نقش ایرانیان در تحرکات سیاسی دوران امام هادی(ع)

نقش ایرانیان در تحرکات سیاسی دوران امام هادی(ع)

فروغی که از خورشید وجودش می‌تابید، روشن‌گر افکار و راهنمای مردم بیدار بود. ظلمت حاکم، آن حق مظلوم را به زندان افکند و در حصر نهاد، ولی آن نور زندانى، پیوسته روشنایی می‌بخشید و بر دل‌های محبان حکومت داشت؛ نه با سلاح، که با فلاح؛ نه با قدرت نظامى، که با فضیلت اخلاقى. سخن‌چینان از جاذبه معنوی و برتری علمی‌اش در آتش حسد می‌‌سوختند و حاکمان، او را رقیب حکومت می‌دانستند. او را از مدینه به سامرا بردند تا مدینه بی‌خورشید بماند و پروانه‌ها، سرگردان و شیعه، پریشان، ولی خلفای کوردل عباسى، کورتر از آن بودند که فروغ جهان‌تاب او را درک کنند.

امام هادی (ع) پیشوای دهم شیعیان است. نام آن بزرگوار، علی و معروف‌ترین القابش، نقی و هادی است. آن معصوم را با کنیه «ابوالحسن» می‌شناسند. البته در اصطلاح راویان شیعه، ایشان به «ابوالحسن ثالث» شهرت دارند؛ زیرا پیش از ایشان، کنیه امام هفتم و امام هشتم (ع) نیز «ابوالحسن» بود. پدر آن بزرگمرد، پیشوای نهم شیعیان، حضرت امام جواد (ع) و مادرش زنی با فضیلت و باتقوا، به نام «سمانه» بود.

حضرت هادی (ع) در سال 220 هـ.ق، پس از شهادت پدر گرامیش، خلعت امامت پوشید. خلفای عباسی زمان امام: آن حضرت در طول حیات خویش، حکومت هفت خلیفه عباسی را تحمل کرد که عبارتند از: “مأمون”، “معتصم”، “واثق”، “متوکل”، “منتصر”، “مستعین” و “معتز”. در میان این افراد، حکومت “مأمون”، پیش از امامت آن جناب، خاتمه یافت. از این هفت نفر، رفتار “واثق” و “منتصر” با علویان سخت نبود و آنان تا حدودی در رفاه بودند. “منتصر” که از تباه‌کاری‌های پدرش به ستوه آمده بود، وی را در حال مستی بر قتل رساند و به حکومت رسید.

او در طول حکومت شش ماهه خویش، رفتاری مناسب با شیعیان و علویان داشت. به جز این دو نفر، بقیه تا می‌توانستند، شیعیان را می‌آزردند و با آنان بدرفتاری می‌کردند. اینان بر اهل بیت (ع) نیز که انسان‌هایی والامقام و گرانمایه بودند، سخت می‌گرفتند. خاندان عباسی، همواره حیله‌ها و نقشه‌های گوناگونی را برای خاندان نبوت و امامت در نظر داشتند.

مظلوم پیروز در بیان رهبر انقلاب – بیانات بعد از مراسم روضه‌خوانی در سالروز شهادت امام علی النقی علیه‌السلام
سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در سی‌ام مردادماه سال ۱۳۸۳ و پس از مراسم روضه‌خوانی به مناسبت شهادت حضرت امام علی النقی علیه‌السلام بیان شده است.

« بالاخره در نبرد بین امام هادى (علیه‌السّلام) و خلفایى که در زمان ایشان بودند، آن کس که ظاهراً و باطناً پیروز شد، حضرت هادى (علیه‌السّلام) بود؛ این باید در همه‌ى بیانات و اظهارات ما مورد نظر باشد.

در زمان امامت آن بزرگوار شش خلیفه، یکى پس از دیگرى، آمدند و به درک واصل شدند. آخرین نفر آنها، «معتز» بود که حضرت را شهید کرد و خودش هم به فاصله‌ى کوتاهى مُرد. این خلفا غالباً با ذلت مردند؛ یکى به‌دست پسرش کشته شد، دیگرى به دست برادرزاده‌اش و به همین ترتیب بنى‌عباس تارومار شدند؛ به عکسِ شیعه. شیعه در دوران حضرت هادى و حضرت عسگرى علیهماالسّلام و در آن شدت عمل روزبه‌روز وسعت پیدا کرد؛ قوى‌تر شد.

حضرت هادى علیه‌السّلام چهل و دو سال عمر کردند که بیست سالش را در سامرا بودند؛ آن‌جا مزرعه داشتند و در آن شهر کار و زندگى مى‌کردند. سامرا در واقع مثل یک پادگان بود و آن را معتصم ساخت تا غلامان ترکِ نزدیک به خود را – با ترکهاى خودمان؛ ترکهاى آذربایجان و سایر نقاط اشتباه نشود – که از ترکستان و سمرقند و از همین منطقه‌ى مغولستان و آسیاى شرقى آورده بود، در سامرا نگه دارد. این عده چون تازه اسلام آورده بودند، ائمه و مؤمنان را نمى‌شناختند و از اسلام سر در نمى‌آوردند. به همین دلیل، مزاحم مردم مى‌شدند و با عربها – مردم بغداد – اختلاف پیدا کردند. در همین شهر سامرا عده‌ى قابل توجهى از بزرگان شیعه در زمان امام هادی علیه‌السّلام جمع شدند و حضرت توانست آنها را اداره کند و به وسیله‌ى آنها پیام امامت را به سرتاسر دنیاى اسلام – با نامه‌نگارى و… – برساند. این شبکه‌هاى شیعه در قم، خراسان، رى، مدینه، یمن و در مناطق دوردست و در همه‌ى اقطار دنیا را همین عده توانستند رواج بدهند و روزبه‌روز تعداد افرادى را که مؤمن به این مکتب هستند، زیادتر کنند. امام هادى همه‌ى این کارها را در زیر برق شمشیر تیز و خونریز همان شش خلیفه و على‌رغم آنها انجام داده است. حدیث معروفى درباره‌ى وفات حضرت هادىعلیه‌السّلام هست که از عبارت آن معلوم مى‌شود که عده‌ى قابل توجهى از شیعیان در سامرا جمع شده بودند؛ به‌گونه‌اى که دستگاه خلافت هم آنها را نمى‌شناخت؛ چون اگر مى‌شناخت، همه‌شان را تارومار مى‌کرد؛ اما این عده چون شبکه‌ى قوى‌اى به‌وجود آورده بودند، دستگاه خلافت نمى‌توانست به آنها دسترسى پیدا کند.
یک روزِ مجاهدت این بزرگوارها – ائمه (علیهم‌السّلام) – به قدر سالها اثر مى‌گذاشت؛ یک روز از زندگى مبارک اینها مثل جماعتى که سالها کار کنند، در جامعه اثر مى‌گذاشت. این بزرگواران دین را همین‌طور حفظ کردند، والّا دینى که در رأسش متوکل و معتز و معتصم و مأمون باشد و علمایش اشخاصى باشند مثل یحیى‌بن‌اکثم که با آن‌که عالم دستگاه بودند، خودشان از فساق و فجار درجه یکِ علنى بودند، اصلاً نباید بماند؛ باید همان روزها بکل کلکِ آن کنده مى‌شد؛ تمام مى‌شد. این مجاهدت و تلاش ائمهعلیهم‌السّلام نه فقط تشیع بلکه قرآن، اسلام و معارف دینى را حفظ کرد؛ این است خاصیت بندگان خالص و مخلص و اولیاى خدا. اگر اسلام انسانهاى کمربسته نداشت، نمى‌توانست بعد از هزار و دویست، سیصد سال تازه زنده شود و بیدارى اسلامى به‌وجود بیاید؛ باید یواش یواش از بین مى‌رفت. اگر اسلام کسانى را نداشت که بعد از پیغمبر این معارف عظیم را در ذهن تاریخ بشرى و در تاریخ اسلامى نهادینه کنند، باید از بین مى‌رفت؛ تمام مى‌شد و اصلاً هیچ چیزش نمى‌ماند؛ اگر هم مى‌ماند، از معارف چیزى باقى نمى‌ماند؛ مثل مسیحیت و یهودیتى که حالا از معارف اصلى‌شان تقریباً هیچ‌چیز باقى نمانده است. این‌که قرآن سالم بماند، حدیث نبوى بماند، این همه احکام و معارف بماند و معارف اسلامى بعد از هزار سال بتواند در رأس معارف بشرى خودش را نشان دهد، کار طبیعى نبود؛ کار غیرطبیعى بود که با مجاهدت انجام گرفت. البته در راه این کار بزرگ، کتک‌خوردن، زندان‌رفتن و کشته‌شدن هم هست، که اینها براى این بزرگوارها چیزى نبود.
ائمه‌ى ما در طول این دویست‌وپنجاه سال امامت – از روز رحلت نبى مکرم اسلام صلّى‌اللَه‌علیه‌وآله تا روز وفات حضرت عسکرى، دویست‌وپنجاه سال است – خیلى زجر کشیدند، کشته شدند، مظلوم واقع شدند و جا هم دارد برایشان گریه کنیم؛ مظلومیت‌شان دلها و عواطف را به خود متوجه کرده است؛ اما این مظلومها غلبه کردند؛ هم مقطعى غلبه کردند، هم در مجموع و در طول زمان.
والسّلام علیکم و رحمهالله برکاته

سیره و شخصیت امام هادی (ع)

بشارت ظهور مهدی (عج)
امام هادی علیه‏السلام ، با بیان سخنانی خیلی روشن، امامان بعداز خود را ذکر کرده و فرمودند: «امامِ پس از من، فرزندم حسن علیه‏السلام و پس از او، پسرش قائم (عج) است؛ همو که زمین را از عدل و داد لبریز می‏سازد، همان‏گونه که در آستانه ظهورش، از ستم و بیداد لبریز است». و با این بیان، هرگونه شبهه و تردیدی را از دل‏های حق جویان زدودند.

دانشگاه امام شناسی
یکی از یادگارهای امام هادی (ع) ، «زیارت جامعه» است. امام (ع) دراین زیارت، به توصیف جایگاه امام و در واقع، به امام‏شناسی برای تمامی دوست داران اهل بیت (ع) پرداخته و آن‏ها را با مقام آن بزرگ‏واران آشنا می‏سازد. یکی از ویژگی‏های این زیارت‏نامه، عمومی بودن آن است؛ بدین معنا که می‏توان آن را در تمامی زیارت‏های مربوط به دوازده امام خواند و بهره‏مند شد. در فرازی از این زیارت پرمحتوا می‏‌خوانیم: «هر انسان شریفی، در برابر شرافت شما، سر فرود آورد و هر گردنْ‏فرازی، به فرمان شما درآید و فروتن گردد… نام شما در ردیف نام‏های دیگران است و پیکرتان با سایر پیکرها،… چه شیرین است نام‏های شما و چه گرامی است جان‏های‏تان و چه بزرگ و والاست مقام شما…».

یکی از آفت‏های دانش‏ پژوهی
جویای دانش، تا زمانی که ندانسته‏ های خود را بیش‏تر از دانسته‏ هایش بداند، درک کرده و به این حقیقت رسیده باشد که هر آن چه آموخته، قطره‏ای از اقیانوس دانش است، در مسیر رشد و بالندگی قرار گرفته است؛ ولی اگر توجه به آموخته‏ها کرده و آن را بسیار انگارد، دچار آفت علمی شده و از پیشرفت‏های بعدی، باز می‏ماند. امام هادی (ع) در تبیین این آفت، می‏ فرمایند: «خودبینی، انسان را از دانش‏جویی باز می‏دارد و به تکبر و خودخواهی جاهلانه فرا می‏خواند».

دعاهاى حضرت در قنوت نمازشان
از امام هادى(ع) دعاهایى روایت شده که ایشان در قنوت نمازشان مى خواندند. نگاهى به این دعاها، اوج انقطاع ایشان را از تعلقّات مادى و شدت اتصالشان را به مبداء هستى بخش به خوبى نشان مى دهد. در اینجا ما پاره اى از این سخنشان فروتر از قرآن و فراتر از سخنان بشر را نقل مى کنیم :

دعا- «اللهم ان مناهل کراماتک بجزیل عطیاتک مترعه ، و اءبواب مناجاتک لمن اءملک مشرعه ، و عطوف لحظاتک لمن ضرع الیک غیر متقطعه ، و قد الجم الحذار، و اشتدّ الاضطرار، و عجز عن الاصطبار اءهل الانتظار، و انت اللهم بالمرصد من المکان ، اللهم و غیر مهمل مع الامهال ، و اللائذ بک آمن ، و الراهب الیک غانم القصد، اللهم لبابک سالم»

«اللهم فعاجل من قد استن فى طغیانه ، و استمرّ على جهالته لعقباه فى کفرانه ، و اطعمه حلمک عنه فى نیل ارادته ، فهو یتسرع الى اءولیائک بمکارهه ، و یواصلهم بقبایح مراصده ، و یقصدهم فى مظانهم باءذیته ، اللهم اکشف العذاب عن المؤ منین و ابعثه جهره على الظالمین ، اللهم اکفف العذاب عن المستجیرین ، و اصببه على المغترین ، اللهم بادر عصبه الحق بالعون ، و بادر اعوان الظلم بالقصم ، اللهم اسعدنا بالشکر، و امنحنا النصر، واعذنا من سوء البداء و العاقبه و الحظر…»

ترجمه- «پروردگارا! آبشخور بخششت دریایى است مملو از هدایاى بزرگ و درگاه مناجاتت براى آنکه سعادت پیدا کند والا و ارزشمند است . و نگاه مهربانت همواره به سوى کسى است که به درگاهت دست نیاز دراز کند.

پروردگارا! هراس بر دل ها سایه افکن شد و درماندگى به اوج رسید و منتظران را دیگر توان صبر نمانده است و تو در کمینگاه ، ناظر همگانى .

پروردگارا! مهلت دادن تو فراموش کردن نیست و پناهنده به تو در امان است و هر که به تو رو آورد و مقیم آستانت گردد سلامتى و سعادت را در کنار خود خواهد داشت .

پروردگارا! آن را که در طغیان خود غوطه ور است و همچنان بر مرکب جهالت سوار و به سمت کفرانت مى تازد فرو کوب ، حلم تو دشمنان ما را به طمع واداشته است و آنان مى پندارند که به آرزوهاى پلید خویش خواهند رسید لذا در راه اولیایت دام مى نهند و به آنان آسیب مى رسانند و اندیشه هاى شومى را در خیال فاسد خود مى پرورانند.

پروردگارا! عذاب آتش را از مؤ منان دور کرده و در خرمن هستى ظالمان بزن.

پروردگارا! پناهندگانت را از عذاب دور کن و آنان را که بردبارى تو فریبشان داده است معذب فرما.

پروردگارا! حق جویان را یارى ده و یاوران ستم را نابود فرما.

پروردگارا! توفیق شکرگزارى به ما عطا کن . ما را پیروزى ده و از سوء عاقبت و حوادث غیر قابل پیش بینى و بداء ناخوشایند حفظ کن …»

شیعه در دروان امام هادی(ع)

در این قرن، بیشتر شیعیان از کوفه بودند، لقب «کوفی» که به برخی افراد نسبت داده شده است، بهترین گواه این مطلب است.

از دوران امام باقر و امام صادق(ع) به بعد، لقب «قمی» در آخر اسم شماری از اصحاب ائمه به چشم می خورد. اینها اشعری های عرب تباری بودند که در قم می زیستند. در زمان امام هادی (ع) قم مهمترین مرکز تجمّع شیعیان ایران بود و روابط محکمی میان شیعیان این شهر و ائمه طاهرین(ع) وجود داشت.

دو شهر «آبه» یا «ساوه» و «کاشان» تحت تأثیر تعلیمات شیعی قرار داشتند و از بینش شیعی مردم قم پیروی می کردند. در پاره ای از روایات «محمد بن علی کاشانی» نام برده شده که از امام هادی (ع) سؤال کرده است.

مردم قم رابطه مالی نیز با امام هادی داشتند، در این زمینه، از «محمد بن داود قمی» و «محمد طلحی» یاد شده است که از قم و شهر های اطراف آن، اموال و اخبار درباره وضعیت آن سامان را، به امام (ع) می رسانیدند.

مردم شیعه دیگر شهر های ایران نیز با امامان رابطه داشتند، این در حالی بود که بیشتر شهر های ایران به دلیل نفوذ قهر آمیز «امویان» و «عباسیان» گرایش های «سنّی» داشتند.

«دیلم» از اواخر قرن دوم هجری، شیعیان زیادی را در آغوش خود داشت. علاوه بر آن، عده ای از مهاجران «دیلمی»، در عراق نیز به مذهب تشیع گرویده بودند.

در روایتی که حاوی نامه ای از امام هادی(ع) به وکیل خود در همدان است، این چنین آمده است: «سفارش شما را به دوستداران خود در همدان کرده ام.»

اوضاع سیاسی عصر امام هادی (ع)

بحران مشروعیت در حکومت عباسی
عباسیان در این دوره با بحران شدید مشروعیت در حکومت خود مواجه بودند، بحران مشروعیت از مهم ترین عواملی بود که قدرت سیاسی عباسیان را به چالش کشیده و منجر به تزلزل و عدم ثبات سیاسی در قلمرو اسلامی می گردید.

در دوره اول عباسیان حاکمان از اقتدار بیشتری برخوردار بوده و برای جبران مشروعیت حکومت خود به ترفندهای مختلفی دست می زدند، مامون خود را به اهل بیت علیهم السلام نزدیک کرد و سعی کرد با این روش مقداری از بحران ها را کاهش دهد. اما حاکمان پس از مأمون به خوبی نتوانستند به اوضاع تسلط یابند از این روی در تأمین مشروعیت خود به نظامی گری و زور و قدرت و سرکوب و قتل و خونریزی روی آوردند.

قیام ها بر علیه حکومت عباسی
از جمله عوامل ضعف سیاسی و کاهش اقتدار، شیوع قیام ها بر علیه حاکمیت عباسیان بود. در همه قیام ها به نوعی مسئله مشروعیت عباسیان مطرح است.

1) قیام های ایدئولوژی و عقیدتی : این قیام ها برخاسته از مبنای فکری برخی از فرقه های اسلامی هم چون زیدیه و سایر فرقه های شیعی بود، علویان در شهر های مختلف قلمرو عباسیان به قیام بر علیه حاکمیت عباسیان دست زده و مشروعیت آن ها را مخدوش می کردند این نوع قیام ها از آن رو در افزایش بود که برای عباسیان بسیار مشکل ساز شد.

عباسیان در آغاز قیام و استقرار حکومت خود شعار الرضا من ال محمد را سرلوحه شعار خود کرده بودند و پس از رسیدن به قدرت، از این شعار خود روی گردان شدند، و همین سبب گردید علویان بر علیه آنان دست به شورش مستمر بزنند.

قیام های علویان در مناطق مختلف قلمرو عباسیان و شهرهایی مانند کوفه، مکه، مدینه، بصره، خراسان، ری و طبرستان (مازندران) و گیلان و دیگر مناطق گسترده بود[1] و از هر سو حکومت مرکزی را دچار بحران و چالش می کرد، این قیام ها تبعات اجتماعی و سیاسی بسیار مخرب در جهان اسلام بر جای می گذاشت. ناامنی در مناطق مختلف، بحران های اجتماعی و اقتصادی در پی داشت، راه زنان و غارت گران و دزدان در جامعه امنیت را مخدوش می کردند. بدین ترتیب وضع اجتماعی، آسیب های فراوانی ببار می آورد. جامعه همواره در تلاطم و آشفتگی ناشی از تبعات بحران های بزرگ واقع شده بود. حاکمان در این دوره با مواجه با این پدیده ها از مدیریت اجتماعی و داشتن برنامه های مقتدرانه و تصمیمات عاقلانه عاجز بودند.

2) قیام های قبیلگی : دومین نوع از قیام ها، بر علیه حاکمیت عباسیان در عصر امام هادی علیه السلام، قیام های قبیلگی و اعراب طرفدار بنی امیه و مخالف عباسیان از خوارج و سایر فرقه های مذهبی بود. عدم اتکای سیاسی عباسیان به اعراب و قبایل عربی به جز خویشان و نزدیکان خود نوعی سلب اعتماد از اعراب بود که برای اعراب نگران کننده بود. قبایل عربی در مناطق مختلف به قیام علیه عباسیان دست زدند. قبایل عربی مثل بنی هلال، فزاره ، مره ، غطفان، اشجع، ثعلبه و معزبیان ساکن مدینه دست به شورش زدند. در شام و فلسطین و حمص و نواحی دیگر شبیه این قیام ها و شورش ها واقع شد، راه زنان، حجاج را از زیارت باز داشته و به کاروان حجاج دست یازی می کردند.

3) قیام های ایرانیان : نوع سوم از قیام ها، قیام‌های ایرانیان با گرایشات مختلف بود که از طرف ایرانیان، خاندان‌های بزرگ ایرانی بر علیه عباسیان بود. در برخی از این قیام ها طرفداری از اهل بیت علیهم السلام و جانبداری از حکومت آن ها برجسته است ؛ قیام هایی چون قیام بابک و مازیار و دیگر قیام های ایرانیان نیز به نوعی مشروعیت عباسیان را به چالش می کشید. گرایشات به علویان نیز در برخی از این قیام ها به چشم می خورد.

4) قیام های اقلیت های دینی : قیام های دیگری نیز گاه از سوی اقلیت های دینی بر علیه عباسیان در نواحی دمشق صورت گرفته، همه این ها نشان می دهد که اوضاع اجتماعی و سیاسی عصر امام هادی علیه السلام که عباسیان تسلط داشتند بسیار آشفته بود و این آشفتگی اجتماعی و سیاسی هر چه شدت می یافت زندگی آن حضرت نیز که در حصر و تحت مراقبت نیروهای نظامی بود، تحت الشعاع قرار گرقته و بیشتر مورد اذیت حکومت واقع می شد .

شهادت امام هادی (ع )
امام دهم ، حضرت هادی (ع ) در سال 254هجری به وسیله زهر به شهادت رسید . در سامرا در خانه ای که تنها فقط فرزندش امام حسن عسکری بر بالین او بود . معتمد عباسی امام دهم را مسموم کرد . از این سال امام حسن عسکری پیشوای حق شد و بار تعهد امامت را بر دوش گرفت و در همان خانه ای که در آن بیست سال زندانی و تحت نظر بود ، سرانجام به خاک سپرده شد .

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید