع دیکتاتورى کوچک در قالب خانواده, در اکثر جوامعى که هنوز نهاد خانواده چارچوب خود را حفظ کرده است و به صورت پدر یا مردسالارى اداره مى شود. این مرد یا پدر است, که حرف اول و آخر را مى زند و دیگران حتى در مقام مشورت هم قرار نمى گیرند و در این میان دختران و زنان از همه محروم ترند. چرا که در اکثر این گونه خانواده ها اگر کسى صلاحیت مقام مشورتى را دارا باشد, معمولا فرزندان ذکور هستند, چون که پسر به دنیا آمده اند و قرار است فردا نقش همین پدر را در خانواده دیگرى بازى کنند, والا ناخلف خواهند بود!
بدین گونه, جامعه اى که نهاد خانواده به صورت مردسالارى, آن هم به مفهوم دیکتاتورى آن, اداره مى شود, زنان و دختران در این نهاد, معمولا جزء افراد مستضعف و محروم خواهند بود. تا نهاد خانواده اى که به وسیله پدر و مردى اداره شود که مسوولیت پذیر است و در مقابل تک تک افراد خانواده خویش احساس مسوولیت در همه ابعاد فکرى, معنوى و مادى مى نماید.

نتیجه گیرى:
موانع و مسایل موجود بر سر راه مشارکت زنان در جامعه, عمدتا یک پدیده برون زا است و به وسیله شرایط و مشخصه هاى ویژه پدید آمده است. بنابراین براى بررسى و شناسایى آن باید به عنوان یک متغیر برون زا با آن برخورد نمود. این موانع را باید, موانعى دانست که از شرایط پیرامون به زنان تحمیل گردیده است و امروزه به عنوان یک باور فرهنگى درآمده است. بنابراین اگر قرار باشد موانع موجود بر سر راه زنان را آن گونه از میان برداشت که به زن اصالت فرد جداى از چارچوب نهاد مقدس خانواده ببخشد, پیش از این, جوامع غربى آن را در حد نهایت انجام داده و امروزه به عوارض سوء آن مبتلا گردیده اند. اما اگر این موانع را بخواهیم بدان گونه مرتفع سازیم که به زن اصالت واقعى ببخشد و جایگاه حقیقى و واقعى زن را در جامعه مشخص سازد, باید به اصلاح باورهاى فرهنگى مردم و جامعه پرداخت. باورهایى که نشأت گرفته از عوامل و مسائل متعدد ملى, جغرافیایى, اجتماعى, اقتصادى و مذهبى … است و در حال حاضر ایجاد کننده رفتار در بین افراد است. رفتارى که از یک طرف زنان را به عدم اعتماد به نفس و خودباورى و ضعف کشانده و از آنان موجودى ثانوى ساخته است و از طرف مقابل مردان را, تافته جدا بافته و برتر مى داند. باید باور فرهنگى مردم را اصلاح کرد که زن همانند مرد است و آزاد است که سرنوشت و فعالیتهاى خود را انتخاب کند و باید این باور را در مجموعه باورهاى فرهنگى جامعه از جمله مردان ایجاد نمود که ((زن نقش بزرگى در اجتماع دارد. زن مظهر تحقق آمال بشر است. زن پرورش دهنده زنان و مردان ارجمند است. از دامن زن مرد به معراج مى رود. دامن زن محل تربیت بزرگ زنان و مردان است.))
* عضو هیأت علمى گروه اقتصاد دانشگاه اصفهان

پی نوشت :

1ـ اکبرى نعمت الله, کنش و واکنش متقابل مشارکت زنان در اجتماع و توسعه فرهنگى, سمینار زن و توسعه فرهنگى, دانشگاه الزهرإ, 1374.
2ـ اکبرى نعمت الله, نقش باورهاى ناصواب از مبانى دین در اجتماع, سمینار معضل یابى و مسإله شناسى فرهنگى در استان اصفهان, اداره کل ارشاد اسلامى, 1373.
3ـ اکبرى نعمت الله, نقش اندیشه دینى در فرایند توسعه, مجله علمى, پژوهشى دانشگاه شاهد, شماره 4 و 5, 1373.
4ـ امام خمینى(ره), سیماى زن در کلام امام خمینى.
5ـ پیام زن, شماره هاى 10 الى 42.
6ـ زن روز, تمامى شماره هاى 1364.
7ـ ستارى جلال, سیماى زن در فرهنگ ایران, چاپ اول, 1373.
8ـ شریفى على, مجموعه آثار 21, چاپ ششم, 1373.
9ـ کتاب توسعه, نظریه هاى اجتماعى شماره هاى 5, 6, 7 و 8, 1372 تا 1374.
10ـ مطهرى مرتضى, نظام حقوق زن در اسلام, چاپ هشتم, 1357.
11ـ ویژه نامه, سمینار رسالت زن مسلمان در جهان امروز, آبان, 1373.
منبع: ماهنامه پیام زن شماره 58

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید