نویسنده: حسین تهرانی
حدیث ثقلین به گونه هائی که روایت شده است
1) مرحوم «طبرسی» قدس سره در کتاب «احتجاج» ص 210- «از سلیم بن قیس هلالی رحمه الله» روایت کرده که گروهی از مهاجرین و انصار در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم گرد هم بودند و حدیث می گفتند، و از دانشها سخن می راندند. و امتیاز و سوابق درخشان قریش را به یاد می آوردند، و به سخنان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از قبیل:
«الائمه من قریش» و «للناس تبع لقریش» و «قریش ائمه العرب» و «لاتسبقوا قریشا» و «ان للقریش مثل قوه رجلین من غیرهم» و «من ابغض قریشاً ابغضه الله» و «من اراد هوان قریش اهانه الله» استناد می کردند.
و گاهی نیز از فضائل انصار سخن می گفتند:
و بیانات رسول محترم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم را مستند قرار می دادند که می فرمود:
«الانصار کرشی و عیبتی» و «من احب الانصار احبه الله و من ابغض الانصار ابغضه الله» و «لا یبغض الانصار رجل یؤمن بالله و برسوله» و «لوسلک الناس شعبا لسلکت شعب الانصار».
و از این گونه عبارات، هر کس آنچه در فضیلت اصحاب به یاد داشت بیان می کرد.
و هر کدام، جهت کسب افتخار بیشتر می گفتند:
فلان شخصیت از ما بوده، و قریشی ها می گفتند:
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و حمزه و جعفر و عبیده بن حارث و زید بن حارثه و ابوبکر و عمر و سعد و ابوعبیده و سالم و ابن عوف از ما بوده اند. و این گروه، از جماعتی بیش از دویست نفر تشکیل گردیده بود، که یکی از ایشان، وجود مقدس مولی الموحدین، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام و سعد بن ابی وقاص و عبدالرحمن بن عوف و طلحه و زبیر و عمار و مقداد و ابوذر و هاشم بن عتبه و ابن عمر و حسنین علیه السلام ابن عباس و محمد بن ابی بکر و عبدالله بن جعفر، بوده اند.
و از انصار: ابی بن کعب، و زید بن ثابت و ابو ایوب انصاری و ابوهیثم بن التیهان و محمد بن سلمه و قیس بن سعد بن عباده و جابر بن عبدالله و انس بن مالک و زید بن ارقم. و عبدالله بن ابی و ابولیلی و فرزندش.
و این داستان، در ایام خلافت عثمان بن عفان واقع گردیده، و از صبح تا شام به طول انجامید.
و هر کس، در این مجتمع، از هر دری سخن گفت، جز حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام و اهل بیتش که لب، به سخن نگشودند.
بدین جهت، آن گروه روی بدان حضرت نموده گفتند:
یا اباالحسن، چرا شما سخن نمی گویی؟
فرمود: کسی نبود که فضیلتی را نگفته باشد.
حال: از شما می پرسم؟ این فضیلت را قریش، و مهاجر و انصار از کجا بدست آوردند؟
آیا عشیره، و اهل بیت ایشان موجب این فضائل بوده اند، یا این فضیلت را از جهت دیگری کسب کرده اند؟
گفتند: خیر، این فضیلت را خداوند، به برکت وجود مقدس رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و اهل بیت گرامیش به ما عنایت فرموده است.
آن حضرت فرمودند: راست گفتید.
آیا می دانید آنچه را که موجب خیر دنیا و آخرت شما شد از طریق ما خانواده بوده است، زیرا پسر عمویم رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«انی و اهل بیتی کنانوراً بین یدی الله تبارک و تعالی قبل ان یخلق الله آدم باربعه الف سنه».
و چون آدم را آفرید این نور را در صلب او قرار داد، و او را به زمین فرستاد، سپس این نور در کشتی نوح، در صلب او قرار گرفت، سپس در آتش نمرود در صلب ابراهیم خلیل علیه السلام قرار گرفت، و به همین کیفیت، این نور از صلبهای پاک پدران در رحمهای پاک مادران جای گرفت.
پس اهل بدر و اُحُد گفتند: راست گفتی، اینها را از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیده ایم.
سپس فرمود: سوگند می دهم شما را آیا می دانید من نخستین کسی هستم که به رسول خدا ایمان آورده ام؟
کفتند: آری.
آیا می دانید خدای عزوجل در کتابش، سابق را بر مسبوق برتری داده، و هیچ کس از این امت، بر من برتری نجسته است؟
گفتند: آری.
آی می دانید آیه «و السابقون الاولون من المهاجرین و الانصار» و همچنین «والسابقون السابقون اولئک المقربون» در چه مورد نازل گردیده که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پرسیدند، فرمود:
در شأن پیمبران و اوصیاء ایشان نازل شده، و من برترین پیمبرانم، و علی بن ابی طالب علیه السلام وصی من، برترین اوصیاء است؟
گفتند: آری.
آیا می دانید آیه شریفه «یا ایها الذین آمنو اطیعواالله و الرسول…» در شأن چه کسی نازل شده است؟
آیا می دانید آیه شریفه «انما ولیکم الله و رسوله…» در حق چه کسی فرود آمده است؟
آیا می دانید آیه شریفه «لم یتخذوا من دون الله…» درباره چه کسی وارد شده است؟
مردم گفتند: یا رسول الله: آیا مقصود، بعض مؤمنین هستند یا همه ایشان؟
خداوند فرمان داد تا رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم «ولاه امر» مسلمانان را معرفی فرماید، و همانگونه که نماز، زکات، روزه و حج را به آنها بیاموخت، مرا در «غدیر خم» به مقام امامت منصوب فرمود.
سپس خطابه ای ایراد نموده، تا آنجا که فرمود:
«ایها الناس اتعلمون ان الله عزوجل مولای، و انا مولی المؤمنین، و انا اولی بهم من انفسهم».
گفتند: آری یا رسول خدا.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت علی علیه السلام فرمود: بپا خیز.
پس چنین کردم.
آنگاه فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه».
سپس سلمان ایستاد و عرض کرد: یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم چگونه او را «ولی» بدانند؟
فرمود: همانطور که مرا «ولی» می دانند، پس هر کس را که من به او سزاوارترم، علی نیز به او سزاوارتر است، که این آیه نازل شد «الیوم اکملت …»
پس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تکبیر گفت، و فرمود: الله اکبر بر اتمام نبوت من، و اتمام دین خدا، ولایت علی علیه السلام پس از من است.
اینجا بود که ابوبکر، و عمر ایستاده گفتند: یا رسول الله این آیات، مخصوص فضیلت علی علیه السلام است؟
فرمود: بلی در شأن، و مقام او و اوصیاء او تا روز قیامت است.
گفتند: یا رسول الله ایشان را بر ما معرفی فرما؟
فرمود: برادر من. وزیر و وارث، و وصی، و خلیفه من در امت من، و ولی هر مؤمن پس از من است.
سپس فرزندانم حسن و حسین، و پس از ایشان نُه فرزند از حسین من، یکی پس از دیگری (وصی منند).
قرآن کریم با ایشان، و ایشان با قرآن خواهند بود. از قرآن جدا نمی گردند، و قرآن هم از ایشان، تا در حوض کوثر بر من وارد گردند.
عرض کردند: همه ایشان.
فرمود: آری.
تا آنجا که حضرت علی علیه السلام فرمود: سوگند می دهم شما را، آیا می دانید که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای آخرین بار خطبه ای بخواند و فرمود:
«یا ایها الناس انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی و اهل بیتی فتمسکوا بهما لا تضلوا فان اللطیف الخبیر اخبرنی و عهد الی انهما لن یفترقا حتی یرد اعلی الحوض».
پس عمر بن خطاب همانند خشمنده ای ایستاد و گفت:
یا رسول الله آیا همه اهل بیت تو مشمول این سخند؟
فرمود: نه و لکن همه اوصیاء من از ایشان که نخستین آنها برادرم، و وزیرم، و خلیفه ام در امتم، و ولی هر مؤمن و مؤمنه ای س از من اول ایشان است سپس فرزندم حسن و پس از وی فرزندم حسین سپس نُه فرزند از فرزندان حسین علیه السلام یکی پس از دیگری (از هم جدا نشوند) تا در حوض کوثر بر من وارد گردند.
(ایشان) گواهان خدا در زمین اویند، و حجت های خدا بر مخلوقاتند، و گنجینه های علم اویند، و معادن حکمت اویند.
کسی که او را اطاعت کند خدا را اطاعت نموده، و کسی که نافرمانی ایشان کند خدا را نافرمانی کرده است.
2) «مسلم» در «صحیح» خود، کتاب «فضائل الصحابه» باب فضائل حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام از «یزید بن حیان» روایت نموده که گفت:
من و حصین بن سیره، و عمر بن مسلم نزد «زید بن ارقم» رفته، و پس از (پاره ای) از سخنان، زید بن ارقم گفت:
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بین مکه و مدینه در محلی بنام (خم) بپا خاست و پس از حمد و ثنای الهی و پند و اندرز مردم فرمود:
«اما بعد الله الا ایها الناس فانما انا بشر یوشک ان یاتی رسول ربی فاجیب و انی تارک فیکم الثقلین اولهما کتاب الله، فیه الهدی، و النور، فخذوا بکتاب الله و استمسکوا به فحث علی کتاب الله و رغب فیه ثم قال و اهل بیتی اذکرکم الله فی اهل بیتی، اذکرکم الله فی اهل بیتی، اذکرکم الله فی اهل بیتی…»(1)
3) «ترمذی» در «صحیح» خود، ج2، ص 308-از «… زید بن ارقم» روایت نموده که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«انی تارک فیکم ما ان تمسکتم به لن تضلوا بعدی احدهما اعظم من الاخر کتاب الله حبل ممدود من السماء الی الارض، و عترتی اهل بیتی و لن یتفرقا حتی یردا علّی الحوض فانظروا کیف تخلفونی فیها»(2)
4) «ترمذی» در «صحیح» خود، ج2، ص 308- از «جابر بن عبدالله» روایت نموده که گفت:
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را در (موسم) حج، روز عرفه بدیدم که بر ناقه اش نشسته، و سخنانی می فرمود. گوش دادم، می فرمود:
«یا ایها الناس انی قد ترکت فیکم ما ان اخذتم به لن تضلوا، کتاب الله و عترتی اهل بیتی»(3)
5) «حاکم نیشباوری» در «مستدرک علی الصحیحین»؛ ج3، ص 109- از «زید بن ارقم» روایت نموده که گفت:
چون رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از «حجه الوداع» بازگشت و به «غدیر خم»رسید فرمود:
«… انی ترکت فیکم الثقلین، احدهما اکبر من الاخر، کتاب الله تعالی و عترتی فانظروا کیف تخلفونی فیهما فانهما لن یفترقا حتی یردا علّی الحوض…»(4)
6) «حاکم نیشابوری» در «مستدرک علی الصحیحین» ج3، ص 109 به سند دیگر از زید بن ارقم» روایت نموده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود»
«… ایها الناس انی تارک فیکم امرین لن تضلوا ان اتبعتموها، هما کتاب الله و اهل بیتی عتری…»(5)
7) «حاکم نیشابوری» در «مستدرک علی الصحیحین» ج3، ص 148-از طریق دیگر از «زید بن ارقم» روایت نموده که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و اهل بیتی و انهما لن یفترقا حتی یردا علّی الحوض»(6)
8) «احمد بن حنبل» در «مسند»، ج3، ص 17-از «ابی سعید خدری» از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت نموده که فرمود:
«… انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله عزوجل، و عترتی کتاب الله حبل ممدود من السماء الی الارض و عترتی اهل بیتی و ان اللطیف اخبرنی انهما لن یفترقا حتی یردا علّی الحوض فانظرونی کیف تخلفونی فیهما»(7)
9) «احمد بن حنبل» در «مسند»، ج5، ص 181 به دو طریق دیگر از «زید بن ثابت» روایت نموده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«انی تارک فیکم خلیفتین کتاب الله حبل ممدود ما بین السماء و الارض او ما بین السماء الی الارض و عترتی اهل بیتی، و انهما لن یفترقا حتی یردا علّی الحوض»(8)
10) «ابونعیم» در «حلیه الاولیاء» ج1، ص 355 از «حذیفه بن اسید غفاری» روایت نموده که گفت:
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«ایها الناس انی فطکم و انکم واردون علی الحوض، فانی سائلکم حسین تردون علی عن الثقلین فانظروا کیف تخلفونی فیهما، الثقل الاکبر کتاب الله سبب طرفه بیدالله و طرفه بایدیکم فاستمسکوا به انّه لا تضلوا و لا تبدلوا، و عترتی اهل بیتی فانه قد نبانی اللطیف الخبیر انهما لن یفترقا حتی یردا علّی الحوض»(9)
11) «متقی هندی» در «کنزالعمال»، ج1، ص 47 از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند:
«… فانظروا کیف تخلفونی فی الثقلین، قیل: و ما الثقلان یا رسول الله؟ قال: الاکبر کتاب الله سبب طرفه بیدالله و طرفه بایدیکم فتمسکوا به لن تزلوا و لا تضلوا. و الاصغر عترتی، و انهما لن یفترقا حتی یردا علّی الحوض»(10)
12) «متقی هندی» در «کنزالعمال» ج1، ص 96 بطریق دیگر از حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام روایت نموده که فرمود:
پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
انی قد ترکت فیکم ما ان اخذتم به لن تضلوا، کتاب الله سبب بیدالله و سبب بایدیکم و اله بیتی»(11)
13) «هیتمی» در «مجمع الزوائد»، ج9، ص 164-از «حذیفه بن اسید» روایت نموده که گفت:
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«… و انی سائلکم عن الثقلین فانظروا کیف تخلفونی فیهما، الثقل الاکبر کتاب الله عزوجل سبب طرفه بیدالله عزوجل و طرفه بایدیکم فاستمسکوا به لا تضلوا و لا تبدلوا، و عترتی اهل بیتی فانه قد نبانی اللطیف الخبیر انهما لن یفترقا حتی یردا علّی الحوض»(12)
14) «هیتمی» در «مجمع الزوائد» هیتمی، ج9، ص 163 بسند دیگر از «زید بن ارقم» روایت نموده که گفت:
«نزل رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم الجحفه ثم اقبل علی الناس فحمدالله و اثنی علیه (الی ان قال) فانظروا کیف تخلفونی فی الثقلین فنادی مناد و ما الثقلان یا رسول الله؟
قال: کتاب الله طرف بیدالله عزوجل و طرف بایدیکم فتمسکوا به لا تضلوا و الاخر عشیرتی و ان اللطیف الخبیر نبانی انهما لن یفترقا حتی یردا علّی الحوض…
ثم اخذ بید علی علیه السلام فقال:
من کنت اولی به من نفسه فعلی ولیه اللهم وال من والاه و عاد من عاده.(13)
15) «ابن حجر مکّی» در «صواعق المحرقه»، ص 75 و «و فی روایه انه [صلی الله علیه و آله و سلم] قال فی مرض موته:
ایها الناس یوشک ان اقبض قبضاً سریعاً فینطلق بی و قد قدمت الیکم القول معذره الیکم، لا انی مخلف فیکم کتاب ربی عزوجل، و عترتی اهل بیتی، ثم اخذ بید علی [علیه السلام] فرفعها فقال: هذا علی مع القرآن و القرآن مع علی لا یفترقان حتی یردا علّی الحوض فسالوهما ما فیهما فیهما»
16) «ثعلبی» در کتاب «قصص الانبیاء» ص 14، از «انس بن مالک» روایت نموده که گفت:
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نماز صبح را با ما بخواند، و پس از آن به صورت مبارک خود توجهی نموده، فرمود:
«معاشر المسلمین من افتقد الشمس فلیستمسک بالقمر، و من افتقد القمر فلیستمسک بالزهره، و من افتقد الزهره فلیستمسک بالفرقدین.
فقیل: یا رسول الله ما الشمس، و ما القمر، و ما الزهره، و ما الفرقدان؟
فقال: انا الشمس، و علی القمر، و فاطمه الزهره، و الحسن و الحسن الفرقدان، فی کتاب الله تعالی لا یفترقان(14) حتی یرد علّی الحوض(15)
17) «حکیم ترمذی» در «نوادر الاصول» از «حذیفه بن اسید غفاری» روایت نموده که گفت:
«… و انی فرطکم علی الحوض و انی سائلکم حین تردون علی عن الثقلین فانظروا کیف تخلفونی فیهما، الثقل الاکبر کتاب الله عزوجلّ. سبب طرفه بیدالله تعالی و طرف بایدیکم فاستمسکوا به و لا تضلوا و لا تبدلوا و عترتی اهل بیتی فانه قد نبانی اللطیف الخبیر انّهما لن یفترقا حتی یردا علّی الحوض»(16)
18) «میرسید علی همدانی» در «موده القربی» از «جبیر بن مطعم» روایت نموده که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«انی اوشک ان ادعی فاجیب، و انی تارک فیکم الثقلین کتاب ربنا و عترتی اهل بیتی فانظروا کیف تحفظونی فیهما»(17)
19) «عبدالله بن احمد بن حنبل» در «زیادات السند» گوید که «زید بن ثابت» گفت که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله حبل ممدود ما بین السماء و الارض، و عترتی اهل بیتی و انهما لن یفترقا حتی یردا علّی الحوض»(18)
20) «موفق بن احمد خوارزمی» از …«زید بن ارقم» روایت نموده که گفت:
نزل النبی صلی الله علیه و آله و سلم بغدیر خم فقال فیه:
«انی قد ترکت فیکم الثقلین احدهما اکبر من الاخر کتاب الله و عترتی اهل بیتی فانظروا کیف تخلفونی فیهما فانهما لن یفترقا حتی یردا علّی الحوض…»(19)
21) «عن ابن عباس» رضی الله عنهما قال: خطب رسول الله[ صلی الله علیه و آله و سلم] فقال:
«یا معشر المؤمنین ان الله عزوجل اوحی الی انی مقبوض اقول لکم قولا ان علمتم به نجوتم و ان ترکتموه هلکتم ان اهل بیتی و عترتی هم خاصتی و حامتی و انکم مسئولون عن الثقلین کتاب الله و عترتی ان تمسکتم بهمالن تضلوا فانظرو کیف تخلفونی فیهما»(20)
22) «ابن عقده» در کتاب «الموالاه» از«عامر بن ابی لیلی» و «حذیفه بن اسید» روایت نموده که گفتند:
نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«… و انی سائلکم حین تردون علی الحوض عن الثقلین فانظروا کیف تخلفونی فیهما قالوا: و ما الثقلان؟
قال: اثقل الاکبر کتاب الله سبب طرفه بیدالله و طرفه بایدیکم و الاصغر عترتی و قد نبانی اللطیف الخبیر ان لا یفترقا حتی یلقیانی سالت ربی لهم ذلک فاعطانی فلا تسبقوهم فتهلکوا و لا تعلوهم فانهم اعلم منکم»(21)
این بود نمونه ای از روایات وارده در رابطه با «حدیث ثقلین».
و رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، حدیث مزبور را در موارد متعدده بیان داشته است، چنانکه از مضمون روایات منقوله نیز استفاده می گردد، و آن موارد عبارتند از:
1) روز غدیر خم.
2) روز عرفه، در حجه الوداع.
3) بعد از بازگشت از طائف.
4) بر منبر مدینه، در حضور اصحاب.
5) در حجره مبارکه، هنگام بیماری در مجتمع اصحاب.
دلالت «حدیث ثقلین» بر خلافت امام امیرمؤمنان علی علیه السلام
گذشته از «حدیث غدیر» که شرح و تفصیل، و استدلال به آن بر امامت و خلافت حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام مسلم گردید.
«حدیث ثقلین» نیز مشهورترین حدیثی است که در خلافت آن حضرت، بدان تمسک شده است.
و از نظر سند، و دلالت، هیچگونه محلی برای تردید، و یا ایراد باقی نمی گذارد.
اما از جهت سند: چنانکه گفته شد، حدیث مزبور از متواترات است، و فریقین (خاصه و عامه) در کتب معتبره خود بطرق متعدده، آن را از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرده اند، و تواتر، سند قطعیت و مسلمیت صدور حدیث است.
اما از جهت دلالت: نیز با اینکه اختلاف بسیار اندکی در الفاظ حدیث مشاهده می شود، ولی از جهت مفهوم، همه اشاره به یک هدف، و نشان دهنده یک حقیقت، یعنی منصب شامخ خلافت، و امامت اهل بیت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می باشد.
خصوصاً با توجه به قرائن قطیعه ای که در آنها موجود است.
زیرا از تعبیراتی که در مقدمه احادیث بیان گردیده استفاده می شود که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم پایان عمر مبارک خود را اعلام فرموده، و در صدد تعیین خلیفه، جانشین خود بوده است.
و به همین منظور، آنچه موجب بقاء و دوام دین مقدس اسلام بوده، و بایستی مرجع مکتب تعلیمی و تربیتی قرار گیرد، در شکل «ثقلین» و یا «خلیفتین» یا «امرین» بیان داشت، و عترت طاهرین خود را قرین قرآن کریم قرار داده و اطاعت از ایشان را همانند اطاعت فرامین قرآن کریم، و وجوب تمسک به عترت را چون وجوب تمسک به قرآن معرفی فرموده، و بقاء عترت را تا روز قیامت در حکم دوام، و بقاء قرآن کریم اعلام فرموده است.
و از گفتار آن حضرت چنین استفاده می شود که در هر عصری از اعصار، وجود چنین شخصیتی که قرین قرآن است لازم و ضروری است.
و گذشته از این تمسک، به دو ثقل را موجب سلامت روح، و دوام ایمان، و بقاء نظام مادی و معنوی انسانها قرار داده، و این خود، دلالت قطعی دارد بر اینکه «ثقل دوم» که قرین «ثقل اول» قرار گرفته باید از هرگونه لغزش و خطا و انحراف و نافرمانی خدا مصون و محفوظ باشد.
زیرا اگر جز این باشد شایستگی تقارن با کتاب خدا را ندارد، و بدون شک جز عترت طیبین آن رسول گرامی صلی الله علیه و آله و سلم هیچ کس شایسته چنین مقام شامخی نمی باشد.
چون تنها ایشانند که از هرگونه آلودگیها پاک و منزه می باشند، و از هر خطا، و لغزش و گناهی معصومند، و بخصوص که در غالب این احادیث، بنام نامی، و اسم مقدس گرامی حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام تصریح گردیده است.
پس برای همه کس از اوضح واضحات است که مقصود آن حضرت جز تصریح به امر امامت و خلافت، که موجب حفظ و مصونیت دین مبین اسلام، و قرآن کریم، از هرگونه تصرف، و دستبرد نبوده است.
و چون حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام داناترین فرد عترت طاهره نبویه بوده است، خلافت آن حضرت از حدیث مزبور محرز می گردد.
و از جمله مؤیدات، اینکه در بعضی از الفاظ حدیث مزبور، رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بطور مکرر فرموده اند:
«اذکرکم الله فی اهل بیتی» که این خود نمونه دیگری است بر اهمیت معصومی که پس از آن سرور، شایسته مقام رهبری امت است در هر عصر و زمان.
و جز «ائمه اثنی عشر» هیچ کس این شایستگی را نداشته، و تا روز واپسین نخواهد داشت.
مؤید دیگر بر اینکه مقصود، از اهل بیتی که رسول گرامی صلی الله علیه و آله و سلم آنها را قرین قرآن کریم نموده، امامان اثنی عشر علیه السلام می باشد. مخصوصاً افضل ایشان که حضرت امیرمؤمنان، علی علیه السلام است. تصریح «ابن حجر مکّی» در کتاب «صواعق المحرقه» است. با اینکه نامبرده از متعصبین علمای اهل سنت، و از دشمنان سرسخت تشیع است! و با کمال بی حیایی، شیعه را یهود امت نامیده است. و این کتاب را در حقیقت، بر رد شیعه نوشته، از هرگونه طعن، توبیخ، و ملامت، دریغ ننموده است «خذله الله تعالی و عذّبه عذاباً الیماً».
معذلک از آنجا که همواره، حق و حقیقت، زنده، و پاینده است، و با غبارهای عصبیت جاهلانه نمی توان آن را مسدود داشت، ناخودآگاه در کتاب مزبور تصریح نموده که مقصود از «عترت» که قرین قرآن کریم قرار گرفته علی بن ابی طالب علیه السلام است، و ما عین عبارت صفحه 90 کتاب او را در اینجا می آوریم.
تنبیه:
سمی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم القرآن و عترته. و هی بالمثناه «الفوقیه» الاهل، و النسل، والرهط الادنون، ثقلین لان الثقل کل نفیس خطیر مصون. و هذان کذلک اذکل منها معدن للعلوم اللدنیّه، والاسرار و الحکم العلیه، و الاحکام الشرعیه و لذا حث صلی الله علیه و آله و سلم علی الاقتداء و التمسک بهم، والتعلم منهم، و قال: الحمدلله الذی جعل فینا الحکمه اهل البیت (و قیل) سمیا ثقلین لثقل وجوب رعایه حقوقهما، ثم الذین وقع الحث علیهم منهم انها هم العارفون بکتاب الله و سنه رسوله، اذهم لا یفارقون الکتاب الی الحوض. و یؤیده الخبر السابق. و لا تعلموهم فانهم اعلم منکم و تمیز و ابذلک عن بقیه العلماء لان الله اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیراً، و شرفهم بالکرامات الباهره و المزایا المتکاثره، و قدمر بعضها و سیاتی الخبر الذی فی قریش، وتعلموا منهم فانهم اعلم منکم فاذ ثبت هذا العموم قریش فاهل البیت اولی منهم بذلک لانهم امتازوا عنهم بخصوصیات لایشارکم فیها بقیه قریش، و فی احادیث الحث علی التمسک باهل البیت اشاره الی عدم انقطاع متاهل منهم للمتسک به الی یوم القیامه کما ان الکتاب العزیز کذلک و لهذا کانوا اماناً لاهل الارض کما یاتی و یشهد لذلک الخبر السابق فی کل خلف من امتی عدول من اهل بیتی الی آخره.
ثم احق من یتمسک به منهم امامهم و عالمهم علی بن ابیطالب کرم الله وجهه لما قدمناه من مزید علم و دقائق مستنبطاته و من ثم قال ابوبکر.
علی عتره رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم
ای الذین حث علی التمسک بهم فخصه لما قلنا و لذلک خصه صلی الله علیه و آله و سلم بما مریوم غدیر خم…
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آنها را قرآن و عترت نامیدند، و در میان عرف به خانواده و فرزندان و نزدیکان اطلاق می شود و گرانبها هستند چرا که هر نفسی را از خطر محفوظ نگه می دارند.
و اینها نیز اینگونه هستند چرا که هر یک از آنها در خود معدن علوم لدنّی و اسرار و حکم الهی و احکام شرعی را در خود جای داده اند و به همین سبب است که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم تأکید می کرد بر اقتداء و پیروی و تمسک از اینها، و فرمود: خداوند را شاکریم که حکمت خویش را در ما اهل بیت قرار داد، (و گفته می شود) به این سبب نامیده شده اند چرا که حفظ حقوق و حرمت آنها بسیار مشکل است و اینکه تأکید بر کسانی واقع شده است که کتاب خدا و سنت پیامبرش را می شناسند و آنها کتاب را ترک نمی کنند تا آنگاه که وارد حوض گردند (منظور حوض کوثر است). که خبر قبلی مؤید آن است، و به آنها یاد ندهید چرا که آنها از شما آگاه تر هستند و بدین وسیله از بقیه علماء جدا شده اند چرا که خداوند آنان را پاک گردانیده و ناپاکیها را از آنها زوده است. و آنها را با کرامات آشکار و مزیت های فراوان مشخص رده، که بعضی از آنها آمده اند و خبرشان در دل قریش است، و از آنان یاد بگیرند که آنها آگاه ترین افرادند و اگر این برای قریشیان اثبات شد پس اهل بیت علیهم السلام مناسب ترین گزینه هستند چرا که خداوند به آنها خصوصیاتی را داده که از بقیه قریش متمایز می شوند و در احادیثی که به پیروی از اهل بیت علیهم السلام اشاره دارد این نکته قابل توجه است که تمسک فرد به اهل بیت علیه السلام بایستی تا روز قیامت باشد همان گونه که قرآن عزیز است و به این سبب آنها (اهل بیت علیهم السلام) به عنوان هدیه و آرامش هستند بر روی زمین، همانگونه که خبر قبلی آن را تأیید می کند و اینکه شایسته ترین فرد امام و پیشوای آنان حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام است. اینکه ما از علمش و نکته سنجیهای ظریفانه اش سخن گفتیم، ابوبکر گفت در مورد عترت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کسانی که تأکید شده است بر پیروی از آنان و آن فردی را که در روز عیدغدیر خم مشخص کرد…
سؤال 1
آیا با چنین نصوص روشن و آشکار، غاصبان خلافت حق داشتند که در سقیفه گرد هم آیند و از میان خود، رهبری را به عنوان خلیفه و جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم انتخاب نمایند؟
سؤال 2
آیا صحیح است که عده معدودی در غیاب پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم هارون امّت را کنار بگذارند و برای مردم تصمیم گیری نموده و رهبری را انتخاب نمایند؟!!
کتاب خدا و سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم
آنچه که در کتب معتبره خاصه و عامه وارد شده، به همان مضمون «کتاب الله و عترتی» بود که گذشت.
و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به فرمان خدا «کتاب خدا» و «عترت» خود یعنی: «اهل بیت» گرامی و عزیزش را قرین هم قرار داده است.
به این معنی که «کتاب» بدون «عترت» و «عترت» بدون «کتاب» سعادت ابدی بشری را تأمین نمی نماید.
بلکه کتاب خداست که انسانها را از گمراهی نجات می دهد، و از تیره روزی مستخلص می نماید.
و عترت است که کتاب خدا و اسرار، و حقایق و لطائف، و دقائیق آن را تفسیر می نماید.
پس کتاب خدا و عترت و سول گرامیش، با هم، و مجتمعاً بشریت را به اوج سعادت ابدی می رسانند.
بلی: یک مضمون نادری هم در بعض از کتب عامی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بصورت «کتاب الله و سنتی» نقل گردیده است که بر فرض مسلمیت آن ارتباطی با مضمون احادیث متواتره، و مسلمه «ثقلین» ندارد.
زیرا آنها معنائی دارند، و این معنی دیگر.
احادیث «ثقلین» در مقام معرفی مسئله خلافت و امامت است که پیامبر بزرگ خدا صلی الله علیه و آله و سلم با آن بیانات شافیه، این امر خطیر حیاتی را که بقاء اسلام، و احکام، و مکتب عدالت فردی و اجتماعی بدان وابسته است متذکر گردیده، و ایشان را «واجب الاطاعه» و رهبر امت معرفی فرموده است.
ولی حدیث «کتاب الله و سنتی» بر فرض صحت مضمونش، هیچگونه ربطی به مضمون آن احادیث ندارد.
البته معلوم و مسلم است که آنچه را که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بعنوان اسلام، و احکام اسلام، و قرآن کریم، و یا در قالب فرامین مبارکه بیان داشته است، چه در تفسیر آیات قرآن، و چه در صورت دستورات جداگانه، (کلاً) لازم الاطاعه است. و کسی نگفته است که سنت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم لازم الاجرا نمی باشد، اما این ربطی به مسئله خلافت، و امامت، و جانشینی پس از آن حضرت که منظور حدیث «ثقلین» است ندارد.
و شاید به همین جهت باشد که «ابن حجر مکّی» در اواخر ص 89 «صواعق المحرقه» پس از اشاره به روایت مزبور (22) آن هم بصورت «رُوی» و ماضی مجهول، که دلیل بر ضعف حدیث دارد می گوید:
مقصود از «سنت»، در این روایت، احادیثی است که از رسول گرامی صلی الله علیه و آله و سلم در تفسیر آیات قرآن کریم وارد گردیده، و در حقیقت، بازگشت سنت رسول خدا صلی الله علیه و اله به همان کتاب خداست که لزوم پیروی از کتاب، شامل آن نیز می گردد.
سؤال 3
سنتی که خود مانند قرآن احتیاج به مُبین دارد، چگونه می تواند معضلات و مشکلات قرآن را برای ما روشن نماید؟
سؤال 4
اگر شما قرآن و سنت را کافی در همه امور می دانید، ناگزیر باید در استنباط احکام متمسک به قرآن و سنت شوید و طبق این دو ملاک فتوی بدهید. پس چرا علاوه بر قرآن و سنت، عقل، اجماع، قیاس و استحسان را هم ضمیمه در استنباط احکام قرار داده اید؟
پی نوشت ها :
1. فضائل الخمسه، ج2، ص 44؛ المجالس السنیه فی مناقب و مصائب العتره النبویه، السید محسن الامین الاملی، ج3، ص 120.
2. همان، ج2، ص 45، ینابیع الموده: ص 33 و ص 40 عن «جامع الترمذی»
3. همان، ج2، ص 45.
4. فضائل الخمسه، ج2، ص 45.
5. همان، ج2، ص 46.
6. همان، ج2، ص 47.
7. همان، ج2، ص 47.
8. فضائل الخمسه، ج2، ص 48، ینابیع الموده ص 40 با اختلاف اندکی در عبارت.
9. همان، ج2، ص 48؛ ینابیع الموده: ص 41.
10. همان، ج2، ص 49.
11. فضائل الخمسه، ج2، ص 49؛ ینابیع الموده، ص 43.
12. همان، ج2، ص 50.
13. همان، ج2، ص 52.
14. عبارات فوق غلط است و صحیح آن: هم مع کتاب الله لا یفترقان … می باشد.
15. فضائل الخمسه، ج2، ص 53.
16. ینابیع الموده: ص 34.
17. همان: ص 34.
18. همان، ص 35.
19. همان، ص 36.
20. ینابیع الموده، ص 39.
21. همان، ص 42.
22. کتاب الله و سنتی.
منبع : تهرانی، حسین؛ (1427 ه.ق)، سؤالات ما شامل 313 سؤال پیرامون مسائل اعتقادی، کلامی، فقهی، تفسیری و تاریخی، قم: نشر حاذق، چاپ دوم(1427ه.ق).