نویسنده : سیدغلامحسین حسینی
اشاره:
مقاله، از مدارا و صلابت – و هر یک در جایگاه خود – دفاع میکند، و پس از ذکر نمونههائی از امر به مدارا و تسامح اسلامی در قرآن کریم، احادیث پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و اهلبیت(علیهم السلام) ، به نمونههائی از موضعگیریهای قاطع و صلابت اسلامی در قرآن و سنت، اشاره میکند.
« مدارا » و « صلابت » ، هر دو از سیره پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و تعالیم قرآن کریم به شمار آمده و در حیات سیاسی و اجتماعی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) چه در فقدان قدرت و حکومت، و چه پس از تشکیل حکومت و کسب اقتدار، در گفتار و رفتار ایشان استمرار داشتهاند.1 «مُدارا» در لغت، به معنی نرمش و ملاطفت و رفق با مردم و چشم پوشی از خطای آنان است و در روایات اسلامی نیز به همین معنا بکار رفته است.
در بررسی قرآن کریم و روایات و سیره پیشوایان دین به دست میآید که « مدارا و نرمش» و « رأفت و رحمت»، اصل جاری اسلامی و ارزش مسلم قرآنی و از عوامل گسترش اسلام در شبه جزیره عربستان و جهان بوده است. ابتدا باید بررسی کرد که ظرف جریان مُدارا و نرمش بعنوان اصل ارزشی اسلام کجاست؟ آیا یک اصل مطلق است؟ و آیا همه جا حتی در اصول و قوانین دینی جاری است؟ این اصل، بیشک نمیتواند مطلق باشد و حتماً حدودی دارد که اجرای آن فراتر از این حدود، آن را تبدیل به یک پدیده ضدارزشی یعنی مداهنه و مصانعه و سازشکاری در حق میگرداند. همانگونه که ترک این اصل در مرز خویش نیز به ناهنجاری «خشونت» میانجامد. از آیات و روایات به دست میآید که مُدارا در مسائل شخصی و نیز مسائل اجتماعی که در تقابل با حقوق دیگران نیست و در کیفیت ترویج اسلام و ارزشهای دینی، توصیه شده اما در مسائل اصولی دین و اجرای حدود و احکام دینی، نرمش کاملاً مذموم و ناروا است و سهلانگاری در اینگونه مسائل، به پدیدهای مذموم بنام «ادهان و مُداهنه» منجر میشود که مورد نهی شدید اسلام است و اگر به تضییع حقوق دیگران [حقالناس] بیانجامد نیز «معاونت در ظلم» بشمار میرود.
اینک به نمونهای مختصر از آیات و روایات و سیره اولیأ دینی در خصوص مدارا و نیز قاطعیت و صلابت، اشاره میکنیم:
قرآن و مُدارا :
قرآن کریم در توصیه به مدارا در مواردی که به تضییع حقوق و حدود شرعی نینجامد ، از جمله فرموده است:
1) فبما رحمهٍ من الله لِنتَ لهم و لو کنتَ فظاً غلیظ القلبِ لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفرلهم و شاورهم فیالامر فاذا عزمت فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین.2
(به رحمت الهی، با آنان نرمخو و پرمهر شدی. اگر تندخو و سختدل بودی بیشک از پیرامون تو پراکنده میشدند، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کارها با آنان مشورت کن و چون تصمیم نهائی را گرفتی بر خدا توکل کن که خداوند، توکلکنندگان را دوست میدارد.)
در این آیه به یک صفت لازم در رهبری اسلامی یعنی گذشت و نرمش و انعطاف در برابر کسانی که تخلفی از آنها سر زده و بعد پشیمان شدهاند اشاره شده است.3
2) لقدجأکم رسولٌ من أنفسکم عزیزُ علیه ما عنتم حریصٌ علیکم بالمؤمنین رؤفٌ رحیمٌ.4
(بیشک برای شما پیامبری از خودتان آمد که بر او دشوار است اگر شما در رنج بیفتید، به سعادت شما حریص و نسبت به مؤمنان ، دلسوز و مهربان است.)
3) فلعلک باخعٌ نفسک علی آثار هم اًن لم تُؤمنوا بهذا الحدیث أسَفاً.5
(بسا اگر ایمان نیاورند ، تو جان خود را از اندوه در پیگیری مصالح مردم، تباه کنی.)
4)… فلا تذهب نفسک علیهم حسراتٍ انالله علیمٌ بما یصنعون.6
(مبادبا حسرتیکه برای مردم میخوری جانت را بدهی و خداوند به آنچه میکنند دانا است.)6
این قبیل آیات بیانگر یکی دیگر از شرایط رهبری و حاکمان اسلامی یعنی « دلسوزی و رأفت نسبت به امت» است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) برای هدایت بشریت عشق میورزید و برای اجرای این هدف ، شب و روز مجاهدت میکرد و در نهان و آشکار ، در اجتماع و انفراد ، تبلیغ دین میکرد و از هدایت نشدن گروههائی از مردم، رنج میبرد و این عالیترین درجه رأفت و مهربانی نسبت به امت است.
5) و ما ارسلناک الارحمهً للعالمین.7
(و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم).
6) محمدٌ رسولالله والذین امنوآ معه اشدآء علیالکفار رحمآء بینهم…8
(محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) پیامبر خداست و کسانی که با اویند، با کافران، سختگیر و با یکدیگر مهربانند).
7) و ان احدٌ من المشرکین استجارک فأجره حتی یسمع کلام الله ثم ابلغه مأمنه ذلک بانهم قومٌ لایعلمون9
(اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست پناهش ده تا کلام خدا را بشنود، سپس او را به مکان امنش برسان، چرا که آنان نادانند).
8) وانذر عشرتک الاقربین و اخفض جناحک لمن اتبعک منالمؤمنین.10
(خویشان نزدیک را هشدار ده و برای آن مؤمنانی که تو را پیروی کردهاند، بال خود را فرو گستر).
9) واخفض جناحک للمؤمنین11 (و بال خویش برای مؤمنان فرو گستر).
10) خذالعفو و أمُربالعرف واَعرض عن المشرکین12 (گذشت پیشه کن و به کار پسندیده، فرمان ده و از نادانان رخ برتاب).
از آیات قرآن به خوبی روشن میشود که پیامبر گرامی اسلام مأمور به نرمش و مُدارا با مردم بودهاند.
حدیث و «مُدارا»
اصل مدارات و رأفت در روایات اسلامی بسیار مورد توجه قرار گرفته است و شامل ابوابی چون باب مدارات، باب رفق، باب تراحم و تعاطف [مهربانی نسبت به یکدیگر]. و باب معاشرت و ابواب دیگری نیز به دلالت التزامی، همین اصل را تأیید مینمایند چون باب اهتمام به امور دیگران، باب حلم و بردباری، باب کظم غیظ، باب عفو و چشمپوشی از لغزش دیگران، باب احترام و تکریم و ارزش نهادن به بزرگان و مؤمنان و… (رجوع شود به کتاب شریف کافی، ج 2).
در اینجا تنها به چند روایت از پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بسنده مینماییم:
1) قال رسولالله(صلی الله علیه و آله و سلم) : أمرنی ربی بمداراه الناس کما أمرنی بأدأ الفرائض.13
(پروردگارم مرا به مدارا و نرمی با مردم دستور فرمود، همچنانکه به انجام واجبات امر فرمود.)
2) قال رسولالله(صلی الله علیه و آله و سلم) : مُداراه الناس نصف الایمان والرفق لهم نصف العیش.14
(مهربانی و سازگاری با مردم، نیمی از ایمان است، و نرمی با آنان، نیمی از برکت زندگی.)
3) جاء جبرئیل(علیه السلام) الی النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) فقال: یا محمد، ربک یقرئک السلام و یقول لک دارخَلقی.15
(جبرئیل نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد: پروردگارت به تو سلام میرساند که با بندگانم مُدارا کن.)
و از امام صادق(علیه السلام) :
یحق علیالمسلمین الاجتهاد فیالتواصل و التعاون علی التعاطف والمواساه لااهل الحاجه و تعاطف بعضهم علیبعض حتی تکونوا کما امرکم الله عزوجل «رحمأ بینهم» متراحمین، مغتمین لما غاب عنکم من امرهم علی ما مضی علیه الانصارعلی عهد رسولالله(صلی الله علیه و آله و سلم) .16
(سزاوار است برای مسلمانان که در پیوند با یکدیگر و کمک بر مهرورزی و در محبت و رسیدگی به نیازمندان و عطوفت نسبت به هم، کوشا باشند. چنان باشید که خدای فرمود «رحمأ بینهم» و در غیاب مسلمانان، دلسوزشان باشید آنگونه که انصار در عصر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بودهاند).
سیره پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و مدارا
پیامبر اسلام به عنوان پیامآور وحی الهی و رهبر و مقتدای خلق عالم، افزون بر بیان، در عمل نیز مظهر رحمانیت و رحیمیت و اهل مدارا بودهاند. البته این سیاست تسامح و مُدارا مربوط به همان موارد مجاز در امور شخصی و برخی مسائل اجتماعی است. وقتی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در مکه برای دعوت مردم به خداپرستی ظهور کرد، با عکسالعمل شدید مواجه گشت؛ و قریش از هیچگونه آزار و شکنجه و افترائات و اهانت دریغ نورزیدند و او را فردی کذاب، ساحر، مجنون و… معرفی میکردند و وقتی این اعمال سخیف را به اوج میرساندند، عکسالعمل پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) این بودکه:
« اللهم اغفرلقومی بانهم لایعلمون».17
« بار الها قوم مرا مورد رحمت و مغفرت خویش قرار ده، زیرا اینان حقیقت را نمیدانند.»
از این مهمتر رفتار مهربانانه و انعطاف پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با مردم در هنگام اقتدار سیاسی است که نمونهای از آن در روز فتح مکه متجلی گشت. در آن روز سرنوشت که پس از سالیانی جهاد و مشقت، مکه را فتح کرد و آنان را به زانو درآورد، میتوانست انتقام آزارها و اهانتها و قتل و غارتها بگیرد اما پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمان عفو عمومی صادر نمود و از تقصیر همگان، جز چند نفر که بیش از حد، معاند و پلید بوده و از ائمه کفر به حساب میآمدند، نگذشت. در روز فتح مکه، هنگام ورود سپاه اسلام با تجهیزات کامل و آرایش خاص به شهر مکه، سعدبن معاذ از بزرگان صحابه و افسران سپاه پیامبر رجزهائی با این مضمون خواندکه: امروز روز نبرد است ، امروز جان و مال شما حلال شمرده میشود
قلب عطوف و مهربان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از شنیدن این اشعار، سخت غمگین گشت و جهت تنبیه آن افسر، او را از مقام فرماندهی عزل نمود و پرجم را به پسر وی، قلیلبن سعد سپرد.18 این مهربانی برای مردم مکه، که سالها با آن حضرت خصومت ورزیده و با او جنگها نموده بودند، عجیب مینمود و نسیم ملایم عطوفت، آنان را به عفو رهبر بزرگ، امیدوار ساخت و دلها را به پذیرش اسلام، متمایل ساخت.
از دیگر نمونهها میتوان به عفو «صفوان بنامیه» اشاره نمود. صفوان از جمله سران مشرکان مکه و آتشافروزان جنگهای متعدد علیه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است. او مسلمانی را در مکه در برابر دیدگان مردم به دار آویخته بود و از این روی پیامر(صلی الله علیه و آله و سلم) ، خون او را حلال شمرده بود اما از ترس مجازات به جده گریخت زیرا اطلاع یافته بود که نامش در لیست ده نفری که پیامبر، آنان را از عفو عمومی استثنأ نموده و حکم اعدامشان را صادر کرده، وجود دارد.
عموبنوهب، پسرعمویصفواناز پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) درخواست عفو و گذشت از او را کرد و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ، صفوان را عفو نمود. صفوان باور نمیکرد که عفو شده است مگر اینکه از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نشانهای دال بر عفوش بیاورند، و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) عمامه، یا پیراهن خویش را به عنوان نشانه دادند و او برگشت. وقتی صفوان، چشمش به پیامبر«ص» افتاد، عرض کرد: به من دو ماه مهلت دهید تا درباره اسلام تحقیق کنم.
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود به تو چهار ماه مهلت میدهم که درباره اسلام تحقیق کنی و مسلمان شوی.
صفوان بعدها میگفت: هیچکس به این نیک نفسی نمیتواند باشد مگر اینکه پیامبر باشد و گواهی میدهم که خدایی جز خدای یکتا نیست و او رسول خدا است؛ و مسلمان شد.19
2- صلابت، قاطعیت و نفی سازشکاری
گفتیم که اصل در اسلام و سیره معصوم(علیه السلام) ، رأفت و نرمش است. اما گاه نیز صلابت و قاطعیت بدون هیچ تسامح و گذشت، ضروری است. اگر قاطعیت و سختگیری و به اصطلاح خشونت نسبت به دشمنان و منافقان و متخلفان نباشد، طمع دشمنان نسبت به چنین ملتی تحریک میگردد و بزهکاری در جامعه زیاد میشود، زیرا بزهکاران، احساس امنیت کامل نموده و در خلأ خشونت قانونی، امنیت ملی جامعه را بر هم زده و باعث سلب آسایش مردم میشوند، عدالت تأمین نشده و فساد و بیعدالتی فراگیر میشود. پس از باب رحمت به مردم، سختگیری و خشونت لازم میشود. از این رهگذر است که شریعت اسلامی، دعوت به صلابت و قاطعیت و عدم مداهنه فرمودند و برخی احکام شاق و قاطع، وضع کردند پس این قوانین نیز از باب رحمت به کل امت تشریع گشته همانند جراحی عضوی فاسد که برای صحت بدن، ضروری است.
باید دقت کرد که این قاطعیت و سختگیری و خشونت در قانون اسلام که در سیره پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و اولیای بزرگ و معصومین علیهمالسلام متجلی گردیده، نسبت به چه گروههاو افرادی است؟ بنظر میرسد که بتوان چنین دستهبندی را جهت تعیین موارد اعمال خشونت مشروع ، ارائه کرد:
1- مشرکین؛ 2- منافقین؛ 3- متخلف و بزهکاران
اینک نمونهای از آیات و روایات و سیره عملی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را در این مبحث مرور کنیم:
قرآن، صلابت و قاطعیت
1) فاذا انسلخ الاشهر الحرُم فاقتلوا المشرکین حیث وجد تموهم و خذوهم و احصروهم و اقعدوالهم کل مرصد… .20 این آیه (آیه سیف و شمشیر)، سختترین دستورها را در مقابله با مشرکان صادر نموده و مشتمل بر چهار حکم شدید و خشن است: بستن راهها، محاصره کردن، اسیر ساختن و در نهایت، کشتن مشرکان.
این چهار حکم به صورت تخییری نیست بلکه با درنظر گرفتن شرایط محیط و زمان و مکان و اشخاص موردنظر، باید عملی گردد. اگر تنها با بستن راه و محاصره نمودن و یا اسیر گرفتن، آنان در فشار قرار گیرند از این راه باید وارد شد. و اگر چارهای جز قتل و کشتن آنها نبود، آنگاه قتل هم جایز و مجاز میگردد.21
2) فلاتطع الکافرین و جاهِدهُم جهاداً کبیراً.22
(پس از کافران فرمان مَبر و بدین قرآن با آنان جهاد کن، جهادی بزرگ).
3) یا ایهاالنبی اتقالله ولاتطع الکافرین والمنافقین.23
(ای پیامبر، از خدا پروا بدار و کافران و منافقان را فرمان مبر).
فلاتُطع المکذبین. (از دروغزنان، فرمان مبر)
وَ دو لوتدهن فیدهنون. دشمنان دوست دارند که نرمی (روغنمالی = ماستمالی) کنی تا نرمی کنند.
ولا تطع کل حلافٍ مهین.24 (و از هر قَسَم خورنده فرومایهای فرمان مبر).
یعنی آنان دوست دارند کمی تو از دین خود مایه بگذاری، و اندکی هم آنان از دین خویش مایه بگذارند و هر یک درباره دین خویش مسامحه روا دارید تا سازش کنید.25
خدای حکیم، هم در این آیات و همچنین در آیات 73/75 سوره اسرأ و آیات دیگری به شدت تمام، پیامبر گرامی را از سازش و مُداهنه با کفار و مشرکان نهی نموده است.
و ان کادوا لیفتنونک عنالذی اوحینا الیک لتفتری علینا غیره و اذاً لاتخذوک خلیلاً ولولا أن ثبتناک لقد کدت ترکن الیهم شیئاً قلیلاً. اذاً لاذقناک ضعف الحیوه و ضعف الممات ثم لاتجدولک علینا نصیراً.
(و همانا نزدیک بود که تو را از آنچه به تو وحی کردیم بلغزانند و بگردانند تا بر ماجز آن را که وحی کردیم، ببندی و آنگاه تو را به دوستی خود گیرند. و اگر نه آن بود که تو را استوار داشتیم، نزدیک بود که اندکی به آنان گرایش کنی. آنگاه، در صورت گرایش – تعداد دو چندان عذاب در این زندگی، و دو چندان پس از مرگ میچشاندیم و آنگاه برای خویش در برابر ما یاوری نمییافتی).
این آیات با تأکید فراوان هشدار میدهد که مبادا وسوسههای گروههای مشرکان و آنان که به دین، معتقد نیستند، در مسلمانان و مؤمنان، ضعف و سستی به مسائل دینی ایجاد کند و روحیه آنان را در مسائل و مبانی دینی تضعیف نماید و هشدار میدهد که باید با قاطعیت تمام با آنان مبارزه کرد و مجازات کمترین انعطاف در مقابل مشرکان و بیدینان، عذاب مضاعف در دنیا و سرای دیگر است.
امروزه نیز مسلمانان نباید مفتون تبلیغات ضددینی دشمنان و دوستانِ به ظاهر مسلمان گردند و نسبت به دین و مبانی دینی، سُست و منفعل سیاست آنان گردند و تسامح و تساهل نشان دهند.
فاصبر لحکم ربک و لا تطع منهم آثماً اوکفوراً.26
(در برابر فرمان پروردگارت شکیبایی کن و از آنان هیچ گنه پیشه یا ناسپاسی را فرمان مبر.)
فأعرض عن من تولی عَن ذکرنا ولم یُرد الا الحیوه الدنیا.27
(از هر کس که از یاد ما روی برتافته و جز زندگی دنیا را خواستار نبوده است، روی برتاب).
اتبع ماأوحی الیک من ربک لاالهالاهو وأعرض عنالمشرکین.28
(از آنچه از پروردگارت به تو وحی شد پیروی کن. هیچ معبودی جز او نیست. و از مشرکان روی برگردان)
4) ولاترکنوا الیالذین ظلموا فمستکم النار و مالکم من دون الله من اولیأ ثم لاتنصرون.29
(به کسانی که ستم کردند مگرایید و بر ظالمان تکیه ننمایید که موجب شود آتشی شما را فراگیرد و در برابر خدا برای شما دوستانی نخواهد بود و سرانجام یاری نخواهید شد.)
این آیه به عنوان یک وظیفه قطعی فرموده است که در امور عقیدتی، سیاسی، نظامی و اقتصادی و فرهنگی، به ظالمان و ستمپیشگان، تکیه و اعتماد و همکاری و دوستی نکنید.
بنابراین مُداهنه و رکون به ستمگران ، باعث سقوط به آتش عذاب است. افزون بر این آیات فراوان دیگری نیز وجود دارد که دستور به جهاد و مجاهده در راه خدا با مشرکان و اهل کتاب و منافقان را صادر نموده است و نیز آیات و روایاتی که توبیخ و سرزنش از افرادی میکند که از شرکت در جهاد با دشمنان دین ، برای احیأ دین خدا سرباز میزنند وجود دارد. از مجموع این آیات بدست میآید که مُداهنه در دین و احکام دینی ، صحیح نیست و از اهل معصیت و گناهکاران و مشرکان و …، باید اعراض و تبری جُست و نسبت به آنان باید قاطعیت به خرج دادند نه تساهل و تسامح.
منبع:پایگاه پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم
ادامه دارد ….