فهم قرآن در مقام استنباط احکام و شبهه ی تحریف

فهم قرآن در مقام استنباط احکام و شبهه ی تحریف

نویسنده: سیف الله سرامی

شبهه تحریف یکی از موانع قابل بحث بر سر راه انعقاد ظهورات الفاظ قرآن کریم قلمداد شده است. پس از پذیرش کبرای حجیّت و اعتبار ظواهر الفاظ قرآن کریم برای به دست آوردن احکام، بحث صغروی این است که فرض ابتلای الفاظ به تحریف تا چه اندازه می تواند ظواهر آن را برای رساندن به مراد و مقصود مخدوش سازد.
این بحث از جانب برخی از اصولی های متأخر مانند شیخ انصاری (1) و آخوند خراسانی (2) مطرح شده است، ولی از جانب اخباری ها لااقل به صراحت نیامده است.
برخی از اخباری ها تحریف به نقصیه را باور دارند ولی ظاهراً آن را به خودی خود مانع از حجیّت ظواهر نمی دانند. (3)
برای بررسی و نتیجه گیری در این بحث گزارشی فشرده از اصل بحث تحریف لازم است. پس از آن به تأثیر شبهه تحریف در استنباط احکام خواهیم پرداخت. در حقیقت پرچم دار دفاع از حقانیت قرآن در حوزه ی شبهه تحریف دانشمندان قرآن شناس شیعه بوده اند تا این شبهه نتواند ناآگاهان به تاریخ قرآن و شدت اهتمام مسلمین و وعده ی الهی به حفظ آن (4) را گمراه سازد یا حربه ای در دست دشمنان اسلام و غرض ورزان باشد، امّا در میان اهل سنت این بحث لااقل با این عنوان کمتر مطرح شده است. اهل سنت، با باور کردن « نسخ تلاوت » عملاً در ورطه تحریف به نقصیه افتاده اند، والی عنوان تحریف را کمتر مطرح کرده اند.

1. تحریف و اقسام قابل تصور آن
تحریف در لغت از ماده « حرف » به معنای طرف و سوی گرفته شده است. (5) و به تناسب باب تفعیل، گرداندن و بردن یک شیء است به یک سو، از همین رو تحریف سخن به این است که آن را سوی یک احتمال در مراد بکشانند. (6)
تحریف را به همین تناسب در معنای تغییر و دست کاری کردن نیز دانسته اند. این کلمه در قرآن نیز استعمال شده است و آن را به معنای تأویل نادرست، تغییر و تبدیل دانسته اند. (7)
اما در اصطلاح، چندین معنا برای تحریف گفته اند که می توان آن ها را اقسام تحریف نیز دانست. در همه ی این معانی یا اقسام، ریشه ی لغوی تحریف ملحوظ است. این معانی چنین است:
1. تحریف در معنای ظاهر یعنی بردن آن به معنایی که قواعد عقلایی در باب الفاظ و محاورات، هر چند با در نظر گرفتن مجموعه قراین داخلی و خارجی، آن را نمی پذیرد. این روند را تفسیر به رأی یا تأویل باطل نیز می نامند. (8)
2. کم یا زیاد کردن حروف یا حرکات الفاظ با حفظ اصل کلمات، هر چند که کلمه واقعی به دلیل چنین کم و زیادی معلوم و مشخص نباشد. (9)
3. کم یا زیاد کردن یک یا دو کلمه با حفظ قرآن به گونه ای که نازل شده است. (10)
4. کم یا زیاد کردن در آیه یا سوره با حفظ قرآن به گونه ای که نازل شده و تسالم بر نحوه ی قرائت بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)؛ مثلاً « بسم الله » را همه مسلمین قبول دارند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پیش از همه ی سوره ها غیر از سوره ی توبه می خوانده اند، امّا در این که از قرآن است یا نه بین اهل سنت اختلاف است. (11)
5. زیاد کردن چیزی به قرآن، به گونه ای که گفته شود برخی از آنچه که اکنون به عنوان قرآن در خدمت آن هستیم سخن نازل شده ی الهی نیست. (12)
6. کم کردن چیزی از قرآن، به گونه ای که گفته شود آنچه اکنون به عنوان قرآن می دانیم فراگیر همه ی آنچه به عنوان قرآن نازل شده نمی باشد. (13)
7. تغییر در ترتیب نزول آیات یا سوره ها. (14)
8. تبدیل یک کلمه به کلمه ی دیگر، مترادف باشد یا نباشد. چنان که در مورد کلمه مترادف منسوب است به ابن مسعود که آن را جایز می شمرده است. (15)
در بحث از شبهه ی تحریف قسم ششم محل بحث و بررسی است. روایاتی در جوامع روایی اهل سنت و شیعه وجود دارد که ممکن است کسانی آن ها را مستند وقوع نقص در قرآن بپندارند. (16)
اما تحریف به معنای اول یعنی تفسیر و تأویل باطل قطعاً واقع است. معانی دوم و سوم تحریف هم به واسطه ی اختلاف در قرائت ها که در گفتار پیش گذشت قطعاً واقع شده است. مصداق معنای چهارم را هم اختلاف در قرآن بودن « بسم الله » در اوایل سوره دانسته اند. اما به معنای پنجم یعنی افزودن چیزی بر قرآن و قرآن قلمداد کردن آن قطعاً واقع نشده است؛ به عبارت دیگر، گذشته از اختلاف در قرائت ها مجموعه ی آنچه به عنوان قرآن اکنون در خدمت آن هستیم به تواتر قطعی نزد همه مسلمان ها کلام خداوند است که بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده است. گرچه به برخی از گروهک های مطرود از جامعه مسلمین مانند برخی از خوارج خلاف این امر منسوب است. امّا معنای هفتم در مورد ترتیب نزول سوره ها قطعاً صورت گرفته است؛ به این معنا که سوره های قرآنی موجود، به ترتیب نزول نیست. ترتیب آیات را هم گفته اند به ندرت تغییر یافته است و معنای هشتم را به مصحف ابن مسعود نسبت داده اند که در آن تبدیل کلمات صورت گرفته است. (17)
حاصل این که، در پاسخ به شبهه تحریف، معنای ششم ( امکان کم بودن قرآن موجود نسبت به قرآن نازل شده ) مورد توجه است. چنان که این بحث با استناد به منابع سنی و شیعه قابل پی گیری است.

2. شبهه تحریف و منابع اهل سنت
اهل سنت درباره ی تحریف قرآن به عنوانِ تحریف، کمتر سخن گفته اند، امّا در منابع آنان موارد و عناوینی یافت می شود که یا عملاً به تحریف به نقیصه ملتزم شدن است و یا در این باره قابل استناد است. عناوینی که می توان آن ها را نزد اهل سنت هم سنگ با عنوان تحریف قلمداد کرد عبارت اند از: « نسخ تلاوت و حکم »، « نسخ تلاوت به تنهایی بدون نسخ حکم » و « انساء ».
البته عنوان اخیر عنوان توجیهی است که از سوی برخی از دانشمندان آنان برای دو عنوان دیگر صورت گرفته است. گزارش فشرده از این عناوین و چگونگی تطبیق آن ها بر شبهه تحریف به نقیصه در پی می آید.

الف) نسخ تلاوت و حکم
یکی از اقسام نسخ که در کتب علوم قرآن آورده اند نسخ تلاوت حکم است. در این قسم که گاهی از آن به رفع پس از نزول هم تعبیر می کنند، ادعا شده است که برخی از الفاظ به عنوان قرآن نازل شده است و سپس تلاوت و حکم آن ها هر دو نسخ یا رفع شده است. سیوطی در الاتقان این مورد را قسم اول از اقسام نسخ نوشته است. (18)
نمونه ای از این قسم را در « باب الرضاعه » از کتاب النکاح نقل کرده اند. در آن جا درباره ی حد نصاب شیردادنی که باعث می شود احکام شرعی بر آن بار شود. از عایشه چنین نقل شده است:
عبارت: « عشرُ رضعاتٍ معلوماتٍ یُحرِمنَ » قبلاً به عنوان قرآن نازل شده بود. سپس به جای « عشر » « خمس » قرار گرفت. وقتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وفات یافت این عبارت به عنوان قرآن قرائت می شد. (19)
آنچه اکنون از قرآن در این باره مسلم است تا اندازه ای معین برای حد نصاب شیردادن بیان نکرده است. (20)
برابر این روایت ابتدا در قرآن اندازه ی ده مرتبه شیر دادن نازل شده است و سپس با تعیین اندازه ی پنج مرتبه، نسخ شده و تا زمان وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) همین گونه بوده است. البته این روایت از نظر سند و دلالت از سوی صاحب نظران از خود اهل سنت مورد مناقشه قرار گرفته است. (21)
نمونه های دیگری هم از این دست می توان در منابع روایی اهل سنت پیدا کرد؛ مثلاً در روایتی آمده است که سوره ی احزاب به اندازه ی سوره ی بقره یا طولانی تر از آن بوده است. (22) و یا در روایتی دیگر آمده است که عبارت « جاهِدوا کما جاهدتُم أوَّل مرّهٍ » در قرآن بوده و ساقط شده است. (23)
اما اهل سنت این روایات را هرگز به عنوان دلیل و مستندی برای وقوع تحریف به نقیصه در قرآن قلمداد نکرده اند، بلکه یا اساساً به آن ها توجهی نشان نداده و یا با توجیهی تحت عنوان « انساء » از پذیرفتن دلالت آن ها بر تحریف سرباز زده اند. البته علت این امر ادله ی قطعی و محکمی است که بر نفی تحریف ( هر چند به نقیصه ) در قرآن دلالت می کند. به علاوه از نقطه نظر مبانی شیعی روایات مزبور مورد اعتماد نیست.

ب) نسخ تلاوت بدون نسخ حکم
مورد دیگری که می تواند در منابع اهل سنت مصداق تحریفات به نقیصه قلمداد شود نسخ تلاوت، بدون نسخ حکم است که قسم دیگری از اقسام نسخ است.
سیوطی می گوید: نمونه های این قسم از نسخ فراوان است. (24) وی آن گاه چندین مورد از آن ها را نقل می کند. ابتدا عبارتی را از عبدالله بن عمر نقل می کند که صریحاً دلالت بر نقیصه دارد. آن عبارت چنین است:
کسی نمی تواند بگوید همه قرآن را نزد خود دارم، چرا که نمی داند همه قرآن کدام است. از قرآن موارد فراوانی از دست رفته است… . (25)
سپس چندین مورد از مواردی را که به عنوان تلاوت های نسخ شده دانسته است در پی می آورد. (26)
عده ای از خود اهل سنت این روایات را کافی و معتبر در اثبات مدلول آن ها ندانسته اند؛ چرا که نه قرآن بودن یک متن را می توان به خبر واحد ثابت کرد و نه نسخ آن را. (27) پیش از این نیز در تحریف قرآن، لااقل نیز اهل سنت، دیدیم که تواتر را شرط می دانند. به علاوه ادله نفی تحریف به نقیصه در مقابل این روایات است. (28)

ج) مسئله انساء و شبهه ی تحریف
برخی از اهل سنت توجیهی برای دو قسم مذکور از اقسام نسخ ( نسخ تلاوت و حکم و نسخ تلاوت به تنهایی که گفتیم مصداق روشن تحریف به نقیصه است ) آورده اند. اینان می گویند:
نسخ خط و تلاوت بخشی از قرآن به این است که خداوند متعال آن را از اذهان و خاطر مردم می برد و به آن ها فرمان می دهد که ا زخواندن و نوشتن آن به عنوان قرآن دست بردارند. در نتیجه، در طول زمان از میان می رود؛ هم چنان که بر سایر کتب آسمانی پیش گذشته است. قرآن از آن ها چنین یاد می کند: « إِنَّ هَذَا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولَى * صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى » (29) از این کتب امروز چیزی نمی دانیم. انساء یا به فراموشی سپردن بخشی از قرآن از سوی خداوند متعال ممکن است در زمان پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) صورت گیرد به گونه ای که هنگام رحلت آن حضرت دیگر از قرآن محسوب نشود و ممکن است تا چندی پس از رحلت نیز هنوز در مصحف ها موجود باشد و مردم آن را بخوانند و سپس از یادها برود. اما به هر حال نسخ چیزی از قرآن پس از وفات آن حضرت نادرست است و جایز نیست. (30)
برای توجیه یادشده که در واقع توجیه پذیرش تحریف به نقیصه یا امکان آن می باشد دلیلی اقامه نشده است بلکه مسلّم انگاشتن روایات مورد اشاره، پذیرش انطباق غیرقابل انکار آن ها بر نقیصه را به دنبال دارد.

د) قرائت شبیه به حدیث مُدرَج
حدیث شناسان در تقسیم های گوناگون خود برای احادیث، قسمی از آن را حدیث مدرج نوشته اند.
حدیث مدرج حدیثی است که راوی در لابه لای عبارات آن سخن خود را برای توضیح و تفهیم متن اصلی حدیث یا برای استشهاد به آن می افزاید. (31) روشن است که توضیح یا استشهاد راوی همواره بر اساس دانسته ها و عقاید خود اوست. سیوطی در الاتقان پس از بیان اقسام قرائت های قرآن قسمی را هم از سوی خود می آورد و آن را قرائت شبیه به حدیث مدرج می نامد. در توضیح این مورد می گوید:
قرائت شبیه به حدیث مدرج این است که در ضمن قرائت قرآن کلماتی برای تفسیر آن افزوده گردد. مانند قرائت سعد بن ابی وقاص در سوره ی نساء « وله اخ او اخت من ام » که عبارت « من ام » را برای توضیح افزوده است. (32) و یا قرائت ابن عباس که در آن عبارت « فی مواسم الحج » پس از « ربکم » در آیه: « لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَن تَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّکُمْ » (33) افزوده شده است. (34)
وی آن گاه پس از بیان برخی دیگر از این موارد می گوید:
برخی از راویان موارد افزوده شده مزبور را اشتباهاً از قرآن دانسته اند. (35)
چنان که از سخن اخیر سیوطی هم پیداست ممکن است کسی از مقایسه قرائت های شبیه به حدیث مدرج با قرآن موجود چنین تصور می کند که عبارت های افزوده شده به قرآن در نظر کسی که آن ها را افزوده است از اجزای قرآن بوده و اکنون افتاده و حذف شده است. با چنین تصوری عملاً روایاتی که در آن ها قرائت های شبیه به حدیث مدرج نقل شده است می تواند مستند قول به نقیصه قرار گیرد. این استناد نزد برخی از محدثین شیعه اتفاق افتاده است. اما اهل سنت، با وجود در دست داشتن روایاتی که در آن ها قرائت های شبیه به حدیث مدرج نقل شده است عملاً آن ها را مستند تحریف به نقیصه قرار نداده اند.

3. شبهه تحریف و منابع امامیه
برخلاف منابع اهل سنت، در منابع و آثار امامیه، مسئله نسخ تلاوت، با حکم یا بدون آن، مطرح نیست، اما خود عنوان تحریف در آثار شیعه مطرح شده است. به علاوه، همانند منابع اهل سنت به روایاتی برخورد می کنیم که در آن ها قرائت هایی از قرآن شبیه به حدیث مدرج نقل شده است. هم چنین روایاتی که در آن ها از سقوط برخی از متون قرآنی سخن به میان آمده است.
ظاهراً از قدیم الایام کسانی شیعه را متهم به باور تحریف در قرآن می کرده اند که شیخ صدوق را در قرن چهارم واداشته است چنین بنگارد:
هر کس به ما شیعیان نسبت دهد که ما قرآن را بیش از آنچه اکنون موجود است می دانیم او دروغ گوست. (36)
وی، پیش از این سخن گفته است:
شیعه بر آن است که قرآن به همان گونه که خداوند متعال بر پیامبر خود حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فرو فرستاده همین است که در میان دو جلد در دست مردم است و بیش از این نیست… . (37)
پس از وی بسیاری از بزرگان و مشاهیر علمای شیعه بر عدم نقصان یا زیادتی در قرآن موجود تصریح کرده اند.
شیخ مفید، سیدمرتضی، شیخ طوسی، شیخ طبرسی، علامه حلی، محقق اردبیلی، شیخ جعفر کاشف الغطاء و … در شمار علمای مذکور نام برده شده اند. (38)
عمده آنچه باعث اتهام شیعه یا باور برخی از آن ها به تحریف ( به نقیصه ) گردیده، روایاتی است که غالباً در کتب غیرمعتبر با سندهایی غیرمعتبر نقل شده است. دسته ای نیز که می تواند از نظر سند قابل اعتماد باشد، از جهت دلالت تمام نیست. به علاوه ادله قاطع بر نفی تحریف چنان است که جایی برای توهم تحریف باقی نمی گذارد. (39)

4. تأثیر شبهه تحریف بر استنباط احکام از قرآن کریم
تأثیر شبهه ی تحریف بر روند استنباط احکام از قرآن در برخی از آثار اصولی شیعه مطرح شده است. شیخ انصاری در این باره می گوید:
بر فرض که کسی تحریف قرآن را باور کند، این باور از تمسک به ظواهر قرآن کریم [ در زمینه احکام شرعی ] جلوگیری نمی کند؛ چرا که با وجود چنین فرضی علم اجمالی به اختلال ظواهر حاصل نمی شود. بر فرض که چنین علم اجمالی هم حاصل گردد، از قبیل علم اجمالی در اطراف شبهه ی غیرمحصوره است و بر فرض هم که از قبیل علم اجمالی در اطراف شبهه محصوره باشد، ممکن است بگوییم ضرری به استنباط نمی زند؛ چرا که محتمل است آن ظواهری که [ در اثر تحریف فرضی ] به هم ریخته اند در زمینه احکام که ما در آن ها مأمور به عمل به ظواهر هستیم نباشند. (40)
برخی از شاگردان مرحوم شیخ برخی از مراحل چندگانه سخن یادشده را توضیح داده اند. در توضیح مرحله ی اول که اساساً فرض وقوع تحریف به علمِ اجمالی به درهم ریختن ظاهر سخن نمی انجامد، گفته اند:
تحریف گاهی موجب اختلال در معنا می شود و گاهی نمی شود، بنابراین صرف فرض تحریف، تغییر در مراد را که ظاهر سخن می رساند موجب نمی گردد. (41)
درباره ی مرحله دوم سخن یادشده که علم اجمالی فرضی در اطراف شبهه ی غیرمحصوره است توضیحی نداده اند، ولی ممکن است بگوییم چون مطالب و معانی در قرآن کریم زیاد است، آن مقداری که ممکن است در اثر تحریف مختل شده باشد نسبت به همه مطالب اندکی در بسیار می شود. و درباره ی مرحله سوم گفته اند که فرض شبهه محصوره با وجود نکته ای که در توجیه شبهه غیرمحصوره گفتیم، از آن روست که کسی بگوید مطالب و معانی مورد شک و تردید در اثر تحریف فرضی نیز زیاد است و بنابراین، مورد از قبیل جایی می شود که تعداد زیادی از موارد مشتبه در بین تعداد فراوان تری باشد که از جهت نسبت، نهایتاً شبهه محصوره می شود. (42)
مرحوم آخوند در کفایه الاصول مرحله اول و و اخیر سخن شیخ را با توضیح و تکمیلی در مرحله اخیر آورده اند. تکمیل ایشان در مرحله ی اخیر این است که اگر بگوییم: فرض تحریف، علم اجمالی به در هم ریختن ظواهر کلام را در آیات الاحکام و یا در غیر آن آیات به دنبال دارد، باز هم این علم اجمالی باعث رفع حجیت از آن ظواهر در آیات الاحکام نمی گردد؛ چرا که ظواهر آیاتی غیر از آیات الاحکام اساساً مشمول ادله حجیت ظواهر الفاظ نمی گردد. (43) تا علم اجمالی به رفع حجیت از این ظواهر یا ظواهر دیگر حاصل آید. بنابراین آنچه می ماند احتمال اراده ی خلاف ظاهر در ظواهر آیات الاحکام است، روشن است که صرف چنین احتمالی در هر ظاهری هست و باعث نفی حجیت آن نمی گردد. تنها در صورتی که احتمال اراده ی خلاف ظاهر در سخن موجود، از آن رو باشد که به این سخن عبارتی متصل است که در آن احتمال تحریف می رود، به گونه ای که اساساً ظاهر کلام را در هم می ریزد، در این صورت، حجیت ظاهر در سخن موجود از میان می رود. (44)
در حاشیه ی رسائل، مرحوم آخوند در این باره سخن تازه تری دارد. در آن جا احتمال تحریف را مستقیماً در ترازوی بنای عقلا گذاشته و بر اساس آن قضاوت کرده است. وی می گوید:
بنای عقلا درباره ی ظاهر کلامی که معتقد و مستقر شده است و پس از آن اجمالاً دانسته شده که خدشه ای در افاده مراد توسط آن ظاهر حاصل گشته است بر پیروی از آن ظهور است. (45)
امام خمینی نیز در حاشیه کفایه توضیحی را درباره این که آیات الاحکام از دائره ی احتمال تحریف بیرون است، افزوده اند که تحریف- بر فرض وقوع آن- در مواردی است که با انگیزه های ناشایست تحریف کنندگان فرضی هماهنگ داشته باشد. این انگیزه های فاسد در مواردی غیر از موارد آیات الاحکام است. (46) این موارد چنان که از سخنان دیگر ایشان نیز برمی آید (47) و برخی از ادله مدعیان تحریف نیز نشان می دهد، موارد است که به اثبات ولایت حقه ی امیرالمؤمنین (علیه السّلام) و سایر ائمه معصومین (علیهم السّلام) مربوط می شود. (48)
بزرگانی دیگر از فرهیختگان اصول فقه، حتی با فرض وقوع تحریف، روایاتی را که دلالت می کند بر وجوب عرضه اخبار متعارض بلکه همه اخبار، بر قرآن، برای سنجش حجیت آن ها و نیز روایاتی که دلالت می کند بر مردود بودن شروط مخالف با کتاب و سنت در معاملات، دلیل بر حجیت ظهورات قرآنی گرفته اند؛ چرا که این روایات از امام باقر (علیه السّلام) و امام صادق (علیه السّلام) صادر شده است. مدعیان تحریف، قرآنِ موجود در عصر صدور این روایات را تحریف شده می دانند. بنابراین بر فرض وقوع تحریف، ظواهر الفاظ قرآن موجود از جانب معصومین (علیهم السّلام) مهر اعتبار و حجیت خورده است. (49)
به نظر نمی رسد با وجود بی اساس بودن اصل شبهه ی تحریف، و بی ضرر بودن فرض وقوع آن در استنباط احکام، چنان که از مجموع آنچه نقل کردیم به دست می آید، نیازی به نقد و بررسی جزئی تر در هر یک از سخنانی باشد که در این باره نقل شد.

پی‌نوشت‌ها:

1. شیخ انصاری، فرائد الاصول، ص 40.
2. آخوند خراسانی، کفایه الاصول، ج2، ص 64.
3. صاحب حدائق مبحث حجیّت ظواهر الفاظ قرآن کریم و مبحث تحریف را جداگانه آورده و بین آن دو ربطی نداده است. ( یوسف بحرانی، الدرر النجفیه، ص 169 و 294 ).
4. « إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ». ( حجر، آیه ی 9 ). وجوه تأکید و تشدید در این سخن شریف بر اهل فن پوشیده نیست.
5. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص 112.
6. همان، ص 113.
7. ر.ک: معرفت، صیانه القرآن، ص 8 و 14.
8. سیدابوالقاسم خوئی، البیان، ص 215 و معرفت، همان، ص 11.
9. سیدابوالقاسم خوئی، همان، ص 216 و معرفت، همان.
10. همان.
11. سیدابوالقاسم خوئی، البیان، ص 217.
12. همان، ص 218 و معرفت، صیانه القرآن، ص 13.
13. همان.
14. معرفت، همان، ص 11.
15. همان، ص 12.
16. برخی از آن ها را در ادامه خواهیم آورد.
17. ر.ک: سیدابوالقاسم خوئی، البیان، ص 215- 218 و معرفت، صیانه القرآن، ص 11-14.
18. جلال الدین سیوطی، الاتقان، ج3، ص 70.
19. کان فیما أُنزِل من القرآنِ عشرُ رضعاتٍ معلوماتٍ یُحرِّمنَ ثمّ بخمسٍ معلوماتٍ فتوفّی رسولُ الله صلّی الله علیه [ و آله ] و سلّم و هنّ فیما یقرأ من القرآن. ( صحیح مسلم، ج10، ص 29 ).
20. ر.ک: نساء، آیه ی 23.
21. ر.ک: همان، ص 30 و جلال الدین سیوطی، الاتقان، ج3، ص 70.
22. متّقی هندی، کنزالعمال، ج2، ص 567.
23. همان.
24. جلال الدین سوطی، الاتقان، ج3، ص 81.
25. همان.
26. همان.
27. همان، ص 85.
28. همان، ص 85.
29. اعلی، آیات 18و19.
30. جلال الدین سیوطی، الاتقان، ج3، ص 85 به نقل از: ابوبکر رازی.
31. مدیرشانه چی، علم الحدیث، ص 155.
32. ر.ک: نساء، آیه 12.
33. بقره، آیه 198.
34. جلال الدین سیوطی، الاتقان، ج1، ص 265 با اندکی اضافات.
35. همان، ص 266.
36. معرفت، صیانه القرآن، ص 44 به نقل از: شیخ صدوق، اعتقادات الامامیه، ص 93-94.
37. همان.
38. ر.ک: صیانه القرآن، ص 45 به بعد نویسنده در این منبع سخنان سی تن از بزرگان دانش و فضیلت از شیعه را در نفی تحریف قرآن نقل کرده است.
39. در این باره و نقل سخنان بزرگان شیعه که دلالت بر عدم تحریف دارد. ر.ک: محمدحسین طباطبائی، المیزان، ج2، ص 105 به بعد؛ سیدابوالقاسم خوئی، البیان، ص 239 به بعد؛ معرفت، صیانه القرآن، ص 196 به بعد و آشتیانی، بحرالفوائد، ص 98 به بعد.
40. شیخ انصاری، رسائل، ص 40.
41. آشتیانی، بحرالفوائد، ص 101.
42. ر.ک: همان، ص 102.
43. ر.ک: محمدحسین اصفهانی، نهایه الدرایه، ج1، ص 177.
44. آخوند خراسانی، کفایه الاصول، ج2، ص 64.
45. همو، حاشیه بر رسائل، ص 52.
46. امام خمینی، انوار الهدایه، ج1، ص 247.
47. همان، ص 245.
48. ر.ک: سیدهاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ص 36.
49. سیدابوالقاسم خوئی، مصباح الاصول، ج2، ص 124.
منبع مقاله :
سرامی، سیف الله؛ (1392)، جایگاه قرآن در استنباط احکام، قم: بوستان کتاب ( مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، چاپ دوم

مطالب مشابه

یک دیدگاه

  1. علیرضا هوشمند جانباز - خادم ایثارگران
    1395-03-17 در 05:23 - پاسخ

    در دوران دفاع مقدس 14 هزار و 700 نفر در ماه مبارک رمضان به شهادت رسیدند، شهادت حدود چهار هزار نفر از این افراد در عملیات رمضان سال 1361 بود.???????????????????????????????

دیدگاهتان را ثبت کنید