دیدگاه دوّم : امکان ارتباط
گروهی از علمای شیعه بر این باورند که در غیبت کبری, امکان ارتباط با امام زمان(عج) وجود دارد. این دیدگاه در بین متأخران شهرت دارد. این دیدگاه, از سید مرتضی شروع می شود و پس از وی, شهرت می یابد و افرادی چون: محدّث نوری, کراجکی, شیخ طوسی و… آن را طرح می کنند.
سید مرتضی, امکان ارتباط اولیای الهی را با آن حضرت جایز می داند. در پاسخ به این پرسش که حضور امام, در پرده غیب,چه فایده ای دارد؟امکان استفاده گروهی از اولیاء الهی را از محضر آن حضرت, مطرح می کند. پیش از نقل و بررسی دلیلهای اقامه شده بر این نظر, دیدگاه علمای گذشته را مطرح می کنیم و به بررسی آنها می پردازیم:
پیش از این ذکر شد که افرادی مانند: نعمانی و شیخ مفید, دیدن و ارتباط با امام زمان را در غیبت کبری جایز نمی دانند.
شیخ مفید, فرض را بر عدم مشاهده و ارتباط با امام(ع) گذاشته و امکان ارتباط را مطرح نکرده است128.
شاگرد وی, سید مرتضی, ارتباط و استفاده گروهی از اولیای الهی را از آن حضرت, ممکن می داند و در کتابهای تنزیه الانبیاء, رساله غیبت, شافی و مقنع این مسأله را ذکر کرده است.
سید مرتضی در پاسخ به این اشکال که امام غائبی که هیچ کس از مردم به وی دسترسی نداشته باشند, چه فایده ای دارد و تفاوت بود و نبود وی چیست؟ می نویسد:
(الجواب: قلنا اوّل ما نقر له إنّا غیر قاطعین علی أن الامام(ع) لایصل الیه أحد ولایلقاه بشر فهذا أمر غیرمعلوم ولاسبیل الی القطع الیه129.)
در پاسخ می گوئیم, نخستین چیزی که به آن معترفیم این است که: ما قطع نداریم هیچ کس به خدمت امام نمی رسد و هیچ بشری او را ملاقات نمی کند. این امر, معلوم نیست و راهی به قطع به آن وجود ندارد.
یا می نویسد:
(نحن نجوّز أن یصل إلیه کثیر من أولیائه والقائلین بامامته فینتفعون به130.)
ما جایز می دانیم که گروه زیادی از اولیا و معتقدانِ به امامت ایشان, شرفیاب محضرشان شوند و بهره گیرند.
یا می نویسد:
(…لسنا نقطع علی أن الامام لایظهر لبعض أولیائه وشیعته بل یجوز ذلک ویجوز أیضاً أن لایکون ظاهراً لأحد منهم ولیس یعرف کل واحد منّا إلا حال نفسه فاما حال غیره فغیر معلوم له ولأجل تجویزنا ان لایظهر لبعضهم او لجمیعهم ماذکرنا العله المانعه من الظهور131.)
ما قطع نداریم امام بر برخی از اولیاء و شیعیان خود ظاهر نشود, بلکه این جایز است و نیز جایز خواهد بود که برای هیچ یک از آنان ظاهر نگردد. هر کس از ما, نمی داند مگر حال خود را, امّا حال دیگران برای او معلوم نیست و به خاطر جایز شمردن ما, ظاهر نشدن را برای برخی, یا تمام شیعیان, علت مانع از ظهور را ذکر کردیم.
سید مرتضی در کتاب المقنع فی الغیبه, همین نظر را دارد و احتمال جایز نبودن دیدار را نیز یادآور شده است132.
دیدگاه سید مرتضی را در مقنع, طبرسی در اعلام الوری133, و اربلی در کشف الغمه134, به نقل از اعلام الوری, به گونه خلاصه آورده است.
دیگر معاصران سید مرتضی, در پاسخ به این اشکال که چرا باید امام عصر از اولیای خود پنهان باشد, همین پاسخ را داده اند. از جمله کراجکی در کنزالفوائد می نویسد:
(ولسنا مع ذلک نقطع علی أن الامام(ع) لایعرفه أحد ولایصل إلیه بل قدیجوز أن یجتمع به طائفه من أولیائه تستر اجتماعها به و تخفیه135.)
و با تمام اینها, ما قطع نداریم که امام را هیچ کس نمی شناسد و به حضورش نمی رسد, بلکه جایز است که گروهی از اولیای آن حضرت, با وی اجتماع کنند و جمع آنان پنهان و مخفی بماند.
از دیگر کسانی که امکان ارتباط را مطرح کرده اند, عبارتند از: سدید الدین حمصی درالمنقذ من التقلید136, شیخ طوسی در کتاب تلخیص الشافی137 و کتاب الغیبه. شیخ طوسی در کتاب الغیبه می نویسد:
(انّا اوّلاً: لانقطع علی استتاره عن جمیع اولیائه بل یجوز ان یظهر لاکثرهم ولایعلم کل إنسان إلا حال نفسه فان کان ظاهراً له فعلّته مزاحه وإن لم یکن ظاهراً له علم أنه إنما لم یظهر له لامر یرجع الیه و ان لم یعلمه مفصّلاً لتقصیر من جهته138.)
ما قطع نداریم که حضرت از تمام اولیای خود, پنهان باشد, بلکه جایز است که برای بیشتر آنان ظاهر گردد و نمی داند هر انسانی مگر حال خود را. پس اگر برای او ظاهر گردد, علت نهان شدن, زائل گردیده و اگر ظاهر نشود, می داند که برای وی, ظاهر نشده به خاطر اشکالی که به او باز می گردد, اگر چه به شرح نداند تقصیر وی چه بوده است.
گویا, در آغاز, احتمال ارتباط مطرح بوده, ولی از زمان سید بن طاووس (م:664) به بعد, با نقل داستانها, قضیّه یقینی شده است. گرچه, برخی داستانها, مربوط به قبل از این تاریخ می شود. مثلاً نخستین داستان, مربوط به ابن قولویه, در سال 339 هـ .ق است که قرامطه, حجرالاسود را بازگرداندند139.
در ارتباط با آنچه این دانشمندان بزرگ شیعه بیان کردند, چند نکته لازم به یادآوری است.
1. این اظهار نظرها در پاسخ از اشکالاتی است که مخالفان مطرح کرده اند. سید مرتضی, این سخنان را در الشافی فی الامامه, در رد اظهارات قاضی عبدالجـباربن احمد همدانی اسدآبادی (م:415) در کتاب مغنی بیان کرده است.140
احتمال دیدن, در رد اشکال خصم کافی است.
2. سید مرتضی و شیخ طوسی, فقط در حد احتمال این عقیده را ابراز کرده اند و به عنوان یک عقیده و امر قطعی به آن ملتزم نیستند; زیرا در عبارتِ شافی, احتمال عدم ملاقات حضرت را نیز بیان کرد و بر همین اساس, شیخ طوسی در تلخیص الشافی, اصل تجویز را کافی می داند برای رد استدلال خصم:
(انا لا نقطع علی انه مستتر عن جمیع اولیائه والتجویز فی هذا الباب کافٍ141.)
ما قطع نداریم که او از تمام اولیای خود, چهره پنهان می دارد و جایز بودن دیدن, در این باب [برای پاسخ از اشکال] کافی است.
شیخ طوسی در کتاب الغیبه, در پاسخ از این که چرا امام زمان از همه مردم, حتی از اولیای خود, پنهان شده, می نویسد:
(لانّا اولاً لانقطـع علی انه مسـتتر عن جمیع اولیائه والتجویز فی هذا الباب کاف142.)
برای اینکه, اولاً قطع نداریم که او از تمام اولیایش پنهان باشد, و جواز در این باب کافی است.
بنابراین اگر کسی در پاسخ از اشکال معتقد باشد که فقط چند نفری از خدمتگزاران حضرت, ایشان را می بینند, آن گونه که در روایات ذکر شده, نظر شیخ طوسی و سید مرتضی تأمین شده است.
3. تعبیر (هیچ کس نمی داند مگر حال خود را), که در کلام سید مرتضی و شیخ طوسی آمده, این نکته را می رساند که آنان باور داشتند اگر افرادی آن حضرت را ببینند, حق اظهار به دیگران را ندارند; زیرا توقیع, مدعی مشاهده را (کذاب مفتر) معرفی کرده و اگر افرادی حضرت را نبینند, باید علت آن را در خود, بجویند و موانع ظهور وجود شریف حضرت را برای خویش برطرف سازند. چون این امری است نهانی143, دیگران از آن آگاه, نخواهند شد. بنابراین, شیخ طوسی که توقیع را ذکر کرده, به آن اعتقاد داشته و با اظهار این که شاید برخی از اولیاء, به خدمت ایشان برسند, با توقیع مخالفت نکرده, زیرا بر این باور بوده که مرتبط با امام زمان, حق اظهار آن را ندارد, تا مشمول توقیع گردد.
علی بن عیسی اربلی در کشف الغمه, پس از نقل توقیع از اعلام الوری که در آن آمده:
(مدّعی مشاهده, پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی کذاب مفتر است.)
و آوردن این عبارت از همان کتاب:
(ما قطع نداریم که کسی به خدمت امام نرسد.)
برای رفع تناقض می نویسد:
(الذی اراه انه ان کان یراه أحد فقد علم منهم انّهم لایدّعون رؤیته و مشاهدته وان الذی یدعیها کذّاب فلامناقضه اذاً والله اعلم144.)
به نظر من می رسد که اگر شخصی آن حضرت را ببیند, او می داند که نباید ادعای رؤیت و مشاهده کند و کسی که چنین ادعایی کند, دروغگوست, پس تناقضی بین این دو نیست.
این نظر, به گونه ای ظریف, در کم سیدمرتضی و شیخ طوسی آمده بود که ما بدان اشاره کردیم, زیرا کسی که امام(ع) را ببیند و ادعایی نداشته باشد, مشمول توقیع نخواهد شد.
4. علمای ما, در پاسخ از این که چرا نباید امام زمان, بر اولیای خود ظاهر شود, به این احتمال که شاید: (برخی از اولیاء, از محضر آن حضرت بهره مند گردند) بسنده نکرده اند که ما آنان را معتقد به این امر بدانیم, بلکه پاسخهای فراوانی داده اند.
سید مرتضی در شافی این را سومین145 و طبرسی در اعلام الوری146 چهارمین پاسخ قرار داده اند.
سید مرتضی در رساله غیبت, فائده و نفع دیگری, افزون بر امکان ارتباط برای برخی شیعیان, بر وجود حضرت در پرده غیب ارائه داده است.
(لانهم مع علمهم بوجوده بینهم و قطعهم علی وجوب طاعته علیهم و لزومها لهم لابد من ان یخافوه و یهابوه فی ارتکاب القبائح و یخشوا تادیبه ومؤاخذته فیقل منهم فعل القبیح ویکثر فعل الحسن او یکون ذلک أقرب وهذه جهه الحاجه العقلیّه الی الامام147…)
زیرا شیعیان, با اعتقاد به وجود حضرت در بین آنان و قطع آنان بر وجوب اطاعت و لزوم پیروی از ایشان, ناگزیر, هراسی از حضرت دارند, در ارتکاب کار زشت. و از تأدیب و بازخواست حضرت می ترسند. از این روی, کار زشت, کم انجام می دهند و کار نیکو زیاد, یا به انجام آن, نزدیک ترند. همین جهت عقلی نیاز به امام است.
بنابراین, اعتقاد به وجود حضرت, بدون ارتباط و مشاهده ایشان, ثمرات و فوائدی دارد و این معنای (لطف وجود)148 حضرت برای افراد است و راه تأثیر معنوی امام بر نفوس و ارواح که علامه طباطبائی به آن اشارت دارند149.
شیخ مفید, برخلاف سید مرتضی, در ذکر فوائد وجود حجت و امام, به هیچ وجه احتمال مشاهده حضرت را مطرح نکرده, بلکه معرفت امام و انتظار فرج را از فوائد وجود حجت غائب می داند:
(نفس معرفت ما به وجود و امامت و عصمت و کمال آن حضرت, برای ما مفید است در به دست آوردن ثواب. و انتظار ما, برای ظهور آن حضرت, عبادتی است که باعث از بین رفتن عذاب بزرگ می شود و به وسیله آن واجبی را که خداوند, ما را به آن ملزم کرده ادا می کنیم, همان گونه که شناخت پیامبران گذشته, برای ما مفید است150.)
بنابراین, وجود حضرت در پرده غیب, به معنای انقطاع کامل از امت نیست, بلکه حضرت, به منزله خورشید در پشت ابر است که آثار وجودیش به شیعیان می رسد. توسل به امام زمان و تشکیل مجالس در این ارتباط, به معنای مجلس دیدار نیست, بلکه برای استمداد و استغاثه از محضر پرفیض اوست; زیرا امکان دارد در مجلس ما شرکت کرده باشد و از خدا بخواهد که ما را یاری و کمک کند.
پی نوشت ها :
128. (الرساله الاولی فی الغیبه) شیخ مفید12/, کنگره هزاره شیخ مفید.
129. (تنزیه الانبیاء) سید مرتضی 182/, رضی, قم.
130. (رسائل الشریف المرتضی),ج 297/2; و حاشیه (اللوامع الالهیه) فاضل مقداد, با حاشیه و تعلیقات شهید قاضی طباطبایی 289/, تربیت, تبریز.
131. (الشافی فی الامامه), سید مرتضی, با تحقیق سید عبدالزهراء حسینی خطیب و سید فاضل میلانی, مؤسسه الصادق للطباعه والنشر, تهران.
132. (المقنع فی الغیبه), چاپ شده در مجله (تراثنا) شماره 213/27, مؤسسه آل البیت, قم.
133. (اعلام الوری) 440/.
134. (کشف الغمه), 328/3.
135. (کنز الفوائد), کراجکی, ج218/2, دار الذخائر.
136. (المنقذ من التقلید), سدید الدین محمود الحمصی الرازی, ج378/2, انتشارات اسلامی, قم.
137. (تلخیص الشافی)تحقیق سید حسین بحرالعلوم, ج221/4 ,222و 217, عزیزی, قم.
138. (کتاب الغیبه) 99/; (بحارالانوار), ج196/51; (جنه المأوی), چاپ شده در (بحارالأنوار), ج313/53.
139. (الخرائج والجرائح), قطب راوندی (م:573),ج475/1,ح18, مؤسسه الامام المهدی, قم. سال 1409 این حکایت را راوندی با تعبیر (روی عن ابی القاسم جعفربن محمدبن قولویه) آورده است. بین ابن قولویه (م:369) و راوندی, بیش از دو قرن فاصله دارد. دیگران نیز جریان را از خرائج نقل کرده اند.
140. (تلخیص الشافی), ج34/1, مقدمه; (الاعلام), زرکلی, ج273/3, دارالعلم للملایین.
141. (تلخیص الشافی), 217/4.
142. (کتاب الغیبه), شیخ طوسی 93/.
143. علامه مجلسی, پس از نقل دیدگاههای شیخ طوسی, بر آنها انتقاداتی دارد, از جمله در این باره که (هیچ کس نمی داند مگر حال خود را) که نتیجه آن مقصر دانستن کسانی است که حضرت را نمی بینند, سخنانی دارد. ر . ک: (بحارالانوار), ج214/51.
این دیدگاه در پاورقی چاپ جدید (کتاب الغیبه) شیخ طوسی 99/ نیز, ذکر شده است.
144. (کشف الغمه), ج328/3.
145. (الشافی فی الامامه), سید مرتضی ج149/1 و 148, وی, در پاسخ از این اشکال: اگر غیبت امام زمان(ع) از باب ترس از دشمنان است; چرا بر اولیای خود ظاهر نمی شود, دو جواب می دهد و احتمال ارتباط را سومین پاسخ قرار داده است:
1. اگر با اولیای خود دیدار کند, امکان دارد خبر این دیدار, به دشمنان برسد و برای حضرت مشکل ایجاد کنند.
2. اگر وی برای تمام, یا برخی از شیعیان ظاهر گردد, کسی سخنش را بدون معجزه نمی پذیرد و اگر معجزه ای نیز بیاورد همه افراد آن را نمی پذیرند و با توجیه و استدلال باید آن را ذکر کرد و در این صورت, راه شک و شبهه باقی است و علم به اعجاز برای همه به وجود نمی آید, از این روی, حضرت بر آنان نیز ظاهر نمی گردد.
146. (اعلام الوری)440/.
147. (رسائل الشریف المرتضی), ج299/2; (المقنع فی الغیبه), چاپ شده در مجله (تراثنا), شماره 221/27.
148. قاعده لطف, از قواعد کلامی است که متکلمان به آن, بر وجود و لزوم معصوم استدلال می کنند. و این بدان معنی است که خداوند, زمینه نزدیکی انسان به طاعت و دوری او را از معصیت, فراهم می کند, اما نه به گونه ای که به حد اجبار برسد.
شیخ مفید (نکت الاعتقادیه 44/ ـ 45, گنگره هزاره شیخ مفید) در پاسخ از این پرسش که دلیل بر وجود امام زمان چیست؟ به قاعده لطف استناد می کند و می نویسد:
(الدلیل علی ذلک ان کل زمان لابد فیه من امام معصوم والا لخلا الزمان من امام معصوم مع انّه لطف واللطف واجب علی الله تعالی فی کل زمان.)
وجود امام معصوم و حجت حق, در هر زمان لازم و این وجود معصوم, لطف است و لطف, همیشه بر خدا لازم است.
خواجه نصیر الدین طوسی, در اول بحث امامت تجرید الاعتقاد222/ می نویسد:
(انحصار اللطف فیه معلوم للعقلاء ووجوده لطف وتصرفه لطف آخر و عدمه منا.)
نزد عقلا, معلوم است که انحصار لطف الهی در تعیین امام است.
وجود امام لطف است و تصرف او در مسائل اجتماعی لطفی دیگر و غیبت امام, مربوط به ما می شود.
149. علامه طباطبائی (شیعه در اسلام152/) بر تأثیر معنوی امام در نفوس تأکید می کند و می نویسد:
(بدیهی است که حضور و غیبت جسمانی امام. در این باب تأثیری ندارد و امام از راه باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد. اگر چه از چشم جسمانی, ایشان مستور است, وجودش پیوسته لازم است. اگر چه موقع ظهور و اصلاح جهانیش تاکنون نرسیده).
امیرالمؤمنین(ع) در حدیثی بر تأثیر حضرت در دلهای مؤمنین اشاره می فرماید: (ان غاب عن الناس شخصه فی حال هدایتهم فان علمه و آدابه فی قلوب المؤمنین مثبته فهم بها عاملون) کمال الدین 303/.
150. (الرساله الاولی فی الغیبه) شیخ مفید 13/, گنگره هزاره شیخ مفید.