هر چه دوست دارى
قال الصادق علیه السلام :
احبواللناس ما تحبون لانفسکم .(256)
دوست داشته باشید، براى مردم آنچه را براى خودتان دوست دارید.
بخواه از بهر مردم از بد و خوب
بهر چه نزد خود دارى تو محبوب
بدین دستور اگر رفتار کردى
تو هم آسوده و هم رادمردى
پول وسیله امتحان
قال الصادق علیه السلام :
مابلى الله العباد بشى ء اشد علیهم من اخراج الدراهم .(257)
خداوند بندگان را بچیزى که سخت تر از خرج کردن پول و دارائى امتحان نکرده است .
براى بندگان باشد زافعال
نهایت امتحان بگذشتن از مال
براه حق اگر بگذشتى از پول
عملهایت مسلم گشته مقبول
مؤ اسات برادران
قال الصادق علیه السلام :
تقربوا الى الله بمواسات اخوانکم .(258)
بمقام قرب خداوند با مواسات رفتار کردن با برادرهاى دینى خود تقرب و نزدیکى برقرار کنید.
مقام قرب حق را گر بجوئید
ره اخلاص را باید بپوئید
مواسى کن تو با اخوان دینى
بآنان کن بنیکى همنشین
پیشگیرى از فقر
قال الصادق علیه السلام :
ضمنت لمن اقتصد ان لا یفتقر.(259)
ضمانت مى کنم براى کسیکه میانه روى داشته باشد فقیر نشدن او را.
امام صادق مولاى وفادار
شده ضامن کسى کو کرده اینکار
رود در اقتصاد اندر میانه
نگردد او فقیر اندر زمانه
وضو قبل از غذا
قال الصادق علیه السلام :
من اراد ان یکثر خیر بیته فلیتوض عند حضور طعامه .(260)
کسیکه مى خواهد خیر و برکت خانه اش زیاد شود، قبل از غذا خوردن وضو بگیرد.
هر آنکس مى شود مسرور و شادان
که خیر خانه اش گردد فراوان
کند تطهیر در وقت طعامش
گوارا گردد آن نعمت بکامش
پائین مجلس
قال الصادق علیه السلام :
من التواضع ان ترضى من المجلس بدون شرفک .(262)
از نشانه هاى تواضع انسان این است که راضى باشد در مجلس پائین تر از مقام خود بنشیند.
تواضع گر تو را باشد در ایام
فزون از حد قدر خود منه گام
چو مسرورى از این حسن مرامت
بهر مجلس نشین دون مقام
عالمترین مردم
قال الصادق علیه السلام :
سئل امیرالمؤ منین علیه السلام ، عن اعلم الناس قال : من جمع علم الناس الى عمله .(268)
از على علیه السلام ، از عالم ترین مردم سؤ ال شده ، فرمود: کسیکه جمع کند علم مردم را با علم خودش .
از امیرالمؤ منین شد، این سؤ ال
کیست عالم تر زمردم در کمال ؟
گفت آنکو علم مردم را بکار
ضم علم خود کند در روزگار
مردم دو دسته اند
قال الصادق علیه السلام :
الناس اثنان : عالم و متعلم و سائر الناس همج و الهمج فى النار.(281)
مردم دنیا دو گره اند، عالم و متعلم و بقیه بشکل پشه زیر و پا مى باشند و سرانجام در آتش خواهند بود.
دو قسمت خلق عالم گشته تقسیم
یکى عالم یکى در تحت تعلیم
همج باشند باقى مانده
آن بود جاى همج در نار نیران
ثروت عقل
قال الصادق علیه السلام :
لاغنى اخصب من العقل ولا فقر احظ من الحمق .(283)
هیچ ثروتى بیشتر و نیکوتر از عقل و نیز هیچ فقر و تنگدستى ، بدتر و ذلت بارتر از حماقت و نفهمى نمى باشد.
نباشد ثروتى از عقل بهتر
مقام از عقل مى گردد فراتر
چنانچه هیچ فقر و تنگدستى
نشد بدتر زنادانى و پستى
زکات علم
قال الصادق علیه السلام :
زکاه العلم ان یعلمه اهله .(290)
زکاه علم آن است که به دیگران آن را بیاموزى .
زکاه علم آن باشد که آن را
بیاموزى مر از آن دیگران را
زکاتش را بخلق الله آدا کن
بگو لیک این عمل بهر خدا کن
حرمت مؤ من
قال الصادق علیه السلام :
المؤ من اعظم حرمه من الکعبه .(291)
به درستى که مؤ من احترامش از کعبه بزرگتر و برتر است .
هر آنکس را که ایمان شد مرامش
زکعبه اعظم آمد احترامش
رعایت کن تو حق مؤ منین را
بکن خشنود رب العالمین را
فروشنده قسم خور
قال الصادق علیه السلام :
ان الله تعالى لیبغض المنفق سلعته بالایمان .(307)
به درستى که خداوند متعال از فروشنده اى که جنس خود را با قسم بسیار به فروشنده مى رساند خشمناک خواهد بود.
خدا را در غضب آرد از این کار
خورد هر کس قسم در بیع بسیار
قسم هرگز مخور در کسب و کارت
بصدق و راستى آور شعارت
حب و بغض براى خدا
قال الصادق علیه السلام :
من احب لله و ابغض لله و اعطى لله فهو ممن کمل ایمانه .(122)
کسیکه دوستى کند براى خدا و دشمنى کند براى خدا و بخشش کند براى خدا، بکمال ایمان رسیده است .
کسى که حب و بغض و بخشش او براى حق بود این کوشش او
بود ایمان او کامل به دنیا شود خوشحال اندر دار عقبى
بالاترین عبادت
قال الصادق علیه السلام :
ما عبدالله بشى ء افضل من اداء حق المؤ من .(132)
عبادت کرده نشده خدا به چیزى که افضل و بالاتر باشد از اداء حق مؤ من .
عبادت کردن حق نیست اکمل به آن چیزى که از این باشد افضل
که مؤ من را اداء حق نمائى رضاى حق به او ملحق نمائى
عبادت برتر
قال الصادق علیه السلام :
افضل العباده ادمان التفکر فى الله و فى قدرته .(145)
بالاترین عبادت آن است که پیوسته درباره خداوند و قدرت او بیندیشى .
عبادت آنکه افضل باشد از دور که پیوسته روى سوى تفکر
نظر در ذات حق و قدرت او چو بنمائى ، بود بس کار نیکو
شلاق براى آموزش
قال الصادق علیه السلام :
لوددت ان اصحابى ضربت رؤ سهم بالسیاط حتى یتقهوا.(152)
هر آینه دوست دارم اصحابم را با تازیانه بر سرشان بزنند، تا اینکه دانش فراگیرند و علم احکام بیاموزند.
بتاءدیب ارزنند اندر زمانه سر اصحاب من با تازیانه
خوشم تا آنکه باب فضل جویند ره علم و فقاهت را بپویند
اینطور باش
قال الصادق علیه السلام :
اغدعا لما او متعلما اواحب اهل العلم و لا تکن رابعا فتهلک ببعضهم .(153)
صبح کنید در حالیکه عالم باشید، یا مشغول فراگرفتن علم ، یا دوستدار اهل علم باشید، و از دسته چهارم نباشید که به وسیله یکى از آن سه دسته هلاک خواهید شد!
نما صبح ، آنکه اهل علم باشى و یا مشغول کسب علم باشى
و یا باشى محب و یار آنان اگر مرضى حق جوئى بدوران
دیگر از دسته چهارم بپرهیز که بغض اهل علم است آتش تیز
معیار ارزش اشخاص
قال الصادق علیه السلام :
اعرفوا منازل الناس على قدر روایتهم عنا.(156)
مقام و منزلت مردم را باندازه نقل احادیث آنها از ما بشناسید.
شناسید آنچنان قدر خلایق که در نقل روایاتند شائق
زما نقل احادیث و روایات کنند البته ، با تطبیق آیات
عبادت گناهکار
قال الصادق علیه السلام :
من اطاع رجلا فى معصیته فقد عبده .(162)
کسى که از گناهکارى در معصیت خداوند پیروى کند، در واقع بندگى آن گناهکار را نموده است .
هر که بنماید اطاعت از کسى در معصیت کرده او را بندگى و در گناهش تقویت
مشرک است و جاى او در نار نیران جهیم چونکه در دامان شیطان لعین شد تربیت
160، مؤ من و کوه
قال الصادق علیه السلام :
المؤ من اصلب من الجبل لان الجبل یستقل منه و المؤ من لا یستقل من دینه شى .(163)
مؤ من در دین خود از کوه محکمتر است ، زیرا کوه ممکن است در اثر حوادثى مانند زلزله ، متلاشى شود، ولى مؤ من در دین سست نخواهد شد.
بود مؤ من به دین ، محکم تر از کوه نه لغزد در حوادثهاى انبوه
شود در کوه نقصان بلکه حاصل ولى نقصان بمؤ من نیست شامل
بر پیشانى نوشته
قال الصادق علیه السلام :
من اعان على مؤ من بشطر کلمه ، لقى الله عزوجل و بین عینیه مکتوب : ایس من رحمتى .(164)
هر کسى علیه شخص مؤ منى کلمه اى بگوید، فرداى قیامت خداوند متعال را ملاقات مى کند که ، میان پیشانى او نوشته شده : این شخص از رحمت خداوند محروم گردیده است !
به مؤ من گر کسى توهین نماید بروى خود در ذلت گشاید
به محشر بین چشمش این شعار است که دور از رحمت پروردگار است
بخل و سلام
قال الصادق علیه السلام ، قال الله عزوجل :
البخیل من بخل بالسلام .(165)
بخیل کسى است که در سلام کردن به دیگران بخل ورزد!
بخیل آنکو که بخلش در سلام است بماقبل سلام ، او را کلام است
بود او ابخل از جمع بخیلان بامر کرد گارش نیست ایمان
تکبر و عقده حقارت
قال الصادق علیه السلام :
ما من رجل تکبر او تجبر الا لذله وجدها فى نفسه .(166)
هیچ مردى نیست که تکبر کند و ظلم نماید، مگر بخاطر کوچکى و احساس حقارتى که در وجود خود سراغ دارد!
تکبر نیست در مردان هوشیار بمردم کى نماید ظلم بسیار
مگر آنکس که پست است از اصالت بقلبش عقده باشد از حقارت
تکبر و ذلت
قال الصادق علیه السلام :
ان فى السماء ملکین موکلین بالعباد، فمن تواضع لله رفعاه و من تکبر وضعاه .(167)
به درستى که در آسمان دو ملک موکل بر هر بنده اى از بندگان خدا هست ، کسیکه بخاطر خدا تواضع کند خدا بلندش مى کند و هر کس تکبر کند خداوند او را خوار مى گرداند.
گل نوع بشر تا حق سرشته موکل گشته زامرش دو فرشته
تواضع هر که کرد او شد رفیع جاه تکبر هر که کرد افتاد در چاه
نشانه تواضع
قال الصادق علیه السلام :
ان من التواضع ان یجلس الرجل دون شرفه .(168)
از علامات تواضع هر کس این است که پائین تر از مقام خود بنشیند.
تواضع گر تو دارى نزد مردم نسازى جاى قدر خویش را گم
بهر مجلس درائى باش خوش بین تو بنشین از مقام خویش پائین
منبع: غدیر
256- بحارالانوار، ج 72، ص 25.
257- بحارالانوار، ج 70، ص 139.
258- بحارالانوار، ج 71، ص 391.
259- فروع کافى ، ج 4، ص 53.
268- بحارالانوار، ج 1، ص 167.
281- بحارالانوار، ج 64، ص 176.
283- اصول کافى ، ج 2، ص 29.
290- بحارالانوار، ج 75، ص 247.
291- بحارالانوار، ج 65، ص 16.
307- امالى صدوق ، ص 483.