دوراندیشى سیاسی

دوراندیشى سیاسی

نویسنده:فرنگیس صادقى‌مهر
پیشواى دوم جهان تشیع در 15 رمضان سال سوم هجرت در مدینه به دنیا آمد. نام آن بزرگوار حسن است که این اسم از طرف پروردگار عالم به ایشان عنایت شده است. مشهورترین کنیه آن حضرت ابومحمد و مشهورترین القاب او مجتبى و سبط‌اکبر است. پدر آن حضرت امام علی(ع) و مادرشان حضرت فاطمه(س) است. یکى از برجسته‌ترین و بارزترین صفات امام حسن(ع) سخاوت است. در دیدگاه او،‌ هدف از ثروت، پوشاندن برهنه، رسیدگى به ستمدیده، پرداخت وام قرض‌مندان و یا سیر نمودن گرسنه است. آن حضرت بلافاصله پس از رسیدن به زمامدارى به تحکیم حکومت خویش و تثبیت مبانى آن پرداخت و بر مبارزه با حکومت باطل اموى و خاموش کردن فتنه در شام به منظور ثبات حکومت اسلامى تاکید مى‌ورزید. با این حال امام(ع) با نیرنگ‌هاى معاویه مواجه شد، شخصى که با این شیوه به جنگ روح بزرگى آمده بود که جز حق نمى‌شناخت و یک لحظه در برابر باطل سر فرود نمى‌آورد به همین علت نامه‌هایى بین امام و معاویه رد و بدل شد که مهمترین آن نامه‌ها، نامه امام حسن(ع) بود که در آن معاویه را از ایجاد تفرقه برحذر داشت و از او خواست که زیر پرچم امام بیاید، اما به تدریج برخوردها، تند شد تا اینکه معاویه ضمن نامه‌اى از امام خواست از حکومت کناره‌گیرى نماید و تحت فرمان او درآید تا وى را پس از خود به خلافت بگمارد. از سوى دیگر، امام حسن(ع) نامه‌اى کوتاه و سرشار از روحیه استقامت و دوراندیشى در پاسخ به معاویه نوشت:‌ “اما بعد نامه تو رسید و آنچه را که خواستى ذکر نمودى و پاسخ را ترک کردى … پناه مى‌برم بر خدا از این کار، تو را سفارش مى‌کنم که از حق پیروى کنی، تو خوب مى‌دانى که من برحق هستم و دروغ گفتن را گناه مى‌دانم و حرف خود را رها نمى‌کنم والسلام”
پس از آن دیگر نامه‌اى رد و بدل نشد و جبهه‌گیرى‌ شدت یافت و سرانجام اعلان جنگ شد. معاویه ابتدا اعلان جنگ نمود و سپاهیان خویش را به سوى عراق به حرکت در آورد. خبر حرکت سپاه اموى به سوى عراق در سرتا سر مملکت اسلامى پخش شد و امام را بر آن داشت که براى مواجهه با دشمن تجاوزگر اعلان دفاع نماید. امام حسن(ع) پیامى پخش کرد و در آن پیام، مردم را به سازماندهى و آماده‌سازى خویش براى دفاع مقدس دعوت کرد. اما شرایط موجود که امام(ع) در آن قرار داشت به گونه‌اى او را در تنگنا قرار داد که در طول تاریخ، کمتر مى‌توان براى آن نمونه‌اى پیدا کرد. متاسفانه اجتماعى که به سخنان امام گوش فرا مى‌‌دادند کاملا تحت تاثیر شایعات و تبلیغات نادرست حزب اموى بودند و به جاى آنکه به دفاع از حق روشن و آشکار بپردازند دچار ترس و سستى گشتند و با امام بر حق خویش، با سردى تمام برخورد کردند و دعوت امام جهت تجهیز براى جنگ مورد پذیرش ایشان واقع نشد. همچنین فرماندهان لشکر امام(ع) با یکدیگر اختلاف‌نظر داشتند و افراد پست و فرومایه، به درون آنها نفوذ کرده بودند تا آنجا که نزدیک بود امام را تسلیم دشمن نمایند. مردمى که امام براى اصلاح آینده ایشان، گام بر مى‌داشت در اثر تبلیغات زهرآگین دشمن درست در جهت مصالح دشمن حرکت کردند و چنین بود که اهرم‌هاى قدرت در حکومت امام(ع) به سود معاویه سمت‌گیرى شد.
زمانى که امام(ع) خیانت فرماندهان خود را در خط مقدم، چند دستگى نظامیان از نظر انگیزه‌ها و افکار و مصالح گوناگون و ارسال هدایا و اموال بسیار هنگفت براى روساى قبایل و افراد سرشناس عراق را از سوى معاویه مشاهده نمود که آنان را از همراهى امام حسن(ع) براى مقابله با معاویه منصرف نماید و اینکه دشمن به لحاظ داشتن انگیزه قوى براى فرمانبردارى و نبودن عوامل تفرقه‌انداز، از نظم بالا و توان بسیارى بهره‌مند بود درست برخلاف آنچه در عراق به چشم مى‌خورد و هنگامى که امام گرویدن مردم به معاویه را مشاهده فرمود تصمیم گرفت حقیقت حال و وضع او را از نزدیک براى مردم روشن نماید و این در صورتى ممکن بود که معاویه به تنهایى زمام امور را به دست گیرد و مرجع رسیدگى به همه امور اجتماع گردد،‌ تا بدین وسیله مردم ببینند چه تفاوت فاحشى میان حکومت او و الگوى حکومتى علی(ع) وجود دارد. امام حسن(ع) با آن اقدام خویش در برابر معاویه با شکوه‌ترین مظاهر دوراندیشى سیاسى و زیرکى را به وجود آورد اما نه به خاطر آنکه صلح نمود و راه مسالمت را در پیش گرفت. چنان که عموم اهل‌سنت معتقدند بلکه به خاطر آنکه با تعیین شروط صلح، ماهیت پوشیده بنى امیه و برنامه فریبکارانه آنان را برملا ساخت، زیرا امام(ع) مطمئن بود که معاویه به هیچ یک از شروط عمل نخواهد کرد و چنین هم شد زیرا معاویه تمام شرایط پیمان را زیر پا نهاد. البته نباید فراموش کرد که صلح امام حسن و صبر امام حسن(ع) زمینه براى قیام امام حسین(ع) بود و قیام این بزرگوار وابستگى کامل به صلح آن بزرگوار داشته است.
چون وجود امام حسن(ع) بر معاویه گران مى‌آمد و در راه رسیدن فرزندش یزید به قدرت پس از او، مانعى به شمار مى‌رفت،‌ او بیم آن داشت که بمیرد و امام حسن(ع) همچنان زنده باشد. لذا در فکر رهایى از وى بود و سرانجام در روز 28 صفر سال 50 هجرى به وسیله زهر، امام را به شهادت رساند.
منبع: رسالت

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید