سوم -شرط ظهور بنابر تصریح این توقیع،یک دل شدن شیعیان در وفای به عهد و پیمان هایی است که بر عهده دارند. به راستی این عهد و پیمان چیست که وفای به آنها کلید راه یابی به ظهور است؟مراد از عهد بنا برشواهد و قراینی متعدد عهد ولایت و یاری امامان است.
حضرت صادق (علیه السلام) در پاسخ یکی از یارانش در تفسیر آیه « لَّا یَملِکُونَ الشَّفَاعَهَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَعِندَالرَّحمنِ عَهداً»می فرماید:
من دان الله بولایه امیرالمؤمنین و الائمه من بعده فهو العهد عند الله(39)؛
همانا عهد در نزد خداوند ،پذیرش ولایت امیر مؤمنان (علیه السلام) و امامان بعد از اوست.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
نحن عهد الله فمن و فی بعهدنا فقد و فی بعهد الله و من خفرها فقد خفر ذمّه الله و عهده(40)؛
ما همان پیمان و عهد خداییم. هر کس به عهد ما وفا کند،به عهد الهی وفا کرده است و هر کس با ما پیمان بشکند،با خداوند پیمان شکسته است.
امام زمان( عجل الله تعالی فرجه الشریف) در نامه به شیخ مفید خود را چنین معرفی می کند:
من مستودع العهد المأخوذ علی العباد(41)؛
از جانب کسی که عهدش بر بندگان به ودیعت نهاد شده است.
در زیارت «آل یاسین»به حضرت چنین سلام می کنیم:
السلام علیک یا میثاق الله الذی اخذه و وکّده(42)؛
سلام بر تو ای پیمان الهی که وفای به آن را خداوند از مردم گرفته و آن را محکم و مؤکد گردانده است.
در زیارت حضرت صاحب الامر( عجل الله تعالی فرجه الشریف) چنین آمده است:
و هو عهدی الیک و میثاقی لدیک …فابذل نفسی و مالی و ولدی و اهلی و جمیع ما خوّلنی ربّی بین یدیک و التّصرّف بین امرک و نهیک(43) ؛
و آن عهد و پیمان من با توست…پس جان و مال و فرزندان و خویشان و هر آن چه پروردگارم به من داده به پیشگاهت و در راه تو و آرمان ها و فرمان هایت تقدیم می کنم.
امام باقر (علیه السلام) در مورد آیه «وَ لَقَد عَهِدنا إِلی آدَمَ مِن قَبلُ فَنَسِیَ وَ لَم نَجِد لَهُ عَزماً»می فرماید:
عهدنا إلیه فی محمّد و الائمّه من بعده فترک و لم یکن له عزم أنّهم هکذا و إنّما سُمِّیَ أولو العزم أولی العزم لأنّه عهد إلیهم فی محمّد و الأوصیاء من بعده و المهدیّ و سیرته و أجمع عزمهم علی أنّ ذلک کذلک و الإقرار به(44) .
امام باقر (علیه السلام) می فرماید :
ـ …ثمّ أخذ المیثاق علی النّبیین فقال ألست بربّکم و أنّ هذا محمد رسولی و أنّ هذا علیّ أمیر المؤمنین قالوا بلی فثبتت لهم النبوه و أخذ المیثاق علی أمیر المؤمنین و أوصیائه من بعده ولاه أمری و خزّان علمی وأنّ المهدی أنتصر به لدینی و أظهر به دولتی و انتقم به من أعدائی و أعبد به طوعاً و کرهاً قالو أقررنا یا ربّ و شهدنا و لم یحجد آدم و لم یقرّ فثبتت العزیمه لهؤلاء الخمسه فی المهدیّ و لم یکن لآدم و لم یقرّ فثبتت العزیمه لهؤلاء الخمسه فی المهدیّ ولم یکن لآدم عزمٌ علی الإقرار به و هو قوله عزّوجلّ و لقد عهدنا إلی آدم من قبل فنسی و لم نجد له عزماً…(45)
ـ قَالَ إنِّی جَاعلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قَال وَ مِن ذُرِّیَتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهدِی الظَّالمینَ» و العهد الإمامه لایناله ظالم(46).
ـ الحمدلله الّذی اکرمنا بهذا الیوم و جعلنا من المؤمنین و جعلنا من الموفین بعهده الذی عهد إلینا و میثاقه الذی واثقنا به من ولایه ولاه أمره و القوّام بقسطه و لم یجعلنا من الجاحدین(47).
ـ «أَوفُوا بِالعَهد إِنَّ العَهدَ کَانَ مَسؤولاً وَ أَوفُوا الکَیلَ إِذَا کِلتُمُ وَزَنُوا بِلقِسطاسِ المُستقَیِم» قال العهد ما اخذ النبیّ صلی الله علیه و اله و سلم علی النّاس فی مودّتنا و طاعه أمیر المؤمنین أن لا یخالفوه و لا یتقّدموه و لایقطعوا رحمه و أعلمهم أنّهم مسئولون عنه(48).
ـ إنّما کلّف النّاس ثلاثهً معرفه الأئمّه و التّسلیم لهم فیما ورد علیهم و الرّدّ إلیهم فیما اختلفوا فیه(49).
در دعای عهد ،مفاد عهد نامه ما با امام چنین آمده است:
اللّهم اجعلنی من انصاره و اعوانه و الذّابّین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لأوامره و المحامین عنه و السابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه(50).
چهارم -صرف نظر از دیگر ادله و شرایط ظهور ،از این توقیع استفاده می شود که اگر فقط شیعیان در وفای به عهدی که بر عهده دارند هم دل می شدند ،ظهور به تأخیر نمی افتاد و این سعادت زودتر شامل حالشان می شد. پس بر اساس این توقیع به تنهایی و جدای از دیگر ادله ،هم دل شدن شیعیان در وفای به عهدشان برای ظهور کافی است و با همین هم دلی زمینه ظهور -و نه خود ظهور -فراهم می شود و شیعیان براساس پیمان هایی که برعهده دارند،دیگر زمینه ها و شرایط ،از جمله ایجاد آمادگی جهانی را -در صورت لزوم -فراهم می کنند و پس از آن ظهور رخ می دهد. به عبارت دیگر بین آمادگی شیعیان و ظهور حضرت فاصله است. شاهد بر این مدعا سخن برخی از علمای نحو است. به گفته برخی از نحوی ها حرف لام بر سر جزا که لام تسویف نامیده می شود ،دلالت بر تحقق جواب پس از زمانی طولانی از تحقق شرط دارد. لازم به یادآوری دوباره است که برای دست یابی به شرایط ظهور باید به مجموع ادله رجوع کرد و نمی توان بدون تفحص از همه دلایل به نتیجه رسید.
پنجم -با توجه به این که وفای به عهد مفهوم گسترده ای دارد و می تواند همه شرایط و هر آن چه را برعهده شیعیان است،در بر بگیرد،می توان ادعا کرد که این توقیع در بیان شرایط منسوب به شیعیان تمامیت دارد،یعنی تمام علت را بیان کرده است.
ششم-مقصود از جمله «لما تأخرّ عنهم الیمن بلقائنا و لتعجّلت لهم السعاده بمشاهدتنا »ظهور امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و نه ملاقات و دیدار با حضرت،چنان که برخی تصوّر کرده اند؛ زیرا پر واضح است که در این صورت چنان چه همه شیعیان در وفای به عهدی که بر عهده دارند،هم دل شوند،می باید امام با همه آنها ملاقات و دیدار کند و در این حالت دیگر غیبت معنا ندارد و حضرت غیبتی نخواهد داشت!
ب)روایات دسته دوم
گروهی دیگر از روایات شرط ظهور را وجود یارانی توانمند به تعداد 313 نفر برای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می دانند.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
اما لو کملت العده الموصوفه ثلاث مئه و بضعه عشر کان الذی تریدون(53)؛
آگاه باش ! هر گاه آن عده وصف شده که 310 نفر و اندی هستند ،شمارشان کامل می شد،آن چه می خواهید واقع شده بود.
امام جواد (علیه السلام) می فرماید:
فاذا اجتمعت له هذه العده (ثلاث مئه و ثلاثه عشر رجلاً من اقاصی الارض)من اهل الاخلاص اظهر الله امره،فاذا کمل له العقد و هو عشره الاف رجل خرج باذن الله عزّوجلّ(54)؛
پس آن گاه که این تعداد(313 نفر از طرف زمین )از اهل اخلاص به گرد ایشان جمع شوند،خداوند امر حضرتش را آشکار نماید و هنگامی که ده هزار نفر برای ایشان کامل شود ،به اذن خدای عزّوجلّ قیام می کند.
امام کاظم (علیه السلام) می فرماید:
یابن بکیر! انّی لاقول لک قولاً قد کانت آبایی تقوله:لو کان فیکم عدّه اهل بدر لقام قائمنا(55)؛
ای پسر بکیر !همانا به تو سخنی را می گویم که پدرانم نیز پیش تر می گفتند:اگر در میان شما به تعداد کسانی که در جنگ بدر (با پیامبر )بودند،(یاران توانمند)وجود داشت،قائم ما قیام می کرد.
امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
لو اجتمع علی الامام عدّه اهل بدر ثلاث مئه و بضعه عشر رجلاً لوجب علیه الخروج بالسیف(56)؛
اگر به تعداد اهل بدر،310 نفر و اندی مرد بر گرد امام جمع می شدند ،قیام با شمشیر بر او واجب می شد.
إن القائم ینتظر من یومه ذی طوی فی عده اهل بدر -ثلاث مئه و ثلاثه عشر رجلاً -حتی یسند ظهره الی الحجر و یهزّ الرایه المغلّبه(57).
بر اساس روایت های فوق که به صورت جمله شرطیه واقع شده ،یکی دیگر از شرایط ظهور،فراهم آمدن 310 نفر و اندی (313 نفر)یاران امام است. اگر توقیع به شیخ مفید بر زمینه مردمی و خواست عمومی شیعیان به منزله یکی از شرایط ظهور حکایت دارد، این روایات از ضرورت وجود 313 نفر از یاران توانمند و کارگزاران کلیدی امام به منزله یکی دیگر از شرایط ظهور حکایت می کند.
در سه روایت اول از حرف شرط «لو»(برای ماضی)و در روایت چهارم از حرف شرط«اذا»(برای مستقبل )استفاده شده است.
در سه روایت اوّل ،چنان که در توقیع هم ذکر شد،حرف «لو»برای امتناع در گذشته است و علت امتناع گذشتن زمان آن بوده است،نه آن که امتناع ذاتی داشته باشد و در آینده هم ممتنع باشد. براساس این روایات اگر در گذشته چنین بود،قیام تحقق می یافت و اگر قیام تحقق نیافته ،به دلیل نبود این تعداد از یاران توانمند است و چنان چه در آینده این کار صورت بگیرد و دیگر شرایط قیام حضرت نیز تحقق یابد ،ظهور محقق می شود . اما روایت آخر با حرف «اذا»آمده است و به وضوح دلالت دارد که خداوند با گرد آمدن 313 نفر امر حضرت را آشکار می کند و با وجود ده هزار نفر آن حضرت قیامش را آغاز خواهد کرد.
گفتنی است که همین مضمون در روایات دیگری به صورت اخبار آمده است(58). در برخی از این روایت ها با ادات حصر به نقل از امام صادق (علیه السلام) چنین آمده است:
سئل رجلٌ من اهل الکوفه اباعبدالله (علیه السلام) کم یخرج مع القائم؟فانهم یقولون :انه یخرج معه مثل عده اهل بدر ثلاث مئه و ثلاثه عشر رجلاً. قال: و ما یخرج الّا فی اولی قوه و ما تکون اولوا القوه اقلّ من عشره آلاف(59) ؛مردی از اهل کوفه از امام صادق (علیه السلام) پرسید :چند نفر به همراه قائم قیام می کنند؟همانامی گویند :313مرد به تعداد اهل بدر با او قیام می کنند. حضرت فرمود : او قیام نمی کند مگر به همراه اصحابی نیرومند و آن کمتر از ده هزار نفر نیست.
لا یخرج القائم من مکه حتی تکمل الحلقه . قلت :و کم الحلقه ؟قال :عشره آلاف جبرئیل عن یمینه و میکائیل عن یساره ؛
قائم از مکه خروج نمی کند تا آن که حلقه تکمیل شود .گفتم حلقه چند نفر است ؟حضرت فرمود: ده هزار نفر به همراه جبرئیل و میکائیل از راست و چپ او.
2 ـ روایات به صورت جمله غیر شرطیه
در این مورد نیز تنها به یک روایت دست یافتیم که بر چگونگی ظهور و شرایط آن به صورت جمله غیر شرطی دلالت می کند.
امام باقر (علیه السلام) در حدیثی با سند صحیح(60) در پاسخ به سؤال حُمران که از ایشان می پرسد چه وقت این امر (ظهور )اتفاق می افتد تا خوشحال شویم ،در قالب بیان حکایتی آموزنده می فرماید:
در گذشته عالمی بود و فرزندی داشت که به دانش و فضل پدر بی رغبت بود و از او چیزی نمی پرسید .در مقابل همسایه ای داشت که از خرمن دانش او بهره های فراوان می برد. عالم هنگام مرگ فرزندش را خواست و به او گفت :اگر پس از من به تو رجوع کردند و با مشکلی رو به رو شدی از این مرد همسایه کمک بخواه. این بگفت و جان به جان آفرین تسلیم کرد . پس از مدتی پادشاه آن دوران خوابی دید و برای تعبیر خواب خود فرزند عالم را احضار کرد . فرزند به همسایه مراجعه کرد و از وی نظر خواست. همسایه گفت من می دانم تعبیر خواب چیست،اما به شرطی می گویم که با من پیمان محکم ببندی تا در آن چه پادشاه به تو پاداش می دهد،مرا هم سهیم کنی . فرزند پذیرفت . آن گاه همسایه گفت :در تعبیر خواب پادشاه بگو که اکنون زمان گرگ است . فرزند عالم نزد پادشاه رفت و پس از بیان تعبیر خواب پاداش خوبی گرفت،اما با کمال شهامت به وعده خود با همسایه عمل نکرد.
پس از مدتی دوباره جریان تکرارشد. فرزند عالم با خجالت و شرمندگی نزد همسایه رفت و عذر آورد . همسایه همچون گذشته از او پیمان محکم گرفت که سهم او را از پاداش فراموش نکند و به او گفت در تعبیر خواب پادشاه بگو اکنو ن زمان قوچ است . فرزند عالم پس از گرفتن پاداش به تردید افتاد که چه کند آیا سهم همسایه را بدهد یا نه،ولی بالاخره تصمیم بر نپرداختن سهم همسایه گرفت.
وقتی برای بار سوم داستان تکرار شد ،فرزند عالم قول داد که این بار به وعده خود عمل کند. همسایه نیز به او گفت :به پادشاه بگو اکنون زمان ترازو (عدالت )است . فرزند عالم پس از دریافت پاداش بلافاصله نزد همسایه رفت و سهم او را تقدیم کرد. پس از این اقدام فرزند عالم،همسایه به او چنین گفت :زمان اول زمان گرگ بود و تو نیز از گر گ ها بودی (و حق مرا ندادی و آن را به غارت بردی )،زمان دوم زمان قوچ بود(که قصد می کند ولی عمل نمی کند)تو هم قصدش را داشتی که به قول خود عمل کنی ،اما عمل نکردی،اما زمان سوم زمان میزان (عدالت )بود و تو به وعده ات عمل کردی. همسایه این بگفت و آن گاه همه مال را جلوی فرزند نهاد و افزود :همه پاداش از آن تو،مرا بدان نیازی نیست(61).
امام باقر (علیه السلام) در پاسخ به وقت ظهور با بیان این حکایت تأمل برانگیز که احتمالات متعددی در فهم آن مطرح است ،اما با وجود همه آنها می توان ادعا کرد که روایت گویا ی این نکته است که وقت ظهور بستگی به عوامل و زمینه هایی دارد که از آن جمله خواست مردم و انصاف و عدالت خواهی و اعتدال آنان است. تا جامعه طالب عدالت نباشد،امام عدل ظهور نخواهد کرد؛چون این یک اصل مسلم است که جامعه فاسد حاکم عادل را نمی تواند تحمل کند،همان گونه که علی (علیه السلام) را تحمل نکردند و جامعه عادل هم حاکم فاسد را تاب نمی آورد . اگر با فساد جامعه ،ظهور حضرت محقق شود،امام مهدی( عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز سرنوشتی هم چون دیگر امامان خواهد داشت. بر اساس این روایات یکی از عوامل مهم زمینه سازی ظهور،پرورش روح عدالت خواهی و توسعه آن در جامعه و سیطره گفتمان عدالت به منزله گفتمان غالب جامعه بشری است.
————————————————————————-
پی نوشت ها :
1ـ علی بی عیسی اربلی،کشف الغمه ،ج2،ص207،محمد باقر مجلسی ،بحار الانوار ،ج75،ص208
2ـ حسن بن علی حرّانی ،تحف العقول ،ص37
3ـ ظاهراً ضرب المثلی است.
4ـ امام صادق (علیه السلام) :«کسی که در انتظار دولت ما باشد مانند کسی است که در راه خدا در خون خویش بغلتد.»(علی بن بابویه قمی،کمال الدین و تمام النعمه ،ج2،ص645)
5ـ امام صادق (علیه السلام) «هر صبح و شام منتظر فرج باش.»(محمد بن ابراهیم کاتب نعمانی الغیبه ،ص229،ب10،فصل 2، ح3).
6ـ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم «جماعتی از مشرق زمین (ایران )بپا می خیزند و زمینه ساز حکومت [حضرت]مهدی می شوند. »(محمد بن یزید قزوینی ،سنن ابن ماجه،ج2،ص1368،ح4088)؛(سلیمان بن احمد لخمی طبرانی ،المعجم الاوسط،ج1،ص289،ح290)،«یخرج قوم من قبل المشرق فیوطّئون للمهدی سلطانه»؛(علی متّقی بن حسام الدین هندی،کنز العمال ،ج14،ص263،ح38657)بدون کلمه «یعنی».
7ـ امام صادق (علیه السلام) :«خودتان را برای قیام قائم آماده سازید،گر چه به فراهم آوردن یک تیر باشد.»؛(نعمانی ،الغیبه ،ص320،ب21،ح10؛نجم الدین طبسی با همکاری جمعی از فضلا ،معجم احادیث الامام المهدی 4،ج5،ص249،قم :نشر معارف اسلامی).
8ـ امام صادق (علیه السلام) :«هر کس چهارپایی را در انتظار امر ما مهیا سازد در حالی که بر دشمن ما غضبناک و منسوب به ما (شیعه)باشد ،خداوند روزی اش را وسیع و سینه اش را گشاده گرداند و او را به آرزویش برساند و دربرآورده شدن حاجت هایش کمک کند.»(محمد بن یعقوب کلینی ،الکافی،ج6،ص535،ح1).
9ـ علی اکبر دهخدا ،لغت نامه
10ـ معجم مقاییس اللغه :«وطأ:کلمه تدلّ علی تمهید شی و تسهیله ؛کلمه ای است که دلالت می کند بر آماده سازی و آسان کردن چیزی »
العین:«وطّات لک الامر :اذا هیّأته؛هنگامی که آن را مهیا و آماده کنی» .
المصباح :«وطئته برجلی:علوته؛استعلا یافتن ».
لسان العرب و تاج العروس :«وطئ الشیء یطاؤه وطأً :داسه ؛لگد کوب کردن»
التحقیق فی کلمات القرآن :«انّ الاصل الواحد فی الماده هو استعلاء علی شی و جعله تحت النفوذ و التصّرف و من مصادیقه :قولهم وطئته برجلی اذا علوته. و وطئت الجاریه و وطئت الارض اذا استعلیت علیها متفوّقاً و جعلتها تحت نفوذک . و وطئته اذا جعلته تحت سلطتک و امرک و حکمک و اجریت علیه ما شئت ..
و یلازمه التوافق والتمهید و الاخذ».
11ـ المصباح :«ظهر الشیء یظهر ظهوراً:برز بعد الخفاء؛آشکار شدن بعد از پنهانی».
التهذیب :«الظهر :خلاف البطن من کلّ شی. التحقیق :هو مطلق بدوّ فی قبال البطون بأیّ کیفیه کان».
12ـ علامه حلّی ،کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد ،تحقیق:علامه حسن زاده آملی ،ص491.
13ـ نک:پور سید آقایی ،«مدیریت امام زمان( عجل الله تعالی فرجه الشریف)، فصل نامه مشرق موعود ، شماره 8
14ـ گفتنی است که رسالت شیعه زمینه سازی ظهور است ،اما این بدان معنا نیست که اگر بر فرض به وظیفه خود عمل نکرد،ظهور رخ نمی دهد؛زیرا ظلم مملو و سیاهی های سرشار،خود می تواند زمینه ساز نور و روشنایی باشد. آدمی با تجربه بن بست ها و درک ضعف خود و فشار حوادث و حجم عظیم مصائب که دستاورد خود اوست،می یابد که زمین نیازمند آسمان است. از این رو،به طلب بر می خیزد و با همه وجود موعود و منجی را می خواهد.
15ـ سوره رعد،آیه 11
16ـ سوره اعراف،آیه 96
17ـ سوره محمد،آیه 7
18ـ محمد بن مسعود سلمی سمرقندی ،تفسیر العیاشی ،ج2،ص154،ح49
19ـ سنن ابن ماجه ،ج2،ص1386،ح4088
20 ـ احمد بم علی طبرسی ، الاحتجاج ، ج2 ، ص 602
21ـ این دو مبنا در علم اصول به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است. آن چه مورد پذیرش صاحب این مقاله است ،همان مبنای مشهور است.
22ـ الاحتجاج ،ج1،ص4
23ـ شهید محمد صدر،تاریخ الغیبه الکبری ،ص138
24ـ شیخ طوسی ،عده الاصول ،تحقیق :مهدی نجف،ج1،ص387،قم :مؤسسه آل البیت علیهم السلام معالم الاصول ،ص204.(به نقل از محمد غروی ،المقالات و الرسالات ،الشیخ المفید و التوقیعات الصادره عن الناحیه المقدسه بین الاخذ و الرّد »المؤتمر العالمی بمناسبه الذکری الالفیه لوفاه الشیخ المفید).
25ـ «و اما الطریق الثانی فی تزکیته ،ما ترویه کافه الشیعه و تتلقّاه بالقبول من ان صاحب الأمر -صلوات الله و سلامه علیه و علی آبائه -کتب إلیه ثلاثه کتب ،کتب فی کل سنه کتاباً …ثم قال :و هذا اوفی مدح و تزکیه و ازکی ثناء و تطریه بقول امام الامه و خلف الائمه»(لؤلؤه البحرین ،ص367به نقل از المقالات و الرسالات).
26و27ـ المقالات و الرسالات.آقای غروی پس از ارائه شواهد و قرائن متعدد بر صحت سند این توقیعات در پاسخ به مرحوم محقق خوئی که پس از ذکر توقیعات گفته است :«هذه التوقیعات لا یمکننا الجزم بصدورها من الناحیه المقدسه ….کیف یمکننا الجزم بصدوره من تلک الناحیه علی ان روایه الاحتجاج لهذین التوقیعین مرسله و الواسطه بین الطبرسی و الشیخ المفید مجهول.»(سید ابوالقاسم موسوی خوئی ،معجم رجال الحدیث ،ج17،ص209)چنین پاسخ می دهد:«ولیت شعری لماذا التردید بعد دعوی اجماع الامامیه علی ذلک و هل المطالبه بصحه السند بعد الاجماع علی صدور الکتابین الّا کمطالبه البیان بعد العیان».
27ـ همان
28ـ همان
29ـ محمد بن حسن طوسی ،الغیبیه ،ص243
30ـ حرف «لو»یا شرطیه است و یا غیر شرطیه نیز یا امتناعیه است و یا غیر امتناعیه. غیر شرطیه نیز بر شش قسم است: مصدریه ، زائده ،تقلیلیه،تحضیض،عرض،تمنّی.(نک :ابن هشام،مغنی اللبیب،تحقیق:محمد محی الدین عبدالحمید ،ج1،ص255-272،بیروت :دار احیاء التراث؛النحو الوافی ،ج4،ص459-469).
از میان اینها آن چه رایج و غالب در استعمالات «لو»است ،شرطیه امتناعیه است که بر دو نکته دلالت می کند؛یکی شرطیت یعنی معلق بودن چیزی بر دیگری و این وجود دو جمله را اقتضا دارد که بین آنها ارتباطی خاص است . جمله اول را شرط یا مقدم و جمله دوم را جزا یا جواب تالی گویند و ارتباط بین دو جمله شرط و جزا ،ارتباط سببی و مسبب است،یعنی تحقق جزا (تالی )در گرو تحقق شرط (مقدم )است. دیگری این که این شرط در گذشته محقق نشده و جزا نیز در گذشته واقع نشده است. (النحو الوافی ،ج4،ص459).
31ـ صاحب النحو الوافی در توضیح تعریف سیبوبه می گوید:«ای لما کان سیقع فی الماضی ،لوقوع غیره فی الماضی ایضاً »و پس از آن می افزاید: این تعریف کاملاً دقیق و صحیح است و تعریف شایع که گفته می شود:«حرف امتناع (جزا)لامتناعٍ (شرط)»غلط و یا نیازمند توجیه و تأویل است؛زیرا امتناع شرط گاهی مستلزم امتناع جواب (جزا)است و گاهی نیست. اگر شرط سبب منحصر برای جزا باشد،مستلزم امتناع جزاست،مانند :«لو طلعت الشمس امس لظهر النهار»،«لو توقفت الارض عن الدوران لهلک الاحیاء جمیعاً من شده البرد او الحرّ»و چنان چه شرط ،علت منحصره نباشد مستلزم امتناع نیست،مانند:«لو طلعت الشمس امس لکان النور موجوداً »؛زیرا در این مثال شرط یعنی طلوع شمس ممتنع است،اما جواب (یا جزا)که وجود نوراست،ممتنع نیست؛زیرا چیز دیگری هم چون چراغ یا آتش نیز می تواند باعث ایجاد نور و روشنایی شود. نیز همین گونه است در این مثال ها :«لو تعلم الفقیر لاغتنی »،«لو واظب الغلام علی السباحه لقوی جسمه »(همان،ص461و نیز نک:مغنی اللبیب ،ج1،ص258-260).
32ـ سوره اعراف ،آیه 96
33ـ سوره حاقه،آیه 44-46
34 ـ با توجه به آن چه آورده شد،بی اساس بودن سخن ذیل کاملاً آشکارمیشود :«با توجه به استفاده امام در توقیع از حرف شرط «لو»این توقیع فقط یک شکایتی از جانب امام است و تحقق این شرط چیزی شبیه به یک آرزو و تمنّای دست نایافتنی است و گوینده این سخن امیدی به آن نبسته است…این جمله در مقام نشان دادن راه کاری به شیعیان برای پیش انداختن ظهور نیست،بلکه صرفا گزارشی از وقوع یک واقعیت تلخ به دلیل کوتاهی آنها در وفای به عهد امامت. اما به خاطر ادات شرط «لو»نمی توان از عبارت توقیع شریف برداشت کرد که شیعیان اکنون چه وظایفی دارند و چه کارهایی را می توانند انجام دهند تا توفیق مشاهده امامشان را زودتر پیدا کنند.»(سید محمد بنی هاشمی ،راز پنهانی و رمز پیدایی ،ص254-255).
35ـ نک:مظفر،اصول فقه ،ج1،ص112-114
36ـ مانند این روایت امام صادق (علیه السلام) «لو انّ رجلاً مات صائماً فی السفر لما صلیت علیه.»(شیخ صدوق ،من لا یحضره الفقیه ،ج2،ص141).
37ـ نک :همان ،ص116-115
38ـ سوره مریم ،آیه 87
39ـ عبد علی بن جمعه العروسی الحویزی ،تفسیر نور الثقلین ،ج3،ص362
40ـ الکافی ،ج1،ص221
41ـ الاحتجاج ،ج2،ص297
42ـ همان ،ص492
43ـ محمد بن جعفر مشهدی ،المزار الکبیر،ص588؛ابراهیم بن علی عاملی کفعمی ،المصباح ،ص496؛شیخ عباس قمی ،مفاتیح الجنان ،زیارت حضرت صاحب الامر( عجل الله تعالی فرجه الشریف).
44ـ الکافی ،ج1،ص416،ح22
45ـ همان ،ج2،ص8،ح1
46ـ فخر الدین طریحی ،مجمع البیان ،ج1،ص377،ذیل آیه 124سوره بقره ؛بحارالانوار ،ج53،ص24
47ـ اقبال العمال ،ج2،ص283؛بحار الانوار ،ج95،ص302
48ـ سید بن طاووس،کشف الیقین ،ص296،بحار الانوار ،ج24،ص187
49ـ الکافی ،ج1،ص390
50ـ المصباح ،ص551،با کمی تفاوت ؛مفاتیح الجنان ،دعای عهد
51ـ «و لبعض النحاه رأی حسن فی مجیء هذه اللام حیناً و عدم مجیئها حین آخر،یقول :هذه اللام تسمّی «لام التسویف»،ای :التاجیل و التأخیر و التمهل ؛لأنّها تدل علی ان تحقق الجواب سیتأخر عن تحقق الشرط زمناً طویلاً نوعاً و عدم مجیئها یدلّ علی أنّ تحقق الجواب سیتأخر عن تحقق الشرط زمناً یسیراً، قصیر المهله بالنسبه للمده السالفه . فتحقق الجواب فی الحالتین متأخر عن تحقق الشرط-کالشأن فی الجواب دائماً -الّا ان مجیء اللام معه دلیل علی انه سیتأخر کثیراً ،و ان مهلته ستطول،بالنسبه له حین یکون خالیاً منها.»(النحو الوافی،ج4،ص465).
52ـ نک :راز پنهانی و رمز پیدایی ،ص252
53ـ الغیبه (نعمانی )،ص210،ب12،ح4؛معجم احادیث الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ج5،ص253
54ـ کمال الدین ،ج2،ص377،ب36،ح2(سند حدیث معتبر است )؛بحارالانوار ،ج51،ص157. (به نقل از علی بن محمد خزاز قمی ،کفایه الاثر به سند دیگر )
55ـ ابوالفضل علی طبرسی ،مشکاه الانوار ،ص63،نجف :حیدریه ،1385ق؛محمدی ری شهری ،میزان الحکمه،ج1،ص184،به نقل از همان .
56ـ شیخ مفید ،«اربع رسالات فی الغیبه (الرساله الثالثه )»،مصنفات،ج7،ص3؛معجم احادیث الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ج5،ص252
57ـ الغیبه (نعمانی )،ص329؛بحار الانوار ،ج52،ص306،ح8 با کمی تفاوت .
58ـ امام صادق (علیه السلام) :«سیأتی من مسجدکم هذا-یعنی مکه -ثلاثمائه و ثلاث (ثلاثه)عشر رجلاً …»(معجم احادیث الامام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف،ج5،ص254)«کنت عند ابی عبدالله (علیه السلام) فذکر اصحاب القائم فقال :ثلاث مئه و ثلاثه عشر…»(همان ،256)
59 ـ همان ،ص247
60ـ روایت فوق به دو سند نقل شده که در هر دو سند همه روات آن امامی ثقه و جلیل القدر هستند. علی بن حدید (بن حکیم )نیز بنابر قول تحقیق ،امامی ثقه است. (لوح فشرده «درایه النور»)
61ـ الکافی ،ج8،ص362،ح552؛معجم احادیث الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)،ج4،ص399-402،این که در ابتدای روایت حضرت به حمران می فرمایند تو دوستان و برادران و آشنایانی داری ،شاید مقصود این باشد که تو نمی توانی به وعده ات عمل کنی و این سرّ را نزد دوستان و آشنایانت فاش می کنی. احتمال دیگر این که با تأمل در وضعیت دوستان وآشنایانت می توانی دریابی که جامعه تو کدام یک از این سه قسم جامعه ای است که بیان شد وآیا شرایط ظهور مهیاست یا نه؟احتمال آخر این که تو برادران و دوستانی داری،اما برای ظهور لازم است زمانه و غالب افراد جامعه چنین باشند.
منبع:فصلنامه مشرق شماره 10