این گونه علی را الگو قرار دهیم

این گونه علی را الگو قرار دهیم

نویسنده: حمیدرضا اصغری

سخن گفتن و نوشتن از انسان والا مقامی که تاریخ حیات را شگفت زده و متعجب کرده، هستی را در برابر عظمت خود متواضع نموده و فضای حیات را به نورش روشن ساخته، کاری بسیار دشوار یا غیر ممکن است.
حکیمان عالَم از تعریف حکمت وجودش، و عارفان از شناخت حقیقتش، و آگاهان از بیان واقعیتش، و شاعران از سرودن شعر در ثنایش، و گویندگان از توضیح حقایق وجودش عاجز و درمانده‌اند.
زندگی بزرگان و اولیای الهی برای ما چشمه زاینده‌ای است که هرگز از پند و تجربه، ایمان و امید خشک نمی‌شود. این بزرگان همانند مشعل‌های فروزانی هستند که تاریکی‌ها را با نور درخشان خود هویدا و آشکار می‌سازند. اَرباب فضائل، اُسوه خلایق، علی (علیه السلام) یکی از این بزرگان است که نه با نوشتن و نه با گفتن می‌توان او را توصیف کرد. ایشان کسی است که بعد از مقتدایش حضرت خاتم الانبیاء محمد مصطفی (صَلِی اللهُ عَلَیه وَ آلِهِ وَ سَلََّم) در زمان جاهلیت عرب و آن خفقان نکبت بار که مردم زمانش را به خواری و جنون کشیده بود، درخشید و از خود تا روز قیامت اسوه و الگوی جهانی ساخت و در تمام ابعاد زندگی به گونه‌ای زیست که زیستن شایسته و برازنده‌ی او بود.

مقدمه
امیرالمومنین (علیه السلام) در طول عمر شریفشان چنان زیستند که الگو و اسوه تمام آزاد مردان شدند. در وظایف الهی خود کمال اهتمام را داشتند، در زندگی شخصی، برخورد با همسر، تربیت فرزند، تعلیم معارف دین، قضاوت و جنگ و… آن گونه که شایسته انسانیت است زندگی کردند.
هدف ما در این مقاله، بیان اجمالی از کمالات و روحیات امیرالمومنین (علیه السلام) است و غرض از این بحث این است که بتوانیم الگو و اسوه‌ای شایسته را به جوانان عزیز معرفی کنیم و آن‌ها را به الگویی سوق دهیم که در تمام ابعاد زندگی برترین انسان بعد از پیامبر (صَلِی اللهُ عَلَیه وَ آلِهِ وَ سَلََّم) بوده است.
ما در این مقاله به صورت خلاصه سعی می‌کنیم از منابع شیعه و سنی احادیث و تفاسیر آیات و مطالب زیبای تاریخی را که جزء افتخارات وکمالات علی (علیه السلام) است را بیان کنیم.

۱.علی(علیه السلام) در قرآن
امروز کسی نیست به اندازه من
وز چرخ و فلک گذشت آوازه من
من مصحف ناطقم که صحاف ازل
از رشته‌ی فتح بست شیرازه من (1)
قرآن کریم تنها سند تاریخی و معجزه آسمانی است که تمام فِرق اسلامی بر آن اتفاق دارند، شیعه و سنّی نیز بر این کتاب شریف متّحد هستند، لکن شیعه و بسیاری از اهل سنت معتقد اند در این کتاب شریف آیاتی درشان امیرالمومنین و اولاد ایشان (علیه و علیهم السلام) وجود دارد و از عظمت ایشان در بسیاری از آیات، سخن به میان آمده و از ایشان به بزرگی یاد شده است ولی عده‌ای از کسانی که خود را به اهل سنت منسوب می‌دانند و بویی از دین و دیانت نبرده اند این مطلب را انکار می‌کنند و اگر طلبه‌ای از اهل تسنن این احادیث را مطالعه کند یا بخواهد راجع به آن سوال کند او را متهم به شرک می‌کنند و علت این کار علماء اهل تسنن ممکن است دو منشاء داشته باشد: اولاً یا این علما می‌دانند که آنچه حق است در کتب خود وجود دارد لکن به سبب تعصب به عقیده خود حق را کتمان می‌کنند. ثانیاً یا کتب آن‌ها مانند صحیح مسلم، بخاری و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید و… را دارای تحریف و احادیث آن را در بسیاری از موارد جعلی تلقی می‌کنند که در هر صورت این‌ها سخت در انحراف اند.
حضرت علی (علیه السلام) بزرگ انسانی است که در میان اولین و آخرین نمونه نداشته و ندارد، قرآن کریم به او تفسیر می‌شود، حق به سبب شناخته می‌گردد، عقل از او آبرو می‌گیرد، اسلام ناب از افق وجود ایشان طالع می‌شود، زمین و آسمان به او اعتبار می‌گیرد، ملائکه از او دانش فرا می‌گیرند، و انسانیت و فضیلت و کرامت و خلافت و هدایت و حمیّت و صداقت و معنویت از او تغذیه می‌کنند.
برای این که این مطلب واضح گردد و انسانهای شکاک به این مطلب مهم علم پیدا کنند ما چند نمونه از این آیات و احادیث شریف را در این جا ذکر می‌کنیم:
ج قال الله تبارک و تعالی: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً» (2)
«امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین شما راضی شدم».

چند سوال
آیا تا قبل از نزول این آیه دین ما «اسلام» کامل نبود؟ چه چیزی موجب اکمال دین شد؟ نعمتی که خدا به انسان داد و به وسیله‌ی آن فرمود: «أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی…» آن چه نعمتی بود؟ و چه خاصیتی دارد؟ علت اینکه خدا با این نعمت به اسلام راضی شد چه بود؟
اگر به دو واژه‌ی «تمام» و «کمال» در آیه‌ی بالا خوب دقت کنیم به نکته ظریفی دست پیدا می‌کنیم که تمام سوالات در ذهن ما را جواب خواهد داد.
گاهی انسان در امری به دنبال تمام کردن است و سعی می‌کند کاری را که به او محوّل شده است به اتمام برساند، این شخص در مقام عمل می‌گوید وظیفه‌ی من تمام کردن است نه چیز دیگر، در چنین مواقه‌ای کیفیت در نظر عامل اهمییت چندانی ندارد و آنچه برایش بسیار مهم است کمییت کار می‌باشد. مانند معلّمی که در کلاس فقط به دنبال تمام کردن درس و کتاب است و برای او فرقی نمی‌کند که دانش آموز درس را یاد بگیرد یا نه. این معنای «تمام» است. ولی گاهی کاری به انسان محوّل می‌شود و از او کیفیت هم خواسته می‌شود و او مامور است که آن کار را هم تمام کند و هم به کمال خود برساند. مانند معلمی که برای دانش آموز خود دل سوز است در حالی که سعی می‌کند کتاب را تمام کند، کیفیت را در مرحله‌ای بالاتر در نظر می‌گیرد برای همین از تمام اجزا و شرایط خوب استفاده می‌کند، و سعی می‌کند تمام دانش آموزان درس را خوب یاد بگیرند.
با این بیان منظور از «تمام» و «کمال» در این آیه به خوبی روشن شد، پیامبر اکرم (صَلِی اللهُ عَلَیه وَ آلِهِ وَ سَلََّم) تمام دین را برای مسلمانان پیش از این بیان کردند ولی آن را به مرحله کمال نرسانده بودند که آن هم بعد از تعیین جانشین به کمال خود رسید.
وقتی این آیه نازل شد پیامبر اکرم (صَلِی اللهُ عَلَیه وَ آلِهِ وَ سَلََّم) سه مرتبه بلند تکبیر (3) گفتند و فرموند: «الله اکبر، کمال نبوت من و تکمیل دین خدا ولایت علی بعد از من است».
در این هنگام ابو بکر و عمر برخاستند و گفتند: یا رسول الله، آیا این آیات مخصوص علی است!؟ فرمودند: بله، فقط درباره او و جانشینانم تا روز قیامت است.
گفتند: یا رسول الله، آنان را برای ما معرفی فرما: «قَالَ عَلِیٌّ أَخِی وَ وَزِیرِی وَ وَارِثِی وَ وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی فِی أُمَّتِی وَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِی ثُمَّ ابْنِیَ الْحَسَنُ ثُمَّ ابْنِیَ الْحُسَیْنُ ثُمَّ تِسْعَهٌ مِنْ وُلْدِ ابْنِیَ الْحُسَیْنِ …»
حضرت در جواب این‌ها فرموند: برادرم و وزیرم و وارثم و وصیّم و جانشینم در امتم و صاحب اختیار هر مؤمنی بعد از من علی، سپس پسرم حسن، سپس پسرم حسین، سپس نه نفر از فرزندان پسرم حسین، یکی پس از دیگری، که قرآن با آنان و آنان با قرآنند. نه آن‌ها از قرآن جدا می‌شوند و نه قرآن از ایشان جدا می‌شود تا بر سر حوض بر من وارد شوند. (4)
با وجود اینکه رسول الله (صَلِی اللهُ عَلَیه وَ آلِهِ وَ سَلََّم) بارها و بارها جانشینان خود را یکی یکی نام برده بود و در جاهای مختلف نام و کنیه آن‌ها را ذکر فرموده بود، باز این‌ها با بی حیایی تمام خلافت را غصب و حق اهل بیت (علیهم السلام) ضایع نمودند، نه تنها حق آن‌ها را غصب کردند بلکه آن‌ها را به شهادت رساندند و فرزندانشان را که توصیه شده‌ی پیامبر بودند اذیت کردند، دختر پیامبر را مجروح کردند که به سبب آن فرزندش سقط شد، بی شرمی و بی حیایی را از حد برده و دست مولای ما امیرالمومنین را بستند و شمشیر بر سرش بالا بردندو او را مجبور به بیعت کردند.
قال الله تبارک و تعالی :
«وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَهَ فَکُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّهٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ وَ سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَیْرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنا عَلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَفْسُقُون» (5)
در تفسیر این آیه شریفه احادیث زیادی وارد شده است و همه بیان گر این است که این آیه در شأن مولا علی (علیه السلام) است که ما در اینجا برای نمونه به ذکر چند مورد از این احادیث اکتفا می‌کنیم.
۱ حدیث اول : قَالَ الْإِمَامُ عسکری (علیه السلام) قَالَ اللَّهُ تَعَالَی: وَ اذْکُرُوا یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ «إِذْ قُلْنَا» لِأَسْلَافِکُمْ: «ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَهَ» وَ هِیَ أَرِیحَا، «فَکُلُوا مِنْها» مِنَ الْقَرْیَهِ- «حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَداً» وَاسِعاً، «وَ ادْخُلُوا الْبابَ» بَابَ الْقَرْیَهِ «سُجَّداً».
مَثَّلَ اللَّهُ تَعَالَی عَلَی الْبَابِ مِثَالَ مُحَمَّدٍ (صَلِی اللهُ عَلَیه وَ آلِهِ وَ سَلََّم) وَ عَلِیٍّ (علیه السلام) وَ أَمَرَهُمْ أَنْ یَسْجُدُوا تَعْظِیماً لِذَلِکَ الْمِثَالِ، وَ یُجَدِّدُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ بَیْعَتَهُمَا وَ ذِکْرَ مُوَالاتِهِمَا، وَ لِیَذْکُرُوا الْعَهْدَ وَ الْمِیثَاقَ الْمَأْخُوذَیْنِ عَلَیْهِمْ لَهُمَا.
«وَ قُولُوا حِطَّهٌ»‌ای قُولُوا: إِنَّ سُجُودَنَا لِلَّهِ تَعَالَی- تَعْظِیماً لِمِثَالِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ اعْتِقَادَنَا لِوَلَایَتِهِمَا- حِطَّهٌ لِذُنُوبِنَا وَ مَحْوٌ لِسَیِّئَاتِنَا. (6)
ترجمه حدیث به نظم :
وز دری گفتیمشان داخل شوید
در أریحا ساجد و تائب روید
اندر آئید اعنی از باب فنا
بود موسوم آن بباب ایلیا
باید از باب ولایت در رجوع
رو به بیت المقدس اورا ازخضوع
حطه گفتن مر شما را واجب است
در دخول آن که قول تائب است
داخل از باب دگر گشتند پس
جای حطه حنطه گفتند از هوس (7)

توضیح حدیث
قوم بنی اسرائیل هنگامی که به همراه پیامبرشان به روستای «اَریحا» (یکی از روستاهای شام یا بیت المقدس) رسیدند به صورت مکاشفه تمثیل حضرت محمد (صَلِی اللهُ عَلَیه وَ آلِهِ وَ سَلََّم) و حضرت علی (علیه السلام) را دیدند که در بالای ورودی شهر نصب شده است، سپس دستور رسید تعظیم کنند و بگویند: «حطه : یعنی این سجده ما سبب بخشش گناهان ماست». ولی آنها به سبب حماقت و جهلشان بجای «حطه» گفتند: «حنطه : به معنای گندم» و منظورشان این بود که ما مغفرت نمی‌خواهیم بلکه نان وگندم می‌خواهیم. اگر قوم بنی اسرائیل از دستور پیامبرشان اطاعت کرده بود خداوند نیز مزد ایشان را «نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُم» قرار می‌داد.
۲ حدیث دوم : أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صَلِی اللهُ عَلَیه وَ آلِهِ وَ سَلََّم) قَالَ إِنَّ مَثَلَ أَهْلِ بَیْتِی فِی أُمَّتِی کَمَثَلِ سَفِینَهِ نُوحٍ فِی قَوْمِهِ مَنْ رَکِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ وَ کَمَثَلِ بَابِ حِطَّهٍ فِی بَنِی إِسْرَائِیل (8)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلّم) صَلِی اللهُ عَلَیه وَ آلِهِ وَ سَلََّم اهل بیت خود را به دو ناجی در دنیا تشبیه فرمودند: ۱- سَفِینَهِ نُوحٍ ۲- بَابِ حِطَّهٍ
نجات تنها در همراهی و تبعیت از اهل بیت (علیهم السلام) است
همان گونه که در داستان حضرت نوح فقط تابعین نوح نجات یافتند، الان نیز فقط کسی می‌تواند از خطرات نفسانی و شیطانی نجات پیدا کند که بر کشتی امیر المومنین و فرزندانش (علیهم السلام) سوار شود و به دامن آن‌ها چنگ بزند.
ه در جای دیگر خداوند حکیم یک نمونه از جانفشانی‌های مولا علی (علیه السلام) را بیان می‌فرماید :
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِباد» (9)

توضیح راجع به آیه
«رشید الدین میبدی احمد بن ابی سعد» یکی از مفسرین اهل سنت است که درشان نزول این آیه در تفسیر عرفانی خود این آیه را درشان علی (علیه السلام) می‌داند. متن دقیق کتاب ایشان این است:
این آیه در شأن امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) آمد آن زمانی که مصطفی هجرت کرد، و علی را بر جای خواب خود خوابانید (10). بعد در ادامه ایشان این حدیث زیبا و داستان شنیدنی را که درشان حضرت علی (علیه السلام) آمده است را آورده که : «پیامبر خدا وقتی از مکه بیرون رفت و وارد غار ثور شد خدای (عزّ و جل) به جبرئیل و میکائیل وحی کرد که من شما را برادر یک دیگر قرار دادم و عمر یکی از شما را از عمر دیگری درازتر کردم پس کدام یک از شما حاضر است عمرش را به دیگری ببخشد و ایثار کند، هر دو تن زندگی را اختیار کردند و هیچ یک حاضر نشد از عمر خود به دیگری ببخشد.»
سپس خدای (عزّ و جل) به آن دو مَلک وحی کرد که: آیا شما مانند علی بن ابی طالب نمی‌باشید که بین او و محمّد عقد برادری بستم. علی در بستر پیامبر خوابیده و او را بوسیله‌ی جان خودش نگهداری می‌کند.
سپس خداوند به آن دو ملک دستور داد: به زمین فرود آئید؛ و آن دو (محمد و علی) را از شر دشمنان نگهداری کنید پس جبرئیل بالای سر علی و میکائیل در پائین پای حضرت بود، جبرئیل فریاد می‌زد کیست مانند تو. مبارک باد تو را‌ای پسر ابی طالب، خداوند بوسیله تو بر فرشتگان افتخار و مباهات می‌کند و خدای (عزّ و جل) در این باره این آیه را فرو فرستاده: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ».(11)

قال الله تبارک وتعالی:
«وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراإِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُورا» (12)
شیعه وسنی نزول این آیه را درشان امیرالمومنین و اولاد ایشان (علیهم السلام) می‌داند. ما مقداری از مباحثی را که علماء اهل سنت در ذیل این آیه آورده‌اند در اینجا عیناً ذکر می‌کنیم، باشد که موجب بیداری دلهای بیمار گردد.
زمخشری، سید محمود آلوسی، ابن جوزی وعلاء الدین بغدادی از اکابر و بزرگان و بزرگان اهل سنت و تعداد زیادی از مفسران ایشان این آیه را منسوب به امیرالمومنین و اولاد ایشان (علیهم السلام) می‌داند و روایت زیر را در تفاسیر خود ذکر نموده‌اند.
حسنین مریض شدند، رسول خدا همراه عده‌ای به عیادت ایشان آمدند، و به امیرالمومنین فرمودند: چقدر خوبست برای شفای فرزندانت نذری کنی؟ علی و فاطمه و فضه همه نذر کردند که اگر حسنین از این بیماری بهبودی یابند به شکرانه آن برای خدا سه روز روزه می‌گیریم. آن‌ها شفا یافتند، در حالی که در خانه آل محمد هیچ غذایی نبود. حضرت علی مقداری جو خریدند و فاطمه مقداری از آن را دستاس کرده، پنج قرص نان پخت، هنگام افطار سائلی بر در خانه آمد، و گفت: السلام علیکم اهل بیت محمد من مسکینی از مسکین‌های مسلمین هستم، غذائی به من بدهید خداوند به شما از غذاهای بهشتی مرحمت کند، آن‌ها همگی، مسکین را بر خود مقدم داشتند و سهم خود را به او دادند و آن و آن شب جز آب ننوشیدند. روز دوم نیز روزه گرفتند و موقع افطار وقتی که غذا را آماده کردند یتیمی بر در خانه آمد آن روز نیز ایثار کردند و غذای خود را به او دادند (و آب افطار کردند) در سومین روز اسیری به هنگام غروب آفتاب بر در خانه آمد باز سهم غذای خود را به او دادند چون صبح شد، علی دست حسن و حسین را گرفت و به خدمت پیامبر آمدند، هنگامی که پیامبر آن‌ها را دید که از شدت گرسنگی می‌لرزند، فرمود: این حالی را که در شما می‌بینم برای من بسیار گران است، سپس برخاست و با آن‌ها حرکت کرد هنگامی که وارد خانه فاطمه شد. دیدند فاطمه را که در محراب عبادت ایستاده در حالی که از شدت گرسنگی شکم او به پشت چسبیده و چشمانش به گودی نشسته، پیامبر ناراحت شد، پس جبرئیل نازل شد و گفت: «هَا یَا مُحمَّد هُنَّاکَ اللهُ فِی اَهلِ بَیتِک»‌ای محمد خداوند با چنین خاندانی به تو تهنیت می‌گوید. سپس سوره «هَلْ أَتی» بر او خواند (13).(14)
صلوات و درود خداوند بر چنین خاندانی، در حالی که خود نیاز دارند بیچارگان را بر خود مقدم می‌دارند. البته این اهل بیت عادت به احسان دارند و کرم و بخشش جز لاینفک زندگی آن‌ها است.
آنچه در این مجمل آورده شد فقط چند نمونه از آیات کثیره‌ای است (15) که درشان امیر المومنین (علیه السلام) در قرآن کریم آمده است، وجود این آیات در قرآن نشان دهنده حقانیت و برتری حضرت امیر المومنین (علیه السلام) و پیروان ایشان می‌باشد. آنچه شیعه را به عقیده‌اش پایبند، استوار و دل گرم می‌سازد اعتراف علمای عامه در کتبشان و وجود احادیث در باب اعتقادات شیعه درکتاب‌های احادیث آن‌ها است.

۲. علی (علیه السلام) و دنیا
امیرالمومنین علی (علیه السلام) انسانی کامل و دارای فضائل انسانی هستند یکی از این فضائل ذو ابعاد بودن ایشان است، به این معنا که ایشان همیشه در صراط اعتدال پیش قدم و پرچم داراند و تصور یک لحظه جدایی ایشان از این صراط محال است. برای همین کافیست انسان قدری در قدرت ایشان تفکر نماید که چگونه ایشان به تنهایی درب قلعه خیبر را از جا کندند، یا در جبهه‌ی جنگ چگونه ایشان با شمشیر ذو الفقار خود کفار را غلع و غم و درو می‌کردند و آن‌ها را راهی دوزخ می‌ساختند ولی همین مظهر قدرت الهی در دل شب در کنار نخلی از خوف الهی چنان گریه می‌کنند و با تمام و جود ناله می‌زنند وبا خدای خود راز ونیاز می‌کنند که از شدت خوف الهی غش می‌کردند که همراه ایشان گمان می‌کردند که ایشان دار فانی را وداع گفته‌اند، یا اینکه ایشان در تاریکی شب برای یتیمان غدا می‌بردند و آنان را سیر می‌کردند در حالی که خود به تکه نان خشک جو قناعت می‌کردند و در تمام زندگی خود جز سادگی زندگی نکردند.
برای اینکه این بُعد از زندگی حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) روشن شود احادیث و گفتار آن حضرت را در حد توان در این جا ذکر می‌نماییم و در آخر از آن نتیجه گیری می‌کنیم.
الف أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللهِ بِتَقْوَی اللَّهِ وَ أُحَذِّرُکُمُ الدُّنْیَا فَإِنَّهَا دَارُ شُخُوصٍ وَ مَحَلَّهُ تَنْغِیصٍ ساکن‌ها ظَاعِنٌ وَ قَاطِنُهَا بَائِنٌ تَمِیدُ بِأَهْلِهَا مَیَدَانَ السَّفِینَهِ تَقْصِفُهَا الْعَوَاصِفُ فِی لُجَجِ الْبِحَارِ فَمِنْهُمُ الْغَرِقُ الْوَبِقُ وَ مِنْهُمُ النَّاجِی عَلَی بُطُونِ الْأَمْوَاجِ تَحْفِزُهُ الرِّیَاحُ بِأَذْیَالِهَا وَ تَحْمِلُهُ عَلَی أَهْوَالِهَا
ب دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَهٌ وَ بِالْغَدْرِ مَعْرُوفَهٌ لَا تَدُومُ أَحْوَالُهَا وَ لَا یَسْلَمُ نُزَّالُهَا أَحْوَالٌ مُخْتَلِفَهٌ وَ تَارَاتٌ مُتَصَرِّفَهٌ الْعَیْشُ فِیهَا مَذْمُومٌ وَ الْأَمَانُ مِنْهَا مَعْدُومٌ.

تبین و توضیح
حضرت امیر در این خطبه بعد از سفارش عبادالله به رعایت تقوی، چند صفت را برای دنیا بیان می‌کنند و آن‌ها از آن بر حذر می‌دارند.

صفات دنیا از دیدگاه مادی
۱.دنیا مکان و محل کوچ کردن است نه بقا (فرعون صفتانی که به دنبال بقای در دنیا هستند زود تر از آن که فکرش را بکنند فانی می‌شوند).
۲.دنیا محل سختی است نه آسایش و راحتی (حتی کسی که از نظر مادی در رفا وآسایش است همواره در سختی به سر می‌برد).
۳.ساکن و اهل دنیا مسافر است هر آن باید آماده برگشت به وطن و جایگاه ابدی باشد.
۴.کسی که بخواهد در دنیا اقامت کند (زود از آن) جدا می‌شود.
۵.دنیا اهلش را به حرکت می‌آورد همان طورکه طوفان سخت و شدید کشتی را در میان امواج دریاها به حرکت می‌اندازد. گروهی غرق شده و هلاک می‌شوند، و گروهی در دل امواج در مرز نجاتند، بادها آنان را به این سو و آن سو می‌برند، و بر مرکب ترس و هول می‌رانند آن که غرق شد باز یافتنش ناممکن، و آن که نجات یافت مسافر مرگ است. (16)
۶.مرگ دائماً در تعقیب اهل دنیا است و هر لحظه ممکن است به حیات او خاتمه ببخشد و او را به گذشتگان ملحق سازد، ممکن است در حال راه رفتن یا در حال رانندگی …
هر آنکس که آمد به دارالفنا چشد لاجرم شربت مرگ را (17)
۷. دنیا خانه‌ای است پیچیده‌ی به انواع بلاها (حتی کسی که در دنیا ثروتمندترین افراد است و در عمرش سختی نکشیده زمانی که انسان با او همنشین می‌شود از غم‌ها و غصه‌هایش می‌گوید تا جایی که انسان در فکر فرو می‌رود که او بدبخت‌ترین انسان‌ها است).
۸.دنیا معروف به خیانت (خیانت اهل دنیا مثال زدنی نیست چرا که در تمام دوران در زندگی تک تک افراد جامعه به تجربه به اثبات رسیده است، از معروف‌ترین این خیانت‌ها، خیانت مردم به فرمایش الهی در باب جانشینی پیامبر اسلام است، آن زمانی که حق علی را غصب و شورای پنج نفره را رای امت قلمداد کردند و حتی بر تجهیز و دفن پیامبر صبر نکردند و وصییت او را زیر پا گذاشتند).
۹.احوالش پایدار نمی‌ماند و حالاتش گوناگون و متغیّر است. (گاهی دنیا بر وفق مراد است و گاهی بر وفق مراد نیست) به تعبیر ضرب المثل که می‌گوید: «گهی زین به پشت و گهی پشت به زین».
۱۰.امنیت در دنیا نایاب و کم است. (به حق که حضرت امیرالمومنین واقف بر تمام عالم هستی بودند و این جمله از ایشان حقاً مورد تصدیق دوست و دشمن است چرا که امنیت در دنیا نایاب است).
امیرالمومنین (علیه السلام) در این دو فراض از نهج البلاغه صفات دنیا را با زبان نکوهش بیان فرمودند و لکن در فرازی از دنیا به دید دیگر بدان می‌نگرند و می‌فرمایند:
ج إِنَّ الدُّنْیَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صدق‌ها وَ دَارُ عَافِیَهٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا وَ دَارُ غِنًی لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا وَ دَارُ مَوْعِظَهٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِهَا مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللهِ وَ مُصَلَّی مَلَائِکَهِ اللهِ وَ مَهْبِطُ وَحْیِ اللهِ وَ مَتْجَرُ أَوْلِیَاءِ اللهِ اکْتَسَبُوا فِیهَا الرَّحْمَهَ وَ رَبِحُوا فِیهَا الْجَنَّه. (18)

صفات دنیا از دیدگاه معنوی
۱.دنیا سرای و خانه‌ی راستی است برای کسی که با آن به راستی برخورد کند (اصل وجود دنیا مطلوب و خوب است آنچه موجب مدح یا مذمت آن می‌شود صداقت ما می‌باشد).
۲.دنیا خانه و مقر عافیت است برای آن که آن را فهمید.
۳. دنیا محلّ توانگری است برای آن که از آن توشه بگیرد (انسان‌ها در دنیا دو دسته‌اند: یکی انهایی که برای آخرت پس نداز می‌کنند و یکی آنهایی که برای پیری و کهن سالی پس انداز می‌کنند، گروه اول در دنیا و آخرت سعادتمند هستند و لی گروه دوم در دنیا نیز معلوم نیست سعادتمند باشند و از دنیا بهره کافی ببرند).
۴.دنیا جای پند گرفتن است (از معاویه‌ها، یزیدها، صدام‌ها و غزافیها و … ) برای کسی که با آن پند بگیرد.
۵.دنیا مسجد عاشقان خدا است. (در دنیا است که بسیاری از مردم سجده می‌کنند، نماز می‌خوانند و خدا را عبادت می‌کنند، در همین دنیا بچه‌های جبهه و جنگ در نیمه‌های شب در بیابان سر به خاک می‌گذاشتند و زمزمه‌ی شهادت می‌کردند، در همین دنیا است که انسانهای آزاده به مولای خود علی اقتدا کردند و در محراب شهادت به عرش الهی پر کشیدند).
۶.دنیا جایگاه نماز فرشتگان است.
۷.دنیا محل فرود آمدن وحی است (کسانی که از دنیا نکوهش می‌کنند باید بدانند در همین دنیا است که خداوند با پیامبرانش نکلم کرده و وحی بر آن‌ها فرستاده است).
۸.دنیا تجارت‌خانه اولیاء خداست، که در آن کسب رحمت کردند و بهشت را سود بردند.
پس کیست که دنیا را نکوهش می‌کند در صورتی که دنیا جدایی خود را اعلام کرده، و فراقش را فریاد زده، و مرگ خود و اهلش را خبر داده، با بلای خود برای مردم از بلای آخرت نمونه ساخت، و آنان را به شادی خود تشویق به شادی آخرت کرد. شب را به سلامت گذراند، و بامداد با بلایی سخت خود را نشان داد، تا تشویق کند و بترساند، و بیم دهد و بر حذر دارد. مردمی آن را در صبحگاه پشیمانی نکوهش کنند، و دیگران روز قیامت آن را بستایند. همانان که دنیا تذکّرشان داد متذکر شدند، و با آنان سخن گفت او را تصدیق کردند، و پندشان داد پندش را پذیرفتند

نتیجه
دنیا خوب است و مورد ستایش است اگر وابسته گی به آن نباشد و آن را محلی برای عبادت بداند و الا دنیا همان است که حضرت در بالا (صفات دنیا از دیدگاه مادی) آن را توصیف فرمودند.
نکته‌ای مختصر در باب فصاحت و بلاغت حضرت علی (علیه السلام)
فصاحت و بلاغت مولا علی (علیه السلام) زبان زد خاص و عام است، چنان الفاظ را کنار هم می‌چیند و جملات را در هم می‌پیچد که گویا ایشان خالق کلام است، به همین سبب کلام ایشان به حدی اوقع فی النفوس می‌شود که روح از جسم شنونده پَر می‌کشد و با آن انس می‌گیرد که گویا ایشان مستقیم با انسان صحبت می‌کند.
چون سخن از دل برآید لاجرم بر دل نشیند
آنچه از این احادیث و کلام ارزشمند به دست می‌آید این است که گوینده‌ی آن کسی نیست جز علی (علیه السلام)، اوست که خوب دنیا را شناخته و می شناساند، درحالی که تمام دنیا و خزائن عَالم به اذن الله در یَد قدرت اوست ولی با نگاهی به تاریخ و اعتراف دوستان و مخالفین متوجه می‌شویم ایشان تمام عمر خویش را به گونه‌ای سپری کردند که با فقیرترین افراد جامعه در یک سطح بودند (نه بخاطر اینکه همچون بعضی از افراد بخیل باشند و یا‌ای که فقیر، بلکه به این خاطر بود که دنیا را شناخته بودند و هیچ گاه روی خوش به آن نشان نمی‌دادند).

۳.علی (علیه السلام) و علم و دانش
علی ابن ابی طالب (علیه السلام) در عقل و اندیشه، یگانه و بی همتاست به همین جهت او محور فکری اسلام و جامع و سرچشمه‌ی علوم عربی است، به طوری که در میان عرب هیچ دانشی نیست مگر علی آن را پایه گذاری و یا در پیدایش آن سهیم و شریک بوده باشد.
قرآن کریم رتبه علمی امیر المومنین (علیه السلام) را در کنار پیامبر و خدا ذکر نموده است و با بیان زیبایی می‌فرماید:
«وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ …»(19)
بگو: عمل کنید، پس بدانید خدا و پیامبرش و مؤمنان اعمال شما را خواهند دید.
.
شخصی خدمت امام رضا (علیه السلام) عرض کرد برای من و خانواده‌ام دعائی فرما، حضرت فرموند :
مگر من دعا نمی‌کنم؟ به خدا سوگند، اعمال شما هر شب و روز بر من عرضه می‌شود.
راوی می‌گوید این سخن بر من گران آمد و درک آن برایم سخت بود، امام متوجه شدند و به من فرموند:
«أَ مَا تَقْرَأُ کِتَابَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَالله عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ- قَالَ هُوَ وَ اللهِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام».
آیا کتاب خداوند عز و جل را نمی‌خوانی که می‌گوید: عمل کنید خدا و پیامبرش و مؤمنان عمل شما را می‌بینند بخدا سوگند منظور از مؤمنان علی بن ابی طالب (و اولاد او) می‌باشد. (20)
علم خدا و پیامبر و اهل بیت (علیهم السلام)
حرف «واو» در این آیه حرف عطف است؛ و یکی از جاهایی که به کار می‌رود این است که چند چیز مساوی را بخواهیم به یک دیگر عطف کنیم. با این بیان روشن می‌شود که علم علی و پیامبر و خدای متعال مساوی است با این تفاوت که علم الهی بالذات است (یعنی اکتسابی نیست) ولی علم پیامبر و علی اکتسابی و بالعرض است؛ و الا در واقع آنچه را خدا بدان علم دارد پیامبر و علی هم بدان علم دارند.
یا در حدیث نیوی پیامبر اکرم (صَلِی اللهُ عَلَیه وَ آلِهِ وَ سَلََّم) در بیان علم و دانش حضرت امیر المومنین (علیه السلام) می‌فرمایند: «أَنَا مَدِینَهُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ باب‌ها وَ هَلْ تُدْخَلُ الْمَدِینَهُ إِلَّا مِنْ باب‌ها» (21)
من شهر علم و دانشم و علی در آنست و آیا توان وارد شهر شد جز از درش؟
یا در جای دیگر می‌فرماید: «أَنَا مَدِینَهُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌ باب‌ها فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْیَأْتِ الْبَابها» (22)
سرچشمه علم و معرفت جان علیّ است
هرکس که از آن چشمه خورد آب، ولی است
خورشید که بهر طاعتش راجع شد
در باب کمال و فضل او نص جلی است (23)
احادیث در همین مضمون در کتب شیعه وسنی بسیار فراوان یافت می‌شود و همه این‌ها بیان گر قدرت علمی اهل بیت (علیهم السلام) خصوصا حضرت علی است و همین کفایت می‌کند که حضرتش بر هر کسی مقدم باشند، هر عالمی پیش آن‌ها جاهل و هرمُدعی علم و دانشی، رسوا است.
احادیث «سلونی»
ما در اینجا فقط به ذکر دو حدیث از این احادیث می‌پردازیم و قصد ما از این بحث تنها اشاره به عظمت و قدرت علمی امیر المومنین (علیه السلام) است.
البته قبل از ورود به بحث این نکته قابل توجه است که حضرت امیر (علیه السلام) بارها و بارها این جمله سلونی را فرموده‌اند و در کتابهای حدیث به شکل‌های مختلف از آن حضرت نقل شده است.
الف سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی سَلُونِی عَنْ کِتَابِ اللهِ فَوَ اللهِ مَا نَزَلَتْ آیَهٌ مِنْ کِتَابِ اللهِ إِلَّا وَ قَدْ أَقْرَأَنِیهَا رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه وآله) وَعَلَّمَنِی تأویل‌ها. (24)
روزی در مسجد کوفه در محضر علی (علیه السّلام) نشسته بودم و مردم پیرامون حضرتش بودند، فرمود: پیش از آن که مرا از دست دهید از من بپرسید، از کتاب خدا بپرسید؛ به والله! آیه‌ای نیست که نازل شده باشد و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) آن را بر من نخوانده و تأویلش را به من نیاموخته باشد.
ب سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَوَ اللهِ لَا تَسْأَلُونِّی عَنْ شَیْ‌ءٍ یَکُونُ إِلَّا نَبَّأْتُکُمْ بِه.
از من بپرسید پیش از آنکه مرا از دست بدهید بخدا از چیزی نپرسید از آنچه گذشته و از آنچه بعد بوده باشد جز اینکه خبر دهم شما را بدان. (25)
تنها کسی می‌تواند بر منبر بنشیند و بگوید «سلونی» که از لحاظ علمی در بالاترین درجه علم باشد و از جهت آگاهی به امور ظاهری و باطنی آگاه باشد، اسرار تمام عالم هستی را بداند و علم اولین وآخرین را در خود گنجانده باشد والا به فرمایش خود حضرت «بعد از من هر کس سلونی بگوید رسوا می‌شود» همان طور که این ادعا را کردنده و رسوای عالم شدند.

۴.علی(علیه السلام) و بندگی
عبودیت و بندگی با عبادت حضرت حق تفاوت دارد. هر چند حضرت علی (علیه السلام) در عبات سرآمد تمام انسان‌ها بعد از پیامبر بودند لکن ایشان پیش از عبادت خدا، بنده و عبدِ خدا بودند.
او پس از پیامبر در میدان عبادت عابدترین مردم، و در عرصه زهد زاهدترین، و در معرکه پیکار شجاع‌ترین، و در اخلاص خالص‌ترین، و در ورع پاکدامن ترین، و در دانش دانشمندترین، و در تهجّد و عبادت شبانه متهجّد ترین، و در عدالت عادل‌ترین، و در جود و سخا سخاوتمندترین، و در تمام کمالات و فضائل برترین مردم روزگار، از اولین و آخرین بود.
در عالم ممکن است کسانی عابد باشند ولی بنده‌ی خدا نباشند. مثل شیطان که یک سجده‌ی او چهار صد سال طول کشید و عابد بود ولی بنده نبود، خوارج عابد بودند ولی چون عبد خدا نبودند در مقابل حضرت ایستادند و ایشان را به شهادت رساندند تا به خدا تقرب پیدا کنند.
لکن این همه عبادت جز گمراهی برای آن‌ها سودی نداشت و همین عبادت آن‌ها باعث دوری و سوء عاقبت آن‌ها شد.
امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: «الْعَامِلُ عَلَی غَیْرِ بَصِیرَهٍ کَالسَّائِرِ عَلَی غَیْرِ طَرِیقٍ لَا یَزِیدُهُ سُرْعَهُ السَّیْرِ إِلَّا بُعْداً» (26)

توضیح حدیث
عابدی که عبادت می‌کند ولی عبادتش از روی بصیرت (عبودیت) نیست مانند کس است که مسیر اشتباه را انتخاب کرده است و هرچه در این مسیر بیشتر سرعت می‌گیرد نه تنها به مقصد نمی‌رسد بلکه از مقصد اصلی خود بیشتر فاصله می‌گیرد و دور تر می‌شود.
اگر در تاریخ نگاهی اجمالی بیندازیم و صفحات تاریخ را ورق بزنیم مصادیق بسیار زیادی برای این حدیث امام صادق (علیه السلام) می‌یابیم که هر کدام برای ما منشا عبرت و درس گرفتن است، یکی از این عابدهای بی بصیرت که داستان او در قرآن آمده است بلعم باعور می‌باشد در حالی که عابد بود و به سبب همین عبادتش مقامی پیدا کرد که دست به دعا بالا نمی‌کرد مگر اینکه مستجاب می‌شد، ولی چون عبد نبود وبصیرت نداشت در آخر به جنگ با حضرت موسی رفت و آخرتش ختم به خیر نشد …
اما سرتا سر زندگی مولا علی (علیه السلام) پیچیده در بندگی حق تعالی است. چون بنده است بهترین عبادات را انجام می‌دهد، در جنگ بیشترین فعالیت را انجام می‌دهد، حال که عبد خداوند است به خاطر مصلحت دین خدا از حق خود «خلافت» می‌گذرد، علی (علیه السلام) به خاطر این که عبد وبنده خداست در مصیبت عظیمِ و شهادت همسر عزیزش صبر می‌کند و از شدت غصه غم دل را با چاه در میان می گذار.

۵. علی (علیه السلام) و شهادت در راه خدا
امیرالمومنین علی (علیه السلام) کشته شدن در راه اسلام و تمام نیکی‌ها و آرمان‌های خود را افتخاری برای خویش می‌داند، برای همین کشته شدن در راه خدا را از مرگ در بستر ترجیح می‌دهد و هنگامی که در محراب مسجد کوفه به درجه‌ی رفیع شهادت نائل می‌شود با تکبیر ندا می‌دهد «فُزتُ وَ رَبَّ الکَعبَه»، یعنی رستگاری من در شهادت من است و به خدای کعبه الان که به شهادت رسیدم رستگار شدم.
اگر در طول تاریخ اسلام و حماسه‌های جاویدان و جهادهای اسلامی و شرح ایثارگری‌های کسانی را که با تمام وجودشان در راه پیشبرد دین اسلام جانفشانی کردند دقت کنیم می‌بینیم یکی از دلایل مهم همه آن پیروزی‌ها همین بود که اسلام در تعلیمات خود این درس بزرگ را به آن‌ها آموخته بود که شهادت در راه خدا و در طریق حق و عدالت به معنی فناء و نابودی و مرگ نیست، بلکه سعادت و زندگی جاویدان و افتخار ابدی است.
سربازانی که چنین درسی را در این مکتب بزرگ آموخته‌اند و از مولای خویش حضرت علی (علیه السلام) الگو گرفته‌اند هرگز قابل مقایسه با سربازان دشمن نیستند، سرباز دشمن به حفظ جان خود می‌اندیشد، اما سربازی که از مکتب علی درس گرفته است برای حفظ مکتب و عقیده و مرامش پیکار می‌کنند و پروانه‌وار می‌سوزند و قربانی می‌شوند و افتخار می‌کنند.

۶. علی (علیه السلام) و زندگی زناشویی
اگر دنیای امروز، نسل جوان و خانواده‌ها، طالب زندگی آرام و بدون هرج و مرج می‌باشند فقط باید به حضرت امیر المومنین (علیه سلام) و همسر عزیزش حضرت زهرا (سلام الله علیها) نظر کنند و از زندگی این دو بزرگوار الگو بگیرند. متأسفانه رفتار‌های زشت و اخلاق‌های پلیدی که در زندگی انسان‌ها بروز کرده است و هر روز بیشتر خود را نشان می‌دهد، همه و همه از آنجا نشأت می‌گیرد که ما در زندگی خود الگوی درست و صحیح نداریم بلکه بسیار هم اتفاق می‌افتد که از افرادی خبیث و پلید الگو برداری می‌نماییم و آن‌ها را در زندگی اسوه و راهنمای خود قرار می‌دهیم.
چند نمونه از راهنمایی‌های اهل بیت راجع به زندگی زناشویی:
۱. انتخاب همسر خوب:
رسول خدا (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) می‌فرمایند: از برکات اخلاقی و فکری زن خوب این است که هزینه و مخارجش کم باشد و در اداره خانه صرفه جویی در مصرف، یاور و نصرت دهنده همسرش باشد. (27)
۲. زتدگی ساده و بی آلایش:
امیر المومنین علیه سلام می‌فرمایند: تَزَوَّجتُ فَآطِمَه وَ مَا کَان لی فِراشٌ… (28) من در حالی با فاطمه ازدواج کردم، که زیر اندازی نداشتم.
اگر خانواده‌ها فقط این حدیث امیرالمومنین (علیه السلام) را در مقابل خود قرار دهند و از آن الگو بگیرند، تمام مشکلات اقتصادی حل می‌گشت، تمام جوان‌ها که الآن زیر بار ازدواج دوش خالی می‌کنند ازدواج می‌کردند، تمام مسائل اقتصادی و مشکلات روحی که به افراد خانواده وارد می‌آید حل می‌شد و تمام این طلاق‌ها و جدائی‌ها و دعواها آرام می‌گرفت و مردم از زندگی خود لذت می‌بردند، همانگونه که امیرالمؤمنین (علیه سلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) از زندگی شیرین و ساده خود لذت می‌بردند.

۷. علی (علیه السلام) و جوانمردی
جوانمردی یک روحیه و حالت درونی است که از آثار آن گذشت، ایثار، انفاق، غلبه بر هوای نفس، رحم کردن به زیر دستان، اطاعت پروردگار عالم و از همه مهم‌تر آزادی روح و روان است.
(البته کسانی ممکن است در دوران عمر خود نسبت به دیگری ایثار یا گذشت داشته باشند لکن نمی‌توان آن‌ها را متصف به صفتِ جوانمردی کرد، زیرا همان طور که گفته جوانمردی یک روحیه و عادت همیشگی است که در وجود صاحب خود ملکه شده است).
امیرالمومنین علی (علیه السلام) بزرگ‌ترین جوانمرد عالم در زمان خود و تمام زمان‌ها است او کسی است که جبرئیل در وصفش گوید: «لَا سَیْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ وَ لَا فَتَی إِلَّا عَلِی».(29)
اوست که چون قدرت دارد با فقیران همنشین و چون خانه نشینش کنند به دعا و نیایش مشغول می‌شود، در نبرد چون غالب شود جز رضای حق شمشیر نمی‌زند، (اشاره به جنگ خندق می‌باشد : زمانی که حضرت بر سینه عمر ابن عبد ود نشست و آن ملعون به حضرت اهانت کرد، حضرت بلند شدند و میدان را دور زدند و برگشتند و او را به درک واصل کردند، چون دلیل را از حضرت پرسیدند حضرت به این مضمون فرمودند: خواستم آتش غضبم را که به خواطر اهانت او برافروخته بود خاموش کنم و برای خدا اورا بکشم. یک نمونه دیگر از جوانمردی حضرت زمانی بود که حضرت از این نبرد برگشتند در این هنگام عمر بن الخطّاب به حضرت علی) علیه السّلام گفت: او زره خوبی داشت، چرا آن را بر نداشتی؟ علی (علیه السّلام) فرمودند: حیا کردم او را بر زمین برهنه بگذارم.
و اگر بر دشمن مسلط شود رحم او بر غضبش سبقت می‌گیرد، (اشاره به جنگ صفین زمانی که معاویه آب را بر لشکر امیر المومنین) علیه السلام بست و امام حسین (علیه السلام) به دستور پدر بزرگوارشان راه آب را گرفتند و بر آب مسلط شدند، ولی جوانمرد عالم امکان ولی دوران حضرت علی (علیه السلام) دستور دادند تا یارانشان آب را برای دشمن رها کنند و دشمن را سیر آب کردند و دشمن چند بار بر فرات مسلط شد و آب بر شیعیان بست ولی درهر مرتبه که آب را پس گرفتند حضرت دستور دادند آب را بر دشمن آزاد کنید.
در حالی که خود و خانواده‌اش نیازمند اند لکن نیاز دیگران را بر نیاز خود مقدم می‌دارد، (اشاره به زمانی است که بی بی عالم وجود حضرت زهرا) سلام الله علیها حامله بودند و از حضرت تقاضای انار کردند، چون در آن فصل انار کمیاب بود حضرت توانستند فقط یک انار را تهیه کنند. در راه برگشت به فقیر بیمار و نالانی و گرسنه‌ای برخورد کردند نیمی از آن را به ایشان دادند ولی آن فقیر نیم دیگر را هم در خواست کرد، حضرت هم آن را به فقیر دادند. یا اشاره دارد به زمانی که خانواده حضرت سه روز روزه گرفتند و افطار خود را به مسکین و یتیم و اسیر دادند.
علی (علیه السلام) استاد جوانمردی و سرور تمام جوانمردان است از این رو در وصیت خود به فرزندش محمد حنفیه جوانمردی را به او آموزش می‌دهد و او را همانند تمام فرزندانش جوانمرد تربیت می‌کند و می‌فرماید :
«وَ اعْلَمْ أَنَّ مُرُوءَهَ الْمَرْءِ الْمُسْلِمِ مُرُوءَتَانِ مُرُوءَهٌ فِی حَضَرٍ وَ مُرُوءَهٌ فِی سَفَر» (30)
بدان که جوانمردی مرد مسلمان بر دو گونه است : جوانمردی در شهر و دیار خود و دیگر و جوانمردی در سفر
۱ اما مردانگی در دیار خود: «قِرَاءَهُ الْقُرْآنِ وَ مُجَالَسَهُ الْعُلَمَاءِ وَ النَّظَرُ فِی الْفِقْه وَ الْمُحَافَظَهُ عَلَی الصَّلَاهِ فِی الْجَمَاعَات»
قرآن خواندن و با دانشمندان نشستن و احکام دینی را فرا گرفتن و از نماز و اجتماعات مسلمین نگهداری نمودن است.
۲ اما مردانگی در سفر: «بَذْلُ الزَّادِ وَ قِلَّهُ الْخِلَافِ عَلَی مَنْ صَحِبَکَ وَ کَثْرَهُ ذِکْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کُلِّ مَصْعَدٍ وَ مَهْبَطٍ وَ نُزُولٍ وَ قِیَامٍ وَ قُعُودٍ»
توشه خود را در اختیار رفیقان گذاردن و با همراهان مخالفت نکردن و در فراز و نشیب و فرود آمدن و برخاستن و نشستن بیشتر بیاد خدا بودن است.

نتیجه
حضرت علی (علیه السلام) به خلاف انسانهای دیگر انسانی هستند که در مسیر زندگی چند ساله خویش دائما در صراط اعتدال دور از افراط وتفریط حرکت کرده‌اند، هیچ گاه کاری، ایشان را از عمل به وظیفه دیگرش باز نداشت یعنی «لا یَشغَلُه شَأنُ عَن شَأن» بودند، در حالی که قضاوت می‌کردند از وظیفه بندگی غافل نبودند و زمانی که حکومت می‌کردند و بر کرسی خلافت نشسته بودند هرگز سرکشی و دست گیری از یتیمان و بیوه زنان را فراموش نمی‌کردند و زمانی کلیدِ خزانه‌ی بیت المال را در دست داشنتد حتی به برادر نابینای خود زیاده بر سهمش ندادند و اگر به کار شخصی، می‌پرداختند چراغ بیت المال را خاموش و چراغی از مال خود روشن می‌ساختند. دائما حریص برهدایت انسان‌ها بودند، از خرافات، تحریفات و بدعت‌ها و بدعت گذاران، مردم را بر حذر می‌داشتند، در کنار کار خود و رسیدگی به امور حکومت خانواده را در انجام کارها یاری می‌دادند، چون خشمگین می‌شدند و غضب می‌کردند از اعتدال و میانه رویی خارج نمی‌شدند، عالم‌تر از او در کره زمین بعد از پیامبر (صَلِی اللهُ عَلَیه وَ آلِهِ وَ سَلََّم) کسی نیامده و نخواهد آمد ولی در حالی که از غاصبین خشمگین بودند هرگز علم خود را از آن‌ها هم دریغ نمی‌کردند و در مشکلات سیاسی، فرهنگی، اعتقادی و قضاوت آن‌ها را یاری می‌کردند وخلفا را از هلاکت و رسوایی نجات می‌دادند. چون به سخن گفتن و خطبه خواندن می‌ایستادند همه را منقلب و متحوّل می‌کردند؛ و این‌ها فقط قطره‌ای از دریای فضائل مولای ما امیر المومنین (علیه السلام) است.
پس باید تمام عالم بدانند، عبادات و تفکرات و اندیشه‌ها و سیاستهای انسان‌ها بدون اتصال به ولایت حضرت علی (علیه السلام) ناقص و ناتمام، و دنیا بدون پیروی از حضرت علی (علیه السلام) به همین گرفتاری‌ها و مصائب و مفاسدی که الان در جامعه شاهد آن هستیم، دچار خواهد بود، و بر این امور علاجی نیست، جز اینکه مهدی صاحب الزمان (علیه السلام) فرزند علی ظهور کند، و جهان را با نبوت پیامبر (صَلِی اللهُ عَلَیه وَ آلِهِ وَ سَلََّم) و ولایت علی (علیه السلام) اداره نماید.

پی‌نوشت‌ها:

1- دیوان أمیر المؤمنین (علیه السلام) ص 358
2- سوره مائده آیه ۳
3- شاید به این جهت تکبیر گفتند که بعدًا بعضی‌ها در شان حضرت علی (علیه السلام) غلو نکنند، پس تکبیر گفتند تا مردم از عظمت الهی غافل نشوند.
4- کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج 2، ص 645
5- سوره بقره آیه ۵۸ و ۵۹
6- التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری (علیه السلام) ص 260
7- أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص: 423
8- المسترشد فی إمامه علی بن أبی طالب (علیه السلام) ص ۲۶۱
9- سوره بقره آیه ۲۰۷
10- کشف الأسرار ج ۱ ص ۵۵۴
11- همان
12- سوره انسان آیه ۹ و ۱۰
13- روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج 15، ص: 174
14- این روایت را زمخشری هم در تفسیر «کشاف» در تفسیر آیه: «وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّهً وَ حَرِیراً» آورده است.
15- برای آشنائی بیشتر به کتاب آیات الفضائل تالیف جناب آقای سید محمد حسینی بهارانچی مراجعه نمایید.
16- نهج البلاغه خطبه ۲۲۶ ص ۳۴۸
17- ترجمه قرآن (مجد)، ص: 75
18- همان ص ۴۹۳
19- سوره توبه آیه ۱۰۵
20- وسائل ج 16 ص 108
21- الأمالی ص 345
22- صحیفه الإمام الرضا علیه السلام ص 58
23- دیوان أمیر المؤمنین علیه السلام ص 357
24- کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج 2، ص 802
25- الأمالی ص 134
26- المحاسن ج 1 ص 198
27- بحار، ج 103، ص 231 و 238
28- بحار، ج 41، ص 43
29- خصال ج ۲ ص ۱۶۹
30- ارشاد القلوب ص ۳۱۰
منابع
۱.قرآن
۲.مفاتیح الجنان
۳.محمد بن حسین، شریف الرضی، نهج البلاغه، ناشر: پیام آزادی، مکان: تهران، نوبت: دوم، سال: 1386 ش
۴.حسین بن معین الدین، دیوان أمیر المؤمنین علیه السلام، ناشر: دار نداء الإسلام للنشر، مکان: قم، نوبت: اول، چاپ:1411 ق
۵.هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ناشر: الهادی، مکان : قم، نوبت: اول، سال : 1405 ق
۶. حسن بن علی علیها السلام، التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری (علیه السلام)، ناشر: مدرسه الإمام المهدی، مکان: ایران، نوبت چاپ: اول، سال: 1409 ق
۷.طبری آملی کبیر، محمد بن جریر بن رستم، المسترشد فی إمامه علیّ بن أبی طالب، مکان: قم، نوبت: اول، سال: 1415 ق
۸.داورپناه ابوالفضل، انوار العرفان فی تفسیر القرآن، ناشر: انتشارات صدر، مکان: تهران، نوبت: اول، سال: 1375 ش
۹.رشیدالدین میبدی احمد بن ابی سعد، کشف الأسرار و عده الأبرار، ناشر: انتشارات امیر کبیر، مکان: تهران، نوبت: پنجم، سال: 1371 ش
۱۰.آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ناشر: دارالکتب العلمیه، مکان: بیروت، نوبت: اول،۱۴۱۵ ق
۱۱.شیخ حر عاملی محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ناشر: نهاوندی، مکان: قم، نوبت: اول، سال: 1380 ش
۱۲. ابن بابویه، محمد بن علی، الأمالی، ناشر: اعلمی، مکان: بیروت، نوبت: پنجم، سال: 1362 ش
۱۳.برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ناشر: دار الکتب الإسلامیه، مکان: قم، نوبت: دوم، سال: 1371 ق
۱۴.ابن بابویه، محمد بن علی، الخصال، ناشر: جامعه مدرسین، مکان: قم، نوبت: اول، سال: 1362 ش
۱۵.مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الأنوار، ناشر: کتابخانه مسجد ولی عصر، مکان: تهران، نوبت: اول، سال: 1364 ش
۱۶.علی بن موسی علیها السلام، صحیفه الإمام الرضا علیه السلام، ناشر: کنگره جهانی امام رضا علیه السلام، مکان چاپ: مشهد، نوبت چاپ: اول، سال چاپ: 1406 ق
۱۷.مجد امید، ترجمه قرآن (مجد)، ناشر: انتشارات امید مجد، مکان چاپ: تهران، نوبت چاپ: شانزدهم، سال چاپ: 1382 ش
۱۸.دیلمی، حسن بن محمد، إرشاد القلوب، ناشر: جامعه مدرسین، مکان: قم، نوبت: پنجم، سال: 1376 ش

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید