نویسندگان: حجت الاسلام دکتر کاظم قاضیزاده/ استادیار دانشگاه تربیت مدرّس تهران
دکتر علیرضا مختاری/ عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی فسا
غیبت، مقولهی شناختهشده و تعریفشده
امامان شیعه سالها قبل از وقوع غیبت، به طور صریح دربارهی سخن گفته و دانشمندان شیعی نیز بر آن تأکید کردهاند. ابو سهل نوبختی در التنبیه مینویسد (ابوسهل نوبختی: التنبیه؛ به نقل از الشیخ الصدوق: کمال الدین 1/184-186):
درستی غیبتش را به واسطهی اخبار مشهوری که در باب غیبت امام علیهالسلام وارد شده و این که او دو غیبت دارد و یکی از آن دو، دشوارتر از دیگری است به اثبات میرسانیم.
… پس همان گونه که شرح دادیم، تصدیق روایات، باعث اعتقاد به امامت فرزند امام حسن عسکری علیهماالسلام میشود. او همان طور که در احادیث آمده است، غیبت کرد. این اخبار مشهور و متواترند. شیعه متوقّع و منتظر آن غیبت بودند، همان طور که امیدوار به قیام قائم علیهالسلام بعد از غیبت است تا عدل و داد را ظاهر سازد.
شیخ صدوق دربارهی روایات غیبت و اهمیت آنها مینویسد (الشیخ الصدوق: کمال الدین 1/19):
ائمّه علیهمالسلام از غیبت او خبر دادهاند و وقوعش را برای شیعیانشان توصیف کردهاند. این مطلب در روایاتی که از ایشان نقل شده و در رسالههایی که از ایشان باقی مانده و در کتابهایی که دویست سال، کمتر و بیشتر قبل از وقوع غیبت تدوین شده، موجود است. کسی از پیروان ائمّه علیهمالسلام را نمییابی مگر آن که بحث غیبت را در کتابها و روایتهایش ذکر کرده و آن را در مصنّفاتش تدوین کرده است. اینها همان کتبی است که معروف به اصول میباشد که تدوین شده و محفوظ مانده و همان طور که گفتیم سالها قبل از غیبت نوشته شده است. من اخبار مسندی را که دربارهی غیبت، و نزدم موجود بود، از آن اصول گرفته و در این کتاب در مواضع مربوط به خود آوردم. وضعیّت نویسندگان این کتابها از چند حال خارج نیست:
یا علم غیب به غیبتی که الان واقع شده است داشتهاند و آن را قبل از وقوعش در کتابها و مصنّفات خود نوشتهاند. این مورد نزد خرمندان محال است.
یا کتابهایشان را انباشته از دروغ و افترا کردهاند، اما همان طور که ذکر کردهاند و دروغ بافتهاند، علی رغم دوری سرزمینهایشان از هم و اختلاف مذاهبشان، سخن دروغ آنان به حقیقت پیوست. این مورد نیز مانند مورد اول محال است.
پس در این مورد راهی نمیماند جز این که بپذیریم این نویسندگان، روایات غیبت را از ائمّهی خویش که حافظ وصیّت پیامبر صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم بودهاند، برگرفته و حفظ کرده و در اصولشان جای دادهاند.
علی رغم این مدارک، احمد الکاتب میگوید هویّت مهدی شیعی مبهم میباشد؛ در سه قرن نخستین هر جا که حرکتی سیاسی انجام میشد و به شکست میانجامید و رهبرانش کشته میشدند، عدّهای از پیروان آن حرکت که نمیتوانستند شکست را تحمل کنند، اعتقاد به غیبت پیشوایشان را انتخاب میکردند. (احمد الکاتب: تطور الفکر السیاسی الشیعی/182-183)
البته این فرضیه، قبل از ایشان توسط افراد دیگری از جمله عبدالمنعم نمر نیز مطرح شده است. (عبدالمنعم النمر: الشیعۀ، المهدی، الدروز، تاریخ و وثائق/165؛ به نقل از والی الزاملی: الامام المهدی علیهالسلام بین الاثبات و عاصفۀ الشبهات/329-333)
ممکن است تحلیل ایشان نسبت به مواردی از حرکتهای سیاسی که منجر به شکست شده است، صحیح باشد، اما فراگیر نیست و نمیتوان از آن یک نظریه را بنا نهاد. عمر بن خطاب اولین کسی است که مسألهی غیبت را دربارهی حضرت رسول صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم در حالی مطرح کرد که جسد مبارک حضرت بر زمین بود و قیامی سیاسی انجام نشده بود. محمد بن حنفیه قیامی انجام نداد، اما پیروانش معتقد به غیبت او شدند. ابو هاشم فرزند محمد بن حنفیه چه حرکت سیاسی انجام داد که معتقدان به او، قایل به غیبتش شدند؟ احمد الکاتب صحبت از اعتقاد به غیبت امام باقر را هم مطرح ساخته است. ایشان بفرمایند حرکت سیاسی امام باقر کی انجام شد و سرانجامش چه بود. حرکت سیاسی انقلابی امام صادق علیهالسلام، محمد بن علی الهادی و امام عسکری علیهالسلام را در تاریخ برایمان نشان دهند. واقعیّت این است که ادّعای ایشان بسیاری از مصادیق را در بر نمیگیرد.
وی در مبحث پدیدهی مهدویّت در تاریخ اسلامی از کسانی نام میبرد که پیروانی پیدا کردند و این پیروان قایل به مهدویّت آنها شدند: حضرت علی علیهالسلام، محمد بن حنفیه، ابو هاشم بن محمد بن حنفیه، عبدالله بن معاویۀ بن عبدالله بن جعفر طیّار، محمد نفس زکیّه، امام باقر علیهالسلام، امام صادق علیهالسلام، اسماعیل بن جعفر، محمد بن جعفر دیباج، محمد بن عبدالله افطح، امام کاظم علیهالسلام، محمد بن قاسم، یحیی بن عمر، محمد بن علی الهادی، امام حسن عسکری علیهالسلام و حضرت مهدی عجّلاللهتعالیفرجه ( احمد الکاتب: تطور الفکر السیاسی الشیعی / 182- 190) وی وقتی به بحث مهدویّت اسماعیل بن جعفر می رسد، مینویسد (همان / 186-187):
از بحث فوق معلوم شد که نظریات مختلف مهدویّت با مرور زمان، و در شرایط متفاوت زمانی متولد شد وشکل گـرفت. نظریه بیشتر از آن که مستند به احادیث قاطع و صریح داشته باشد، به امید و رجاء نزدیک بود. قول به غیبت همیشه بعد از مرگ امام منتظر قبل از پیروزى بروز مىکرد؛ بدون آن که ظاهر گردد. از ابتدا هیچ وقت شیعیان بر امامی که از قبل مشخص شده باشد، اجماع نکردند.
نکتهی مهم در نوشتههای احمد الکاتب این است که او پیوندی عمیق بین مهدویّت و غیبت قایل است. از مهدویّت سخن میگوید و بحث غیبت میکند. این نکته نشان میدهد که در بررسیهای که ایشان داشتهاند به این نتیجه رسیدهاند که در همهی موارد، مهدویّت اشخاص با بحث غیبتشان پیوند خورده است. دست کم ایشان مدّعی نیست که این ارتباط برای شیعیان مبهم بوده است.
اما بر خلاف ادّعای احمد الکاتب، روایات اهل بیت علیهمالسلام که در دسترس شیعیان قرن دوم و ربع اول قرن سوم قرار داشت و در کتابهایشان ثبت شده بود، از فرد غایب مشخّصی صحبت میکند که از فرزندان عبدالمطلب، دوازدهمین امام از ائمّهی اهل بیت علیهمالسلام (لطف الله صافی گلپایگانی: منتخب الاثر/304-311 (136 حدیث)، از فرزندان علی علیهالسلام (همان/243-246(214 حدیث))، از فرزندان فاطمه سلاماللهعلیها (همان/247-250 (192 حدیث))، از فرزندان امام حسن و امام حسین علیهماالسلام (همان/251-253 (107 حدیث))، نهمین فرزند از نسل امام حسین علیهالسلام (همان/259-260 (160 حدیث))، از فرزندان امام سجاد علیهالسلام (همان/265-267 (185 حدیث))، از نسل امام محمد باقر علیهالسلام (همان/268-270 (103 حدیث))، ششمین فرزند از نسل امام صادق علیهالسلام (همان/273-274 (99 حدیث))، پنجمین فرزند از نسل امام کاظم علیهالسلام (همان/276-278 (98 حدیث))، چهارمین فرزند از فرزندان امام رضا علیهالسلام (279-281 (95 حدیث))، سومین از فرزندان امام جواد علیهالسلام (همان/282-283 (90 حدیث))، از فرزندان امام هادی علیهالسلام (همان/284 (90 حدیث))و فرزند امام عسکری علیهالسلام (همان/285-290 (146 حدیث)) میباشد. ولادتش بر مردم پوشیده میماند (همان/353-356 (14 حدیث)). کمسن و سالترین امام است و نامش مخفیترین نام در بین نامهای ائمهی معصومین علیهمالسلام میباشد. برای او دو غیبت خواهد بود (همان/312-315 (10 حدیث)) که یکی بسیار طولانی خواهد بود (همان/316-329 (91 حدیث)) و مردم گویند او درگذشته است. پس از غیبتی طولانی از مکه ظهور خواهد کرد. عیسای مسیح علیهالسلام فرود خواهد آمد و در نماز به او اقتدا خواهد کرد (همان/390-392 (25 حدیث)).
این صفات و علایم دیگر هیچ راهی باز نمیگذارد که کسی مدّعی شود روایات واردشده در حقّ امام مهدی علیهالسلام غیرصریح است و غیبتش برای مردم ناشناخته و تعریف ناشده بوده است. علما و محدّثان شیعه در تلاشی بینظیر این روایات را جمع کرده و آنها را به عنوان نشانهای قابل توجّه فراروی مردم قرار دادهاند و آنها را نشانهی راستگویی و حقانیّت امامت اهل بیت علیهمالسلام شمردهاند. (سید سامی البدری: پاسخ به شبهات احمد الکاتب/394-453؛ و عبدالرحیم المبارک: فی رحاب الامام المهدی عجّلاللهتعالیفرجه/139-165)
منتها از آن جا که فرقههای شیعی غیر امامی برای اثبات مدعایشان از این روایات استفاده میکردند، امامیها به این روایات به دیدهی تردید نگریسته و حتّا در صدد ردّ آنها بر میآمدند. با رحلت امام عسکری علیهالسلام، شیعیان به تدریج به خود آمدند و به این اطمینان رسیدند که روایات واردشده دربارهی غیبت امامی از آل محمّد، در کنار احادیث دوازده امام، فقط بر امام دوازدهم ایشان قابل تطبیق است. تحلیل مدرّسی طباطبایی در این باره، خواندنی است (مدرّسی طباطبایی: مکتب در فرایند تکامل/123-129):
با این همه طولی نکشید که شیعیان کمکم به خود آمدند که شاید نقلها و روایاتی که از اجداد آن بزرگوار در پیشبینی چنین وضعی در آینده رسیده و حدود یک قرن بود، همه آن را شنیده و خوانده بودند، مربوط به همین مورد حاضر بوده است. در این روایات پیشبینی میشد که قائم آل محمد نخست برای مدّتی از انظار پنهان خواهد شد و سپس ظاهر شده و حکومت قسط و عدل اسلامی را بنیاد خواهد نهاد. روایتی حتّی پیشبینی میکرد که دو دوره غیبت وجود خواهد داشت که پس از دوره اوّل، قائم آل محمد ظاهر شده و سپس برای دورهای طولانیتر مجدّداً به غیبت خواهد رفت که در آن دوره، بیشتر هواداران او ایمان خود را از کف داده واز صراط مستقیم منحرف خواهند شد.
… به طور کلّی اعتقاد به آن که یکی از ائمّه حق در آینده غیبت نموده و سپس به عنوان قائم آل محمد ظهور خواهد کرد در ذهنیّت شیعه سابقه استوار داشت. همین حقیقت که گروهی از مردمان، شهادت مولای متّقیان (ع) را نپذیرفته و منتظر رجعت آن حضرت بودند، و اعتقاد کیسانیه و دیگران به حیات و انتظار رجعت افرادی دیگر از خاندان پیامبر (ص)، خود بهترین دلیل بر ریشهدار بودن این فکر در اذهان بود. پس از رحلت حضرت عسکری (ع) هم بنا به نقل برخی منابع، گروهی در آغاز مطرح کردند که شاید ایشان به غیبت رفته و به زودی به عنوان قائم آل محمد به جهان باز خواهد گشت. در حدود سال 290 هجری که ابوسهل نوبختی کتاب التنبیه خود را به پایان میبرد شیعیان، ظاهراً از مدّتی پیشتر، میدانستند که فرزند حضرت عسکری (ع) همان کسی است که به عنوان قائم ظهور فرموده و حکومت حق و عدالت را مستقرّ خواهد ساخت.
… فی الواقع از بزرگترین ادلّه بر حقانیّت و اصالت مبانی مذهب حقّه اثنی عشری آن است که متقدّمین آنان برای سالها در برابر واقفه حتّی المقدور به تضعیف و جرح روات و روایات مربوط به غیبت میپرداختند و بسیاری از آنان را از مجعولات آن گروه میخواندند تا سرانجام گردش ایّام، صحّت و درستی آن احادیث شریفه و پیشگوئی ائمه طاهرین را بر آنان ثابت نمود. شاید این خود خواست خداوند بود که احدی در آینده نتواند ادّعا کند که شیعیان اثنی عشری بر صحّت مدّعای خود در غیبت امام دوازدهم جعل حدیث کردهاند. نام مبارک حضرت ولیّ عصر (عج) نیز که از مردمان مخفی نگاه داشته میشد، ظاهراً از طریق آگاهی آنان بر این که ایشان همان مهدی موعود و منتظر جهانیان هستند، بر اساس روایات کشف گردید.
… اشاره به نام مهدی در رابطه با فرزند حضرت عسکری (ع) در هیچ یک از متونی که از دهههای آخر قرن سوم باقی مانده (حتّی در آنها که ایشان را به عنوان قائم معرّفی کردهاند) وجود ندارد، امّا در نیمه دوم غیبت صغری هنگامی که کلینی کتاب کافی را به پایان میبرد و علی بن بابویه قمی کتاب الامامۀ و التبصرۀ خود را مینوشت احادیث مربوط به ظهور مهدی در رابطه با ایشان نقل میگردید و پیداست که اکنون جامعه شیعه به معنی درست بسیاری از منقولات و احادیث که بیشتر فرق دیگر روایت کرده و خود برای دورانی طولانی بدان اعتناء شایانی ننموده بود پی برده بود. این هم برهان دیگری از براهین الهی بر صحّت معتقدات طریقه حقّه اثنی عشریّه است که احدی نمیتواند دعوی کند که آنان برای تأیید و تشیید مبانی اعتقادی خود جعل حدیث کرده باشند و میبینیم که حتّی امروز هم مخالفان و دشمنان کینهتوز آنان بر این مسأله اقرار دارند و رسائلی مفرد نیز در این باب نوشته و نشر کردهاند که احادیث مهدی صحیح است و بر خلاف دعاوی باطل و جاهلانه بعضی از خود آنان، شیعیان نقشی در ابداع و اشاعه آن فکر نداشتهاند.
خود احمد الکاتب نیز اقرار میکند که محدّثان شیعه روایات زیادی مبنی بر وقوع حیرت بعد از غیبت نقل کردهاند؛ روایاتی که از سختیها و مشکلاتی سخن میگویند که برای شیعیان در غیبت امامشان ایجاد میشود (احمد الکاتب: تطور الفکر السیاسی الشیعی/128):
… کلینی، نعمانی، و الصدوق روایات زیادی نقل میکردند، مبنی بر وقوع حیرت در میان شیعیان بعد از مرگ حضرت عسکری، و بعد از غیبت (صاحب الامر) بوده است، و همچنین مورخین فوق الذکر اختلاف شیعیان آن زمان و متهم بکفر کردن همدیگـر و متهم به دروغ گـفتن و تُف بر روی یکدیگـر انداختن و لعن یکدیگـر را نقل کردند، و وضع شیعیان را مانند کشتی که در وسط امواج عظیم دریا واژگـون شده یا مانند شیشه وسفال شکسته شده، توصیف کردند.
دانشمندان شیعه در نوشتههای خود، بارها به کتابهایی که قبل از تولد امام عصر عجّلاللهتعالیفرجه و در دورهی غیبت صغرای ایشان نوشته شده و در آنها احادیث مهدویّت و غیبت جمعآوری شده است، اشاره کردهاند.