نویسنده: مصطفی دلشاد تهرانی
مهم ترین کار در اداره ی امور، گزینش شایستگان و به کار گرفتن صاحبان اهلیت در جای مناسب خودشان است. در اندیشه و سیره ی سیاسی امیرمؤمنان علی (ع) شایستگی معیار اصلی گزینش در هر زمینه و جایگاهی است؛ و باید با گزینشی درست هر کس را در مقام متناسب خودش قرار داد تا کارها قوام یابد و امور به درستی اداره شود. امیر مؤمنان علی (ع) در عهدنامه ی مالک اشتر بدو چنین می آموزد:
«و اجعَل لرَاسِ کُل امرٍ من أمورکَ راساً منهُم لا یَقهرهُ کبیرُها و لا یَتشتتُ علیهِ کثیرُها.»(1)
باید برای هر نوعی از کارها رئیسی انتخاب کنی. رئیسی که کارهای مهم، وی را مغلوب و درمانده نسازد و کثرت کارها او را پریشان و خسته نکند.
اگر گزینش با میزان های درست صورت گیرد و هر کس در جایگاه مناسب خود قرار گیرد، کارها صلاح و سامانی درست می یابد. مهم ترین وظیفه ی زمامداران و مدیران انتخاب نیروهای شایسته و توانا و صالح، و گماشتن آنان در مناصب و مسئولیت های مناسب است. بدین منظور لازم است، ضوابط و اصولی روشن و راهنما در نظر گرفته شود و زمامداران و مدیران پای بند آن ضوابط و اصول باشند. آن چه در درجه ی اول اهمیت است، مسأله شناخت درست و گزینش کارگزاران بر اساس معیارهایی مشخص؛ و نیز پرهیز از خودکامگی، گزینش های بی معیار و به دور از معیارهای صحیح است.
راه گزینش: شناخت و آزمون
در اندیشه ی سیاسی معیارگرای امیرمؤمنان علی (ع)، گزینش کارگزاران و کارمندان براساس روشن ترین معیارها یعنی شناخت و آزمون است، چنان که درعهد نامه ی مالک اشتر به وی این گونه نوشته است:
«ثُم انظُر فی امُور عمُالکَ، فَاستعملهُم اختباراً، و لا تُولهِم محاباهً و اثرهً، فانهُما جماعُ من شُعَبِ الجَور و الخِیانِه.»(2)
سپس در به کارگیری کارگزارانت دقت کن، و پس از آزمون [و شناختی که بدیشان پیدا کرده ای] به کارشان گمار، و به میل خود و بی مشورت دیگران از سر خودکامگی مسئولیتی به آنان مسپار، که به میل خود عمل کردن و به رأی دیگران ننگریستن، ستم گری و خیانت است.
امیرمؤمنان علی (ع) به صراحت می آموزد که مبنای انتخاب، شناخت درست و آزمودن نیروهاست، و به کار گماشتن اشخاص پیش از شناخت درست ایشان و قبل از آن که امتحان خود را پس داده باشند، عملی نادرست، بلکه ستمگری و خیانت است. یعنی پیش از واگذاشتن مسئولیتی به کسی، باید ویژگی ها و توانایی ها، و نیز سابقه و عملکرد او بررسی گردد و در صورتی که شخص مورد نظر سابقه و عمل کردی نیکو داشته و در آزمون ها و آزمایش ها موفق بوده است، برای تصدی امر در نظر گرفته شده، می توان از وی بهره مند شد. امام (ع) مالک را سخت پرهیز می دهد که مبادا در گزینش نیروها خودسرانه و چشم بسته عمل نماید و بر اساس پیوندهای خویشی و قومی، یا گروهی و طبقاتی کسی را بر گزیند.
امام (ع) تأکید می کند که ملاک و معیار گزینش و انتخاب باید لیاقت و شایستگی باشد، نه روابط، پیوندها و ملاحظات؛ و دلیل این امر را بیان می فرماید تا همگان متوجه باشند که پیامدهای گزینش و انتخاب نیروها و کارگزاران و کارمندان به دور از معیارهای صحیح تا چه اندازه خطرناک و تباه گر است. در منظر امیر مؤمنان علی (ع) همه ی کجی ها و ناراستی ها و تباهی ها در یک دولت از گزینش ها و انتخاب های نادرست و به دور از معیار نشأت می گیرد.
تأکید بر معیارگرایی در گزینش ها
امیر مؤمنان علی (ع) در عهد نامه ی خود به مالک اشتر هر نوع دور شدن از معیارگرایی در گزینش و انتخاب نیروها را طرد می کند و به وی توصیه ی مؤکد می نماید که در این امر به خوش گمانی و هوشیاری خود تکیه نکند و صرفاً بر اساس معیارهای درست عمل نماید.
«ثُم لا یَکُنِ اختیارُکُ ایاهُم علی فِراسَتِکَ و استِنامَتِکَ و حُسنِ الظنِ منکَ؛ فانَ الرجالَ یتَعرضُونَ لفراساتَ الوُلاه بتَصنعُهِم و حُسن خدمَتیهم، و لَیس وراءَ ذلک َمن النصیحهِ و الامانهِ شیءُ.»(3)
در انتخاب کاتبان و دفتر داران تنها به فراست و اطمینان، و خوش گمانی خود اعتماد مکن که مردم برای جلب نظر والیان به آراستن ظاهر می پردازند، و خوش خدمتی پیشه می سازند، اما در پس آن، نه خیرخواهی است و نه امانتداری نشانی.
حضرت تأکید دارد که هنگام گزینش و انتخاب، فقط اطراف خود را نبینید و به آن هایی که گرداگرد شما را گرفته اند و خوش خدمتی می کنند توجه ننمایید، زیرا برخی از مردمان چون می بینند کسی در موقعیتی قرار گرفته است، دور و بر او را می گیرند و خود را جز آنچه هستند می نمایانند و تملق می گویند، پس باید معیارگرا بود و به این امور توجه ننمود.
بنابراین مهم ترین مسأله در امر گزینش و انتخاب نیروها، مشخص بودن معیارها و میزان های برگزیدن اشخاص است.
میران های کلی در گزینش
امیرمؤمنان علی (ع) پس از آن که به مالک اشتر می آموزد که در گزینش و انتخاب نیروها، کارگزاران و کارمندان خود معیارگرا باشد، میزان هایی کلی را مطرح می کند تا مالک بر آن اساس عمل نماید. بنابراین روایت ابن شعبه ی حرانی، امام (ع) به مالک اشتر چنین رهنمود داده است:
«فَاصطِف لولایهِ اعمالِکَ اهلَ الوَرعِ و العِلم و السیِاسِه.»(4)
برای سرپرستی کارهایت پرواپیشگان و دانایان و تربیت یافتگان (فرهیختگان) را برگزین.
هم چنین آن حضرت به وی نوشته است:
«و تَوخَّ منهُم اهلَ التَجربِه و الحَیاءِ، من اهلِ البیِوتاتِ الصالحهِ، و القَدمِ فی الاسلامِ المتُقدمهِ.»(5)
از ایشان کسانی را برگزین که دارای تجربه و باحیا باشند، و از خاندان های پارسا و صلاحیت دار باشند که در مسلمانی قدمی پیشتر دارند [و دل بستگی بیشتر].
و نیز بدو یادآور شده است:
«و لِکن اختَبرهُم بما ولُوا للصالحینَ قبلکَ، فاعِمد لاحسنِهم کانَ فی العامهِ اثراً، و اعرفهِم بالامانهِ وجهاً.»(6)
لیکن آنان را بیازمای به خدمتی که برای والیان نیکوکار پیش از تو عهده دار بوده اند؛ و بر آن کس اعتماد کن که میان همگان اثری نیکو نهاده، و به امانت از همه شناخته تر است [و امتحان خود را داده است].
بدین ترتیب امیرمؤمنان علی (ع) هشت میزان کلی را ارائه ی می کند تا هنگام گزینش کارگزاران و کارمندان مورد توجه قرار گیرد.
1. فرهیختگی
2. پرواپیشگی
3. تجربه ی کاری
4. باحیایی
5. پاکی و صلاحیت خانوادگی
6. سابقه ی مسلمانی و دلبستگی دینی
7. امانت داری
8. کارایی و تأثیرگذاری
فرهیختگی
دانایی و تربیت یافتگی از مهم ترین میزانهای گزینش کارگزاران و کارمندان است که ارزش انسان ها بدان باز می گردد، و توانایی اشخاص و سلامت کارها در گرو آن است. هر چه کسی داناتر و تربیت یافته تر باشد، از ادب و اخلاق اداری و روحیه ی خدمتگزاری بیشتری بهره مند خواهد بود؛ و این امر در نظام اداری از اصلی ترین امور است. دولتی می تواند به اهداف والای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دست یابد که به وسیله ی کارگزاران و کارمندانی فرهیخته اداره ی شود. فرهیختگی (دانایی و تربیت یافتگی) بالاترین فضیلت های آدمی و کاراترین عنصر در نظام اداری است، زیرا راه بردن درست امور در گرو علم و اخلاق است. در سخنان نورانی امیرمؤمنان علی (ع) چنین وارده شده است:
«رَاسُ الفضائلِ العلمُ.»(7)
سر فضیلت ها علم و دانایی است.
در رأس آن چه مزیت می آورد و زیادتی رتبت کسی را فراهم می نماید، علم و دانایی، و تربیت یافتگی است؛ و به حق فرهیختگانند که می توانند به درستی مدیریت نمایند. امیر مؤمنان علی (ع) فرموده است:
«مَن ساسَ نفسهُ ادرَکَ السیاسهِ.»(8)
هر که نفس خود را سیاست و تربیت نماید، سیاست و مدیریت را دریابد.
پرواپیشگی
پرواپیشگی از مهم ترین میزان های گزینش کارگزاران و کارمندان است و امیر مؤمنان علی (ع) در دستورالعمل های حکومتی خود تأکیدی بسیار بر آن نموده است، چنان که در عهدنامه ی مالک اشتر بدو چنین سفارش کرده است:
«و الصَق باهلِ الوَرعِ و الصِدق.»(9)
به پرواپیشگان و راستگویان بپیوند [و آنان را برگزین].
پرواپیشگی والاترین ارزش های اخلاقی و برترین کرامت های انسانی است و هیچ چیز، همانند آن آدمی را از لغزش ها و هلاکت ها حفظ نمی نماید. به بیان امام علی (ع):
«ولَا کرَم کالتقَّوَی.»(10)
و هیچ بزرگواری چون پرواپیشگی نیست.
«ولا عزَّ اعزُّ منَ التقَوی و لا مَعقِلَ احصنُ من الوَرعِ.»(11)
هیچ عزتی ارجمندتر از پرهیزگاری، و هیچ پناهگاهی نیکوتر از پرواپیشگی نیست.
امیرمؤمنان علی (ع) پرواپیشگی را چون حفاظی معرفی می کند که انسان ها را از فرو افتادن در تباهی ها نگه می دارد، و بی گمان انسان در عرصه ی اداره ی امور بیش از هر چیز نیازمند چنین حفاظی است. امام (ع) فرموده است:
«و الوَرعُ جُنهُ.»(12)
پرواپیشگی سپری [نگهدارنده] است.
سلامت حقیقت آدمی، و در نتیجه سلامت مدیریت و سیاست به پرهیزگاری و پرواپیشگی است و با شکسته شدن حریم پرهیزگاری و پرواپیشگی، سلامتی در مدیریت و سیاست باقی نمی ماند و هر نامردی انتظار می رود. امیر مؤمنان علی (ع) حیات آدمی را به پرهیزگاری او می داند و می فرماید:
«و مَن قَلَّ وَرعُه ماتَ قلبهُ.»(13)
هر که پرهیزگاری اش اندک باشد، دلش مرده است.
امام (ع) پرواپیشگی و پرهیزگاری را والاترین نیروی بازدارنده و نیز نیروی پایداری در آدمی معرفی می نماید و می فرماید:
«اوصیکُم عبادَ اللهِ بتقَوی اللهِ فانَها الزِمامُ و القِوامُ.»(14)
بندگان خدا، شما را به ترس از خدا سفارش می کنم. ترس از خدا مهاری است که – شما را به راه سعادت درآرد، و در طریق – بندگی بر پا دارد.
بر این اساس است که پیشوای پرهیزگاری، علی (ع) پیوسته کارگزاران و کارمندان نظام اداری خود را به پرهیزگاری و پرواپیشگی سفارش کرده و از آنان خواسته است که آن را معیار عمل خود قرار دهند، (15) و نیز آن را میزانی مهم در گزینش معرفی کرده است.
تجربه ی کاری
تجربه ی کاری از مهم ترین عناصر موفقیت در امور است و آنان که تجربه های خود را اندوخته می کنند و از آن به درستی بهره می گیرند، بر بسیاری از مشکلات و نابسامانی ها به راحتی چیره می گردند و بر عکس آنان که فاقد تجربه اند در رویارویی با مشکلات و نابسامانی ها دچار تزلزل و آشفتگی می شوند. علی (ع) به صراحت تجربه را بخشی از راز موفقیت معرفی می کند و می فرماید:
«و مِنَ التَّوفیقِ حفظُ التَجربهِ.»(16)
نگه داری تجربه، بخشی از موفقیت است.
انسان با پشتوانه ی تجربه به بهترین انتخاب دست می یابد و کمترین اشتباه را می کند. در کلمات نورانی امیرمؤمنان علی (ع) چنین وارده شده است:
«ثَمرُه التجربهِ حُسن الاختیارِ.»(17)
نتیجه تجربه، نیکویی اختیار است.
«مَن کَثرُت تَجربتسه قَلَّت غِرتُه.»(18)
هر که تجربه اش بسیار باشد، فریب خوردن او اندک شود.
اساساً میزان تجربه بر میزان قوت و پختگی تصمیم گیری و عمل درست، تأثیری به سزا دارد. به بیان علی (ع):
«رایُ الرجُلِ عَلی قَدرِ تَجربتِه.»(19)
رأی و اندیشه انسان به قدر تجربه ی اوست.
امیر مؤمنان علی (ع) پس از خاتمه جریان حکمیت و شنیدن ماجرای حکمین به منبر رفت و خطبه ای ایراد کرد و در آن خطبه یادآور شده که کسانی که نظر دانایان با تجربه را نمی پذیرند، جز ندامت و پشیمانی نتیجه نمی گیرند. فرمود:
«اما بَعدُ، فانَّ معَصیهَ الناصحِ الشفیقِ العالمِ المجربِ تُورثُ الحَسرهَ، و تُعقبُ النَدامهَ، و قَد کُنتُ امرتکُم فی هذهِ الحُکومهِ امرِی، و نخَلتُ لکُم مَخزُونَ رَایی، لوکانَ یُطاعُ لقصیرٍ امرُ!»(20)
اما بعد، نافرمانی از دستور نصیحت کننده ی مهربان، دانا و با تجربه، باعث حسرت می شود، و پشیمانی به دنبال دارد. من در داوری حکمین فرمان خود را ابلاغ کردم و شیره ی حق و جان مطلب را عرضه کردم، اگر اطاعت می کردید به این روز گرفتار نمی شدید.
باحیایی
در اندیشه و سیره ی امیر مؤمنان علی (ع) با حیایی از لوازم ضروری برای زمامداران و مدیران و از اسباب موفقیت ایشان است. انسان با حیا، هرگز دریدگی و درنده خویی نمی کند و حریم دیگران و جامعه را نمی درد و حدود و مرزها را زیر پا نمی گذارد و ملاحظه شئونات خود و دیگران را می نماید. انسان با حیا مقبول است و محترم، و حیای او سبب حفظ او از فرو رفتن در نادرستی ها می شود. امیر مؤمنان علی (ع) در این باره فرموده است:
«ولا ایمانَ کالحَیاءِ.»(21)
هیچ ایمانی همانند حیا نیست.
«و مَن قَل حَیاوُه قلَ وَرعهُ، و مَن قَلَ ورعُه ماتَ قلبُه، و مَن ماتَ قلبُه دخلَ النارَ.»(22)
هر که حیایش کم شود، پارسایی اش کم می شود، و هر که پارسایی اش کم شود، قلبش می میرد؛ و هر که قلبش بمیرد، داخل دوزخ می شود.
درستی و پاکی در اداره ی امور از لوازم حیاست و از آن از حیا بهره ندارد، از درستی و پاکی در اداره ی امور نیز بی بهره است. در سخنان نورانی امیر بیان (ع) آمده است:
«ثَمرهُ الحیاءِ العفهُ.»(23)
نتیجه ی حیا عفت و پاکدامنی است.
«عَلی قَدرِ الحَیاء تَکُون العِفهُ.»(24)
عفت و پاکدامنی به اندازه ی حیاست.
هیچ چیز به اندازه ی اصلاح امور و درستکاری و پاکدامنی از انسان های بی حیا دور نیست؛ و آن که حیا ندارد، همه کار را بر خود مجاز داند. چه نیکو فرموده است امیر مؤمنان علی (ع):
«مَا ابعدَ الصلاحَ من ذِی الشَّرِ الوَقاحِ.»(25)
چه دور است صلاح از صاحب شر بی حیا.
امیر مؤمنان علی (ع) نمونه ی بارز بی حیایی در مدیریت را راه و رسم دور از هرگونه حیای معاویه در اداره ی امور معرفی کرده و این که او قائل به هیچ حد و مرزی نبوده است و برای رسیدن به مقصود، به هر کاری دست می زده است. آن حضرت در نامه ای به عمرو بن عاص، او را از معاویه پرهیز داده و چنین نوشته است:
«فانکَ قَد جعَلت دینکَ تبعاً لدنیا امریٍ ظاهرٍ غیهُ، مَهتُوکٍ سترُه، یَشینُ الکریمُ بمجلسهِ، و یُسفُه الحلیمَ بخلطتهِ، فاتبعتَ اثرهُ، و طَلبتَ فضلَهُ، اتباعَ الکَلبِ للضرِغامِ یلوذُ بمخالبهِ، و ینتظُر ما یُلقی الیهِ من فضلِ فَریستهِ، فَاذهبتَ دنُیاکَ و آخرتکَ!»(26)
تو دینت را پیرو دنیای کسی کردی که گمراهی اش آشکار است و زشتی او پدیدار، اشخاص با شخصیت و بزرگوار در هم نشینی با او لکه دار می شوند، و اشخاص حلیم و بردبار در معاشرت با او به سفاهت و نادانی می گرایند. تو سر در پی او نهادی و به طلب زیادت او ایستادی. چون سگ که پی شیر رود، و به چنگال آن نگرد و زیادت شکار او انتظار برد. پس دنیا و آخرت خود را به باد دادی.
مدیریت اشخاص فاقد حیا، مدیریتی است ویرانگر و بر باد دهنده ی دنیا و آخرت که هیچ حریمی را در آن راه نیست. پس باید سخت مراقبت نمود که بی حیایان بر سرکار نیایند و زمام امور مردمان را به دست نگیرند.
پاکی و صلاحیت خانوادگی
پاکی و اصالت و صلاحیت خانوادگی از جمله امور کلی است که علی (ع) در گزینش و انتخاب بر آن دست گذاشته و آن را به عنوان میزانی در کنار سایر میزان ها مطرح نموده است. آن حضرت چنان بر نقش شخصیت و صلاحیت خانوادگی تأکید می کند که حتی به مالک اشتر توصیه می نماید یکی از معیارهایش در گزینش فرماندهان نظامی همین باشد.
«ثُم الصَق بذوی المرُوءاتِ و الاحسابِ، و اهلِ البیُوتاتِ الصالحهِ، و السوابِق الحسنهِ…»(27)
[پس از سپاهیان خود کسی را بگمار…] و از آنان که گوهری نیک دارند و از خاندانی پارسا و صالحند، و از سابقه ای نیکو برخوردارند، فرماندهان را برگزین.
سابقه مسلمانی و دلبستگی دینی
امام (ع) توجه به سوابق و دل بستگی های اشخاص در گزینش آنان را برای مسئولیت ها اهمیت داده است و آن را یکی از میزان های انتخاب معرفی نموده است. امیر مؤمنان علی (ع) در نامه ای که به معاویه نوشته است بر همین امر تأکید فرموده و به معاویه یادآور شده است که او چه گونه می خواهد بدون سابقه ی مسلمانی و دلبستگی دینی، بلکه با سابقه ای سراسر دشمنی با مسلمانی در مصدر امور بنشیند و اداره کننده ی کار مسلمانان باشد؟
«وَ متَی کنُتَ یا مُعاویهُ ساسهَ الرعیهِ، و ولاهُ امرِ الامهِ؟ بغیرِ قدمٍ سابقٍ، و لا شرفٍ باسقٍ، و نعُوذ باللِه من لزُوم سَوابق الشَقاء.»(28)
ای معاویه! شما [خاندان] که نه پیشینه ی نیک داشته اید و نه شرافت برازنده، چه هنگام رهبر مردمان و زمامدار امت بوده اید؟ پناه به خدا از این شقاوت دیرین و ریشه دار.
امیر مؤمنان علی (ع) در معرفی خود برای زمامداری امت اسلامی بارها بر این میزان، یعنی سابقه ی مسلمانی و دلبستگی دینی تأکید کرد و آن را مهم برشمرد. از آن جمله در خطبه ای که در منطقه ی «ذی قار» خارج از بصره پیش از جنگ جمل ایراد کرد، چنین فرمود:
«انَّ اللهَ بعثَ محمداً – صلی الله علیه و آله – و لَیس احدُ من العَرب یقَراُ کتاباً، و یَدعی نبُوهً، فسَاقَ الناسَ حَتی بَواهُم مَحلتُهم، و بَلغُهم مَنجاتَهُم، فَاستقامَت قنَاتُهم، و اطمانَت صفاتُهم. امَا و اللِه ان کنُت لفِی ساقَتها حتَی توَلت بحذافیِرها: ما عَجزتُ و لا جُبنتُ، و ان مسیرِی هذا لمثلهِا؛ فلانقبَن الباطلَ حتَی یخرُجَ الحَقُ من جنبهِ. ما لِی و لقُریشٍ! و اللِه لقَد قَاتَلتُهم کافرینَ، و لا قاتلنهُم مَفتونینَ، و انی لصاحبُهم بالامسِ، کَما انا صاحبهُم الیومَ!.»(29)
خدواند محمد (ص) را [به رسالت] بر انگیخت و از عرب کسی کتابی نخوانده بود، و دعوی پیامبری نکرده بود. پس مردمان را به پیش راند تا به جایگاه سعادتشان منزل داد و به سر منزل نجاتشان رساند تا آن که کارشان استوار و جمعیتشان پایدار گردید. آری، به خدا سوگند که من در آن صف پیکار بودم تا [سپاه جاهلیت] درماند، و یک باره روی برگرداند. در این مبارزه ی هولناک، من نه ناتوان شدم و نه هراسناک گشتم، و بدون شک راه و روش امروز مانند همان آغاز اسلام است. به خدا سوگند باطل را می شکافم تا حق از کنار آن به در آید. مرا با قریش چه سر و کاری است [که همیشه به مبارزه با آنان مبتلا بوده ام!] به خدا سوگند، آن روز که کافر بودند با آنان پیکار نمودم، و اکنون که فریب خورده اند آماده ی کارزارم.
همچنین آن حضرت درباره ی جایگاه خود و سابقه ی مسلمانی و تلاش دینی خویش در ضمن خطبه ای پس از جنگ نهروان فرمود:
«فقُمتُ بالامرِ حینَ فَشلِوا، و تَطلعت حین تقبُعوا، و نظقتُ حینَ تعتعُوا، و مَضیتُ بنُور الله حینَ وقفُوا. و کُنتُ اخفَضهُم صوتاً و اعلاهُم فوتاً، فَطرتُ بعنِانِهَا، و استَبددتُ برِهانهِا.»(30)
هنگامی که همه را سستی فرا گرفته بود، من به انجام وظیفه قیام کردم، و آن گاه که همه سر به درون کشیده بودند، قد بر افراشته خود را آشکار ساختم، و چون همه در گفتار درمانده بودند، زبان به سخن گشودم، و وقتی همه ایستادند، در پرتو نور خدا پیش رفتم. غوغا و سر و صدایم از همه کمتر، ولی گوی سبقتم از همه برتر بود. در راه [فضیلت و حقیقت] عنان گشوده راندم، و گوی سبقت را ویژه ی خود گرداندم.
امیر مؤمنان علی (ع) در موارد متعدد بر مسأله سابقه مسلمانی و دل بستگی دینی تأکید کرده است و این امر بیانگر اهمیت آن در تصدی امور مهم و اساسی است.
امانتداری
هر کس در هر جایگاه و مرتبه ی مدیریتی امانتدار مردمان است و باید اموال و نوامیس و حیثیت و شرافت ایشان را پاسداری کند. امام علی (ع) به مالک اشتر در این باره سفارش می کند که درباره ی اشخاصی که می خواهد برگزیند بدین امر توجه نماید و با بررسی سوابق و عملکرد گذشته شان ببیند آیا اهل امانتداری بوده اند یا خیر. امیرمؤمنان علی (ع) در اهمیت این امانتداری در نامه ای که به برخی کارگزاران خود نوشته، چنین فرموده است:
«وَ مَنِ استهَان بالامانهِ، و رتَع فی الخیانهِ، و لَم یُنزه نفَسهُ و دینُه عنَها، فَقد احلَّ بنفسهِ الُذل و الخِزی فی الدنیا، و هُو فی الاخرهِ اذلُ و اخزَی. وانَّ اعظمَ الخیانهِ خیانهُ الامهِ، و افظعُ الغشِ غشُ الائمهِ.»(31)
کسی که امانت [حکومت و مسئولیت] را خوار شمارد، و دست به خیانت آلاید، و خویشتن و دینش را از آن منزه نسازد، درهای خواری و رسوایی را در دنیا به روی خود گشوده است، و در آخرت خوارتر و رسواتر خواهد بود. و بزرگ ترین خیانت، خیانت به امت است و رسوا ترین تقلب، تقلب نسبت به پیشوایان مسلمان.
امانت داری از چنان اهمیت و جایگاهی برخوردار است که امیر مؤمنان علی (ع) آن را سر و رأس اسلام و برترین ایمان معرفی کرده و فرموده است:
«راسُ الاسلامِ الامانه.»(32)
رأس مسلمانی امانتداری است[ یعنی امین بودن و خیانت نکردن].
«أَفضَلُ الإیمانِ الأمانهُ»(33)
برترین ایمان [یعنی برترین صفات و افعال مؤمن] امانت داری است.
کارآیی و تأثیرگذاری
امیر مؤمنان علی (ع) در گزینش و انتخاب کارکنان بر کارآیی آنان تأکید می کند و سفارش مؤکد می نماید که کسانی در هرکار برگزیده شوند که بیشترین کارایی را داشته باشند و بتوانند بهترین تأثیر را در اداره ی امور بگذارند. کسانی که مقبول باشند و در دل مردمان راه بیابند و از خود نتایج و ثمرات بیشتری بر جای گذارند و کاربردشان در جامعه بیشتر باشد، چنان که به مالک اشتر سفارش نمود:
«فَاعمِد لاحَسنهِم کانَ فی العامهِ اثراً.»(34)
بر آن کس اعتماد کن که میان همگان اثری نیکو نهاده است.
امیر مؤمنان علی (ع) در عهد نامه ی مالک اشتر به او سفارش می کند که اشخاص بدپیشینه و گناهکار را کنار بگذارد و کسانی را برگزیند که سابقه ی همدستی با ستمگران و گناهکاران نداشته باشند و در عین پاکی و سابقه ی نیکو دارای کارآیی و نفوذ و تأثیرگذاری باشند؛ می فرماید:
«ان شر وزرائک من کان للاشرار قبلک وزیراً، و مَن شَرکُهم فی الاثامِ فلَا یکونُن لک بطانه، فانهُم اعوانَ الاثمهِ، و اخوانُ الظلمهِ، و انتَ واجدُ منهُم خیرَ الخَلف ممَن له مثِلُ آرائهِم و نفَاذِهم، و لَیس علیهِ مثلُ آصارِهم و اوزاِرهم و آثامِهم، ممَّن لم یُعاوِن ظالماً علی ظلمهِ، و لا آثماً علی اثمهِ، اولئکَ اخفُ علیکَ موونهً، و احسنُ لکَ معونهً…»(35)
بدترین وزیران تو، کسی است که پیش از تو وزیر بدکاران بوده و آن که در گناهان آنان شرکت نموده. پس مبادا چنین کسان، محرم تو باشند که آنان یاوران گناهکارانند، و ستمکاران را کمک کار، و تو جانشینی بهتر از ایشان خواهی یافت که در رأی و کارایی و نفوذ و تأثیرگذاری چون آنان بود، و گناهان و کردار بد آنان را بر عهده ندارد. آن که ستمکاری را در ستمش یار نبوده، و گناهکاری را در گناهش مددکار نبوده. بار اینان بر تو سبک تراست، و یاری ایشان بهتر.
انسان های بدکردار و ستمکار، یا آنان که شریک و همراه و همدم بدکرداران و ستمکاران بوده اند، فاقد کارایی برای یک دولت حقگرا و مصلحند، پس نباید کارهای اصلی را به آنان سپرد.
اگر در گزینش نیروها این معیارها ملاحظه شود نتایجی اساسی در اداره ی امور حاصل می گردد.
امیر مؤمنان علی (ع) پس از بیان معیارهای لازم برای گزینش نیروها، صفات چنین اشخاصی را مطرح می نماید که با این شروط و صفات بهترین انتخاب ها صورت می پذیرد و امور به بهترین نحو اداره می شود. آن حضرت می فرماید:
«فانَهُم اکرمُ اخلاقاً، و اصحُ اعراضاً، و اقلُ فی المطامعِ اشراقاً، و ابلغُ فی عواقبِ الامورِ نظراً.»(36)
اخلاق آنان گرامی تر است و آبرویشان محفوظتر و طمعشان کمتر، و عاقبت اندیشی شان فزون تر.
و نیز می فرماید:
«فانَ ذلکَ دلیلُ علی نصیحتکَ للهِ و لِمَن وُلیتَ امرهُ.»(37)
این نشانه ی خیرخواهی تو برای [دین] خداست و برای کسی که کار او بر عهده ی شماست.
بنابراین اگر گزینش و انتخاب با معیارهایی درست صورت گیرد، کسانی اداره ی امور مردمان را به عهده می گیرند و نظام اداری را می گردانند که از اخلاق و رفتاری کریمانه برخوردارند و آبرومندانه و شرافت مندانه عمل می کنند و اهل طمع نیستند، بلکه اشخاصی آینده نگر و عاقبت اندیش و دورنگرند. بر سر کار آوردن این گونه اشخاص سبب رونق دین و آیین، و سامان یافتن امور و اصلاح کارهای مردمان است.
گزینش فرماندهان و مدیران ارشد
آن چه بر شمرده شد (فرهیختگی، پرواپیشگی، تجربه ی کاری، باحیایی، پاکی و صلاحیت خانوادگی، سابقه ی مسلمانی و دل بستگی دینی، امانت داری، کارایی و تأثیرگذاری) معیارهایی کلی است که امیرمؤمنان علی (ع) به رعایت آنها در انتخاب کارگزاران و کارمندان سفارش می کند؛ اما برای گزینش مدیران ارشد و مسئولان مشاغل کلیدی، امیر مؤمنان علی (ع) معیارهایی دیگر را نیز بیان کرده است، چنان که در مورد گزینش فرماندهان و مسئولان دفتری و مانند این ها اشاره فرموده است. آن حضرت در عهدنامه ی مالک اشتر در مورد گزینش فرماندهان نظامی می فرماید:
«فَولِ من جنُودکَ انَصحَهُم فی نفسکَ للهِ و لرسولهِ و لامامکَ، و انقاهُم جیَباً، و افضلهُم حلماً، ممَّن یبُطی عَن الغَضَب، و یَستریحُ الی العُذر، و یَرافُ بالضُعفاء، و یَنبو علَی الاقویاءِ، و مِمن لا یثُیره العُنف، و لا یَقعُد به الضَعفُ، ثُم الصَق بذَوی المروُءات و الاحسابِ، و اهلِ البیُوتات الصَالحهِ، و السوابقِ الحسنهِ، ثُم اهلِ النَجده و الشَجاعهِ، و السخاءِ و السَماحهِ؛ فانهُم جماعُ من الکرَم، و شُعب من العُرفِ.»(38)
پس از سپاهیان خود کسی را [به فرماندهی] بگمار که خیرخواهی وی برای خدا و رسول او و امام تو بیشتر بود، و دامن او پاکتر، و بردباری اش برتر، که دیر به خشم آید و زود به پذیرفتن پوزش گراید، و بر ناتوانان رحمت آرد، و با قوی دستان شدید باشد، و آن کس که درشتی او را از جای نبرد، و ناتوانی او را از انجام وظیفه باز ندارد، و از آنان که گوهری نیک دارند و از خاندانی پارسایند، و از سابقتی نیکو برخوردار. سپس دلیران و رزم آوران و بخشندگان و جوانمردان، که اینان بزرگواری را در خود فراهم کرده اند و نیکویی ها را گرد آورده.
«ولیَکُن اثرُ رووسِ جُندکَ عندکَ مَن واساهُم فی مَعونتهِ، و افضلَ عَلیهِم من جدتهِ بما یسَعهُم و یَسعُ مَن وَراءهُم من خلُوف اهلیِهم حتَی یکوُن همُهم هماً واحداً فی جهادِ العدوِ.»(39)
و باید گزیده ترین سران سپاه نزد تو آن بود که که با سپاهیان یار باشد و آنان را کمک کار، و از آن چه دارد بر آنان ببخشاید چندان که خود و کسانشان را که به جای نهاده اند کفایت کند، تا عزم همگی شان در جهاد با دشمن یکی شود.
در این بخش از سخنان امام (ع) اگر چه معیارهای گزینش فرماندهان نظامی [علاوه بر تخصصهای ویژه] مطرح است، اما این معیارها برای همه ی مدیران ارشد مطرح است، و باید در انتخاب ایشان [علاوه بر تخصص های ویژه] لحاظ شود.
1. خیرخواهی [برای خدا و رسول او و امام]
2. پاکدامنی
3. بردباری
4. پوزش پذیری
5. مهربانی با ناتوانان و شدت در برابر قوی دستان
6. پایداری در برابر مشکلات و ناملایمات
7. اصالت و صلاحیت خانوادگی
8. حسن سابقه
9. بزرگواری و بلند همتی
10. دلیری و رزم آوری
11. بخشندگی و مردمداری
12. سخاوت مندی و جوانمردی
هم چنین امیر مؤمنان علی (ع) درگزینش مدیران ارشد و مسئولانی که بار اصلی دولت را به دوش دارند به مالک اشتر نوشته است:
«انَ شرَ وزرائکَ من کانَ للاشرارِ قبلکَ وزیراً، و مَن شَرکهُم فی الاثامِ فَلا یَکونَن لکَ بطانهً، فانهُم اعوانُ الاثمهِ، و اخوانُ الظلمهِ، و انتَ واجدُ منهُم خیرَ الخلفِ ممَّن له مثلُ آرائهِم و نفاذهِم، و لَیس علَیه مثلُ آصارهِم و اوزاِرهم و آثامِهم، ممَّن لَم یُعاون ظالماً علی ظلمهِ، و لا اثماً علی اثمهِ: اولئکَ اخفُ علیکَ موونهً، و احسنُ لکَ معونهً، و احنشی علیکَ عطفاً، و اقلُ لغیرکَ الفاً؛ فاتخِذ اولئکَ خاصهً الخَلواتِکَ و حَفلاتکَ، ثُم لیکن اثرُهم عندکَ اقولُهم بمُر الحقِ لکِ، و اقلهُم مساعدهً فیما یکُون منکَ مما کرهِ اللهُ لاولیائهِ، واقعاً ذلکً من هوَاک حیثُ وقعَ. و الصَق باهلِ الوَرع و الصِدق، ثُم رضُهُم علَی الا یُطروُک َو لا یَبجَحُوکَ بباطلٍ لم تَفعلُه، فان کثرهً الاطراءِ تُحدثُ الزهوً، و تُدنی من العزهِ.»(40)
بدترین وزیران تو، کسی است که پیش از تو وزیر بدکاران بوده و آن که در گناهان آنان شرکت نموده. پس مبادا چنین کسان، محرم تو باشند که آنان یاوران گناهکارانند، و ستمکاران را کمک کار، و تو جانشینی بهتر از ایشان خواهی یافت که در رأی و کارایی و نفوذ و تأثیرگذاری چون بود، و گناهان و کردار بد آنان را بر عهده ندارد، آن که ستم کاری را در ستمش یار نبوده و گناه کاری را در گناهش مددکار نبوده، بار اینان بر تو سبک تر است و یاری ایشان بهتر، و مهربان شان بیشتر و دوستی شان با جز تو کمتر. پس اینان را خاص خلوت خود گیر و در مجلس هایت بپذیر؛ و تو آن کس را بر دیگران بگزین که سخن تلخ حق را به تو بیشتر گوید، و در آن چه کنی یا گویی – و خدا آن را از دوستانش ناپسند دارد، هر چند مطابق هوای نفس تو باشد – کمتر یاری ات کند. و به پارسایان و راست گویان بپیوند، و آنان را چنان بپرور که تو را فراوان نستایند، و با ستودن کار بیهوده ای که نکرده ای خاطرت را شاد ننمایند، که ستودن فراوان خود پسندی آرد، و به سرکشی وادارد.
امام (ع) تأکید می کند که در گزینش و انتخاب اشخاص برای مسئولیت های مهم این موارد لحاظ شود:
1. عدم همکاری با دولت های ستمگر و عدم همیاری در ستم و گناه
2. بی توقعی در انجام دادن کارها
3. کوشایی در انجام دادن وظایف
4. مسئولیت پذیری با تمام وجود
5. عدم دلبستگی به غیر
6. صراحت بیان در حق گویی
7. بازدارندگی فرادست ازخواسته های نفسانی و مخالف رضایت خدا
8. پارسایی
9. صداقت پیشگی
گزینش مسئولان دفتر و کاتبان
مسئولان دفتر و کاتبان به دلیل نزدیکی شان به زمامداران و مدیران و نفوذشان در امور و نیز تنظیم برنامه ها و قراردادها و نامه ها و هم چنین مطلع بودن از همه ی امور، از جایگاه و اهمیتی خاص برخوردارند و باید در گزینش و انتخاب آانان حساسیت ویژه ای لحاظ شود. امیر مؤمنان علی (ع) در عهدنامه ی مالک اشتر حساسیت این امر را گوشزد کرده و چنین سفارش نموده است:
«ثُم انُظر فی حالِ کتابکَ، فوِل علَی امورکً خَیرهُم، و اخصُص رسائلکَ التی تُدخلُ فیها مکَائدکَ و اسَرارکَ باجمعِهم لوجُوه صالحِ الاخلاقِ ممن لا تبُطرُه الکرامهُ، فَیجتریَ بها علیک َفی خلافٍ لکَ بحضرهِ ملاٍ، ولا تَقصُر به الغَفلهُ عَن ایرادِ مکاتباتِ عُمالکَ علیکَ، و اصدارِ جواباتها عَلی الصَواب عنَک، فیما یاخُذ لکَ و یُعطی منکَ، و لا یُضعِفُ عقداً اعتقدُه لکَ، و لا یَعجِزُ عن اطلاقِ ما عُقِدَ علَیک، و لا یَجهَلُ مَبلغَ قَدر نفسهِ فی الامورِ، فانَّ الجاهلَ بقَدر نَفسهِ یکَوُن بقدر غَیره اجهلَ.»(41)
پس در حال کاتبان و دبیران خود بنگر، و بهترینشان را بر کار بیاور، و نامه هایی که تدبیرها و رازهایت در آن نگاشته می گردد، تنها به آن کس واگذار که صالح تر از دیگران است. کسی که بزرگ داشت او، وی را به سرکشی و طغیان نکشاند و بر تو دلیر نگرداند، آن سان که در جمع حاضران مخالفت تواند، و غفلتش سبب نشود که در رساندن نامه های کارگزارانت به تو و نوشتن پاسخ درست آنان از تو به ایشان سهل انگاری کند، و یا در آن چه برای تو می گیرد و آن چه از جانب تو می دهد فروگذاری نماید. و پیمانی را که به سود تو بسته سست نگرداند، و از به هم زدن پیمانی که به زیان توست در نماند و قدر (جایگاه) خود را در کارها بداند، چه آن که قدر خود را نداند، در شناختن قدر جز خود نادان تر بود و در ماند.
امیرمؤمنان علی (ع) در گزینش مسئولان کاتبان و دبیران معیارهایی را مطرح نموده که عبارتند از:
1. گزینش بهترین و شایسته ترین اشخاص
2. برخورداری از فضائل و مکارم اخلاقی
3. دوری از غرور قرار گرفتن در مسئولیت های مهم
4. پرهیز از تخلف
5. پرهیز از بی توجهی به نامه ها و گزارش ها
6. توانایی در پیگیری و اجرای قراردادها
7. توانایی در فسخ و لغو آن چه لازم است
8. توان خود شناسی و جامعه شناسی
گزیشن قاضیان
امیرمؤمنان علی (ع) مسأله گزینش و انتخاب قاضیان را از مهم ترین امور دولت بر شمرده و معیارهایی روشن و محکم ارائه کرده است تا کسانی متصدی امر قضا شوند که بتوانند حقوق حقه را بر پا دارند و تحت تأثیر چیزی جز گرایش به حق و عدل نباشند و وعده های فریبنده در آنان مؤثر واقع نشود و در مقام تحقیق جز به استناد مدارک محکم قانع نشوند و به دلایل واهی و سست بسنده نکنند و در امور شبهه ناک دقت بسیار نمایند و با همگان از سر عدالت و شکیبایی رفتار کنند و هنگام تصمیم گیری قاطع و محکم باشند و در اجرای عدالت استوار و پابرجا بمانند و از خودبینی و تکبر به دور باشند و پیوسته بر بصیرت و تشخیص درست عمل کنند. امیر مؤمنان علی (ع) در عهد نامه ی مالک اشتر درباره ی گزینش قاضیان می نویسد:
«ثُم اختَر للحُکمِ بینَ الناسِ افضلَ رعیتکَ فی نفسکَ، ممن لا تَضیقُ به الامورُ، و لا تمُحکُه الخصُومُ، و لا یَتمادی فی الزَلهِ، و لا یَحصَرُ من الفَیء الی الحقَ اذا عَرفَهُ، و لا تُشرفُ نفسُه عَلی طمَع؛ٍ و لا یَکتفَِی بادَنی فَهمٍ دوُنَ اقصاهُ؛ و اوقَفَهُم فی الشُبهاتِ، و اخذَهُم بالحججِ، و اقلهُم تبرماً بمراجَعه الخَصم، و اصَبرهُم علَی تَکشُفُ الامُور، و اصرَمهُم عندَ اتَضاحِ الحُکمِ، ممَّن لا یَزدهیهِ اطراءُ، ولا یَستمیلهُ اغراءُ، و اولئکَ قلیلُ.»(42)
و برای داوری میان مردمان، از آنان که در نظرت، از همه برترند کسی را برگزین که دارای وسعت صدر باشد و تنگ حوصله نباشد و مخاصمه طرفین دعوی، او را به لجاجت در نیندازد، و در بند لغزش نپاید و چون به اشتباه خود پی برد، از بازگشت به حق و اعتراف به آن، در نماند و آز و طمع را بر دل خود راه ندهد، و بی آن که به حقیقت امر احاطه یابد به نظر سطحی و ابتدایی بسنده نکند؛ از آنان که در موارد شبهه ناک بیشتر از همه درنگ کنند تا حقیقت و واقع کار بر آنان روشن گردد، و به دلایل و امارات توجه کافی داشته باشند، و از کثرت مراجعه اطراف دعوی دل تنگ نگردند، و در کشف امور از همه شکیباتر باشند، و به هنگام روشن شدن حق با قاطعیت تمام حکم دهند؛ و از آنان که ستایش بسیارشان، رهزن خرد نگردد، ستایش تملق آمیز از جایشان برنکند و مکر و فریب به هر سویشان نکشاند؛ و این گونه مردم بسی اندکند.
امام (ع) در گزینش و انتخاب قاضیان علاوه بر تخصص های لازم، معیارهایی را بر می شمرد که در صورت رعایت آن ها امنیت و عدالت تأمین می شود.
پی نوشت ها :
1. همان، نامه ی 53.
2. همان.
3. همان.
4. تحف العقول، ص 91.
5. نهج البلاغه، نامه ی 53.
6. همان.
7. شرح غررالحکم، ج4، ص 49.
8. همان، ج5، ص 209.
9. نهج البلاغه، نامه ی 53.
10. همان، حکمت 113.
11. همان، حکمت 371.
12. همان، حکمت 4.
13. همان، حکمت 349.
14. همان، خطبه ی 195.
15. ن. ک: همان، نامه ی 12، 25، 26، 27، 45، 53، 56.
16. همان، حکمت 211.
17. شرح غررالحکم، ج3، ص 327.
18. همان، ج5، ص 214.
19. همان، ج4، ص 95.
20. نهج البلاغه، خطبه ی 35.
21. همان، حکمت 113.
22. همان، حکمت 349.
23. شرح غررالحکم، ج3، ص 326.
24. همان، ج 4، ص 312.
25. همان، ج6، ص 67.
26. نهج البلاغه، نامه ی 39.
27. همان، نامه ی 53.
28. همان، نامه ی 10.
29. همان، خطبه ی 33.
30. همان، کلام 37.
31. همان، نامه ی 26.
32. شرح غررالحکم، ج4، ص 47.
33. همان، ج2، ص 380.
34. نهج البلاغه، نامه ی 53.
35. همان.
36. همان.
37. همان.
38. همان.
39. همان.
40. همان.
41. همان.
42. همان.
منبع مقاله: دلشاد تهرانی، مصطفی، (1379)، دولت آفتاب: اندیشه سیاسی و سیره حکومتی علی (ع)، چاپ چهارم: 1387.