شیوه‌هاى تبلیغ در فرهنگ عاشورا

شیوه‌هاى تبلیغ در فرهنگ عاشورا

نویسنده:على محمدى تودشکی
منبع: منبع: روزنامه رسالت-شماره6338
مقدمه
شناختن شیوه‌هاى تبلیغ و به کارگیرى ابزارهاى مفید و لازم براى یک مبلغ امرى ضرورى و اجتناب ناپذیر است. پرداختن به تبلیغ بدون اطلاعات مفید و عدم به کارگیرى شیوه‌هاى لازم و فراهم ننمودن ساز و کارهاى مناسب نه تنها نتیجه مثبت نخواهد داشت، بلکه ممکن است در اثر بى‌توجهی، لطمه‌هاى جبران ناپذیرى به اعتقادات و باورهاى مخاطبان وارد آید. کسى که متولى ارشاد، امر به معروف و نهى از منکر مى‌شود، اگر به زمینه‌ها، عوامل، آفات، موانع و شرایط زمانى و مکانى و سایر جهات توجه نداشته باشد راه به جایى نخواهد برد. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: «من امر به معروف فلیکن امره ذلک بمعروف(1)؛ هر کس [مردم را] به کارهاى نیک بخواند باید با شیوه نیکو آن را انجام دهد.» بنابراین تبلیغ و ارشاد موفق و موثر نیاز به برنامه‌هاى کارشناسى شده دارد و اگر بتوانیم این شیوه ها را از گفتار و رفتار اهل بیت علیهم ‌السلام و اولیاى الهى بیاموزیم به مراتب موثرتر و شایسته‌تر خواهد بود. در این مقاله برآنیم که راهکارها و روش‌هاى موثر در امر تبلیغ و ارشاد را از سیره امام حسین علیه‌ السلام و تربیت یافتگان مکتب عاشورا بیاموزیم.

-1 تواضع و فروتنى
یکى از بهترین صفات پیامبران و منادیان توحید، خصلت پسندیده تواضع و فروتنى بود. آنان با این صفت زیبا، در دل مخاطبان حقیقت‌جو جایگاه ویژه‌اى کسب مى‌‌کردند. مبلغان موفق همیشه متواضع بوده و از این طریق در هدایت و جذب دل‌هاى مردم مى‌کوشند. آنان بر این باورند که اگر مردم به سراغ آنها نیامدند، آنها باید متواضعانه قدم پیش گذاشته و به سراغ متربیان و متعلمان بروند.
این شیوه نیکو در رفتار و گفتار امام حسین علیه السلام در حماسه عاشورا جلوه خاصى دارد. آن حضرت براى پیشبرد اهداف مقدس خویش، متواضعانه قدم پیش گذاشته و در جذب و جلب افراد، خودش مستقیما به سراغ آنان رفته و آنها را به سوى مقصد والاى خویش دعوت مى‌کرد و یا پیام‌هاى خود را به صورت کتبى یا شفاهى توسط افرادى به دیگران مى‌فرستاد. هنگامى که امام حسین علیه‌السلام با یاران خود در یکى از توقفگاه‌هاى مسیر خود به کربلا به نام قصر بنى مقاتل رسیدند، آن حضرت متوجه شد که عبیدالله بن حر جعفى در گوشه‌اى فرود آمده است. آن حضرت حجاج بن مسروق را به سوى او فرستاد و او را به یارى و همراهى دعوت نمود. هنگامى که پاسخ مناسبى ندارد، امام حسین علیه السلام به همراه گروهى از یاران خویش به نزد عبیدالله رفته و در ضمن سخنانش او را دعوت به همکارى و مبارزه با طاغوتیان نمود. عبیدالله باز هم امتناع کرد، امام حسین علیه السلام به او فرمود: اگر ما را یارى نمى‌کنى پس از خدا بترس از اینکه با دشمنان ما همراهى کنی! به خدا سوگند! هرگاه کسى صداى دادخواهى ما را بشنود وبه یارى ما نشتابد هلاک خواهد شد.»
یکى دیگر از افرادى که امام حسین علیه السلام از او دعوت کرد، زهیربن قین بود. همچنین آن حضرت به حبیب‌بن مظاهر اسدى نامه‌اى نوشته و از او درخواست یارى نمود. نامه آن حضرت چنین بود: «از حسین‌بن على براى آن مرد فقیه، حبیب‌بن مظاهر؛ اما بعد، حبیب! تو خویشاوندى ما را با پیامبر مى‌دانى و از همه مهمتر مرا مى‌شناسی؛ و تو- که آزاد مرد و داراى غیرتی- جان خود را از ما دریغ مدار و پاداش تو را در قیامت پیامبر خواهد داد.(2)

-2 توجه به ریشه‌ها و زمینه‌هاى گناه
مبلغ مذهبى باید به زمینه‌هاى خلافکارى و ریشه‌هاى گناه توجه کرده و مخاطبان خود را از آنها برحذر دارد. مثلا ممکن است نماز نخواندن افراد علل جداگانه و ریشه‌هاى مختلفى داشته باشد، از قبیل:
-1 حکم آن را در اسلام نمى‌داند و به وظیفه شرعى خویش آشنا نیست.
-2 به آثار خوب نماز خواندن و عواقب شوم ترک نماز توجه ندارد.
-3 شخصى خودپرست وهوسران است و مطابق هوس خود عمل مى‌کند.
-4 پدر و مادر و افراد خانواده او بى‌نمازند.
-5 از نماز و نمازگزاران خاطره بدى دارد. مثلا در ایام کودکى او را همیشه با خشونت به نماز خواندن وادار کرده‌اند یا در جمع نمازگزاران شخصیت او را تحقیر نموده و به او اهانت کرده‌اند.
-6 در نظر او نماز خواندن چیز مهمى نیست و اهمیت و ضرورت آن را درک نکرده است.
-7 الگوى مناسبى براى نماز خواندن نداشته است.
-8 در محیط افراد لاابالى و بى‌نماز رشد یافته است و…
بنابراین یک مبلغ با یافتن ریشه‌ها و علل تخلفات و معصیت‌ها مى‌تواند برنامه خود را تنظیم کرده و نسبت به مخاطب خویش کارهاى تبلیغى را انجام دهد.
1تغذیه حرام ریشه انحراف از حق
امام حسین علیه السلام در دومین سخنرانى روز عاشورا هنگامى که دشمن مانند حلقه انگشتر آن حضرت را در میان خویش گرفته بود، از آنان خواست تا سکوت کنند و به سخنان وى گوش فرا دهند، ولى آنان همچنان هلهله و سر و صدا مى‌کردند. در این موقع، امام حسین علیه السلام با این جملات آنان را به سکوت فرا خواند: «ویلکم ما علیکم ان تنصتوا الى فتسمعوا و انما ادعوکم الى سبیل الرشاد.
من اطاعنى کان من المرشیدین و من عصانى کان من المهلکین و کلکم عاص لامرى غیر مستمع لقولی؛ واى بر شما! چرا گوش فرا نمى‌دهید تا گفتارم را – که شما را به رشد و سعادت فرا مى‌خوانم- بشنوید؟ هر کس از من پیروى کند خوشبخت و سعادتمند است و هر کس مرا نافرمانى کند، از هلاک شدگان خواهد بود و همه شما با دستور من مخالفت مى‌کنید که به گفتارم گوش فرا نمى‌دهید.»
آن‌گاه به علل دشمنى کوفیان با اهل بیت علیهم السلام و ریشه‌هاى انحراف از مسیر حق اشاره کرده و فرمود: «قد انحزلت عطیاتکم عن الحرام و ملئت بطونکم عن الحرام فطبع الله على قلوبکم (3)؛ آری، در اثر هدایا، جوایز و تحفه‌هاى نامشروع که به دست شما رسیده و غذاهاى حرام و لقمه‌هاى ناپاک که شکم‌هایتان را از آن انباشته‌اید، خداوند این چنین بردل‌هاى شما مهر زده [و از فهمیدن حقیقت عاجز شده‌اید.]»

-3 استفاده از مثال
از موثرترین شیوه‌هاى تبلیغى براى فهماندن مطالب به مخاطب، بویژه کسانى که سطح فکرى پایین‌ترین دارند، استفاده از تمثیل است. مبلغ کاردان بسیارى از نکات مهم عقلانى را با مثال‌هاى مناسب در اذهان مخاطبین خویش مجسم ساخته و خواسته‌هاى خویش را به گونه‌اى شایسته به افکار آنان منتقل مى‌نماید. مثال اگر با سطح زندگى و طرز اندیشه و شغل و فرهنگ مخاطب سازگار باشد، توفیق یک مبلغ را در کار تبلیغ افزایش خواهد داد. این شیوه یکى از رایج‌ترین روش‌هاى تبلیغ در کلام وحى است. خداوند متعال براى تصویر عالمان بى‌عمل در اذهان افراد، چنین مثل مى‌زند: «مثل الذین حملوا التوریه ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفارا» (4)؛ مثل کسانى که علم تورات را با خود داشتند و به آن عمل نکردند، مثل درازگوشى است که کتاب‌هایى حمل مى‌کند.»
این شیوه کارآمد قرآنى در حماسه عاشورا مشهود است. حضرت ابا عبدالله علیه السلام در تشریح اهداف قیام خویش از شیوه تمثیل بهره‌ گرفته و اشتیاق خود را براى شهادت در راه حق چنین بیان مى‌‌کند: «خط الموت على ولد آدم مخط القلاده على جید الفتاه و ما اولهنى الى اسلافى اشتیاق یعقوب الى یوسف (5)؛ مرگ براى انسان‌ها همچون گردنبند بر گردن دختران جوان زینت‌بخش و لازم است و من به دیدار نیاکانم آن چنان اشتیاق دارم که یعقوب به دیدار یوسف مشتاق بود.»
امام حسین علیه السلام با این تمثیل، مرگ را بسیار زیبا تصویر کرده و آن را زینت فرزند آدم مى‌داند، بویژه مرگى که در راه حق و براى خدا باشد که همانند زیور آلاتى است که دختران جوان را مى‌آراید. همان گونه که دختران از آرایش به گردنبند لذت مى‌برند مردان خدا نیز از کشته شدن در راه حق مسرور و شادمانند و شهادت در راه خدا را بهترین زینت روح و بالاترین افتخار به شمار مى‌آورند.

-4 بهره‌گیرى از تحریک عواطف
گاهى ممکن است یک مبلغ براى تحت تاثیر قرار دادن مخاطبان خود از شیوه تحریک عواطف براى بیدار کردن وجدان‌هاى خفته کمک بگیرد. خداوند متعال در قرآن از این روش براى دور نمودن انسان‌ها از گناه استفاده نموده و براى بیدار نمودن وجدان‌هاى خفته مخاطبین خویش، یافته‌هاى درونى وانگیزه‌هاى فطرى آنان را به کار مى‌گیرد و با طرح سوالات عاطفه‌برانگیز، سعى در هدایت و تلطیف قلب و روح آنان دارد. مبلغ موفق، از این شیوه بهره گرفته و افراد را تحت تاثیر قرار مى‌دهد. او در شرایطى که روح شنوندگان خود را با طرح سوالات و نکات عاطفى و احساس برانگیز آماده پذیرش سخنان خود نموده است، به نحو شایسته‌اى در وجود آنان رسوخ کرده و بر تاثیر سخن خود مى‌افزاید. این روش در حماسه عاشورا از جایگاه ویژه‌اى برخوردار است و گذشته از اینکه از همان روز عاشورا نتایج آن به بار نشست و افرادى را تحت تاثیر قرار داده و به سوى حق رهنمون شد، در طول قرن‌ها بر قلوب هزاران مشتاق هدایت ریشه دوانیده تا آنجایى که نام حسین علیه السلام، عاشورا و کربلا و سایر واژه‌هاى مقدس عاشورایى در هر مکانی، عاطفه‌ها و احساسات مقدس را برانگیخته و مایه رشد و تعالى و هدایت آنان شده است. در اینجا به نمونه‌هایى از این شیوه در فرهنگ عاشورا اشاره مى‌کنیم:
امام حسین علیه السلام پس از شهادت یاران باوفایش و در لحظه‌هاى حساس عصر عاشورا، قنداقه کودک شش ماهه خویش را بر روى دست گرفت و خطاب به کوفیان فرمود: «یا قوم اما من مجیر یجیرنا، اما من مغیث یغیثنا، اما من طالب حق فینصرنا، اما من خائف فیذب عنا، اما من احد فیاتینا بشربه من الماء لهذا الطفل فانه لا یطیق الظماء(6)؛ اى مردم! آیا پناه دهنده‌اى هست که ما را پناه دهد؟ آیا یارى کننده‌اى هست که ما را یارى کند؟ آیا حق طلبى هست که به ما کمک کند؟ آیا کسى هست که از قیامت بترسد و از ما دفاع کند؟ آیا کسى هست که آبى براى این طفل بیاورد؟ چون او طاقت تشنگى ندارد.»
حضرت زینب کبرى علیها السلام در موارد متعددى از تحریک عواطف در رساندن پیام عاشورا بهره مى‌گرفت. در آخرین لحظات عمر امام حسین علیه السلام، حضرت زینب علیها السلام از خیمه‌ها بیرون آمد و متوجه شد که امام حسین علیه السلام را به شهادت مى‌رسانند و عمر بن سعد در نزدیکى گودال قتلگاه ایستاده و به این منظره رقت‌بار و غم‌انگیز- که دل هر موجود زنده‌اى را به درد مى‌آورد- نظاره مى‌کند. آن حضرت به عمر بن سعد نهیب زده ووجدان خفته او را مخاطب قرار داده و فرمود: «ایقتل ابوعبدالله و انت تنظر الیه؛ [اى عمر بن سعد]! آیا ابا عبدالله را مى‌کشند و تو تماشا مى‌کنی؟»
این سخن حضرت زینب به عنوان مبلغ حماسه عاشورا آن چنان قاطع و کوبنده بود که براى لحظاتى دل سنگ دشمن را تکان داد و دقایقى وجدان خفته عمر سعد را متاثر نمود و اشک بر گونه‌هایش جارى شد. او از شدت شرمندگى صورت خود را از حضرت زینب علیها السلام مخفى نمود. (7) آن گاه زینب کبرى علیها السلام با جمله‌اى دیگر خطاب به لشکریان حاضر در صحنه گفت: «ویلکم اما فیکم مسلم؟ (8)، واى بر شما! آیا در میان شما یک مسلمان نیست؟»
این کلمات آنچنان موثر بود که ثمرات آن در سال‌هاى بعد مشخص شد و تا به امروز انسان‌هاى بیدار و با وجدان را تحت تاثیر قرار داده و به اهداف عاشورا متوجه مى‌سازد.

-5 مقدمه‌چینى و آماده کردن مخاطب
در القاى مطالب، فراهم نمودن زمینه‌هاى لازم و بیان نقطه نظرات با مقدمه‌چینى لازم، نقش بسیار مهمى در نفوذ سخنان یک مبلغ در دل هاى مخاطبان خویش دارد. این کار سبب مى‌شود که گفته‌هاى مبلغ با جذابیت بیشترى در دل‌هاى شنوندگان بنشیند. بسیارى از نکات مهم را که به سادگى نمى‌توان آنها را بیان کرد، مى‌توان با زمینه‌سازى و به طور شیوا و دل‌انگیز به گوش مستمع رساند. در فرهنگ عاشورا براى بیدارى مردم غفلت زده، از این شیوه استفاده شده است. امام سجاد علیه السلام در خطبه روشنگرانه خود که در مسجد اموى شام ایراد نمود، آنچنان مقدمه‌چینى کرده و زمینه لازم را براى احیاى اندیشه جاویدان عاشورا فراهم آورد که بعد از اتمام سخنرانی، مردمى که قبل از ایراد خطبه، او و همراهانش را به عنوان اسراى خارجى و دشمنان خویش مى‌پنداشتند، بعد از آن، حقیقت را فهمیده، صداى ناله و گریه بلند کردند و حکومت یزید در آستانه سقوط قرار گرفت
آن حضرت بعد از حمد و ثناى پروردگار و درود و تحیت بر پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله ابتدا به طور خلاصه نکات قابل توجهى در بى‌وفایى دنیا و گذشت زمان و عمر انسان‌ها و ثمر نداشتن پشیمانى بعد از فوت وقت و مطالبى از این قبیل را شایسته‌تر از یک خطیب ورزیده و ماهر بیان نمود. آن گاه فرمود: «من عرفنى فقد عرفنى و من لم یعرفنی، فانا على بن الحسین بن على (10)؛ هر کس مرا مى‌شناسد که مى‌شناسد و هر کس که مرا نمى‌شناسد پس من على‌بن حسین بن على هستم.»
آن گاه به طور مفصل به معرفى خود و اهل بیت علیهم ‌السلام پرداخت: «ایها الناس! انا بن مکه و منی، انا بن المروه و الصفا، انا بن من صلى بملائکه السماء، … (11)؛ اى مردم! من فرزند مکه و منایم، من فرزند مروه و صفایم، من پسر آن کسى هستم که با ملائکه آسمان نماز خواند… .»
بعد از اینکه امام سجاد علیه السلام جد بزرگوارش رسول خدا صلى الله علیه و آله و على علیه‌السلام را به طور مفصل معرفى نمود و سابقه درخشان خاندان پاک پیامبر را شرح داد، حقیقت حادثه عاشورا را که تا آن لحظه، از نظر مردم و افکار عمومى مخفى نگه داشته شده بود، براى آنان بیان کرد و سپس با تحریک عواطف و احساسات جمعیت حاضر، قلب‌ها را به سوى خویش جذب نموده و نتیجه مطلوب را به دست آورد و در آخر فرمود: «انا بن المقتول ظلما، انا بن المجزور الراس من القفا، انا بن العطشان حتى قضی، انا بن طریح کربلا، انا بن مسلوب العمامه و الرداء، انا بن من بکت علیه ملائکه السماء (12)؛ من فرزند کسى هستم که با ظلم و ستم به شهادت رسید، من پسر کسى هستم که سرش از قفا بریده شد، من پسر آن شهید تشنه کامى هستم که عطشان از دنیا رفت، من پسر کسى هستم که پیکرش در صحراى کربلا افتاده، من پسر کسى هستم که عمامه و عبایش به غارت رفت، من فرزند کسى هستم که ملائکه آسمان به حال او گریستند.»

-6 شعر و فرهنگ ادبى عاشورا
براى پاسدارى و نشر فرهنگ و جهانبینى قرآنى باید فرهنگ ادبى اسلام را پرورش داد، چرا که الفاظ فصیح و شیرین و کلام مناسب و بلیغ که از ادبیات ریشه مى‌گیرد، در جان‌ها و دل‌ها نشسته و اثر مى‌گذارد. برعکس، الفاظ ناهنجار و کلام غیر بلیغ، کمترین نقشى در نفوس مخاطب نداشته، خستگى و بیزارى مى‌آورد. در فرهنگ عاشورا جلوه‌هاى بارزى از شعر و ادب مى‌توان یافت.
رجزها و اشعار پرمحتواى امام حسین علیه السلام و یاران با وفایش و تمسک آنان به اشعار و ابیات مناسب و لازم در موارد خاص، مى‌تواند نشانگر اهمیت این موضوع در حماسه جاودانى کربلا باشد. امام حسین علیه السلام در موارد زیادى با اشعارى پر محتوا هدف خویش را به مخاطبین ابلاغ مى‌کرد. هنگامى که حر راه کاروان امام حسین علیه السلام را سد کرد، آن حضرت با او گفتگویى انجام داد. آن گاه که حر از گفتگو و مذاکره نتیجه‌اى نگرفت، به عنوان نصیحت به امام حسین علیه السلام گفت: اى حسین! براى خدا جانت را حفظ کن و افزود: «فانى اشهد لئن قاتلت لتقتلن‌(13)؛ من مطمئنم که اگر جنگ کنى کشته خواهى شد. امام حسین علیه السلام فرمود: «افبالموت تخوفنی؛ آیا مرا از مرگ مى‌ترسانی؟» اما من به تو گفتار آن جوانمرد اوسى را یادآور مى‌شوم. او هنگامى که به یارى رسول خدا صلى الله علیه و آله شتافته بود، در مسیر راه با پسر عمویش روبرو شد. پسر عمو به او گفت: «کجا مى‌روی؟ کشته خواهى شد»! آن گاه امام حسین علیه السلام اشعار پر محتوا و بلیغ آن فداکار اوسى را قرائت کرد:
سامضى و ما بالموت عار على الفتى
اذا ما نوى حقا و جاهد مسلما
و واسى الرجال الصالحین بنفسه
و فارق خوفا ان یعیش و یرغما (14)
«من مى‌روم و مرگ براى یک جوانمرد عار نیست در حالى که مقصد او حق و تلاش او براى اسلام باشد. «او در راه مردان صالح جانبازى نموده و از زندگى همراه با ترس و خوارى و ذلت جدا گردیده و دور مى‌شود.»

-7 تبلیغ عملی
با اینکه تبلیغ گفتارى تاثیر فراوانى در رشد و هدایت افراد دارد و از دیر باز یک روش معمولى و جا افتاده بوده است، اما نتیجه تبلیغ عملى و غیر مستقیم پایدارتر و عمیق‌تر مى‌باشد. آموزه‌هاى فرهنگ عاشورا بویژه سیره امام حسین علیه السلام مملو از تبلیغات عملى و غیر مستقیم است. با نگاهى به فهرست حوادث زندگى امام حسین علیه السلام و یارانش – از روز حرکت از مدینه تا روز شهادت در کربلا- نمونه‌هاى فراوانى را مى‌توان پیدا کرد که تک‌تک آنها جلوه‌اى از تبلیغ عملى اهداف و منویات نهضت عاشورا و پاسدارى از حقایق اسلام و معارف اهل بیت علیهم السلام مى‌باشد.
پایدارى در راه هدف، همراه نمودن اهل بیت و زنان و کودکان، رفتار مهربان و صمیمانه با خانواده و کودکان و یاران در اوج بحران‌هاى روحی، مصادره کاروان طاغوت، برخورد با لشگر حر و آب دادن به سربازان او، اقامه نماز در ظهر عاشورا، خطابه‌هاى قاطع، روشنگر و کوبنده، حوادث شب عاشورا، رد امان نامه توسط حضرت عباس علیه السلام و صدها مورد دیگر که همه تبلیغ عملى و درس انسانیت و آزادى و غیرت و شرف و در یک کلام آموزش غیر مستقیم تمام فضائل و کمالات انسانى مى‌باشد.
به عنوان حسن ختام نمونه‌اى از سیره عملى و تبلیغ غیر مستقیم حضرت امام حسین علیه السلام را نقل مى‌‌کنیم:
بعد از واقعه عاشورا مردان قبیله بنى‌اسد، هنگام دفن جسد مطهر امام حسین علیه السلام، در دوش آن حضرت اثر زخمى دیدند که متفاوت از جراحت‌هاى جنگى بود. زخم کهنه‌اى بود که هیچ شباهتى به زخم‌هاى روز عاشورا نداشت. از امام زین‌العابدین علیه السلام در مورد آن پرسش نمودند. پیشواى چهارم فرمود: این زخم در اثر حمل بار و کیسه‌هاى غذا و هیزم به خانه‌هاى بیوه زنان، یتیمان و مستمندان مى‌باشد که پدرم شب‌ها بر دوش خویش آنها را حمل مى‌کرد (15.)

پى‌نوشتها:

-1 کنزالعمال، ج 3، ص 66، حدیث5523
-2 اسرار الشهاده، ص396
-3 سخنان حسین بن على علیهما السلام، ص170
-4 جمعه/5
-5 لهوف، ابن طاووس، ص114
-6 کلمات الامام الحسین علیه السلام، ص477
-7 تاریخ طبری، ج 4، ص345
-8 الارشاد مفید، ج 2، ص 112
-9 صف/ 8
-10 نورالعین فى مشهد الحسین علیه السلام، ابواسحاق اسفراینی، ص69
-11 همان.
-12 همان، ص70
-13 البدایه و النهایه، ابن کثیر دمشقی، ج 8، ص187
-14 همان.
-15 المناقب، ج 4، ص /66 بحار الانوار، ج 44، ص 190

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید