نویسنده: دکتر احمد خاتمی
دانشیار دانشگاه شهید بهشتی
چکیده
این مقاله به میزان تاثیرپذیری و بهره مندی کتاب تفسیر کشف الاسرار میبدی از سخنان علی بن ابی طالب (ع) و همچنین کرامات و حکایاتی که از آن حضرت نقل کرده، پرداخته است؛ و ضمن ارائه نمونه هایی از احادیث علوی که با زبان عربی یا با ترجمه فارسی در کتاب مذکور نقل شده، به دیدگاه میبدی درباره کرامات و فضائل علی(ع) نیز اشاره کرده است. انتخاب کتاب کشف الاسرار بدان جهت است که نویسنده کتاب از علمای اهل سنّت بوده و کتاب او نیز در زمره امّهاتِ کتب صوفیه به شمار می رود. علاوه بر این تفسیر کشف الاسرار بی تردید یکی از زیباترین متون نثر فارسی است.
کلیدواژه ها: کشف الاسرار، روایات علوی، عرفان، حدیث.
در میان آثار منثور دینی، آنچه به زبان فارسی نگاشته شده است، نسبت به تالیفات و تحقیقاتی که ایرانیان به زبان عربی داشته اند، اندک است. در ادوار مختلف گذشته، در میان عالمان دینی گه گاه به شخصیتهایی بر می خوریم که بنا به میل باطنی، یا به تشخیص نیازهای اجتماعی و یا به سفارش و خواهش شاهزادگان و شاهان ایرانی، به نگارش متون دینی به زبان پارسی همّت گمارده اند، که از آن جمله می توان به آثاری چون تفسیر روض الجنان و روح الجنان، معروف به تفسیر ابوالفتوح رازی، و یا تفسیر کشف الاسرار و عدّه الابرار، معروف به تفسیر خواجه عبدالله انصاری، اشاره کرد، که هر دو اثر از جنبه های مختلف، از جمله جنبه دینی و قرآنی و جنبه ادبی، حایز اهمیّت فراوانند. این مقاله در صدد است تا به دلایلی که بعضاً اشاره می شود، به میزان بهره مندی و استفاده تفسیر کشف الاسرار از گفتار و رفتار حضرت مولی الموحدین، علیّ بن ابی طالب – علیه السلام- اشاره ای داشته باشد. انتخاب تفسیر کشف الاسرار که بدون شک از زیباترین متون ادب فارسی و از دلنشین ترین متون تفسیر قرآن کریم است، از آن روست که:
اوّلاً: این اثر به زبان فارسی است.
ثانیاً: از مهم ترین متون ادبی و عرفانی به شمار می رود.
ثالثاً: صاحب آن از علمای عامّه است.
رابعاً: نخستین تفسیر کامل قرآن کریم به زبان فارسی است.
تفسیر که به نام خواجه عبدالله انصاری (481-396 ه.ق) مشهور است، در واقع اثر ابوالفضل میبدی- عالم و عارف شافعی مذهب قرن ششم هجری- است که در سال پانصد و بیست هجری قمری به تالیف کشف الاسرار همّت کرده و در اوایل نیمه دوم قرن ششم آن را به پایان برده است.
میبدی تفسیر خود را بر اساس تفسیر الهروی خواجه عبدالله انصاری در ده مجلّد به رشته تحریر درآورده و در ذیل هر سوره، نخست به ترجمه ادبی و تفسیر شرعی و روایی آیات و سپس به تفسیر ادبی – عرفانی آیات می پردازد.
مجموع روایاتی که میبدی به زبان عربی در تفسیر نقل کرده، یکصد و بیست روایت، و مجموع روایاتی که به زبان فارسی نقل کرده، بیست و سه روایت است که بعضی از آنها در نهج البلاغه نیز آمده است.
مجموع حکایات و داستانهایی که از علیّ بن ابی طالب- علیه الصّلوه و السّلام- در کشف الاسرار آمده، بالغ بر سیزده حکایت است. سیصد و هفتاد و هفت بار نیز نام علیّ بن ابی طالب (ع) به صورت علیّ بن ابی طالب، امیرالمؤمنین و ابوالحسن ذکر شده است.
توجّه به میزان بهره گیری از روایات علی (ع)، نشان از ذکاوت مفسّر مذکور، در تبیین آیات الهی دارد.
این مقاله به لحاظ محدودیتهایی که دارد، صرفاً به ذکر نمونه هایی از دیدگاه های میبدی درباره حضرت علی (ع) می پردازد، که عبارتند از:
تقدّم علی (ع) در پذیرش اسلام.
منزلت علی (ع)
دانش و بینش علی (ع)
کرامات و فضایل علی (ع)
و در خاتمه، فهرست روایات عربی و فهرست روایات فارسی منقول از آن حضرت را با ذکر شماره جلد و شماره صفحه ارائه می دهد.
تقدّم علی (ع) در پذیرش اسلام
میبدی در نوبت ثانیه، در ذیل آیه شریفه:
«والسّابقونَ الاوّلونَ مِنَ المُهاجِرینَ» (1) آورده است: … اسمعیل بن ایاز بن عفیف روایت کند از پدر خویش از جدّ خویش- عفیف- گفتا: مردی بازرگان بودم. به روزگار حجّ به مکّه آمدم و به نزدیک عبّاس بن عبدالمطلّب فرود آمدم، که با وی دوستی و برادری داشتم. گفتا: هر دو به ایّام موسم، به منی ایستاده بودیم- من و عبّاس- که مردی جوان تازه روی فراز آمد به وقت پیشین، و ساعتی در آسمان می نگرد؛ آنگه روی به قبله آورد و در نماز ایستاد. هم در آن ساعت کودکی آمد و از راستْ دستِ وی بایستاد و زنی آمد و از پسِ هر دو بایستاد. آن جوان پشت خم داد و در رکوع شد. هر دو در متابعت وی در رکوع شدند. جوان به سجود شد. ایشان نیز به متابعت وی در سجود شدند، و در قیام همچنان و در تشهد همچنان. ابن عفیف رو به عبّاس آورد؛ گفت: یا عبّاس، این عظیم کاری است. این کار ایشان چه کار است و این چه کسان اند اینان؟ عبّاس گفت هذا ابنُ اخی- محمّد بن عبدالله بن عبدالمطّلب. یَزَعمُ انَّ اللهُ تعالی بَعَثَهُ رَسولاً وَ انَّ کنوزَ کسری و قیصر سَتُفتَحُ عَلَیهِ وَ هذَا الغُلامُ ابنُ اَخی- علیّ بن ابی طالب- و هذا المراهُ خدیجه بنت خویلد- زوجه محمّد (2).
منزلت علی(ع)
توجّه به جایگاه علی(ع) و بیان منزلت آن حضرت، از موضوعاتی است که مکرّر در تفسیر کشف الاسرار مدّنظر مفسّر بوده است. برای نمونه، مطلبی را که در ذیل آیه شریفه «وَ اللهُ رَئوفٌ بِالعِبادِ» (3) نقل کرده است و در آن صراحتاً منزلت والای علیِ بن ابی طالب (ع) را معلوم نموده، می آوریم: و گفته اند، که این آیت در شان امیرالمؤمنین علیّ بن ابی طالب (ع) آمد، آنگه که مصطفی هجرت کرد و علی را بر جای خود خوابانید، و ذلک اَنَّ الله تعالی اوحی الی جبرئیل و میکائیل، انّی آخیتُ بَینَکما و جَعلتُ عُمرَ احدِکُما اطوَلُ مَن عُمرِ الاخَر، فَاَیَّکُما یُؤثِرُ صاحِبَه بالحَیوهِ، فَاختارِ کِلاهُما الحیوه، فَاوحی اللهُ الَیهما افَلا کَنتُما مِثلَ علیَّ بن ابی طالبِ، آخییت بَینَه و بَینَ نبیّی محمّدٍ (ص) فَبات عَلی فِراشِه یَفدیه بِنفسه، و یُؤثِرُُه بِالحَیوه. اهباطا الی الارض فَاحفَظاهُ مِن عَدوّه، فَنَزَلا، وَ کانَ جبرئیلُ عِندَ رَاسِ علیٍّ، وَ میکائیلُ عِندَ رِجْلَیهِ، و جبرئیلُ یُنادی «بَخٍ بَخٍ مِن مِثلِک یَابنَ ابی طالب، یباهی اللهُ- عزّ و جلّ- بِکَ المَلائِکَهُ.» فَاَنزَلَ اللهُ- عزّ و جلّ- عَلی رَسولِه و هو متوجّهٌ الی المدینهِ فی شان علیٍّ: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یشتری نَفْسَهٌ…» (4).
دانش و بینش علی (ع)
جمله ویژگیهای برجسته امام علی (ع)،علم اوست. اعلمیّت حضرت به گونه ای است که حتّی دشمنان سرسخت ایشان نتوانسته اند آن را کتمان کنند. میبدی با وقوف به مدارج علمی آن حضرت، در لابه لای تفسیر خود به نقل کلمات ایشان پرداخته و از خرمن دانش الهی و علوم لدّنی حضرت خوشه چینی کرده است. در اینجا به ذکر چند نمونه از آن بسنده می شود:
1- در ضمن تفسیر سوره حمد، به حکایتی از امام مسلمانان، علیّ مرتضی، می پردازد که مشکل را برای فردی جهود حل می کند:» بوبکر نقّاش حکایت کرد از امام مسلمانان، علیّ مرتضی (ع)، که روزی جهودی مرا گفت: در کتاب شما آیتی است، بر من مشکل شده؛ اگر کسی آن را تفسیر کند تا اشکال من حل شود، من مسلمان شوم. امام گفت: آن چه آیت است؟ گفت: «اهدِنا الصِّراطَ المُستقیم». نه شما می گویید که به راه راستیم و دین روشن؟ اگر چنین است و بر شک نه اید، در دین خویش چرا می خواهید و آنچه دارید، چرا می جویید؟ امام گفت: قومی از پیغامبران و دوستان خدا پیش از ما به بهشت رفتند و به سعادت ابد رسیدند. ما از الله می خواهیم تا آن راه که به ایشان نمود، به ما نماید، و آن اطاعت که ایشان را بر آن داشت تا به بهشت رسیدند، ما را بر آن دارد، تا ما نیز بر ایشان در رسیم و در بهشت شویم. گفتا آن اشکال وی حل شد و مرد مسلمان گشت (5) ».
در ضمن تفسیر آیه 147 از سوره «نساء»، با ذکر داستانی، فراست و ذکاوت علیّ بن ابی طالب را مطرح می کند و روحیه علم گرایی و پرهیز از خرافات را در آن حضرت نشان می دهد: «و در تحقیق فراست اولیا روایت کنند که امیرالمؤمنین علی (ع) روزی قدم در رکاب مرکب می کرد تا به غزاه شود. مردی منجّم بیامد و رکاب او گرفت، گفت: یا علی! امروز به حکم نجوم، در طالعِ تو نگاه کردم و تو را رویِ رفتن نیست؛ که تو را نصرت نخواهد بود. علی (ع) گوید: دور، ای مرد از برِ مرکب من! حید کرّار بدان قدم در رکاب کرده است تا چون تویی رکاب او گیرد و باز گرداند؟ دور باش از بر من، که اندیشه سینه من، کم از آن اثر نکند که خورشید در فلک. اگر فلک را از بهر کاری در گردش آورده اند، ما را نیز هم از بهر کاری در روش آورده اند. کسی را که دقیقت او حقیقت بود، و ثوانی او سبع مثانی بود، و اصطرلاب او دل او بود، اندیشه وی کم از رای تو بود؟ من بدین حرب خواهم شد، و جز امروز حرب نخواهم کرد، که مرا به فراست باطن معلوم شده است که از این لشکر من نُه کشته شود. و الله که دَه نَبود! و از لشکر دشمن نُه بجهند. والله که ده نبود (6)!»
3- و باز از بیان آن حضرت در تبیین مسائل تاریخی بهره می گیرد و علم و دانش او را بر مسائل پیشینیان و تاریخ گذشتگان می ستاید و آن را دلیل محکم برای بیان مطالب خود می داند. از جمله در ضمن شرح قصّه اصحاب کهف و روایات متعدّد و مختلفی که درباره آنها وارد شده است، از روایات امیرالمؤمنین علی (ع) بهره می گیرد و بدان استناد می کند: «علماء صحابه و تابعین و ائمّه دین در آن مختلفند و در روایات و اقوال ایشان اختلاف و تفاوت است. قول امیرالمؤمین علی (ع) آن است که اصحاب الکهف قومی بودند در روزگار ملوک طوایف، میان عیسی (ع) و محمّد (ع)، و مسکن ایشان زمین روم بود در شهر افسوس، گفته اند که آن شهر امروز طرسوس است، و اهل آن شهر بر دین عیسی بودند و کتاب ایشان انجیل بود، و ایشان را ملکی بود صالح. تا آن ملک بر جای بود، کار ایشان بر نظام بود و بر دین عیسی راست بودند. چون آن ملک از دنیا برفت، کار بر ایشان مضطرب گشت و سر به باطل و ضلالت و تباهکاری در نهادند و بت پرست شدند، و در میان ایشان قومی اندک بماندند متواری از بقایای اهل توحید که بر دین عیسی بودند. و پادشاه اهل ضلالت در آن وقت دقیانوس بود؛ جبّاری متمرد، کافری بت پرست. قومی گفتند دعوی خدایی کرد و خلق را بر طاعت خود دعوت کرد. و این دقیانوس با لشکر و حشم فراوان از زمین پارس آمده بود و این مدینه افسوس دارالملک خود ساخته، و هر کس سر در چنبر طاعت وی نیاوردی و از دین وی برگشتی، او را هلاک کردی…» (7)
کرامات و فضایل علی (ع)
در تفسیر کشفالاسرار، حکایات و روایات متعدّدی است که دلالت بر فضایل و کرامات حضرت دارد. از آن جمله است داستانی که در فتح خیبر نقل می کند و علی (ع) را تنها فاتح آن می داند، که با امدادهای غیبی از عهده آن کار برآمد پس از آن که ابوبکر و عمر از فتح آن عاجز ماندند.
ابوبکر تمامِ آن روز جهد کرد و حصار گشاده نیامد. دیگر روز به عمر داد؛ هم گشاده نیامد. رسول گفت: والله لَاعطینّ الرّایهَ غداً رَجُلاً یٌحِبُّهُ الله و رسوله. پس دیگر روز علی را بخواند و عَلم به وی داد. علی رفت و عَلم بر درِ حصارِ خیبر بزد. جهودی بر بامِ حصار آمد؛ گفت: مَن انتَ: تو کیستی؟ گفت: من علی ام. جهود گفت: علای شد این کار به حقّ موسی و توریه. پس علی به تایید الهی و قوّت ربّانی در حصار به دست گرفت و از بومِ حصار برکند و بینداخت؛ چنان که زلزله در حصار خیبر افلتا. بورافع گوید- مولی رسول- که: با من هفت تنِ دیگر از مبارزان عرب بودند. خواستیم که در از یکجانب به دیگر جانب گردانیم؛ نتوانستیم. گویند که حلقه آن چهار صد مَنْ بود و بعد از آن، علی رفت تا آن حلقه بر گیرد و نتوانست؛ از آنکه آنگه که می برَ کند، جبرئیل با وی بود به معاونت. پس علی گفت: ما قَلَعتُها بقوَّهٍ جسمانیَّه انَّما قَلَعْتُها بِقوَّهٍ رَبّانیّه (8)».
همچنان در باب فضایل آن حضرت، در ذیل روایت مشهور مَن کُنتُ مَولاه فَعلیُّ مَولاه از قول رسول اکرم(ص) می گوید: «هر که مرا در دین و اعتقادْ با وی پیوند است و دوستی، علی را با وی پیوند است و دوستی؛ و این شرف فضل علی (ع) را گفت».
و در ادامه می نویسد: «و مِن فَضائِلِ علیِّ (ع) ما رُوِیَ عِمران بن حَصین اَنَّ النبیّ (ص) قال: «انّ علیَّاً مَنّی و اَنَا مِنه، وَ هُو وَلیُّ کُلِّ مؤمنِ بَعدی». و عَن ابن عُمر قال: «آخی رسول اله (ص) بَین اصحابِهِ، فَجَاءَ علیُّ تَدمَعُ عَیناه، هذا عَلیُّ ولیُّکم، اللهمَّ والِ مَن والاه، وَ عادِ مَن عاداه، فَقالَ آخَیتُ بَین اصحابِک وَ لَمْ تُؤاخ بَینی و بَین احد فقال رسول الله (ص): «انت اخی فِی الدُّنیا وَ الاخِرَه»، و قال «انتَ مِنّی بِمَنزَلَهِ هارونَ مِن موسی الاّ انّه، لا نبیَّ بَعدی». وَ رُوِیَ الرّضا عن آبائه عن علی (ع) قال: «قالَ لی رسولُ اللهِ (ص): لَیس فی القیامهِ راکبٌ غَیرُنا، وَ نحنُ اربعهٌ، فَقامَ الیهِ رَجُلٌ مِنَ الانصارِ فَقالَ فِداکَ ابی وَ امّی! انت و مَن؟ قالَ: انا عَلَی البُراق، و اخی صالحُ عَلی ناقَهِ اللهُ الّتی عُقِرَتْ، وَ عمّی حمزهُ عَلی ناقَتی العَبضاء، و اخی عَلیُّ عَلی ناقهٍ مَن فَوقِ الجَنَّهِ، و بِیَدهِ لَواءُ الحَمدِ یُنادی: لا الهُ الَّا الله، محمّدٌ رسولُ الله نودِیَت مِن بَطنانَ العَرشِ: نِعمَ الابُ ابوکَ ابراهیم الخلیل، وَ نِعمَ الاخُ اخوکَ علیُّ بن ابی طالب»! وَ عَن ابی سعید الخِذْری قال: نَظَرَ رسولُ الله (ص) فی وَجْهِ عَلیِّ بن ابی طالب، فَقالَ: «کَذَبَ مَن یَزعَمْ اَنَّه یُحِبُّنی وَ هو یُبغِضُکَ». علیّ مرتضی، ابن عمّ مصطفی، شوهر خاتون قیامت- فاطمه زهرا- که خلافت را حارس بود، و اولیا را صدر و بدر بود، چنان که نبوّت به مصطفی ختم کردند. خلافت خلفاء راشدین به وی ختم کردند خاتمت نبوّت و خاتمت خلافت، هر دو به هم از آدم به میراث همی آمد، عصراً بعدِ عصر؛ تا به عهد دولت مصطفی، خاتمت نبوّت به میراث به مصطفی رسید و خاتمت خلافت به علی مرتضی رسید. رقیق عصمت و نبوّت بود. عنصر علم و حکمت بود. اخلاص و صدق و یقین و توکّل و تقوا و ورع، شعار و دثار وی بود. حیدر کرّار بود. صاحب ذوالفقار بود. سیّد مهاجر و انصار بود. روز خیبر، مصطفی گفت: «لَاُعطینّ هذِهِ الرّایه غداً رَجُلاً یُفتَحُ اللهُ عَلی یَدَیهِ، یُحِبُّ الله و رسولَه، و یُحبُّهُ اللهُ و رسولُه». فردا این رایتِ نصرتِ اسلام به دست مردی دهم که خدا و رسول را دوست دارد، و خدا و رسولْ او را دوست دارند. همه شب صحابه در این اندیشه بودند که فردا علم اسلام و رایت نُصرت لا الهُ الّا الله به کدام صدّیق خواهد سپرد. دیگر روز مصطفی گفت: «اینَ علیِّ بن ابی طالب؟» گفتند: یا رسولَ الله، هُوَ یَشتَکی عَینَیْهِ: چشمش به درد است. گفت: او را بیارید. بیاوردند. زبان مبارک خویش به چشم او بیرون آورد. شفا یافت و نوری نو در بینایی وی حاصل شد، و رایت نصرت به وی داد. علی گفت: «یا رسول الله، اُقاتِلُهُمْ حَتّی یَکونوا مِثلُنا»: ایشان را به تیغ چنان کنم که یا همچون ما شوند، یا همه را هلاک کنم. رسول گفت: یا علی، آهسته باش و با ایشان جنگ بر اندازه ناکسی و بیقدریِ ایشان کن، نه بر قدر قوّت و هیبت خویش. یا علی، ادعهم الی الاسلام وَ اخبرهُم بِما یَجِبُ عَلَیهِم مِن حقِّ اللهِ فیهُ، فَوَاللهِ لَاِن یهدی اللهُ بِکَ رَجُلاً واحداً خَیرٌ لَکَ مَنْ انْ یَکونَ لَکَ حمر النّعم». (9)
و در ذیل آیه شریفه «مَنْ ذَالِّذی یُقْرِضُ اللهَ قَرْضاً حَسَناً» (10) به داستان همکاری زیبای حضرت فاطمه زهرا (س) و علیّ بن ابی طالب در کمک به سائل و نتایج مطلوب ناشی از معامله کردن با خدا می پردازد و می نویسد: «روزی علی مرتضی (ع) در خانه شد. حسن و حسین پیش فاطمه زهرا می گریستند. علی گفت: یا فاطمه، چه بوده است این روشنایی چشم و میوه دل و سرور جان ما را که می گریند؟ فاطمه گفت: یا علی، مانا که گرسنه اند؛ که یک روز گذشت تا هیچ چیز نخورده اند. و دیگی بر آتش نهاده بود. علی گفت: آن چیست که در دیگ است؟ فاطمه گفت: در دیگ هیچ چیز نیست مگر آب تهی. دلخوشیْ این فرزندان را بر سر آتشی نهادم، تا پندارند که چیزی می پزم. علی (ع) دلتنگ شد. عبائی نهاده بود؛ برگرفت و به بازار برد و به شش درم بفروخت و طعامی خرید. ناگاه سائلی آواز داد که «مَن یُقرِض اللهَ یَجدْهُ مَلیّاً وَفیّاً». علی (ع) آنچه داشت، به وی داد. باز آمد و با فاطمه بگفت. فاطمه گفت: نوشَت باد یا اباالحسن، که توفیق یافتی و نیکو چیزی کردی، وتو خود همیشه با خیر بوده ای و با توفیق. علی بازگشت تا به مسجد رسول شود و نماز کند. اعرابی ای را دید که شتری می فروخت. گفت: یا اباالحسن، این شتر را می فروشم؛ بخر. علی گفت: نتوانم؛ که بهای آن را ندارم. اعرابی گفت: به تو فروختم تا وقتی که غنیمتی در رسد یا عطائی از بیت المال به تو درآید. علی آن شتر را به شصت درم بخرید و فرا پیش کرد. اعرابی دیگر پیش وی درآمد؛ گفت: یا علی، این شتر به من فروشی؟ گفت: فروشم. گفت به چند؟ گفت: به چندانک خواهی. گفت به صد و بیست درم خرید. علی گفت: فروختم. صد و بیست درم پذیرفت از وی و به خانه باز شد. با فاطمه گفت که از این شصت درم با بهای شتر دهم به اعرابی و شصت درمْ خود به کار بریم. بیرون رفت به طلب اعرابی. مصطفی را دید. گفت: یا علی، تا کجا؟ علی قصّه خویش بازگفت. رسول خدا شادی نمود و او را بشارت داد و تهنیت کرد؛ گفت: یا علی، آن اعرابی نبود؛ آن جبرییل بود که فروخت، میکائیل بود که خرید، و آن شتر، ناقه ای بود از ناقه های بهشت. این آن قرض بود که تو به الله دادی و درویش آن را بنواختی، و قد قال الله- عزّ و جلّ- «مَنْ ذَالَّذی یُقْرضُ اللهَ قَرْضَاً حَسَناً» (11)
و باز در ذکر فضایل علی (ع)به “ردّ الشمس” اشاره می کند و آن را معجزه ای برای علی بن ابی طالب می داند؛ چنان که این معجزه برای سلیمان پیامبر پیدا شده بود. می نویسد: :«در خبر است که مصطفی – صلواتُ الله و سلامُه علیه- سر بر کنار علی نهاد و بخفت. علی (ع) نمازِ دیگر نکرده بود. نخواست که خواب بر رسول قطع کند. مردِ عالم بود؛ گفت: نمازْ طاعت حقّ، و حرمتّ داشتِ رسولْ طاعت حق. همچنان می بود، تا قرصِ آفتاب به مغرب فرو شد. مصطفی (ص) از خواب درآمد. علی گفت: یا رسول الله، وقت نماز دیگر فوت شد و من نماز نکردم. رسول گفت: ای علی، چرا نماز نکردی؟ گفت: نخواستم که لذّت خواب بر تو قطع کنم و جبرئیل آمد که یا محمّد، حق- تعالی- مرا فرمود تا قرصِ آفتاب را از مغرب باز آرم تا علی نمازِ دیگر به وقت بگزارد. بعضی یاران گفتند: قرص آفتاب را چندان باز آورد که شعاع آفتاب دیدیم که بر دیوارهای مدینه می تافت (12)».
در پایان، به روایتی که میبدی از حضرت علی (ع) در ذیل آیه شریفه: «یا ایُّها الّذین آمَنوا اذا ناجَیْتُمُ الرّسولَ فَقَدِّموا بَیْنَ یَدَیْ نَجْویکم صَدَقهً» (13) نقل کرده و جامع همه فضایل آن حضرت است، اشاره می کنیم: «امیرالمؤمنین علی (ع) گفت در بعضی روایات که: چون این آیت فرو آمد، یک دینار به صدقه دادم و ده سؤال از رسول خدا کردم. گفتم: یا رسول الله، کیفَ اَدعواللهَ: خدای را- جلّش جلالُه-چون خوانم و چگونه پرستم؟ گفت: بِالصِّق و الوِفاء. عهدی که روز «بلی» (14) با وی رفته، به وفای آن باز آیی و در گفتار و کردار خود صدق به جای آری. آنچه نمایی، داری(15) و آنچه گویی، کنی و از آنجا که آواز دهی، باشی. گفتم: ما اسالُ اللهَ: از خدا چه خواهم؟ گفت: السّلامهُ فی الدُّنیا و الآخره: در دنیا و آخرت، سلامت دل از آفات بشریت و عافیت تن از انواع بلیّت. گفتم: ما اَصنَعُ لَنَجاتی؟ : چه کنم تا در انجمن رستاخیز از رستگاران باشم؟ ایمن از فزعات قیامت و رسیده به درجاتِ جنّت؟ گفت: کُلْ حلالاً و قُل صدقاً: آنچه خوری، حلال خور و آنچه گویی، صدق گوی. حرام را به خود راه مده، که حرام بدْ سرانجام بود. از دروغ بپرهیز، که هر که دروغ گوید، در دو جهان بدنام بود. گفتم: مَالحیلهُ؟: حیلت چه کنم تا آن بود که من خواهم؟ گفت: ترکُ الحیله حیلهٌ: حیلت بگذار و بدان که همه آن بُود که الله خواهد و حیلت و تدبیر بنده هرگز با تقدیرِ الله بر نیاید. گفتم: ما علیّ؟ بر من چیست از احکام تا بگزارم؟ و از عهده آن بیرون آیم؟ گفت: امر الله و رسوله به هرچه الله فرمود از واجبات و مفروضات و هرچه رسول گفت از مسنونات و مندوبات. گفتم: مَالرّاحهُ؟: آسایش و راحت چیست؟ قال: الجَنَّهُ. گفت: راحت آن است که در بهشت با نعمت، فرود آیی و از دوزخ با عقوبت، ایمن شوی. گفتم: مالسّرور؟ قالَ الرؤیهُ: گفتم: شادی چیست و آن شادکامی کی؟ گفت: شادی، آن شادی که شب فراق به سر آید و صبح وصال از مطلع اقبال برآید و بنده شاهد جمال ذوالجلال بیند. گفتم: مَالحقُّ؟ قالَ: الاسلامُ: گفتم: آن حق که باطل را در آن راه نیست، چیست؟ گفت: دین اسلام. گفتم: مَالفسادُ؟ قالَ: الکُفرُ: آن فساد و تباهی که از راستی و پاکی دور است، چیست؟ گفت: کفر ورزیدن و حق بپوشیدن. گفتم: مَالوفَاءُ: وفا چیست و مرد وفادار کیست؟ قال: شَهادهُ انْ لا اله الّا الله: گفت: کلمه شهادت گفتن و بر ایمان و توحید و اخلاص مستقیم بودن».
فهرست روایات و حکایات علوی
الف: عربی
آمَنَ قریشاً انْ تکون الخلافه الّا فیهم 10: 626
آمین خاتَمُ رَبِّ العالمین یَختُم به دُعاء عَبدِهُ المؤمنِ [وَ قیل] یَختُم بِهِ بَراءَهِ اهلِ الجَنَّه مِنَ النّار 1: 23
آیهٌ فی کتابِ اللهِ لَمْ یَعَملْ بِها احدٌ قَبلی وَ لا یَعلَمْ بِها احدٌ بَعدی وَ هِیَ آیَهُ المُناجاهِ 10 :21
احذَروا نَفَارَ النِّعَمِ فَما کلُّ شاردٍ بِمرَدودٍ 3: 135
اَدُوا الامانهَ وَلَوْ الی قاتل اولادِ الاَنبیا 2: 170
اذا اشتکی احدُکم شَیئاً فَلْیَسال امراتِهِ ثَلاثه دَراهم مِن صِداقها و … 2: 412
اذا وَصَلَتْ الَیکُم اطرافَ النِّعَمِ فَلا تَنفَروا اقصاها بِقِلَّهِ الشُّکرِ 3: 135
اراد اللهُ اَنْ یَظْهَرُ کِرامَتَهُ عَلَی المؤمنین، فَلَو لَم یَکُنْ ابلیسُ وَ وَسوَسَتِهِ لما… 2 :701
اربَعَهُ آلافٍ فَمادونَها نَفَقَهٌ وَ ما فَوقَها کَنْزُ و الکَنْزُ جَمعُ الشَّیءِ وَ تَکنیفِه 4: 126
اَفَحَسِبْتُم انَّ المَوتَ لَا یَعلَمُکم و القَبرُ لا یَضُمُّکم وَ القیامهٌ لا تَجمَعُکم وَ الربُّ لا یَقْضی… 6: 437
افضلُ الجَهادِ الاَمرُ بِالمعروف وَ النّهیِ عَنِ المُنکَرِ وَ شَنَآنُ الفاسقین، فَمَن امر… 2: 234
اُقاتِلُهُم حَتّی یَکونوا مِثلُنا. فقال: علی رُسُلک حتّی تَنزلَ بِساحَتِهم… 3: 494
الا لا یتبع مُدبراً وَ لا یوقَفٌ عَلی جریحٍ 9: 252
«البَحر المَسجور» بَحرٌ تَحتَ العرشِ غمره کَما بَینَ سَبع سَمواتِ الی سَبع ارضَین…. 9: 333
الدّنیا تَضُرُّ و تغرُّ و تَمُرُّ 162:8
الرَّحمن الرَّحیم ینفی بِهِما القنوطِ عَن خَلقه فَلَهُ الحمد 13:1
السّحت خمسَهُ عشر: الرّشوهٌ فی الحُکم، و مهر البَغی، و حُلوان الکاهِن… 119:3
السّلامُ عَلَیکُم یا اهلَ القبورِ، اموالُکم قُسِمَتْ و دورُکم سُکِنَتْ و نساءُکم نُکِهَتْ… 316:1
الفَرقُ بَینَ صَلَواتِنا و صَلوهِ اهلِ الکتابِ الوَسوسهٌ، لِانَّ الشَّیطانَ فَرَغَ مِنهُم و مِن عِلمِهم 701:2
النّحرُها هُنا «فَصَلِّ لِرَّبکَ وَ انحَر» وَضَعْ الیَدَین فی الصّلوه علی النحر 638:10
النَّسبُ ما لا یَحِلّ النِّکاحِهِ، و الصَّهرُ ما یحلُّ نِکاحِه، فالنَّسبُ ما یوجِبُ الحُرَمهُ… 49:7
النَّعَمُ سِتَّهٌ: الاسلام، و القرآن، و محمّد، و السِّتر، و العافیه، و الغَنی عَمّا فی ایدی النّاس 410:1
انّ الایمانَ یَبدو لمظّهً بیضاءَ فی القلب، کُلّما ازداد الایمانَ ازدادتْ بَیاضاً… 352:2
انّ البرقَ مَخاریقٌ مِنَ النّار فی ایدیَ الملائکه تُزَجُر بِهَا السّحاب 173:5
انّ المؤمنَ اذا قُبِضَ المَلَکُ روحَهُ انتَهی بِهِ الی السَّماء و َ قالَ یا ربُّ عَبدُک فَلانٌ …. 140:6
انّ رجلا و امراه ایتا علیّاً، مع کلّ واحد منهما قیامٌ من الناس، فقال علی…. 2: 494
انّ عثمانَ مِنَ الذّین آمَنوا و عَمِلو الصّالحاتَ ثُمّ اتَّقوا و آمَنوا ثُمّ اتَّقوا و احسنوا 227:3
انّ علیّاَ سمع رجلاً یقول فی ناحیه المسجد «لا حکم الّا الله» فقال علی: کلمه حق ارید بها باطل… 252:9
انَّ علیّاً (ع) سَمِعَ رَجُلاً یَقولُ فی ناحیهِ المَسجدِ: لا حُکمَ الّا لله. فَقالَ: کلمهٌ حقّ اُریدُ بها باطل…. 252:9
انّ علیّاً (ع) عنه سُئِلَ کَیفَ یُحاسِبُهُم فی حالهٍ واحِدهِ، فَقَالَ کَما یُرزِقُهم فی حالهٍ واحدهٍ 540:6
انّ علیّاً (ع) قالَ لمّا ماتَ ابوطالبُ اتیتُ رسولَ اللهِ فَقُلتُ: یا رسولَ الله (ص) انّش عَمَّک…. 222:4
انّ علیّاً (ع) مرّ عَلی رَجُلٍ وَ هُو یَزِنُ الزّعفرانَ و قَد ارجَحَ فَکَفا المیزان. ثمّ قال… 314:10
انّ علیّاً (ع) مرّ عَلی رَجُلٍ وَ هُو یَزِنُ الزّعفرانَ و قَد ارجَحَ فَکَفا المیزان. ثمّ قال: اقم الوزن بالقسط… 314:10
انّ علیّ بن ابی طالب قضی بقضیّه، فقال رجل من ناحیه المسجد یا امیر المؤمین لیس القضا… 113:5
انّ فی الجَنّهِ لُؤلُؤتَین الی بَطنانِ العَرشِ، واحدهٌ بَیضاءُ، و الاُخری صَفراءُ، فی کلِّ… 111:3
انّ قبرَ هودِ بِحَضر موتِ فی کثیبِ احمر 656:3
انّکم تَقُرّونَ الوَصیَّهَ قَبلَ الدَّینِ و بَدا رسولُ اللهِ (ص) بالدَّینِ قَبلَ الوصیّهِ 439:2
انّ لِلباطلِ جَولَهٌ ثمَّ یَضْمَحِلُ 31:2
انّما اخذَتُهم الرَّجفهُ مِن اجلِ دَعویهم عَلی موسی قتل هارون، و ذلک انّ موسی و …. 755:3
انّما مَثَلُ العُلَماء کَمَثَلِ الا کفّ اذا قُطِعَتْ کفّ لم تعد 215:5
انّه (علیّ بن ربیعه) شهد علیّاً (ع) حین رکب، فلا وضع رجله فی الرّکاب، قال: بسم الله… 54-55:9
انّی لَارجو ان اکون انا و عثمانُ و طلحهٌ و زبَیرُ مِن الّذینَ قال اللهٌ: و نَزَعْنا… 615:3
اوحی اللهُ الیهَ (ص) یا محمّدُ لَو لا انّی اُحبُّ مُعاتبهَ اُمَتِّک لمّا حاسبتُم 359:3
اوّل مَن یَکسا یومَ القیامهِ ابراهیمُ قَبطیتَین و النّبی…. 633:3
اولیاءُ الله قومٌ صَفَرُ الوُجوهِ مِنَ السَّهر، عَمَشَ العیونِ مِنَ العِبَر، حَمَضَ البٌطونِ مِنَ الخوی… 4: 310-309
ایّاکم و َ الخُصوماتَ فَانَّها تمحقُ الدّینَ 2: 673/3: 61
انا اوَّلُ مَن یجثو الخُصومه بَینَ یَدَی اللهِ- عزّ و جلّ- یوم القیامه 348:6
بَخ بَخٍ مِن مِثلِک یَابن ابی طالب، یبا هی الله- عزّ و جل- بک الملائکه 554:1
بسم الله فاتقهٌ للرّتوق، مسهّلهٌ للسّرور، شفاءٌ لما فی الصُّدور 113:8
بَعَثَ الله رسولاً اسود لم یقصّه فی القرآن 497:8
تتشّقق (السّماء) مِن المجرّه و المجرّه باب السّماء و انشقاق السّماء من علامات القیامه 427:10
تمام النّعمه الموت علی الاسلام 410:1
جاء (هذه الآیه: انّ الّذین اجرموا: …) فی نفر من المسلمین الی النّبی (ص) فسخّر منهم المنافقون… 419:10
خلیلان مؤمنان و خلیلان کافران، فمات احد المؤمنین فقال یا ربّ… 82:9
خیار هذه الامّه الّذین الّا یشغلهم دنیا هم عن آخرتهم و لا آخرتهم عن دنیاهم 209-210: 5، 473
خیر بئر فی النّاس بئر زمزم و شرّ بئر فی الناس بئر بلهوت فی ذلک الوادی الّذی، بحضر موت 160:9
خیر وادیین فی اُناس وادٍ بمکّه و وادٍ نزل به آدم بارض هند و شرّ وادیین… 160:9
دار البوار بدر 258:5
دخلت (ابی عبیدالله الجدلی) علی علیّ بن ابی طالب (ع) فقال: یا اباعبدالله الّا انبّئک بالحسنه… 263:7
دخل علیُّ (ع) علی رجل یعوده، فقال انّی ارید ان اصوی فقال علیُّ انَّ الله تعالی یقول… 477:1
روّحوا هذه القلوب و اطلبوا لها طرایف الحکمه فانّها تملّ الابدان 363:1/ 497:7
سئل علیّ بن ابی طالب (ع) عن سحان فقال: کلمه رضیها الله لنفسه 476:9
سبحان الله کلمهٌ احبّها الله و رضیها و قالها لِنفسه و احبّ ان یقال له، و لم تقل الّا لربّنا… 107:2
سوره الانعام مَن قرآنها فقد انتهی فی رضا ربِّه 285:3
طهرّوا بیوتَکم من نسج العنکبوت فانّ ترکه فی البیوت یورث الفقر 393:7
عاش (ذو القرنین) مائه سنه فقتل ثمّ احیاه الله و عاش مائه اخری فصحب فی الدّنیا قرنین 736:5
عجبتُ لمن یقنط و معه النّجاه 681:2
علی (ع) عُلّم علماً علّمه رسول الله (ص) و رسول الله (ص) علّمه الله- عزّ و جلّ- فعلم النّبی (ص) 686:10
عنّ علیّ بن ابی طالب سئل و هو القدوه فی قتال اهل البغی عن اهل الجمل و صفّن امشرکون هم… 252:9
غرّی غیری یا دنیا فقد تَبَتُّک ثلاثاً 598:2
قال سلیمان بامر الله- عزّ و جلّ- للملئکه الموکّلین بالشّمس… 349:8
قال محمّد بن الحنفیّه قُلتُ لابی انت التّالی، قال: و ما تعنی بالتّالی. قلت قوله سبحانه… 366:4
قال محمّد بن الحنفیّه قُلتُ لابی انت التّالی، قال: و ما تعنی بالتّالی. قلت قوله سبحانه… 366:4
قیل لعلیّ (ع) ما «الخنّس الجوار لکنّس؟» قال هی الکواکب تخنّس بالنّهار فلا تری… 397:10
قیمه کلِّ امری ء ما یحسنه 520:7
کان (علی علیه السّلام) یقول فینا اهل بدر نزلت هذه الآیه الا یمسّهم فیها و ما هم منها بمخرجین… 320:5-321
کان علی (ع) یتوضّا الکلّ صلوه و یقرأ هذه الآیه: یا ایّها الّذین آمنوا اذا قمتم… 37:3
کان عندی عشره دراهم، فکنت اذا ناجیت النّبی (ص) تصدّقت بدرهم فنسخت و لم یعمل بها احد غیری 21:10
کان لعلیّ بن ابی طالب کرّم الله وجهه ثلث لو کانت لی واحده منهنّ کانت احبّ الی من حُمر النعم… 21:10
کان للمجوس علم یعلمونه و کتاب یدرسنه و انّ ملکهم سکر فوقع علی ابنَتِهِ او اُختِه… 115:4
کلّ مطیع یکال له کیلاً و یوزن له وزناً الّا الصّابرین فانّه یحثی علیهم حثیاً 393:8
لا تتفرّقوا فالجماعه رحمهٌ و الفرقه عذابٌ 10:9
لا تحزن علی الدّنیا فانّ الدّنیا ستّه اشیاء: مطعومٌ و مشروبٌ و ملبوسٌ و مشمومٌ و …. 496-497: 9
لا جمعه الّا فی مصر جامع 101:10
لا و الّذی فلق الحبّه و برا النّسمه 432:3
لا یدخل الجنّه الّا نفس مسلمه و لا یحجّ بَعدَ العام مشرک و لا یطوف… 89:4
لتفرقنَّ هذه الامّه علی ثلاث و سبعین فرقه کلّها فی النّار الّا واحده 232:2
لقد سمعنا فی المسجد همهمه و لم نرلهم شخصاً فسمعنا هاتفاً تهتفّ… 246:6
لکلّ مؤمنه مطلقه حرّه او امّه متعه و تلا هذه الآیه و للمطّلقات متاع… 648:1
لمّا اهبط آدم (ع) من الجنّه الی الارض، احرقته الشّمس فاسودٌ جسده، فاتاه جبرئیل 484:1
لمّا نزلت «بسم الله الرّحمن الرّحیم» ضجّت جِبالُ الدّنیا حتّی کنّا نسمعُ دوّیها…. 402:2
لن یبعث الله نبیّاً آدمَ و من یعده الّا اخذت علیه العهد فی محمّد و امره، و … 180:2
ما اخذ الله علی اهل الجهل اَن یتعلّموا حتّی اخذ علی اهل العلم ان یُعلّموا لانّ… 374:2
ما اری رجلاً ولد فی الاسلام او ادرک عقله الاسلام یبیت ابداً حتّی یقرء… 687:1
مات خزّان الاموال وَ هم احیاء و العلماء باقون ما بقی الدّهر، اجسادهم مفقوده… 470:7
مازلنا نشک فی عذاب القبر حتّی نزلتْ «الهیکم التّکاثر» الی قوله… 598:10
ما قلعتها (باب الخیبر) بقوّه جسمانیّه: انّما قلعتها بقوّه ربّانیّه 214:9
مسکین ابن آدم ینظر بشحمٍ و یتکلّم بلحمِ و یسمع بعظمٍ… 158:4
مِنَ السّنه ان لا یقتل مسلم بکافرو ان لا یقتل حرّ بعبد 473:1
مَن احبّ ان یکال له غداً بالکیل الاوفی فلیکن آخِر کلامه حین یقوم من مجلسه… 313:8
من وَسَّعَ عَلَیه دنیاء و لم یعلم انّه مکر به فهو مخدوع عن عقله 22:2
و الله ما علم عدوّ الله و انّما علم موسی و الاوّل اظهر لانّ علم موسی لا یکون حجّهً علی فرعون 629:5
هذه معصیه ما عصی الله تعالی بها الّا امّه واحده فاهلکهم، و انّی اری ان یحرق بالنّار 673:3
هو (مسجد الحرام) اول بیت وضع للنّاس مبارکاً و هدی للعالمین 213:2
یا باعمر! اتدری علی کم افترقت الیهود؟ قلت: الله و رسوله اعلم. قال: افترقت علی احدی… 531:3
یا صفراء اصفریّ و یا بیضاء و غرّی غیری 453:5
یا عبدالله اتّق الله و لا تنافق فاِنّ المنافقین شرّ خلیفه الله 80:1
یا لَیت امّی لم تلدنی و یا لَیت السّباع مزّقت جلدی و لم اسمع بذکر جهنّم 332:5
یا من لا یعلم احد من خَلقه کَیف هو غیره 463:6
یبدو الایمان لمظه فی القلب کلّما ازداد الایمان ازدادت اللّمظه 238:4
یخرج الرّوح عند النّومِ و یبقی شعاعِه فِی الجسد فبدلک یری الرّؤیا فاذا انتبه… 421:8
یُرسَل علی النّاس یوم القیامه ریحٌ منتنهٌ یتاذّی بها کلُّ بَرّ و فاجر، فتاخذ بانفاس النّاس 479:2
ب: فارسی
از ایشان (یاجوج و ماجوج) گفته که از ایشان کس هست که بالای ایشان یک شیر است و هست که… 743:5
از مهاجران هیچ کس با پدر و مادر در اسلام مجتمع نشد، مگر بوبکر صدّیق، و ربّ العزّه او را وصیّت کرد…. 149:9
اگر الله خواستی که امّت احمد را عذاب کند، ماه رمضان به ایشان ندادی و نه سوره «قل هو الله احد» 496:1
امیرالمؤمنین علی (ع) را پرسیدند از قدر؛ گفت: سرّ الله فلا تکشفه بحر عظیم فلا تلجه 234:6
امیرالمؤمنین علی (ع) به قومی بگذشت که شطرنج می باختند… 14:3
امیرالمؤمنین علی (ع) دیناری بر دست نهاد؛ گفت: یا صفراء اصفری و یا بیضاء … 453:5
امیرالمؤمنین علی- علیه السّلام- به جماعتی درویشان گذر کرد. آن هیبت دیدار ایشان… 81:2
امیرالمؤمنین علی (ع) مردی را دید سر در پیش افکنده… 547:2
بادها چهارند: شمال و جنوب و صبا و دبور. گفتا و حدّ شمال از حدّ قطب است تا به مغرب آفتاب… 438:1
بر در بهشت درختی است که از بیخ آن دو چشمه آب روان است. مؤمن آنجا رسد… 438:8
چون این آیت فرو آمد (یا ایّها الّذین آمنوا اذا ناجیتم الرّسول…)، یک دینار به صدقه دادم… 27-28: 10
حسنه این جهانی هم جفت شایسته است، و آن جهانی حوراء بهشتی، و عذاب آتش که… 543:1
در همه قرآن، آیتی از این امیدوارتر نیست که انّ الله لا یغفر انْ یُشرکَ بِهِ… 536:2
راحت و آسایش یکبارگی از دل باز مگیرید که دل از آن نابینا شود 614:1
شبی از شبها علی (ع) مرا (ابن عبّاس) گفت: «چون نماز ختفتن گزارده باشی، نزدیک من حاضر شو… 686:10
شبی جبرئیل امین ندا در عالم در داد که: «معاشر النّاس ما قعودکم و قد… 316:2
حسین بن علی (ع) پدر را دید که به یک پیراهن حرب می کرد. گفت: لیس هذا زیِّ المحاربین… 298:9
علیّ بن ابی طالب (ع) را پرسیدند که جزیه از محبوس پذیرم؟ گفت آری، که ایشان را کتابی بود… 516:1
علیّ مرتضی (ع) فرمود که روزی جهودی مرا گفت: در کتاب شما آیتی است، بر من مشکل شده… 18:1
عقل بر دو ضرب است: مطبوع و مسموع. و کمال بنده در دینداری وی به آن است که … 649:1
مرائی را سه نشان است، که تنها باشد، کاهل بود، و که مردمان را بیند به نشاط بود… 726:1
هرچه از رسول خدا(ص) بشنودمی، الله مرا بدان منفعت دادی… 51:3
یکی را در خاک می نهادم؛ سه بار روی او به جانب قبله کردم؛ هر بار روی از قبله بگردانید… 219:8
پی نوشت ها :
1- سوره توبه، آیه 100.
2- کشف الاسرار، ج4، صص203-202 همه ارجاعات این مقاله به تفسیر کشف الاسرار و عده الابرار، ابوالفضل، رشیدالدین میبدی به اهتمام علی اصغر حکمت، چاپ چهارم، انتشارات امیرکبیر، تهران 1368.
3- سوره بقره، آیه 207.
4- کشف الاسرار، همان، ج1، ص554.
5- کشف الاسرار، همان، ج1، ص 18.
6- کشف الاسرار، همان، ج2، صص 759-758.
7- کشف الاسرار، همان، ج5، ص 646 به بعد.
8- کشف الاسرار، همان، ج9، صص 214-213.
9- کشف الاسرار، همان، ج3، صص 151-150.
10- سوره بقره، آیه 245.
11- کشف الاسرار، همان، ج1، صص 663-662.
12- کشف الاسرار، همان، ج8، ص 361.
13- سوره مجادله، آیه 12.
14- اشارات است به روز آفرینش مردم.
15- داری: به معنی «داشته باشی» آمده است.
منابع:
– المبیدی، ابوالفضل رشیدالدین، کشف الاسرار و عده الابرار، به سعی و اهتمام علی اصغر حکمت، چاپ دوم، خوارزمی، تهران، 1361.
منبع: نشریه النهج شماره 13-14