علی (ع) مولود کعبه (2)

علی (ع) مولود کعبه (2)

نویسنده: مهدی وزنه

روایت سوم :

مسلم بن حجاج (متوفای 261 ه. ق) می‌گوید: قال مُسْلِم بْن الْحَجَّاج: وُلِدَ حَکِیمُ بن حِزَامٍ فی جَوْفِ الْکَعْبَهِ وَعَاشَ مِائَهً وَعِشْرِینَ سَنَهً (102)
«مسلم بن حجاج گفت: حکیم بن حزام در کعبه به دنیا آمد و 120 سال زندگی کرد» بررسی روایت: جناب مسلم این روایت را بدون سند ذکر کرده است. پس نمی‌تواند دلیلی بر تولد حکیم در کعبه باشد.

روایت چهارم:

حاکم نیشابوری ( 321 – 405 ه) درکتابش «المستدرک» به دوطریق : تولد حکیم را ذکر کرده:
1- : سمعت أبا الفضل الحسن بن یعقوب یقول سمعت أبا أحمد محمد بن عبد الوهاب یقول سمعت علی بن غنام العامری یقول ولد حکیم بن حزام فی جوف الکعبه دخلت أمه الکعبه فمخضت فیها فولدت فی البیت (103)
بررسی روایت:
یکی از راویان این حدیث : علی بن عثام بن علی، مشهور به علی بن غنام العامری (متوفی 228) می‌باشد که حاکم در تاریخش در مورد او می‌گوید: «أدیب فقیه … أکثر ما أخذ عنه الحکایات، والزهدیات، والتفسیر، والجرح والتعدیل» (104) (ادیب وفقیه است و بیشتر حکایات و تفسیر و مطالب عرفانی نقل می‌کند…)در نتیجه : روایتی که گذشت داخل در باب حکایات می‌شود و نزد اهل حدیث حجیتی ندارد.
ب: به همین علت ذهبی با آن همه تعصبی که دارد و سعی می‌کند روایات فضائل امیر مؤمنان (ع) را تضعیف کند در تلخیص کتاب حاکم (=المستدرک علی صحیحین) این سخن را نیاورده است.
ج: باز علی بن عثام نمی‌توانسته است شاهد تولد حکیم باشد. در نتیجه حدیث مرسله می‌شود.
2- حدثنا مصعب بن عبد الله، فذکر نسب حکیم بن حزام وزاد فیه : وأمه فاخته بنت زهیر بن أسد بن عبد العزی، وکانت ولدت حکیما فی الکعبه، وهی حامل، فضربها المخاض وهی فی جوف الکعبه، فولدت فیها، فحملت فی نطع وغسل ما کان تحت‌ها من الثیاب عند حوض زمزم، ولم یولد قبله ولا به عده فی الکعبه أحد! قال الحاکم : وهم مصعب فی الحرف الأخیر، فقد تواترت الأخبار أن فاطمه بنت أسد ولدت أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب کرم الله وجهه فی جوف الکعبه «(105) (مصعب بن عبد الله می‌گوید: حکیم بن حزام مادرش فاخته، فرزندش را در کعبه به دنیا آورد و قبل از او همچنین بعد از او کسی در کعبه به دنیا نیامده است…حاکم می‌گوید: حرف آخر) = لم یولد قبله ولا به عده فی الکعبه» از توهمات مصعب است و داخل در روایت نیست زیرا اخبار زیادی وجود دارد که در آن‌ها تنها مولود کعبه علی بن ابی طالب (ع) معرفی شده است …
بررسی روایت:
1: مصعب بن عبدالله بن مصعب بن ثابت، الزبیری، عموی زبیر بن بکار (106)، متوفای (236 ه. ق).(107) می‌باشد.
2- خود جناب حاکم می‌گوید حرف اخیر «ولم یولد قبله ولا به عده فی الکعبه أحد» از مصعب است. راجع به مصعب به کتاب علامه اردوبادی مراجعه شود. (108) اگر چه برخی علمای عامه او را ثقه می‌دانند ولی برخی نیز مطالب دیگری دارند: محمد بن ادریس الرازی می‌گوید: …..ونظرا فی حدیثه… (109) (در حدیثش نظر و جود دارد و نمی‌توان سخنش را به راحتی پذیرفت)
3- باز حدیث مرسل است:
حاکم نیشابوری در اول کتابش (المستدرک) مدعی است تمام راویان احادیث کتاب من ثقه هستند: …وانا استعین الله علی اخراح احادیث رواتها ثقات…(110) (من از خداوند کمک می‌گیرم که تمام احادیثی که نقل می کن درست باشد)
حال این راویان ثقه ای که جریان تولد حکیم را برای مصعب گفته‌اند کجایند.

روایت پنجم:

روایت ابو الولید ازرقی (متوفای 223 ه) «…. عن أبیه أن فاخته ابنه زهیر بن الحارث بن أسد بن عبد العزی – وهی أم حکیم بن حزام – دخلت الکعبه وهی حامل، فأدرکها المخاض فیها، فولدت حکیما فی الکعبه، …(111)»(او مادر حکیم بن حزام است که داخل کعبه شد در حالی که باردار بود …پس حکیم در کعبه به دنیا آمد)
بررسی روایت:

راویان حدیث: ؟

1-محمد بن عبد الله بن أحمد بن محمد بن الولید بن عقبه بن الأزرق الغسانی المکی. ابن ندیم می‌گوید: «أحد الأخباریین وأصحاب السیر، وله من الکتب کتاب مکه وأخبارها وجبالها وأودیتها، کتاب کبیر» (112) (ازرقی یکی از اخباریون است که در باره مکه و تاریخ آن کتاب نوشته است …)تمام آنچه ابن ندیم گفته، دلالت بروثاقت یا حُسن آقای ازرقی ندارد. وعلمای قبل از ابن ندیم هم هیچ بیانی در مورد ازرقی ندارند؛ و فقط وقتی جد او –یعنی: أحمد متوفای سال ( 212 . یا 217، یا 222 ه -) معرفی می‌کنند یادی از کتاب او می‌کنند. مزی می‌نویسد: أحمد بن محمد … جد أبی الولید محمد بن عبد الله الأزرقی صاحب تاریخ مکه (113) (احمد بن محمد جد ازرقی که او در تاریخ مکه کتابی تالیف نموده است)

نتیجه:

واضح شد در کتابهای خود اهل سنت هم هیچ دلیلی بر پذیرش قول وکلام ازرقی وجود ندارد. خصوصا در مورد خبر شاذ ونادر او در مورد تولد حکیم در کعبه.
2- دومین راوی حدیث ازرقی در باره تولد حکیم در کعبه: أبو عبد الله محمد بن یحیی بن أبی عمر العدنی می‌باشد: أبی حاتم رازی می‌گوید: وقال : سألت أبی عنه فقال : کان رجلا صالحا، وکانت به غفله، رأیت عنده حدیثا موضوعا (114) (در مورد او از پدرم سؤال کردم: در پاسخ گفت: او مرد خوبی بود ولی غفلت داشت و در نزد او حدیث درغ مشاهده نمودم) بخاری می‌نویسد: مات بمکه لإحدی عشره بقیت من ذی الحجه سنه ثلاث وأربعین ومائتین (115).و کسی که کتاب ازرقی (اخبار مکه) را بخواند می‌فهمد که بسیاری از روایات کتاب از : محمد بن عمر الواقدی که بسیاری اتفاق بر ضعف وترک حدیثش دارند.
3-عبد العزیز بن عمران.
او: عبد العزیز بن عمران بن عبد العزیز بن عمر بن عبد الرحمن بن عوف الزهری المدنی الأعرج، المعروف بابن أبی ثابت. عبد الله بن أحمد بن حنبل می‌گوید: سألت أبی عن عبد العزیز بن عمران فقال : ما کتبت عنه شیئا، بخاری می‌گوید: لا یکتب حدیثه، منکر الحدیث، نسائی می‌گوید: متروک الحدیث، یحیی بن معین می‌نویسد: لیس بثقه، إنما کان صاحب شعر، ابن حبان می‌گوید: وجدت فی کتاب أخی به خط یده : أبو زکریا ابن أبی ثابت الأعرج المدینی قد رأیته هاهنا به بغداد، کان یشتم الناس ویطعن فی أحسابهم، لیس حدیثه بشئ ابو حاتم رازی می‌گوید: متروک الحدیث، ضعیف الحدیث، منکر الحدیث جدا؛ (116) . (بسیاری از علما مثل: عبد الله بن احمد بن حنبل، بخاری، نسائی، ابن حبان وابو حاتم رازی در باره او می‌گویند: حدیثش را ننویسید، او ثقه نیست، او فقط شاعر است، ضعیف الحدیث است …)
نتیجه:
ا: اتفاق این أعلام بر ضعف عبد العزیز بن عمران وترک حدیث او، وشهرتش به کذب، وروایت ازمناکیر، وسوء خلقش ما را از تحقیق در بقیه سند بی نیاز می‌کند. پس مُؤلف مجهول الحالی مثل أزرقی وراوی مثل أعرج، نمی‌توان به سخن این دو نفر اعتماد کرد، خصوصا در مورد چنین واقعه ای.
پاسخ به سؤالات:
به فضل خداوند مشخص شد تنها کسی که در کعبه به دنیا آمده امیر المؤنین علی بن ابی طالب (ع) می‌باشد، لیکن برخی سؤالات دیگر مطرح شده که به اختصار پاسخ آنرا ذکر می‌کنیم.

سؤال اول:

شما که اثبات کردید راویان روایت تولد حکیم بن حزام، از دروغ گویان، مجهول الحال هستند. در بین راویان تولد علی بن ابی طالب (ع) در کعبه هم یزید بن قعنب وجود دارد که او نیز مجهول الحال است. ومرحوم مجلسی هم آن روایت را نقل کرده است.
جواب:
1: نقل روایت: ابتدا روایتی که مرحوم مجلسی (نقل کرده را ذکر کرده سپس پاسخ سؤال را مطرح می‌کنیم: )
. الدَّقَّاقُ عَنِ الْأَسَدِیِّ عَنِ النَّخَعِیِّ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنْ ثَابِتِ بْنِ دِینَارٍ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ قَالَ قَالَ یَزِیدُ بْنُ قَعْنَبٍ : کُنْتُ جَالِساً مَعَ الْعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ فَرِیقٍ مِنْ عَبْدِ الْعُزَّی بِإِزَاءِ بَیْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ إِذْ أَقْبَلَتْ فَاطِمَهُ بِنْتُ أَسَدٍ أُمُّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ کَانَتْ حَامِلَهً بِهِ لِتِسْعَهِ أَشْهُرٍ وَ قَدْ أَخَذَهَا الطَّلْقُ فَقَالَتْ رَبِّ إِنِّی مُؤْمِنَهٌ بِکَ وَ به ما جَاءَ مِنْ عِنْدِکَ مِنْ رُسُلٍ وَ کُتُبٍ وَ إِنِّی مُصَدِّقَهٌ به کلامِ جَدِّی إِبْرَاهِیمَ الْخَلِیلِ وَ إِنَّهُ بَنَی الْبَیْتَ الْعَتِیقَ فَبِحَقِّ الَّذِی بَنَی هَذَا الْبَیْتَ وَ به حقِّ الْمَوْلُودِ الَّذِی فِی بَطْنِی لَمَّا یَسَّرْتَ عَلَیَّ وِلَادَتِی قَالَ یَزِیدُ بْنُ قَعْنَبٍ فَرَأَیْنَا الْبَیْتَ وَ قَدِ انْفَتَحَ عَنْ ظَهْرِهِ وَ دَخَلَتْ فَاطِمَهُ فِیهِ وَ غَابَتْ عَنْ أَبْصَارِنَا وَ الْتَزَقَ الْحَائِطُ فَرُمْنَا أَنْ یَنْفَتِحَ لَنَا …(117).
(یزید بن قعنب می‌گوید: با عباس بن عبد المطلب نشته بودیم که فاطمه بنت اسد آمد نا گاه دیوار پشت کعبه شکافته شد و او وارد کعبه شد …)طبق این روایت، مستشکل یا سائل نتیجه گرفته است که: چون یزید بن قعنب مجهول است و علمای جرح وتعدیل نامی از او نیاورده اند. پس این حدیث دروغ است.
2: حدیث مجهول چه خبری است: اگر نگاهی به کتابهای علم رجال ودرایه بیفکنیم و حکم حدیث مجهول را
بخواهیم در پاسخ می‌یابیم:

تعریف خبر مجهول:

وأما لا یعلم صدقه ولا کذبه : فاما أن یظن صدقه، کخبر العدل. أو یظن کذبه، کخبر الفاسق. أو لا یظن شئ
منهما، فهو خبر المجهول (118) . (خبری که راستی و دروغ بودنش مشخص نیست می‌شود خبر مجهول باشد …)

حکم حدیث مجهول:

بزدودی حنفی می‌نویسد: . ..والجواب أن خبر المجهول من الصدر الأول مقبول عندنا علی الشرط الذی قلنا بشهاده النبی علیه السلام علی ذلک القرن بالعداله …(119) (اگر خبر مجهول مربوط به قرن اول باشد قبول می‌شود …)مارودی شافعی: …فلما لم یجز قبول خبر المجهول إلا بعد ثبوت إسلامه… (120) (اگر اسلامِ راوی
مشخص شد خبر مجهول قبول می‌شود …)
علاء الدین بخاری:

…وعندنا خبر المجهول من القرون الثلاثه مقبول لأن العداله کانت أصلا فی ذلک الزمان به خبر رسول الله علیه السلام خیر الناس قرنی الذی بعثت فیهم ثم الذین یلونهم ثم الذین یلونهم الحدیث …(121) (در نزد ما خبر مجهول اگر مربوط به سه قرن اول باشد قبول می‌شود …)

نتیجه:

پس مشخص شد 1- حدیث مجهول به معنای حدیث دروغ نیست.
2-چنین حدیثی در غیر از احکام اگر باشد قابل پذیرش است.
3: حدیث تولد علی بن ابی طالب (ع) در کعبه از فضائل است و در مورد سند آن سخت گیری نمی‌شود:
برخی از بزرگان اهل سنت معترف هستند در فضائل اصحاب پیامبر ما سخت گیری نمی‌کنیم. وبه احادیثی که در فضایل اصحاب پیامبر باشد عمل می‌کنیم. مقدسی به نقل از احمد بن حنبل بزرگ حنبلی‌ها می‌نویسد: فصل فی العمل بالحدیث الضعیف وروایته والتساهل فی أحادیث الفضائل دون ما تثبت به الأحکام والحلال والحرام والحاجه إلی السنه وکونها بیانا للقرآن یحب اتباعه …(122)
(بدان نسبت به احادیثی که در فضایل اصحاب پیامبر باشد سخت گیری نمی‌شود و آن‌ها را می‌پذیریم …)
4: خبر تولد حضرت امیر المؤنین (ع) منحصر به همین روایت نیست.
ایشان از کتاب بحار الانوار مرحوم مجلسی روایت را نقل کردنند به ایشان وکلیه کسانی چنین شبهاتی مطرح می کنن می‌گوییم: به کتاب شریف (بحار جلد 35 باب : تاریخ ولادته و حلیته و شمائله صلوات الله علیه) رجوع کنند که جریان تولد حضرت را با اسناد مختلفی ذکر کرده‌اند.

سؤال دوم:

اگر روایت تولد علی بن ابی طالب (ع) در کعبه درست است چرا مرحوم کلینی در کتاب الکافی (123)، یا شیخ صدوق در کتاب الاعتقاد آنرا ذکر نکرده اند؛ و ذکر نکردن دلیل بر دروغ بودن است. چه آنکه اگر جریان تولد در کعبه نزد این دو عالم درست می‌بود حتما ذکر می‌کردند.
جواب:
1-درصحیح بخاری و صحیح مسلم که از معتبرترین کتاب‌ها در نزد عامه است تولد خلیفه اول و دومشان ذکر نشده. آیا کسی می‌تواند ادعا کند چون بخاری و مسلم در کتاب خودشان اشاره ای به تولد خلیفه اول و دوم نکرده اند پس تولد خلیفه اول و دوم اهل سنت در نظر بخاری و مسلم مجهول است.
2- اما راجع به کتاب کافی:
2/1: کتاب مرحوم کلینی یک کتاب حدیثی است نه تاریخی. خود مرحوم کلینی می‌نویسد: و ذکرتَ أن أمورا قد أشکلت علیک، لا تعرف حقائق‌ها لاختلاف الروایه فیها و أنک تعلم أن اختلاف الروایه فیها لاختلاف علل‌ها و أسبابها و أنک لا تجد بحضرتک مَن تذاکره و تفاوضه ممن تثق بعلمه فیها و قلت إنک تحب أن یکون عندک کتاب کاف یجمع فیه من جمیع فنون علم الدین، ما یکتفی به المتعلم و یرجع إلیه المسترشد، و یأخذ منه من یرید علم الدین و العمل به بالآثار الصحیحه عن الصادقین علیهم‌السلام و السنن القائمه التی علیها العمل و بها یؤدی فرض الله عز و جلّ و سنه نبیه صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و قلت لو کان ذلک رجوت أن یکون ذلک سببا به تدارک الله بمعونته و توفیقه إخواننا و أهل ملتنا و یقبل بهم إلی مراشدهم…و قد یسَّر الله و له الحمد تألیف ما سألت و أرجو أن یکون به حیث توخیت فمهما کان فیه من تقصیر فلم تقصر نیتنا فی إهداء النصیحه إذ کانت واجبه لإخواننا و أهل ملتنا مع ما رجونا أن نکون مشارکین لکل من اقتبس منه و عمل به ما فیه فی دهرنا هذا و فی غابره إلی انقضاء الدنیا. (124) یعنی برادرم! اموری را فرموده بودید که بر شما مشکل گشته و حقایق آن‌ها را نمی‌دانید چرا که روایات مختلفی درباره آن‌ها وارد شده و اختلاف روایات نیز به دلیل اختلاف علل و اسباب آن است و کسی که بتوانی با او مذاکره و مباحثه نمایی نیز در اختیار نداری و گفته بودی دوست داری کتابی داشته باشی که شامل تمام علوم و معارف دین باشد و دانشجو و دانشمند نیز بتوانند به آن مراجعه نمایند و از آن علم دین را فرا گرفته و به آن عمل نمایند و آن گرفته شده از روایات صحیح از ائمه علیهم‌السلام و سنت‌های پا برجایی باشد که به آن‌ها عمل می‌شود و واجبات الهی و سنت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به وسیله آن‌ها عمل می‌شود؛ و گفته بودی که امید واری به یاری و توفیق خداوند این کتاب وسیله‌ای گردد برای مراجعه دیگر برادران و پیروان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام و موجب راهنمایی آن‌ها گردد…و خدا را شکر که نگارش کتابی را که درخواست نموده بودید آسان ساخت و امیدوارم که همانگونه باشد که انتظار داشتید و اگر کوتاهی در آن باشد، در خیر خواهی خود هیچ کوتاهی نکرده‌ام چرا که نیت خیر برای برادران دینی و اهل مذهب حق واجب است. به امید آنکه ما نیز در ثواب کسانی که آن را فرا گرفته و به آن عمل می‌کنند در این زمان تا پایان دنیا شریک باشیم 2/2: حدیث تولد حضرت امیر (ع) از مشهورات ومتواترات است، و برای همین جناب کلینی آنرا ذکر نکرده است. نه به دلیل اینکه قبول نداشته بلکه چون جریان تولد حضرت مشهور بوده دیگر ایشان ضرورتی ندیده است که آنرا ذکر کند.
3- اما در مورد کتاب مرحوم صدوق:
مرحوم صدوق یک کتاب مختصری در مورد اعتقادات فرقه امامیه نگاشته است. به نام الاعتقادات، همانگونه از اسم آن مشخص است در این کتاب از اعتقادات شیعه صحبت کرده، و با استفاده از قرآن وحدیث برای آن‌ها استدلال کرده است، و همگان می‌دانند جریان تولد یک امر تاریخی است نه یک اصل اعتقادی. البته شاگرد بزرگوارش جناب شیخ مفید ( -همانطور که قبلا هم اشاره شد- در کتابش) الارشاد تولد حضرت امیر المؤنین (ع) را نقل کرده‌اند.

سؤال سوم:

اگر شما می‌گویید علی بن ابی طالب (ع) در کعبه بدنیا آمد، لازمه این سخن شرافت و برتری ایشان است به پیامبر (ص) زیرا ایشان در کعبه دنیا نیامدند.
پاسخ:
حضرت عیسی (ع) بدون پدر به دنیا آمدند، در حالیکه پیامبر (ص) هم پدر داشتند و هم مادر. حال آیا کسی می‌تواند بگوید حضرت مسیح (ع) به خاطر چنان فضیلتی برتر از پیامبر اکرم (ص) هستند!.هر کدام از اولیای خداوند دارای فضیلتی می‌باشند. حضرت محمد (ص) بالاترین فضیلت دارند که با تولدشان تمام آثار شرک و بت پرستی شکست، آتشکده‌ها خاموش شد و…

سؤال چهارم:

تولد حضرت علی (ع) در کعبه فضیلتی برای ایشان نیست. زیرا در هنگام تولد ایشان در کعبه 360 بت وجود داشت، تولد ایشان در بتخانه چه فضیلتی دارد.
جواب:
همین کعبه ای که در آن بتهای مشرکین قرار داشت، تا قبل از فتح مکه توسط مسلمانان قبلگاه آنان بود، و پیامبر بزرگوار اسلام (ص) تا قبل از هجرت به مدینه دور همین کعبه طواف می‌کردند. اینکه برخی از موقعیت کعبه سوء استفاده می‌کردند ربطی به فضیلت کعبه ندارد.

نتیجه

بعد از بررسی کلمات اهل بیت (و علمای فرقین ثابت شد که تنها مولود کعبه علی بن ابی طالب می‌باشد؛ و روایات موجود در برخی از کتابهای اهل سنت که مولود کعبه را فرد دیگری می‌داند یا مرسل است و سند قوی ندارد یا اینکه در دلالت دچار مشکل است و معرفی این افراد به عنوان مولود کعبه به خاطر تعصب و کینه توزی نسبت به علی ابی طالب می‌باشد که از طرف بنی امیه و عمال و پیروان آن‌ها داخل در این کتاب‌ها شده است)

پی‌نوشت‌ها:

1.البته چون برخی از کتاب‌ها در اختیار نویسنده نبود از برخی نرم افزارهای اسلامی استفاده شد. مثل: الجامع الکبیر، المکتبه الشامله، جوامع الکلم، برخی از نرم افزارهای نور.
2.فیروزآبادی، فضائل الخمسه من الصحاح السته، ج 1، ص 168.
3.شرح نهج البلاغه – لابن أبی الحدید ج 11، ص 44 عن کتاب «الأحداث» لأبی الحسن علی بن محمد المدائنی
4. همان
5. همان.
6.امینی، الغدیر، ج 7، ص 197
7.همان، ج 10، ص 94
8. فضائل الصحابه، ج 2، ص 591، ح 1002.
9. همان، الاصابه، ج 4، ص 565.
10. فتال نیشابیوریٰ، روضه الواعظین، ج 1، ص 81.
11.شیخ طوسی، امالی، ص 707.
12. ابن مغازلی، مناقب امیر المؤمنین علی بن ابی طالب، ص 26، باب 3، حدیث 3.
13..ابن شاذان، الفضائل، ص 54، مولد الامام العلی (ع).
14.همان، امالی طوسی، ص 707.
15.همان.
16..شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص،819، در زیادات اعمال در ماه رجب.
17.أ … مِیثَمٍ التَّمَّارِ قَالَ : …. أَیُّکُمُ الْمَوْلُودُ فِی الْحَرَم …همان، الفضائل، ص 2؛ حسین بن عبد الوهاب، عیون المعجزات، ص 25.
18..ابن شهر آشوب، المناقب، ج 2، ص 172.
19. شیخ مفید، الارشاد، ص 8
20. ابن بطریق، العمده، ص 24.
21.روضه الواعظین، ج 1، ص 76.
22. اربلی، کشف الغمه، ج 1، ص 59.

23. علامه حلی، نهج الحق، ص 233.
24. دیلمی، ارشاد القلوب، ج 1، ص 5.
25.عمده الطالب فی انساب آل ابی طالب، ص 58.
26.طریحی، جامع المقال، ص 58
27.طبرسی، اعلام الوری، ص 154.
28.المجدی فی انساب الطالبین، ص 11.
29. الخرایج والجرایح، ج 2، ص،888.
30.الکشکول فیما جری علی آل الرسول، ص 189
31..همان، مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 175.
32. التتمه فی تواریخ الأئمه، فصل سوم، مخطوط؛ محمد رضا قمی، کاشف الغمه : 422 «نسخه مؤلف مخطوط ومحفوظه درمجلس شوری، برقم 2000»
33، بستان السیاحه، ص 543، چاپ دوم.
34. محمد بن حسن قمی، تاریخ قم، ترجمه حسن بن علی بن حسن عبد الملک قمی (در 805)، تحقیق سید جلال الدین تهرانی، ص،192
35.سید محمد رضا حسینی جلالی، ولید الکعبه، ص 241، به نقل از: المجدی فی انساب الطالبین، ص 11.
36. «لم یولد فی الکعبه الا علی» : شهید تستری، احقاق الحق، ج 7، ص 489.
37. «فقد تواترت الأخبار أن فاطمه بنت أسد ولدت أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب کرم الله وجهه فی جوف الکعبه» حاکم نیشابوری، المستدرک، تحقیق، مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 550.
38..ولد علی فی الکعبه، البیت الحرام: همان، احقاق الحق، ج 17، ص 368، به نقل از: مطالب السؤل، ص 11.
39.همان، ولید الکعبه، به نقل از: کفایه الطالب، ص 407.
40.لم یولد فی الکعبه الا علی همان، ص 245، به نقل از: فرائد السمطین، ج 1، ص 425.
41.ورأیت فی الفصول المهمه فی معرفه الأئمه بمکه المشرفه شرف‌ها الله تعالی لأبی الحسن المالکی أن علیا ولدته أمه به جوف الکعبه شرف‌ها الله تعالی وهی فضیله خصه الله تعالی بها…صفوری، نزهه المجالس، تحقیق، عبد الرحمن ماردینی، ج 2، ص 418.
42.حلبی، السیرهالحلبیه، ج 1، ص 226.
43. مجله تراثنا، ش،26، ص 16.به نقل از: قادری شافعی، الصراط السوی، ص 152، نسخه المکتبه الناصریه در لکهنو هند.
44. بدخشانی، نزل الابرار، ص 115.
45.علامه امینی، الغدیر، ج 6، ص 36.
46..همان.
47.اخبار مکه ازرقی، ج 1، ص 253؛ محمد بن ضیاء مکی حنفی، تاریخ مکه المشرفه، ص 120
48. شرف نووی، تهذیب الاسماء، ج 1، ص 169.
49. همان، المجموع، ج 2، ص 83.
50. انصاری شافعی، البدر المنیر، ج 6، ص 489.
51. احمد بن الخطیب، وسیله الاسلام، ص 68.
52. قیسی دمشقی، توضیح المشتبه، ج 3، ص 170.
53.حلبی، السیره الحلبیه، ج 1، ص 227.
54.زرکلی، الاعلام، ج 2، ص 269(طبق برنامه الشامله).
55. ابی نعیم، معرفه الصحابه، ج 2، ص 701
56.در کتابهایی که مربوط به تاریخ صحابه پیامبر (ص) می‌باشد (البته از اهل سنت) برای دو نفر نوشته‌اند شصد سال در جاهلیت زندگی می‌کردند 1-حسان بن ثابت 2 حکیم بن حزام. البته آقای سخاوی یکی دیگر از علمای عامه سخنی دارد که ثابت می‌کند چنین سخنی دروغ است: ….وعلی کل حال فالتحدید بالستین فی الزمنین لکل منهما فیه نظر أما حسان …وأما حکیم فلأنه کان مولده کما رواه موسی بن عقبه عن أبی حبیبهمولی الزبیر عنه قبل عام الفیل به ثلاث عشره سنه وحکی الواقدی نحوه وزاد وذلک قبل مولد النبی به خمس سنین وکان کما حکاه الزبیر بن بکار فی جوف الکعبه وهو غیر ملتئم أیضا بذلک تحدیدا مع أقوال وفاته کما لا یخفی وتحدید وأن مولده قبل النبی به خمس لا یلتئم مع کونه قبل الفیل بثلاثه عشرهمع القول بأن مولده الشریف عام الفیل. ر. ک: به: سخاوی، سخاوی، فتح المغیث، ج 3، صص،331-333.
57.مراد افرادی هستند که با دادن سهمی از زکات به ایشان، دل‌هایشان به طرف اسلام متمایل می‌شود و به تدریج به اسلام درمی‌آیند، و یا اگر مسلمان نمی‌شوند ولی مسلمانان را در دفع دشمن کمک می‌کنند، و یا در برآوردن پاره‌ای از حوائج دینی کاری صورت می‌دهند
58.همان، الاستیعاب، ج 1، ص 362.
59.همان، وسائل الشیعه، ج 17، ص 428؛ کلینی، الکافی، ج 5، ص 165؛ شیخ صدوق، التوحید، ص 389
60.جنگهایی که اعراب بت پرست در ماههای حرام مرتکب می‌شدند
61.همان، تارخ مدینه دمشق، ج 15، ص 96.
62.همان، ج 39، ص 15.
63.کلبی، جمهره انساب العرب، ص 13.
64.مجله تراثنا، ج 26، ص 25.
65. همان، لسان المیزان، ج 6، ص 196.
66.همان.
67 همان، الانساب، ج 5، ص 85(طبق برنامه الشامله).
68.ر. ک: همان، الفهرست، صص،140-143؛ حموی، معجم الادباء، ج 19، ص 291.
69. نجاشی، رجال نجاشی، ص 434.
70.شاهدی بر این سخن اقامه شده که: ر. ک: به مجله تراثنا، ج 26، ص 26.
71.خطیب بغدادی می‌گوید: وکان ثقه دینا صادقا… همان، تاریخ بغداد، ج 7، ص 296.
72.ابو سعید علائی، جامع التحصیل، ص 26.
73.همان.
74.نووی، التقریب، ص 3
75.مسلم، صحیح مسلم، ج 1، ص 30.
76.عبد الرحمن الشهرزوری، مقدمه ابن صلاح، ص 53.
77.محمد بن ادریس رازی، المراسیل، ص 7.
78.حاکم نیشابوری، معرفه الحدیث، ص 119.
79.همان.
80.همان، مقدمه ابن صلاح، ص 78.
81.احمد بن حنبل، المسند، ج 2، ص 301.
82.محمد بن احمد المدینی، خصائص مسند احمد، ص 18.
83. سیوطی، تدریب الراوی، ج 2، ص 277.
84.همان، معرفه علوم الحدیث، ص 93.
85.ابن ندیم معترف است این کتاب را زبیر تآلیف کرده است: ر. ک: الفهرست، ص 160.
86.زبیر بن بکار، جمهره نسب قریش و اخبارها، ص 77.
87. همان، تهذیب التهذیب، ج 3، ص 269. البته ابن حجر در توجیه کلام سلیمانی می‌نویسد:
…وهذا جرح مردود ولعله استنکر إکثاره عن الضعفاء مثل محمد بن حسن بن زباله وعمرو بن أبی بکر المؤملی وعامر بن صالح الزبیری وغیرهم فإن فی کتاب النسب عن هؤلاء أشیاء کثیره منکره…
88. مجله تراثنا، ج 26، ص 34، به نقل از: التبیین فی انساب القرشیین، ص 266.
89.سمعانی، الانساب، ج 3، ص 137.
90.همان، الاستیعاب، ج 1، ص 362.
91.البته مشخص شد چنین سخنی درست نیست.
92.بنگرید: ابوالفرج، صفه، الصفوه، ج 1، ص 725؛ همان، تهذیب التهذیب، ج 7، ص 173؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 46؛ همان، الاصابه، ج 2، ص 112.
93.جاثیه(45)، آیه 23.
94.سیوطی، تدریب الراوی، ج 2، ص 128.
95.نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص 1294.
96.همان، شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 102
97.همان، ج 4، ص 79
98.همان، ج 4، ص 63
99.سید جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیره النبی، ج 2، ص 159.
100.همان، تاریخ مدینه دمشق، ج 18، ص 397.
101.آل عمران(33)، آیه 4
102.مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ج 3، ص 1164.
103.حاکم نیشابوری، المستدرک، ج 3، ص 549.
104.همان، سیر اعلام النبلاء، ج 10، ص 570.
105.همان، ص 550
106.خود زبیر بن بکار می‌گوید: … الزبیر بن بکار قال حدثنی عمی مصعب بن عبد الله… بنگرید: همان، تارخ مدینه دمشق، ج 3، ص 146.
107.مزی، تهذیب الکمال، ج 28، ص 38.
108. علی ولید الکعبه، ص 1-3، و 125.به نقل از مجله تراثنا، ش 26، ص 37.
109.محمد بن ادریس، الجرح والتعدیل، ج 8، ص 309.
110.همان، المستدرک، ج 1، ص 1.
111. ازرقی، اخبار مکه، ج 1، ص 198 بَابُ مَا جَاءَ فِی فَتْحِ الْکَعْبَهِ وَمَتَی کَانُوا یَفْتَحُونَهَا وَدُخُولِهِمْ إِیَّاهَا وأول من خلع النعل والخف عند دخول‌ها (طبق برنامه جوامع الکلم).
112.همان، الفهرست، ص 162.
113.همان، تهذیب الکمال، ج 1، ص 480.
114.همان، الجرح والتعدیل، ج 8، ص 124
115.بخاری، التاریخ الکبیر، ج 1، ص 265.
116. ر. ک به: همان، التاریخ الکبیر، ج 6، ص 29؛ همان، الجرح والتعدیل، ج 5، ص 390 و 391؛ همان، تاریخ بغداد، ج 10، ص 441، همان، تهذیب التهذیب، ج 6، ص 351؛ همان، میزان الاعتدال، ج 2 ص 632؛ و …
117.مجلسی، بحارالانوار، ج 35، ص 8.
118.سید حسن صدر، نهایه الدرایه، ص 276
119. بزدودی، اصول البزدودی، ص 167.
120.مارودی، الحاوی الکبیر، ج 1، ص 23.
121.علاء الدین بخاری، کشف الاسرار، ج 2، ص 563.
122.محمد بن مفلح مقدسی، الآداب الشرعیه، ج 1، ص 285.
123.مرحوم کلینی از اعاظم ویزرگان علمای امامیه وکتاب او (=الکافی) از کتب اربعه شیعه است. همچنین شیخ صدوق از افتخارات عالم تشیع است ایشان کتابی به نام الاعتقاد دارند که اعتقادات شیعه در آن منعکس است.
124.کلینی، الکافی، ج 1، ص 8.
منبع:راسخون
منابع
1.قرآن
2.نهج البلاغه
3.ابن ابی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغه، محقق / مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، قم،1404 ق
4.ابن بابویه (معروف به شیخ صدوق)، محمد بن علی، التوحید، محقق / مصحح: حسینی، هاشم، جامعه مدرسین، قم،1398 ق، چاپ: اول
5.ابن بطریق، یحی بن حسن، عمده عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، مؤسسه النشر الاسلامی، قم،1407 ق، چاپ: اول.
6.ابن شاذان قمی، شاذان بن جبرئیل، الفضائل، رضی، قم، 1363 ش، چاپ: دوم.
7.ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، علامه، قم،1379 ق، چاپ: اول.
8.ابن عبد البر، یوسف بن عبد الله بن محمد، الاستیعاب فی معرفه الأصحاب، تحقیق: علی محمد البجاوی، دار النشر: دار الجیل، بیروت، 1412، چاپ اول.
9.ابن عبد الوهاب، حسین بن عبد الوهاب، عیون المعجزات، مکتبه الداوری، قم، بی تا، چاپ: اول.
10.ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، دار الفکر، بیروت،1415 ه ق …
11.ابو الفرج الندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، دار النشر، دار المعرفه، بیروت، 1398 ه.
12.ابو الفرج، عبد الرحمن بن علی بن محمد، صفه الصفوه، تحقیق: محمود فاخوری و د. محمد رواس قلعه چی، دار النشر، دار المعرفه، بیروت،1399، چاپ دوم.
13.اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، محقق/مصحح: رسولی محلاتی، هاشم، بنی هاشمی، تبریز،1381 ق، چاپ: اول.
14.اصفهانی، ابی نعیم، معرفه الصحابه، دار النشر، بی تا، بی جا.
15.امینی، عبد الحسین، الغدیر، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، قم، 1416 ه ق، چاپ: اول.
16.انصاری شافعی (معروف به ابن ملقن)، علی بن احمد، البدر المنیر فی تخریج الأحادیث والأثار الواقعه فی الشرح الکبیر، تحقیق: .مصطفی أبو الغیط و عبدالله بن سلیمان ویاسر بن کمال، دار النشر : دار الهجره للنشر والتوزیع، الریاض،1425 ه، چاپ اول.
17.بخاری جعفی، محمد بن اسماعیل، التاریخ الکبیر، تحقیق: سید هاشم ندوی بخاری، دار النشر، دار الفکر، بی تا.
18.بدخشانی، محمد بن معتمد، نزل الابرار، مکتبه امام امیر المومنین،1403، بی جا
19.بزدوی حنفی، علی بن محمد، أصول البزدوی – کنز الوصول الی معرفه الأصول، دار النشر، مطبعه جاوید بریس، کراتشی، بی تا.
20.حاکم نیشابوری، محمد بن عبد الله، معرفه علوم الحدیث، تحقیق: سید معظم حسین، دار النشر، دار الکتب العلمیه، بیروت،1397 ه، چاپ دوم.
21.حاکم نیشابوری، محمد بن عبد الله، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق: مصطفی عبد القادر، دار النشر : دار الکتب العلمیه، بیروت، 1411 ه، چاپ اول …
22 حسینی جلالی، سید محمد رضا، ولید الکعبه، انتشارات مکتبه حیدریه، بی جا،1425 ه، چاپ اول.
23.حر عاملی، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث، قم، چاپ اول،1409 هجری
24.حلبی، علی بن برهان الدین، السیره الحلبیه فی سیره الأمین المأمون، دار النشر : دار المعرفه، بیروت، 1400.
25.خطیب بغدادی، احمد بن علی بن ثابت، الکفایه فی علم الروایه، تحقیق: ابراهیم حمدی المدنی، دار النشر، المکتبه العلمیه، المدینه المنوره، بی تا.
26.خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، دار النشر، دار الکتب العلمیه، بیروت، بی تا.
27.خطیب، احمد، وسیله الإسلام بالنبی علیه الصلاه والسلام، تحقیق: سلیمان عید محامی، دار النشر، دار الغرب الإسلامی، بیروت، 1404 ه، چاپ اول.
28.دیلمی، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلی الصواب، الشریف الرضی، قم،1412 ق، چاپ: اول.
29.ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، دار النشر، دار الکتب العلمیه، بیروت،1995، چاپ اول.
30.ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، دارالنشر، مؤسسه الرساله، بیروت،1413، چاپ نهم
31.رازی تمیمی، محمد بن ادریس، الجرح والتعدیل، دار النشر، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1271، چاپ اول.
32.رازی، محمد بن ادریس، المراسیل، تحقیق: شکر الله نعمه الله قو چانی، دار النشر، مؤسسه الرساله، بیروت، 1397، چاپ اول.
33.زبیر بن بکار، جمهره نسب قریش وأخبارها، دار النشر، بی جا، بی تا.
34.زرکلی، خیرالدین، الاعلام، دارالعلم للملایین-بیروت- لبنان،1980 م، چاپ پنجم.
35.سخاوی، محمد بن عبد الرحمن، فتح المغیث شرح ألفیه الحدیث، دار النشر، دار الکتب العلمیه، لبنان،1403 ه، چاپ اول.
36.سرخسی ابو بکر، محمد بن احمد بن ابی سهیل، أصول السرخسی، دار النشر، دار المعرفه، بیروت، بی تا.
37.سمعانی، عبد الکریم بن محمد بن منصور تمیمی، الانساب، تحقیق: عبد الله عمر البارودی، دار الجنان، بیروت، لبنان،1408 ه، چاپ اول.
38.سیوطی، عبد الرحمن، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، تحقیق: عبد الوهاب عبد اللطیف سیوطی، دار النشر، مکتبه الریاض الحدیثه، الریاض
39.شوشتری، قاضی نور الله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، مکتبه آیت الله المرعشی، قم، 1409 ه ق، چاپ: اول شهرزوری، عثمان بن عبد الرحمن، مقدمه ابن صلاح، تحقیق: نور الدین عتر، دار النشر، دار الفکر المعاصر، بیروت، 1397 ه.
40.شیبانی، احمد بن حنبل، مسند الإمام أحمد بن حنبل، دار النشر، مؤسسه قرطبه، مصر.
41.صدر، سید حسن، نهایه الدرایه، تحقیق: ماجد غرباوی، مشعر، بی جا، بی تا.
42.صفوری، عبد الرحمن بن عثمان، نزهه المجالس ومنتخب النفائس، تحقیق: عبد الرحیم ماردینی، دار النشر : دار المحبه – دار آیه – بیروت – دمشق – 2001 / 2002 .
43.طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الأوسط، تحقیق: طارق بن عوض الله بن محمد وعبد المحسن بن ابراهیم الحسینی الطبرانی، دار النشر : دار الحرمین – القاهره – 1415.
44.طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، اسلامیه، تهران،1390 ق، چاپ: سوم.
45. طوسی، محمد بن الحسن، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، مؤسسه فقه الشیعه، بیروت، 1411 ق، چاپ: اول.
46.طوسی، محمد بن حسن، الأمالی، دار الثقافه، قم،1414 ق، چاپ: اول
47.عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیره النبی، دار السیره، چاپ سوم.
48.عسقلانی شافعی، ابن حجر، الإصابه فی تمییز الصحابه، تحقیق: علی محمد البجاوی، دار النشر : دار الجیل – بیروت – 1412 – 1992، چاپ أول
49.عسقلانی شافعی، ابن حجر، تهذیب التهذیب، دار النشر، دار الفکر، بیروت، 1404، چاپ اول.
50.عسقلانی شافعی، ابن حجر، لسان المیزان، تحقیق: دائره المعرف النظامیه هند، دار النشر، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، بیروت، 1406، چاپ سوم.
51.علاء الدین بخاری، عبد العزیز بن احمد بن محمد، کشف الأسرار عن أصول فخر الإسلام البزدوی، تحقیق: عبد الله محمود محمد عمر، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول.
52.علائی، ابو سعید بن خلیل بن کیکلدی، جامع التحصیل فی أحکام المراسیل، تحقیق: حمدی عبد المجید السلفی، دار النشر، عالم الکتب، بیروت،1407، چاپ سوم.
53.علامه حلی، حسن بن یوسف، نهج الحقّ و کشف الصدق، دار الکتاب اللبنانی، بیروت،1982 م، چاپ: اول.
54.فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضه الواعظین، انتشارات رضی، قم،1375 ش، چاپ: اول
55.فیروز آبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسه من الصحاح السته، اسلامیه، تهران،1392 ق، چاپ: دوم
56.قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، دار النشر، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، بی تا.
57.قطب الدین راوندی، سعید بن هبه الله، الخرائج و الجرائح، محقق / مصحح: مؤسسه الإمام المهدی علیه السلام، مؤسسه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، قم،1409 ق، چاپ: اول.
58.قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم، ترجمه حسن بن علی بن حسن عبد الملک قمی (در 805)، تحقیق سید جلال الدین تهرانی، تهران، توس، 1361 ش.
59.القیسی الدمشقی، محمد بن عبد الله بن محمد، توضیح المشتبه فی ضبط أسماء الرواه وأنسابهم وألقابهم وکناهم، تحقیق: محمد نعیم العرقسو سیقیسی دمشقی، دار النشر، مؤسسه الرساله، بیروت،1993 م، چاپ اول …
60.کلبی، هشام بن محمد بن سائب، جمهره أنساب العرب، دار النشر، بی تا، بی جا.
61.کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، دار الکتب الإسلامیه، تهران، 1407 ق، چاپ: چهارم
62.مارودی بصری شافعی، علی بن محمد بن حبیب، الحاوی الکبیر فی فقه مذهب الإمام الشافعی، تحقیق: علی محمد معوض و شیخ عادل احمد عبد الموجود، دار النشر، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان،1419 ه، چاپ اول.
63.مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، تحقیق: جمعی از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت،1403 ق، چاپ: دوم.
64.مدینی ابو موسی، محمد بن عمر بن احمد، خصائص مسند الإمام أحمد، دار النشر، مکتبه التوبه، ریاض، 1410
65.المزی، یوسف بن الزکی عبدالرحمن، تهذیب الکمال، دارالنشر، مؤسسهالرساله، بیروت،1400، چاپ اول
66.مفید، محمد بن محمد، الإرشاد، ترجمه: ساعدی، اسلامیه، تهران،1380 ش، چاپ: اول.
67.مقدسی، محمد بن مفلح، الآداب الشرعیه و المنح المرعیه، تحقیق: شعیب ارنؤوط و عمر قیام، دار النشر، مؤسسه الرساله، بیروت، 1417 ه، چاپ دوم.
68.نووی، المجموع، دار النشر، دار الفکر، بیروت، 1997 م.
69.نووی، ابن شرف، التقریب، دار النشر، بی تا، بی جا.
70.نووی، محی الدین بن شرف، تهذیب الأسماء واللغات، تحقیق: مکتب البحوث والدراسات، دار النشر: دار الفکر، بیروت، 1996.
71.النووی، یحیی بن شرف، المجموع، دارالنشر، دارالفکر، بیروت،1997 م
72.الواسطی، علی بن محمد (معروف به ابن مغازلی)، مناقب امیر المؤنین علی بن ابی طالب، تحقیق: ابی عبد الرحمن ترکی بن عبد الله الرادعی، دار الاثار، صنعاء، 1424 ه، چاپ اول.
73.یاقوت حموی، معجم الأدباء، دار الغرب الإسلامی، بیروت،1414 ه ق، چاپ: اول.
نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجامعه المدرسین، قم،1365 ش، چاپ: ششم.
74.مجله تراثنا، ش 27، سال 7،1412 ه. ق، مؤسسه آل البیت.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید