پاره اى از عقوبت ها

پاره اى از عقوبت ها

از رسول اسلام روایت شده:

«ان المرء لیقطع رحمه و قد بقى من عمره ثلاث و ثلاثون سنه فیقصرها الله الى ثلاث سنین اوادنى.» «1»

انسانى قطع رحم مى کند، در صورتى که از عمر او سى و سه سال باقى است، خداوند به جرم قطع رحم آن را به سه سال یا کمتر از آن کاهش مى دهد.

حضرت زین العابدین (ع) مى فرماید:

«ایاک و مصاحبه القاطع لرحمه فانى و جدته ملعونا فى کتاب الله عزوجل فى ثلاثه مواضع:» «2»

از هم نشینى با کسانى که اهل قطع رحم هستند بپرهیز زیرا من در سه موضع قرآن یافتم که اینان از رحمت خداوند مطرودند.

امیرمؤمنان خطبه اى به این مضمون خواند:

«اعوذ بالله من الذنوب التى تعجّل الفناء فقام الیه عبدالله بن الکراء فقال: یا امیرالمؤمنین او تکون ذنوب تعجل الفناء فقال نعم: ویلک قطیعه الرحیم:» «3»

پناه مى برم از گناهانى که در هلاکت و نابودى انسان شتاب مى کند، عبدالله بن الکواء از جاى برخاست و گفت: اى امیرمؤمنان آیا گناهى هم هست که در نابودى انسان تسریع نماید حضرت فرمود آرى واى بر تو قطع رحم.

پیامبر درباره ربا خوارى فرمود:

«درهم ربا اعظم عندالله عزوجل من سبعین زینه کلها بذات محرم فى بیت الله الحرام:» «4»

گناه یک درهم رباخوارى نزد خداوند از هفتاد زناى با محارم در خانه خدا سنگین تر است.

از امیرمؤمنان روایت شده:

«ان اعظم الخطایا عندالله اللسان الکذوب:» «5»

و نیز آن حضرت فرمود:

«اعتیاد الکذب یورث الفقر:» «6»

عادت به دروغ گوئى تهیدستى مى آورد.

و در روایتى فرمود:

«ثمره الکذب المهانه فى الدنیا و العذاب فى الآخره:» «7»

میوه دروغ پستى در دنیا و عذاب در آخرت است.

در رابطه با روایت بالا بجاست به داستان زیر توجه نمائید.
دیوان جامى یا فتوحات مکیه‏

سلطان حسین امیر و حاکم خراسان و زابلستان امیرحسین ابیوردى را به عنوان نماینده ویژه خود به سوى سلطان یعقوب میرزا پادشاه آذربایجان و عراق فرستاد و به او فرمان داد که با خود سوغات و هدایاى فراوان بردارد.

یکى از آن سوغات و هدایا کتاب کلیات عبدالرحمن جامى بود که در آن زمان مورد علاقه همگان قرار داشت.

هنگامى که کتابدار قرار بود این کتاب را به امیرحسین بدهد به اشتباه کتاب فتوحات مکیه را که در حجم و ضخامت شبیه کلیات جامى بود به او داد و امیرحسین هم بدون توجه به این کتاب آن را برداشته و به سفر روانه شد.

چون به شهر تبریز رسید به حضور سلطان رفت و مورد استقبال گرم سلطان قرار گرفت و از احترام ویژه برخوردار شد.

سلطان آذربایجان به امیرحسین ابیوردى گفت: در این سفر طولانى بسیار خسته شدید، امیرحسین که اشتیاق فراوان سلطان را به کلیات جامى شنیده بود در پاسخ گفت: من در این سفر خسته نشدم زیرا چیزى همراه من بود که در هر منزل به آن سرگرم مى شدم و خستگى سفر را از خود مى زدودم، سلطان پرسید چه چیزى همراه تو بود؟

امیرحسین گفت: کلیات جامى! کتاب باارزشى که حاکم خراسان براى شما هدیه فرستاده است، پادشاه از کثرت علاقه اى که به این کتاب داشت گفت: بگو برایم بیاورند. امیرحسین یکى از خادمان خود را فرستاد تا کتاب را آوردن، چون سلطان کتاب را گشود دید فتوحات مکیه است نه کلیات جامى و امیرحسین آنچه را گفته جز دروغ چیزى نبوده، پس از آشکار شدن این دروغ بسیار شرمنده شد و از منزلت و اعتبارش نزد سلطان کاسته گشت! آرى بفرموده امیرمؤمنان دروغ سبب پستى در دنیا و عذاب در آخرت است. «8»
افسار دزدى و نتیجه فرار از حلال‏

روزى امیرمؤمنان با چند نفر از یارانش کنار مسجدى براى خواندن نماز توقف نمودند، به مردى که در آنجا ایستاده بود فرمود: این استر مرا نگه دار تا ما نمار بخوانیم.

هنگامى که آن حضرت وارد مسجد شد مرد افسار اسب را باز کرد و آن را به سرقت برد و فروخت! امام پس از اتمام نماز از مسجد بیرون آمدند درحالى که دو درهم در دست داشتند تا به عنوان مزد به آن مرد بدهند، ولى مشاهده کردند استر رهاست و افسارش به سرقت رفته!

حضرت دو درهم را به یکى از خادمانشان دادند با براى مرکب افسارى بخرد، خادم وارد بازار شد و با همان افسار به سرقت رفته مواجه گشت که دزد آن را به دو درهم فروخته بود، دو درهم را به مغازه دار داد و افسار را گرفت و نزد حضرت آورد، وقتى نگاه امام به افسار استرش افتاد فرمود: این مرد شتاب کرد و خود را از روزى حلالى که از دست من برایش مقرر شده بود محروم نمود و آن را تبدیل به حرام کرد، سپس فرمود:

«ان العبد لیحرم الرزق الحلال بترک الصبر ولایزداد على ما قدرله:»

قطعاً انسان با بى صبرى و افتادن در جاده شتاب روزى حلال را بر خود حرام مى کند و با این کار بر آنچه برایش از جانب حق مقرر شده نمى افزاید. «9» امام صادق (ع) درباره کسانى که از پرداخت حقوق مالى چون خمس و زکات دریغ مى ورزند مى فرماید:

«من منع حقا لله عزوجل انفق فى باطل مثلیه:» «10»

کسى که حقى از حقوق خداوند عزوجل را نپردازد، دو برابر آن را در راه باطل خرج خواهد کرد.

از رسول خدا روایت شده:

«العباده مع اکل الحرام کالبناء على الرمل و قیل على الماء:» «11»

عبادت با لقمه حرام مانند بنا کردن ساختمان بر شن و ماسه و یا آب است.

ملامهدى نراقى این عالم فرزانه کم نظیر روایتى را درباره مال حرام در کتاب پرقیمت خود جامع السعادات نقل مى کند که بسیار بسیار قابل توجه است:

«ان اهل الرجل و اولاده یتعلقون به یوم القیامه فیوقفونه بین یدى الله تعالى و یقولون: یا ربنا خذلنا بحقنا منه فانه ما علمنا ما بجهل وکان یطعمنا من الحرام و نحن لانعلم فیقص لهم منه:» «12»

زن و فرزندان انسان روز قیامت به دامن وى چنگ زنند و او را در پیشگاه خدا متوقف نمایند و گویند: پروردگارا حق ما از این مرد بگیر، زیرا او ما را به آنچه به آن آگاه نبودیم آگاه نساخت و بدون آگاهى ما به ما مال حرام خورانید، پس خداوند تقاص آنان را از آن مرد مى گیرد!

روایت وحشت آورى در زمینه مال حرام به این مضمون از رسول خدا نقل شده:

«اذا وقعت اللقمه من حرام فى جوف العبد لعنه کل ملک فى السماوات والارض مادامت تلک اللقمه فى جوفه، و ما دامت اللقمه فى جوفه لاینظر الله الیه:» «13»

چون لقمه حرام در شکم انسان قرار گیرد، تا وقتى در شکم او باشد همه فرشتگان آسمان و زمین او را لعنت مى کنند، و تا آن لقمه در شکم است خداوند به او نظر لطف نمى نماید.

درباره مسکرات از رسول خدا روایت شده:

«لاینال شفاعتى من شرب المسکر ولایرد على الحوض لاوالله:»

کسى که ماده مست کننده بنوشد به شفاعت من نمى رسد، و به خدا سوگند کنار حوض کوثر بر من وارد نخواهد شد.

و در روایتى فرمود:

«الخمر ام الخبائث:» «14»

ماده مست کننده ریشه همه پلیدى هاست.

امام صادق (ع) مى فرماید:

«اذا اراد احدکم ان یستجاب له فلیطیب کسبه و لیخرج من مظالم الناس و ان الله لایرفع دعاء عبد و فى بطنه حرام او عنده مظلمه لاحد من خلقه:» «15»

در هرصورت باید به طور صد در صد باور کرد که:

«ما اصابک من سیئته فمن نفسک:»

اى انسان آنچه ازبلا و عقوبت و پستى و ذلت دنیا و عذاب آخرت، و رنج و مشقت و زیان وخسارت به تو مى رسد محصول تلخ و میوه خطر زاى گناهان و معاصى و تخلفات و ظلم هاى خود تست.

اى کاش ملت اسلام و همه ملت ها و به ویژه دولت ها و حاکمان به همین آیه هفتاد و نهم سوره نساء توجه و دقت مى کردند و از گناه باز مى ایستادند تا همه مشکلاتشان برطرف مى شد.

منابع مقاله:کتاب : تفسیر حکیم جلد هشتم/نوشته : حضرت آیت الله حسین انصاریان

پی نوشت ها:

(1)- وسائل الشیعه، ج 21، ص 537.

(2)- کافى، ج 2، ص 347.-

(3)- کافى، ج 2، ص 347.

(4)- مستدرک وسائل، ج 9، ص 86.

(5)- میزان الحکمه، ج 3، ص 2672.

(6)- بحار، ج 69، ص 261.

(7)- عیون الحکم 209.

(8)- معراج السعاده، 579.

(9)- شرح ابن ابى الحدید، ج 3، ص 160.

(10)- وسائل، ج 9، ص 40.

(11)- بحار، ج 81، ص 258.

(12)- جامع السعادات، ج 2، ص 168.

(13)- مکارم الاخلاق، 150.

(14)- عوالى اللئالى، ج 3، ص 562.

(15)- بحار، ج 90، ص 321.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید