دانستنی هایی درباره امام حسن مجتبی علیه‏السلام(2)

دانستنی هایی درباره امام حسن مجتبی علیه‏السلام(2)

تهیه کننده: سیدامیرحسین کامرانی راد

قرارداد صلح امام حسن(علیه السلام) با معاویه و شرطهاى اساسى آن
به نوشته مورخان در سال 41 ه .ق، در یکى از ماههاى ربیع الاول یا ربیع الثانى و یا جمادى الاولى، معاویه به وسیله عبدالله بن عامر و عبدالرحمان بن سمره نامه‌اى به عنوان قرارداد صلح، براى حسن بن على(علیه السلام) فرستاد. این نامه کاملا سفید بود و فقط در بالاى آن یک خط نوشته شده بود، ان اشترط فى هذه الصحیفه التى ختمت اسفلها ما شئت فهو لک، این نامه را در خصوص قرارداد صلح فرستادم. من آن را امضاء کرده‌ام هر شرطى را که شما مى‌خواهید و صلاح مى‌دانید در آن بنویسید. مورد قبول من است.
در پایان نامه، جهت اطمینان بیشتر سوگندهاى بزرگى یاد کرد، به امضاى همه بزرگان دربارش رساند.
نامه فوق به دو گونه نقل شده، ما به جهت اختصار به نقل دوم مى‌پردازیم که بندهاى آن به صورت جداگانه ذکر شده است.

بندهاى قرارداد صلح
ماده اول: واگذار کردن حکومت‌به معاویه به شرط آن که بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و سیره و روش خلفاى شایسته عمل کند.
ماده دوم: خلافت‌بعد از معاویه از آن حسن بن على(علیه السلام) است و چنانچه حادثه‌اى براى او پیش آمد و او موفق نشد، حکومت از آن حسین(علیه السلام) است و معاویه حق ندارد، بعد از خود جانشین تعیین کند.
ماده سوم: دشنام دادن و نفرین به امیرمؤمنان(علیه السلام) در قنوت نماز ترک شود و کسى از آن حضرت جز به نیکى یاد نکند، ماده چهارم: همه مردم از هر رنگ و نژادى که هستند و در هر جا زندگى مى‌کنند، باید از امنیت کامل برخوردار باشند و آنچه در گذشته انجام داده‌اند، مورد عفو قرار گیرد افراد به بهانه‌هاى واهى مورد تعقیب واقع نشوند و با مردم عراق به خشونت رفتار نگردد.
ماده پنجم: یاران و شیعیان على(علیه السلام) در هر جا هستند، در امان باشند و به آنها تعرضى نشود و جان و مال و ناموس و فرزند ایشان از امنیت کامل برخوردار باشد. معاویه باید از تعقیب و سوء قصد به آنها بپرهیزد، حقوق هر صاحب حقى را به خودش برساند و آنچه در دست‌یاران على(علیه السلام) است‌باز پس گرفته نشود.
ماده ششم: هرگز علیه امام حسن و برادرش امام حسین(علیه السلام) و هیچ یک از خاندان اهل بیت(علیه السلام) آشکارا و نهان توطئه‌اى نکند(ستمى و آزارى نرساند) و در هیچ نقطه‌اى از روى زمین براى آنان وحشتى ایجاد نکند.
ماده هفتم: در حضور معاویه اقامه شهادت نشود و معاویه حق ندارد خود را امیرمؤمنان بنامد.
ماده هشتم: از بیت المال کوفه، مبلغ پنج میلیون درهم مستثناست، آن مبلغ ربطى به قرار داد صلح ندارد. معاویه باید بدهى‌هاى بیت المال را بپردازد و بر اوست هر سال مبلغ دو میلیون درهم به برادرم حسین بدهد. بنى‌هاشم را در بخشش‌ها و عطاها بر بنى عبد شمس ترجیح دهد و هر سال یک میلیون درهم جهت فرزندان شهداى جنگ‌هاى جمل و صفین و به آنانى که در رکاب امیرمؤمنان(علیه السلام) به شهادت رسیده‌اند، داده شود، و این مبلغ باید از مالیات مربوط به دارابجرد باشد.
شروط فوق در نامه‌هاى رسمى امضاء نشده، رد و بدل گردید. معاویه از شام به مسکن آمد و قرارداد صلح در آنجا به صورت علنى و رسمى در حضور بسیارى از مردم، خوانده شد، بعضى از مورخان گفته‌اند: عقد صلح در «بیت المقدس‌» و یا «ادرح‌» اجرا گردید. این دو قول قوت چندانى ندارد، زیرا مسکن محل تجمع نیروهاى نظامى دو طرف بود و فرماندهان عالى رتبه نیز حضور داشتند.

توضیحى پیرامون مواد صلحنامه
بندهاى قرارداد مصالحه. که از سوى سبط اکبر پیامبر مطرح شده، داراى امتیازات بسیارى است که در هر زمان، جایگاه والاى سیاسى – الهى خود را باز مى‌کند و منشور اصلاح و انقلاب تدریجى را پى‌ریزى مى‌نماید. امام(علیه السلام )‌، در این قرارداد، کوشید پرده از چهره معاویه بردارد و تبلیغات دروغینى که جهت تثبیت موقعیت اجتماعى او انجام گرفته، خنثى کند.
بند اول: اعمال و کردار وى را مخالف قرآن و سیره پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و خلفاى صالح دانسته و از وى خواسته است تا بعد از واگذارى حکومت، برنامه‌هاى آینده خویش را بر اساس قرآن و روش پیامبر قرار دهد.
بند دوم: به موقت‌بودن حکومت معاویه اشاره مى‌کند و اینکه او نمى‌تواند سرنوشت آینده مسلمانان را بر عهده گیرد، بلکه آینده از آن خود یا برادرش حسین(علیه السلام) و یا شورایى از مسلمانان است که خط و مشى را تعیین مى‌کنند.
بند سوم: بیانگر کینه معاویه به اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است او آغازگر سب و نفرین علیه شخصیتى همچون على بن ابى‌طالب(علیه السلام) بود.
بند چهارم: بر بى‌تقوایى، ستمگرى و نژاد پرستى معاویه اشاره مى‌کند و از او تعهد مى‌گیرد امنیت را برقرار سازد و متعرض مردم، بویژه مردم عراق و علاقه‌مندان به اهل بیت(علیه السلام) نگردد، زیرا بسیارى از آنان حامى و یاور پدرش على(علیه السلام) بودند.
بند پنجم: خواستار حفاظت و امنیت ویژه‌اى براى یاران على(علیه السلام) است و سپس تصریح مى‌کند: بر معاویه است پاکباختگانى چون حجربن عدى، میثم تمار، عمرو بن حمق و … را ارج نهد و حقشان را ادا کند، نه اینکه، به خاطر حق‌گویى، آنان را تعقیب کند و ترس و وحشت را حاکم سازد.
بند ششم: تاکیدى است‌بر دو بند پیشین و هشدارى است‌بر ترک توطئه آشکار و پنهانى حاکمان شام علیه امام و اهل بیت(علیه السلام )‌، زیرا آنان مشعل هدایت این امتند و معلوم بود که معاویه و بنى امیه براى رسیدن به اهداف شوم خود خست‌سراغ آنان را خواهند گرفت.
امام مجتبى(علیه السلام) در بند هفتم، بالاترین ضربه روحى را بر پیکر معاویه و بنى‌امیه وارد کرده است، زیرا:
اولا: اقامه شهادت باید نزد افراد عادل، مطمئن و مورد وثوق انجام گیرد و معاویه از این خصال نیک به دور است. مرحوم مجلسى در این باره مى‌نویسد: شهادت باید نزد حاکم عادل و قاضى فصل(تمیز دهنده بین حق و باطل) اقامه شود و درباره او اطمینان حاصل شود که حق را احیا و با باطل مبارزه مى‌کند.
امام با آوردن این قیدها خواسته است، معاویه را فاقد صفات مذکور معرفى کند.
ثانیا: اگر معاویه خود را امیرالمؤمنین نداند، مسلم امام(علیه السلام) که خود یکى از افراد مؤمن است، تحت ولایت و سرپرستى او نخواهد بود، به همین ترتیب، دیگر افراد متدین، متعهد و دلسوز شیعه پس در آن صورت او حقى بر گردن هیچ مؤمنى پیدا نخواهد کرد.
اما بند هشتم، که در برگیرنده مسایل مالى، بیت المال، پرداخت‌سالانه به حسین بن على(علیه السلام) و پرداخت‌بدهى‌هاى حضرت و رسیدگى به بازماندگان شهداى صفین و جمل است، از اساسى‌ترین شروط قرارداد صلح به شمار مى‌آید.

نقد و بررسى
علامه باقر شریف قرشى شرط هشتم قرارداد صلح را غیر واقعى مى‌داند، زیرا طبق استدلال ایشان، بیت المال در اختیار امام مجتبى(علیه السلام) بود و درخواست معنا ندارد و دیگر اینکه این بند با سیره امیرالمؤمنین(علیه السلام) که بیت المال را هر شب مى‌روبید، سازگار نیست. در پاسخ باید گفت: اولا: امام(علیه السلام) با این حرکت، صداقت‌خویش را ثابت کرد و براى همیشه از اتهام اختلاس بیت المال رهایى یافت و هیچ کس نتوانست آن حضرت و برادرش و دیگر دست اندرکاران حکومتش را متهم کند.
ثانیا: مگر مى‌شود مملکتى که گرفتار جنگ‌هاى پرهزینه‌اى همچون صفین و جمل و… بود و پیوسته به اسب، شتر، لباس و شمشیر و سپر و نیزه نیاز داشت پشتوانه‌اى در بیت المال نداشته باشد؟ آنهم جنگى که بیش از هشتاد هزار نیرو و جنگجو در آن شرکت جسته است.
ثالثا: سیره على(علیه السلام) افزون کردن بیت المال است «توفیر فیئکم علیکم‌» به طورى که پشتوانه‌اى قوى براى مسلمانان باشد و فئ غنائم، مالیات و زکوات را شامل مى‌شود.
رابعا: صدقات و حق فقرا، که على بن ابى‌طالب(علیه السلام) آن را نگه نمى‌داشت و به فقرا مى‌رساند و سعى مى‌کرد چیزى از آن را نگاه ندارد، جزئى از بیت المال عمومى کشور بود نه همه آن.
و اما در مورد درخواست 2000000 درهم در سال براى حسین(علیه السلام )‌، باید توجه داشت که این مبلغ براى مصرف شخصى خود امام حسین(علیه السلام) نبوده، بلکه جهت فقرا و درماندگان هزینه مى‌شد، زیرا خانواده‌هاى فقیر و آبرومندى در کوفه بودند که غیر از امام و برادرش(علیه السلام) کسى آنها را نمى‌شناخت.
نکته قابل توجه اینکه چون دین و بدهکارى امام مجتبى(علیه السلام) مربوط به بیت المال بوده از این رو پرداختنش را به معاویه محول مى‌کند.
بنابراین، روشن شد که شرایط و موراد صلحنامه بسیار دقیق و اساسى بود و باء;ء درایت و پیش بینى امام مجتبى(علیه السلام) انجام گرفته است.
قرارداد مصالحه و اعلان آن، چنانچه در پانزدهم ربیع الاول سال 41 ه .ق انجام گرفته باشد، خلافت و حاکمیت آن حضرت پنج ماه و 24 روز به طول انجامیده است و اگر در 25 ربیع الآخر واقع شده باشد، حکومت آن حضرت هفت ماه و چهار روز طول کشیده است. و بالاخره اگر 25 جمادى الاولى باشد، هشت ماه و چهار روز شده است.

صلح امام حسن علیه‌السلام از زبان مقام معظم رهبری
آثار و برکات تدبیر خردمندانه امام حسن مجتبی علیه‌السلام برای امت اسلام، بسیار بیش از آن است که بتوان آن را بازگو کرد. مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌اللّه‌ العظمی خامنه‌ای، که در زمینه آشنایی با جریانات مختلف فکری و سیاسی تاریخ اسلام از بصیرت و بینایی قابل توجهی برخوردارند، در تبیین علل و انگیزه‌های صلح امام حسن مجتبی علیه‌السلام و دستاوردهای ارزشمند آن می‌فرمایند:
در باب صلح امام حسن علیه‌السلام این مسأله را بارها گفته‌ایم و در کتاب‌ها نوشته‌اند که هر کس، حتی خود امیرالمؤمنین علیه‌السلام ، هم اگر به جای امام حسن مجتبی علیه‌السلام بود و در آن وضع قرار می‌گرفت، ممکن نبود کاری بکند غیر از آن کاری که امام حسن علیه‌السلام کرد. هیچ کس نمی‌تواند بگوید که امام حسن علیه‌السلام ، فلان گوشه کارش سئوال برانگیز است. نه، کار آن بزرگوار، صددرصد بر استدلالِ منطقیِ غیر قابل تخلف منطبق بود.
اگر امام حسن علیه‌السلام صلح نمی‌کرد، تمام ارکان خاندان پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله وسلم را از بین می‌بردند و کسی را باقی نمی‌گذاشتند که حافظ نظام ارزشی اصیل اسلام باشد. همه چیز به کلی از بین می‌رفت و ذکر اسلام بر می‌افتاد و نوبت به جریان عاشورا هم نمی‌رسید. این حق عظیمی است که امام مجتبی علیه‌السلام بر بقای اسلام دارد. امیدوارم خداوند به همه‌ی ما بصیرتی عنایت کند تا بتوانیم آن بزرگوار را بشناسیم و نگذاریم پرده جهالت و غبار بدشناختی‌یی که تا مدت‌ها بر چهره آن بزرگوار بوده، باقی بماند؛ یعنی حقیقت را باید همه بفهمند و بدانند که صلح امام مجتبی علیه‌السلام همان قدر ارزش داشت که شهادت برادر بزرگوارش، امام حسین علیه‌السلام ارزش داشت.

نگاهى به‌واپسین روزهاى عمر امام حسن مجتبى (علیه السلام)
امام حسن مجتبى(علیه السلام )‌ بعد از امضاى قرارداد صلح از کوفه به مدینه جدش پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بازگشت و حدود ده سال در جوار ملکوتى پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و مسجد النبى(صلی الله علیه و آله و سلم) گام‌هاى بسیار اساسى برداشت.
تا سیره و سنت پیامبر و اهل بیتش را به مردم جهان بشناساند و مسلمانان را از سلطه ستم‌شاهى بنى‌امیه به ویژه معاویه نجات بخشد.
از سوى دیگر معاویه راه‌هاى مختلفى را جهت مبارزه با شخصیت اجتماعى و سیاسى امام مجتبى(علیه السلام )‌ برگزید تا موقعیت والا و پر نفوذ آن حضرت را از قلب دوستدارانش بزداید لکن به هر جنایتى که دست مى‌زد نتیجه عکس مى‌گرفت و هر روز تعداد علاقه‌مندان به حضرت و شیفتگان دین و حقیقت‌بیشتر مى‌شد از این جهت تصمیم گرفت‌شخص آن بزرگوار را از بین ببرد تا شاید دیگر افراد خاندان اهل بیت(علیه السلام )‌ و ساداتى که در صدد مبارزه با رژیم وى بودند نا امید گردند و خود آن بزرگوار را که بعنوان بزرگترین سد و مانع سر راهش بود از میان بردارد.

جنون‌آمیزترین جنایت معاویه
معاویه بارها تصمیم بر مسموم کردن امام مجتبى(علیه السلام )‌ گرفت و به واسطه‌هاى پنهان زیادى متوسل گردید حاکم نیشابورى با سند معتبر از ام بکر بنت مسور نقل مى‌کند که گفت:
«کان الحسن بن على[ع] سم مرارا کل ذلک یغلت‌حتى کانت مره الاخیره التى مات فیها فانه کان یختلف کبده، فلم لبث‌بعد ذلک الا ثلاثا حتى توفی; حسن بن‌على[ع] را بارها مسموم کردند، لیکن اثر چندانى نگذاشت ولى در آخرین مرتبه زهر کبدش را پاره‌پاره کرد، که بعد از آن سه روز بیش‌تر زنده نماند.»
ابن‌ابى‌الحدید مى‌نویسد: «چون معاویه خواست‌براى پسرش یزید بیعت‌بگیرد، اقدام به مسموم نمودن امام مجتبى(علیه السلام )‌ کرد، زیرا معاویه براى گرفتن بیعت‌به نفع پسرش و موروثى کردن حکومتش مانعى بزرگ‌تر و قوى‌تر از حسن‌بن‌على(علیه السلام )‌ نمى‌دید، پس معاویه توطئه کرد، آن حضرت را مسموم نمود و سبب مرگش شد.»
در این توطئه، بیش‌ترین نقش را مروان بن‌حکم که فرماندار مدینه بود ایفا کرد. وقتى معاویه تصمیم بر این جنایت هولناک گرفت، آخرین مرتبه، طى نامه‌اى سرى از مروان فرماندار خویش خواست تا در مسمومیت‌حسن بن‌على(علیه السلام )‌ سرعت گیرد و آن را در اولویت قرار دهد.
مروان جهت اجراى این توطئه مامور شد با جعده دختر اشعث همسر امام مجتبى(علیه السلام )‌ تماس برقرار کند. معاویه در نامه‌اش نوشته بود که جعده یک عنصر ناراضى و ناراحت است و از جهت روحى مى‌تواند با ما همکارى داشته باشد و سفارش کرده بود که به جعده وعده دهد بعد از انجام ماموریتش او را به همسرى پسرش یزید درخواهد آورد و نیز توصیه کرده بود صد هزار درهم به او بدهد.
بنا به گفته شعبى: چون جعده امام مجتبى(علیه السلام )‌ را مسموم کرد، معاویه صدهزار درهم را به او داد، لیکن از ازدواج با پسرش یزید سرباز زد و در پیامى برایش نوشت: «چون علاقه به حیات و زندگى فرزندم یزید دارم، نمى‌گذارم با تو ازدواج کند.»
امام صادق(علیه السلام )‌ فرمودند: جعده زهر را گرفت و به منزل آورد. آن روزها امام مجتبى(علیه السلام )‌ روزه داشت و روزهاى بسیار گرمى بود، به هنگام افطار خواست مقدارى شیر بنوشد، آن ملعون زهر را در میان آن شیر ریخته بود، به مجرد این که شیر را آشامید، پس از چند دقیقه امام(علیه السلام )‌ فریاد برآورد:
«عدوه الله! قتلتنی قتلک الله و الله لا تصیبن منی خلفا و لقد غرک و سخر منک و الله یخزیک و یخزیه; دشمن خدا! تو مرا کشتى، خداوند تو را نابود کند. سوگند به خدا! بعد از من بهره و سودى (خوشحالى) براى تو نخواهد بود. تو را گول زدند و مفت و رایگان در راستاى اهدافشان به کار گرفتند. سوگند به خدا (معاویه) بیچاره و بدبخت نمود تو را و خود را خوار و ذلیل کرد.»
امام صادق(علیه السلام )‌ در ادامه سخنان خود فرمودند: «امام مجتبى(علیه السلام )‌ بعد از این که جعده او را مسموم کرد، دو روز بیش‌تر باقى نماند و از دنیا رفت و معاویه هم بدانچه وعده کرده بود وفا ننمود.»

تطهیر جنایتکار
بعضى از مورخان همانند ابن خلدون و لامنس خواسته‌اند دامن معاویه را از این جنایت هولناک تطهیر کنند و بگویند، این هم از اخبار ساختگى است. ابن خلدون مى‌نویسد:
«و ما ینقل من ان معاویه دس الیه السم من زوجه جعده بنت الاشعث‌فهو من احادیث الشیعه و حاشا لمعاویه من ذلک…; نسبت مسمومیت‌حسن بن‌على(علیه السلام )‌ به معاویه ابى‌سفیان که به دست همسرش جعده دختر اشعث انجام شد، ساخته و پرداخته شیعه است و دامن معاویه از چنین نسبت‌هایى به دور است.»
ولامنس نیز مى‌نویسد: «و کان الغرض من هذا الاتهام و صم الامویین … و لم یجرا على هذا القول بهذا الاتهام الشنیع جمهره سوى المؤلفین من الشیعه.»
هدف از نسبت مسمومیت‌حسن بن‌على [علیه السلام] به معاویه بد نام کردن رژیم بنى‌امیه بوده و این اتهام را غیر از مؤلفان شیعه کسى مطرح نکرده است!!

اعتراف مورخان
توطئه معاویه جهت مسموم نمودن امام مجتبى(علیه السلام )‌ به قدرى روشن و آشکار است که فرصت هر گونه انکار را از مورخان و دانشمندان گرفته است و از این‌روست که آنان بدون اختلاف – جز در موارد اندک – آن را نگاشته‌اند، از جمله آنهاست: ابن‌حجر عسقلانى، ابوالحسن على بن‌حسین بن‌على مسعودى، ابوالفرج اصفهانى،شیخ مفید، احمد بن‌یحیى بن‌جابر بلاذری، ابن‌عبدالبر، محمد بن‌على ابن‌شهرآشوب، ابن صباغ مالکى، سبط ابن‌جوزى، سیوطى، حاکم نیشابورى،احمد بن‌اعثم کوفى، و جمال الدین ابى الحجاج یوسف المزى.
به جهت اختصار به مطالب محمد بن‌جریر طبرى بسنده مى‌کنیم او مى‌نویسد:
علت وفات و رحلت امام مجتبى(علیه السلام )‌ این بود که معاویه هفتاد مرتبه آن حضرت را مسموم کرد ولیکن اثر فورى و اساسى نگذاشت تا این که زهرى را جهت مسموم نمودن آن حضرت براى جعده دختر محمد بن‌اشعث‌بن‌قیس کندى فرستاد و به همراه آن زهر، بیست هزار دینار فرستاد و ده قطعه باغ از باغهاى کوفه را به نام او کرد و همچنن وعده داد بعد از انجام ماموریت، او را به ازدواج پسرش یزیدبن معاویه درآورد. پس او در فرصتى خاص آن زهر را به خورد حسن بن‌على داد و مسمومش کرد».
مورخ توانا، علامه بزرگوار باقر شریف قرشى مى‌نویسد:
جعده دختر اشعث‌بن‌قیس از خانواده‌هاى فرومایه، بسیار پست و فرصت‌طلب بود. او نسبت‌به امام مجتبى(علیه السلام )‌ عقده است، شاید بدان جهت که نتوانسته بود از آن حضرت فرزندى داشته باشد; از این‌رو وقتى زهر از سوى مروان رسید و وعده‌ها را شنید و پولها را مشاهده کرد، ارتکاب آن جرم بزرگ را پذیرفت و در روزى گرم و سوزان که امام مجتبى(علیه السلام )‌ روزه‌دار بود، به هنگام افطار زهر را در کاسه شیر ریخت و به آن حضرت خورانید. زهر بلافاصله روده‌هایش را پاره کرد و امام از شدت درد به خود مى‌پیچید و مى‌فرمودند: انالله و انا الیه راجعون. آخرین روزهاى حیات آن حضرت، جناده بن‌امیه براى عیادت خدمتش آمد. او مى‌گوید: حال امام منقلب بود و از شدت درد مى‌نالید،تشتى را در برابر حضرت قرار داده بودند. هر چند گاه، لخته‌هاى خون از راه دهان خارج مى‌شد، این جا بود که به وحشت افتادم و سخت ناراحتم شدم.

وصایاى امام حسن مجتبى(علیه السلام )‌
شیخ طوسى(رحمت الله علیه) از ابن‌عباس نقل مى‌کند: در واپسین ساعتهاى عمر امام مجتبى(علیه السلام )‌ برادرش امام حسین(علیه السلام )‌ وارد خانه آن حضرت شد، در حالى که افراد دیگرى از یاران امام مجتبى(علیه السلام )‌ در کنار بسترش بودند. امام حسین پرسید: برادر! حالت چگونه است؟ حضرت جواب داد:
در آخرین روز از عمر دنیایى‌ام و اولین روز از جهان آخرت به سر مى‌برم و از جهت این که بین من و شما و دیگر برادرانم جدایى مى‌افتد، ناراحتم. سپس فرمودند: از خدا طلب مغفرت و رحمت مى‌کنم، چون امرى دوست داشتنى، همچون ملاقات رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرمؤمنان و فاطمه و جعفر و حمزه(علیهم السلام) را در پیش دارم. آن گاه اسم اعظم و آنچه را از انبیاى گذشته از پدرش امیرالمؤمنین(علیه السلام )‌ به ارث داشت تسلیم امام حسین(علیه السلام )‌ نمود. در آن لحظه فرمود بنویس:
«هذا ما اوصى به الحسن بن على الى اخیه الحسین اوصى انه یشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و انه یعبده حق عبادته لا شریک له فى الملک و لا ولى له من الذل و انه خلق کل شئ فقدره تقدیرا و انه اولى من عبد و احق من حمد، من اطاعه رشدو من عصاه غوى و من تاب الیه اهتدى، فانى اوصیک یا حسین بمن خلفت من اهلى و ولدى و اهل بیتک ان تصفح عن مسیئهم و تقبل من محسنهم و تکون لهم خلفا و والدا، و ان تدفننى مع رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) فانى احق به و ببیته فان ابو اعلیک فانشدک الله بالقرابه التى قرب الله – عزوجل – منک و الرحم الماسه من رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) ان لا تهریق فى امرى محجمه من دم حتى نلقى رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) فنختصم الیه و نخبره بما کان من الناس الینا;
این وصیتى است که حسن بن‌على به برادرش حسین نموده است. وصیت او این است: به یگانگى خداى یکتا شهادت مى‌دهد و همان طورى که او سزاوار بندگى است عبادتش مى‌کند، در فرمانروایى‌اش شریک و همتایى وجود ندارد و هرگز ولایتى که نشانگر ذلت او باشد بر او نیست. او آفریدگار همه موجودات است و هر چیزى را به اندازه و حساب شده آفریده. او براى بندگى و ستایش سزاوارترین معبود است. هر کس فرمانبردارى او کند راه رشد و ترقى را پیش گرفته و هر کس معصیت و نافرمانى او کند گمراه شده است و هر کس به سوى او بازگردد – توبه کند – از گمراهى رسته است.
اى حسین، تو را سفارش مى‌کنم که در میان بازماندگان و فرزندان و اهل بیتم که خطاکاران آنان را با بزرگوارى خود ببخشى و نیکوکاران آن‌ها را بپذیرى و بعد از من جانشین و پدر مهربانى براى آنان باشى.
مرا در کنار قبر جدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) دفن نما، زیرا من سزاوارترین فرد براى دفن در کنار پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و خانه او هستم، چنانچه از این کار تو را مانع شدند سوگند مى‌دهم تو را به خدا و مقامى که در نزد او دارى و به پیوند و خویشاوندى نزدیکت‌با رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) که مبادا به خاطر من حتى به اندازه خون حجامتى، خون ریخته شود تا آن که پیغمبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را ملاقات کنم و در نزد او نسبت‌به رفتارى که با ما کردند شکایت نمایم.»
و در روایتى دیگر وصیت آن حضرت چنین نقل شده:
برادرم، آن گاه که از دنیا رفتم، بدنم را غسل بده و حنوط کن و کفن نما و جنازه‌ام را به سوى حرم جدم ببر و در آن جا دفن کن، چنانچه از دفن جنازه من در کنار قبر جدم مانع شدند، تو را به حق جدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و پدرت امیرمؤمنان و مادرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) با هیچ کس در گیر مشو و به سرعت جنازه مرا به بقیع برگردان و در کنار آرامگاه مادرم دفن نما.»

وصایای آموزنده امام حسن علیه‌السلام به جُناده
جُنادَهِ بن اَبی اُمَیه پس از مسموم شدن امام حسن علیه‌السلام به حضور آن‌حضرت رسید. پس از احوال‌پرسی، به امام علیه‌السلام عرض کرد: ای فرزند رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم مرا موعظه کن. امام حسن مجتبی علیه‌السلام مطالب بسیار مهمّی بیان کردند و از جمله فرمودند: «ای جُناده خود را برای سفری که در پیش داری پیش از فرا رسیدن اجل مهیا کن. بدان تو همواره دنیا را طلب می‌کنی و مرگ هم تو را طلب می‌کند. اندوه روزی را که هنوز نرسیده است بر روزی که در آن هستی بار مکن… بدان در مال حلال دنیا حساب و در حرام آن کیفر و عقاب و در اموال شبهه‌ناک عتاب هست… برای دنیای خود به گونه‌ای تلاش کن که گویی همیشه در آن باقی خواهی ماند و برای آخرت به گونه‌ای کار کن که گویی همین فردا خواهی مُرد. اگر طالب عزّت بی‌عِدّه‌وعُدّه و هیبت بی‌مُلک و سلطنت هستی از خواری و ذلّت گناه و نافرمانی خدا پرهیز کن و به اطاعت از فرمان او خود را ملزم ساز».

شهادت مظلومانه امام مجتبى علیه السلام
مشهور میان مورخان و علماى مسلمان این است که امام مجتبى(علیه السلام )‌ بر اثر زهرى که از سوى معاویه بن‌ابى‌سفیان توسط جعده به آن حضرت خورانیده شد، در روز پنج‌شنبه 28 صفر سال پنجاهم هجرت در سن 48 سالگى به شهادت رسید. همان طورى که شیخ مفید(ره) متوفاى قرن پنجم، سال‌413 هجرى، و مفسر ادیب و توانمند شیخ طبرسى(ره) در قرن ششم سال 548 هجرى در دو کتاب خود و علامه بزرگوار حلى در قرن هشتم سال‌726 هجرى بر آن تصریح کرده‌اند.
مرحوم شیخ طبرسى – روایتى را از طبرانى نقل مى‌کند و مى‌گوید: «ایشان در کتاب «معجمه‌» نوشته است: امام مجتبى(علیه السلام )‌ در ماه ربیع‌الاول سال‌49 هجرى به وسیله زهر به شهادت رسیده است.»
و در این جا قول سومى وجود دارد و آن این که: «امام حسن(علیه السلام )‌ در روز پنجشنبه، هفتم ماه صفر سال پنجاه هجرى رحلت نموده است.»
مرحوم علامه مجلسى این قول را به شیخ ابراهیم کفعمى صاحب مصباح و بلد الامین نسبت داده است.
ابن قتیبه دینورى مى‌گوید: چیزى از رحلت امام مجتبى(علیه السلام )‌ نگذشت که معاویه اقدام به گرفتن بیعت از مردم شام براى پسرش یزید کرد و این را طى بخشنامه‌اى به همه جهان اسلام اعلام نمود.

مظلومیت امام حسن علیه‌السلام از زبان امام باقر علیه‌السلام
امام باقر علیه‌السلام در بیانی جان‌گداز، شرح جور و جفایی را که اجداد پاکش، به ویژه امام حسن مجتبی علیه‌السلام از دست مردمان کشیدند این‌گونه بیان می‌فرمایند: «چه‌ها به ما رسید از ستم قریش و اتفاق آنان بر ظلم و ستم ما، و چه‌ها کشیدند شیعیان و محبان ما از مردم… چون با امیرمؤمنان بیعت کردند، آن را شکستند و به روی او شمشیر کشیدند… تا او را شهید کردند. پس با پسرش امام حسن علیه‌السلام بیعت نمودند و بعد از بیعت با او، مکر کردند تا آنجا که می‌خواستند او را به دشمن تحویل دهند و اهل عراق بر روی او ایستادند و بر پهلویش خنجر زدند و خیمه‌اش را غارت کردند و او را مضطر گردانیدند تا آنجا که با معاویه صلح نمود…. بیست هزار نفر از اهل عراق با امام حسن علیه‌السلام بیعت کردند و به روی او شمشیر کشیدند و هنوز بیعت‌های آن حضرت در گردن ایشان بود که او را به شهادت رساندند».

فضیلت و آثار گریه بر مصیبت امام حسن علیه‌السلام
ابن عباس روایت می‌کند که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم فرمودند: «آن‌گاه که فرزندم حسن مجتبی را با زهر شهید کنند تمام ساکنان آسمان وزمین بر او سوگوار می‌شوند. بدانید سوگواری و گریه بر مصیبت‌های فرزندم حسن بسیار فضیلت دارد. هرکس در مصیبت او گریه کند چشمان او در روزی که همه دیده‌ها نابینا خواهند بود روشن و بینا خواهد شد و دل او در روزی که تمام دل‌ها اندوهناک خواهند بود از غبار اندوه پاک خواهد شد و هرکس که مرقد او را در بقیع زیارت کند، قدم‌های او در پل صراط، در روزی که قدم‌ها بر آن لرزان شوند، از لغزش در امان خواهد ماند».

مراسم کفن و دفن
آن گاه که امام حسن(علیه السلام )‌ دار فانى را وداع گفت، عباس بن‌على(علیه السلام )‌، عبدالرحمن بن‌جعفر و محمد بن‌عبدالله بن‌عباس به کمک امام حسین(علیه السلام )‌ شتافتند و آن حضرت با کمک آنان جنازه برادر را غسل داد، حنوط کرد و کفن نمود، آن گاه به مصلا (جایگاه خاص، جهت نماز گزاردن بر مردگان) که در نزدیکى مسجد النبى بود منتقل نمودند، که آن مصلا را «بلاطه‌» مى‌نامیدند. در آن جا بر جنازه آن حضرت نماز گزاردند، سپس جنازه را جهت تجدید عهد و دفن، نزدیک مزار رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بردند.

ممانعت از دفن در حرم پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم
فرماندار مدینه، مروان بن‌حکم به همراه آشوبگران جلو آمدند و فریاد برآوردند: شما مى‌خواهید حسن بن‌على را در کنار پیامبر دفن کنید؟ از طرف دیگر عایشه سوار بر استر به جمعشان پیوست و فریاد زد: چگونه مى‌شود کسى را که من هرگز او را دوست ندارم، به میان خانه من داخل کنید.
مروان گفت: آیا سزاوار است عثمان در دورترین نقطه مدینه در قبرستان دفن شود و حسن بن‌على در جوار پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) هرگز نمى‌شود، من شمشیر به دست مى‌گیرم و حمله مى‌کنم و ممانعت‌خواهم نمود.
عده‌اى از امویان و آشوبگران به دنبال بهانه بودند و مى‌خواستند فتنه‌اى به پا کنند که امام حسین(علیه السلام )‌ با بردبارى جنازه برادرش را به سوى بقیع برگرداند و بنى‌هاشم را آرام نمود و در جوار جده‌اش فاطمه بنت اسد در بقیع دفن نمود و از خون‌ریزى و فتنه به همان وضعى که امام مجتبى(علیه السلام )‌ وصیت نموده بود جلوگیرى کرد.
امام حسین(علیه السلام )‌ رو به مروان کرد و فرمودند: اگر برادرم وصیت کرده بود که در کنار جدش پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دفن شود، مى فهمیدى که تو کوچک‌تر از آنى که بتوانى ما را برگردانى و جلو دفن جنازه او را در میان حرم پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بگیرى.
ابن‌شهر آشوب مى‌افزاید: به هنگام بردن جنازه امام مجتبى(علیه السلام )‌ به سوى بقیع غرقد، افراد شرور و پست‌به پشتیبانى امویان به جنازه آن بزرگوار تیراندازى کردند، به طورى که هنگام دفن هفتاد تیر از بدن آن حضرت جدا نمودند.
عایشه به هنگام دفن امام مجتبى(علیه السلام )‌ابن‌عباس(رحمت الله علیه) خطاب به عایشه (در حالى که چهل سوار در اطرافش بودند) گفت: «واسو اتاه فیوما على بغل و یوما على جمل، تریدین ان تطفئى نورالله و تقاتلى اولیاءالله ارجعى فقد کفیت الذى تخافین و بلغت ما تحبین و الله منتصر لاهل البیت و لو بعد حین; چه بیچارگى و بدبختى! امروز سوار بر استر شدى و یک روز سوار بر شتر گشتى (اشاره به جنگ جمل). تو مى‌خواهى نور خدا را خاموش کنى و با اولیاى خدا بجنگى. برگرد، آنچه دیگران مى‌خواستند انجام دادى و ماموریت‌خویش را به پایان رساندى، خداوند اهل بیت(علیهم السلام) را یارى خواهد کرد، گرچه زمانى بگذرد…»
و بعضى سخن ابن‌عباس را چنین نقل کرده‌اند: «جملت و بغلت و لو عشت لفیلت!» آن روز سوار بر شتر گشتى و امروز بر استر سوارى، و اگر زنده بمانى [براى مبارزه با نور خدا و اهل بیت] بر فیل نیز سوار خواهى گشت.
و در قسمت‌هایى از زیارات جامعه، خطاب به امامان معصوم(علیهم السلام) ماجراى شهادت آن بزرگوار را از زبان امام صادق(علیه السلام )‌ چنین نقل مى‌کند:
«یا موالى… انتم بین صریع فى المحراب قد فلق السیف هامته و شهید فوق الجنازه قد شکت‌بالسهام اکفانه [اکفانه بالسهام]…; اى سروران من…! شما کسانى هستید که بعضى جسدتان در میان محراب عبادت در حالى که فرقتان شکافته بود، به شهادت رسیدید و بعضى از شما شهیدى هستید که دشمنان اسلام بر جنازه شما تیراندازى کردند، به طورى که کفنتان سوراخ سوراخ گردید…»
در روایت فوق، ابتدا اشاره به نحوه شهادت على بن‌ابى‌طالب(علیه السلام )‌ شده است و سپس ماجراى تیرباران شدن جنازه امام مجتبى(علیه السلام )‌ را بیان مى‌کند و در ادامه آن، ماجراى شهادت امام حسین(علیه السلام )‌ و دیگر ائمه را بیان مى‌دارد.

انعکاس شهادت امام حسن مجتبى(علیه السلام )‌
شهادت مظلومانه سبط اکبر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) پرده نفاق را از چهره کریه معاویه کنار زد; پرده نفاقى که ذوالفقار امیرمؤمنان(علیه السلام )‌ در صحراى صفین قادر بر دریدن آن نگردید. شهادت امام مجتبى(علیه السلام )‌ کارى کرد که عمرو بن‌نعجه گفت: «رحلت‌حسن بن‌على[ع] اولین خاک ذلت و خوارى بود که بر سر عرب پاشید و سیاه‌بختش گردانید.»

الف) واکنش مردم
امام باقر(علیه السلام )‌ نسبت‌به انعکاس شهادت آن بزرگوار فرمودند: «مکث الناس یبکون على الحسن بن‌على و عطلت الاسواق; به هنگام شهادت امام مجتبى(علیه السلام )‌ مردم گریه و زارى داشتند، حزن آنان را فرا گرفت و عزادارى نمودند و بازارها را تعطیل کردند.»

ب) حضور همگانى
جهم بن‌ابى‌جهم مى‌گوید: چون امام حسن مجتبى(علیه السلام )‌ رحلت نمود، بنى‌هاشم همگى بسیج گردیدند و به تمام شهرها و روستاهاى اطراف مدینه که در آن‌ها، انصار زندگى مى‌کردند رفتند و خبر شهادت آن حضرت را با حزن و اندوه اعلان داشتند، به مجرد شنیدن خبر رحلت آن بزرگوار، زن و مرد، کوچک و بزرگ همگى در تشییع جنازه شرکت نمودند، به طورى که بر اثر کثرت جمعیت در میان بقیع اگر سوزن به روى زمین مى‌افتاد به زمین نمى‌رسید.

پ) مردم مکه و مدینه
ابن ابى‌نجیح مى‌گوید: «در مکه معظمه و مدینه منوره یک هفته عزاى عمومى بود و همه مردم اعم از زنان، مردان و فرزندان خردسال، در فقدان آن حضرت اشک مى‌ریختند.»

ت) مردم بصره
ابوالحسن مدائنى مى‌نویسد: عبدالله بن‌سلمه جهت رساندن خبر رحلت جانگداز امام مجتبى(علیه السلام )‌ براى زیاد بن‌ابیه وارد بصره شد، که به محض پخش خبر شهادت آن حضرت، آه و ناله مردم بلند شد. ابوبکره برادر زیاد مریض بود، چون صداى گریه مردم را شنید از همسرش میسه بنت‌شحام پرسید: چه خبر شده؟ با بى‌پروایى گفت: «حسن بن‌على درگذشت و مردم از دست او آسوده شدند!»ابوبکره با خشم و ناراحتى گفت: «ساکت‌باش! واى بر تو! خداى سبحان او را از شر بسیارى آسوده کرد، و لیکن مردم با فقدان او خیر بسیارى را از دست دادند، خداوند حسن بن‌على را رحمت کند.»

ث) همسر معاویه
ابن قتیبه نیز مى‌نویسد: «خبر رحلت امام مجتبى(علیه السلام )‌ چون به معاویه رسید، او و بعضى از همراهانش سجده شکر به جا آوردند و تکبیر گفتند، و لیکن فاخته همسر معاویه سخت ناراحت گردید و معاویه را بر شادمانى‌اش نکوهش نمود و فریادش به «انا لله و انا الیه راجعون‌» بلند شد».

ج) معاویه و یارانش
در آن زمان عبدالله بن‌عباس در شام به سر مى‌برد، چون خبر خوشحالى معاویه را در رحلت امام مجتبى(علیه السلام )‌ شنید بر او داخل شد و چون بر زمین نشست، معاویه گفت:
حسن بن‌على مرد و هلاک گردید! عبدالله گفت: بلى، آن‌گاه چند مرتبه تکرار کرد: «انا لله و انا الیه راجعون‌» سپس گفت: معاویه! شنیدم اظهار خوشحالى و شادمانى کرده‌اى! آگاه باش! قسم به خدا با مرگ حسن بن‌على هرگز قبر تو پر نمى‌گردد و کوتاهى عمر با برکت او بر عمر تو نمى‌افزاید. او رحلت نمود و حال آنکه وجودش بهتر از تو بود. اگر امروز ما گرفتار فقدان آن وجود مبارک شده‌ایم، قبلا به چنین مصیبتى در رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مبتلا گشته بودیم، و لیکن خداوند سبحان با تعیین جانشین نیکو، آن را جبران نمود. در این هنگام عبدالله فریادى برآورد و گریه زیادى کرد به طورى که هر کس در آن جا بود تحت تاثیر قرار گرفت و اشکش جارى گشت، حتى معاویه خبیث هم گریان شد.
راوى گفت: «هرگز مانند آن روز، مجلسى را چنان متاثر و گریان ندیدم.»

چ) بنى‌هاشم در مدینه منوره
حاکم در مستدرک مى‌نویسد:
«چون امام حسن مجتبى(علیه السلام )‌ در گذشت، زنان بنى‌هاشم یک ماه در سوگ آن حضرت عزادارى و نوحه سرایى نمودند.»
عبیده بنت نائل از عایشه بنت‌سعد نقل مى‌کند: «زنان بنى‌هاشم به مدت یک سال براى حسن بن‌على عزادارى کردند.»

تحقّق حدیث پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله وسلم
وقتی زمان رحلت امام مجتبی علیه‌السلام نزدیک شد، به واسطه این که زهر در بدن مبارک حضرت اثر کرده بود، رنگ ایشان مایل به سبزی گردید. امام حسین علیه‌السلام پرسید: برادر جان، چرا رنگت سبز گردیده است؟ چشمان امام حسن علیه‌السلام غرق اشک گردید و فرمودند: حدیث جدّم رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله وسلم درباره من و تو مصداق پیدا کرد. ایشان فرمودند در شب معراج داخل باغ‌های بهشت شدم، دو قصر در کنار هم و مانند هم دیدم، ولی رنگ یکی سبز و دیگر سرخ بود. گفتم ای جبرئیل، این دو کاخ برای کیست؟ گفت یکی برای حسن است و دیگری برای حسین. گفتم: چرا رنگ آن‌ها متفاوت است. جبرئیل پاسخ نداد. گفتم: چرا جواب نمی‌دهی؟ گفت یا رسول اللّه‌، از تو شرم دارم. گفتم: تو را به خدا بگو. جواب داد: سبزی کاخ حسن به علت آن است که او با زهر از دنیا می‌رود و هنگام مرگ، رنگش سبز می‌گردد و سرخی کاخ حسین از آن است که او با شمشیر کشته می‌شود و صورتش با خون سرخ می‌گردد.

تیرباران تابوت امام حسن علیه‌السلام
پس از شهادت غریبانه امام حسن مجتبی علیه‌السلام ، امام حسین علیه‌السلام بعد از غسل و کفن آن حضرت، ایشان را به مصلّای رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله وسلم بردند و بر آن نماز خواندند و سپس جنازه را داخل مسجد کردند و پس از این که با رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله وسلم تجدید عهد نمودند، بدن مبارک حضرت را برای دفن به قبرستان بقیع برده و به خاک سپردند. بدین ترتیب، نخستین معصوم در قبرستان بقیع دفن گردید؛ ولی پیش از دفن آن حضرت، هفتاد تیر از تابوت مبارک حضرت بیرون آوردند؛ زیرا بدن مبارک حضرت توسط بنی امیه تیرباران شده بود. به همین دلیل در زیارت جامعه ائمه می‌خوانیم: «شما خاندان نبوت، هر کدام گرفتار ظلمی شدید؛ یکی با فرق شکسته در محراب افتاده و دیگری پس از شهادت در بالای تابوت، پارچه‌های کفنش از تیرهای دشمن سوراخ سوراخ شد و…».

مرثیه بر پیشوای غریب
هنگامی که بدن مبارک امام حسن علیه‌السلام دفن گردید، محمد حنفیه بر سر مزار آن حضرت چنین گفت: «زندگی تو عزیز و پُرارزش بود و مرگ تو، واقعه‌ای جانگداز و طاقت‌فرساست. چه نیکو روحی است که کفن تو او را در بر گرفته و چه نیکو کفنی که بدن تو را حاوی است. چرا چنین نباشد، در حالی که تو چکیده هدایت و ملازم اهل تقوا و پنجمین نفر از اصحاب کسایی». امام حسین علیه‌السلام نیز فرمودند: «آن کس که مالش ربوده شده، غارت شده نیست ؛ بلکه غارت شده کسی است که برادرش را در دل خاک بپوشاند».

در سایه سار کلام گهربار امام حسن علیه‌السلام

اهمیّت سلام
قال الحَسَنُ علیه‌السلام : مَنْ بَدَءِ بِالکلامِ قَبْلَ السَّلامِ فَلا تُجیبُوهُ؛
کسی که پیش از سلام کردن شروع به سخن گفتن کرد جواب او را ندهید.

نتیجه کنترل زبان
قالَ الحَسَن علیه‌السلام : الصَّمْتُ سَتْرُ العَیِّ وَ زَیْنُ العِرْضِ وَ فاعِلُهُ فی راحَهٍ وَ جَلیِسُهُ آمِنٌ؛
امام حسن مجتبی علیه‌السلام فرمودند: خاموشی پوشش عیب‌ها و مایه حفظ آبروست. هر که از این صفت برخوردار باشد همواره در آسایش است و همدم و هم‌نشین او نیز در امنیّت به سر می‌برد.

خیر و سعادت کامل
قالَ الحَسَن علیه‌السلام : الخَیْرُ الّذی لا شَرَّ فِیهِ الشُکرُ مَعَ النِّعْمَهِ و الصَّبْرُ عَلی النّازِلَه؛
خیری که هیچ بدی در آن نیست عبارت است از شکر در مقابل نعمت‌ها و صبر در برابر حوادث و رخدادهای ناگوار.

نشانه کمال عقل
قالَ الحَسَنُ علیه‌السلام : رأسُ العَقْلِ مُعاشَرَهُ النّاسِ بالحَمیِلِ؛
معاشرت نیکوداشتن با مردم نشانه کمال عقل انسان است.

تعریف فرومایگی
شخصی از امام حسن علیه‌السلام سؤال کرد: پستی و فرمایگی چیست؟ آن‌حضرت فرمودند: «النَّظرُ فی الیَسیرِ وَ مَنْعُ الحَقیرِ. خرده‌بینی و اهمیّت دادن بیش از حدّ دادن به امور کوچک و مضایقه کردن از اعطای چیزهای بی‌ارزش».

ترک مستحب برای واجب
قال الحَسنُ علیه‌السلام :… اِذا ضَرّتِ النَّوافِلُ بالفَریضَهِ فَارفَضُوها؛
هنگامی که عبادت‌های مستحب به اعمال و عبادت‌های واجب آسیب رساند آنها را ترک کنید.

اهمیّت توجّه به امور معنوی
قالَ الحَسَنُ علیه‌السلام : عَجِبْتُ لِمَنْ یَتَفکَّرُ فی مأکُولِهِ کَیفَ لا یَتَفَکَّرُ فی مَعْقُولِهِ فَیُجنِّبُ بَطْنَهُ ما یُؤذِیْهِ وَ یُودِعُ صَدْرَهُ ما یُرْدِیْهِ؛
تعجب می‌کنم از کسانی که در غذای جسم خود فکر می‌کنند ولی در امور معنوی و غذای روح خویش اندیشه نمی‌کنند؛ شکم خود را از طعام مضرّ حفظ می‌کنند ولی از افکار پلیدی که روان را می‌آلاید پرهیز نمی‌کنند.

توصیه درباره وصلت
شخصی به امام حسن علیه‌السلام عرض کرد: دختری دارم که به سنّ ازدواج رسیده است. با چه کسی وصلت کنیم؟ امام حسن علیه‌السلام فرمودند: «زَوِّجْها مِمَّنْ یَتَّقی اللّه عزّ و جلَّ فَاِنْ اَحَبَّها اَکْرَمَها و اِنْ اَبْغَضَها لَمْ یَظْلِمْها؛
او را به ازدواج کسی درآور که با تقوا و پرهیزگار باشد چرا که فرد باقتوا اگر او را دوست بدارد احترامش می‌کند و اگر او را دوست هم نداشته باشد به وی ستم نمی‌کند».

بیناترین و شنواترین مردم
قال الحسن علیه‌السلام : اِنَّ أَبْصَرَ الاَبْصار ما نَفَذَ فِی الخَیْرِ مَذْهَبُهُ وَ اَسْمَعَ الاَسْماَعَ ما وَعی التّذکیرَ وَ انْتَفَعَ بِهِ، أَسْلَمُ القُلُوب ما طَهُرَ مِنَ الشُّبَهاتِ؛
بیناترین دیده‌ها آن است که خیربین باشد و شنواترین گوش‌ها آن است که پذیرای پند و اندرزها باشد و از آن سود ببرد و قلب سلیم قلبی است که از شبهات پاکیزه باشد.

معنی مجد و عظمت
سُئِلَ الْحَسَنُ علیه‌السلام : فَما المَجْدُ؟ قالَ اَنْ تُعْطِیَ فِی الغُرْمِ وَ اَنْ تَعْفُو عَنِ الْجُرْمِ؛
از امام حسن علیه‌السلام سؤال شد: عظمت و بزرگی در چیست؟ آن‌حضرت فرمودند: عبارتست از بخشش مال به هنگام نیاز و گذشتن از خطا.

کتب مربوط به امام حسن(علیه السلام)
در زمینه کتاب‌هایی که در معرفی مقام والای سبط اکبر رسول خدا و تبیین خصایص و فضایل ملکوتی آن پیشوای سرافراز، تألیف شده است، می‌توان از کتب ذیل نام برد:
1ـ آفتابی در هزاران آینه، جواد نعیمی، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی
2ـ صلح سبز، سید مجید پورطباطبایی، انتشارات شهریار
3ـ تربت غریب، سید محمد صادق موسوی گرمارودی، انتشارات تاسوع
4ـ سیره عملی اهل‌بیت، امام حسن علیه‌السلام ، سیدکاظم ارفع، انتشارات فیض کاشانی.
5ـ حسن اولین گل زهرا، علی ثقفی.
6ـ زندگانی حضرت مجتبی علیه‌السلام ، عمادالدین اصفهانی(عمادزاده).
7ـ زندگانی امام حسن مجتبی علیه‌السلام ، سیدهاشم رسولی محلاتی و خلاصه آن، به کوشش محمدرضا جوادی
8ـ پیشوای دوّم حضرت امام حسن علیه‌السلام ، هیئت تحریریه مؤسسه در راه حق.
9ـ سیره معصومان (جلد پنجم)، سیدمحسن امین، ترجمه حسین وجدانی.
پیامک هایی در سوگ شهادت کریم اهل بیت(علیهم السلام)
*سال‌روز شهادت سید جوانان جنت و امام ثانى امت تسلیت باد.
*شهادت آفتاب هیبت و سیادت و دریاى بى‌کران جود و سخاوت تسلیت باد.
*اى پور پارساى بتول! تو یگانه اعصار بودى و اسوه ابرار و محبوب کردگار.
*سلام برتو اى مجتباى آل محمد صلى‌الله‌علیه‌و‌آله ! سلام بر تو اى آیینه حُسن ازلى! سلام بر تو اى الگوى کمال و آیینه جمال.
*هجران غریبانه گل زیباى مجتبوى را به عاشقان مزار بى‌شمع و چراغش تسلیت مى‌گوییم.
*اى گوهر دریاى فضیلت! تو تنهاترین فرزند رمضان و آسمانى!
*شهادت جانسوز و دل خراش دومین اختر تابناک امامت و ولایت، سبط اکبر، محبوب مصطفی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله وسلم ، جانشین علی مرتضی علیه‌السلام و نور دیده زهرا علیهاالسلام را به عاشقان و شیفتگان خط سرخ شهادت و امامت تسلیت می‌گوییم.

منابع:

1.پایگاه حوزه
2.پایگاه بلاغ
3.خاندان وحى، سید على اکبر قریشى، صص 324 – 319
4.صلح امام حسن(علیه السلام) ضامن بقاى اسلام ، احمد زمانى
5.اندیشه حکومت دینى ، ج 1صص 502 – 495
6.ماهنامه کوثر
7.ماهنامه گلبرگ

8.راسخون

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید