تدبر در سوره ی مبارکه ی آل عمران (6)

تدبر در سوره ی مبارکه ی آل عمران (6)

مجری: علی صبوحی طسوجی

1-3-2-ه- کلام 5. آیات 154-164

تبیین ساز و کار مرگ و حیات برای جلوگیری از اسف مؤمنان و سوءظن آنها به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)
این آیات نیز تتمه آیات نازل شده در خصوص غزوه احد است و متضمن تعرض به امری دیگر است که بر ایشان عارض شده بود، یعنی اسف و حسرتی که به خاطر قتل مردانشان و سران قومشان، بر قلب آنان وارد شده بود؛ و بیشتر کشتگان از انصار بودند و از مهاجران تنها چهار تن کشته شده بودند. بالجمله این آیات بیانگر خطا و خبط موجود در این اسف و حسرت است و عطف می شود(1) بر امری دیگر که این اسف و تحسر را به دنبال داشته است، یعنی سوء ظن به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و اینکه ایشان آنان را به این وضع دچار ساخته و در این مهلکه انداخته است، چنانکه محتوای این آیه به این مسئله اشاره دارد: «لَّوْ کَانُواْ عِندَنَا مَا مَاتُواْ وَمَا قُتِلُواْ …» و همچنین گفتار منافقان در آیات بعدی که گفتند: «لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا …» یعنی اگر از ما اطاعت می کردند و از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اطاعت نمی کردند، کشته نمی شدند؛ پس این آیات بیان می دارد که آن حضرت به هیچ کس خیانت نمی کند، بلکه رسولی از جانب خدای متعالی، شریف النفس، کریم، عظیم الخلق است که با رحمتی از جانب خدا برای آنان لین شده است و آنان را عفو می کند و برای ایشان استغفار می کند و در امر با آنان مشاوره می کند و خدا بوسیله او بر آنان منت نهاده است، تا آنان را از گمراهی به هدایت درآورد.(2) یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ کَفَرُوا وَقَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُوا فِی الْأَرْضِ أَوْ کَانُوا غُزًّى لَوْ کَانُوا عِنْدَنَا مَا مَاتُوا وَمَا قُتِلُوا لِیجْعَلَ اللَّهُ ذَلِکَ حَسْرَهً فِی قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ یحْیی وَیمِیتُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ«156» محصل آیه نهی مؤمنان است از اینکه مانند کافران باشند، آنان در خصوص کسانی از ایشان که خارج از شهر و قوم مرده اند یا درباره کسانی از آنها که در جنگ کشته شده اند، می گویند: اگر در نزد ما بودند، نمی مردند و کشته نمی شدند و همانا این گفتار انسان را به عذاب قلبی و نقمتی الهی یعنی حسرت در قلب مبتلا می سازد، افزون بر اینکه از جهل است، پس همانا قرب و بعد از ایشان زنده نمی کند و نمی میراند، بلکه احیاء و اماته از شئون مختص به خدای واحد است، که شریکی برای او نیست، پس باید تقوای او را در پیش گیرند و مانند آنان نباشند و خدا به آنچه انجام می دهند بصیر است.(3) وَلَئِنْ قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَهٌ مِنَ اللَّهِ وَرَحْمَهٌ خَیرٌ مِمَّا یجْمَعُونَ«157» مراد از ما یجمعون، مال و ملحقات آن است که غایت نهایی در دنیاست.(4) وَلَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ«158» فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ«159» إِنْ ینْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَکُمْ وَإِنْ یخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی ینْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ«160» اصل معنی: رسول ما به رحمتی از جانب ما برای شما نرم خو شد و به همین دلیل او را فرمان دادیم که شما را ببخشاید و برایتان استغفار کند و در امور با شما مشاوره کند و چون تصمیم گرفت بر ما توکل کند.(5) در این آیه از خطاب مؤمنان به خطاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) التفات شده است و نکته آن شوب عتاب و توبیخ است. در این آیات به بیان حالی از احوال آنان می پردازد که به نحوی با اعتراض بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مرتبط است، همانا ناراحتی ایشان به خاطر کشته شدن کشتگان، آنان را به مناقشه در کار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کشانده و آن حضرت را متهم می دانستند که آنان را به مهلکه دچار ساخته است، پس خدا از مخاطبت با آنان اعراض کرده و به نبی مکرم خود (صلی الله علیه و آله و سلم) ملتفت شده و می فرماید: « فَبِمَا رَحْمَهٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ» و این بیان متفرع بر بیانی دیگر است که سیاق بر آن دلالت می کند و تقدیر آن چنین است: «و إذا کان حالهم ما تراه من التشبه بالذین کفروا و التحسر علی قتلاهم فبرحمه منا لنت لهم و إلا لانفضوا من حولک»(6) وَمَا کَانَ لِنَبِی أَنْ یغُلَّ وَمَنْ یغْلُلْ یأْتِ بِمَا غَلَّ یوْمَ الْقِیامَهِ ثُمَّ تُوَفَّى کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ وَهُمْ لَا یظْلَمُونَ«161» أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللَّهِ کَمَنْ بَاءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ«162» هُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِمَا یعْمَلُونَ«163» معنی این سیاق تنزیه ساحت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از سوء و فحشاء به سبب طهارت اوست و معنی چنین است: حاشا که پیامبر به پروردگارش با مردم خیانت کند، در حالی که خائن پروردگار را با خیانتش ملاقات می کند و سپس به طور مستوفات مجازات می شود.(7) سپس بیان داشته که رمی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به خیانت، قیاسی مع الفارق است، پس همانا او تابع رضوان خداست و از رضایت پروردگارش تخطی نمی کند و خائن گرفتار غضبی بزرگ از جانب خداست و پایان کار او جهنم است و چه بد بازگشتگاهی است و همین مراد از «أَ فَمَنِ اِتَّبَعَ رِضْوانَ اَللّهِ کَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اَللّهِ … » است.(8) و ممکن است مراد از این آیه تعریض به مؤمنان باشد به اینکه همانا این احوال تعرض به سخط خداست و خدا شما را با این نصایح به رضوان خود می داند.(9) سپس بیان داشته که این طوایف از تابعان رضایت خدا و گرفتاران به غضب خدا درجاتی مختلف هستند و خدا به اعمال بصیر است، پس گمان نکنید خیر و شر کوچک از او فوت می شود و در نتیجه این گمان در اتباع رضوان یا گرفتاری به سخط تسامح بورزید.(10) لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یتْلُو عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَیزَکِّیهِمْ وَیعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ«164» این آیه در سیاق امتنان و من بر مؤمنان به خاطر صفت ایمان ایشان است.(11)

1-3-2-و- کلام 6. آیات 165 تا 171

جواب گفتار و رفتار منافقانی که مؤمنان را به هنگام خروج از مدینه به سمت احد به سستی می کشیدند
این آیات تتمه آیات نازل شده در خصوص غزوه احد است و متعرض حال گروهی از منافقان است که جماعتی از مؤمنان را به هنگام خروج از مدینه به سمت احد به خذلان کشیدند و جواب گفتار منافقان را در خصوص مقتولین مطرح می کند و حال مستشهدین پس از قتل را توصیف کرده و از منعم بودن آنان در حضرت قرب الهی و بشارتشان به برادران مؤمن خویش خبر می دهد.(12) أَوَلَمَّا أَصَابَتْکُمْ مُصِیبَهٌ قَدْ أَصَبْتُمْ مِثْلَیهَا قُلْتُمْ أَنَّى هَذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ«165» در کلام پیشین مؤمنان را نهی کرد از اینکه در ناراحتی بر کشتگانشان و افسوس بر آنها مانند کافران باشند و بیان کرد که امر مرگ و زندگی در دست خداست، نه آنان تا دائر مدار قرب و بعد آنها یا خروجشان برای قتال یا قعودشان از جنگ باشد؛ اینک در این کلام دوباره به همان مطلب رجوع می کند. وجه اول: سبب قریب کشته شدن آنان را بر اساس سنت اسباب بیان می دارد و می فرماید سبب کشته شدن آنان و شکست شما، معصیتی بود که در روز احد مرتکب شدند و آن معصیت و نافرمانی نیزه داران با تخلیه مرکز پاسداریشان و همچنین معصیت کسانی که پس از این حادثه از جنگ گریختند و بالجمله سبب این شکست، نافرمانی آنان از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، یعنی قائدشان و سستی و تنازعشان در این امر است، که به حسب طبیعت موجب شکست و خذلان می شود.(13) وجه دوم: شما خودتان این مصیبت را اختیار کردید و جریان این است که آنان در روز بدر به جای کشتن اسرا فدیه را انتخاب کردند و بر ایشان شرط شد که اگر فدیه بپذیرید در آینده به تعداد اسرایی که آزاد می کنید از شما کشته خواهد شد و آنان گفتند راضی هستیم، اینک فدیه را می گیریم و از آن نفع می بریم و چون در آینده برخی از ما کشته شویم شهید خواهیم بود.(14) تأیید وجه دوم: «إِنَّ اللّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» که جز با سختی با وجه سابق تلاؤم ندارد.(15) وَمَا أَصَابَکُمْ یوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِیعْلَمَ الْمُؤْمِنِینَ«166» این آیه نیز وجه دوم از وجوه سابق را تأیید می کند، اما بین وجه اول و نسبت دادن مصیبت به اذن الهی تناسب و تلاؤم آشکاری نیست.(16) بنابراین ذکر استناد مصیبت به اذن خدا به منزله بیان «هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِکُمْ» در آیه پیشین است و در عین حال مقدمه ای برای انضمام «وَلِیَعْلَمَ الْمُؤْمِنِینَ» هم هست، که با انضمام آن طریق تعرض به حال منافقان و گفتار آنان و جواب آن و بیان حقیقت این مرگی که قتل در راه خداست، باز می شود.(17) وَلِیعْلَمَ الَّذِینَ نَافَقُوا وَقِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا قَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا قَالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتَالًا لَاتَّبَعْنَاکُمْ هُمْ لِلْکُفْرِ یوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِیمَانِ یقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَیسَ فِی قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا یکْتُمُونَ«167» الَّذِینَ قَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُوا لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا قُلْ فَادْرَءُوا عَنْ أَنْفُسِکُمُ الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ«168» مراد برادران نسبی است، یعنی کشتگان؛ ذکر اخوت آنان با کشتگان به انضمام «وَ قَعَدُوا» تانیب و تعییری بلیغ علیه آنان است که از یاری برادرانشان نشستند، تا آنان به آن وضع فجیع کشته شدند.(18) وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ«169» در این آیه التفات از خطاب مؤمنان به خطاب رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) وجود دارد.(19) مراد از مرگ در این آیه بطلان شعور و فعل است.(20) فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَیسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ«170» * یسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَهٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لَا یضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ«171» این استبشار اعم از استبشار به حال دیگران و استبشار به حال خودشان است، به دلیل: «وَأَنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ» پس همانا این آیه به اطلاقش شامل جمیع هست و شاید همین نکته باعث تکرار استبشار و تکرار فضل در این آیه شده است.(21) تدبر در این آیات می فهماند که در صدد بیان اجر مؤمنان است، اولاً و بیان می دارد که این اجر رزق آنان در نزد خدای سبحان است، ثانیاً و اینکه همانا این رزق نعمت و فضلی از جانب خداست، ثالثاً و آنچه این نعمت و فضل را مشخص می کند، این است که خوفی بر آنان نیست و محزون نمی شوند، رابعاً.(22)

1-3-2-ز- کلام 7. آیات 172 تا 175

تشویق مؤمنانی که در نبرد احد پایداری کردند
این آیات هم به آیات غزوه احد مرتبط است، چنانکه این آیه به این امر اشعار دارد: « مِن بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ»، زیرا در آیات مربوط به غزوه احد هم مشابه این عبارت آمده بود: «إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ»(23) الَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِیمٌ«172» «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِیمٌ» وعده را بر بعض افراد مستجیبین مقصور می کند، چون استجابت فعلی ظاهری است و ملازم با حقیقت احسان و تقوی که ملاک اجر عظیم هستند، نیست.(24) الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ«173» ناس دوم، مشرکان و ناس اول، جماعتی هستند که مؤمنان از قتال با مشرکان باز می داشتند و سست می کردند.(25) این آیات در قصه خروج پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به همراه اصحاب باقی مانده بعد از احد، به دنبال مشرکان نازل شده است.(26) فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَهٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ یمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ«174» إِنَّمَا ذَلِکُمُ الشَّیطَانُ یخَوِّفُ أَوْلِیاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ«175» اشاره به انسانهایی است که آن مؤمنان را از مواجهه با مشرکان می ترساندند. این آیه از مواردی است که قرآن کلمه شیطان را بر انسان اطلاق کرده است.(27)

2-3-2- قول دوم. آیات 176 تا 179

نتیجه گیری برای مؤمنان
این آیات در مقام نتیجه گیری از آیات این فصل، خبر می دهد که فرصت داده شده به کافران به نفعشان نیست ( آیات 176 تا 180 ) و از همین رهگذر به تقویت مؤمنان در استقامت و صبر و ثبات می پردازد. ( آیات 181 تا 189 )

2-3-2-أ- کلام 1. آیات 176 تا 180

فرصت داده شده به کافران به نفعشان نیست
این آیات با آیات گذشته که در خصوص غزوه احد نازل شده بود، مرتبط است و گویا این کلام به خصوص چهار آیه نخست آن تتمه آیات مربوط به غزوه احد است، چون مهمترین قضیه ای که خدا در آن آیات بدان متعرض شد، قضیه ابتلا و امتحان الهی برای بندگان است و بنابراین این آیات به منزله مهحور آیات احد است که خدای سبحان در آن بیان می دارد که سنت ابتلا و امتحان سنت جاریه ای است که درباره کافر و مؤمن راه فراری ندارد، پس خدا هر دوی آنها را مبتلا می کند تا آنچه در باطن هر یک از آن دو است به ساحت ظهور خارج شود و کافر برای آتش ممحض شود و درباره مؤمن خبیث از طیب جدا شود.(28) وَلَا یحْزُنْکَ الَّذِینَ یسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لَنْ یضُرُّوا اللَّهَ شَیئًا یرِیدُ اللَّهُ أَلَّا یجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِی الْآخِرَهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ«176» تسلیت و رفع حزن با بیان حقیقت امر است، پس همانا مسارعه آنان در کفر و تظاهرشان بر اطفاء نور خدا و غلبه ظاهریشان گاهی از اوقات، ایجاب کرده که مؤمن ناراحت شود، گویا آنان در اراده اعلای کلمه حق بر خدای سبحان غلبه یافته اند، لکن چون در قضیه امتحان عام تدبر کند، یقین می کند که خدا غالب است و آن همگی در راه غایات واقعند و به سوی آن متوجه اند، تا هدایت تکوینیه و تشریعیه بر غایات امرشان، بر ایشان تمام شود، پس کافر به واسطه اشباع با عافیت و نعمت و قدرت متوجه به آن است، که همان استدراج است و او را به آخرین مرتبه طغیان و عصیان می کشاند و مؤمن پیوسته به محک امتحان زده می شود تا ایمان مشوب را در باطن خالص گرداند، تا یا برای خدا خالص شود یا شرکش خالص گردد و در مهبط اولیاء طاغوت و ائمه کفر افتد.(29)
پس معنی آیه چنین است: آن کسانی که در کفر سرعت می گیرند و پیوسته بر سرعتشان افزوده می شود، تو را ناراحت نکنند، پس همانا تو اگر ناراحت شوی به خاطر این گمان است که آنان با این کار به خدا ضرر می زنند، در حالی که این طور نیست، پس آنان به خدا هیچ ضرری نمی رسانند، چون مسخر خدایند و آنان را در مسیر حیاتشان به جایی می کشاند که حظی در آخرت برای ایشان باقی نماند و آن آخرین حد ایشان در کفر است و برای ایشان عذابی دردناک هست.(30) إِنَّ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الْکُفْرَ بِالْإِیمَانِ لَنْ یضُرُّوا اللَّهَ شَیئًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ«177» این آیه بیانگر نفی ضرر جمیع کافران از خداست و اعم از آیه پیشین است که از نفی ضرر مسارعان در کفر از خدا، سخن می گفت؛ و مانند بیان کلّی بعد از بیان جزئی است، که صحیح است نهی «لا یحزنک» با آن تعلیل شود، یا علّت آن با آن تعلیل شود، چون اخص را می توان با اعم تعلیل کرد.(31) وَلَا یحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ«178» پس از آنکه خدای متعالی نفس شریف پیامبرش را به خاطر مسارعه کفار در کفر تطییب کرد و تسلیت داد، کلام را به خود کفار متوجه می کند و بیان می دارد برای آنان سزاوار نیست که به املاء و امهال الهی سرمست شوند، زیرا آنان را به تدریج به زیادی گناه سوق می دهد و در ورای آن عذاب مهیمن است که با آن جز خواری نیست و همه اینها به مقتضای سنت تکمیل است.(32) مَا کَانَ اللَّهُ لِیذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَیهِ حَتَّى یمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیبِ وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیطْلِعَکُمْ عَلَى الْغَیبِ وَلَکِنَّ اللَّهَ یجْتَبِی مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظِیمٌ«179» سپس کلام را به مؤمنان عطف می کند و بیان می دارد که سنت ابتلا در ایشان جاری است تا تکمیل آنان را نیز تمام کند و مؤمن خالص را از غیر او جدا کند و خبیث را از طیب جدا سازد.(33)
و چون ممکن است توهم شود که برای تمییز حبیث از طیب طریقی دیگر هم هست و آن اینکه خدا مؤمنان را بر خبثاء مطلع سازد تا از آنان جدا شوند و با این محن و بلایایی که به خاطر اختلاط با منافقان و افراد مریض القلب به آن مبتلا می شوند، مقایسه نگردند، این توهم را دفع می کند به اینکه علم غیب مختص خدا است و هیچ کس را از آن مطلع نمی سازد، جز هر که از فرستادگان خود که بخواهد و او را با وحی از آن مطلع می کند: «وَمَا کَانَ اللّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَى الْغَیْبِ وَلَکِنَّ اللّهَ یَجْتَبِی مِن رُّسُلِهِ مَن یَشَاء »(34) سپس بیان می دارد: حال که راه گریزی از ابتلا و تکمیل نیست، پس به خدا و رسولان او ایمان بیاورید، تا در راه های طیبین حرکت کنید نه خبثاء؛ جز اینکه ایمان به تنهایی در بقاء حیات طیب کفایت نمی کند، مگر اینکه اجر با عمل صالح تمام شود و ایمان را بالا ببرد و طیب بودن آن را حفظ کند، از این رو اول فرمود: «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ»، سپس آن را اینگونه ادامه داد: «وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظِیمٌ»(35) وَلَا یحْسَبَنَّ الَّذِینَ یبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَیرًا لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَیطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ یوْمَ الْقِیامَهِ وَلِلَّهِ مِیرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ«180» چون حال املاء کافران را بیان کرد و در بخل به مال و عدم انفاق آن در راه خدا نیز چنین حالی است ( همانا بخیل فرح فخور به مال مجموع خود است )، کلام را به آنان منعطف ساخت و بیان کرد که این برای آن شر است.(36)

2-3-2-ب- کلام 2. آیات 181 تا 190

تقویت مؤمنان در استقامت و صبر و ثبات
این آیات به ماقبل مرتبطند، پس همانا عامه آیات سابقه در خصوص برانگیختن مردم و ترغیب آنان به جهاد در راه خدا با مال و جان و تحذیر آنان از سستی و فشل و بخل بود، پس قول یهود که گفتند: «إِنَّ اللَّهَ فَقِیرٌ وَنَحْنُ أَغْنِیَاءُ » و امر را بر مسلمانان وارونه جلوه دادند و آیات رسالت را تکذیب کردند و میثاقی را که از آنان برای بیان آن گرفته شده بود کتمان کردند، با ماقبل مرتبط است و اینها چیزی است که این آیات متعرض بیان آن است، افزون بر آنچه در آن است از تقویت قلوب مؤمنان بر استقامت و صبر و ثبات و تحریض بر انفاق در راه خدا.(37) لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِیرٌ وَنَحْنُ أَغْنِیاءُ سَنَکْتُبُ مَا قَالُوا وَقَتْلَهُمُ الْأَنْبِیاءَ بِغَیرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ«181» گویندگان این سخن یهوداند، به قرینه آنچه در ذیل آیه از حدیث قتل و انبیاء و غیر آن آمده است.(38) چنین سخنی را زمانی گفتند که امثال این آیات را شنیدند: «مَّن ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا» ( بقره، 245 ) و یا زمانی این سخن را گفتند که عامه مؤمنان را در فقر و فاقت دیدند و این سخن را تعریضاً گفتند که اگر خدای آنان غنی بود، آنان را غنی می کرد، پس او فقیر است و ما غنی هستیم.(39) ذَلِکَ بِمَا قَدَّمَتْ أَیدِیکُمْ وَأَنَّ اللَّهَ لَیسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ«182» الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَینَا أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى یأْتِینَا بِقُرْبَانٍ تَأْکُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جَاءَکُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِی بِالْبَینَاتِ وَبِالَّذِی قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ«183» فَإِنْ کَذَّبُوکَ فَقَدْ کُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ جَاءُوا بِالْبَینَاتِ وَالزُّبُرِ وَالْکِتَابِ الْمُنِیرِ«184» پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را به خاطر تکذیب آنان تسلیت می دهد. زبر جمع زبور و آن کتاب حکم و مواعظ است و مراد از زبر و کتاب منیر کتاب نوح (علیه السلام)، صحف ابراهیم (علیه السلام)، تورات و انجیل است.(40) کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَهُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یوْمَ الْقِیامَهِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّهَ فَقَدْ فَازَ وَمَا الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ«185» آیه متضمن وعد برای مصدق و وعید برای مکذب است.(41) * لَتُبْلَوُنَّ فِی أَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا أَذًى کَثِیرًا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ«186» بعد از آنکه خدای سبحان جریان بلاء و ابلاء مؤمنان را مطرح کرد، سپس قول یهود را بیان کرد و شأن آن این است که عزم مؤمنان را سست کند، در این آیه به آنان خبر می دهد که این ابلاء الهی و این گفتارهای آزار دهنده از اهل کتاب و مشرکان برای مؤمنان تکرار خواهد شد و زیاد به سراغشان خواهد آمد و به گوششان خواهد خورد، پس بر آنان است که صبر کنند و تقوا پیشه کنند تا خدا آنان را از زلل و فشل نگه دارد و صاحبان عزم و اراده شوند و این اخبار قبل از وقوع است، تا با آن آماده شوند و خود را برای آن مهیا کنند.(42) وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ لَتُبَینُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلَا تَکْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَبِئْسَ مَا یشْتَرُونَ«187» لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یفْرَحُونَ بِمَا أَتَوْا وَیحِبُّونَ أَنْ یحْمَدُوا بِمَا لَمْ یفْعَلُوا فَلَا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفَازَهٍ مِنَ الْعَذَابِ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ«188» «بما أتوا» یعنی به مالی که خدا به ایشان نعمت داده است و لازمه آن حب و مال و بخل به آن است.(43) وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ«189» این آیه که بیانگر حدیث ملک خدا بر آسمانها و زمین و قدرت خداست، صلاحیت تعلیل همه آیات قبل را داراست.(44)

4-2- خاتمه. آیات 191 تا 200

جمع بندی و نتیجه گیری سوره
این آیات در مقام تلخیص محتوای سوره ( آیات 190 تا 199 ) و تصریح به غرض آن است. ( آیه 200 )

1-4-2-کلام 1. آیات 190 تا 199

تلخیص محتوای سوره در خصوص مؤمنان، کافران و اهل کتاب
این آیات به منزله تلخیص محتوای سوره در خصوص بیان حال مؤمنان و مشرکان و اهل کتاب است. بیان اینکه حال ابرار مؤمنان، ذکر خدای سبحان و تفکر در آیات او و پناه بردن به خدا از عذاب آتش و مسئلت مغفرت و جنت است و خدا ایشان را استجابت می کند و آنچه را که مسئلت می کنند به ایشان روزی می کند؛ و همانا کافران در متاع قلیل چرخ می زنند و سپس برای ایشان آتشی آماده شده است و حالشان با مؤمنان قابل قیاس نیست و تابعان حق از اهل کتاب از آنان استثناء شده اند، پس آنان با مؤمنان هستند.(45) إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیلِ وَالنَّهَارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبَابِ«190» الَّذِینَ یذْکُرُونَ اللَّهَ قِیامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَیتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ«191» محصل معنی دو آیه: نظر در آیات آسمانها و زمین و اختلاف شب و روز ذکر دائم را برای آنان به ارث آورده، پس خدا را در هیچ حالی فراموش نمی کنند و در خلق آسمانها و زمین تفکر می کنند و با آن متذکر می شوند که خدا آنان را برای جزاء مبعوث خواهد کرد، پس از خدا رحمت مسئلت می کنند و تحقق وعده او را می طلبند.(46) رَبَّنَا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیتَهُ وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصَارٍ«192» رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیا ینَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ«193» مراد از منادی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است.(47) رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَى رُسُلِکَ وَلَا تُخْزِنَا یوْمَ الْقِیامَهِ إِنَّکَ لَا تُخْلِفُ الْمِیعَادَ«194» از این آیات معلوم می شود که آنان اعتقاد به خدا و روز قیامت و رسالت و نبوت را با نظر در آیات به دست آورده اند، اما تفاصیل آنچه را پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آورده است از طریق ایمان به رسول به دست آورده اند، پس آنان در آنچه فطرت به آن حکم می کند، بر فطرتند و در آنچه طاعت و سمع در آن لازم است، بر طاعت و سمع اند.(48) فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَأُوذُوا فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ«195» این آیه اعمالی را به تفصیل بیان می کند که در همین سوره به آنها سفارش شده است، یعنی ایثار دین بر وطن و تحمل اذیت در راه خدا و جهاد؛(49) لَا یغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی الْبِلَادِ«196» مَتَاعٌ قَلِیلٌ ثُمَّ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ«197» این آیات به منزله دفع دخل است و تقدیر آن چنین است: این حال ابرار مؤمنان و اجر آنان است، اما رفاه حال و ترف حیات و آسایش معاشی که در کفار دیده می شود، تو را نفریبد، چون متاع قلیل است و دوامی ندارد. خطاب به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است و مراد از آن مردم اند.(50) لَکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا نُزُلًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیرٌ لِلْأَبْرَارِ«198» مراد از متقیان ابرار است، به دلیل آخر آیه و این مطلب دفع دخل بودن آیه سابقه را تأیید می کند.(51) وَإِنَّ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَمَنْ یؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیکُمْ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیهِمْ خَاشِعِینَ لِلَّهِ لَا یشْتَرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِیلًا أُولَئِکَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ«199» مراد این است که آنان با مؤمنان در حُسن ثواب مشارک اند و غرض از این آیه آن است که سعادت اخرویه امری جنسی نیست تا اهل کتاب از آن منع شوند، بلکه امر دائر مدار ایمان به خدا و رسولان است، پس اگر ایمان بیاورند آنان با مؤمنان مساوی اند.(52) در این آیه از مدح شدگان اهل کتاب، صفات مذموم اهل کتاب را که در آیات سابق ذکر شده است، نفی کرده است، یعنی تفریق بین رسولان الهی و کتمان آنچه برای بیان آن از ایشان میثاق گرفته شده بود، از روی اشتراء آیات خدا به ثمن قلیل.(53)

2-4-2-کلام 2. آیه 200

تصریح به غرض سوره: توصیه به مؤمنان برای صبر و تقویت نظام اجتماعی
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ«200» این آیه به منزله خلاصه تفصیل بیان وارد در سوره است و با اخذ و اعطاء نتیجه سوره را خلاصه می کند.(54) مراد از صبر، صبر بر شدائد است و صبر بر طاعت و صبر از معصیت و در هر حال صبر از فرد است.(55) مصابره، تصبر و تحمل اذیت اجتماعی است که با اعتماد صبر بعضی بر صبر دیگران و با تقویت حال و اشتداد وصفو تضاعف تأثیر صبر همراه است.(56) مرابطه اعم از مصابره است و به معنی ایجاد جماعت و برقراری ارتباط بین قوا و افعال آنان در جمیع شئون حیات دینی آنهاست، اعم از حال شدّت و رخاء؛ و چون مراد از آن نیل به حقیقت سعادت دنیا و آخرت است، همه این اوامر را با این فرمایش به پایان می برد: « وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ »(57)

پی‌نوشت‌ها:

1- المیزان، ج4، ص54.
2- همان، ص55.
3- همان.
4- همان، ص56.
5- همان.
6- همان.
7- همان، ص57.
8- همان.
9- همان.
10- همان.
11- همان.
12- همان، ص58.
13- همان، ص59.
14- همان.
15- همان.
16- همان، ص60.
17- همان.
18- همان.
19- همان.
20- همان.
21- همان، ص61.
22- همان.
23- همان، ص63.
24- همان.
25- همان، ص64.
26- همان.
27- همان، ص65.
28- همان، ص78.
29- همان.
30- همان.
31- همان، ص79.
32- همان.
33- همان.
34- همان.
35- همان.
36- همان، ص80.
37- همان، ص82.
38- همان.
39- همان، ص83.
40- همان.
41- همان.
42- همان، ص84.
43- همان.
44- همان.
45- همان، ص87.
46- همان.
47- همان.
48- همان، ص88.
49- همان.
50- همان، ص89.
51- همان.
52- همان.
53- همان.
54- همان، ص91.
55- همان.
56- همان.
57- همان، ص92.
منبع مقاله :
طرح راهنمای مربی تدبر در سوره های قرآن کریم 3 و 4، دبیرخانه ی شورای عالی انقلاب فرهنگی، دبیرخانه ی شورای تخصصی توسعه فرهنگ قرآنی، بهار 1388

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید