نویسنده: محمدحسین مشایخ فریدنی
رَوَی الدَّیْلَمِیُّ عَنْ عَمَّارِ وَ ابِی اَیُّوبٍ عَنِ النَّبِیِّ صَلَّی اللهٌ عَلَیْهِ وَ آلِهِ انَّهُ قَالَ: «یا عَمَّارُ انْ رَاَیْتَ عَلیّاً قَدْ سَلَکَ وَ ادِیاً وَ سَلَکَ الناسُ و اَدِیاً غَیْرَهُ، فَاسْلُکْ مَعَ عَلیٍّ وَدَعَ النَّاسَ. انَّهٌ لَنْ یَدُلَّکَ عَلَی رَدیّ وَ لَنْ یُخْرِجَکَ مِنَ الْهُدی». (1)
دیلمی از عمار بن یاسر و ابی ایوب انصاری روایت کرده است که رسول خدای صلی الله علیه و آله چنین فرمود:
«ای عمار اگر دیدی که علی از راهی رفت و همه ی مردم از راه دیگر، تو با علی برو و سایر مردم را رها کن. یقین بدان علی هرگز تو را به هلاکت نمی برد و از شاهراه رستگاری خارج نمی سازد».
این مقاله شامل مطالب ذیل است:
سیاست در عرف استعمار- تفرقه و نفاق- نخستین جمهوری اسلامی – خلیفه الله- وظایف مقام خلافت- حکومت عدل و مساوات- روش رهبری – اداره ی جهان اسلام- تقسیمات کشور- امور مالی- پلیس – امور دفتری- دستگاه دادگستری- ارتش- خطبه ها سیاسی- تغییر مرکز خلافت- آموزش کارمندان دولت- فرمان مالک اشتر- اصالت این فرمان- ختم مقال
شرح آراء سیاسی و برنامه های اداری و روش کشورداری امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع)، هدفها و مقاصد او از قبول زمامداری و روابط سیاسی و بازرگانی و فرهنگی دولت او با سایر دولتها و ملل عالم و نیز بحث و اظهار نظر در علل عصیان ناکثین و مارقین و قاسطین که منجر به جنگهای داخلی و مهاجرت امام علی (ع) از مدینه به عراق و شهادت وی در کوفه و انتقال قدرت به معاویه … گردید در یک کتاب یا یک مقاله نمی گنجد و به قول مولوی:
گر بریزی بحر را در کوزه ای
چند گنجد؟ قسمت یک روزه ای
مع ذلک اشارت بنیاد محترم نهج البلاغه را مغتنم شمرده مقاله حاضر را تقدیم می دارد، باین امید که فتح بابی شود و رمز آشنایان کلمات امیرمؤمنان نارسایی سخن این ضعیف را جبران فرمایند و در شرح روش کشورداری و ویژگیهای سیاست روحانی آن حضرت که محور تقوی و عدالت در جهان و اساس و محرک تداوم سازندگی و انقلاب در اسلام است، کتب و مقالاتی بزبان فارسی مرقوم دارند.
سیاست در عرف استعمار
از قرن پانزدهم میلادی که آسیا و افریقا میدان تاخت و تاز استعمارگران حادثه جوی غربی شد، علاوه بر بدعتها و رسوم نوظهور در شؤون مختلف زندگی، واژه ها و اصطلاحات تازه یی نیز در بین مردم این کشورها رواج پیدا کرد که یکی از آنها کلمه ی «سیاست» است. این کلمه در احادیث و متون قدیم عربی به معنی فرماندهی و اداره و امر و نهی و تربیت به کار می رفت ولی در عصر استعمار و بر اثر رفتار ریاکارانه غربی ها با ملل شرق بخصوص عربها و ایرانیها اکنون غالباً در معنی نفاق و دورویی و فریب، استعمال می شود.
درست از سال 1498 که دریانورد پرتغالی «واسکودو گاما» دماغه ی «امیدنیک» را در جنوب افریقا دور زد و راه دریائی اروپا را به هند کشف کرد و در بند هوگلی (نزدیک کلکته) فرود آمد پای استعمار غربی هم به آسیا و آفریقا باز شد. ابتدا پرتغالیها، اسپانیائیها و هلندیها، سپس انگلیسی ها، فرانسوی ها، روسها، آلمانی ها، ایتالیائیها و بلژیکی ها و … و سرانجام امریکائیها با بکار بردن تمام روش های استعماری نوین و سرانجام با نیروهای نظامی به آسیا و آفریقا پاگذاشته و شروع به جذب ثروتهای طبیعی و مدنی و تاسیس کمپانیهای یک ملیتی و چندملیتی و در دست گرفتن بازارهای محلی و احداث خطوط مخابراتی و استراتژیکی زمینی و دریایی کردند. اما از همه خطرناکتر استعمار فکری بود. آنها نه تنها دولتمردان و سرداران و زمینداران و رؤسای عشایر و بازرگانان را مرعوب یا مجذوب کرده و دولتهای شرق را پایگاهی برای سلطه ی هرچه بیشتر خود در می آوردند، بلکه بر مقدسات و فرهنگ اصیل این ملتها نیز هجوم برده و با نیرنگهای دقیق، جوانان را به سوی کشور و ملت خود کشاندند و طبقه تحصیل کرده و مدارس جدید را به فرنگی مآبی سوق دادند تا جائی که این طبقه بر اثر خالی شدن از فرهنگ درونی خود به تحقیر دین و شعائر ملی و اخلاقی و فرهنگی کشور خویش برخاسته و رسوم و سنن قدیم را که مانع خودباختگی و خودفراموشی بودند و سد محکمی را در برابر استعمار تشکیل می دادند تخطئه کرده و از اصل و بن بر می انداختند.
برنامه های استعمار- کهنه و نو- در آسیا و آفریقا، در کشورهای اسلامی و غیراسلامی، اگرچه در وسایل و ابزار و مقدمات اختلاف داشتند ولی همه ی آنها یک هدف را دنبال می نمودند: تفرقه و نفاق در بین ملل شرق بخصوص کشورهای اسلامی و به دنبال آن از بین بردن ریشه های مذهبی و حاکم کردن فرهنگ غربی و گشودن راه ستم و غارتگری.
این ماجرای تلخ و این جریان انحرافی از همان سالهای اول نشر اسلام آغاز شد. به همین جهت می بینیم امام علی (ع) که نمونه ی عینی یک سیاستمدار بزرگ و درستکار است در خطبه ها و نامه های گرامیشان این جریان را معرفی و سردمداران آن را با شدیدترین عبارات مورد حمله قرار داده و آنها را منافق و حزب شیطان می خواند، ایشان در خطبه ای می فرمایند:
اینان هم خود، گمراهند و هم دیگران را گمراه می کنند. خود، خطاکارند و دیگران را نیز به راه خطا می برند. به رنگهای مختلف درمی آیند و برای فریب، شیوه های بسیار بکار می گیرند. به هر وسیله در پی شما هستند و در هر کمین گاه در انتظار شما نشسته اند. دلهایشان بیمار است اما چهره هائی شسته و پاکیزه دارند. به آهستگی گام بر می دارند اما آرام آرام مثل مرض در تن شما می خزند. وصفشان به دوا و حرفشان به شفا می ماند اما کارشان درد بی درمانست. به آسایش دیگران حسد می برند و بند بلا را محکم می کنند و ریشه امید را می گسلند. در هر راهی، افتاده ای و بسوی هر دلی، شفیعی و برای هر غصه ای، اشکی آماده دارند. در میان خود به یکدیگر ثنا و ستایش وام می دهند و انتظار معامله به مثل و پاداش دارند. در سؤال اصرار می ورزند و ملامت کسان را بر سر جمع به رخ ایشان می کشند و در صدور حکم اسراف می ورزند. در برابر هر حقی باطلی و برای هر زنده ای کشته ای و برای هر دردی کلیدی و برای هر شبی چراغی آماده کرده اند. نومیدی را به آزمندی پیوند می دهند تا بازارهای خود را دایر بدارند و کالاهای پرزرق و برق خود را رواج دهند. باطل را در لباس حق بر زبان می آورند و ناسره را بشکل سره باز می نمایند و راه را آسان می نمایند اما گذرگاههای تنگ را پرپیچ و خم می سازند. پس ایشان یاران ابلیس و زبانه ی آتشند. آنان حزب شیطانند و حزب شیطان بی گمان زیانکار خواهند بود. (2)
این بینش زنده ی حضرت علی (ع) است که در آن زمان در مورد سیاستمداران غیرخدایی بیان داشته و اکنون که استعمار با تمام چهره های نو و پیشرفته ی علمی به قید آمده، می بینیم بیان حال دولتمردان ظالم ستمگر جهان امروز است.
یک نگاه اجمالی به رهنمودهای سیاسی ماکیاولی در کتاب «امیر» یا خاطرات تالیران فرانسوی و مترنیخ اتریشی و پالمرستون و گلادستون و کرزن و دیسرائیلی و چرچیل نخست وزیر انگلستان و سایر سردمداران سیاست غرب در قرون اخیر روشن می سازد که همه آنها در لزوم فدا کردن وسیله در راه هدف، و عدم اعتقاد به مبداء و ثابت، و بی اعتنائی به مشروعیت مبادی و مقدمات اهداف سیاسی متفّقند، و سیاست آنها چه در رژیم های سرمایه داری و چه در رژیم های سوسیالیستی، مذهبی و غیرمذهبی (سکولاریسم)، هرگز بر اساس معنویت و اخلاق استوار نبوده است؛ و این همان راه بدفرجامی است که در صدر اسلام به دست منافقان و بانیان مسجد ضرار و نویسندگان صحیفه مشؤومه و عمر و عاص ها و معاویه ها و زیادها … و ناکثین و مارقین و قاسطین اجرا می شد و متأسفانه تاریخ اسلام بجز دوره ای کوتاه و دستخوش فتنه انگیزی این نابکاران بوده و رژیم های سلطنتی و موروثی و سرمایه داری همه از دستاوردهای همین شدادتها و انحرافات بوده است.
بعد از حکومت خلفای راشدین، بر اثر درخواست شدید و هجوم مردم، حضرت علی (ع) خلافت و حکومت مسلمانان را بدست گرفت، نهج البلاغه داستان را چنین شرح می دهد:
«فَمَا رَاعَنی الاَّ وَ النَّاسُ اِلیَّ کَعُرفِ الضَّبُغ یَنْثالُونَ عَلَیَّ مِنْ کُلَّ جانّبٍ…». (3)
انبوه مردم رنجیده به یکباره چون یال کفتار از هر سوی به خانه ام ریختند.
«… فَاَقْبَلْتُمْ اِلیَّ اِقْبَالَ الْعُوذِ المطَافِیلِ عَلَی اَوْلادِهَا تَقُولُونَ: البَیْعَهَ! البَیْعَهَ!». (4)
بسوی من روی آورید مانند ماده شتران کره دار که بسوی بچه های خود شتاب گیرند و همه می گفتند: بیعت، بیعت.
«… ثُمَّ تَراکَکْتُمْ عَلَیَّ تَدَاکَّ الْاِبِلِ الْهیِمِ عَلَی حِیَاضهَا یَوْمَ وِرْدِهَا، حَتَّی انْقَطَعَتِ النَّملُ، وَ سَقَطَ الرَّداءُ». (5)
مانند شتران تشنه که در کنار آبشخورهای خود روزی که نوبت آب خوردن آنهاست ازدحام می کنند و به یکدیگر را تنه می زنند، دور مرا گرفتند و به قدری فشار آوردند که بندکفش پاره شد و رداء از دوشم بیفتاد.
علی (ع)، علاوه بر آنکه طبق نصوص متواتره از سوی پیامبر به جانشینی برگزیده شده بود، رای قاطبه ی صحابه را نیز همراه داشت. علامه فقیه شیخ محمد اقبال لاهوری در این باره گوید:
«علی (ع) نمونه کامل مقام ولایت و خلیفه اللهی و جامع دو نیروی علمی و عملی بود و نفس عاقله ی او بر ملک ظاهر و باطن هر دو پادشاهی می کرد». (6)
به عبارت درست تر، امام علی (ع) مقام خلافت را به امر خدا و رسول پذیرفت و گرنه شاهباز همتش از آن بلندپرواز تر بود که خود را در عرض سایر صحابه قرار دهد یا نعوذ بالله مانند ایشان شرف قربت و قرابت و صحبت با خالق را با شائبه جاه طلبی آلوده سازد. در خطبه «شقشقیه» می فرماید:
«فَیاَلَلهِ وَلِلشُّوری: مَتی اعْتَرَضَ الرَّیْبُ فِیَّ مَعَ الاَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّی صِرْتُ اُقْرَنُ اِلَی هَذِهِ النَظَّائِرِ؟».
پناه می برم به خدا ازین شوری (که به وصیت عمر تشکیل شده بود و امام (ع) با طلحه و زبیر و سعد و عبدالرحمن و عثمان در آن شرکت فرمود) چه کس گمان می کرد که من همطراز نخستین ایشان (ابوبکر) باشم که حالا با این گونه اشخاص همردیف شوم؟
وظایف مقام خلافت
حضرت علی (ع) در تمامی دوره بیست و پنج ساله زمامداری خلفای قبل، با اینکه یقین داشت از ایشان برای زمامداری شایسته تر است اما برای پیشرفت اسلام و بهبود وضع مسلمانان از همکاری فکری و ارائه پیشنهادهای مفید و مشاوره، مضایقه نمی فرمود. خلفا مقام سیاسی و روحانی را در خود جمع داشتند و رئیس دولت و کشور و بالاترین مقام نظامی بشمار می آمدند. در دوران سی ساله ی خلفای راشدین مقام بنام وزارت وجود نداشت ولی پیوسته جمعی از مهاجرین و انصار بخصوص جنگجویان بدر، و عشره بشره خلیفه را در گرفتن تصمیم های مهم کمک می کردند و در حقیقت اعضای شورای رهبری حکومت اسلامی بودند.بعض این مشاوران وظائف خاص را به عهده می گرفتند، چنانکه علی علیه السلام در عهد ابوبکر سرپرستی اسیران جنگی و اداره روابط عمومی و مراسلات را پذیرفته بود و عُمَر، عامل صدقات و اجرائیات بود.
بعض صحابه امور فرماندهی و تجهیز دسته های ارتش و بعضی دیگر سرپرستی غنائم جنگی را به عهده داشتند و عده ای هم عامل اخراج و قاضی و استاندار و فرماندار… می شدند. مقر خلافت تا وقتی امام (ع) به کوفه رفت در مدینه بود و از آن پس مدینه اهمیت سیاسی خود را از دست داد. دفتر کار امیرمؤمنان و محل ملاقات ها و مشاورات و رسیدگی به حسابها ابتدا مسجد مدینه و بعد مسجد کوفه بود، در آنجا با مردم نماز می گزارد و بدون هیچ گارد یا پاسداری در دسترس همه مراجعه کنندگان بود و با اینکه دو خلیفه قبل از او را کشته بودند و او در یک شهر غریب و بین المللی بسر می برد همیشه تنها حرکت می کرد.
پی نوشت ها :
1- کنزالعمال، ج12، حدیث 1212، چاپ حیدرآباد.
2- نهج البلاغه، صبحی صالح، ص 307، چ بیروت، ترجمه ی آزاد این قسمت و دیگر قسمتهای نهج البلاغه که در این مقاله خواهد آمد از نویسنده ی مقاله است.
3- نهج البلاغه، خطبه ی شقشقیه.
4- نهج البلاغه، صبحی صالح، خ 137.
5- همان، خ 229.
6- اسرار خودی، با شرح و حواشی نویسنده ی این سطور، ص 46، چ بنیاد نهج البلاغه.
منبع: سالنمای النهج 1-5