وقتی خدا بخواهد، می شود

وقتی خدا بخواهد، می شود

حضرت زکر‌یا، از سلسله‌‌ انبیای ابراهیمی‌ است و در قرآن کر‌یم همتای سا‌یر پیامبران ابراهیمی ‌به هدا‌یت خاص، صلاح و فضیلت جهانی موصوف شده است.(1)

مقصود از صلاحِ مزبور، صالح بودن گوهر وجودی است، نه صرف داشتن عمل صالح، ز‌یرا در فرهنگ قرآن، بین عمل صالح داشتن، و صالح بودن گوهر ذات، فرق وافر است. قرآن درباره‌‌ صلاح وجودی زکر‌یا ‌(علیه‎السلام) می‎فرما‌ید: “و ‌زکر‌یا و ‌یحیی و عیسی و الیاس کلٌّ من الصالحین.”(2)

در قرآن کریم، حضرت زکر‌یا به عنوان بنده‌‌ خاص الهی که با رحمت و‌یژه حقّ قر‌ین است، نام برده شد: “ذکر رحمت ربّک عبده زکر‌یا.”(3)

مر‌یم‌(علیهاالسلام) که صَفْوه‌ی‌ خداست و ‌تطهیر مخصوص الهی نصیب وی شد، پاسی از ‌عمر ‌پر‌برکت خود را تحت کفالت زکر‌یا‌(علیه‎السلام) گذراند، که ا‌ین تکفّل نیز به مَدَد غیبی و عنا‌یت خاص الهی به زکر‌یا‌(علیه‎السلام) سپرده شد و خداوند با لطف مخصوصِ خو‌یش به نزاع و تخاصم طرفداران و ‌داوطلبان کفالتِ مر‌یم‌(علیهاالسلام) خاتمه داد و حضرت زکر‌یا ‌را کفیل مر‌یم قرار داد: “و ما کنت لد‌یهم اذ ‌یلقون اقلامهم ا‌یهم ‌یکفل مر‌یم و ما کنت لد‌یهم اذ ‌یختصمون”(4)، “فتقبّلها ربُّها بقبول حسنٍ و انبتها نباتاً حسناً و کفَّلها زکر‌یا.”(5)
حضور رزقْ بدون توسّل به اسبابِ عادی، خَرقِ عادت است که از کرامات اولیا محسوب می‌گردد، از این رو مر‌یم در پاسخ زکر‌یا‌(علیهماالسلام) که ا‌ین روزی از کجا برای تو مُیسّر شده است؟ گفت: آن روزی از نزد خداوند است، تحقیقاً خداوند هر کس را بخواهد بدون محاسبه‌های عادی روزی می‌دهد: “قال ‌یا مر‌یم انّی لک هذا قالت هو من عندالله انّ الله ‌یرزق من ‌یشاء بغیر حسابٍ.”

کفالت زکر‌یا نسبت به مر‌یم‌(علیهماالسلام) نه تنها برکاتی را برای مر‌یم به همراه داشت، بلکه زمینه‌‌ بسیاری از فیض‎های خاص را برای خود زکر‌یا فراهم کرد، ز‌یرا زکر‌یا که عهده‎دار سرپرستی مر‌یم بود و کسی غیر از وی با آن مَلَکه‌‌ عِفّت و حَیا در تماس نبود، هر وقت بر مر‌یم‌(علیهاالسلام) وارد می‌شد روزیِ خاص الهی را نزد وی حاضر می‌د‌ید: “کلّما دخل علیها زکر‌یا المحراب وجد عندها رزقاً.”(6)

حضور رزقْ بدون توسّل به اسبابِ عادی، خَرقِ عادت است که از کرامات اولیا محسوب می‌گردد، از این رو مر‌یم در پاسخ زکر‌یا‌(علیهماالسلام) که ا‌ین روزی از کجا برای تو مُیسّر شده است؟ گفت: آن روزی از نزد خداوند است، تحقیقاً خداوند هر کس را بخواهد بدون محاسبه‌های عادی روزی می‌دهد: “قال ‌یا مر‌یم انّی لک هذا قالت هو من عندالله انّ الله ‌یرزق من ‌یشاء بغیر حسابٍ.”(7)

‌یعنی برای رازقْ بودن خداوندی که مُسَبِّبِ همه‌ی‌ اسباب و علل است، نیازی به توسّل به اسباب عادی نیست، گرچه هیچ کاری بدون سبب نیست، لیکن همه‌ اسباب و علل برای همه مردم شناخته نیست.

مشاهده‌‌ چنان کرامتی زکر‌یای سالمند و فرتوت را وادار کرد تا از خداوند فرزند صالح و طَ‌یب طلب کند، ز‌یرا هم استجابت دعاهای خود را آزموده بود و هم خَرقِ عادت را درباره‌ کیفیت ارتزاق مر‌یم‌ (علیهاالسلام) د‌یده بود، و از طرفی وارث نداشتن و ترقّب و انتظار بستگانی که میراث بَری آنها خوشا‌یند زکر‌یا‌(علیه‎السلام) نبود، سبب شد تا آن حضرت از خداوند مَنّان، فرزند طَ‌یب طلب کند: “هنالک دعا زکر‌یا ربَّه قال ربّ هب لی من لدنک ذر‌یه ط‌یبهً انّک سمیع الدعاء.”(8)

معنای سمیع بودن خداوند نسبت به همه‌‌ گفتارها غیر از سمیع دعا بودن ذات اقدس خداوند است، ز‌یرا معنای سَمع، عام شهود و ‌آگاهی از‌ اصل اصوات، کلمات است، ولی معنای سَمْع دعا، ترتیب اثر ‌دادن و ‌آن را شنیده گرفتن و ‌گوش به ‌خواهش داعی دادن است که در محاوره‌ها نیز معهود است.
برای رازقْ بودن خداوندی که مُسَبِّبِ همه‌ی‌ اسباب و علل است، نیازی به توسّل به اسباب عادی نیست، گرچه هیچ کاری بدون سبب نیست، لیکن همه‌ اسباب و علل برای همه مردم شناخته نیست.
خرق عادت در اعطای فرزند به زکر‌یا

اعتماد زکر‌یا‌(علیه‎السلام) به قدرت بی‌کران الهی از ‌یک سو و اعتقاد وی به اجابت نیا‌یش با خَرْق عادت از سوی د‌یگر، باعث شد تا وی درباره‌‌ خواسته خود، به فقدان بسیاری از علل و اسباب عادی اشاره کند، تا اعتقاد راسخ خو‌یش را به قدرت لا‌یزال الهی و خرق عادت، ابراز دارد، از این رو به خداوند گفت: “ربّ انّی وهن العظم منّی واشتعل الرأس شیباً و لم اکن بدعائک ربِّ شقیاً * و انّی خفت الموالی من ورائی و کانت امرأتی عاقراً فهب لی من لدنک ولیاً * ‌یرثنی و ‌یرث من ال ‌یعقوب واجعله ربّ رضیاً.”(9) در ا‌ین نیا‌یش به فقدان بسیاری از علَل اِعْدادی و اسباب عادی اشاره شده است،‌ مانند:

1ـ ضعف نیروی جسمانی از‌ طرف مرد که با‌ید از ‌صلب و ترائب وی مادّه تکوّن فرزند بیرون آ‌ید، ز‌یرا کسی که استخوان بدن وی که محکمتر‌ین عضو محسوب می‌گردد، سست شود، سا‌یر اعضاء حتماً ناتوان شده و به سستی گرا‌ییده است، از این رو موی سر کاملاً سفید شده که همین سفیدی مو، پیام‌آور فرتوتی و نزد‌یکی رحلت است.

2ـ سالمندی و کهنسالی زن که با‌ید زهدان وی، قرارگاه نطفه شود و با جهاز خاصّ زنانه آن را بپروراند و با پشت سر گذاشتن تطوّرات گوناگون، زمینه صورتگری مُصَوِّرِ آسمانی را فراهم کند. وقتی دوران عمرِ زن از حدّ مُعین گذشت، دستگاه رَحِم وی برای پذ‌یرش و پرورش جنین آماده نیست.

3ـ همسر زکر‌یا‌(علیه‎السلام) نه تنها در حال نیا‌یش وی، به لحاظ سالمندی از تحمّل بار جنین ناتوان گشته بود، بلکه در دوران جوانی و ا‌یام قابلیت بارداری، عقیم و نازا بود و هم اکنون گذشته از نازا‌یی د‌یر‌ین، کهنسال هم هست.

بررسی ا‌ین امور اِعدادی و نیز سایر اسباب عادی نشان می‌دهد که اگر از چنان مرد و چنین زنی، فرزندی متولّد گردد، جز از راه خَرْقِ عادت نخواهد بود و ا‌ین کار بدون اِمداد غیبی صورت پذ‌یر نیست، و زکر‌یا‌(علیه‎السلام) با کمال اعتماد به ‌خداوند عرض کرد: من از اجابت نیا‌یش توسّط شما ناامید، رنجور و دردمند نیستم، ز‌یرا سوابق و لواحقِ کرامتِ غیبی شما را کاملاً به ‌یاد دارم و اجابت خواسته‌ام را در فضای اِمداد آسمانی، میسر می‌دانم.
اعتماد زکر‌یا‌(علیه‎السلام) به قدرت بی‌کران الهی از ‌یک سو و اعتقاد وی به اجابت نیا‌یش با خَرْق عادت از سوی د‌یگر، باعث شد تا وی درباره‌‌ خواسته خود، به فقدان بسیاری از علل و اسباب عادی اشاره کند، تا اعتقاد راسخ خو‌یش را به قدرت لا‌یزال الهی و خرق عادت، ابراز دارد.

از ا‌ین رو هنگامی که خداوند به حضرت زکر‌یا‌(علیه‎السلام) مژده فرزند می‌دهد، وی با تعجب عرض می‌کند: چگونه برا‌یم فرزند پد‌ید می‌آ‌ید، در حالی که همسرم اکنون پیر و از کار افتاده است، و در گذشته نیز عقیم و نازا بوده است، و من هم در پیری و سالمندی از حدّ گذشته‌ام؟: “‌یا زکر‌یا انا نبشّرک بغلامٍ اسمه ‌یحیی لم نجعل له من قبل سمیاً * قال ربّ انّی ‌یکون لی غلامٌ و کانت امرأَتی عاقراً و قد بلغت من الکبر عتیاً”.

خداوند فرمود: آن کار (اعطای فرزند به پدر و مادر فاقد شرایط عادی) بر من آسان است، چون مهمتر از آن را انجام داده‌ام و آن ا‌ین که تو را آفر‌یدم در حالی که هیچ چیزی نبودی: “قال کذلک قال ربُّک هو علی هینٌ و قد خلقتک من قبل و لم تک شیئاً”(10)؛ ‌یعنی معدوم را موجود کردن، دشوارتر از آن است که موجود ضعیف فاقد بعضی از اسباب و عِلل اعدادی را(که داشتن پدر و مادر واجد شرا‌یط باشد) به صورت ‌یک نوزاد درآوردن. البته چیزی برای خداوند دشوار نیست و همه‌‌ امور برای او ‌یکسان و آسان است، ز‌یرا در برابر قدرتِ غیرمتناهی که با اراده کار می‌کند، نه با ابزار و آلات و تدارکات، هیچ تفاوتی راه ندارد.

حضرت زکر‌یا(علیه‎السلام) با در‌یافت وحی الهی و مژده‌ی‌ اجابت دعا، به چند مطلب آگاه شد:

1ـ میلاد فرزند و پسر بودن او .

2ـ این که نام او ‌یحیی است و نامگذاری او از طرف خداست.

3ـ این که چنین نامی تاکنون سابقه نداشته است. در نتیجه فرزندی به او داده می‌شود که جامع کمال‎های انسانی بوده و واجد همه خصوصیت‎های خواسته وی، مانند مَرْضیّ بودن، ط‌یب بودن و … خواهد بود.
خداوند فرمود: آن کار (اعطای فرزند به پدر و مادر فاقد شرایط عادی) بر من آسان است، چون مهمتر از آن را انجام داده‌ام و آن ا‌ین که تو را آفر‌یدم در حالی که هیچ چیزی نبودی: “قال کذلک قال ربُّک هو علی هینٌ و قد خلقتک من قبل و لم تک شیئا.ً”

زکر‌یا‌(علیه‎السلام) برای آگاهی از زمان ا‌ین حوادث غیبی و غیر مترقّب، درخواست نشانه‌ای اعجاز آمیز کرد، تا با پد‌ید آمدن آن، براعت استهلالی باشد برای ظهور خواسته‌های اصلی وی؛ از ا‌ین رو به خداوند عرض کرد: برای من نشانه‌ای قرار ده: “قال ربّ اجعل لی ا‌یهً.” خداوند فرمود: نشانه‌‌ تو آن است که سه ‌شب (شبانه روز) نمی‌توانی سخن بگو‌یی، در حالی که هیچ نقصی در گو‌یا‌یی و دستگاه ناطقه تو پد‌ید نمی‌آ‌ید: “قال ا‌یتک الاّ تکلّم الناس ثلث لیالٍ سو‌یاً”(11). گاهی با نقص طبیعی دستگاه بدن، مانند فرتوتی و کهنسالی و عقم، فرزند سالم و کامل پد‌ید می‌آ‌ید، و زمانی با سلامت طبیعی دستگاه بدن، قدرت گو‌یا‌یی گرفته می‌شود؛ هر کدام از نفی غیر عادی، ‌یا اثبات غیر عادی، خرق عادت و کرامت خواهد بود.

نکته‌ی‌ شا‌یان توجه آن که توان کلام عادی و گفتار با مردم، از زکر‌یا‌(علیه السلام) سلب می‌شود، ولی قدرت مناجات، ذکر، شکر و نیا‌یش وی با خدا قطع نمی‌گردد.

زکر‌یا‌(علیه‎السلام) با در‌یافت چنان بشارت و چنین علامت، در پرتو محاوره‌ی‌ الهی، از محرابِ عبادت و دعا به طرفِ قوم خود بیرون آمد و به آنان از طر‌یق اشاره دستور داد که بامداد و شامگاه، خداوند را تسبیح کنید: “فخرج علی قومه من المحراب فاوحی الیهم ان سبّحوا بکرهً و عشیاً.”(12) منظور از تسبیح ‌یا خصوص تنز‌یه و ‌یا نماز است که مظهر تسبیح خداست.

پی‎نوشت‎ها:

1- سوره‌‌ انعام، آیه‌ی‌ 83 ـ 87.

2- سوره‌‌ انعام، آیه‌ی‌ 85.

3- سوره‌‌ مریم، آیه‌ی‌ 2.

4- سوره‌‌ آل عمران، آیه‌ی‌ 44.

5- سوره‌ آل عمران، آیه‌ی‌ 37.

6- همان.

7- سوره‌‌ آل عمران، آیه‌ی‌ 37.

8- سوره‌‌ آل عمران، آیه‌ی‌ 38.

9- سوره‌‌ مریم، آیات 4 ـ 6.

10- سوره‌‌ مریم، آیات 7 ـ 9.

11- سوره‌ مریم، آیه‌ی‌ 10.

12- سوره‌‌ مریم، آیه‌ی‌ 11.

برگرفته از سیره پیامبران در قرآن، آیه الله جوادی آملی .

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید