مذمّت تکبّر

مذمّت تکبّر

باید وارد مجاهده با قصد خالص شد. البتّه آن وقت، نفس اصلاح مى شود. تمام صفات نفسانیّه قابل اصلاح است ، لیکن در اوّل امر، کمى زحمت دارد. آن هم بعد از ورود در اصلاح ، سهل و آسان مى شود. عمده به فکر تصفیه و اصلاح افتادن است و از خواب غفلت و هشیار شدن از سُکر طبیعت است ، فهمیدن این که انسان مسافر است . و هر مسافر، زاد و راحله مى خواهد. زاد و راحله ی انسان ، خصال خود انسان است . مرکوب این سفر پرخوف و خطر، و این راه تاریک و باریک و صراط اَحَدِّ از سیف ، و اَدَقِّ از شَعر، همّت مردانه است . نور این طریق مُظلِم ، ایمان و خصال حمیده است . اگر سستى کند و فتور نماید، از این صراط نتواند گذشت ، به رو در آتش افتد و با خاک مذلّت یکسان شده ، به پرت گاه هلاکت افتد. و کسى که از این صراط نتواند گذشت ، از صراط آخرت نیز نتواند گذشت .
اى عزیز! همّت کن و پرده ی جهل و نادانى را پاره کن ، و از این ورطه ی هول ناک خود را نجات ده . حضرت مولاى متّقیان و یگانه سالک راه و راهنماى حقیقى، در مسجد فریاد مى زد به طورى که همسایه هاى مسجد مى شنیدند : (( تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمُ الله فَقَد نُودِىَ فِیکُم بِالرَّحِیل )) ( نهج البلاغه فیض ، خطبه 195 )

هیچ تجهیزى در سفر آخرت براى شما مفید نیفتد الاّ کمالات نفسانیّه و تقواى قلب و اعمال صالحه و صفاى باطن . بى عیب بودن و بى غش بودن . فرضاً که اهل ایمان ناقص صورى باشى ، باید از این غش ها خالص شوى تا در زمره ی سُعدا و صالحین قرارگیرى . رفع غش با آتش توبه و ندامت ، و گذاشتن نفس را در کوره ی عتاب و ملام ، و ذوب کردن آن را به آتش پشیمانى ، و برگشت به سوى خدا است . در این عالم خودت را اصلاح بکن و الاّ در کوره ی عذاب الهى و « نَارُ اللهِ المُوقَدَه » ( سوره ی همزه ، آیه ی 6 ) قلبت را ذوب کنند و خدا مى داند چند قرن از قرن هاى آخرت ، این اصلاح طول مى کشد. پاک شدن در این عالم ، سهل و آسان است. تغییرات و تبدیلات در این نشئه خیلى زود واقع مى شود، و امّا در آن عالم تغییر به طور دیگرى است و زوال یک ملکه از ملکات نفس ، قرن ها طول دارد.

پس اى برادر تا عمر و جوانى و قوّت و اختیار باقى است ، اصلاح نفس کن . اعتنا به این جاه و شرف ها مکن.

این اعتبارات را زیر پا بگذار. تو آدم زاده اى ، صفت شیطان را از خود دور کن . ممکن است شیطان به این رذیله از سایر رذایل بیش تر اهمّیّت دهد، و چون این صفت خود او است و موجب طرد او از درگاه خداى متعال ، عارف و عامى و عالم و جاهل را بخواهد هم سلک خود کند، و در آن عالم که ملاقات کنى او را با این رذیله، گرفتار ملامت او هم بشوى . بگوید اى آدم زاده ! انبیا به تو خبر ندادند که (به علّت ) تکبّر به پدر تو من مطرود درگاه حق شدم . براى تحقیر مقام آدم و تعظیم مقام خود ملعون شدم . تو چرا خود را گرفتار این رذیله کردى ؟ در آن هنگام تو بیچاره علاوه بر عذاب ها و گرفتارى ها و حسرت و ندامت هایى که به شنیدن درست نیاید، گرفتار سرزنش اذلّ مخلوقات و پست ترین موجودات هم هستى . شیطان که تکبّر به خدا نکرده بود، تکبّر کرد به آدم که مخلوق حق است . گفت : « خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِینٍ » ( سوره ی اعراف ، آیه ی 12 )
خود را بزرگ شمرد و آدم را کوچک . تو آدم زاده ها را کوچک شمارى و خود را بزرگ . تو نیز از اوامر خدا سرپیچى کنى . فرموده : فروتن باش ، با بندگان خدا تواضع کن. تکبّر کنى ، سرافرازى نمایى . پس چرا فقط شیطان را لعن مى کنى ؟ نفس خبیث خودت را هم در لعن شریک کن . همان طور که شریک با او در این رذیله اى . تو از مظاهر شیطانى ، شیطان مجسّمى .

شاید صورت برزخى و قیامتى تو، شیطان باشد. میزان در صُوَر آخرت ، ملکات نفس است . مانع ندارد صورت شیطان باشى ، صورت مورچه ی کوچک هم باشى . موازین عالم آخرت ، غیر از این جا است . ( امام خمینی رحمه الله ، چهل حدیث ، ص 86 و 87 )

برگرفته از پایگاه : پاسخگو
برخی از عبارات و کلمات این نوشتار با ادبیات ساده و روان تری نوشته شده است و با متن اصلی اندکی تفاوت دارد .

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید