مادرى، شایستگى‌ها و بایسته‌ها

مادرى، شایستگى‌ها و بایسته‌ها

از آنجا که تعلیم و تربیت یکى از مهم‌ترین و اساسى‌ترین مباحث انسانى است و گستره‌اى به وسعت تمامى دانش‌هاى بشرى دارد، از ارزش والایى برخوردار مى‌باشد و با توجه به اینکه محورى‌ترین نقش در آموزش و پرورش به عهده مادران مى‌باشد تنها نظر به خطیر بودن مسئولیت مادرى و حساسیت این وظیفه، حسن نیت مادر و یا به تعبیر عده‌اى، غریزى بودن مادرى، کیفیت مراقبت‌ها را تضمین نمى‌کند.
مادران باید بدانند که مادرى هنر است و فن بسیار پیچیده، و جز آشنایى با رموز این هنر بزرگ و برخوردارى از صلاحیت‌هایى که باید مادر داشته باشد، عنصر دیگرى نمى‌تواند در ایفاى رسالت مادرى توفیق دهد.
به بیان دیگر امکان تربیت فرزندان، در
ضمن برخوردارى مادر از صلاحیت‌هاى لازم، در گرو اصول شناخته‌شده‌اى است که آشنایى و رعایت آنها موفقیت مادر را تضمین مى‌کند و تحقق اهداف را ممکن ساخته، سرعت مى‌بخشد.
در این نوشتار به یکى از مهم‌ترین مباحث تربیت که بحث صلاحیت‌هاى مادرى و اصول آن است مى‌پردازیم و بایدها و نبایدهایى را مطرح مى‌کنیم که باید در تربیت فرزندان مورد توجه باشد تا اهداف تربیت که شکوفا ساختن استعدادهاى همه‌جانبه فرزندان است، تحقق یابد. چرا که وجود ناهنجارى‌هاى فراوان تربیتى در نسل جوان و ناکامى‌هاى بسیارى که در تربیت دینى، اخلاقى و اجتماعى فرزندان‌مان مى‌بینیم، به علت عدم آشنایى مادران با اصول تربیت و به کارگیرى آن مى‌باشد، به ویژه در زمان فعلى که تمامى محدودیت‌ها و حصارها شکسته شده و عوامل تأثیرگذار در تربیت کودکان، گستره‌اى به وسعت جهان پیدا نموده است و به جهت وجود امکانات متعددى چون رایانه، اینترنت و ماهواره … امر تربیت بسیار سخت و پیچیده و یک امر کاملاً فنى و حساس شده است. در این شرایط تنها وجود غریزه مادرى، تربیت نسل را ضمانت نمى‌کند. در عصرى که دشمن قسم خورده به صورت پنهان و آشکار کمر همت، براى دگرگونى و تغییر فرهنگ نسل جوان بسته است، مى‌طلبد که مادران مجهز به سلاح تربیتى براى مقابله با نقشه‌هاى شوم دشمنان فرهنگ اسلامى شوند.
مادران باید بدانند در عصر حاضر هیچ سلاحى همچون آگاهى از اهمیت و نقش کلیدى مادر در تربیت و آشنایى دقیق با مسائل تربیتى، برنده‌تر و مؤثرتر نخواهد بود.
از این‌رو یکى از رسالت‌هاى مهم رسانه‌ها و عوامل فرهنگ‌ساز مثل صدا و سیما و مطبوعات و نشریات ارتقاى سطح آگاهى و بینش و درایت مادران نسبت به امر خطیر تربیت مى‌باشد. چرا که اولین و مهم‌ترین عامل فرهنگ‌ساز در جامعه، مادران مى‌باشند. شاید بدین جهت است که تمامى توجه دشمن در همسان‌سازى فرهنگى و جهانى‌شدن متوجه زنان و مادران مى‌باشد، زیرا آنان به خوبى دریافته‌اند اگر بتوانند فرهنگ مادران را تغییر دهند، به جهت نقش محورى آنان در فرهنگ‌سازى، موفق به تغییر فرهنگ تمامى جامعه شده‌اند.
به هر حال به تعبیر مقام معظم رهبرى باید براى مقابله با نقشه‌هاى دشمن از همان راهى که وارد شده‌اند، وارد شد و مقابله نمود. آنها از راه تغییر فرهنگ زنان و مادران وارد شدند و متولیان فرهنگى جامعه باید با ارتقاى سطح علمى، تربیتى و اجتماعى مادران، با دشمنان مقابله نمایند.
در این مقاله سعى بر این است که مادران عزیز را به بخشى از صلاحیت‌ها و شایستگى‌هایى که باید از آن برخوردار باشند، همچنین اصول و قواعد تربیت آشنا نماییم.

صلاحیت‌هاى مادرى
از آنجا که مادر باغبان فطرت فرزند است، هم مى‌تواند آدمیت او را بسازد و هم مى‌تواند تخریب نماید. در صورتى که مادر آگاه به مسئولیت خطیر خود باشد، آدمیت او را مى‌آفریند و اگر از اصول تعلیم و تربیت غافل باشد، نتیجه آن تخریب روح و روان و عاطفه و انسانیت فرزند مى‌شود.
مادرى صلاحیت مى‌خواهد. چگونه ممکن است مادر از صلاحیت‌هاى لازم برخوردار نباشد ولى نتیجه و برآیند کار او قابل توجه و مفید باشد؟! در صورت برخوردارى از صلاحیت‌هاى لازم، مادر مى‌تواند فرزندان خود را به رشد و کمال سوق دهد.

صلاحیت
بعد از توجه به ضرورت وجود صلاحیت‌ها در رسالت مادرى، لازم است منظور از صلاحیت‌ها بیان شود. منظور از صلاحیت‌هاى مادرى، شناخت‌ها و مهارت‌هایى است که مادر با کسب آنها مى‌تواند در تعلیم و تربیت به پرورش عقلى، جسمى، عاطفى و معنوى فرزندان کمک نماید.

صلاحیت‌ها
صلاحیت‌هاى شناختى مادر
منظور از صلاحیت‌هاى شناختى مادران، آگاهى و مهارت‌هاى ذهنى است که مادر را در شناخت و تحلیل مسائل و موضوعات مرتبط با تعلیم و تربیت توانا مى‌سازد. به عنوان مثال شناخت روحیه و سلیقه و نیازها و تمایلات فرزند در مراحل مختلف رشد، یکى از صلاحیت‌هاى شناختى مادر است.
مهم‌ترین صلاحیت‌هاى شناختى عبارتند از:
ـ شناخت نیازهاى روانى فرزندان
ـ شناخت اصول تعلیم و تربیت
ـ شناخت دوره‌هاى مختلف زندگى فرزند، به ویژه دوره نوجوانى
ـ شناخت اهداف و روش‌هاى تعلیم و تربیت
طبیعى است که محصول تربیتى یک مادر آگاه و با اطلاع، با محصول یک مادر بدون اطلاع و داراى شناخت لازم، بسیار
متفاوت مى‌باشد، همان طور که محصولات یک باغبان آگاه به اصول و فنون کشاورزى با یک کشاورز بدون شناخت‌هاى لازم، از نظر کمّى و کیفى متفاوت مى‌باشند. درست است که هر دو سیب پرورش مى‌دهند، ولى بین سیب پرورش‌یافته کشاورز آشنا به مسائل کشاورزى با یک کشاورز ناآشنا تفاوت‌هاى آشکار و غیر قابل انکارى وجود دارد. طبیعى است هر چه دامنه اطلاعات مادران در زمینه تعلیم و تربیت افزایش یابد، در انجام رسالت مادرى توفیق بیشترى خواهند داشت.

صلاحیت یکم: شناخت نیازهاى روانى فرزندان
یکى از شناخت‌هاى ضرورى که مادر باید از آن برخوردار باشد، شناخت نسبت به نیازهاى روانى فرزندان است. اگر مادر نسبت به این نیاز از شناخت لازم و کافى برخوردار نباشد، نسبت به تأمین این نیازها مسئولیت و حساسیتى نشان نمى‌دهد. در این صورت بسیارى از مشکلات روانى بچه‌ها و عدم موفقیت‌هاى آنان در رویارویى با مسائل و مشکلات زندگى، ناشى از بى‌توجهى مادر نسبت به این نیازها، و مهم‌تر از آن عدم تأمین و برآوردن نیازهاست. یکى از عوامل بزهکارى در کودکان و نوجوانان همین مسئله است. در آموزه‌هاى دینى این مسئله مورد توجه قرار گرفته، یکى از نیازهاى روانى فرزندان، مثلاً حرمت و احترام است.
تحقیقات روان‌شناختى رابطه معنادارى بین حرمت و «عملکرد اجتماعى ـ رفتارى» نشان مى‌دهد.
امام هادى(ع) فرمود: «مَن هانتْ علیه نفسُه فلا تأمَن شرَّه؛(1)
هر که براى خود شخصیت و حرمت قائل نباشد، از شرّ او ایمن مباش.»
توجه به این نیاز روانى، نفس را از ابتذال و تباهى حفظ مى‌کند. آن کس که براى خود حرمت قائل است، شهوات نفسانى و تمایلات حیوانى، براى او جلوه‌هاى ناچیز و بى‌مقدار است و همواره خواهد کوشید گوهر والاى انسانى خود را با عزت پاس دارد.
على(ع) فرمود: «مَن کرمتْ علیه نفسُه هانتْ علیه شهوته؛(2)
هر که براى خویش کرامت و بزرگوارى قائل باشد، شهوت و هواى نفس، براى او حقیر و پست است».
مادر علاوه بر شناختِ نیازهاى روانى باید به خطر تثبیت آن نیازها هم توجه داشته باشد، زیرا روانشناسان معتقدند اگر یک نیاز روانى در انسان برطرف نشود، آن نیاز در او تثبیت مى‌شود و امکان توجه به نیازهاى متعالى در وى وجود ندارد. همچنین یکى از علل دیگر تثبیت را برطرف شدن افراطى یک نیاز روانى مى‌دانند. باید مادران به اندازه و به دور از زیاده‌روى، نیازهاى روانى فرزند را برآورند. در غیر این صورت، نیاز در وى تثبیت مى‌شود و از یک نیاز به نیاز روانى دیگر عبور نخواهد کرد.
با توجه به اهمیت موضوع، به اساسى‌ترین نیازهاى روانى فرزندان اشاره مى‌نماییم. نیازهاى روانى انسان را در سه بخش مى‌توان دسته‌بندى نمود:
اوّل: نیازهاى بدنى
دوم: نیازهاى اجتماعى
سوم: نیازهاى فردى

بخش اوّل: نیازهاى بدنى
نیازهاى بدنى آن دسته از نیازهایى هستند که زیربناى جسمانى دارند. به عنوان مثال مرکز گرسنگى در مغز ما وجود دارد. دانشمندان قدیم فکر مى‌کردند معده احساس گرسنگى مى‌کند، ولى دیدند کسانى که معده ندارند نیز احساس گرسنگى دارند. نیازهاى بدنى، ریشه در بدن ما دارند و مرکز احساس این نیازها در بدن ما وجود دارد.
عمده‌ترین نیازهاى جسمانى: گرسنگى، تشنگى، جنسى و نیاز به ایمنى است.
تئورى‌پرداز مشهور مسائل روانى «ایراهام مزلو» گستره نیازهاى جسمانى انسان را وسیع‌تر و گسترده‌تر از نیازهاى متعالى او مى‌داند. چرا که انسان هر چه از نظر رشد فکرى، علمى و عاطفى در سطوح پایین‌تر قرار داشته باشد، به همان اندازه از
نیازهاى جسمانى بیشترى برخوردار است، از این‌رو نیازهاى انسان را این گونه ترسیم مى‌کند:
همان طور که ملاحظه مى‌نمایید قسمت‌هاى بیشترى از نیازهاى روانى انسان را نیازهاى فیزیولوژى و ایمنى که همان
نیازهاى جسمانى است در برمى‌گیرد.
«مزلو» بر این باور است که اگر به موقع و به اندازه نیازهاى جسمانى کودکان مورد توجه قرار نگیرند و تأمین نگردند، کودک در این نیازها تثبیت مى‌شود و عبور به مراتب بالاتر را نخواهد داشت. او در این زمینه مى‌گوید:
نیازهاى فیزیولوژیک بر ارگانیزم بدن تسلط مى‌یابند و در این صورت نیازهاى دیگر به سادگى، موجودیت خود را از دست مى‌دهند یا به عقب رانده مى‌شوند. براى شخصى که به حد مفرط گرسنه است هیچ دلبستگى جز غذا در او وجود ندارد. براى فردى که از گرسنگى مزمن و مفرط رنج مى‌برد «مدینه فاضله» او را مى‌توان صرفا به مکانى تشبیه کرد که در آن غذا به حد وفور وجود داشته باشد. او میل دارد چنین تصور کند که اگر فقط تأمین غذا براى بقیه دوران زندگى‌اش تضمین شود، کاملاً خوشبخت خواهد بود. او آزادى، عشق، امنیت، احترام و … را ممکن است به عنوان جلوه‌هاى بى‌ارزشى که چون از عهده پر کردن شکم او برنمى‌آید و سودى در بر ندارد، کنار بزند. چنین فردى تنها با نان زندگى مى‌کند.(3)
اگر نیازهاى جسمانى، نسبتا خوب ارضا و برآورده شوند، مجموعه جدیدى از نیازها پدید مى‌آیند که مى‌توانیم آنها را جزء نیازهاى ایمنى طبقه‌بندى کنیم، مانند: امنیت، ثبات، وابستگى، حمایت، رهایى از ترس و آشفتگى، نیاز به سامان، نظم، قانون محدودیت، داشتن حامى مقتدر و … .
اگر نیازهاى فیزیولوژیک (جسمانى) ارضا شود، در پى آن مى‌توانیم تمامى ارگانیزم (ابزار و استعدادها) را به عنوان مکانیزم (شیوه و راه) جویاى ایمنى توصیف کنیم. در این صورت گیرنده‌ها، عقل و دیگر استعدادهاى انسان، ابزار براى جستجوى ایمنى مى‌شوند.
به هر روى یکى از عوامل مهم در رشد انسان توجه به نیازهاى جسمانى است. در صورت بى‌توجهى به این نیاز، نیازهاى اساسى دیگر مورد تهدید قرار مى‌گیرد.
در یکى از آموزه‌هاى حکیمانه امیر مؤمنان، على بن‌ابى‌طالب(ع) به فرزندشان محمد بن‌حنفیه آثار سوء فقر و تهیدستى و تأثیر آن در جنبه‌هاى گوناگون زندگى چنین مطرح شده است:
«فرزند، من از تهیدستى بر تو هراسناکم! از فقر به خدا پناه ببر که فقر دین انسان را ناقص و عقل را سرگردان مى‌کند و عامل دشمنى است.»(4)
در جاى دیگر حضرت مى‌فرماید: «تهیدستى مرد زیرک را در بیان برهان کُند مى‌کند.»(5)
توجه به نیازهاى جسمانى در رشد انسان
آن قدر اهمیت دارد که روانشناسان معتقدند طریق محو انگیزه‌هاى عالى این است که ارگانیزم بدن را به حد مفرط گرسنه و تشنه نگه داریم.
گفتنى است هنگامى که نیازهاى فیزیولوژیک به طور مداوم ارضا شوند، موجودیت خود را به عنوان عوامل تعیین‌کننده فعال یا سازمان‌دهندگان رفتار از دست مى‌دهند.
نیاز به ایمنى
بعد از نیازهاى فیزیولوژیک و توجه و تأمین آن، نیاز به احساس امنیت و آرامش خاطر از جمله نیازهاى اساسى انسان است. احساس امنیت و آرامشِ خاطر پدیده‌اى روانى است که ریشه در فطرت آدمى دارد. به همین علت روان‌پژوهان زمانى که به بررسى نیازهاى اساسى انسان مى‌پردازند، نیاز ایمنى را در شمار نیازهاى اساسى قرار مى‌دهند.
بعد از نیازهاى فیزیولوژیک، یکى از نیازهاى جدى کودک این است که در کنار دیگران باشد و به دور از تهدید زندگى کند. او مى‌خواهد دیگران در کنار او باشند، بدون اینکه او را تهدید یا ترک کنند.
در نیاز به امنیت کودک سه عنصر اساسى مطرح است: حضور دیگران، تهدید نکردن و استمرار حضور دیگران.
نبود هر یک از این سه عنصر موجب مى‌شود که این نیاز برآورده نشود. مادران براى تأمین این نیاز باید به نکات زیر توجه داشته باشند:
الف) کودک را به صورت مکرر رها نکنند و او را تنها نگذارند.
ب) کودک را هرگز تهدید به تنها گذاشتن، تنها ماندن و ترک شدن نکنند.
ج) پیوسته در کنار کودک بودن و او را لحظه‌اى ترک نکردن یا جلوگیرى از کوچک‌ترین عامل تهدیدکننده، موجب تثبیت این نیاز مى‌شود.
از این‌رو رها کردن مکرر، تهدید و یا ارضاى افراطى موجب تثبیت مى‌شود، ولى ارضاى نسبى این نیاز موجب عبور فرزندان از این نیاز به نیازهاى بالاتر مى‌گردد. اگر کودک احساس کند که مى‌تواند روى حضور دیگران حساب باز کند و با آرامش بتواند تنهایى را تجربه نماید، توانسته است به این نیاز پاسخى درست بدهد و به سمت نیازهاى بالاتر رود.
مادران باید به این نکته توجه نمایند که رفتارهاى اجتماعى فرزندان بر اساس نیازهاى آنان و چگونگى تأمین این نیازها شکل مى‌گیرد. اگر نیاز به ایمنى و امنیت کودک برطرف نشود ممکن است متوسل به چاپلوسى و ریاکارى و دروغگویى گردد و یا اینکه براى پیدا کردن امنیت به افراد نااهل پناه ببرد و یا به صورت افراطى پناه به حیوانات مثل کبوتر و سگ، و یا با دوستان همسال خود به صورت افراطى دوستى‌هاى بى‌حد و مرز ایجاد نماید و آنان را پناهگاه و محل امن در زندگى قرار دهد. مهم‌تر از همه کودکى که به نیاز ایمنى او در دوران کودکى پاسخ مناسبى داده نشده باشد، وقتى وارد مدرسه مى‌شود، از جمله بچه‌هاى مشکل‌دارى مى‌باشد که به سختى حاضر است از مادر جدا شود و در جمع دانش‌آموزان به تحصیل بپردازد. غالبا این گونه بچه‌ها در مدرسه در رفتارهاى اجتماعى خود دچار مشکلات عدیده‌اى مثل پرخاشگرى، ناسازگارى، دیگرآزارى و یا گوشه‌گیرى مى‌شوند که مى‌تواند از موانع مهم عدم رشد و پویایى در زندگى اجتماعى باشد.

بخش دوم : نیازهاى اجتماعى
از جمله نیازهاى روانى کودکان که توجه و تأمین آنها زمینه‌ساز رفتارهاى اجتماعى در آینده مى‌شود نیازهاى اجتماعى است.
اگر چه این نیازهاى روانى در طول زندگى وجود دارد، ولى با توجه به اینکه ساختار شخصیتى انسان در سال‌هاى اوّل زندگى شکل مى‌گیرد، باید توجه بیشترى به برخى از این نیازها در دوران کودکى صورت گیرد.
نیازهاى اجتماعى از دیدگاه روان‌شناسان عبارتند از: توجه، تعلق و نیاز به احترام.
نیازهاى اجتماعى پایه مشخص بدنى ندارند و برآورد این نیاز توسط دیگران است.
توجه
یکى از نیازهاى روانى انسان در طول زندگى، توجه است. آدمى در زندگى، هر نقشى که داشته باشد، در پى جلب توجه دیگران است. مخصوصا این نیاز در دوره کودکى، به ویژه در دختران جلوه بیشترى دارد. در آموزه‌هاى دینى نیز این نکته مورد تأکید قرار گرفته است که مرکز توجه خانواده ابتدا دختران باشد، بعد پسران.
نظام تربیتى اسلام، در هدیه دادن، توجه به نیازمندى‌ها و ابراز عواطف، دختران را بر پسران ترجیح داده است. به این
جهت که دختران بیش از پسران نیاز به توجه دارند.
توجه، نیاز روانى فرزند ما است و باید به آن عنایت نماییم. قبل از آنکه فرزندمان با راههاى مختلف به دنبال جلب توجه باشد. عدم ارضاى «نیاز به توجه» منجر به اختلالات روانى و در صورت تداوم به بیمارى روانى منجر مى‌گردد. افرادى که دچار بیمارى هیسترى (که از بیمارى‌هاى نسبتا حادّ روانى است) مى‌گردند تشنه توجه هستند. بیشتر معضلات اخلاقى و منشاء رفتارهاى اجتماعى، نیازهاى روانى است. به طور مثال یکى از دلایلى که نوجوانان هر روز از نظر ظاهر، تیپ‌هاى عجیب و غریبى را به هم مى‌زنند، جلب توجه است. آنان به این وسیله مى‌خواهند توجه دیگران را به خود جلب نمایند و در پى ارضاى نیاز روانى خود مى‌باشند.
اگر والدین بخصوص مادر، به موقع توجه لازم را به فرزندان داشته باشند، این نیاز ارضا مى‌شود و فرزندان به فکر ارضاى غیر منطقى و غیر معقول آن نمى‌افتند.
تعلق
انسان از نظر روانى، نیاز دارد که در قلب دیگران جاى داشته باشد و علقه و پیوند عاطفى بین او و دیگران ایجاد گردد. نوجوان نیاز دارد که هم در قلب اعضاى خانواده جا داشته باشد و هم در قلب دوستان و همسالان. در دوره نوجوانى، صرف حضور در جمع خانوادگى او را ارضا نمى‌کند. آنچه نیاز دارد، احساس تعلق نسبت به اعضاى خانواده، همچنین تعلق به گروه و همسالان است که از مهم‌ترین نیازهاى دوره نوجوانى است. نوجوان در این دوره براى اینکه بین همسالان خود، جا پیدا نماید حاضر است تمامى ارزش‌هاى خانوادگى و مذهبى خود را زیر پا گذارد.
اگر احساس کند که تعلق به گروه ندارد و یا دوستان، او را نپذیرفته‌اند این احساس او را دچار بیمارى‌هاى روان‌تنى مى‌گرداند. از این‌رو خیلى از تلاش‌هاى او و بسیارى از ناهنجارى‌هاى رفتارى و اخلاقى، حتى نوع آرایش ظاهرى و پوشش وى به این مسئله برمى‌گردد. هراس از گمنامى و تنهایى، نوجوان را برمى‌انگیزد خود را در ارتباط با گروه همسالان قرار دهد. رنج ناشناخته‌ماندن آنچنان او را تحت تأثیر قرار مى‌دهد که براى احساس تعلق به گروه، بیشترین فعالیت را
نشان مى‌دهد و همبستگى گروهى براى آنان به عنوان یک شاخص موفقیت محسوب مى‌گردد. عدم پذیرش در گروه، نوجوان را دچار تزلزل، احساس بى‌اعتمادى به خود و عدم کفایت (بى‌عرضگى) خواهد نمود. نوجوان سرخورده از گروه به باندها و گروههاى ناسالم اجتماعى مى‌پیوندد تا بر تنهایى و عدم تعلق خویش فائق آید. از این‌رو مادران باید به نیاز روانى فرزندان خود آگاه باشند. به جاى اینکه آنان را از برقرارى روابط با دوستان همسال خود محروم نمایند، به آنان دانش اجتماعى، چگونگى برقرارى روابط و آموزش‌هاى ضرورى را بدهند، تا بتوانند با قرار گرفتن در گروههاى سالم، نیاز به تعلق را ارضا نمایند.
حرمت اجتماعى(social Esteem)
از آنجا که انسان فطرتا موجودى طالب احترام است، یکى از نیازهاى روانى او برخوردارى از حرمت اجتماعى است.
انسانى که در جامعه از حرمت برخوردار است و اطرافیان او برایش احترام قائل مى‌باشند، مسیر و راه موفقیت براى او هموار مى‌گردد. بر عکس انسانى که از این حرمت در حد شأن اجتماعى خود برخوردار نمى‌باشد، همین مسئله موجب مى‌گردد که راههاى موفقیت روى او بسته گردد، یا براى به دست آوردن حرمت اجتماعى، دست به امور غیر معقول و غیر اخلاقى زند.
مادران باید بدانند تحقیر شخصیت فرزندان، آنها را به عقب‌نشینى وادار مى‌کند و منزوى مى‌سازد. در مقابل احترام به
شخصیت، ایشان را به میدان گسترده روابط اجتماعى و حضور مؤثر و فعالانه در صحنه‌هاى جامعه سوق مى‌دهد.
نوجوان، اگر احترام ببیند و مورد تکریم واقع شود، اعتماد مى‌کند و نیروها و انرژى‌هایش را در مسیر سالم و سازنده‌اى به کار مى‌اندازد. اما اگر از صحنه‌هاى فعال جامعه عقب رانده شود، نیروهایش را در خود مصرف مى‌کند.
با نوجوان مشورت کردن، به او مسئولیت دادن، در حضور اعضاى خانواده و بستگان و دوستان به شخصیتش احترام گذاشتن، برایش اهمیت قائل شدن و آزادى نسبى و معقول براى او فراهم نمودن، از شیوه‌هایى است که باعث مى‌شود نوجوان، خود را در جمع، داراى پایگاه و موقعیت اجتماعى احساس کند و دیگر براى اینکه به درون خود بخزد و با خود مشغول شود و در ناامیدى
به ارضاى خویش بپردازد، نیازى احساس نمى‌کند.(6)

بخش سوم: نیازهاى فردى
بخش دیگرى از نیازها، فردى است. عمده‌ترین نیازهاى فردى عبارتند از:
1 ـ حرمت خود
2 ـ استقلال‌طلبى
3 ـ خودشکوفایى
از ویژگى این نیازها آن است که این نیازها را خود فرد باید برآورده نماید، بر خلاف نیازهاى اجتماعى که باید دیگران برآورده نمایند.
1 ـ حرمت خود
حرمت خود یک نیاز فردى است که پس از حرمت اجتماعى است. یعنى باید حرمت اجتماعى فرد تأمین شود تا به حرمت خود
برسد. به بیان دیگر پیش‌نیاز حرمت خود، حرمت اجتماعى است. فردى که نیاز حرمت اجتماعى او تأمین نگردیده باشد، در وى احساس منفى شکل مى‌گیرد که موجب مى‌گردد فرد براى خودش حرمتى قائل نباشد. عدم حرمت براى خود موجب روى آوردن به خیالات، گریز از مسئولیت، خودنمایى و ریاکارى، جلب توجه دیگران، ترور شخصیت، تخریب دیگران و استفاده از غیبت و تهمت و استهزا، روى آوردن به لذات موقت و مواد مخدر، روشنفکرنمایى و هویت‌باختگى، شبهه‌افکنى و سنت‌شکنى و ریاست‌طلبى مى‌گردد. این مسئله مى‌تواند بسیار مخرب و ویرانگر باشد. علاوه بر مسائلى که گفته شد بعضى که براى خود حرمت قائل نمى‌باشند دچار بدبینى، کمرویى و کناره‌گیرى مى‌شوند.
دیدید در آموزه‌هاى دینى به این نکته اشاره شده که کسى که براى خود حرمتى قائل
نیست، امکان دست‌زدن به هر کار خلاف و شرّى براى او وجود دارد. بر عکس کسى که براى خود کرامت و ارزش قائل است، همین مسئله مهم‌ترین عامل براى حفظ او از مفاسد و بزهکارى‌هاست. چنین فردى کنترل‌کننده خود است و نیاز به کنترل از بیرون ندارد، زیرا احترام و کرامتى که براى خود قائل است، عامل بازدارنده بسیار مهمى براى دورى از مفاسد اخلاقى است، همان طور که فرمود: «مَن کرمتْ علیه نفسُه هانتْ علیه شهواته».
2 ـ استقلال‌طلبى
انسان از زمانى که از وابستگى‌هاى خانوادگى رها مى‌شود و وارد صحنه اجتماعى مى‌گردد، به دنبال به دست آوردن استقلال نسبى مى‌باشد، زیرا این مسئله جزء نیازهاى روانى وى مى‌باشد. از این‌رو خانواده به ویژه مادر باید تمهیداتى بیندیشد تا این نیاز روانى
فرزند به خوبى تأمین گردد. آنان باید سعى کنند از ابتدا فرزندان را زیاد به خودشان وابسته و متکى نکنند تا زمینه جداسازى تدریجى از خانواده به سهولت و آرامى انجام پذیرد. باید سعى نمایند در روابط خود تعدیل نمایند و از هر گونه افراط و تفریط در این زمینه دورى گزینند. مى‌بایست به اندازه توان و استعداد فرزندان به آنها مسئولیت‌هایى داده شود و در اجراى آن مسئولیت‌ها استقلال نسبى داده شود. در مرحله بعد جامعه سعى نماید این استقلال را تا حدّ امکان براى نوجوانان تأمین نماید.
3 ـ خودشکوفایى
منظور از خودشکوفایى، تمایل فرد براى بروز و ظهور استعدادهایش است، یا به بیان دیگر خواستار تحقق استعدادهاى خود است. «ایراهام مزلو» معتقد است هر انسانى داراى گرایش ذاتى براى رسیدن به خودشکوفایى است، یعنى انسان‌ها هم با یک سرى «نیازهاى شبه غریزى» به دنیا مى‌آیند که این نیازها انگیزه کمال و رشد را در انسان فراهم مى‌سازند و وى را در رسیدن به آنچه در توان اوست فرا مى‌خوانند. آدمى از بدو تولد با خود توان کمال و سلامت روان را به همراه دارد. رشد سالم و طبیعى انسان وقتى حاصل مى‌شود که این فطرت و طبیعت خوب و مثبت در او شکوفا گشته و استعدادها و گنجایش‌هاى وى به حد نصاب فعالیت برسند.
«مزلو» ویژگى‌هاى انسانى را که به خودشکوفایى رسیده است، به دو دسته تقسیم مى‌کند:
ـ ویژگى‌هاى کلى: به اعتقاد او انسان‌هاى خودشکوفا دو ویژگى کلى دارند:
الف) آنها نیازهاى سطوح پایین‌تر یعنى نیازهاى جسمانى، ایمنى، تعلق، محبت و احترام را برآورده ساخته‌اند.
ب) انسان خودشکوفا الگوهاى بلوغ و پختگى و سلامت مى‌باشند و از توانایى‌ها و قابلیت‌هاى خود حداکثر استفاده را نموده و خویشتن را محقق بخشیده‌اند.

صلاحیت دوم شناخت اصول تعلیم و تربیت
دومین صلاحیت شناختى، شناخت نسبت به اصول تعلیم و تربیت مى‌باشد. از آنجا که این مسئله یکى از مباحث پردامنه در حوزه آموزش و پرورش مى‌باشد، در این نوشتار مجال پرداختن به آن نمى‌باشد. علاقه‌مندان جهت آشنایى بیشتر با این بحث، به کتاب‌هایى که در این باره نوشته شده است مراجعه نمایند.

شناخت جامعه و عوامل تهدیدکننده سلامت دین و روان فرزندان
یکى دیگر از شناخت‌هاى ضرورى مادر، شناخت اقتضائات و نیازهاى زمان و مکان است. با توجه به شرایط زمان و مکان، فعالیت تربیتى نیازهاى خاص آن زمان و مکان را پیدا مى‌کند که مادر بدون توجه به آنها، در تعلیم و تربیت به توفیق چندانى دست نمى‌یابد. در آموزه‌هاى دینى آمده است: «زمان‌شناسى و زبان گزینى نشان خرد است.»(7)
زمان در علوم فلسفى و تجربى داراى ماهیتى فیزیکى و ناشى از متغیرهاى طبیعى است. اما در علوم انسانى ـ رفتارى داراى معنى و محتوایى تحلیلى و ناشى از متغیرهاى سیاسى ـ فرهنگى است. امام على(ع) فرمود: «إذا تغیّر السلطانُ تغیّر الزمانُ؛ دگرگونى نظام سیاسى و رژیم، اوضاع زمان را دگرگون مى‌کند».
آشنایى به مقتضیات زمان و درک ضرورت‌هاى کنونى، مادر را توانا مى‌سازد نبض حرکت را در دست گرفته و آینده را بسازد. این مهم به ویژه در دنیاى امروز، از بایسته‌هاى زندگى و رمز پیروزى است. در فرهنگ علوى این نکته مورد توجه قرار گرفته در تعالیم امام کاظم(ع) آمده است: «روزگارى را که پیش روى دارى، بشناس و آراسته ساز و آماده پاسخگویى به انتظارات، توقعات، نیازها و چالش‌هاى آن باش، چرا که تو مسئولى.»(8) مادر وقتى به نیازهاى زمان و تهدیدات و خطرات ناشى از تهاجمات فرهنگى آگاه باشد، همچنین نسبت به پیچیدگى امر تربیت در عصر حاضر با توجه به زمانى که در آن زندگى مى‌کنیم که مرزها شکسته شده و وسایل ارتباط جمعى و خطراتى وجود دارد که از این ناحیه سلامت دین و روان فرزندان ما در خطر مى‌باشد، طبیعى است که ضرورت تجهیز به آگاهى و بینش، اجتناب‌ناپذیر است. از این‌رو مادر خود را آماده و مجهز مى‌نماید براى مقابله اصولى و منطقى با این خطرات و آسیب‌هاى ناشى از آن. در صورت آگاهى مادر به نیازهاى زمان و مکان است که مى‌فهمد با روش‌هاى سنتى و قدیمى با آگاهى بسیار محدود و صرفا با نیت پاک نمى‌شود فرزند و سلامت دین او را حفظ کرد و زمانه و اقتضائات آن آگاهى و آمادگى بیشترى را مى‌طلبد. به همین جهت امیر مؤمنان مى‌فرماید: «هرکس روزگار را بشناسد، از آمادگى غفلت مى‌کند؛ من عرف الایام لم یغفل عن الاستعداد.»(9)

اصول اساسى در پرورش دینى ـ اخلاقى
از آنجا که از عمده‌ترین رسالت‌هاى یک مربى، پرورش اخلاقى است، در این قسمت به چند اصل کلى در پرورش اخلاقى اشاره مى‌شود:
اصل اوّل: اصل تدریج
پرورش اخلاقى باید آرام، آرام صورت پذیرد و از هر گونه عجله و شتابزدگى در تربیت جدّا باید دورى نمود. از این‌رو مادر باید از زمان انتخاب همسر به تربیت بچه‌ها توجه داشته باشد و بعد در مرحله انعقاد نطفه و باردارى، شیردهى، دوران کودکى، نوجوانى و جوانى و … باید در تمامى مراحل مختلف زندگى، مادر به فکر پرورش اخلاقى و مذهبى فرزند باشد، نه اینکه کودک رها باشد، و فقط در یک مقطع به فکر تربیت او بیفتیم و با شتاب اقدام به تربیت نماییم.
اصل دوم: تعقل
امام کاظم(ع) سلامت دین و دنیا را در گرو روشنایى چراغ خِرَد دانسته و خطاب به هشام بن‌حکم مى‌فرماید: «هر کس قدرت، عزت، راحت و سلامت دین و دنیا را مى‌خواهد، در راز و نیاز و نیایش با خدا «کمال عقل» را بخواهد.»(10)
به هر حال در آئین حیات‌بخش اسلام، بین دیندارى و خردمندى، ایمان و آگاهى، اخلاق و آزادى، رابطه‌اى مستقیم و تنگاتنگ وجود دارد، به گونه‌اى که مى‌توان ادعا کرد ایمان و دیندارى و اخلاق را باید در بین اندیشوران و آزادى‌خواهان یافت. بر این اساس هیچ بنده غیر متفکرى نمى‌تواند حقیقتا متدین باشد.
اصل سوم: آزادى
ایمان و اخلاق، اجباربردار و اکراه‌پذیر نیست. باید از راه شک و با تکیه بر آزادى به تعالى و رشد رسید.
استاد مطهرى مى‌گوید: «بعضى چیزها اصلاً اجباربردار نیست. از جمله اینها رشد فکرى است. از نظر رشد فکرى باید انسان‌ها را آزاد گذاشت. اگر به مردم آزادى فکر ندهیم، هرگز فکرشان در مسائل دینى رشد نمى‌کند و پیش نمى‌رود …»
آن شهید با نفى تقلید و تحمیل در دیندارى و دین‌باورى، تأکید مى‌کند: «اسلام نه تنها به مردم اجازه مى‌دهد، بلکه فرمان مى‌دهد که فکر کنند، به دلیل اطمینانى که به منطق خود دارد.»
شهید مطهرى معتقد است که به دلیل آزادى‌ها بود که اسلام توانست باقى بماند. اگر در صدر اسلام کسى مى‌آمد و مى‌گفت: من خدا را قبول ندارم و مى‌گفتند: او را بزنید و بکشید، امروز دیگر اسلامى وجود نداشت. اسلام به این دلیل باقى مانده که با شجاعت و با صراحت، با افکار مختلف رو در رو شده است.
اصل چهارم : توجه به ظاهر
توجه به ظاهر یکى از اصول تربیتى در اسلام است. با توجه به توصیه‌ها و روش‌هاى تربیتى دینى، به اهمیت و مقبولیت این اصل پى مى‌بریم.
ظاهر خوب و پسندیده، انسان را به کارهاى نیکو مى‌کشاند و ظاهر ناپسند، راه زشتکارى را بر انسان مى‌گشاید.
قرآن کریم به این مطلب اشاره دارد و مى‌فرماید: «و ثیابک فطهِّرْ و الرجزَ فاهْجُرْ؛(11) جامه‌ات را پاکیزه دار و از پلیدى دورى گزین.»
پیامبر اکرم(ص) مى‌فرماید: «اَحسنوا
لباسکم و اَصلحوا رحالَکم حتى تکونوا کاَنّکم شامَه فى‌الناس؛(12) لباس نیکو بپوشید و وسیله نقلیه خود را اصلاح و بهتر کنید تا میان مردم جلوه خوب داشته باشید.
اصل پنجم : تحول باطن
در نظام تربیتى اسلام پرداختن همزمان به ظاهر و باطن مورد توجه قرار گرفته است. نه تغییر ظاهر و نه تحوّل باطن، هیچ یک به تنهایى راه به جایى نخواهد برد. این دو با هم کارسازند و هر دو را باید از آلودگى شست:
«و ذروا ظاهر الإثم و باطنه؛(13) گناه نهان و آشکار، هر دو را واگذارید.»
اصل ششم : مداومت و محافظت بر عمل
مداومت و محافظت بر عمل از جمله اصول تربیت اخلاقى است که باید مورد توجه قرار گیرد. آنچه که در این اصل مهم است همراهى مداومت و محافظت است چرا که مداومت بر عمل، اعضا و جوارح بدن (یعنى ظاهر) را پیوسته به کار وا مى‌دارد و ناظر به کمیت است. محافظت توجه به ضوابط باطنى را فراهم مى‌نماید و ناظر بر کیفیت عمل است.
به طور کلى مداومت بدون محافظت، سازنده عادات سطحى و خشک است و محافظت بدون مداومت اصلاً سازنده نیست.(14)
در قرآن ضمن اشاره به این اصل مى‌فرماید: «إلاّ المصلین الذین هم على صلاتهم دائمون(15) … و الذین هم على صلاتهم یحافظون؛(16) انسان‌ها در نوسانند مگر نمازگزارانى که بر نماز خود مداومت مى‌ورزند … و آنان که بر نماز خود محافظت مى‌کنند.»
ارتباط با خدا از طریق نماز هنگامى انسان را استوار مى‌کند که از دو ویژگى مذکور برخوردار باشد.
مداومت و محافظت، اصلى اصیل است که در همه شئون تربیتى باید مورد توجه باشد.
اصل هفتم : اصلاح شرایط و اوضاع
مبناى این اصل بالا بودن سطح تأثیرپذیرى انسان از اوضاع مختلف محیطى، اعم از زمانى و مکانى و اجتماعى است. طبق این ویژگى، ریشه برخى از افکار، نیات و رفتارهاى آدمى را باید در اوضاع محیطى او جستجو کرد. به عبارت دیگر انسان از جهت ظاهر و باطن تحت تأثیر اوضاع قرار دارد.
این اصل بیانگر آن است که براى زدودن پاره‌اى از حالات و رفتارهاى نامطلوب، نیز ایجاد حالات و رفتارهاى پسندیده در انسان باید برخى از شرایط و اوضاع را تغییر داد. نمونه بارز آن جریان حضرت موسى(ع) و گوساله‌پرستى بود که حضرت براى مهار این پدیده شرک‌آلود، علاوه بر آگاه‌سازى و تبیین فکرى، دست به تغییر موقعیت زد و سامرى را از محیط اخراج کرد و بدین وسیله با اصلاح اوضاع، آثار ضلالت‌بار از جامعه را زدود. بدون چنین تغییرى امکان اصلاح وجود نداشت.(17) با توجه به این اصل مادر باید شرایط مناسب تربیتى را در منزل براى فرزند ایجاد نماید تا تحت آن شرایط فرزند تربیت شود. اگر اوضاع منزل آلوده به گناه و اعمال سوء اخلاقى و رفتارى باشد، نمى‌توان انتظار رفتار صحیح از کودک را داشت.
اصل هشتم: اعتدال
یکى دیگر از اصول تربیت اسلامى اصل اعتدال است. با توجه به ظرفیت‌هاى مختلف انسان‌ها این اصل ضرورت پیدا مى‌کند. بیرون نروفتن از مرز اعتدال، نشانه خردورزى است. به بیان امیرالمؤمنین(ع) انسان جاهل جز در افراط و تفریط سیر نمى‌کند: «لا یرى الجاهل الا مفرطا أو مفرّطا.»(18)
راه اعتدال، انسان را به صراط مستقیم هدایت مى‌کند، از این‌رو اعتدال یکى از اصول نظام تربیتى دین است.
اصول دیگرى مثل مسئولیت‌پذیرى، محبت، تسامح و تساهل نیز مى‌باشد که در این نوشتار امکان پرداختن به آنها نیست.

صلاحیت سوم شناخت دوره‌هاى مختلف زندگى فرزند به ویژه دوره نوجوانى
سومین صلاحیت شناختى، شناخت نسبت به دوره‌هاى مختلف زندگى فرزند به ویژه دوره نوجوانى است.
تمام افراد بشر در زندگى خود از دورانى به دوران دیگر مى‌رسند، نوزاد به کودک، کودک به نوجوان، و نوجوان به انسانى بالغ مبدّل مى‌گردد. انسان‌ها در چرخه زندگى داراى دوره‌هاى متفاوتى هستند که هر دوره‌اى بر مرحله پیش و تجربیات مرحله قبل بنا مى‌شود و هر دوره‌اى داراى ویژگى‌ها و خصوصیات خود مى‌باشد. اهداف تربیت هم در هر دوره‌اى با دوره دیگر متفاوت مى‌باشد. یکى از صلاحیت‌هاى شناختى که مادران باید از آن برخوردار باشند، شناخت نسبت به دوره‌هاى مختلف زندگى فرزندان مى‌باشد تا بتوانند متناسب با آن دوره به تربیت فرزند بپردازند.
پیامبر اکرم(ص) دوره‌هاى زندگى یک جوان را به سه دوره تقسیم کرده‌اند: دوره اوّل از تولد تا 7 سالگى، دوره دوم از 7 تا 14 سالگى و دوره سوم از 14 تا 21 سالگى. براى دوره اوّل نام «سیادت» را برگزیده‌اند و براى دوره دوم «اطاعت» و دوره سوم را «وزارت» نامیده‌اند. این نام‌گذارى‌ها حکایت از تفاوت شیوه‌ها و برخوردهاى مربى در دوره‌هاى متفاوت مى‌کند. طبیعى است که براساس این نام‌گذارى شیوه برخورد در دوره سیادت با شیوه برخورد در دوره اطاعت و وزارت متفاوت است. به همین دلیل دستور عمل‌هاى پیامبر(ص) در هر دوره متناسب با نیازهاى آن دوره مى‌باشد. این مسائل حکایت از ضرورت شناخت دوره‌هاى مختلف مى‌نماید. مادران باید این دوره‌ها را به خوبى بشناسند و نظام تربیتى خود را در هر دوره بر اساس نیازها و ضرورت‌هاى آن شکل دهند.
مادران باید در دوره کودکى که دوره سیادت است با چگونگى برخورد تربیتى با کودک، با مطالعه کتاب‌هاى تربیتى آشنا شوند، تا بتوانند به فرزند خود کمک کنند. اگر مادر بداند در این دوره کودک باید بازى کند و بازى در این دوره علاوه بر اینکه کارى لغو و بیهوده نیست، از ضروریات تربیتى این دوره مى‌باشد، یا تحت تربیت و آموزش رسمى قرار نگیرد و … طبیعى است برنامه‌ریزى تربیتى او بر اساس اطلاعات نادرست و غیر کامل شکل مى‌گیرد. همچنین دوره نوجوانى، بسیار پیچیده و سرنوشت‌ساز و حساس است، به گونه‌اى که سعادت و شقاوت در این دوره رقم مى‌خورد. اگر مادر با این دوره و تحولات روحى و فیزیولوژى نوجوان آشنا باشد، همچنین نیازهاى نوجوان را خوب بداند، براى دوره نوجوانى فرزند خود به گونه‌اى برنامه‌ریزى مى‌کند که فرزند بتواند این دوره را به سلامت بگذراند، همچنین دوره‌هاى بعد.
بدیهى است مادرى که با شناخت دوره‌ها و مسائل آن وارد کار تربیتى مى‌شود، محصولات تربیتى او بسیار متفاوت با مادرى است که هیچ گونه شناختى ندارد.
آثار خوبى در این باره وجود دارد که مادران باید سعى کنند با مطالعه آنها بر دامنه اطلاعات خود بیافزایند تا بتوانند در تربیت نسلى پویا، فعال و معتقد موفق باشند.

صلاحیت چهارم شناخت اهداف و روش‌هاى تعلیم و تربیت
چهارمین صلاحیت شناختى، شناخت اهداف و روش‌هاى تعلیم و تربیت است.
مربى حتما باید از مقاصد تربیتى خود آگاه باشد. به بیان دیگر باید بداند تربیت‌شوندگان خود را به سوى چه هدف و چه مقصدى مى‌خواهد حرکت دهد. او باید نهایت فعالیت و فرجام برنامه‌هاى تربیتى خود را به خوبى بداند. در غیر این صورت دچار سردرگمى در مسیر تربیت خواهد شد. مادر باید به عنوان یک مربى با اهداف تربیت فرزندان به خوبى آشنا باشد تا بتواند، فرزند خود را به آن اهداف برساند. علاوه بر آن با توجه به اهداف تربیت است که روش‌هاى تربیتى را باید مشخص نماید.
اندیشوران تعلیم و تربیت، اهدافى را براى تربیت مشخص نموده‌اند که جا دارد مادران با مطالعه آنها به مقاصد تربیتى پى ببرند تا بتواند با توجه به آن، خط‌مشى تربیت را مشخص نماید. چرا که انتخاب هر گونه تصمیم در مورد روش‌ها منوط به آشنایى با اهداف است.
در نظام تربیتى اسلام یک هدف نهایى در تربیت مورد نظر است که رسیدن به کمال یعنى احساس حضور خداوند در زندگى است. براى رسیدن به این هدف، اهداف واسطه‌اى وجود دارد که زمینه‌ساز رسیدن به هدف نهایى هستند. به بیان دیگر: مراحل گوناگون یا اهداف جزئى سیر به کمال نهایى مى‌باشند که براى رسیدن به آن باید این مراحل را پشت سر گذاشت. بدیهى است بدون این مراحل یا اهداف واسطه‌اى، رسیدن به هدف نهایى، غیر ممکن یا بسیار مشکل خواهد بود. بدین جهت مادران باید با اهداف واسطه‌اى تربیت آشنا شوند تا بتوانند با طى این مقاصد فرزند خود را براى رسیدن به نقطه نهایى تربیت آماده سازند.

پی نوشت:

نویسنده:مریم معین‌الاسلام

1 ـ بحارالانوار، ج70، ص373.
2ـ نهج البلاغه، حکمت 449.
3ـ ایراهام مزلو، انگیزش و هیجان، ترجمه احمد رضایى، ص 70 تا 71، با تلخیص.
4ـ نهج البلاغه، حکمت 319.
5ـ نهج البلاغه، حکمت 163.
6 ـ دنیاى نوجوان، دکتر محمدرضا شریفى، ص187.
7ـ الحیاه، ج1، معرفه الزمان.
8ـ تحف العقول، سخنان امام موسى کاظم، حدیث مبسوط خطاب به هشام.
9 ـ غررالحکم.
10 ـ تحف‌العقول.
11ـ مدّثر، آیه 5.
12ـ مکارم الاخلاق، ص42.
13ـ انعام، آیه 120.
14ـ نگاهى دوباره به تربیت اسلامى، ص89.
15 ـ معارج، آیه 22 ـ 23.
16 ـ همان، آیه 34.
17ـ نگاهى دوباره به تربیت اسلامى، ص62.
18 ـ بحارالانوار، ج1، ص159
منبع: پیام زن

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید