دستهای از روایات، از زبان ائمه نقل شده که حکم به شهادت امام رضا(ع) توسط مأمون میدهد و شکی در صحت آنها نیست اما برخی راویان نظیر «ابن جوزی» و «اربلی» مسمومشدن امام را پذیرفتهاند ولی منکر آن هستند که مأمون عامل این جنایت است!
مورخین به فراخور دانش و انگیزهای که داشتند درباره شهادت امام علی بن موسی الرضا علیهالسلام گزارشهای متفاوتی ارائه کردهاند.
عدهای به عللی فقط با تردید چنین آوردهاند: «گفته میشود که او (علی بن موسی الرضا) مسموم شد و درگذشت.» عدهای دیگر مسموم شدن امام را نقل کردهاند ولی معتقدند که این جنایت به دست عباسیان صورت گرفت. سید امیر علی، دارای همین عقیده بود که احمد امین نیز بدان اشاره کرده است. [1]
برای این نظر، سند تاریخی جز آنچه که «اربلی» نقل کرده، وجود ندارد.
وی عبارتی مبهم در این باره نوشته: «چون دیدند که خلافت به اولاد علی انتقال یافته علی بن موسی را سم دادند و او در رمضان به طوس درگذشت.» [2]
برخی نیز گفتهاند امام به دست مأمون مسموم شد ولی این به رهنمود و تشویق «فضل» بود ولی مأمون هرگز نیازی به تشویق یا راهنمایی برای انجام این کار نداشت، چون خود موقعیت امام رضا (ع) را به خوبی احساس میکرد.
روشن است که این نظریه برای تبرئه مامون ابراز شده، چون فضل، مدتها پیش از امام به دست مامون کشته شده بود. از این گذشته، چگونه میتوان باور کرد که مامون این جنایت را تنها به خاطر خوشایند فضل انجام داده و خودش هیچگونه تمایلی بدان نداشته است!
برخی دیگر گفتهاند که امام به مرگ طبیعی درگذشت و هرگز مسمومیتی در کار نبود. برای اثبات این موضوع دلایلی ذکر کردهاند.
یکی از این افراد «ابن جوزی» است که پس از نقل قول از دیگران که نوشتهاند پس از یک استحمام در برابر امام علیهالسلام بشقابی از انگور که به وسیله سوزن زهرآلود مسموم شده بود، نهادند و او با تناول انگورها مسموم شده بدرود حیات گفت، ابن جوزی مینویسد که این درست نیست که بگوییم مامون عامل مسموم کردن وی بوده باشد. چه اگر اینطور بود پس چرا آنهمه در مرگ امام ابراز حزن و اندوه میکرد! این حادثه چنان بر مامون گران آمد که از شدت اندوه چند روز از خوردن و آشامیدن و هر گونه لذتی چشم پوشیده بود. [3]
البته عبارت ابن جوزی حاکی از آن است که مسموم شدن امام را پذیرفته ولی منکر آنست که مأمون عامل این جنایت بوده باشد!
«اربلی» نیز به پیروی از ابن جوزی همین عقیده را ابراز کرده و همانگونه بر گفته خویش دلیل آورده است.
احمد امین نیز از کسانی است که معتقدند کسی غیر از مامون بود که سم را به امام خورانیده، چون او حتی پس از مرگ امام و ورودش به بغداد هنوز جامه سبز میپوشید و بعلاوه، مامون با علما درباره برتری حضرت علی علیهالسلام مباحثه میکرد! [4]
دکتر احمد محمود صبحی نیز چنین پنداشته که داستان مسمومیت امام رضا علیهالسلام از مطالب ساختگی شیعه است که هرگز بین موقعیت امام در نزد مامون که از آن همه ارجمندی برخوردار بود با خورانیدن سم به او، تناقضی احساس نمیکنند. [5]
دلایل کسانی که در تبرئه مامون از جنایت سم خورانی سعی کردهاند، به شرح زیر خلاصه میشود:
1 – پیمان ولیعهدی که به موجب آن امام پس از مامون به خلافت میرسید.
2 – بزرگداشت شان امام و تایید شرف و علم و فضیلت وی و ارجمندی خانوادهاش.
3 – به همسری امام در آوردن دخترش که خود عامل تحکیم دوستی میان آن دو بود.
4 – استدلال مامون بر برتری علی علیهالسلام در برابر علما.
5 – ابراز اندوه فراوان پس از درگذشت امام به طوری که از خوردن و آشامیدن و دیگر لذتها روی گردانده بود.
6 – دفن کردن امام در کنار قبر پدرش رشید، و اینکه او خود بر جسد وی نماز گزارد.
7 – پس از درگذشت امام، او همچنان لباس سبز میپوشید حتی پس از ورودش به بغداد.
8 – پیوسته با علویان به رغم اقدامهای مکرر بر ضدش، مهربانی مینمود.
9 – خلق و خوی مامون به او اجازه چنین جنایتی نمیداد.
10 – مسمومیت امام از جعلیات شیعه است.
بررسی و تحلیل گزارشها
این خلاصه همه دلایلی بود که تبرئه کنندگان مامون آوردهاند ولی به نظر ما اینان یا به تمام حقایق، علم کافی نداشتند و در نتیجه نتوانستند نظر درستی درباره این مساله تاریخی ابراز کنند، و یا آنکه حقیقت را میدانستند ولی به داب پیشینیان خود بر ضد ائمه تعصب ورزیده به پیروی از هوای خویش، حقایق مضر به احوالشان را لوث کردهاند.
واقع امر این است که تمام چیزهایی که اینان ذکر کردهاند هیچکدام مانع از آن نبود که مامون برای دفع خطر وجود امام علیهالسلام دست به توطئه بزند، همانگونه که قبلا هم همین بلا را بر سر وزیرش فضل بن سهل آورده بود.
فضل نیز مقامی شامخ نزد مامون داشت و حتی اصرار داشت که دخترش را هم به وی تزویج کند.
او همچنین فرمانده خود «هرثمه بن اعین» را نیز به مجرد ورود به مرو سر به نیست کرد، بی آنکه کوچکترین مجالی برای دفاع به وی بدهد و یا شکایتش را استماع کند.
توطئههای مامون گریبانگیر طاهر و فرزندانش و دیگران و دیگران نیز شد. اینان وزرا و فرماندهانش بودند که برای مامون و تحکیم پایههای قدرتش آنهمه خدمت کرده و دیگران را با زور و شمشیر به اطاعتش در آورده بودند.
با این وصف میبینیم که چگونه همه را یکی پس از دیگری به دیار عدم فرستاد در حالی که نسبت به همه نیز ابراز محبت و سپاسگزاری مینمود.
مامون کسی بود که به خاطر سلطنت و حکومت، برادر خود را کشت، حال چگونه به همین انگیزه از کشتن امام رضا (ع) دست باز دارد.
آیا این معقول است که بگوییم به نظر وی امام رضا (ع) از تمام این خدمتگزاران صدیقش و حتی از برادرش محبوبتر مینمود؟
اما اینکه بر از دنیا رفتن امام رضا علیهالسلام ابراز حزن و سوگواری نمود قضیه روشن است. مگر در آن شرایط از چنان افعی مکار و سیاست بازی میشد انتظار شادمانی و سرور برد؟
مگر او نبود که «فضل» را کشت و سپس بر مرگش اندوه فراوان ابراز داشت [6] و قاتلانش را هم که به دستور خود او بودند، از دم تیغ گذرانید. بعد هم سر آنان را نزد حسن – برادر فضل – فرستاد و دخترش هم را به عقد وی درآورد. اما پس از پیروزی بر ابن شکله، حسن را نیز از مقامش سرنگون ساخت. [7]
طاهر را نیز خود او کشت ولی بیدرنگ یحیی بن اکثم را از سوی خود نزد فرزندانش گسیل داشت تا مراتب تسلیت خلیفه را به ایشان ابراز کند. سپس فرزندان طاهر را بر جای پدر بنشاند ولی به تدریج همه را یکی پس از دیگری سرنگون نمود.
مامون از این قبیل جنایات، بسیار کرده است.
به همین قیاس، عکسالعملها و گفتههایش در شهادت امام رضا علیهالسلام نیز کوچکترین ارزشی نداشت؛ اگر راست میگفت چگونه دست به خون هفت تن از برادران امام بیالود و علویان را تحت شکنجه و آزار درآورد و به کارگزار خود در مصر نوشت که منبرها را شستشو دهد، چه بر فرازشان نام امام رضا علیهالسلام در خطبهها رانده شده بود!
مامون از چه شرافتی برخوردار بود که بگوییم کشتن امام با خلق و خوی وی ناسازگار بود؟ آیا کشتن آن همه افراد مگر منافاتی با مهر و محبتش داشت که پیوسته نسبت به آنان ابراز میداشت. بنابراین، مهر ورزیش نسبت به امام نیز هیچگونه منافاتی با قتلش نمیتوانست داشته باشد.
اما اینکه علویان را بزرگ میداشت علت را خودش در نامهای که به عباسیان نوشته، چنین بیان میدارد که این بزرگداشت جزئی از سیاست وی به شمار میرود. لذا پس از درگذشت امام رضا علیهالسلام دیگر لباس سبز را – که ویژه علویان بود – نپوشید، هفت تن از برادران امام را به قتل رسانید و به فرمانروایان خود در هر نقطهای دستور داد که به دستگیری علویان بپردازند.
اما سخن احمد امین که نوشته علویان بر ضد مامون بسیار قیام کرده بودند، ادعایی است که هرگز صحت ندارد.
زیرا در تاریخ حتی نام یک قیام پس از درگذشت امام رضا علیهالسلام ثبت نشده، بجز قیام «عبدالرحمن بن احمد» در یمن که انگیزهاش را همه مورخان ظلم کارگزاران خلیفه نوشتهاند، و همچنین شورش برادران امام علیهالسلام که به خونخواهی وی برخاسته بودند.
اما اینکه گفتهاند داستان مسمومیت امام از ساختگیهای شیعه است، باید گفت که پیش از شیعه خود تاریخنویسان سنی این جنایت را به مامون نسبت داده بودند و شیعیان نیز شرح این داستان را در کتابهای اهل سنت میخواندند.
با این همه اگر کسی باز در تبرئه مامون و حسن نیتش اصرار دارد به این سؤال پاسخ دهد که چرا پس از درگذشت امام، مقام ولیعهدی را به فرزندش حضرت محمد بن علی، امام جواد علیهالسلام عرضه نکرد، در حالی که او نیز دامادش بود و به فضل و علم و کمالاتش نیز اعتراف میکرد.
حضرت محمد بن علی، جواد علیهالسلام به رغم خردسالیاش تحسین عباسیان را نسبت به فضل و کمال خویش برانگیخته بود. مناظره وی با «یحیی بن اکثم» معروف است که با چه مهارتی به سؤالهای وی پاسخ میداد.[8]
به علاوه، کم بودن سن نمیتوانست بهانه عدم واگذاری مقام ولیعهدی به امام جواد علیهالسلام باشد، چون ولیعهدی معنایش تصدی عملی امور مملکتی نیست و تازه خلفا و حتی رشید، پدر مامون، برای کسانی بیعت ولیعهدی گرفته بودند که به مراتب خردسالتر از امام جواد (ع) بودند.
شهادت امام علی بن موسی الرضا (ع)
حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام بدون شک مسموم شد. کسانی که بر این عقیدهاند گروه بزرگی را تشکیل میدهند که ابن جوزی نیز بدانها اشاره کرده است.
شیعیان به طور کلی این نظر را تایید کردهاند مگر مرحوم اربلی در کشف الغمه که خود را همعقیده با ابن طاوس و شیخ مفید دانسته است. ولی ظاهر امر چنین است که شیخ مفید نیز قائل به مسمومیت امام بوده، و نوشته است: آن دو – یعنی مامون و رضا – با همدیگر انگوری را تناول کردند سپس امام – علیهالسلام – بیمار شد و مامون نیز خود را به بیماری زد!
یکی از اموری که بهترین دلیل بر شهادت امام رضا علیهالسلام به شمار میرود اتفاق شیعه بر این مطلب است. چون شیعیان بهتر و عمیقتر به احوال امامان خود میپرداختند و دلیلی هم برای تحریف یا کتمان حقایق در این زمینه نداشتند.
از اهل سنت و دیگران نیز گروه بسیاری از دانشمندان و مورخان هستند که منکر مرگ طبیعی امام – علیهالسلام – بوده و یا لااقل مسمومیت وی را قولی مرجح دانستهاند.
مانند:
– ابن حجر در صواعق ص 122 – ابن صباغ مالکی در فصول المهمه ص 250.
– مسعودی در اثبات الوصیه ص 208، التنبیه و الاشراف ص 203، مروج الذهب / 3 / ص 417.
– قلقشندی در مآثر الانافه فی معالم الخلافه / 1 / ص 211.
– قندوزی حنفی در ینابیع الموده ص 263 و 385.
– جرجی زیدان در تاریخ تمدن اسلامی / 2 / بخش 4 / ص 440، و در صفحه آخر از کتاب امین و مامون.
– ابوبکر خوارزمی در رساله خود – احمد شلبی در تاریخ اسلامی و تمدن اسلامی / 3 / ص 107.
– ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین – ابوزکریا موصلی در تاریخ موصل 171 / 352 – ابن طباطبا در الآداب السلطانیه ص 218 – شبلنجی، در نور الابصار ص 176 و 177 چاپ سال 1948.
– سمعانی در انسابش / 6 / ص 139.
– در سنن ابن ماجه به نقل تهذیب تهذیب الکمال فی اسماء الرجال ص 278 – عارف تامر در الامامه فی الاسلام ص 125.
– دکتر کامل مصطفی شیبی در الصله بین التصوف و التشیع ص 226.
و بسیاری دیگر…
بازتاب قتل امام رضا علیهالسلام در زمان مامون
چون به کتابهای تاریخی مراجعه میکنیم در مییابیم که شهادت امام رضا علیهالسلام به دست مامون به وسیله سم، حتی در زمان مامون نیز امری معروف و بر سر زبانهای مردم بود به طوری که مامون خود شکوه از این اتهام میکرد که چرا مردم او را عامل مسموم کردن امام میپنداشتند!
در روایت آمده که هنگام شهادت امام علیهالسلام مردم اجتماع کرده و پیوسته میگفتند که این مرد – یعنی مامون – وی را ترور کرده است. در این باره آنقدر صدا به اعتراض برخاست که مامون مجبور شد محمد بن جعفر، عموی امام، را به سویشان بفرستد و برای متفرق کردنشان بگوید که امام، امروز برای احتراز از آشوب از منزل خارج نمیشود. [9]
ابن خلدون علت قیام ابراهیم فرزند امام موسی – علیهالسلام – را آن دانسته که وی مامون را متهم به قتل برادرش مینمود. [10]
ابراهیم نیز به اتفاق مورخان به دست مامون مسموم شد. برادرش نیز زید بن موسی که در مصر شورش کرده بود به دست همین خلیفه مسموم شد.
اینکه یعقوبی نوشته که مامون ابراهیم و زید را مورد عفو قرار داد [11] منافاتی با آن ندارد که مدتی بعد با نیرنگ به ایشان سم خورانیده باشد. چه آنان به خونخواهی برادر خود برخاسته بودند و عفو مامون یک ژست ظاهری میبود.
طبق نقل برخی از منابع تاریخی یکی دیگر از برادران امام رضا علیهالسلام به نام احمد بن موسی چون از حیله مامون آگاه شد، همراه سه هزار تن – و به روایتی دوازده هزار – از بغداد قیام کرد. کارگزار مامون در شیراز به نام «قتلغ خان» به امر خلیفه با او به مقابله برخاست و پس از کشمکشهایی هم او هم برادرش «محمد عابد» و یارانشان را به شهادت رسانید. [12]
در آن ایام برادر دیگر امام رضا علیهالسلام به نام هارون بن موسی همراه با بیست و دو تن از علویان به سوی خراسان میآمد. بزرگ این قافله خواهر امام رضا یعنی حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام بود. [13]
مامون ماموران انتظامی خود را دستور داد تا بر قافله بتازند. آنها نیز همه را مجروح و پراکنده کردند. هارون نیز در این نبرد مجروح شد ولی سپس او را در حالی که بر سر سفره غذا نشسته بود غافلگیر کرده به قتل رساندند. [14]
میگویند حتی به حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام نیز در ساوه زهر خورانیدند که پس از چند روزی او هم به شهادت رسید. [15]
دیگر از قربانیان مامون، برادر دیگر امام علیهالسلام به نام حمزه بن موسی بود.
با توجه به این وقایع در مییابیم که مساله شهادت امام به دست مامون در همان ایام نیز امری شایع میان مردم شده بود.
پیشگویی امام رضا علیهالسلام و اجدادش از شهادت در طوس
افزون بر تمام آنچه که گذشت یاد این نکته نیز لازم است که امام رضا علیهالسلام شهادتش را به وسیله زهر، بارها پیشگویی کرده بود. به علاوه، اجداد پاکش نیز سالها پیش، رویداد شهادت امام رضا علیهالسلام را خبر داده بودند.
دستهای از روایات، از زبان پیغمبر صلی الله علیه و آله یا ائمه علیهمالسلام نقل شده و حاکی از به شهادت رسانیدن امام رضا (ع) در طوس است. در این باره پنج حدیث وارد شده است.
و دستهای از روایات که از خود امام رضا علیهالسلام نقل شده که شهادتش به دست مامون و دفنش را در طوس، کنار قبر هارون، پیشگویی نموده است. [16]
—————————————————-
منابع:
[1] . روح الاسلام، سید امیر علی، ص 311 و 312 – احمد امین چنین نگاشته: «اگر براستی او را مسموم کرده باشند، حتما این سم را کسی غیر از مامون به او خورانیده، یعنی یکی از مدعیان حکومت برای خاندان عباسی». [2] . الامام الرضا ولی عهد المامون، ص 102 به نقل از خلاصه الذهب المسبوک، ص 142. [3] . تذکره الخواص، ص 355. [4] . ضحی الاسلام، 3، ص 295 و 296. [5] . نظریه الامامه، ص 387. [6] . التاریخ الاسلامی و الحضاره الاسلامیه، 3، ص 322 – ماثر الانافه، 1، ص 211. درباره چگونگی قتل فضل سخن گفتیم و دیگر آن را تکرار نمی کنیم. [7] . لطف التدبیر، ص 166. [8] . الصواعق المحرقه، فصول المهمه، ینابیع الموده، اثبات الوصیه، بحار، اعیان الشیعه، احقاق الحق جلد 2 به نقل از: اخبار الدول قرمانی، نور الابصار، ائمه الهدی هاشمی، الاتحاف بحب الاشراف، مفتاح النجا فی مناقب اهل العبا… [9] . مسند الامام الرضا، 1، ص 130 – بحار، 49، ص 299 – عیون اخبار الرضا، 2، ص 242. [10] . تاریخ ابن خلدون، 3، ص 115. [11] . مشاکله الناس لزمانهم، ص 29. [12] . قیام سادات علوی، ص 169 – اعیان الشیعه، 10 از مجلد 11، ص 286 و 287 به نقل از کتاب الانساب از محمد بن هارون موسوی نیشابوری – مدینه الحسین (سری دوم) ص 91 – بحار، 8، ص 308 – حیاه الامام موسی بن جعفر، 2، ص 413 – فرق الشیعه، حاشیه ص 97 به نقل از بحر الانساب (چاپ بمبئی) و سایر منابع. [13] . قیام سادات علوی، ص 168. [14] . جامع الانساب، ص 56 – قیام سادات علوی، ص 161 – حیاه الامام موسی بن جعفر، 2. [15] . قیام سادات علوی، ص 168. [16] . استاد سید جعفر شهیدی- زندگی سیاسی هشتمین امام، ص 202 (منبع اصلی، با تغییرات)